پاورپوینت کامل حج، وسیله تقرّب به خدا ۱۰۳ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل حج، وسیله تقرّب به خدا ۱۰۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حج، وسیله تقرّب به خدا ۱۰۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل حج، وسیله تقرّب به خدا ۱۰۳ اسلاید در PowerPoint :

۲۷

حج، وسیله تقرّبِ به خدا و پناهگاه معنوی برای انسانهاست; زیرا آدمی با فریادِ
«لَبَّیْکَ اَللّهُمَّ لَبَّیکَ» زمزمه عاشقانه و شورانگیز از عُمق روح و روان خود،
سر میدهد و دردهای درون خود را با خدای مهربان، در میان میگذارد و با او راز و
نیاز میکند و با گوشِ دل نوازشهای کریمانه «رَبُّ البَیْت» را میشنود.

آری! با پناه بردنِ به خدا آدمی آرامش روحی مییابد و چون به خدا توکّل میکند،
برای مبارزه با سختیهای حیات آماده میشود.

کسی که حج به جا میآورد و مناسک حج را انجام میدهد، باید در او انقلابِ روحی به
وجود آید و روح خود را صفا بخشد و به فضایل اخلاقی و کمالات نفسانی، آراسته شود.

حجگزار باید علاوه بر انجامِ آدابِ ظاهریِ حج، به حقیقتِ حج نیز واقف گردد و به
انجام دادن یک سلسله اعمال اکتفا نکند و بداند که:

اِنَّ فی ذلکَ لَذِکری لمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ اَوْ اَلْقَی السَّمْعَ وَ هُوَ
شَهیدٌ(۱)

انسان حجگزار، باید سیر روحی داشته باشد، نه سیر جسمی تنها. حج باید جان و روح را
حرکت دهد و از خاکدانِ طبیعت، به کعبه حقیقت برساند، نه اینکه فقط تن را از راهی
دور، به حجاز و مکّه و مدینه، منتقل سازد. حرکت باید حرکتِ جوهری باشد و نه حرکتِ
مکانی. حرکتی

۱ ـ ق: ۳۷.

باشد که آدمی را به کمال سوق دهد و روح را تکامل بخشد و آدمی را به رشد برساند; با
دستِ دل، اِستلامِ حَجَر نماید; قلبش در عرفات، مُقیم شود و روحش به مَشْعر خدا
واصل گردد و سَرِ گوسفندِ نفس را در قربانگاه ببُرَد و بداند که قربانیکردن، خود
رَمزی است برای کشتن نفس امّاره و از میان بردنِ اِنانیّت و خودبینی و کبر و غرور.
فرموده حضرت صادق(علیه السلام) هم که فرموده است: «وَاذبَحْ حَنْجَرَهَ الهَوی
وَالطَّمَع عِنْدَ الذَبیحهِ»(۱) اشارتی به همین معناست.

حجگزار باید شهوات را از خود دور سازد تا متخلّق به اخلاق ملکوتی گردد. حجگزار باید
روی از همه چیز برگرداند و به خدایِ «فاطِرُالسّمواتِ وَالاَرْضِ» رو آورد و از جان
بگوید:

اِنّیوَجَّهتُ وَجْهِیَ للذی فَطَرَ السّمواتِ وَالاَرْضَ حنیفاً…(۲).

حجرونده باید سالکِ الی الله باشد; یعنی از منازل شهوت و مُشتهیاتِ نفسانی و
لَذّات جسمانی، عبور کند و از لباس صفات بشری، خود را مُنخَلِع کند و تعیّنات خودی
را کنار بگذارد و پردههایِ پندار را بدرد و به قول شیخ محمود شبستری:

مُسافر آن بود کو بگذرد زود *** زخود صافی شود چون آتش از دود(۳)

حجرونده، اگر تربیت روحانی نیابد و نفس او مُهذّب نشود، مصداق شعر ناصرخسرو واقع
شده، که گفته است:

رفته و مکّه دیده، آمده باز *** مِحْنَتِ بادیه خریده به سیم

آری، در این سفر روحانی، ترک لذّات نفسانی و شهوات جسمانی میکند و از مکروهات،
دوری میگزیند و بنا به گفته شیخ محمد حسن نجفی اصفهانی (مؤلف کتاب جواهرالکلام)،
حج وسیله تقرّب به خدا و یکی از مهمترین شعارهای اسلام است; زیرا در آن، «اِذلالُ
النَّفْسِ وَاِتعابُ البَدَنِ»(۴) است.

اگر در انجام مراسم حج ]به فرض محال[ هیچ فایده اجتماعی و سیاسی و اقتصادی وجود
نداشته باشد، همین مسأله تسلیمشدن انسان در مقابل خدا و در نتیجه، ارتقای معنوی و
روحییافتن و به خدا تقرّب جستن، خود برترین چیز است. … وَرِضْوانٌ مِنَ اللهِ
اَکْبَر وَذلکَ هُوَ الفَوْزُ العظیمِ.(۵)

آنچه برای یک مسلمان حائز اهمیّت است، رضای خدا و اطاعت از اوست که اگر حال خلوص و
تسلیم کامل در آدمی پیدا شود، سعادت ابدی حاصل میشود.

۱ ـ نقل از: محمد هادی فخرالمحقّقین، نکتههایی
از قرآن مجید، چاپ مصطفوی، شیراز، بیتا، ص۵۲۲

۲ ـ انعام: ۷۹.

۳ ـ شرح گلشن راز، ص۲۴۰

۴ ـ نکـ: الشیخ محمد حسن النجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، بیروت، ۱۹۸۱م
ـ الطبعه السابعه، ج۱۷، ص۲۱۴

۵ ـ توبه: ۷۲.

وَمَنْ اَحْسَنُ دیناً مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُللهِ؟(۱); یعنی: چه کسی از حیث
بندگی و دین، بهتر از آن است که خود را تسلیم حُکم خدا نموده سر زیر فرمان درآورد؟

اسرار حج، چیزی نیست که بر کسی پوشیده باشد و نداند که سفر به سوی خانه خدا یعنی
«سَیْر اِلَی الله»; یعنی حرکت به سوی صاحب خانه و نه به سوی خانه. حج در واقع سیر
وجودی انسان است به سوی خدا; این است که باید توجه حاجی به آن مقصد عالی باشد تا آن
گاه که به میقات میرسد و لباس احرام میپوشد، درک کند که از خودی بیرون آمده و
باید ترکِ تعیّنات و تعلّقات بکند تا در نتیجه، احساس آرامش کند و با ترک علائق، در
حَرَمِ اَمن در آید «وَمَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً».

در حج باید آدمی از همه عُلقهها رها شود و چون قصد و آهنگِ خانه خدا میکند، باید
از خانه خویش و از کالبد تن و از جسم خاکی مادّی به سوی ملکوت اعلی برود و به سوی
خالق خویش و مبدأ هستی رجعتکند.

انسان حجگزار باید از برکات حقایق حج برخوردار گردد و مصداق سخن معروف پیامبر
اکرم(صلی الله علیه وآله) را که در حجّهالوداع فرموده است(۲)، در نظر داشته باشد و
اتّحاد فکری و

ائتلاف قلوب را در نظر بگیرد و بداند که اجتماع عظیم امّت اسلامی در مکان واحد، در
حالی که همه از یک کتاب و یک پیامبر پیروی میکنند، میتواند نیرویی کوبنده باشد و
کوهها را از جا بکند و قدرتهای مخالف را از پا درآورد.

اگر معنا و مفهوم واقعی حج به خوبی درک شود، معنای اسلام درک شده است. بیجهت نبود
که امام علی(علیه السلام)، در آخرین ساعات عمر در وصیّت خویش فرمود:

«وَالله الله فی بیتِ رَبّکم لاتَخْلُوه مابَقیتُمْ فَاِنّه اِنْ تُرِکَ
لَمْتُناظَروُا».(۳)

شما را به خدا قَسَم، تا زندهاید و جان در تن دارید، از خانه خدا دست نکشید و آن
خانه را از حجگزاران، خالی نگذارید که اگر زیارت آن خانه ترک شد، موجودیّتِ شما به
خطر افتد و از چشم خواهید افتاد.(۴)

کعبه یک مجمع دینی است برای ایجاد وحدت; در این مرکز بزرگ دینی باید اختلافات حل
شود. این مرکز باید مرجع رفع اختلافات باشد. این مجمع دینی، به شخص خاص و خاندان
ویژهای تعلّق ندارد و از آن دولت مخصوصی نیست:

۱ ـ نساء: ۱۲۵.

۲ ـ اَیُّها النّاسُ! اِنّ رَبَّکُمْ واحدٌ وَ اِنَّ اَباکُمْ واحِدٌ وَ کُلُّکم
لاِدَمَ و آدَمُ مِنْ تُراب «اِنَّ اَکْرَمَکُمْ عِنْدَاللهِ اَتْقاکُمْ» وَلَیْسَ
لِعَرَبیٍّ عَلی عَجَمیّ فَضْلٌ اِلاّ بِالتَّقْوی.

۳ ـ نکـ: نهجالبلاغه، چاپ صبحی الصالح، الطبعه الاولی ـ ۱۹۸۰م، دارالکتب
اللبنانی، بیروت، ص۴۲۲

۴ ـ صبحی صالح در ترجمه «لَمتُناظَروُا» نوشته است: اَن لمیَنظُر الیکم
بالکرامَهِ لاَمِنَ اللهِ وَ لاَ مِنَ النّاسِ لاِهْمالِکُم فَرْضَ دینکُمُ.

جَعَلَ اللهُ الکَعْبَهَ البَیْتَ الحرام قیاماً لِلنّاسِ…(۱)

کسی جز خدا مالکِ آن نیست و متعلّقِ به همه مردم است:

جَعَلْناهُ لِلناسِ; سَواءاً العاکفُ فیه وَالْبادِ…(۲)

همه مردم در آن، حق دارند و هیچ کس نمیتواند دیگری را از آن مانع شود; زیرا این
خانه:

مَثابهً لِلنّاسِ وَاَمْناً…(۳)

مرکز اَمن و مرجع امر دین است برای همه مردم (زیرا کلمه «النّاس» یعنی همه مردم و
نه فقط عربها. وقتی که قرآن مجید گفته است: «مَثابهٌ لِلنّاسِ» یعنی محلِّ رجوعِ
همه مردم و مرجع همه انسانها).

خدای بزرگ، بیتالله را برای همه مردم (ناس)، محلِّ عبادت قرار داده که در آن جا به
خدا رو کنند و به تدریج از خودپرستی و سودجویی و برتری طلبی به در آیند و با
اندیشههای بلند ابراهیم آشناشوند.

آنان که به نام وارثان ابراهیم، روی این خانه دست گذاشتهاند، باید بدانند که این
خانه، نمازگاه و پناهگاه همه مردم است; ویژه گروه و طایفه خاصّی نیست. وارثان، حق
ندارند که دیگران را از ورود بدان باز دارند; زیرا این خانه بیتُالله است و نه
بَیتُ اَحَد مِنَ النّاسِ.

مسلمانها باید حدّاکثرِ استفاده را از این مجمع سالانه ـ که فرصت بسیار مناسبی است
برای ایجاد وحدت و روابط دوستی و برادری ـ ببرند و اهداف مشترک، توجیه شود و معارف
مبادله گردد و روابط فرهنگی و تجاری برقرار شود.

انجام حج و عمره، باید برای خدا باشد; در به جا آوردنِ اعمال و مراسم حج و عمره، جز
تقرّب به خدا نباید انگیزه دیگری در کار باشد; تمامِ اعمال باید به خاطر خدا انجام
گیرد، نه برای تظاهر و ریا و این، امر خداوند است که میفرماید: وَأَتِمُّوا
الحَجَّ وَالْعُمْرهَللهِِ…(۴)

کلمه «للهِ» در آیه اخیر، حائز اهمیت است. ابوالبَقاء عُکْبَری (متوفّی به سال ۶۱۶
هجری) در کتاب «اِملاء ما مَنَّ به الرحمنُ»(۵) بر آن است که کلمه «للهِ» در آیه
مزبور، مفعولٌله است و متعلّق به فعل «اَتِمّوُا». بدین ترتیب، قرآن گفته است:
انجام حج باید خالصاً و مُخلصاً لِوَجهِاللهباشد.

عرب پیش از اسلام، مطابق عُرف و

۱ ـ مائده: ۹۸.

۲ ـ حج: ۲۵.

۳ ـ بقره:۱۲۵.

۴ ـ بقره: ۱۹۶.

۵ ـ نکـ: ابوالبَقاء عبدالله بن الحسن بن عبدالله العُکبَری، اِملاء مامَنَّ به
الرحمن فی وجوه الإعراب والقراءات فی جمیع القرآن، بیروت، دارالکتب العلمیّه،
الطبعه الاُولی ۱۳۹۹هـ.ق/۱۹۷۹م، دو جلد در یکمُجلّد، ص۸۵

عادت خود، حج به جا میآورد ولی نه برای خدا، بلکه انجام حج در عرب پیش از اسلام،
برای تظاهر و فخرفروشی به یکدیگر و برآوردن نیازهای یکدیگر و حضور در بازارها و
اجتماعات به جهت مصالح مادّی و شخصی بود; قصد قرب به خدا، در آن نبود. ولی اسلام
هدف را تغییر داد و حقیقت حج را تبیین کرد و به شیوه ابراهیم(علیه
السلام)برگردانیدومسلمانانرابه یادگیری مراسم حج، تشویق کرد و پیامبر اکرم(صلی
الله علیه وآله)فرمود: «خُذُواعَنّی مَناسِکَکُمْ».(۱)

بخشی از آیه ۹۷ سوره آل عمران هم که میگوید: وَللّهِ علی الناس حجّ البیت…، به
ما میفهماند که حج فقط باید برای خدا باشد و نه چیز دیگری و کسِ دیگری.

بیمناسبت نمیدانم که بگویم: اصل وجوب حج در اسلام به وسیله آیه: …وَلِلّهِ
عَلَی النّاسِ حِجُّ البَیْتِ مَنِ استطاعَ اِلَیه سَبیلا…(۲) تشریع شده و به
قول ابن العربی(۳)، آیه مزبور بر وجوبِ حج دلالت میکند; زیرا در زبان عربی، وقتی
میگویند: «لَفُلان عَلیَّ کَذا» وجوب آن چیز، موکّدتر شده است. این گونه بیان،
بلیغترینِ الفاظِ وجوب است و تأکیدی است برای الزام حج.

شیخ مسعود سلطانی، نویسنده کتاب «اَقصَی البَیان فی آیاتِ الأحکام» گفته است:(۴) از
جمله خبریّه «وَلِلّهِ عَلَی النّاسِ»، اَمْر موکّدتر و بلیغتر و شدیدتری استنباط
میشود تا وقتی که مطلب، به صیغه امری باشد. از طرفی جمله اسمیّه بر دوام و ثبات
دلالت میکند. در واقع، آیه میگوید: حج گزاردن، حقّی است از آنِ خدا در عهده مردم.

سخن خداوند، در آغاز به صورت جمله اسمیه و به طور عموم به شکل «عَلَی النّاسِ» بیان
شده و سپس بدان تخصیص داده شده و جمله «مَنِ استَطاعَ» ذکر شده است که این خود
دلیلی است بر وجوب حج; زیرا تفصیل بعد از اجمال است; یعنی ابهامی است که بعد تبیین
شده; یعنی جمله در آغاز به صورت مُجْمَل گفته شده و سپس تفصیل داده شده است و تمام
اینها برای مزید تحقیق و تقریر است.

خلاصه اینکه عبارت مطلق «وَللّهِ عَلَی النّاسِ حجُّ البیت» را جمله «مَنِ استَطاعَ
اِلَیه سبیلا» مقیّد کرده است.

ابوالبرکات، ابن الأنباری (متوفّی به سال ۵۷۷هجری) در کتاب «اَلْبَیانُ فی غریب
اِعْرابِ القُرآن» نوشته است:(۵)

کلمه «مَنْ» در جمله «مَنِ استَطاعَ» ممکن است در محل جر باشد; زیرا بدل

۱ ـ نکـ: ابوبکر محمد بن عبدالله، معروف به :
ابن العربی، أحکام القرآن، تحقیق از علی محمد البجاوی، چاپ بیروت در چهار مجلّد،
ج۱، ص۱۱۸

۲ ـ آل عمران: ۹۷

۳ ـ نکـ: ابوبکر محمد بن عبدالله، معروف به : ابن العربی، أحکام القرآن، تحقیق از
علی محمد البجاوی، چاپ بیروت در چهار مجلّد، ج۱،ص۲۸۵

۴ ـ نکـ: الشیخ مسعود سلطانی، اَقصَی البَیان فی آیاتِ الأحکام، بیتا، ج۱، ص۳۴۵

۵ ـ نکـ: ابن الأنباری، «اَلْبَیانُ فی غریب اِعْرابِ القُرآن»، تحقیق از دکتر طه
عبدالحمید طه، چاپ مصر، در ۲جلد، الهیئه المصریّه العّامّه للتألیف والنشر،
۱۳۸۹هـ.۱۹۶۹م، ج۱، ص۲۱۳ و ص۲۱۴

بعض از کل است از کلمه «النّاس». و میتوان، آن را فاعل مصدر مضاف به مفعول یعنی
«حجّ البَیْت» دانست و مرفوع. و ممکن است مرفوعیّت «مَن» به سبب مبتدابودن باشد;
یعنی «مَنِ» شرطیّه مبتدا واقع شده باشد. فعلِ «استطاعَ» هم در محلّ جزم است به من
شرطیه و جواب شرط هم محذوف میباشد و تقدیر جمله در اصل چنین بوده است:

«مَنِ استطاعَ فَعَلَیْهِ الْحجّ» و هاء ضمیر در «الیه» ممکن است به کلمه «حجّ»
برگردد و میتوان آن را به «بَیْت» برگرداند.

فاضل مقداد (متوفّی به سال ۸۲۶هجری) در کتاب «کَنزُالعِرفان» گفته است:(۱)

از جمله پایانی آیه مورد بحث …وَمَنْ کَفَرَ فَاِنَّ الله غَنیٌّ
عَنِالعالَمین(۲)چنین استنباط میشود که خدای بزرگ، ترک حج را از اعظم کبائر
شمرده (در ردیف کفر); یعنی از ترک حج به کفر تعبیر شدهاست.

به عبارت سادهتر، در پایان آیه، به جای اینکه مثلا گفته شود: «من لَمیحجّ…»
(برای تأکید بیشتر در انجام فریضه حج و برای اثبات وجوب حج برای مستطیعی که حج
نگزارد)، گفته شده است: «وَمَنْ کَفَرَ فَاِنَّ الله غَنیٌ عَنِ العالَمینَ»; یعنی:
هرکس وجوب حجّ را انکار کند و بدان کافر باشد، «فَاِنَّ الله غَنیٌ عَنْهُ وَعَنْ
حَجّه وَ عَمَلِه وَعَنْ جَمیعِ خَلْقِه».(۳)

از آن جا که هدف اصلی حج، انسانسازی و پیشرفت و تعالی روحی انسانهاست، قرآن مجید
در بخشی از آیه۱۹۷ سوره بقره میفرماید: …فإذا اَفَضتُم مِن عَرَفات فَاذکُروا
اللهَ عندَالمشعَرِ الحَرامِ; یعنی: وقتی که از عرفات کوچ کردید، خدا را در
مشعرالحرام یاد کنید.

مصدر فعل «أفَضَتُمْ» همان «اِفاضه» است. بنا به گفته نویسنده کتاب «لسان التنزیل»،
این کلمه، در لغت به معنای «به انبوهی بازگردیدن» است.(۴)

خدا در قرآن، وقتِ افاضه و حرکت دستهجمعی از عرفات را مشخّص نکرده; لیکن پیامبر
اکرم(صلی الله علیه وآله) با عمل خود آن را بیان کرده و آن حضرت در عرفات:

«وَقَفَ حَتّی غَربتِ الشَّمْسُ قلیلا وَذَهَبَ الصُفرهُ وَغابَ القُرْصُ».(۵)

بیضاوی (متوفّی به سال ۷۹۱هجری) در تفسیر خود، ذیل آیه: …فَإذا اَفَضْتُمْ مِنْ
عرفات… نوشته است:(۶) اَفَضْتُمْ: مِنْ اَفَضْتَ الماءَ; اِذا صَبّبتَهُ
بِکَثْره بوده است و مفعول فعل «أَفَضْتُم» در آیه، محذوف است

۱ ـ نکـ: جمالالدین مقداد بن عبدالله السیوری،
کنزالعرفان فی فقه القرآن، تحقیق از: شیخ محمد باقر شریفزاده، طهران، مکتبه
المرتضویه، ۱۳۴۳ش ـ ۱۳۸۴هـ.ش، دو جلد در یکمجلّد، ج۱،ص۲۶۷

۲ ـ آل عمران: ۹۷.

۳ ـ برای آگاهی بیشتر رجوع شود به: علاءالدین علی بن محمد بن ابراهیم البغدادی
(معروف به: خازن)، تفسیر لباب التأویل فی معانی التنزیل (معروف به: تفسیر الخازن)،
مؤلف به سال ۷۳۵هجری، چاپ مصر، مطبعه مصطفی محمّد، هفت بخش در چهار مجلد، ج۱، ص۳۲۵

۴ ـ نکـ: لسانالتنزیل (=زبان قرآن)، تألیف قرن چهارم یا پنجم هجری، به اهتمام
دکتر مهدی محقّق، از انتشارات بنگاه ترجمه و نشر کتاب، چاپ دوم ـ ۱۳۵۵هـ.ش، ص۲۱۰

۵ ـ نکـ: ابن العربی، احکام القرآن، ج۱، ص۱۳۷

۶ ـ نکـ: ابوسعید عبدالله بن عمر بن محمد شیرازی بیضاوی، تفسیر انوار التنزیل و
اسرار التأویل (معروف به: تفسیر بیضاوی)، چاپ مصر، مطبعه مصطفی محمد، ج۱، ص۲۲۶

و اصل آن: أفَضتم أنْفُسَکم بوده، که در واقع همان مفهوم انبوهی و فراوانی و لبریز
شدن از فراوانی جمعیت است.

عرفات، جمع عرفه است و سرزمین نزدیک به مکه را، عرفات گویند و ملحق به جمع مؤنث
سالم است همچون «اَذْرُعات» که اسم محلّی است در شام. اذرعات جمع اَذْرِعَه است و
اذرِعه، جمع ذِراع است و بر روی هم، این کلمه نیز ملحق به جمع مونّث سالم است. و
نیز کلمه «قِنّسرین» ملحق به جمع است و شهری بوده در سوریه میان حَلَب و حمص.(۱)

در وجه تسمیه عرفات، نویسنده تفسیر «خازن»

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.