پاورپوینت کامل مسجد نبوی در گذر تاریخ ۱۱۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مسجد نبوی در گذر تاریخ ۱۱۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مسجد نبوی در گذر تاریخ ۱۱۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مسجد نبوی در گذر تاریخ ۱۱۶ اسلاید در PowerPoint :

۱۲۰

یکی از روزهای اقامت در مدینه منوّره در معیت اخلاء و اصدقایی چند، رهسپار «نادی
المدینه المنوره الأدبی = انجمن ادبی مدینه منوره» شدیم. پس از نشستی که قدری به
طول انجامید و مذاکراتی که انجام گرفت، آماده خداحافظی با مسؤولان آن شدیم، در این
هنگام شماری از نشریه خود را به ما اهدا کردند که یکی از آنها با عنوان «دراسات حول
المدینه المنوره» به چاپ رسیده بود. این مجله را اجمالا از نظر گذراندم و مقالهای
تحت عنوان «المسجد النبوی الشریف» از محمد سالم را گزین کرده، به ترجمه و نیز تهذیب
و تنقیح و حذف و اضافاتی در آن دست یازیدم و آن را با عنوان «مسجد نبوی در گذر
تاریخ» به سامان آوردم. امیدوارم مقبول درگاه الهی قرار گیرد و برایم رهتوشهای در
آخرت باشد.

بسم الله الرحمن الرحیم

هرچند عنوان یاد شده در خور مطالبی نیست که از این پس آن را مطالعه میکنید; چرا که
گذشته را از زمان معاصر دور میسازد و نمیتوان به طور کامل و فراگیر، چنان مسیر
طولانی را برای مسجد نبوی درنوردید; لیکن عرصههای سخن را میتوان در جوانب و ابعاد
این مسجد فشرده ساخت:

در ابعادی بدین شرح: عمرانی، عبادی، علمی، و جوانب دیگر اجتماعی.

هر جنبه و بعدی از این جوانب و ابعاد، خود نیاز به بحث و بررسی ویژهای دارد و از
اهمیت خاصی برخوردار است.

بُعد عمرانی مسجد نبوی:

بحث خود را ابتدا در بُعد عمرانی این مسجد آغاز میکنیم; زیرا این مسأله، اصل و
اساس ایجاد و پدید آوردن این مسجد را میپردازد; لیکن سزا است قبل از ورود در بحث،
مقدمهای را به منظور زمینهپردازی بحث و کاوش، تمهید کنیم; و آن این است که مسجد،
نخستین بازده محصول جنبش و خیزش عمرانی در روی کره زمین است و نیز اولین حرکت
عمرانی اسلامی در صدر اسلام به شمار میرود. از آن جمله مسجد الحرام را باید یاد
کرد; چنانکه خداوند متعال فرمود:

إنّ أوَّلَ بَیْت وُضِعَ لِلنّاسِ لَلّذی بِبَکَّهَ مُبارَکاً…

«نخستین خانهای که برای مردم بنیاد نهاده شد تحقیقاً همان خانهای است که در بکّه
(یعنی همان جایی که کعبه در آن قرار دارد) به سامان آمده است.»

در کتب تاریخ، راجع به نخستین کسی که کعبه را بنا کرد ـ در اینکه آیا آدم(علیه
السلام)، فرشتگان، شیث و یا دیگران بودهاند؟ـ مطالبی دیده میشود; اما نزول قرآن
کریم در آیات مربوط به بنای کعبه، مبدئی علمی را به ما ارائه میکند مبنی بر اینکه
ابراهیم خلیل(علیه السلام) پایههای خانه خدا (یعنی کعبه) را برافراشت; ولی آن را
به سامان نرساند; چنانکه خداوند متعال میفرماید:

وإذْ یَرْفَعُ إبراهیمُ القَواعِدَ مِنَ البَیْتِ وَ إسماعیلُ…

«و به یاد آور، آنگاه که ابراهیم و اسماعیل، پایههای خانه خدا را برافراشتند…»

بنابراین پایههای خانه خدا پیش از ابراهیم وجود داشت، و فقط ابراهیم آنها را
برافراشت، به این دلیل که ابراهیم، هاجر واسماعیل را به سرزمین مکه آورد:

رَبّنا إنّی أسْکَنْتُ مِنْ ذرِّیَّتی بِواد غَیْرِ ذی ذَرْع عَنْدَ بَیْتِکَ
الْمُحرَّمِ…

«خداوندگارا! فرزند و خانوادهام را در وادی و درّهای که فاقد آب وگیاه است، در
کنار خانه سرشار از حرمت واحترام تو سکنیدادم وآنان رادرآن، به جای گذاردم…»

پیدا استکه دراین سرزمینـ همزمان با اسکان هاجر و اسماعیل ـ خانهای وجود نداشت و
ابراهیم زمانی بنای این خانه را آغاز کرد که اسماعیل پا به سن جوانی گذارد و با
ابراهیم در بنای خانه خدا همیاری میکرد.

از اینجا به سرعت به سوی مسجدالنبی(صلی الله علیه وآله) جا به جا میشویم که چگونه
بنای آن آغاز گشت:

رسول خدا(صلی الله علیه وآله) با مهاجرت از مکه، وارد مدینه شد و همه ما میدانیم
که در محله «قبا» فرود آمد، این جریان در روز دوشنبه اتفاق افتاد.

آن حضرت از این محله، در روز جمعه بیرون رفت، حال آیا این جمعه، جمعه پس از روز
دوشنبه بود و یا اینکه جمعه هفته بعد از محله «قُبا» به راه افتاد؟ در این باره
نمیتوان نظر قاطعی را اظهار کرد، لیکن آنچه از نظر ما مهم مینماید این است که
جریان یاد شده آغاز کار مربوط به ورود آن حضرت در مدینه بود که به صورت موقت
وموسمی در محله «قبا» فرود آمد ومسجدی را در آنجا بنیاد نهاد.

وقتی پیامبر در سوی مدینه از مکه خارج شد و به «طَیْبه طیّبه»; یعنی مدینه آمد،
بنای مسجد را آغاز کرد. بنا بر این بنای مسجد «قبا» نخستین حرکت عمرانی بعد از ورود
رسولخدا(صلی الله علیه وآله) در مدینه به شمار است که از پی آن، «مسجدالنبی» در
مدینه بنا شد; البته آنگاه که اقامت آن حضرت در مدینه منوره استقرار یافت.

میدانیم مسجد نبوی به عنوان «مسجد مادر» و امّالمساجد در مدینه است و مسجد اصل و
اساس به شمار میرود.

باید دید رسول خدا(صلی الله علیه وآله) محل این مسجد را چگونه برگزید. آیاتی که
جامعه اهل مدینه را برای ما به تصویر میکشد در قرآن کریم میبینیم…

مکانمسجدنبویچگونهانتخاب شد؟

پیامبر گرامی(صلی الله علیه وآله) با پیمانی که با اوس و خزرج در بیعت عقبه بسته
بود، از مکه به مدینه کوچید، پیمانی که در آن متذکر شد به سوی آنها آمده و بر دیار
آنها در میآید و آنها او را از هرگزندی حفظ کرده و از یاری او دریغ نورزند و
همانگونه که از خانواده خود صیانت میکنند در مقام حمایت و نگاهبانی از سلامت آن
حضرت برآیند. مآلاً به سوی مدینه راه سپرد و اولین پایگاه فرود آن حضرت در محلهای
به نام «قبا» بوده است.

در اینجا رویدادهای مربوط به هجرت و حوادثی که در مسیر این کوچش رخ داده است را پشت
سر میگذاریم.

مسجد قبا و کیفیت فرود آمدن در این محل:

آری رسول خدا(صلی الله علیه وآله) به محله «قبا» رسید و به بنای مسجد در این محله
پرداخت; اما چگونه و به چه کیفیتی؟

علمای سیره، جریانی را در این باره یاد کردهاند ـ اگرچه سند آن مجهول وناشناخته
است ـ لیکن به اتفاق آن را یاد کرده و در آثار خود آوردهاند; مبنی بر اینکه آن
حضرت به کسی که ناقه او را هدایت میکرد و زمامش را در اختیار داشت، فرمود:

افسارش را رها کن. ناقه از جای برخاست و به چرخش و گردش در آمد و نشست و دوباره دور
زد. پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله)فرمود: خطی را در مسیر گامهای ناقه روی زمین رسم
کنید; یعنی آن حضرت در مسیر خود از قبا به مدینه تا محل همین مسجد کنونی آمد، و بر
قبائل اوس و خزرج گذر کرد. امتداد بنای مسجد مدینه از شمال به جنوب، (بیش از شرق تا
غرب بود) بر هیچ قبیله و بر هیچ جایگاهی عبور نکرد مگر آنکه با شمار زیادی از مردم
و آمادگیهایی درخور مواجه شد که از آن حضرت استقبال به عمل آوردند و میگفتند:

«یارسول الله! بهسویماآی،به سوی این جمعیت که آماده پذیرایی هستند فرود آی!»

در پاسخ آنها میفرمود: «راه ناقه را آزاد گذارید; زیرا او مأمور است در کجا زانو
به زمین نهد» سرانجام بر بنی النجار گذر کرد که آن حضرت را فراوان مورد ملاطفت قرار
دادند، آنان درخواست کردند نزد دایی زادههای خود (یعنی همین بنی النجار) فرود آید.
حضرت میفرمود: راه این شتر را باز گذارید; چرا که این ناقه من، مأمور است. سرانجام
ناقه به همانجا رسید که باید برسد و در آنجا زانو بر زمین نهاد; ولی در آغاز امر
متوقف نماند بلکه از جای برخاست و به گردش در آمد و مانند فردی نگران به این سو و
آنسو مینگریست و دوباره به همان جایگاه نخست بازگشت و زانو بر زمین زد وگردن خود
را برکشید و با حرکت گردن خود اطراف را مینگریست. رسول خدا(صلی الله علیه
وآله)فرمود: «إن شاء الله منزل و محل فرود ما همینجا است.» لذا از روی ناقه به
زیرآمد.

دراینجااندکی درنگ میکنیم وپارهای از حوادث مربوط به این جریان را میکاویم; چرا
که بررسی سیره، صرفا عبارت و الفاظ ورویدادهای خشک و بیجان نیست; بلکه این سیره،
گویا و عبرتآموز و پندگو و اندرز دهنده است. پیامبری که به او وحی میشد و به
سائقه هجرت، از موطن ومولد خود کوچید و به «قبا» رسید و در آنجا فرود آمد، آنگاه در
مسیرش تا مقرّ نهایی او، این کوچش ادامه یافت و قبایلی برای هدفی، به خاطر خود آن
حضرت با شمار زیاد و تشریفاتی در خور امکان و صیانت از او، با آغوش باز از او
استقبال به عمل آوردند; میباید آن حضرت و مرکب او را به وحی آسمانی حوالت
میدادند. لذا در باره ناقه فرمود: او را آزاد گذارید; چرا که تحت فرمان الهی، سیر
و حرکت خود را برگزار میکند; و چنین مرکبی مأمور در سیر خود، مانند امیر و فرمانده
خویش به راه میافتد تا سرانجام به همانجا رسید که مأمور بود، و در همانجا که به او
فرمان داده شد، فرودآمد، چرا؟

میدانیم که صد سال قبل از آمدن رسول خدا(صلی الله علیه وآله) به مدینه، تاریخ این
شهر گویا است که جنگ و ستیز میان دو قبیله اوس و خزرج دایر بود، و فقط مدت پنج سال
قبل، ورود آن حضرت آتش این جنگ رو به خاموشی نهاده بود. وقتی پیامبر بر مدینه وارد
شد و گروههای اوس و خزرج با او بیعت کردند و این دو قبیله ـ به سان دو اسب مسابقه و
سوارکاری ـ در تفاخر با یکدیگر به سر میبردند و … اگر رسولخدا(صلی الله علیه
وآله) در میان قبیله اوس فرود میآمد برای خزرجیها گران تمام میشد; و چنانچه در
میان قبیله خزرج، اقامت خود را انتخاب میکرد برای قبیله اوس ناگوار مینمود; ولی
چون آن حضرت کار را به ناقه مأمور واگذار کرد ـ و خداوند سبحان این ناقه را عملا
تحت فرمان خویش داشت ـ سیر او به همانجا منتهی شد که سرانجام در آنجا فرود آمد و
هیچ کس و هیچ قبیله آزرده خاطر نشدند. و سرانجام این مرحلهـبا زانو نهادن ناقه در
جای خود و محلی که قبائل متعددی در آن به سر میبردند ـ به پایان رسید.

ناقه مأمور و انتخاب محل فرود:

اگر پیامبر(صلی الله علیه وآله) از پیش خود جایی را انتخاب میکرد، مشکل و جریانی
درخور خردهگیری پدید میآمد; ولی باید دانست که مردم با درخواستهای خود که همگی
خواهان نزول حضرت در کنار خود بودند وتقاضای خود را با او در میان میگذاشتند وبا
آن حضرت مواجه میشدند و… اگر به این تقاضاها وقعی مینهاد با هم به تفاخر
ودرگیرهایی نه چندان خوشآیند رویاروی میگشتند; از این رو آن حضرت به احدی پاسخ
مثبت نداد و فقط نگران ناقه خود بود که کجا میرود و در چه نقطهای رحل اقامت
میافکند. فرمود: ناقه من کجا رحل افکند؟ عرض کردند بار و بنه آن حضرت را ابوایوب
انصاری به خانه خویش برد. فرمود: انسان باید همراه مرکب وبار و بنه خودباشد.

پیشینه خانه ابو ایوب انصاری:

گام دوم به فرجام آمد; ولی ما تاریخ را به عقب نشینی تا سالهایی بسی دوردست همراه
با خانه ابو ایوب انصاری میکشانیم، و بیت و خانه او را چون معجزهای مییابیم و
میبینیم تاریخ برای ما چنین بازگو میکند که:

یکی از پادشاهان «تبّع» یمن وقتی بر مدینه درآمد ـ و این جریان در گذر و سفر او به
آفریقا اتفاق افتاده بود ـ فرزندش را در مدینه به عنوان پادشاه و حاکم مدینه
واگذارد و خود در سوی آفریقا به راه افتاد، فرزند این پادشاه بر خرما بتی را
برفرازید تا خرما بچیند. صاحب درخت خرما سر رسید و بانگ بر او برآورد: میوه این
درخت از آن کسی است که آن را بارور ساخته و کاشته است. با بیل و کلنگ به جان فرزند
ملک افتاد و او را کشت.

پادشاه یمن از آفریقا به مدینه بازگشت و دریافت که فرزند او را کشتهاند; لذا مدینه
را به محاصره گرفت و با اهل مدینه نبرد آغاز کرد و محاصره مدینه مدتها به طول
انجامید تا آنجا که آذوقه محاصره کنندگان به اتمام رسید. شبی اهل مدینه باهم به
گفتگو نشسته بودند که چگونه با گروهی که زاد و توشه آنها تمام شده جنگ و پیکار را
ادامه دهند. ما با آنها در روز میجنگیم در حالی که شبها را با شکمهایی گرسنه به
روز میآورند، و ما به خانههای خود میرویم و با خانواده خود غذا را در دسترس خود
یافته و پس از تناول آن میآساییم. این کار به دور از انصاف است! لذا تصمیم گرفتند
برای دشمنان خود، شبانه غذایی را گسیل دارند و این کار را در باره آنها معمول
داشتند. پادشاه میگفت: سوگند به خداوند، کار اهل این آبادی شگفت انگیز است: ما با
آنها روزانه میجنگیم، لیکن آنها شبانه از ما با غذا پذیرایی به عمل میآورند.

دو تن از احبار مدینه به سوی پادشاه یمن آمدند و گفتند: ای ملک! هدف تو از محاصره
مدینه چیست؟ پاسخ داد: میخواهم مردم این آبادی را از پای در آورم و انتقام خون
فرزندم را بگیرم. این دو حَبْر و دانشمند یهودی به او خاطرنشان شدند که: هرگز در
این آبادی مسلط نخواهی شد. ملک گفت: چرا؟ گفتند: این آبادی پایگاه هجرت آخرین
پیامبری است که از حرم میآید. و در این باره با پادشاه گفتگوهای دور و درازی
داشتند که مآلاً از محاصر مدینه دست نهاده و با سپاهیانش قانع شدند آن محیط را ترک
گویند.

آنگاه ملک گفت: نظر شما دو نفر چیست؟ گفتند: باید محاصره این آبادی را بشکنی و راه
خویش را در پیش گیری و خانهای در اینجا بنا کنی. وقتی آن پیامبر موعود به این
آبادی آمد در آنجا فرود میآید. آری این همان خانهای بود که ابو ایوب انصاری در آن
به سر میبرد!

رسول خدا(صلی الله علیه وآله) به مدینه آمد و جامعه ساکنان در آن متشکل از مشرکان،
یهودیان، منافقان و مسلمانان بودهاند.

آنحضرت ازمکهبیرون آمد در حالیکه آنجا با یک موج مواجه بود، فقط با موج شرک،خود
را رویا روی میدید; اما در مدینه با موجها و تنشهای متعدد و متفاوتی رویاروی گشت.

فرزانگی اقتضا میکند فردی که دست اندرکار تاریخ اجتماعی آن روزگاران میگرددـ
پارهای از حکومتها را ـ در مسأله مربوط به مهاجرین و هجرت در سالهای گذشته نزدیک،
مورد مطالعه قرار دهد.

مدینه از فرزندان اسلام استقبال به عمل آورد و مهاجران را با آغوش باز پذیرا گشت;
اما نه به سائقه ترس و بیم، بلکه به انگیزه ایثار، هرچند که در تنگنایی از لحاظ
معیشت به سر میبردند.

ورود رسول خدا(صلی الله علیه وآله)آغاز کار بود و به بنای مسجد روی آورد. باید این
کار را سر آغاز تحرک و جنبش و خیزشی جدید بر شمرد; چنانکه در سامان دادن امّت
اسلامی به ایجاد بنای اخوت و همبستگی میان مهاجرین و انصار همّت گمارد.

پیشینه و سابقه محل مسجد:

مسجدی در کار نبود و وقتی در مدینه نزول فرمود، در برابر خانهای که در آن سکنی
گرفت عرصه و باغ و نخلستانی مشاهده نمود. فرمود: این منطقه و محوطه از آن کیست؟ عرض
کردند از آن ایتامی از «بنی النجار» میباشد که سهل و سُهیل نام دارند و فرزندان
رافعبن عمر هستند، و تحت سرپرستی اسعد بن زراره به سر میبرند. فرمود: اسعد را نزد
من فراخوانید. اسعد نزد آن حضرت آمد; فرمود: این باغ و نخلستان را برای من نرخ
گذاری کن. عرض کرد: یا رسول الله! از آن شما است وآن را حضور شما پیشکش میکنم.
فرمود: از آن ایتام است؟ عرض کرد: من شخصا پرداخت قیمت آن را به سهل و سهیل به عهده
میگیرم و باغ و نخلستانی دیگر را در ازای آن در اختیارشان قرار میدهم و یا قیمت
آن را با پول میپردازم، فرمود: نه، باید آن را قیمت گذاری کنی. اسعد بیست دینار
طلا، نرخ گذارد. و سرانجام این محوطه به کمک مسلمین خریداری شد و خرما بنها و
تنههای درخت را بریدند و این محل را تسطیح کردند و مسجد را با چنین پیشینه واوضاع
وشرایط در آن، برپاساختند.

ناگزیر میباید باری دگر ـ در تصویری که راجع به آغاز بنای این مسجد ارائه کردیم ـ
راجع به انتخاب این منطقه برای بنای مسجد ـ بازگشتی داشته باشیم; مبنی بر اینکه از
رهگذر انتخاب شخصی آن حضرت و اختیار اهل مدینه، این انتخاب صورت نپذیرفت; بلکه ناقه
را بدانجا سوق دادند، ناقهای که خود تحت فرمان الهی در خط سیری مشخص گام بر
میداشت.

این جریان و روندی است مشترک که مسجد نبوی را به مسجدالحرام و بیتالمقدس
میپیوندد:

ابراهیم و بنای کعبه:

همه ما میدانیم وقتی ابراهیم طبق فرمان الهی به کوچیدن مأمور گشت و با خانواده خود
به راه افتاد، «بیت» را نمیشناخت و با توجه به مفاد آیه: وَ إذّ بَوّأنا
لإبْراهیمَ مَکانَ الْبَیتِ… به بنای خانه مأمور گشت. خدا به او فرمود: به این
پاره ابر بالای سر خود بنگر که در چه سویی حرکت میکند و سایه میافکند و در مسیر
این سایه گام بردار و خانهای را برای من بنا کن «این پاره ابر ـ به هنگام ظهر ـ
پدید آمد و ابراهیم در طول خط سیر سایه این ابر گام برمیداشت و در وادی و دره میان
کوهها فرود آمد. ابراهیم پایههای خانه را بر پا داشت و بیت را بنیاد کرد.

بنا بر این تشخیص و تعیین حدود و مرزهای جایگاه بیت برای ابراهیم از ناحیه خداوند
متعال و به دستور او انجامگرفت.

داود و بنای بیت المقدس:

* به بیت المقدس میرویم آنگاه که خداوند خواست بنایی در آنجا بر سرپا گردد، به
داود وحی کرد برای من خانهای بنا کن. عرض کرد: خداوندگارا! در کجا این خانه را
برپا نمایم؟ فرمود: آنجا که سوارکار نشاندار و شمشیر از نیام کشیده را مشاهده کنی.
داود این سوارکار را یافت ولی در محوطه مردی از بنی اسرائیل را دید، داود مرد بنی
اسرائیلی را به سوی خویش فرا خواند و به او گفت: این محوطه، را برای من قیمت گذاری
کن که آن را خریدار هستم. عرض کرد: به صد هزار فروشندهام. آنگاه عرض کرد: ای
پیامبر خدا! با تو مشورت میکنم: آیا قیمت این زمین نکوتر است یا خود زمین؟ فرمود:
زمین. عرض کرد مرا رخصت ده تا معامله منتفی گردد; فرمود اختیار با تو است و امضا و
یا ردّ این خرید و فروش را به تو واگذاردم. داود گفت: به دویست هزار خریدارم: عرض
کرد: با این نرخ آن را به تو فروختم. عرض کرد رأی شما چیست: این نرخ و قیمت بهتر و
مهمتر است یا زمین؟ فرمود: زمین. عرض کرد اختیار فروش آن را به من واگذار. داود
پنج بار گفت این زمین را خریدارم و قیمت آن را خودت تعیین کن، نظر تو چیست؟ گفت:
سراسر آن را از چهارپایانی متشکل از شتر و گاو و گوسفند آکنده ساز. داود گفت: چنین
بها و قیمتی را برای تو فراهم میآورم.

داود به بنی اسرائیل دستور داد چنان بهای گرانی را برای او فراهم آورند; لیکن بنی
اسرائیل، شبانه نزد این مرد رفتند و او را مورد تهدید قرار دادند. فروشنده زمین
بامدادان نزد داود آمد و عرض کرد.

ای پیامبر خدا! خرید و فروش توأم با رضا یا با زور و غصْب؟

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.