پاورپوینت کامل حُجره هایِ شریف نبوی(ص) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل حُجره هایِ شریف نبوی(ص) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حُجره هایِ شریف نبوی(ص) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل حُجره هایِ شریف نبوی(ص) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۱۲۸
از نظر سیره و تاریخ
مدینه منوره، ۲۸ دی ۱۳۷۶، ۲۱ ذی قعده ۱۴۱۹
فصل اوّل
بنایِ حُجره ها و توصیفِ آن ها
هنگامی که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وارد مدینه منورّه شدند، مردم مدینه شادان و شادمان از مقدم گرامی شان استقبال کردند.
مردم مدینه در مهمان نوازی از آن حضرت، به رقابت برخاستند. از این تاریخ، هر کاری در این شهر، از برکت این هجرت فرخنده، با شادمانی آغاز شد. و این طبیعی است که این شهر از این کار به وجد آید و چرا نیاید در حالی که خدای تبارک و تعالی این شهر را به حضور بهترین خلقش و گرامی ترین رسولانش شرف بخشید و به این خصیصه مکرّم داشت.
آری، با حضور آن حضرت، مردم شادمان، هوا عطر آگین و شهر نورانی شد.
اَنَس بن مالک در این باره گفته است: «هرگز روزی را بهتر و نورانی تر از روزی که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وارد مدینه شدند، ندیده ام. نیز روزی بدتر و ظلمانی تر از روزی که آن بزرگوار از دنیا رفتند، نیافتم.»(۱)
همو گفته است: «روزی که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وارد مدینه شدند، همه چیز در آن نورانی گردید و چون روزی که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در آن از دنیا رفتند، فرا رسید، همه چیز را در مدینه تاریکی فرا گرفت. و از دفن آن حضرت فارغ نشدیم که دلهایمان را انکار کردیم.»(۲)
پیامبر در محلّه بنی عَمْرو بن عَوْف در قُبا فرود آمدند و این مطابق با روز دوشنبه، برابر با ماه ربیع الأوّل بود.
چون آن حضرت وارد مدینه شدند، مردم مدینه از خانه بیرون آمدند و در کوچه ها و راه ها ریختند و بر بالایِ بام ها برآمدند. بچه ها و خدمتگزاران در حالی که از خانه بیرون آمده بودند، فریاد می زدند: «محمد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمدند، اللّه اکبر، محمّد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمدند.»
اَنَس بن مالک، استقبال انصار از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را این گونه وصف می کند: «کنیزکانی از بنو نجّار در حالی که دف می زدند، این گونه می سرودند:
نَحْنُ جَوادٍ مِنْ بَنی النَجّارِ یا حَبَّذا مَحَمَّدٌ مِنْ جارِ(۳)
«ما کنیزکان بنو نجاریم، چه خوش همسایه ای است محمّد صلی الله علیه و آله !»
حَبَشیان مدینه به میمنت ورود پیامبر صلی الله علیه و آله به بازی نیزه پرداختند و زنان مدینه بربالایِ پشت بام ها،این سرود را می خواندند:
طَلَعَ البَدْرُ عَلَیْنا مِنْ ثَنیّاتِ الوَداع
وَجَب الشُّکْرُ عَلَیْنا ما دعا للّه ِِ داع
أیُّها المبعوثُ فینا جِئتَ بالأَمْرِ المُطاع(۴)
«ماه از گذرگاه هایِ گردنه وداع بر ما پدیدار شد.»
«تا آنگاه که خوانندگان خدا را بخوانند، شکر خدایِ بزرگ بر ما واجب است».
«ای برانگیخته خداوند در میان ما، فرمانت مطاع است».
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله حدود ده شب در میان بنو عمرو بن عوف اقامت گزیدند و مسجدی که از روز آغازین بر بنیاد تقوا بود، پایه ریزی کردند و در آن نماز گزاردند. پس از آن پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بر مرکبِ خویش سوار شدند و با مردم به حرکت درآمدند. هر کس از همراهان از سر رقابت می کوشید تا زمامِ شتر آن بزرگوار را به دست گیرد ولی پیامبر صلی الله علیه و آله می فرمود: «دَعُوها فَإنّها مأمورهٌ»؛ «شتر را رها کنید که مأمور است».
شتر رفت تا در مکان مسجد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در مدینه زانو زد. در این زمان آنجا کسانی از مسلمانان نماز می خواندند.
این محل در آن دوران، محل خشک کردنِ خرمایِ سُهَیل و سَهْل دو پسر بچه یتیم بود که در قیمومت و کفالت سَعْدبن زُرارَه به سر می بردند پس از زانو زدن شتر فرمودند:
«هذا إنشاء اللّه المنزل»
«اینجا اگر خدا بخواهد تنزل خواهد شد».
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آن گاه آن دو یتیم را فرا خواندند و درباره خرید زمینشان با آنها گفت و گو کردند، حضرت بر آن بودند تا آن محل را از آن دو خریداری نمایند و در آن مسجد بنا کنند، ولی آن دو پسر از فروختن آن زمین خود داری کردند و گفتند: «ای پیامبر خدا، آن را نمی فروشیم بلکه به شما می بخشیم».
پیامبر صلی الله علیه و آله دلسوز و مهربان بودند، از این که آن زمین را این گونه بپذیرند، ابا فرموده، اصرار بر خرید آن کردند. تا آن را خریدند دستور دادند در آنجا مسجدی بنا شود.
اَنَس بن مالک در این باره گفته است: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وارد مدینه شدند و در بلندی های مدینه در محلّه ای به نام بنو عمرو بن عوف فرود آمدند. مدتِ اقامتِ آن حضرت در این محله دو هفته بود.
پس از آن، به سوی بنو نجّار فرستاد و آنها در حالی که شمشیر حمایل کرده بودند، خدمت رسیدند.
اَنَس گوید: گویی که من اکنون به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می نگرم که بر مرکبش سوار بودند و ابوبکر بر ردف ایشان قرار داشتند. بنو نجّار بر گرد آن حضرت حلقه زده بودند تا آن که حضرت بر در خانه ابوایوب انصاری رحلِ اقامت افکند.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله چون وقت نماز می شد، نمازهایِ خود را در خفتنگاه گوسفندان به جای می آوردند.
حضرت دستور بنایِ مسجد دادند و برای این کار به سوی بنو نجّار فرستادند و به آنها فرمودند: «یابنی النجّار ثامنونی بحائطکم هذا»
«ای فرزندان نجّار درباره قیمت زمینتان با من سخن بگویید.»
آنها گفتند: «ما بهایِ آن را جز از خدایِ عزّوجلّ نخواهیم».
اَنَس گفته است: در این زمین چیزهایی که می گویم قرار داشت، گورهایِ مشرکان، ناهمواری ها و درختان خرما. پیامبر صلی الله علیه و آله دستور داد گورهای مشرکان را نبش کردند و ناهمواری ها را هموار ساختند و نخلستان ها را تخریب و نخلها را بریدند.
قبله مسجد را از نخل ساختند و دیوارها را از سنگ برآوردند. مسلمانان در حالی که سنگ حمل می کردند، رجز می خواندند. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در میانِ آنها بود و این شعر بر لبانِ مبارکشان مترنّم بود.
أللّهم لاخیرَ إلاّ خیرُ الآخره فانصر الأنصارِ و المهاجِرَه(۵)
«خدایا! هیچ خیری جز خیر آخرت نیست. خدایا! انصار ومهاجران را یاری کن.»
اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله دراجرای امرآن حضرت صلی الله علیه و آله بر یکدیگر پیشی می گرفتند.
آنان بر آن بودند تا مسجدی نیکو بسازند و دیوارها و بنیاد آن را استوار گردانند ولی پیامبر صلی الله علیه و آله پیش از دست بردن به چنین کاری فرمودند: برای من عریش (بنای مُسقّف) چون بنایِ مسقّف موسی علیه السلام از شاخه ها و ساقه هایِ نخل بنا کنید و سرپناهی چون سرپناهِ وی بنیان نهید؛ زیرا کار ساختن، به شتاب بیشتر از این، نیاز دارد.
به حضرت عرض شد: سرپناه موسی علیه السلام چگونه بود؟
فرمودند: «به گونه ای بود که چون در زیر آن به پا می خاست سرش به سقف می خورد حضرت وقت بیش از حد درباره بنا صرف کردن را مناسب ندانستند و تزیین آن را نیز تجویز نفرمودند؛ زیرا نمی خواستند که نیروی اصحاب در کارهای غیر سودمند و کم اثر صرف شود.
اصحاب گرامی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آستین جدیّت بالا زدند و مجدّانه برای بنایِ این مسجد بزرگ کوشیدند؛ مسجدی که مشعل خیر و هدایت شود و تا روز رستاخیز بر بشریت نور افشانی کند و چراغ تمدن و بیداری را روشن گرداند و انسانیّت را بار دیگر از خواب گران بیدار گرداند.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله با اصحاب، خشت هایِ بنا را برای مسجد با دامن حمل می کردند و با این کار زمینه ساز ایجاد رغبت و همکاری در اصحاب می شدند.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله با این کار درس عملی و تعاون و مساوات به اصحاب می دادند و این برترین توجیه و بهترین تربیتِ حقیقی بود؛ زیرا تربیت صحیح آن است که از راه عمل – نه حرف – تأثیر بگذارد. از قدیم گفته اند: «هر کس با سخن مردم را پند دهد تیرهایش به خطا می رود و هر کس با کارش مردم را پند دهد، تیرش به هدف می خورد.»
آن حضرت در حالی که همپای مردم در ساختن این مسجد شرکت می فرمودند این شعر را بر لبان مبارک زمزمه می کردند.
هذا الحِمالُ لاحمال خیبر هذا أَبرُّ رَبَّنا و أَطْهَرْ
«این بارها بار خرمایِ خیبر نیست ولی در آخرت از بارهایِ خرمایِ خیبر نیکوتر و پاکیزه تر است.»
و یا می فرمودند:
أللهمَ إِنَّ الأجَر أَجرُ الآخِرَه فارحم الأنصارَ و المُهاجره
«خداوندگارا! پاداش، همان پاداش آخرت است. خدایا! بر انصار و مهاجران ببخش!»
طبیعی است که انشا و شعر در حین عمل باعثِ انگیزش همّت و افزایش نشاط و سرگرم شدن و در نتیجه فراموش کردن سختی کار و مدت عمل می شود.
اصحاب چون دیدند که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله این گونه در عمل فرو رفته و شعر می خواند حریصانه به کار پرداخته و از توان خود بهره جستند و تلاش و رقابتشان افزون شد. یکی از گویندگان گفت:
لئن قَعَدنا و النَبیُ یَعْمَلُ ذاکَ إذا لَلْعَمَلُ المُضُلَّلُ
«اگر ما بنشینیم و پیامبر خدا کار کند. این کار، کاری از سرِ گمراهی است».
علی علیه السلام فرزند ابوطالب در حالی که با شادمانی و سرور مشغول کار بنایِ مسجد بودند، این گونه ارشاد می فرمودند:
لا یَسْتَوی مَنْ یَعمرُالمساجدا یدأبُ فیها فائما و قاعدا
و مَنْ یُری عن الغُبارِ حائدا
«آن کس که در بنایِ مسجد مُجدّانه می کوشد و برخاسته و نشسته، در کار آن تلاش می کند، با آن کس که خود را از غبار کنار می کشاند، یکسان نیست!»
در حین کار، شخصی از یمامه به نام «طلق بن علی» از بنو حَنیفه وارد شد، او هنگامی که دید پیامبر خدا صلی الله علیه و آله مسجد بنا می نهند و مسلمانان با او مشغول اند، چون در ساختنِ گِل خُبره بود، دست به کار شد. او خود گفته است: چون چنین دیدم، بیل را برداشتم و گل را به هم مخلوط کردم. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در حالی که به من می نگریست، می فرمود: «إِنَّ هذا الحَنَفیّ لَصاحبُ طینٍ»؛ «این مرد حنفی گِل ساز خوبی است!»
پبامبر خدا صلی الله علیه و آله از آن مرد به خاطر مهارتش در ساختنِ گِل و آمدنش در وقت مناسب، خوشحال شد و به اصحاب فرمود:
«قَرِّبوا الیَمامیَ من الطّینِ، فإنَّه أَحْسَنُکُم له مَسْکا و أشَدُّکُم مَنْکِبا».
«کار گل را به این مرد یمامی بسپارید، اواز همه شما درساختن گِل ماهرتر و شانه اش از همه شما در حمل آن توانمندتر است».
سرانجام این کار با کوشش و همّت به پایان آمد، کاری که از حیث بنا ساده و از حیث معنی و محتوا پرسود بود.
مساحت مسجد نبوی هفتاد ذراع در شصت ذراع بود. ستون های مسجد را از چوب ساخته و در وسط آن مساحتی برای مسجد در نظر گرفته بودند.
چون بنای مسجد شریف نبوی پایان یافت، پیامبر دو حجره برای سوده دختر زمعه و عایشه، دو همسر خود؛ که در این وقت در حباله نکاح آن حضرت بودند، ساخت.
سوده دختر زمعه قرشی اول زنی بود که حضرت بعد از وفات حضرت خدیجه با وی ازدواج کرد و مدت سه سال با او به سر آورد، پس از آن با عایشه ازدواج کرد.(۶)
و اقدی از برادر زاده زُهْری و او از پدرش نقل کرده است که: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در رمضان سال دهم از بعثت با سوده ازدواج کرد و با او به مدینه هجرت کردند. این زن در شوال سال ۵۴ هجری در مدینه درگذشت.(۷)
ازدواج حضرت با عایشه در مکّه حدود چهارده ماه پیش از هجرت بود.(۸) عایشه با والدینش هجرت کرد و پیامبر گرامی خدا صلی الله علیه و آله در شوال سال دوم هجری هنگام مراجعت از غزوه بدر با او ازدواج کرد و او در این حال نُه سال داشت.
پیامبر صلی الله علیه و آله دو خانه بر اساس بنایِ مسجد و با خشت و چوب خرما، برای این دو ساختند. و با پارچه ای مویین دری بر آنها آویختند.
خانه عایشه تک دری از چوب عرعر یا چوب ساج داشت. پس از مدتی این خانه دارای دو در شد و مردم هنگامی که برای سلام گفتن بر پیامبر وارد می شدند، دسته دسته از دری وارد می شدند و از در دیگر بیرون می رفتند.(۹)
بیت در عُرف آن زمان به اتاق در کاربرد امروز ما اطلاق می شد و باید دانست که خانه رسول خدا مرکّب از اتاق هایِ نسبتا وسیعی بود، آن گونه که اشاره کردیم.
اما فرش خانه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله چیز شگفتی بود و از آرایش و زیور دنیایی به کلّی عاری بود. و با فرش ملوک و سلاطین سازگاری نداشت… جنس آن از پوست و پوشال درخت خرما بود که حضرت بر آن می خوابید.
بر حسب نقل عایشه، فرش خانه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به هنگام خواب راحت نبود. احمد بن حنبل در مسند، از عایشه نقل کرده است که گفت: «من بر فرش خانه بین پیامبر و قبله قرار داشتم، گاهی که برای حاجتی مجبور به خروج بودم و آن حضرت در حال نماز بودند، از پایین پایِ تخت، از بیم آنکه چهره ام بر آن حضرت نیفتد، حرکت می کردم.
بستر پیامبر از بافتنی زبر، با تار و پودهای درشت و خشن تهیه شده بود. از جندب بن سلیمان نقل است که نخل کوچکی به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله اصابت کرد و انگشت آن حضرت خون آلود شد. حضرت فرمود:
ماهی إلاّ إصبعٌ دَمِیَتْ و فی سبیل اللّه ما لَقیتْ
«این جز انگشتی نیست که در راه خدا خون آلود شده است».
پس پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را به خانه بردند و بر بالای بستری از تار و پود زبر قرار دادند و در زیر سر آن بزرگوار بالشی از پوست، که از پوشال خرما پر شده بود، نهادند. عمر چون بر پیامبر وارد شد و اثر فرش را بر پهلوی حضرت دید، گریست. پیامبر پرسید: سبب گریه ات چیست؟ گفت: ای فرستاده خدا، شنیده ام کسری و قیصر بر روی تخت طلا می نشینند و دیبا و ابریشم می پوشند؟ حضرت فرمود: آیا خشنود نیستید از اینکه آنها را دنیا باشد و شما را آخرت؟!
گفته اند: در خانه حضرت پوست های پربادی بود، عمر گفت: اگر می خواهی اینها را هم جمع می کنیم.(۱۰) حضرت فرمود: نه، این متاع خانواده است. در خانه رسول خدا صلی الله علیه و آله تخته پوست هم بود.
مُغیره بن شُعبه گفته است: رسول خدا صلی الله علیه و آله تخته پوستی داشت. پیامبر صلی الله علیه و آله دوست می داشت که پوستی دباغی شده داشته باشد و بر آن نماز بخواند.
عایشه گوید: از جمله فرش هایِ خانه، حصیری بود که در روز می گستراندیم و شب آن را به خود اختصاص می دادیم.(۱۱)
از وسایل خانه، پرده کوچکی بوده که عایشه در خانه قرار داده بود و پیامبر صلی الله علیه و آله دستور داد آن را بردارند، زیرا که تصاویری بر آن وجود داشت.
احمد بن حنبل از قول عایشه آورده است: پوششی (پرده ای) داشتیم که تصویر پرنده ای بر آن بود و هر کس از در وارد می شد، آن را از روبه رو می دید. روزی پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: عایشه! این پرده را تغییر ده؛ زیرا هر گاه وارد خانه می شوم و آن را می بینم، به یاد دنیا می افتم. همچنین عایشه نقل می کند که: رسول خدا صلی الله علیه و آله قطیفه ای از حریر داشت که آن را می پوشیدیم.
پیامبر دوست نداشت در خانه اش تصویر باشد؛ زیرا این کار باعث منع ورود فرشتگان به منزل می شد. از این رو هر گاه گونه ای از آنها را می دید دستور می داد محو و زایلش کنند و اجازه نمی داد که در خانه اش لباسی باشد که در آن تصویری صلیب گونه است. بلکه امر به زائل کردن آن می فرمودند.(۱۲)
و نیز از عایشه نقل است که: پیامبر صلی الله علیه و آله وارد خانه شد و من خود را با لحافی که اَشکال و تصاویری داشت پوشانده بودم، حضرت اشکال را زدود و آنگاه فرمود: «روز رستاخیز عذاب کسانی از همه سخت تر است که خلق خدا را به تصویر می کشند».(۱۳)
از جمله فرش های خانه پیامبر صلی الله علیه و آله فرش (تشک) پشمین بود که حضرت بر آن می خوابیدند. عایشه درباره آن گفته است: خوابگاه پیامبر صلی الله علیه و آله از تشکی چرمین بود که در درونش پوشال نخل داشت.
رسول خدا صلی الله علیه و آله متکّایی داشت که عایشه درباره آن نیز سخنی دارد و می گوید: متکای پیامبر صلی الله علیه و آله که بر آن می خوابیدند از چرم و درون آن پر از پوشال خرما بود.(۱۴)
فرش خانه پیامبر صلی الله علیه و آله زیاد نبود. آن حضرت می فرمود: «باید بستری برای مرد، بستری برای زن و بستری برای مهمان باشد و چهارمی برای شیطان است».(۱۵)
پشت حجره عایشه محلی بود که آن را محل قضایِ حاجت قرار داده بودند. عایشه گوید: به پیامبر عرض کردم، داخل آبریزگاه شما می شویم و چیزی نمی بینیم. حضرت فرمود: «آنچه از انبیا خارج شود، زمین آن را می بلعد، از اینرو است که اثری از آن دیده نمی شود.»(۱۶)
در دوران گذشته، آبریزگاه ها در خانه بنا نمی شد. زنان پیامبر شبانگاهان برای قضایِ حاجت به مناصع می رفتند. و آن محل، زمینِ وسیعی بود که در ناحیه بقیع قرار داشت.(۱۷)
بعد از حادثه افک، آبریزگاه ها را در منزل ساختند و آن در سال پنجم هجری بود. محل پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در داخل حجره ها بود؛ زیرا مکان خاصی برای استحمام آن حضرت اختصاص نیافته بود.
میمونه همسر دیگر پیامبر صلی الله علیه و آله چگونگی غسل کردن آن حضرت را چنین بیان می کند: برای پیامبر پرده کشیدم تا غسل جنابت کند. آن حضرت ابتدا با شست و شوی دستانش آغاز کرد، آنگاه آب را با دست راستش به چپ ریخت و سپس عورت و آنچه بدان اصابت کرده بود را شست و بعد با دستان خویش بر دیوار یا زمین زد. سپس مثل وضو ساختن برایِ نماز، وضو ساخت، بدون اینکه پاهایش را بشوید. و در آخر آب بر پاهای خود ریخت و آنها را به هم نزدیک کرد و شست و شو داد.(۱۸)
پیامبر صلی الله علیه و آله با هر زنی که ازدواج می کرد، برای او خانه ای می ساخت و او را در آن ساکن می کرد. تا زمانی که تعداد این حجره ها به نُه باب رسید. این حجره ها بین حجره عایشه به طرف سمت چپ ساخته شده بود و درهایشان همه به مسجد باز می شد. عُمران بن ابی اَنَس در توصیف حجره های شریف چنین آورده است:(۱۹) چهار تا از این خانه ها با خشت و بعضی از شاخه نخل بود. پنج حجره از آنها از شاخه نخل بود که با گل اندود شده بود. بر در این خانه ها درهایی از پرده هایِ مویی آویخته بودند. این پرده ها را اندازه گرفتم که سه ذرع در سه ذرع بود.
وسایل منزل پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در نهایت سادگی بود. ظرفِ (دیگ) بزرگی داشتند که در آن مردم را غذا می خوراندند.
عبداللّه بن بُسْر این ظرف را این گونه توصیف می کند: پیامبر ظرف بزرگی داشتند که به آن «غَرّاء» می گفتند و چهار نفر آن را حمل می کرد.
چون چاشت می شد و سجده چاشت می گذاردند، این ظرف را می آوردند و در آن ترید می کردند و به دور آن جمع می شدند. و هر گاه تعداد افراد زیاد می شد، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از سر سفره بپا می خاست.
یکی از بادیه نشینان پرسید: این جلسه طعام چیست؟ حضرت فرمود: «خداوند بنده ای بخشنده قرارم داد و ستمکار کین توزم نیافرید».
آنگاه فرمود: «از اطراف آن بخورید و برجستگی داخل آن را رها کنید که خداوند بر برکتش خواهد افزود».(۲۰)
بر در خانه پیامبر دربانی نبود که مردم را از ورود به آن باز دارد. هر کس در هر زمان می خواست وارد خانه پیامبر شود، حضرتش را می یافت.
اَنَس گفته است: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بر پیرزنی گذشت که در مصیبت فرزندش می گریست، خطاب به او فرمود: «از خدا بترس و شکیبایی کن».
آن زن گفت: تو بر مصیبت من دل نمی سوزانی! به وی گفتند: این پیامبر بود. آن زن به سوی پیامبر آمد و بر در خانه اش دربانی نیافت و به پیامبر عرض کرد: ای پیامبر خدا صلی الله علیه و آله تو را نشناختم.
حضرت فرمود: «صبر، در مصیبتِ نخستین است».(۲۱)
روایت دیگری در توصیف حُجره های خانه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمده که بخاری آن را از طریق داود بن قیس در کتاب الأدب المفرد آورده است.
داود بن قیس گوید: حُجره هایی از شاخه هایِ خرما، که از بیرون به پوششِ مویین آمیخته شده بود، دیدم. فکر می کنم عرض حجره از درِ آن تا درِ خانه، شش یا هفت ذرع بود. بیتِ درون ده ذرع بود و تصور می کنم که ستون های آن به هشت یا هفت عدد می رسید.(۲۲)
حسن بَصْری که در دامن ام سَلَمه همسر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله تربیت شده، در توصیف خانه هایِ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آورده است:
من هنگامی که جوانی نورس بودم و داخل حجره هایِ پیامبر صلی الله علیه و آله می شدم، سقف حجره ها را می توانستم با دستم لمس کنم. حجره های پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از چوب عرعر پوشیده شده بود.(۲۳)
اما در این حُجره ها، آنهارا که حلقه نداشتند، با انگشت می زدند.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله خارج از حجره ها تنوری داشتند که از آن، برای پختن نان و جز آن استفاده می کردند. این تنور مخصوص به پیامبر نبود، بلکه شریکی هم داشتند. در این باره یکی از زنان صحابی، دختر حارث بن نعمان، که پدرش از اهل بدر و احد بود، چنین می گوید: «حرف قاف» را جز از لبان پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نیاموخته ام، هر روز جمعه خطبه می خواند. تنور ما و تنور پیامبر خدا صلی الله علیه و آله یکی بود.(۲۴)<
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 