پاورپوینت کامل حجّ پیغمبر(ص) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل حجّ پیغمبر(ص) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حجّ پیغمبر(ص) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل حجّ پیغمبر(ص) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۷۲

حج پیش از اسلام

حج، یعنی قصد اماکن مقدسه، از دیر زمان در میان اقوام سامی رایج و جزو شعائر بوده
است.

واژه «حج» از لغات سامی است که از ماده حک گرفته شده و در عبرانی به «حک» تعبیر
شده است.(۱) حج در میان اقوام عرب نیز مرسوم بوده است. منتهی حج به محل خاصّی که
تمام عرب بدانجا روند، منحصر نمی شده بلکه طبق نوشته «کلبی» قبیله «اَزْد» به عنوان حج
به مکه می رفتند و «قریش» به قصد زیارت بت «عُزّی» حج می کردند و قبیله «مُذحَج»
حجشان بت «یَغوث» بوده و قبائل «لَحم» و «قُضاعه» و «جُذام» و اعراب ساکن شام به محل
«اقیصر» حج می نمودند.(۲)

در موسم های حج، مردم در مکان های مقدس گرد می آمدند و با زینتی هر چه تمامتر
مراسم مخصوص زیارتگاه را انجام می دادند و هر کس به اندازه توان خویش هدیه ای تقدیم
می کرد و شتر یا گوسفندی قربانی می نمود که گوشت آن به مصرف سَدَنه و متولیان زیارتگاه و
همچنین به مستمندان می رسید.(۳)

حج کعبه

از آن زمان که حضرت ابراهیم علیه السلام به دستور خداوند، با کمک پسرش اسماعیل و
همیاری مردم، کعبه را ساخت، این خانه یکی از مراکز حج و زیارتگاههای قوم عرب گردید.
خداوند در این باره می فرماید:

وَاِذْبَوَّأْنا لاِِبْراهیمَ مَکانَ الْبَیْتِ اَنْ لا تُشْرِک بِی شَیْئا وَطَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائفِینَ وَ الْقَائمِینَ
وَالرُّکَّعِ السُّجُود(۴)

«یادآور هنگامی را که ما ابراهیم را در جای بیت الحرام تمکین دادیم تا با من هیچ شریک
نگیرد و دستور دادیم که خانه مرا برای طواف کنندگان و قائمان و رکوع و سجود کنندگان پاک
دارد.»

از کیفیت حج قبل از اسلام و تغییراتی که طی مدت تشریع حج از جانب ابراهیم تا زمان
رسول خدا صلی الله علیه و آله رخ داده، اطلاعی دقیق و به تفصیل در دست نیست ولی به اجمال می دانیم که
احترام به خانه کعبه و عمل حج در موسم خاصی و زیارت و طواف کعبه در تمام دوره سال،
قبل از اسلام نیز رایج بوده است. خداوند می فرماید:

جَعَلَ اللّه ُ الْکَعْبَهَ الْبَیْتَ الْحَرامَ قِیاما لِلنَّاسِ وَالشَّهْرَ الْحَرامَ وَالْهَدْیَ وَالْقَلائِدَ(۵)

«خداوند کعبه را بیت الحرام قرار داد، برای بپا داشتن ایمان مردم و حفظ مصالح خلق و ماه
حرام را برای آسایش از جنگ، و نیز قربانی را با علامت یا بدون علامت، برای مردم برقرار
داشت.»

عمل حج در ماه ذیحجه انجام می شده، لیکن طواف خانه، اختصاص به وقت معین
نداشته است. در اسلام نیز وقت حج طبق کتاب و سنت به همان زمانِ مقررِ در سابق، باقی
ماند و عمره در تمام سال، مشروع و مستحب گردید.

حج، چنانکه در قرآن است، در ماههای خاصی معین شده اَلْحَجُّ اَشْهُرٌ مَعْلُوماتٍ… و
در سنت مقرر شده که احرام به قصد عمره حج (عمره تمتّع) را می توان حتی از ماه شوال
انجام داد ولی اعمال مخصوص حج از نهم ذیحجه آغاز می شود.

چگونگی حج و پاره ای از تغییراتی که در اسلام صورت گرفت، ضمن بازگویی اعمال
عمره و حج اسلامی معلوم می گردد.

کیفیت اجمالی حج در اسلام

در اسلام حج به سه نوع تقسیم شده است و حاجی به قول مذاهب اربعه اهل سنت، در
انتخاب هر نوع آن مخیّر است(۶) ولی به عقیده شیعه (امامیه) اهل مکه می بایست حج «قِران»
یا «اِفراد» بجا آورند و اهل آفاق و ساکنان غیر حرم فقط یک نوع حج که «حج تمتع» است
انجام می دهند.

در حج تمتع، حاجی پس از انجام عمل عمره «مُحِلّ» می شود و در فاصله ای که تا احرام
مجدّد برای حج وجود دارد از چیزهایی که بر محرم حرام است متمتع می گردد، ولی در دو
قسم دیگرِ حج که قِران و اِفراد است، از آغاز احرام، از میقات تا پایان عمل حج موظف است از
محرمات احرام پرهیز نماید.

در دو قسم دیگرِ حج (افراد و قران) اعمال حج پیش از عمره به جا آورده می شود(۷) و پس
از انجام تمامی مناسک حج لازم است حاجی عمره مفرده ای به جا آورد. حج قران و افراد
مانند یکدیگر است و فقط در قران لازم است قربانی را از هنگام احرام همراه بیاورند.(۸)

اما مناسک عمره این گونه است که معتمِر یا حاجی، که قصد عمره تمتع دارد، نخست از
محل های خاصی که بر سر راههای مکه قرار دارد محرم می شود(۹) و پس از ورود به مکه،
هفت بار دور خانه کعبه طواف می کند و سپس دو رکعت نماز طواف بجا می آورد و آنگاه فاصله
بین دو کوه مجاور مسجدالحرام؛ صفا و مروه را هفت مرتبه می پیماید که این عمل را «سعی»
نامند(۱۰) و در پایان سعی با کوتاه کردن مقداری از موی سر یا صورت و یا گرفتن ناخن از احرام
خارج می شود.

اعمال مخصوص حج (به طور اجمال و بر طبق مذهب امامیه) بدین گونه است: کسی
که حج قِران یا اِفراد بجا می آورد:

۱ ـ از میقات محرم می شود و کسی که عمره تمتع را بجا آورده و قصد دارد مناسک حج
را انجام دهد، از مکه احرام می پوشد و این عمل معمولاً در هشتم ذیحجه انجام می شود.

۲ ـ آنگاه به عرفات می رود؛ چنانکه از زوال روز نهم در عرفات که بیابانی در ۲۴
کیلومتری مکه است وقوف می کند.

۳ ـ پس از غروب آفتاب به مزدلفه
یا مشعر که در ۱۲ کیلومتری مکه و بر سر راه مکه به عرفات است مراجعت می نماید (این
عمل را افاضه عرفات نامند(۱۱)) و از طلوع فجر تا سرزدن خورشید در آنجا وقوف می کند و
آنگاه به منا که در ۶ کیلومتری مسجدالحرام و سر راه عرفات است می آید (این عمل را افاضه
از مشعر نامند).

۴ ـ در منا، جمره عقبه را که یکی از سه جمره ای است و به فواصلی از یکدیگر در منا
قرار گرفته، با هفت ریگ «رَمْی» می کند.

۵ ـ آنگاه قربانی می کند.

۶ ـ و در آخر سر می تراشد و با این کار از احرام خارج می شود.

۷ ـ سپس به مکه مراجعت کرده و هفت بار طواف حج بجا می آورد.

۸ ـ و دو رکعت نماز طواف می گزارد.

۹ ـ و سعی بین صفا و مروه می کند.

۱۰ ـ و پس از انجام این عمل، به منا باز می گردد.

۱۱ ـ و شب یازدهم و دوازدهم را در آنجا بیتوته می کند.

۱۲ ـ و روز یازدهم و دوازدهم هر سه جمره را رمی می کند.

۱۳ـ و بعد از ظهر همان روز یا روز بعد (که بودن آن روز اختیاری است) به مکه باز
می گردد و با این عمل (طبق مذاهب اهل سنت) حجش تمام می شود لیکن به عقیده امامیه
می بایست:

۱۴ ـ طواف دیگری بگزارد.

۱۵ ـ و نماز طواف بجا آورد (بدون سعی صفا و مروه) و با این عمل (که طواف نساء
نامیده می شود) تمام محرمات احرام (و از جمله استمتاعات جنسی) بر وی حلال و ضمنا
حجش تمام می شود.

تفاوتهای بین حج جاهلیت و حج اسلام

۱ ـ چنانکه می بینیم، اولین عمل عمره یا حج، احرام از میقات است که در جاهلیت
میقاتی مقرر نبوده است.

در کتاب شریف کافی روایات متعددی است که مواقیت معین را رسول خدا صلی الله علیه و آله تعیین و
احرام از آنجا را واجب کرد.(۱۲)

۲ ـ بیشتر محرمات احرام توسط پیغمبر تشریع شده است. آری لباس احرام که در اسلام
ضمن دو جامه ندوخته (برای مردها)(۱۳) تعیین شده است در جاهلیت به شرحی که خواهیم
گفت فقط هنگام طواف، آنهم نه بگونه اسلامی بلکه با لباس خاصی که از ناحیه اهل مکه
تأمین می شده، صورت می پذیرفته است. «آلوسی» احرام را از عادات عرب می شمارد:

«اِنَّهُمْ یَحُجُّونَ الْبَیْتَ وَیَعْتَمِرُونَ وَیُحْرِمُونَ وَیَمْسَحُونَ الْحَجَرَ وَیَسْعَوْنَ بَیْنَ الصَّفا
وَالْمَرْوَهِ وکانوا یُلبونَ وَکانُوا یَقِفُونَ الْمَواقِفَ کُلَّها وَکانُوا یَهْدُونَ الْهَدْیَ وَیَرْمُونَ
الْجِمار»(۱۴).

۳ ـ وقوف به عرفات و افاضه به مشعر الحرام مخصوص غیر اهل حرم بوده است و
قریش و طوائف مجاور حرم یا وابسته به قریش از این کار معاف بوده اند ولی در اسلام طبق
دستور قرآن، افاضه از عرفات الزامی است: ثُمَّ اَفیضُوا مِنْ حَیْثُ اَفاضَ النَّاسُ.

۴ ـ در جاهلیت می بایست حاجیان از غذای اهل حرم استفاده کنند و غذای «حِلّ» روا
نبوده است ولی در اسلام این ممنوعیت برداشته شده: قُلْ مَنْ حَرَّمَ زینَهَ اللّه ِ الّتی اَخْرَجَ
لِعِبادِهِ وَالطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ(۱۵)

۵ ـ به هنگام جاهلیت استراحت زیر چادرهای غیر چرمی روا نبوده است، ولی این عمل
در اسلام بلامانع است.

۶ ـ کشک ساختن و استفاده از تفت دادنی (سرخ کردنی) با روغن جایز نبوده است.

۷ ـ در صفا و مروه دو بت تعبیه شده بود که مردم دور آنها طواف می کردند و آنها را مسح
می نمودند و معمولاً در آنجا به ذبح قربانی می پرداختند.

۸ ـ اصولاً قسمتی از مناسک اسلامی، نسبت به تمام حاجیان اجرا نمی شده است و به
خصوص قریش برای خود امتیازاتی قائل بودند و خود را از بعضی مناسک معاف می دانستند؛
امتیازات مزبور به عنوان «حُمْس» در تاریخ ثبت شده است.

حُمْس

اصل این ماده به معنای شدت و تصلّب است. در تاج العروس آمده :

«اصل ماده حمس به معنای شدت در امری است، چون تشدد در دین و حمس لقب
قریش و کسانی بوده است که از قریش متولد شده باشند یا از کنانه و جدیله باشند (که در حرم
ساکن بوده اند)… و کسانی که در جاهلیت پیرو آنها بوده اند.»(۱۶)

سپس می افزاید: «حمس» برای قریش، کنانه، جدیله و پیروان آنها در جاهلیت لقب شده
بود. در نامگذاری آنان به حمس این وجه ها را آورده اند:

۱ ـ از آن جهت که ایشان در دین و شجاعت متصلّب بوده و شدت به خرج می دادند.

۲ ـ به واسطه التجای آنان به حمساء؛ زیرا کعبه را از آن رو که با سنگهای سفید مایل به
سیاه بنا شده بود «حمساء» می گفتند.

۳ ـ از آن رو که قریش در حرم شریف نزول کرده بودند (چرا که در آن روزگار حرم و یا
کعبه را حمساء می گفتند).

۴ ـ از این جهت که قریش در ایام منا، که محرم بودند از در خانه وارد نمی شدند، بلکه از
دیوار به خانه فرود می آمدند و در این ایام از غذاهای سرخ کردنی با روغن یا کشک استفاده
نمی کردند.

آنگاه به نقل از «ابوالهِیْثَم» اضافه می کند که حمس ساکنان حرم بودند که در موسم حج
به عرفات نمی رفتند و فقط در مزدلفه (مشعر) وقوف می کردند و می گفتند:

«ما اَهلُ اللّه هستیم و نباید از خانه خارج شویم».

سپس گروههایی که اهل حرم نبودند ولی در اینگونه اعمال به قریش ملحق شده بودند
و از آن جمله «بنی عامِر» را نام می برد؛ زیرا بنی عامر مادرشان «مجد» دختر «تَیْم بن مُرَّه» از
قریش بوده است.

«خُزاعه» نیز جزو حمس بودند؛ زیرا پیشتر در حرم سکنی داشتند و بعدها از آنجا به یمن
مهاجرت کرده بودند.(۱۷)

در «تاریخ اسلام» دکتر فیاض (ص ۶۱ و ۶۲ چاپ سوم) آمده: در عصر عبدالمطلب
طایفه قریش، در نتیجه بازرگانی، متموّل شده و در مکه نفوذ کامل پیدا کرده بودند و حادثه
اصحاب فیل نیز بر حشمتشان افزوده بود.

آنان می گفتند که ما اولاد ابراهیم و اهل حرم و حرمت و والیان خانه و ساکن مکه
هستیم، هیچ یک از عرب حق و منزلت ما را ندارد. در مراسم حج امتیازاتی برای خود و
منسوبان خود نسبت به دیگر حاجی ها قائل شده بودند. استفاده کنندگان از این امتیازات را
حمس می نامیدند. از جمله این امتیازات یکی تَرک وقوف و افاضه عرفات بود که می گفتند ما
اهل حرم نباید غیر حرم را محترم بداریم. دیگر این که اهل حمس در حال احرام اجازه کشک
ساختن و غذا با روغن پختن را ندارند. همچنین در چادر پشمی نباید داخل شوند و سایبان جز
از چرم نداشته باشند.

قانون کرده بودند که هیچ حاجی حق خوردن غذایی که از خارج حرم آمده باشد ندارد و
هر حاجی اولین طواف خود را باید در جامه ای انجام دهد که از حمس گرفته باشد و اگر چنین
جامه ای پیدا نکند باید لخت و عور طواف کند! برای آنها فقط یک پیراهن مجاز بود(۱۸) و اگر
احیانا کسی مایل بود در لباس خود طواف کند، باید پس از فراغ از طواف آن جامه را به دور
اندازد و عرب آن را «لقی» می نامید.

یاقوت حِمَوی در «معجم البُلدان» می نویسد که اهل حمس، بز یا ماده گاو نگه
نمی داشتند و کرک نمی رشتند و به خانه یا چادری که از مو یا گِل ساخته شده بود داخل
نمی شدند و فقط در خیمه های چرمیِ سرخ سکونت می گزیدند.(۱۹)

استاد رشید جمیلی می نویسد(۲۰): در جاهلیت، عرب به سه گروه تقسیم می شدند:

۱ ـ «حلّه» و آنان طواف کعبه را در حال عریان انجام می دادند.

۲ ـ گروهی دیگر با لباس شخصی طواف می کردند که آنان را حمس می نامیدند.

۳ ـ طایفه ای که به «طَلْس» معروف بودند. اینان در مراسم طواف بین رسوم حله و
حمس جمع می کردند؛ به این معنا که احرام را چون حله بجا می آوردند ولی عریان به دور خانه
نمی گشتند و نیز از حمس لباس به عاریه نمی گرفتند و از در خانه ها داخل می شدند و بدعت
زنده به گور کردن دختران را نیز انجام نمی دادند و در وقوف عرفات چون حلّه شرکت می کردند
و خلاصه مانند حله حج می گزاردند.

یاقوت در معجم البلدان (درباره دیگر عادات قریش) می نویسد: قریش از هر قبیله ای که
مایل بودند دختر خواستگاری می کردند ولی اگر قبیله دیگری می خواست از آنان دختر بگیرد
با وی شرط می کردند که باید چون حمس عمل کند و عقیده داشتند که برای آنان بواسطه
شرفشان روا نیست به کسی که در رسوم آنان همانند نباشد دختر دهند.(۲۱)

قرآن کریم به عادات آنان نسبت به عدم افاضه از عرفات در این آیه اشاره می کند: ثُمَّ
اَفِیضُوا مِنْ حَیْثُ اَفاضَ النَّاسُ وَاسْتَغْفِرُوا اللّه اِنَّ اللّه َ غَفُورٌ رَحیمو در رابطه با عریان
طواف کردن حله می فرماید: یا بَنِی آدَمَ خُذُوا زینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِد(۲۲)

اکنون که سخن از امتیازات قریش و رسوم آنان در مورد حج به میان آمد، مناسب است
درباره یکی دیگر از رسوم جاهلیت که در اسلام نسخ گردید نیز به اجمال سخن بگوییم و آن
موضوع «نَسی ء»؛ یعنی تأخیر اوقات حج است:

نسـی ء

اساس گاه شماری عرب، بر حسب سیر منازل، قمر در آسمان بوده است که از رؤیت
هلال تا هلالِ ماه دیگر را «شهر» می گفتند و دوازده مال قمری یک سال را تشکیل می داد.
آغاز سال را، چنانکه در اسلام نیز مرسوم است، محرم و آخرین ماه را ذیحجه می گرفتند و
برای هر یک از ماهها نام مخصوص بوده است: محرم، صفر و… از این دوازده ماه، چهار ماه
حرام بوده؛ سه ماه پیوسته (ذیقعده، ذیحجه، محرم) و یک ماه مجزا (رجب). چون هر ماه ۲۹
روز و چند ساعت است قهرا یکسال قمری از یکسال شمسی حدود ده یا یازده روز کمتر است
که تقریبا هر سه سال یک ماه بین گاه شماری شمسی و قمری تفاوت پیدا می شود.

حرام قرار دادن این ماهها نیز به این انگیزه بوده که طوائف مختلف بتوانند با اطمینان و
آرامشِ خاطر به سفر زیارتی ـ تجارتی حج بروند؛ زیرا موسم حج، فصل مبادلات تجاری و
بازرگانی اعراب و نیز کنگره های ادبی بوده است.(۲۳)

از آنجا که از دیر زمان در ماه ذیحجه حج می گزاردند و این ماه در گاه شماری قمری از
فصلی به فصل دیگر تغییر می یافت و این تغییر برای زائران کعبه خسارت به دنبال داشت،
این فکر به وجود آمد که با نوعی عمل کبیسه، این نقصان را جبران کنند. از این رو مقرر
داشتند که هر سه سال یکبار ماه صفر را (به جای ماه محرم) آغاز سال نو قرار دهند که در
نتیجه، موسم حج در همه سال، به وقت معینی می افتاد و این عمل را «نَسی ء» می نامیدند.

در مفردات راغب آمده: نسی ء ، که عرب انجام می داد. از ماده «نسأ» به معنای «تأخیر
وقت» آمده و آن عبارت بود از تأخیر بعضی ماههای حرام به ماه دیگر.

بنا به محاسبه ابوریحان بیرونی، عرب حجاز ومکه، از دویست سال پیش از هجرت، در
تقویمشان این کار را اعمال می کرده اند.(۲۴) و چون این کار احتیاج به محاسبه و آگاهیهای
نجومی داشت، تولیت این کار را به عهده مردی از قبیله کِنانه گذاشتند که در عصر خود از
دانش ریاضی و نجومی آگاهی و مهارت داشت و او را «نسأه» یا «قلمس» نامیدند و ظاهرا این
منصب در بنی حارِث بن کِنانه مدتها باقی بود.(۲۵)

استاد نبئی می نویسد(۲۶): دو سالِ اعراب، روی هم بیست و پنج ماه می شد و همواره هر
دو سال کار قلمس تعیین و اعلام ماه اول سال بود تا این که یک دوره بیست و چهار ساله
تمام می شد و بعد از یکدوره کامل و سیر ماه، حجّ اعراب در ماههای دیگرِ سال به ذی حجه
حقیقی بر می گشت و به قول ابومعشر بلخی، عرب در هر بیست و چهار سال قمری، نُه ماه
قمری کبیسه می گرفتند.

«محاضرات تاریخ الأمم الإسلامیه»(۲۷) از کتاب «نتایج الافهام فی تقویم العرب قبل
الاسلام» نقل می کند که نسی ء، تأخیر محرّم به صفر همان سال تا سال آتیه بوده است، نه در
هر سه سال یکسال کبیسه نمودن، که ابومعشر بلخی هِیَوی گفته و ابوریحان بیرونی و
مسعودی از وی پیروی نموده اند.

ولی استاد رشیدالجمیلی این نظریه را مردود دانسته و گفته است که گروهی از محققان
معتقدند که نسی ء همان اضافه کردن یکماه در سه سال قمری است که به منظور تطابق سال
شمسی و قمری انجام می شده است.(۲۸)

به هر حال سرانجام عمل «نسی ء» به دستور قرآن در اسلام ممنوع گردید:

اِنَّما النَّسی ءُ زِیادَهُ فِی الْکُفْرِ یُضَلُّ بِهِ الَّذینَ کَفَرُوا یُحِلُّونِهُ عاما وَیُحَرِّمونَهُ عاما لِیُوا
طِئُوا عِدَّهَ ما حَرَّم اللّه ُ فَیُحِلُّوا ما حَرَّمَ اللّه ُ…(۲۹)

و در آیه قبل از این آمده است:

اِنَّ عِدَّهَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللّه ِ اثْنی عَشَرَ شَهْرا فی کِتابِ اللّه ِ یَوْمَ خَلَقَ السَّمواتِ وَالاَرْضَ
مِنْها اَرْبَعَهٌ حُرُمُ…(۳۰)

گفته اند این آیه زمانی نازل شد که ذیحجه در وقت واقعی خود قرار یافته بود و از آن
زمان، موسمِ حج در اوقات و فصول سال دوران یافت و در این نیز حکمتی است که برای بیان
آن مجالی وسیعتر می طلبد.

شمار حج و عمره های پیغمبر صلی الله علیه و آله

باتفاق فریقین، پیامبر بعد از هجرت، جز یک حج (حجه الوداع) بجا نیاورد و اما در
دورانی که در مکه اقامت داشت، چه پیش از بعثت و چه بعد از آن (و قبل از هجرت) اختلاف
است.

در سال وجوب و تشریعِ حج اختلاف است. جمعی بر آنند که حج در سال ششمِ اقامتِ
آن حضرت در مدینه تشریع گردید.(۳۱) مجلسی از گازرونی نقل کرده که در سال پنجم فریضه
حج نزول یافت و پیغمبر آن را به تأخیر انداخت. در سال هفتم به قصد قضای عمره از مدینه
خارج گردید و حج نکرد. در سال هشتم مکه را فتح کرد و در سال نهم حاجیان را به امارت
ابوبکر به مکه فرستاد و در سال دهم خودش به مکه مشرف شد و حج گزارد.(۳۲)

محقق حلّی در «معتبر»، ضمن نقل مذاهب اهل سنت نسبت به سعه و ضیق فریضه
حج می فرماید: حج در سال ششم از هجرت نزول یافت و پیغمبر تا سال دهم به تأخیر
انداخت.

ارباب سیره نیز زمان صدور حکم را سال ششم دانسته اند و گفته اند آیه: وَاَتِمُّوا الْحَجَّ
وَالْعُمْرَهَ لِلّه در آن سال نزول یافته است، لیکن گروهی این عقیده را درست ندانسته و
گفته اند حکم حج در سال نهم تشریع شده؛ چه، فتح مکه در سال هشتم بوده است و اگر حکم
حج پیش از آن صادر گشته بود، باید در سال هشتم اعمال حج انجام می یافت در صورتی که از
سال نهم آغاز گردید و در آن سال پیغمبر کسانی را که می خواست به حج روند، با یکی از
اصحاب گسیل می داشت. لیکن آنچه قطعی و مسلّم به نظر می رسد این است که پیغمبر چون
در سال ششم نتوانست به مکه وارد شود، به موجب پیمان صلح با مشرکان، از نزدیک مکه به
مدینه بازگشت و در سال هفتم به استناد پیمان مزبور در ماه ذیقعده به مکه مشرف شد و
عمره قضا بجا آورد.(۳۳)

به نظر می رسد که مفاد ظاهر پاره ای از روایات معتبر در کتب حدیث فریقین آنست که
سال وجوب حج همان سال دهم هجرت بوده است. در کافی آمده:

عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام «اِنَّ النَّبِیَّ أَقامَ بِالْمَدِینَهِ عَشَرَ سِنِینَ لَمْ یَحُجَّ فَلَمَّا نُزِلَتْ هذِهِ الاْآیَه
(یَعنِی قَوْلُهُ تَعالَی وَاَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجّ(۳۴)) اَمَرَ رَسُولُ اللّه ِ مُنادِیَهُ اَنْ یُؤَذِّنَ فِی النَّاسِ
بِالْحَجّ…»

این مطلب با آنچه در کتب سیره است منافات ندارد، بدین بیان که اصل تشریع حج در
اسلام، در سال ششم هجرت، با نزول آیه وَاَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَهَ لِلّهتثبیت شده است،
لیکن وجوب آن به آیه شریفه وَلِلّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنْ اِسْتَطاعَ اِلَیْهِ سَبیلا(۳۵)
تحقق یافته است و می دانیم که بین اصل تشریع و رجحان عمل با وجوب آن در زمان دیگر
منافاتی نیست.

به هر حال مورد اتفاق مورخان است که آن حضرت در سال دهم هجرت حج گزارد و
پس از چند ماه از مراجعت از این سفر بدرود زندگانی گفت. خود به جمعی که با وی بودند
فرمود: «لَعَلِّی لا أَلْقاکُمْ بَعْدَ عامِی هذَا»؛ «ممکن است بعد از این سال، دیگر شما را نبینم» و از
این رو این حج را «حجه الوداع» نامیدند.

بنابراین، سفرهای زیارتی آن حضرت به مکه ـ چنانکه بدان خواهیم پرداخت ـ عنوان
«عمره» داشته و پیش از این سال بوده است.

عمره های پیامبر صلی الله علیه و آله

۱ ـ عمره حدیبیّه؛ که رسول اللّه در ذیقعده سال ششم به اتفاق ۱۴۰۰ نفر از مدینه به
قصد عمره بیرون رفت ولی با ممانعت قریش روبرو گردید و پس از مذاکرات فیمابین، قرار بر
آن شد که در این سال فسخ عزیمت کند ولی در سال آینده عمره بجا آورد.(۳۶)

۲ ـ عمره القضاء؛ که طبق معاهده پیامبر با قریش، به عنوان قضای عمره نافرجام
حدیبیه، در ذیقعده سال هفتم، انجام گردید و در طواف و سعی با سرعت در راهپیمایی و
گامهای کوبنده، قدرت مسلمانان را به رخ مشرکان قریش کشید.(۳۷)

۳ ـ طواف فتح مکه؛ که در سال هشتم پس از تصمیم رسول خدا به فتح مکه (که پیرو
نقض عهد قریش صورت گرفت) با ده هزار نفر در رمضان راهی مکه شد و پس از تسلیم مکه
طواف خانه کرد و طواف را سواره انجام داد و این روز مصادف با جمعه ده روز به پایان ماه
رمضان صورت گرفت، لیکن ظاهرا در فتح مکه، پیغمبر از اعمال عمره فقط طواف بجا آورد و
در کتب سیره و تواریخ سخنی از احرام آن حضرت و اصحابش یا از سعی بین صفا و مروه
نیست. در این سفر پیغمبر خانه کعبه را از بتها پاک سازی نمود و از این پس مکه به عنوان
یکی از مراکز تحت قدرت مسلمانان در آمد.

۴ ـ عمره غزوه حنین؛ که پس از فتح مکه و جنگ با هوازن و شکست آنان و تقسیم
غنائم جنگی بین مسلمانان، شب هنگام از «جِعرانه(۳۸)» به مکه رفت و عمره بجا آورد.(۳۹) این
عمره مصادف با ذیقعده سال هشتم بوده است.

۵ ـ عمره حجه الوداع؛ که ضمن حج آن حضرت در سال دهم، در ماه ذیحجه انجام شد.

انس بن مالک نقل می کند: پیغمبر چهار عمره گزارد که همه اش در ذیقعده بود، جز عمره
حجه الوداع؛ نخست عمره حدیبیه، دوم عمره القضا، سوم عمره جِعرانه(۴۰). در کافی نیز همین
مضمون آمده است.(۴۱) چنانکه می بینیم نامی از عمره فتح مکه برده نشده است و همانطور که
گفتیم آن، تنها طواف زیارت بوده است.

حج های پیامبر پیش از هجرت

از مطالب گذشته روشن شد که پیامبر صلی الله علیه و آله در طول مدّت اقامتش در مدینه، جز یکبار به
حج نرفت ولی سه بار عمره بجا آورد و در این مطلب، بین سیره نویسان و تاریخنگاران با
اصحاب حدیث اتفاق نظر وجود دارد؛ چنانکه در کتب حدیثِ فریقین نیز یکسان نقل شده
است. اما نسبت به حج پیغمبر پیش از هجرت، در بخشی از کتب سیره و تواریخ اشاره نشده و
نیز نامی از حج پیغمبر پیش از بعثت و بعد از آن در دوران اقامت در مکه به میان نیامده است،
گر چه در سیره حلبی سخنی به اختصار آمده است و اما در کتب حدیث اهل سنت مطلب به
اجمال ذکر شده است.

در صحیح بخاری آمده است:

«حَجَّ النَّبِیُّ قَبْلَ النُّبُوَّهِ وَبَعْدَها وَلَمْ یُعْرَفْ عَدَدُها وَلَمْ یَحُجَّ بَعْدَ الْهِجْرَهِ اِلاّ حَجَّهَ
الْوَداع.»

در کتابهای حدیثی امامیه به نقل از اهل بیت رسالت حج هایی پیش از بعثت و بعد از آن
به پیامبر صلی الله علیه و آله در دوران اقامتش در مکه نسبت داده شده است که در ثبوت و تحقّق آن اشکالی
به نظر نمی رسد؛ زیرا صرفنظر از جنبه امامت و عصمت ائمه (که شیعه بدان باور است)، از این
نظر که ناقلان این سخن از اهل بیت رسالت اند و «اَهْلُ الْبَیْتِ اَدْری بِما فیه» و نیز از این
جهت که صدق حدیث آنان قولی است که جملگی بر آنند، هرگونه خدشه ای را برطرف می کند.

قضا را حدیثی در صحیح مسلم آمده که آن نیز دلالت دارد که پیامبر در جاهلیت حج بجا
آورده است.

مسلم از جبیر بن مطعم نقل می کند که شترم را گم کرده بودم. ایام حج بود، به عرفات
رفتم. پیغمبر را در آنجا دیدم که با مردی در وقوف به عرفه شرکت کرده بود. با خود گفتم وی
از حمس است چرا در عرفات آمده؟(۴۲)

نودی لوذی در شرح مسلم می نویسد: قاضی عیاض فرموده که این مطلب مربوط به حج
پیغمبر قبل از هجرت است؛ زیرا جبیر در این وقت هنوز مسلمان نشده بود و در یوم الفتح
اسلام آورد، لذا از وقوف پیغمبر به عرفات (که معمولاًقریش از آن اعراض داشتند) تعجب
می کند.

و نیز در کافی «باب حج النبی» ضمن حدیث ۱، ۲، ۳، ۱۱ و ۱۲ که همه از حضرت
صادق علیه السلام نقل شده، برای پیغمبر حج های متعددی ذکر نموده است و اینک متن آنها:

۱ ـ عَنْ جَعْفَرٍ علیه السلام قالَ: «لَمْ یَحُجَّ النَّبِیُّ بَعْدَ قُدُومِهِ الْمَدِینَهَ اِلاَّ حَجَّهً واحِدَهً وَقَدْ حَجَّ
بِمَکَّهَ مَعَ قَوْمِهِ حَجّات»

۲ ـ عَنْ اَبی عَبْدِاللّه ِ علیه السلام قالَ: «حَجَّ رَسُولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله عَشَراَ حَجّاتٍ مُسْتَسِرّا…»

۳ ـ عَنْ اَبی عَبْدِاللّه ِ علیه السلام قالَ: «حَجَّ رَسُولُ اللّه ِ عِشرینَ حَجَّهً.»

۱۱ ـ عُمَرُ بْنُ یَزِیدَ قالَ: «قُلْتُ لاَِبِی عَبْدِاللّه ِ اَحَجَّ رَسُولُ اللّه ِ غَیْرَ حَجَّهَ الْوِداع؟ قالَ نَعَمْ
عِشْرِینَ حَجَّه.»

۱۲ ـ عَنْ اَبِی عَبْدِاللّه ِ علیه السلام قالَ: «حَجَّ رَسُولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله عِشرِینِ حَجَّهً مُسْتَسِرّا…»

ولی در بحارالانوار از جابر بن عبداللّه نقل شده است که گفته است: «اِنَّهُ صلی الله علیه و آله حَجَّ ثَلاثَ
حِجَجٍ، حَجَّتَیْنِ قَبْلَ الْهِجْرَهِ وَحَجَّهَ الْوَداع.»

چنانکه می بینیم در این روایات حج هایی به پیامبر صلی الله علیه و آله نسبت داده شده که قبل از
هجرت به جا آورده است و در این مطلب که عرب در ذیحجه مناسک را بجا می آوردند و نیز
پیغمبر قبل از بعثت در انجام سنّت های حسنه از پیشگامان بوده، جای شک نیست.

در تعداد حج های رسول خدا اختلاف است. روایات گذشته هر یک

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.