پاورپوینت کامل مدینه، جنّت دوم ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مدینه، جنّت دوم ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مدینه، جنّت دوم ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مدینه، جنّت دوم ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۹۶
کتاب «جنّات ثمانیه» یا بهشت های هشتگانه به بررسی تاریخ و جغرافیای
هشت زیارتگاه مهمّ جهان اسلام؛ یعنی مکه، مدینه، بیت المقدس، نجف
اشرف، کربلا، کاظمین، سامرا و مشهد می پردازد.
نویسنده آن سید محمّد باقر بن مرتضی حسینی، ملقّب به «فخرالواعظین
خلخالی» است. وی سالها در شهر خلخال ساکن بوده و به امور دینی مردم
آن سامان رسیدگی می کرده است. لیکن بعدها در سال ۱۳۱۱ه . به تبریز
مهاجرت می کند و در آنجا ساکن می شود. او در عتبات عالیات و مشهد
مقدّس نیز سکونت داشته و سرانجام در سال ۱۳۲۷ه . اقدام به نوشتن این
کتاب می نماید. «مکّه جنّت اوّل» از این کتاب در شماره های ۲۱ و ۲۳
فصلنامه «میقات حج» به چاپ رسیده و هم اکنون اوّلین بخش «مدینه،
جنّت دوّم» به خوانندگان محترم تقدیم می شود. گفتنی است نسخه خطی
این کتاب در کتابخانه آستان قدس نگهداری می شود.
بسم اللّه الرحمن الرحیم
اَللّهُمَّ صَلِّ وَ سَلِّم، وَزِدْ وَ بارِک، عَلی النَّبیِّ الاُمِّیّ، العَرَبِیِ، القُرَشِیّ، المَکّیّ،
المَدَنِیّ، الأَبْطَحیّ، التَّهامیّ، السّید البَهِیّ، السِّراجُ المُضِی ءآ، الکُوکَبُ الدُّریِ،
صاحِب الْوَقار وَالسَّکینه، المَدْفون بِأرض المَدینه، العَبد المُؤیّد، وَالرَّسُول
المُسَدَّد، المُصطَفی الأمْجَدْ، الَمحْمود الأحمد، حَبیب إله العالَمِین، وَ خاتم
النَّبِیّین وسَیّد الْمُرسَلین، وَشَفِیع الْمُذْنِبِین، وَرَحْمَه لِلعالَمِین، أبیالْقاسِم مُحَمَّد
صَلَّی اللّه ُ عَلَیهِ وَ آلِهِ.
مدینه:
نام آن شهر اوّل یثرب بود، جناب رسول خدا به مدینه طیّبه موسوم(۱) فرمود.
قال صاحب المراصد: یثرب هی مدینه الرّسول صلی الله علیه و آله ، وهی مقدار نصف میل
فی حرّهٍ سخهٍ وبها نَخلٌ کثیرٌ علی میاه الآبار والسّوافی، و علیها سورٌ دائره،
ومشهد الرّسول فی وسطها، وقبر النّبیّ صلی الله علیه و آله فی زاویته الشّرقیه فی بیت
مرتفع قد اُلحق الآن بسقف المسجد، و علیه قُبّه رصاصٍ، فیه قبر النّبیّ صلی الله علیه و آله
وقبر أبیبکر وعمر ولاباب له، ومُصلّی النّبیّ خارج سور المدینه فی غربیها.
بدان که مدینه از شهرهای حجاز، در پای کوه احد واقع است، طول شرقی آن چهل و
چهار درجه، عرض شمالی آن سی و شش درجه و سی و پنج دقیقه، اَطول(۲) نهارش هیجده
ساعت و یازده دقیقه، طرف شرقیش رود عقیق است بر یک فرسنگ و نیم (در وقت حرب(۳)
الأحزاب، حضرت رسول اللّه صلی الله علیه و آله به تدبیر سلمان فارسی، دور مدینه را خندقی حفر فرمود) و در
زمین هموار واقع و جوانب اربعه(۴) آن گشاده، امیر عضدالدّوله(۵) که از سلاطین دیالمه بود، دور
شهر را بارو کشید، شهری است کوچک، الحال سه هزار و هفتصد خانه در اوست، نفوس(۶)
آن جا بنا به تحریر اساتید جغرافیا پنجاه هزار نفر است، اگر چه آن شهر قصبه مانند است
و لکن شأن آن بلند است، برای این که در آن بلده مبارکه، روضه مطّهره پیغمبر ما محمّد
المصطفی صلی الله علیه و آله می باشد، هوایش بغایت گرم است، نخلستانش بسیار، آبش سازگار و حصارش
از آجر بغایت استوار، و خرمای «بَردی» و «عَجْوَه» در آن جا بهتر از بلاد دیگر بُوَد و مردمش
لاغر و اسمر(۷) و از متاع ملاحت بهره ور و اکثر ایشان سوداگر و پیله ورند، عموما شافعی مذهب
و دیگر حنفی و شیعه امامیّه در مدینه و در نواحی آن بسیارند، و جمعی از ایشان سادات
آل نسب و شرفای صاحب حسب اند.
و از خواص آن جا است که [هر گاه] غریب بدان شهر رود بوی خوش شنود و نخلستان
آن جا مشروب از آب چاه و باران است، و روضه مقدسه حضرت خاتم الأنبیا صلی الله علیه و آله ، در وسط
شهر در طرف مشرق قریب(۸) به قبرستان بقیع واقع است.
فضیلت مدینه:
و در شأن مدینه احادیث [فراوانی] وارد است؛ منها:
فی «المصابیح» قال النبیّ صلی الله علیه و آله : «اِنَّ اِبراهیم بَنی حَرَم مَکَّه فَجَعَلَها حَراما، وَاِنِّی
حَرَّمْتُ الْمَدِینه حَراما مابَینَ لابتیها أنْ لایُراق فیها دمٌ، وَ لا تُحمل فیها سِلاحُ
الْقَتْل، وَ لا یُحیطه فِیها اِلاّ التّلف».(۹)
وقال صلی الله علیه و آله : أبعد أن [دَخَل] الْمَدِینَه الْمَلائکه لایَدْخُلُها الطّاعُون وَالدَّجّال.
اما حُکّام آن جا قبل از پیغمبر صلی الله علیه و آله :
پیش از وصول رسول خدا در آن جا حُکّامش از قِبَل(۱۰) مرزبان بادیه بودندی، یا از قبل
یمن و اکثر اوقات از قوم بنی قُرَیْظَه و یا بنی نضیر کسی بر آن جا حاکم بودی و تُبَّع ابن وردع
که پادشاه یمن بود با لشکر خود وارد مدینه شدند، در آن زمان مدینه بقعه ای بود خالی و
سوای چشمه آبی دیگر چیزی در او نبود، در آن وقت برای وزیر خود حکیم شامول نام بنای
شهر مدینه را نهاده، پس از مدّتی از مدینه حرکت نمود و به بلده ای از بلاد هند که رسید،
وفات کرد و از زمان فوت تُبَّع تا زمان ولادت با سعادت جناب پیغمبر صلی الله علیه و آله هزار سال و به قول
معتبر هفتصد سال فاصله بود، گویند فرقه انصار که نصرت آن حضرت نمودند، از اولاد شامول
وزیر تُبَّع بود، از آن جمله ابوایّوب انصاری(۱۱) از بطن بیست و یکم شامول بود.
بنای آن:
وقتی که آن حضرت به مدینه هجرت فرمود، آن موضع که الحال مدفن و مزار شریف
اوست، زمین ساده بود. او را بخرید و مسجد و خانه ساخت از خشت خام و نخل، و چوب نخل
بود، بعد همان جا به خانه عایشه(۱۲) مشهور شد، وقتی که وفاتش صلی الله علیه و آله رسید در آن جا دفن
کردند و آن مقام اکنون داخل مسجد است و در جانب یسار(۱۳) قبله که در کُنج ما بین شرقی و
شمال بود و قبله مدینه مابین شرق و جنوب است، بعد عُمَر بنای تعمیر گذاشت و عثمان بر
آن زیادتی کرد و دیوارش به سنگ منقّش آورد و سقف آن را از چوب ساج(۱۴) ساخت و ولیدبن
عبدالملک مروان بر آن عمارت افزود و المهدی باللّه محمدبن عبداللّه عباس سفّاح آن را فراخ
گردانید و مأمون خلیفه بر آن بسیار افزونی نمود و در اطراف آن مسجد، مدارس و خانقاه
بسیار است و بنای خیر بی شمار؛ از جمله امیر چوپان(۱۵) در غربی آن مدرسه و حمّامی ساخت،
پیش از آن در مدینه حمّامی نبود.
هوای مدینه:
مروی است که مدینه را هوایی بود متعفّن و اکثر اوقات آن جا مرض وبا می شد و در
زمان جاهلیّت چون غریبی به آنجا داخل می شد و می خواست که از مرض وبا ایمن باشد به او
می گفتند که نهیق حمار(۱۶) کن، چون چنین کردی از وبا ایمن گردیدی، غربا را عجب
سُخریّه(۱۷) می کردند! لاجرم مهاجران(۱۸) را هوای آن جا سازگار نیفتاد و چنان خسته و ضعیف
شدند که ایستاده نماز نمی توانستند کرد و ابی بکر را فراوان تب می آمد و در حال تب می گفت:
کُلُّ امری ءٍ مسح فی أهله
والمَوت أدنی من شراک نعله
و عایشه می گفت: واللّه پدرم نمی داند که چه می گوید و بلال چون بدین بلا مبتلا می شد
می گریست و می گفت: «اَللّهُمَّ العن عُتبه بن ربیعه، وشیبه بن ربیعه، واُمیّه بن خَلَفَ کما
أخرجونا إلی أرض الوباء» پس رسول خدا دعا نموده گفت:
«اللّهُمَّ حَبِّب الینا المدینه، کما حَبَّبْتَ اِلَینا مَکَّهَ أو أشدُّ حُبّا وصحّحها، وبارک لنا فی
صاعِها ومُدِّها، وانقل حُمّاها إلی الجُحْفَه».(۱۹)
چه آن هنگام تمامی جُحفه منازل یهود بود، پس عفونت مدینه به جُحفه نقل شد و
هوای مدینه با امزجه مهاجر موافق افتاد.
مروی است که چون رسول خدا داخل مدینه گردید، دور مدینه را با پای مبارک خود خط
کشید یا گام زد و گفت: «که خداوندا هرکه خانه های مدینه را بفروشد تو برکت مده برای او».
مرقد منور حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله :
در شرقی مسجد واقع است،(۲۰) در خانه متبرکه خودش که در جنب مسجد بود رحلت
فرمود و هم در آنجا مدفون گردید.
عربیّه:
مَرَرْتُ عَلی قَبرِ النَّبیّ محمّد
فَکَلَّمنی والقَبرُ غَیرُ مُکَلِّمِ
وبالقبر آثار النّبوه قائمٌ
یُصَدِّعُ فیها کلّ قَلبٍ مُسلم
مدفن شریف:
جمعی مدفن را داخل مسجد دانند و حدیث: «لاتَتَّخِذُوا قَبْری مَسْجِدا»(۲۱) مؤیّد قول
اوّل است، گویند آن جا اوّل خانه ابوایّوب انصاری بوده که ناقه آن حضرت در آن زانو بر زمین
نهاده و مرقد شریف مکانی است که اوّل دفعه پای آن حضرت به آن مکان رسیده است.
حدّ روضه منوّره:
الی طرف پرده و انتهای دیوار است.
حدّ حرم:
بدان [همان گونه] که برای مکّه حرمی هست، از برای مدینه نیز حرم هست و حدّ حرم
مدینه از «عائر» است تا «وعیر»،(۲۲) چنانچه جماعتی گفته اند عبارت است از دو کوه که
احاطه کرده اند به مدینه از جانب مشرق و مغرب و بعضی گفته اند که «عیر» و بنابر لغتی
«عائر» کوهی است مشهور در جانب قبله مدینه نزدیک ذوالحُلَیفه، و آنچه در بعض اخبار
صحیحه آمده تحدید به این وجه است که «ظلّ عائر الی ظِلّ وعیر»، یعنی از سایه عائر تا
سایه وعیر، و شاید این تقیید از برای تنبیه بوده باشد بر این که حرم داخل عائر و وعیر است،
یعنی حرم بعض آن مسافتی است که داخل است در میان آنها.
و حکم حرم مدینه آن است که حرام است قطع شجرِ(۲۳) آن، مگر به جهت دولاب چاه. و
مثل اشجار(۲۴) است نباتات(۲۵) حرم، الاّ از برای چارپای خود که آن را جایز دانسته اند.
و بعضی از علما مستحب می دانند که چون کسی راه به مدینه نزدیک کند بر صلوات
بیفزاید و چون چشمش بر اشجار مدینه و حرم بیفتد بگوید:
«اَللّهُمَّ هذا حَرَمُ رَسُولِکَ فاجْعَلْهُ لِی وقایهً مِنَ النّار، و أمانا مِنَ العَذابِ وَ سُوآء
اْلحِساب».(۲۶)
و هنگام دخول مدینه غُسل کند و بهترین جامه ها بپوشد و صدقه بدهد و بگوید:
«بِسْمِ اللّه ِ وَ عَلی مِلَّهِ رَسُولِ اللّه ، ربِّ أدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ، وَأخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ،
وَأجْعَل لی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطانا نَصِیرا».(۲۷)
حدّ مسجد رسول اللّه صلی الله علیه و آله :
الی استوانتین تا به آن دو ستونی که از طرف راست منبر الی راهی که متصّل به سوق
اللّیل است.
بنای مسجد:
[بنای مسجد] سال اوّل هجرت شد، آن وقت طول و عرض مسجد را صد ذراع در صد
ذراع بشکل مربّع نهادند و قبله آن به سوی بیت المقدس راست کردند.
مروی است که چون جناب پیغمبر از مکّه هجرت نموده وارد مدینه منوّره شد، در خانه
أبو ایوب انصاری(۲۸) منزل نمود و مدّتی در همان خانه نماز می کرد با اصحاب خود و آنجا
زمینی بود از یتیمان[ی] چند، پس حضرت به أسعد بن زراره فرمود که این زمین را برای من
خریداری نما، چون أسعد با یتیمان سخن گفت، ایشان گفتند این زمین از آنِ حضرت است و
ما قیمت نمی خواهیم، حضرت فرمود که من بدون قیمت راضی نمی شوم، پس به ده اشرفی
آن زمین را خرید و فرمود که در آن زمین خشت زدند و صحابه را امر فرمود که از حَرّه(۲۹)
مدینه سنگ می آوردند و خود با ایشان رفاقت(۳۰) می نمود در سنگ آوردن، تا آن که اُسیدبن
حُضَیر به آن حضرت رسید، دید که سنگ گرانی(۳۱) برداشته، گفت: یا رسول اللّه بده تا من
بردارم.
فرمود: که برو و سنگ دیگر بردار.
چون اساس مسجد را با سنگ کار کرده به زمین رسانیدند، بالایش را از خشت بنا کردند
و در ساعت سعد، و در زمان اسعد آن حضرت سه فقره(۳۲) مسجد را به جهت زیادتی مسلمین
و تنگی مسجد توسعه داده، بزرگتر از اوّل بنا فرموده است ولکن بعد از رسول خدا تغییر داده
شده به همین بنا و همین که قائم علیه السلام ظهور کرد مسجد را بر بنای آن حضرت خواهد گذاشت
و موضع مسجد الآن قریب به وسط شهر واقع است و قبر مطّهر و مرقد منور حضرت ختمی
مرتبت در شرقی مسجد است.
«مقامهای متبرّکه مسجد»
۱)مرقد مطّهر.
۲)منبر رسول اللّه .
۳)مقام جبرئیل.
۴)باب جبرئیل.
۵)باب فاطمه.
۶)استوانه توبه.
۷)مابین قبر و منبر.
و امّا مقام جبرئیل:
همان تحت(۳۳) میزاب(۳۴) است، وقتی که می خواهی از در بیرون بروی، همان دری که
باب فاطمه می گویند، در حالی که میزاب بالای سر باشد و باب فاطمه در عقب
«إنّ جبرئیل مَلَکٌ مِنْ مَلائِکَه اللّه لِلْوَحی والتّنزیل، إنّه نَزَل عَلی إبراهیم خَمسین
مرَّه، وَعَلی مُوسی أربع مائه مرّه، و علی عیسی عَشرُ مرّاتٍ، وَعلی مُحمّدٍ أربعه وعشرین
ألف مرّه».
و امّا ستون توبه:
ستونی است که ابولبابه(۳۵) خود را به همان ستون بست تا حق تعالی عذر گناهان او را از
آسمان نازل فرمود.
و اما منبر:
درسال هفتم هجرت منبر را بساختند ومنبر سه پایه(۳۶) بود، روزجمعه رسول خدا به مسجد
آمد از آن ستون که پشت می داد بگذشت و بر منبر آمد و لب به خطبه بگشاد، ناگاه بانک و ناله
و حنین آن ستون بلند شد، مانند طفلی که گریه کند و شتر بچه ای که مادر خود را جوید.(۳۷)
و امّا فضیلت مابین قبر و منبر:
قال رسول اللّه : «مابَینَ قَبْرِی وَمِنْبَری رَوضَهٌ مِنْ رِیاضِ الْجَنَّه».(۳۸)
فی الْحَدِیث: رسول خدا فرموده که: یک نماز کردن در مسجد من، مقابل است نزد خدا
با ده هزار نماز که در سایر مساجد خوانده شود، مگر مسجدالحرام که یک رکعت نماز در آن
معادل است با صدهزار رکعت نماز.(۳۹)
اعتکاف در مسجد مدینه:
فرموده اند که مستحب است در مدینه سه روز روزه بگیرد، چهارشنبه و پنجشنبه و جمعه
از برای طلب کردن حاجات خود و اعتکاف نماید در مسجد مدینه و بسیار نماز کند در آن و
شب چهارشنبه نزد ستون ابی لبابه که آن ستون توبه است نماز کند و روز چهارشنبه در نزد آن
بنشیند و شب پنجشنبه نزد آن ستونی که پیش ستون ابی لبابه است بنشیند و آن مقام رسول
خداست و آن شب را و فردای آن را نزد آن بماند، بعد از آن بیاید نزد ستونی که پیش مقام
پیغمبر است، پس شب جمعه و روز جمعه را در نزد آن نماز بخواند و تا می تواند در این روزها
به چیزی از امور دنیا تکلّم نکند مگر به قدر ضرورت، و بیرون نرود از مسجد مگر از برای
شغل لازم و روز جمعه بعد از حمد خدا و صلوات بر پیغمبر این دعا را بخواند:
«اَللّهُمَّ ما کانَتْ لِی اِلَیک مِنْ حاجهٍ شَرَعتُ أنَا فِی طَلَبِها والتماسها، أوْ لَم
أشرع، سألتکها أولم أسألکها فانّی أتوجّهُ الیکَ بنبیّک نبیّالرَّحمه فی قضآء
حَوائجی، صغیرها وکبیرها».
پس در مقام جبرئیل دو رکعت نماز خوانده و بگوید:
«أیّ بعیدٍ، أسألُکَ أنْ تُصَلّی علی مُحَمَّدٍ وأهلُ بَیته، وأسألُکَ أنْ تَردَ عَلیَّ
نِعْمَتَکَ».
در فضیلت زیارت جناب پیغمبر
قال النبی صلی الله علیه و آله : «مَنْ اسْتَطاعَ أنْ یَمُوتَ بِالمَدِینَه فَلْیَمُتْ بِها».(۴۰)
قال أیضا: «مَنْ زارَنی بَعدَ وَفاتِی کانَ کَمَنْ زارَنِی فِی حَیاتِی وَکُنْتُ لَهُ شَهِیدا
وَ شافِعا یَومَ الْقِیامَه».
[وقال صلی الله علیه و آله ]: «مَنْ أتی مَکّهَ حاجّا وَلَمْ یَزُرنی بِالْمَدِینَه فَقَدْ جَفانی».(۴۱)
فضیلت مسجد:
قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله : «صَلاهٌ فی مَسْجِدی هذا أفْضَلُ و خَیرٌ مِنْ ألفِ صَلاهٍ فیما سواه
مِنَ المَساجد إلاّ المَسْجِدِ الحَرام».(۴۲)
در ذکر مشاهد مطّهره مدینه طیّبه
اوّلاً: مَضْجع مُنوَّر حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله :
اوّل کسی که قبول خلعت وجود کرد، نور مقدّس مُحَمَّدی است، چنان که خودش فرموده:
«اَوَّلُ ما خَلَقَ اللّه ُ نوری».(۴۳)
اگر آن بزرگوار نبود تمامی ممکنات در ظلمت سرای عدم می ماندند، از این جهت خلاّق
أحدیّت فرمودند ای محمد:
«لَولاکَ لَما خَلَقْتُ الأفْلاک».(۴۴)
پس اول او را آفرید، پیش از آن که آب و عرش و کرسی و لوح و قلم و زمین وآسمان
ملائکه و آدم و حوّا را بیافریند به چهار صد و بیست و چهار هزار سال، پس اوست قطب
کائنات و مصدر حوادثات و مبدأ و ذات جمیع موجودات و ظاهرش صفه اللّه است و باطنش
غیب اللّه است، «بَلْ هُوَ سِرّه، وأمرهُ، وأرادته، و وَلِیّه عَلی کُلِّ شَیْ ء» چند هزار سال نور
مقدّس آن حضرت در حجابات الوهیّت مشغول تسبیح و تکبیر بود، پس نور آن حضرت در
زیر عرش هفتاد و سه هزار سال ساکن بود، پس هفتاد هزار سال دیگر او را در سدره المُنتهی
ساکن گردانید، پس نور آن حضرت را از آسمان به آسمان دیگر منتقل نمود تا به آسمان اوّل
رسانید و همین که حضرت آدم را خلق فرمود همان نور را منتقل نمود بر جبین آدم، بعد آن
نور شریف در اصلاب شامخه و در ارحام مُطّهره [مستقر گردید]، تا این نور از جناب عبداللّه به
توسط آمنه بنت وهب ضیاء بخش عالم شهود گردید.
در بیان نسب باهره آن حضرت:
ونسب النّبی صلی الله علیه و آله : محمّدُ، بن عبداللّه ، بن عبدالمُطّلب، بن هاشم، بن عبد مَناف، بن
قُصَیّ، بن کلاب، بن مُرّه، بن کَعب، بن لُؤی، بن غالب، بن فِهْر، بن مالک، بن نَضْر،
بن کَنانه، بن خُزیمه، بن مُدرکه، بن الیاس، بن مُضَر، بن نِزار، بن مَعَد، بن عدنان، بن
اَد، بن أدد، بن یَسَع، بن هَمَیسع، بن سلامان، بن نبت، بن حَمَل، بن قیدار، بن اسماعیل، بن
ابراهیم، بن تارخ، بن ماخور، بن ساروغ، بن أرغو، بن قالع، بن غابر، بن شالخ، بن
أرفخشد، بن سام، بن نوح، بن ملک، بن متوشلخ، بن أخنوخ (و هو ادریس)، بن نارد، بن
مهلائیل، بن قینان، بن أنوش، بن شیث هبه اللّه ، بن آدم صفی اللّه علیهم السلام
منقول است شبی که آمنه به آن حضرت حامله شد، منادی ندا کرد در آسمانها که بشارت
باد شما را که در شاهوار نطفه خاتم الانبیاء در صدف عصمت و جلالت قرارگرفت، در زمین
هیچ رونده و پرنده و جُنبنده نماند که بر ولادت شریف آن حضرت مُطّلع نگردد. پس چون نه
ماه تمام شد آمنه با مادر خود بره گفت: ای دختر بر چنین شوهری گریستن رواست و منع
کردن از نوحه در چنین مصیبتی عین جفا است، پس آمنه داخل حُجره شد و شمعی افروخت،
ناگاه او را درین حال درد زاییدن گرفت و برجست که در را بگشاید، هر چند جُهد(۴۵) کرد در
گشوده نشد، پس برگشت و نشست و از تنهایی وحشت عظیم بر او مستولی شد، ناگاه دید که
سقف خانه شکافته شد و چهار حوریّه فرود آمدند که حجره از نور روی ایشان روشن شد و به
آمنه گفتند مترس بر تو باکی نیست ما آمده ایم که تو را خدمت کنیم، از تنهایی دلگیر مباش،
آن حوریان آن خاتون را به میان گرفتند، پس آمنه مدهوش شد و چون به هوش آمد دید که
حضرت رسول خدا در زیر دامانش به سجده در آمده و پیشانی نورانی بر زمین نهاده و انگشت
سبّابه را برداشته می گوید: لا اله الاّ اللّه .
اما تاریخ کلیّه اوقات شریف آن حضرت:
«وُلِدَ بِمَکّه مِنْ آمنه بنت وهب، وأرضعته حَلیمه السّعدیَّه، ومدّه حیاته ثلاث
وستّون سنه، انّ عبداللّه أباهُ مات وعمره سبعه أشهر،(۴۶) وتزوّج بخدیجه وعمره خَمسٌ
وعشرون سنه، ونزل علیه القرآن یوم الأثنین تاسع عشر رمضان، ومبعثه یوم الجُمعه
سابع عشر رجب ، ومعراجه بعد المبعث بسنتین یوم الأثنین، وأقام بمکّه بعد البعثه ثلاث
عشر سنه، ثمّ استتر فی الغار ثلاثه ایّام، و هاجر بعدها الی المدینه یوم الأثنین حادی عشر
من الهجره».
و اما تاریخ هجرت آن حضرت:
روز پنجشنبه غُرّه(۴۷) شهر ربیع الأوّل در سال سیزدهم بعثت، که شش هزار و دویست و
شانزده سال از هبوط آدم گذشته بود، پیغمبر با ابوبکر از مکه به غار کوه ثور آمدند، و آن روز
مبدأ تاریخ اسلامیان گردید.
اما سبب هجرت آن حضرت:
«لمّا سَمع قریش بإسلام الأنصار، فاجتمعوا متشاورین فی أمر محمدٍ صلی الله علیه و آله ،
فقال ابوالبختری: أنْ تحبسوه فی بیتٍ حتّی یموت.
فقال هشام بن عمرو: أن تحملوه علی جملٍ فتخرجوه من أرضکم.
فقال أبوجهل: إنّی أری أن تأخذوا من کلّ بطنٍ غلاما وتعطوه سیفا فیضربوه ضربهً
واحدهً فیتفرق دمه فی القبایل،
فأتی جبرئیل فأخبره الخَبر، وأمره بالهجره، فبیّت علیّا علی مضجعه وخرج مع
أبوبکر الی الغار، فلمّا أصبحوا و فتشوا علی الفراش وجدوا علیّا علیه السلام ، فارسلوا فی طلبه،
فلمّا بلغوا الجبل ومرّوا بالغار وأنسج العنکبوت علی بابه، فمکث فیه ثلاثا ثم قَدِم
المدینه».
بعد از آن که مشرکین قریش می خواستند آن شبی که پیغمبر را به قتل رسانند، پیغمبر به
غار ثور فرار کرده و علی را در خوابگاه خود خوابانید، علی علیه السلام دل بر آن نهاد که خویش را فدای
پیغمبر کند، ملائکان به حراست علی آمدند و می گفتند: «بخٍّ بخٍّ لک یا علیّ، مَنْ مِثلُک یابن
أبیطالب؟ یُباهی اللّه بک الملآئکه»،(۴۸) و این آیه نازل شد: وَمِنْ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ
ابْتِغَاءَ مَرْضَاهِ اللّه ِ وَاللّه ُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ.(۴۹)
مشرکین قریش به درون سرای تاختن بردند و چند سنگ بر آن خوابگاه براندند، ناگاه
علی سر برداشت و بانک زد که کیستید، وقتی که علی را شناختند گفتند محمد کجا است؟
فرمود: شما او را به من نسپرده اید و نخواستید در مملکت شما باشد، او خود بیرون شد.
سراقه بن مالک گفت: بکشم علی را؟
ابوجهل گفت: دست از این بیچاره بردارید که محمد او را فریفته و فدای خود ساخته.
علی فرمود: ای ابوجهل به من چنین سخن مگوی، خدای آن فضلی که مرا داده که اگر
عقلِ مرا بر جمیع دیوانگان جهان قسمت کنند دانا شوند و اگر از توانایی من بر جمله
ضعیفان بهره رسانند شجاع و دلاور گردند، اگر از حلمِ من بر همه بی خردان بذل فرمایند با
وقار شوند.
بالجمله پیغمبر طیّ مسافت کرد تا به قبیله(۵۰) قُبا رسید.
منازلی که رسول خدا از غار تا به مدینه حرکت فرمود بدین ترتیب بود:
مکّه، غار کوه ثور، عَسَفان، أنحّ، قُدَید، الحراز، ثنیّه المُرّه، السّقف، لفت، مداله،
مجاح، مرجح، بطن، جداجد، أجرد، ذی سلم، عبایند، القاحه، المنعرج، ثنیّه، العایر، بطن
ریم، قبا.
مدت پنج روز در قبیله قبا متوقف شده منتظر علی علیه السلام بود، بعد از رسیدن علی علیه السلام
زمینی از کلثوم بن هِدْم که در برابر خانه خود داشت و مربد می نامیدند از بهر مسجد معیّن
گشت و پیغمبر زمین را از او بگرفت و خاصّ خود نمود، اهل مدینه مسجد قبا را استوار کردند و
آن اول مسجدی است که پیغمبر در [حومه] مدینه به پای کرد و این آیت در شأن آن مسجد
فرود شد: لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَی التَّقْوَی مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِیهِ فِیهِ رِجَالٌ یُحِبُّونَ أَنْ
یَتَطَهَّرُوا وَاللّه ُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرِینَ، پیغمبر نماز بگزاشت [و] روز جمعه از آنجا حرکت فرمود و
وارد مدینه شد.
تاریخ وفات رسول اللّه صلی الله علیه و آله :
مدت اقامت آن بزرگوار در دنیا شصت و سه سال کشیده، چهل سال قبل از بعثت و
سیزده سال بعد از بعثت در مکه و ده سال در مدینه منوره اقامت فرمود، تا این که در روز
دوشنبه دو شب از [پایان] ماه صفر مانده از صدمه سَمّی که در غزوه خیبر داده بودند [وفات[
و در آن بقعه مبارکه دار بقا را اختیار فرموده، در خانه خود مدفون گردید، که مزار پاک و مرقد
منوّر آن حضرت در جانب شرقی(۵۱) مسجد می باشد.
در ثواب زیارت حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله :
مروی است که رسول خدا فرمود: «کسی که زیارت کند مرا بعد از وفات من مثل آن
کسی است که هجرت نماید به سوی من در حیات من، و مثل کسی است که مرا زیارت کند در
حیات من، هر کسی که زیارت کند مرا در حیات من، می باشد در جوار من در روز قیامت، پس
اگر زیارت مرا طاقت نداشته باشید بفرستید بر من سلام، پس خداوند عالم به من
می رساند».(۵۲)
و در حدیث دیگر فرموده:
«هر کس بیاید به زیارت من، می باشم شفیع او در روز قیامت، و هر کس بیاید به حجّ
خانه کعبه و مرا در مدینه زیارت نکند پس او جفا کرده است بر من و هر کس بر من جفا کند
جفا می کنم او را در روز قیامت، و هر که به زیارت من بیاید واجب شود به ذمّه من شفاعت او،
و هر که را شفاعت من واجب شود بهشت او را واجب گردد».(۵۳)
و در حدیث دیگر:
از امیر علیه السلام منقول است که: «تمام کنید حجّ خود را به زیارت رسول خدا، که ترک زیارت
آن حضرت بعد از حجّ جفا و خلاف ادب است و شما را امر به این کرده اند و بروید به زیارت
قبری چند که خدا لازم فرموده بر شما حق آنها را و زیارت آنها را و از خدا روزی طلب کنید نزد
آن قبرها».(۵۴)
به سند معتبر [حضرت] باقر علیه السلام فرموده:
«هر که حضرت رسول را زیارت کند چنان است که حق تعالی را در عرش عبادت کرده
باشد».(۵۵)
به روایت دیگر فرموده: «که مثل کسی است که زیارت کرده باشد خدا را در عرش».(۵۶)
آداب زیارت و فواید معنویه آن:
بدان که قوّه قدسیّه، خصوصا نفوس مقدسه انبیا و ائمّه علیهم السلام ، چون دست از بدن خود
برداشته صعود به عالم تجرّد نمودند، نهایت استیلا و غایت احاطه بر این عالم از برای ایشان
حاصل می شود و تمامی امور این عالم در نزد ایشان منکشف و ظاهر می گردد، و تمکن دارند
از تصرّف و تأثیر دراین عالم، پس هر که به قبور مطهره ایشان حاضر شد به جهت زیارت
ایشان، بر او مطّلع می شوند و از احوال زوّار مرقد مطهّر خودشان استظهار تام دارند و سؤالات
و تضرّعات و توسّلات ایشان را می شنوند، چنانچه در فقرات زیارت أئمّه اطهار علیهم السلام است:
«أشهدُ أنّک تَشْهَدُ مَقامی، وتَسْمَعُ کلامی، وتَردُّ یا سیّدی سلامی».(۵۷)
و نظر به رأفت و مهربانی ایشان نسبت به مُخلصان، نسیم الطاف ایشان بر آنها می افتد،
پس دامن شفاعت بر میان زده، طلب حوائج ایشان را از خدا می کنند و از درگاه الهی مسألت
برآمدن مطالب و آمرزش گناه ایشان را می نماید، چگونه زیارت قبور ایشان افضل طاعات و
اکمل عبادات نباشد و حال آن که زیارت مؤمن أجر عظیم و ثواب جزیل دارد؟ پس چگونه
خواهد بود زیارت کسی که خدا او را از هر خطایی معصوم ساخته و از رجس و گناه پاک و مطهّر
گردانیده و او را به همه خلایق مبعوث نموده و هیچکس از اول و آخرین نیست مگر این که در
روز قیامت به شفاعت آن حضرت و ائمه علیهم السلام محتاج است، لواء حمد و حوض کوثر و بهشت و
جهنّم و شفاعت امّت را صاحب اختیار کلّ اند در روز قیامت.
امّا از لوازم ادب آن که:
قبل از رفتن به زیارت آن حضرت غُسل کند و لباس پاکیزه خود را بپوشد و هکذا(۵۸)
زینت دهد باطن خود را به غُسل توبه و پوشیدن لباس اطاعت و بندگی، با خضوع و خشوع در
دَرِ مسجد ایستاده و رخصت داخل شدن بطلبد و بخواند:
«بسم اللّه الرحمن الرحیم، اللّهُمَّ اِنّی قد وقفتُ عَلی بابِ بیتٍ مِنْ بیوت نبیّک صلی الله علیه و آله ،
وقد مَنَعتَ النّاس الدخول الی بیوته الاّ بإذن نبیّک، فقلت یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَدْخُلُوا
بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلاَّ أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْاَللّهُمَّ وإنی أعتقدُ حُرمه نبیّک فی غیبته، کما أعتقدُ فی
حضرته، وأعلم أنّ رُسُلک وخُلفآئک أحیاءٌ عندک یرزقون، یرونَ مکانی فی وقتی هذا
وزمانی، ویَسمعونَ کلامی فی وقتی هذا، ویردّون علیَّ سلامی، وإنّک حَجَبتَ عن سمعی
کلامَهُم، وفتحتَ باب فهمی بلذیذ مُناجاتهم، فانّی أستأذنُک یا ربّ أوّلاً، واَستأذنُ رسولک
صلواتک علیه و آله ثانیا، وأستأذنُ خلیفتک الاِمام المفروض علیَّ طاعته فی الدّخول فی
ساعتی هذه الی بیته، واستأذنُ ملآئکتک الموکّلین بهذه البُقعه المُبارکه المطیعه للّه
السّامعه، السّلامُ علیکم أیّها الملآئکه الموکّلون بهذه المشاهد المبارکه ورحمه اللّه
وبرکاته، باذن اللّه ، واذن رسوله، واذن خلفآئه، وإذنکم صلوات اللّه علیکم أجمعین، أدخلُ
هذا البیت متقرّبا الی اللّه وباللّه ورسوله محمّد وآله الطّاهرین، فکونوا ملائکه اللّه
أعوانی، و کونوا أنصاری، حتّی أدخلَ هذا البیت، و أدعواللّه بفنون الدّعوات، وأعترف للّه
بالعبودیّه، وللرّسول ولأبنائه صلوات اللّه علیهم بالطّاعه».
پس بگوید: «بسم اللّه ، وباللّه ، وفی سبیل اللّه ، رَبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی
مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطَانا نَصِیرا».(۵۹)
و داخل شود، بعد از داخل شدن صد مرتبه «اللّه اکبر» بگوید.
زیارت آن حضرت:
به سند معتبر از ابی بصیر منقول است که خدمت رضا علیه السلام عرض کردم که چگونه باید
سلام کرد بر حضرت رسول خدا، فرمود که بگو:
«السلام علی رسول اللّه صلی الله علیه و آله ، السلام علیکَ یا حَبِیب اللّه ، السّلام عَلَیک یا صَفْوَهَ اللّه ،
السلام علیک یا أمینَ اللّه ، أشهدُ أنّک قد نَصَحْتَ لاُمَّتِک، وَجاهَدْتَ فی سبیل اللّه ، وعَبَدته
حتّی أتاک الیقین، فجزاک اللّه أفضل ما جزی نبیّنا عن اُمّته، اللّهُمَّ صَلِّ عَلی ابراهیم، و آل
ابراهیم، إنّک حمیدٌ مجیدٌ».(۶۰)
در «فقه رضوی» مذکور است که در زیارت رسول خدا در بالای سر آن حضرت رو به
قبله بایست و بگو:
«السّلامُ علیک أیّها النّبی ورَحمه اللّه وبرکاته، السّلامُ علیک یا أباالقاسم، السّلامُ
علیک یا سیّد الأوّلین والآخرین، السّلامُ علیک یا زین القیامه، السّلام علیک یا شفیع
القیامه، السّلام علیک یا ملاذ الأُمّه، ورحمه اللّه وبرکاته. أشهدُ أنْ لااله الا اللّه وحده لا
شریک له، وأشهدُ أنّک عبده ورسوله، بلّغت الرّساله، وأدّیت الأمانه، ونَصَحتَ اُمَّتَک،
وجاهدتَ فی سبیل ربّک حتّی أتاک الیقین، صلّی اللّه علیک، وعلی أخیک، ووصیّک، وابن
عمّک، أمیرالمؤمنین، وعلی إبنتک سیّده نساءِ العالمین، و علی ولدیک الحسن و الحُسین،
أفضل الصّلاه والسّلام، و رحمه اللّه و برکاته».
و ایضا بگوید:
«السّلامُ علی سیّدنا ومولانا رسول اللّه ، محمّد بن عبداللّه ، خیر خلق اللّه ،
ورحمه اللّه وبرکاته.
السّلام علی سیّدتنا ومولاتنا خدیجه الکبری اُمّ المؤمنین و رحمه اللّه و
برکاته.
السّلام علیک یا رسول اللّه ، و علی جدّک عبدالمطّلب، و علی أبیک عبداللّه ، و
علی اُمّک آمنه بنت وَهَب و رحمه اللّه و برکاته.
السّلامُ علی القاسم، والطّاهر، وابراهیم ابناء رسول اللّه و رحمه اللّه و برکاته.
السّلام علیکم یا أهل بیت النّبوه، و موضع الرّساله، و مُختلف الملائکه، و
مَهبط الوحی و التنزیل، و رحمه اللّه و برکاته».(۶۱)
و مستحب است در حین خروج از مدینه وداع نماید قبر جناب پیغمبر صلی الله علیه و آله را پس بگوید:
«اللّهُمَّ لاتجعله آخر العهد مِنْ زیاره قبر نبیّک صلّی اللّه علیه و آله، فان
توفیّتنی قبل ذلک فانّی أشهدُ فی مماتی علی ما شهدتُ علیه فی حیاتی أنْ لا
اله إلاّ أنت، وأنّ محمّدا عبدک و رسولک».(۶۲)
و بگوید: «صَلَّی اللّه ُ علیک، لا جعله اللّه آخر تسلیمی علیک».(۶۳)
شیخ طوسی روایت کرده که چون خواستند که عمارت روضه آن حضرت را بسازند، در
نزدیک سر و پای آن حضرت مُشکی ظاهر شد که به آن خوشبویی مُشک ندیده بودند و در
شأن و شرف و ارتباط آن جناب با مبدأ فیّاض ـ جلّ و علا ـ این قدر کفایت می کند که قبل از
ظهور در عالم شهود که عالم تکلیف می باشد از اوّل ایجاد مشغول عبادت و بندگی بود و در
حجابات به تقدیس و تسبیح حضرت اقدس الهی بود و بعد از انقلاب صورت عُنصریّه به عالم
دیگر که موت تعبیر شده و قطع تعلّقات از تمام مکلّفین می شود باز مشغول عبادت و اطاعت
پروردگار هست، چنانچه در حدیث معتبر منقول است که در هر شب جمعه روح مقدّس
حضرت رسول صلی الله علیه و آله و ارواح مطهره ائمه علیهم السلام و روح پر فتوح امام زمان را رخصت می دهند که
به سماوات عروج نمایند تا به عرش اعظم الهی می رسند و به دور آن هفت شوط طواف
می کنند و نزد هر قائمه(۶۴) از قوائم عرش دو رکعت نماز می کنند، پس به سوی بدن های
شریف خود برمی گردند.
به سند معتبر منقول است:
که جعفر بن مُثنّی خطیب مدینه گوید که: در مدینه بودم سقف مسجد رسول خدا خراب
شد از موضعی که نزدیک قبر شریف آن حضرت بود و بنّایان و کارکنان بالا می رفتند و فرود
می آمدند، پس اسماعیل بن عمّار را گفتم: که از حضرت صادق علیه السلام سؤال کند آیا می توانیم بالا
رفته و به قبر مقدّس آن حضرت مشرف شویم و نظر کنیم؟
روز دیگر اسماعیل برای ما خبر آورد که حضرت فرمود که: من دوست نمی دارم برای
احدی که بر قبر آن
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 