پاورپوینت کامل حج پیامبر (۲) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل حج پیامبر (۲) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حج پیامبر (۲) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل حج پیامبر (۲) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۸۸
بخش نخستِ این مقاله حاوی مطالبی سودمند درباره «چگونگی حج گزاری
پیش از اسلام و پس از آن»، «تفاوتهای حج جاهلی و حج اسلام»، «حجه
الوداع»، «خطبه پیامبر صلی الله علیه و آله درمنا وعرفات»، «حدیث حجّ النبی صلی الله علیه و آله »و… بودکه
در شماره۲۶ نشر یافت، هم اینک دوّمین قسمت از آن تقدیم خوانندگان
گرامی می شود:
رجال مشترک در طرق حدیث
۱ – «معاوِیَهُ بْنُ عَمَّار الدُّهْنِیِّ الْکوُفیّ (وَ دُهْنٌ مِنْ قَبیلَهِ بَجِیلَه) کَانَ وَجْهاً مِنْ
اَصْحَابِنا وَ مُقَدَّماً کَبِیرُ الشَّأْنِ، عَظِیمُ الْمَنْزَلَهِ، ثِقَهٌ وَ کانَ اَبُوهُ عَمَّارٌ ثِقَهُ الْعامَّهِ وَجْهاً… رَوی
مُعاوِیَهٌ عَنِ الصَّادِقِ وَ الْکاظِمِ عَلَیْهِمَاالسَّلامُ وَ لَهُ کُتُبٌ. رَوَی عَنْهُ ابْنُ اَبِی عُمَیْرِ وَ مُحَمَّدُ
بْنُ سِکّینِ وَ ماتَ مُعاوِیَهٌ سَنَهَ خَمْسَ وَ سَبْعِینَ وَ مِأَه» (نجاشی).
۲ ـ «اِبْنُ اَبی عُمَیْرِ، زِیادُ بْنُ عِیسَی الاَْزُدی، بَغْدادِیُّ الاَْصْلِ وَ الْمُقام، لَقَی اَبَاالْحَسَنِ
مُوسی وَ سَمِعَ مِنْهُ اَحادیثَ وَ رَوی عَنِ الرّضا علیه السلام ، جَلیلُ الْقَدْرِ، عَظیمُ الْمَنْزَلَهِ فِینَا وَ عِنْدَ
الْمُخالِفین».
سپس اضافه می کند که: جاحظ پیشوای علوم ادب عربی از وی نقل می کند.
ابن ابی عمیر مدتی در زمان هارون الرشید در حبس بسر برد؛ زیرا از او می خواستند تا
شغل قضاوت را قبول کند و او امتناع می کرد. بعضی نیز علت حبس را این گونه بیان کرده اند
که: حکومت از او می خواست تا محل اختفای شیعه و اصحاب موسی بن جعفر علیه السلام را فاش کند
اما او نپذیرفت و تازیانه اش زدند.
بعضی گفته اند مأمون وی را حبس کرد تا قضاوت یکی از بلاد را بپذیرد.
از بعضی روایات چنین استفاده می شود که وی چهار سال در حبس زیست و کتابهایش
که خواهرش زیر خاک پنهان ساخته بود، نابود شد. بنابراین از حفظ، حدیث نقل می کرد و لذا
اصحاب ما نسبت به مراسیل او اطمینان دارند. کتب زیادی تألیف کرده است که ابراهیم بن
هاشم از او نقل می کند. وفاتش در سال ۲۱۷ هجری بوده است (نجاشی).
شیخ در فهرست می نویسد:
«کانَ مِنْ اَوْثِقِ النَّاسِ عِنْدَ الْخاصَّهِ وَ الْعامَّهِ وَ اَنْسَکَهُمْ نُسْکاً وَ اَوْرَعَهُمْ وَ اَعْبَدَهُمْ».
کشی می گوید: «اَجْمَعَتِ الْعِصابَه عَلی تَصْحیحِ ما یُصَحُّ عَنْهُ وَ الاِْقْرارِ لَهُ بِالْفِقْه».
رجال حدیث در نقل کلینی
۱ ـ «فَضْلُ بْنُ شاذان، الاَْزْدِیِّ النِّیْشابوری، اَحَدُ اَصْحابِناَ الْفُقَهاءِ وَ الْمُتَکَلِّمینَ وَ لَهُ
جَلالَهٌ فِی هذِهِ الطّائفَهِ وَ هُوَ قَدْرُهُ اَشْهَرُ مِنْ اَنْ نَصِفَهُ، لَهُ کُتُبٌ» (نجاشی).
۲ ـ مُحَمَّدُ بْنُ اِسْماعیلَ، یُکنّی اَبَاَالْحَسَن».
نیشابوری، خود از ائمه نقل حدیث نکرده است (رجال شیخ).
کشی نوشته است: عبداللّه بن طاهر (امیر نیشابور از سلسله طاهریان)، فضل بن شاذان را
از نیشابور نفی بلد کرد و این محمدبن اسماعیل کسی است که از وی زیاد روایت نموده، چون
اوست که بلاواسطه احوال فضل بن شاذان را نقل کرده است.
اقول: ملازمت محمد بن اسماعیل با فضل بن شاذان که از فقهای بزرگ شیعه بوده و از
سوی دستگاه حاکم زمان طرد شده بود، دلیلی است روشن بر مدح او. تشیع وی نیز از
ملازمتش با فضل و نیز بسیار روایت کردن حدیث از او، به طوری که بسیاری از روایات
فضل بن شاذان در کافی توسط وی نقل شده، آشکار می گردد.
بنابراین وجود وی در سلسله سند به عنوان «امامی، ممدوح» حدیث را در شمار احادیث
«حَسَن» (به اصطلاح امامیه) قرار می دهد. در ضمن، طبق عقیده قدمای اصحاب، احادیث
کتب اربعه به خاطر محفوف بودن به قرائن دالّ بر وثوق، در شمار احادیث صحیح است و
این که حدیث را حَسَنه گفتیم، طبق اصطلاح متأخرین است.
و اما طبق طریق دیگرِ کلینی، که به ترتیب: معاویه بن عمار و ابن ابی عمیر و سپس
ابراهیم بن هاشم و پسرش علی بن ابراهیم باشند، چون درباره دو شخصیت اول سخن رفت،
فقط به ابراهیم بن هاشم و علی بن ابراهیم می پردازیم:
۱ ـ ابراهیم بن هاشم القمّی؛ نجاشی می گوید: اصل وی کوفی بوده و به قم منتقل گردیده
است. سپس از کشی نقل می کند که ابراهیم شاگرد یونس بن عبدالرحمن بوده که او از اصحاب
حضرت رضا بوده است. و ضمن ردّ این سخن می نویسد: «اصحاب ما می گویند وی اولین
کسی است که احادیث نقل شده توسط کوفیان را در قم منتشر ساخت. وی را کتبی است که
پسرش علی بن ابراهیم از او نقل کرده است.»
اقول: گرچه علمای رجال در مدح و قدح وی مطلبی نیاورده اند ولی اعتماد قمی ها به
وی و نقل حدیث از او و نیز وجود وی در شمار سلسله سند بسیاری از احادیث کافی، بهترین
شاهد بر وثاقت اوست و لذا علامه در کتاب «المختلف» و طبق نقل محقّق بحرانی، جماعتی
دیگر او را توثیق کرده اند.(۱)
ابو علی کربلایی در «منتهی المقال» آورده است:
«قالَ جدّی جَمَاعَهٌ مِنْ أَصْحابِنا یَعُدُّونَ اَخْبارَهُ فِی الصِّحاح».
سپس اضافه می کند که: اعتماد و نقل ثقه بزرگوار؛ یعنی علی بن ابراهیم از ایشان و
همچنین اعتماد ثقه الاسلام کلینی به وی، با این که قریب العهد به اوست و همچنین نقل و
اعتماد سعدبن عبداللّه و عبداللّه بن جعفر حِمْیَری و محمدبن یحیی و دیگر اَجِلاّء از او و نیز
وجود وی در شمار مشایخ اجازه، دلیل بارزی است بر وثاقت او.
۲ ـ «عَلِیُّ بْنُ اِبْراهیمَ بْنِ هاشِمِ الْقُمّیِّ، اَبُوالْحَسَن، ثِقَهٌ فِی الْحَدیثِ، ثَبْتٌ، مُعتَمَدٌ،
صَحیحُ الْمَذْهَب، سَمِعَ فَاکْثَرَ وَ صَنَّفَ کُتُباً، وَ اَضُرَّ فی وَسَطِ عُمُرِهِ»(۲) (نجاشی).
چنانکه ملاحظه می شود طریق دوم کلینی، اگر درشمار صحیح نباشد لااقل حسن است.
طریق شیخ طوسی
۱ ـ «یَعْقُوبُ بْنُ یَزیدَبْنُ حَمَّادِ الاَْنبارِیِّ السَّلَمِی، اَبُویُوسُف… اِنْتَقَلَ اِلی بَغْداد وَ کانَ
ثِقَهٌ صَدوقاً، لَهُ کُتُبٌ»، (فهرست شیخ).
«ثِقَهٌ مِنْ اَصْحابِ الرِّضا وَ الْهادِیِّ وَ الْعَسکریّ»، (رجال شیخ).
نجاشی نیز پس از نقل خبر انتقال وی به بغداد می نویسد: «وَ کانَ ثِقَهٌ، صَدُوقاً» و
سپس تألیفات وی را می شمارد.
۲ ـ «اِبْنُ مَحْبُوب؛ حَسَنُ بْنُ مَحْبُوبِ السَّرَّادِ، وَ یُقالُ لَهُ الزَّرَّادُ، کُوفِیٌّ، ثِقَه».(۳)
«وَ کانَ جَلِیلُ الْقَدْرِ وَ یَعِدُ فِی الاَْرْکانِ الاَْرْبَعَهِ فِی عَصْرِه»، (فهرست شیخ).
«کُوفِیٌّ، ثِقَهٌ مِنْ اَصْحابِ الرِّضا»، (رجال شیخ).
«اَجْمَعَ اَصْحابُنا عَلی تَصْحیحِ ما یُصَحُّ عَنْهُ وَ اَقِرُّوا لَهُ بِالْفِقْهِ وَ الْعِلْم… ماتَ
سَنَه ۲۲۴»، (کشی).
چنانکه می بینیم سند شیخ در این حدیث تا به حضرت صادق علیه السلام هم به اصطلاح
متقدمان و هم طبق اصطلاح متأخران، صحیح است و اما تا ابن محبوب علاوه بر آنکه شیخ
کتاب وی را در دست داشته است، طریق خویش را به سه روایت به وی متصل می سازد(۴) که
نوعاً جزو بزرگان اصحاب امامیه اند.
ترجمه حدیث
از حضرت صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله ده سال در مدینه اقامت داشت
که طی آن مدت، حج بجا نیاورد. پس از نزول آیه وَ اَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجّپیغمبر به
مؤمنان امر کرد که با بلندترین آواز اعلام کنند رسول خدا در این سال حج می گزارد.(۵) لذا مردم
که در مدینه حاضر بودند و اهل «عَوالی»(۶) و بادیه نشینان اطلاع یافتند و برای انجام حج با
رسول خدا صلی الله علیه و آله گرد آمدند. مردم (چون سابقه حج نداشتند و از مناسک آن در اسلام بی اطلاع
بودند) در این امر تابع محض بوده و می نگریستند که چه دستوری می رسد تا پیروی کنند، یا
پیغمبر خود چه عمل می کند تا آنان به تبعیت از وی به جا آورند.
رسول خدا چهار روز به آخر ذیقعده(۷) از مدینه خارج شد و چون به «ذوالحُلَیْفَه»(۸) رسید و
زوال خورشید شد، غسل کرد و به مسجد شجره(۹) رفت و نماز ظهر بجا آورد. آنگاه قصد حج
اِفراد(۱۰) کرد و از مسجد خارج شده، در بَیْداء (زمین همواری که بین مدینه و مکه است. ـ
مراصد) در یک میلی اول توقف کرد.(۱۱)
مردم در دو صف، در اطراف وی گرد آمدند(۱۲) و پیغمبر به عنوان حج مفرد تلبیه گفت(۱۳)
و ۶۶ یا ۶۴ شتر به عنوان هَدْی(۱۴) همراه آورد(۱۵) و در آخر روز چهارم ذی حجه به مکه
رسید(۱۶) و هفت شَوْط(۱۷) طواف کرد(۱۸) و آنگاه دو رکعت نماز پشت مقام ابراهیم(۱۹) خواند.(۲۰)
آنگاه به سوی حجرالأسود(۲۱) آمده، آن را اِسْتِلام (لمس) کرد و پیش از آن در نخستین طواف
نیز استلام کرده بود. سپس این آیه را خواند:
اِنَّ الصَّفَا وَ الْمَرْوَهَ مِنْ شَعائِرِ اللّه
«همانا صفا و مروه جزو شعائر الهی است».
و افزود که من به آنچه خداوند آغاز فرموده (که صفا است) آغار می کنم (و از صفا به سوی
مروه حرکت کرد).(۲۲)
مسلمانان گمان می کردند که سعی بین صفا و مروه از مخترعات مشرکین مکه است، لذا
خداوند این آیه را نازل کرد:
اِنَّ الصَّفا وَالْمَرْوَهَ مِنْ شَعائِرِ اللّه ِ، فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ اَوْ اِعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیْهِ اَنْ
یَطَّوَّفُ بِهِما.(۲۳)
«سعی صفا و مروه جزو شعائرالهی است، لذا کسی که حج یا عمره بجا می آورد باکی
نیست که آن دو را سعی کند».
آنگاه بر فراز صفا برآمد و روی به کعبه به طرف رکن یمانی (که حجرالأسود در آن تعبیه
شده و در طرف شرق خانه قرار دارد) نمود و حمد و ثنای الهی بجای آورد(۲۴) و به دعا پرداخت،
چنانکه به مقدار خواندن سوره بقره با تأنّی، به طول انجامید. آنگاه بر مروه وقوف کرد؛ چنانکه
بر صفا وقوف نموده بود. سپس از مروه فرود آمد و به صفا بازگشت و پس از توقفی به سوی
مروه شتافت تا از سعی فراغت یافت.
در پایان سعی که برفراز کوه مروه قرار داشت، رو به سوی مردم نمود و حمد و ثنای الهی
بجا آورد. آنگاه گفت: همانا جبرئیل است (و با دست به پشت سر خود اشارت کرد)(۲۵) که به
من دستور می دهد: کسانی که هدی همراه نیاورده اند باید مُحِلّ شوند. من نیز اگر در آینده
عملی را که گذشت انجام دهم همانند شما عمل خواهم کرد(۲۶) (یعنی نخست عمل عمره را
به عنوان
عمره تمتع به جا می آورم و محلّ شده و سپس برای حج مجدداً احرام می بندم) ولی چون من
هدی همراه آورده ام برای چنین کسی روا نیست محلّ شود مگر وقتی که هدی به مَحل
قربانگاه (که منا است) برسد.(۲۷)
در این هنگام مردی از میان قوم (به عنوان اعتراض) گفت: ما به عنوان حج خارج شده
بودیم و حال این که از موهای ما آب غسل می چکد. پیغمبر به او فرمود همانا تو هیچگاه به
این (حج تمتع) ایمان و اعتقاد نخواهی آورد.(۲۸)
آنگاه سُراقَه بن مالک بن جُعْشُم(۲۹) کِنانی عرضه داشت: این رسول خدا، اعمال دین را
بمانند کسی که تازه به دنیا آمده، به ما بیاموز و بفرما آیا آنچه را به ما دستور دادی (که حج
تمتع بجا آوریم) برای همین سال است یا برای آینده نیز هست؟ حضرت فرمود: آن ابدی
است تا روز قیامت. آنگاه انگشتان دستها را مشبک در میان هم نمود و فرمود: تا روز قیامت
عمره چنین در حج داخل است.(۳۰)
هنگامی که پیغمبر در منا بود، علی علیه السلام از سفر یمن بازگشت و نزد فاطمه آمد و ملاحظه
کرد که فاطمه محلّ شده و بوی خوش استعمال نموده است و لباس مصبوغ (که بر محرم
حرام است) به تن کرده است. با تعجب پرسید: این چیست؟ فاطمه گفت: رسول خدا به ما
چنین فرمود. علی علیه السلام به منظور پرسش از حکم الهی، نزد پیغمبر آمد و عرض کرد: فاطمه را در
حالی که محلّ شده و لباس مصبوغ به تن داشت دیدم. پیامبر فرمود: من مردم را به این کار
دستور دادم. سپس پرسید: ای علی به چه «مُهِلّ» شده ای (یعنی در موقع تلبیه گفتن چه نیت
کرده ای)؟ عرض کرد: (قصد من این بود) هرگونه که پیغمبر خدا مهلّ شده است مهلّ شوم.
حضرت فرمود: به احرامت باقی باش؛ زیرا احرام تو مانند احرام من است و تو در هدی (قربانی
که با خود آورده ام) با من شریکی.(۳۱)
پیغمبر و اصحابش در مکه در بیابان فرود آمدند و به خانه های مردم نزول نفرمود.(۳۲)
چون روز «ترویه»(۳۳) هنگام ظهر رسید،(۳۴) مردم را امر کرد که غسل نموده و به حج
مهل شوند(۳۵) و همین است قول خدای تعالی که بر پیغمبرش نازل فرمود:
فَاتَّبِعُوا مِلَّهَ اَبیکُمْ اِبْراهیمَ.
«از آیین پدرتان ابراهیم پیروی کنید».(۳۶)
لذا پیغمبر و اصحابش به قصد حج بیرون شده، به منا رسیدند و پیغمبر نماز ظهر و عصر
و مغرب و عشای آن روز و صبح روز بعد را در آنجا بجا آورد و مردم نیز همراه آن حضرت
بودند.
پیش از آن، قریش از مزدلفه(۳۷) کوچ می کردند و مزدلفه را جمع می نامیدند، ولی سایر
مردم را از افاضه و کوچ کردن از منا منع می کردند (و آنان می بایست پس از وقوف به عرفات،
از آنجا به منا کوچ کنند).
چون پیغمبر روی به راه آورد، قریش امید داشتند که پیغمبر چون آنان (در مشعر وقوف
نماید و از آنجا به منا) کوچ کند، ولی خداوند این آیه را نازل کرد:
ثُمَّ اَفِیضُوا مِنْ حَیْثُ اَفَاضَ النَّاسُ وَ اسْتَغْفِرُوا اللّه .
«شما نیز از محلی که مردم کوچ می کنند بکوچید و از خداوند طلب مغفرت کنید.»
یعنی از محلی که حضرت ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و مردمی که پس از آنها بودند،
افاضه می کردند، افاضه و کوچ کنید؛ لذا هنگامی که قریش مشاهده کردند خیمه از محل مزدلفه
گذشت پیش خود از امیدی که داشتند مأیوس شده و این امر را در دل گرفتند.(۳۸)
خیمه پیغمبر در «نَمِره» که میان عرفه و مقابل «اراک» است(۳۹) بپا گردید و مردم نیز در
اطراف آن خیمه زدند. چون زوال شمس شد پیغمبر، در حالی که قریش نیز همراه وی بودند،
خارج شد و در این هنگام غسل نموده و تلبیه را ترک کرد و در مسجد متوقف شد و به وعظ و
امر و نهی مردم پرداخت.(۴۰)
آنگاه نماز ظهر و عصر را با یک اذان و دو اقامه خواند(۴۱) و سپس به موقف تشریف برد و
در آنجا وقوف کرد.(۴۲) مردم سعی می کردند نزدیک قدمهای ناقه آن حضرت و در جوانب آن
وقوف نمایند. حضرت آنان را دور کرد و فرمود: موقف تنها جای قدم شتر من نیست، بلکه
اینجا همه موقف است و با دست اشاره به محل وقوف کرد. مردم متفرق شدند. در مزدلفه نیز
چنین کرد. آنگاه مردم به دعا ایستادند تا قرص خورشید فرو نشست. سپس پیغمبر کوچ کرد(۴۳)
و دستور داد که مردم به آهستگی کوچ کنند تا به مزدلفه رسید.(۴۴) آنگاه نماز مغرب و عشار را
به یک اذان و دو اقامه خواند. سپس وقوف کرد تا نماز فجر را به جای آورد(۴۵) و ضعفای
بنی هاشم را (برای ایمنی از ازدحام مردم قبل از طلوع خورشید) به منا فرستاد، ولی به آنان
دستور داد تا خورشید سرنزده از رمی جمره عقبه خودداری کنند.(۴۶) و چون روز روشن شد(۴۷)
از مشعر کوچ فرمود تا به منا رسید(۴۸) و رمی جمره عقبه(۴۹) کرد.(۵۰)
هدی هایی که رسول خدا با خود آورده بود، شصت و چهار یا شصت و شش شتر بود و
علی علیه السلام نیز سی و چهار یا سی و شش شتر (از یمن) با خودش آورده بود که مجموعاً صد شتر
می شد.(۵۱)
از این تعداد رسول خدا ۶۶ شتر و علی ۳۴ شتر را قربانی کردند(۵۲) و پیغمبر دستور داد که
از هر شتری تکه ای گوشت جدا سازند و در دیگ طبخ نمایند. سپس خود آن حضرت و
علی علیهماالسلام از گوشت و آب گوشت آن میل کردند و پوست شتران و جُل و قِلاده(۵۳) آنها را، که
معمولاً قصاب ها برمی دارند، به آنها نداد و تصدّق کرد.
آنگاه (بعنوان خروج از احرام) سرتراشید.(۵۴) سپس به مکه رفت و طواف زیارت بجای
آورد.(۵۵) آنگاه به منا مراجعت کرد(۵۶) و در آنجا تا سه روز که آخرین ایام تشریق است اقامت
نمود، پس جمرات را رمی کرده و از آنجا راهی شد تا به «اَبْطَح» (که قبلاً نیز در آنجا چادر زده
بود) رسید.(۵۷)
عایشه (که بواسطه عارضه زنانگی اعمال را بجا نیاورده بود) خطاب به حضرت عرضه
داشت: سایر همسران شما با انجام مناسک حج و عمره برمی گردند و من فقط با حج (بدون
عمره)؟! پیامبر عبدالرحمن بن ابی بکر (برادر عایشه) را فرمود تا با وی به «تَنْعیم» (که محلی
در سه یا چهار میلی مکه است و نزدیک ترین محلی است که از آنجا احرام می بندند) رود و از
آنجا محرم شود. عایشه (پس از احرام) طواف بجا آورد و سعی بین صفا و مروه نمود و نزد
پیغمبر (در ابطح) بازگشت.(۵۸)
پیغمبر همان روز به مدینه مراجعت کرد و به مسجدالحرام داخل نشد و طواف بجا
نیاورد.
ورود پیامبر به مکه از طرف بالای مکه، یعنی از عقبه مدنی ها بود و خروجش از سمت
پایین که «ذی طُوی»(۵۹) است.(۶۰)
در این جا مناسب است ترجمه خطبه حضرت رسول را که (ظاهراً) در منا خوانده است و
در آن نکات مهمی ذکر شده، طبق نقل سیره ابن هشام بیاوریم. آنگاه متن حدیث حج النبی
کافی و صحیح مسلم را برای محققان نقل کنیم. سپس متن خطبه آن حضرت را در منا (که در
سیره ابن هشام و تاریخ طبری یکسان نقل شده و در کتب دیگر به اندک اختلاف یا به اختصار
آمده) برای مزید فایده بیاوریم(۶۱) و چون طبق نقل یعقوبی قسمتی از خطبه در این دو منبع
نیامده، متن تتمه خطبه را که در یعقوبی است بازگو کنیم.
خطبه پیامبر در منا و عرفات
حضرت پس از حمد و ثنای الهی فرمود:
«ای مردم! به سخنان من گوش دهید، زیرا شاید پس از این سال و در این موقف، شما
را نبینم.
ای مردم، همانا خون و مال شما بر شما مردم تا روزی که خدا را ملاقات کنید حرام
است، همچنانکه این ماه که شما در آن هستید از ماهها حرام است و مسلّماً شما با
خدای خود ملاقات می کنید و او از کرده های شما می پرسد و محققاً من به شما
رسانیده ام.
هرکه نزدش امانتی از دیگران است باید به کسی که وی را امین شمرده و (مالش را به
وی سپرده است) بپردازد.
همانا هرگونه ربایی ملغی است، منتهی رأس المال شما متعلق به شما است که نه ظلم
کنید و نه به شما ستم شود. خداوند مقرر داشته که ربا نباشد و همانا همه رباهای
عباس بن عبدالمطلب ملغی است.
هر خونی که در جاهلیت ریخته شده ملغی است و اولین خونی را که من ملغی قرار
می دهم خون فرزند رِبِیعَه بن حَرْث بن عبدالمطلب (که از خویشان من است)
می باشد، چه این کودک بین قبیله بنی لَیْث شیر می خورد که قبیله هُذَیْل او را
کشتند.(۶۲) بنابراین، این اولین خونی است که از دماء جاهلیت، به آن (در اجرای این
حکـم) آغاز می کنـم.
اما بعد؛ ای مردم، همانا شیطان دیگر از اینکه در دیار شما پرستش شود برای همیشه
مأیوس شده، لیکن اگر در غیر از موضوع پرستش نیز از او اطاعت شود راضی است،
حتی از آن کارهایی که شما کوچک می شمارید؛ بنابراین نسبت به دینتان از وی
بپرهیزید.
ای مردم، همانا نسی ء موجب زیادی در کفر است که بواسطه آن کافران درگمراهی
قرار گرفته اند. چه، آنان (ماه حج را) در سالی حلال و در سالی حرام به حساب
می آورند تا سال مطابق تعداد ماههایی شود که خدا حرام کرده، و لذا آنچه را خدا
حرام قرار داده حلال می کنند و آنچه را حلال ساخته حرام می شمارند.
همانا زمان با دَوَران خود به هیئتی که خداوند آسمانها و زمین را خلق فرمود درآمده،
بنابراین تعداد ماهها نزد خداوند دوازده ماه است که چهار ماه آن حرام است: سه ماه
متوالی و یک ماه رجب که بین ماه جمادی الآخر و رجب قرار گرفته است.(۶۳)
اما بعد؛ ای مردم، همانا برای شما نسبت به همسرانتان حقّی است و برای آنها نسبت
به شما نیز حقی است. اما حق شما بر آنان این است که: نباید آنها سبب شوند کسی
را که شما کراهت دارید بر فرش شما پای گذارد،(۶۴) نیز از حقوق شما است که
همسرانتان گرد فاحشه آشکار (زنا) نگردند که اگر چنان کنند خداوند به شما اجازه
داده از آنان در بستر دوری کنید و حتی بزنیدشان اما نه بشدت، پس اگر ترک کنند،
حق خوراک و پوشاک را به طور متعارف دارند.
نسبت به زنان وصیت به نیکی را قبول کنید (با آنان رفتاری نیکو داشته باشید) زیرا
آنان مانند اسیر شمایند که چیزی را مالک نیستند و همانا شما آنان را چون امانتی از
خدا در دست دارید واستفاده و استمتاع از آنها بواسطه حکم خدا بر شما حلال شده
است. سخن مرا بیندیشید؛ زیرا من تبلیغ رسالت کردم.
همانا میان شما چیزی گذاشتم که اگر به آن متمسک شوید هیچگاه گمراه نمی گردید
و آن چیز آشکار است؛ «کتاب اللّه » و «سنت پیغمبر»ش.
ای مردم، سخن مرا بشنوید و درباره آن بیندیشید و حتماً بدانید که هر مسلمانی برای
مسلمانان چون برادر است و آنان نیز برادر اویند، بنابراین برای هیچ کسی مال
برادرش جز آنچه را به طیب نفس ببخشد حلال نیست، پس مبادا بر خود ظلم کنید.
خداوندا! آیا تبلیغ کردم؟ مردم گفتند: آری. حضرت فرمود: خدایا! شاهد باش».
ابن هشام سپس از ابن اسحاق نقل می کند: کسی که سخن پیغمبر را در عرفات برای
مردم بازگو می کرد ربیعه بن امیّه بود. آنگاه بخشی از خطبه آن حضرت در عرفات را ذکر می کند
که مفاد آن با آنچه نقل کردیم (که ظاهراً خطبه آن جناب در منا بوده است و شاید تکراری از
مطالب خطبه عرفه باشد) همانند است. آنگاه از ابن اسحاق از قول عمروبن خارجه نقل
می کند: از پیغمبر در عرفات شنیدم که می فرمود:
«ای مردم همانا خداوند حق هر ذی حق را ادا فرموده، بنابراین وصیت برای وارث
(به بهره ای بیش از سهم الارثش) جایز نیست. فرزند متعلق به فراش (ازدواج
مشروع) است و بهره زناکار سنگ است. کسی که خود را فرزند غیر پدرش بخواند یا
ولای غیر مولایش را بپذیرد بر او لعنت خدا و ملائکه و مردمان باد و خداوند از او
توبه و فدیه ای را قبول نفرماید.»
ترجمه قسمتی که در نقل قول یعقوبی است
یعقوبی درتاریخ خودبخشی ازخطبه حضرت در منا را آورده که در نقل ابن هشام و طبری
(وبه تبع آنان در ابن اثیر وجمهره خطب العرب) نیست و ما برای مزید فایدت در اینجا می آوریم:
«خداوند چهره بنده ای را که سخن مرا بشنود و نگهداری و حفظ نماید و به دیگران
که نشنیده اند برساند نورانی کند؛ زیرا زیاد بوده است که شخصی فقه را با این که خود
فقیه نیست حفظ نموده و زیادند کسانی که با این که فقیهند فقه را به کسانی که از خود
فقیه ترند رسانیده اند.
سه چیز است که دل مسلمانان نسبت به آن خیانت و خدعه نمی کند: «اخلاص عمل
برای خداوند»، «نصیحت به پیشوایان برحق» و «ملازمت بر جماعت مسلمانان»؛ زیرا
دعای آنان از همه جانب، ایشان را احاطه کرده است».
در بخش دیگری نیز چنین آمده:
«مردم درنظر اسلام برابرند؛ زیرا مردم با هم در خلقت مساوی اند. چه، همه از آدم و
حوّا به دنیا آمده اند؛ برای عرب بر عجم برتری نیست و به عکس عجم را بر عرب
فضیلتی نیست مگر به تقوا.
… (فردای قیامت) پیش من حسب و نسب عرضه نکنید، بلکه عملتان را بیاورید تا
بگویم بهره مردم چنین است و بهره شما چنین. آی مردم، آیا تبلیغ کردم؟ گفتند: آری.
گفت: خداوندا! شاهد باش.»
سپس فرمود:
«پس از من به کفر و گمراهی برنگردید، چنانکه بعضی مالک الرقاب دیگران شوند.
همانا من نزد شما چیزی گذاردم که اگر به آن متمسک شوید گمراه نمی گردید: کتاب
خدا و عترتم که اهل بیت من هستند. آیا ابلاغ کردم؟ مردم گفتند: آری. فرمود:
خداوندا! شاهد باش.
و فرمود همانا شما مسؤولید، باید کسانی که حاضرند به غایبان برسانند».
بخشی از خطبه پیغمبر به نقل جمهره خطب العرب
حضرت بعد از جمله «اِنَّ کُلَّ دَمٍ فی الجاهِلِیَّهِ مَوْضُوع» فرمود:
«افتخارات دوران جاهلیت ملغی است، غیر از کلیدداری خانه کعبه و سقایت
حاجیان.
جزای قتل عمد قصاص است و در شبه عمد ـ که کشته شدن کسی به واسطه عصا یا
سنگ است ـ صد شتر ـ (دیه) مقرر است و اگر کسی زیادتر بگیرد از اهل جاهلیت
است.»
این قسمت نیز در خطب العرب نقل شده:
«ای مردم، همانا پروردگار شما یکی است و پدرتان نیز یکی؛ همه از آدم اند و آدم از
خاک، گرامی ترینتان نزد خداوند متّقی ترین شما است. عرب را بر عجم جز به تقوا
برتری نیست.»
حدیث حجّ النبی از کافی
«علیّ بن إبراهیم ، عن أبیه؛ ومحمّد بن إسماعیل ، عن الفضل بن شاذان جمیعا عن
ابن أبی عمیر ، عن معاویه بن عمّار ، عن أبیعبداللّه علیه السلام قال : إنّ رسول اللّه صلی الله علیه و آله أقام
بالمدینه عشر سنین لم یحجّ ثمّ أنزل اللّه عزّوجلّ علیه : وَأَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ
رِجَالاً وَعَلَی کُلِّ ضَامِرٍ یَأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ فأمر المؤذّنین أن یؤذّنوا بأعلی أصواتهم
بأنّ رسول اللّه صلی الله علیه و آله یحجّ فی عامه هذا ، فعلم به من حضر المدینه وأهل العوالی والأعراب
واجتمعوا لحجّ رسول اللّه صلی الله علیه و آله وإنّما کانوا تابعین ینظرون ما یؤمرون ویتبعونه أو یصنع
شیئا فیصنعونه فخرج رسول اللّه صلی الله علیه و آله فی أربع بقین من ذیالقعده فلمّا انتهی إلی
ذیالحلیفه زالت الشمس فاغتسل ثمّ خرج حتّی أتی المسجد الذی عندالشجره فصلّی
فیه الظهر وعزم بالحجّ مفردا وخرج حتی انتهی إلی البیداء عند المیل الأوّل فصفّ له
سماطان فلبّی بالحجّ مفردا وساق الهدی ستّا وستین أو أربعا وستّین حتّی انتهی إلی مکّه
فی سلخ أربع من ذی الحجّه فطاف بالبیت سبعه أشواط ثمّ صلّی رکعتین خلف مقام
إبراهیم علیه السلام ثمّ عاد إلی الحجر فاستلمه وقد کان استلمه فی أوّل طوافه ثمّ قال : إنّ الصفا
والمروه من شعائر اللّه فابدأ بما بدأ اللّه تعالی به وإنّ المسلمین کانوا یظنّون أنّ السعی بین
الصفا والمروه شیء صنعه المشرکون فأنزل اللّه عزّوجلّ : إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَهَ مِنْ شَعَائِرِ
اللّه ِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أَوْ اعْتَمَرَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِمَا ثمّ أتی الصفا فصعد علیه
واستقبل الرکن الیمانی فحمد اللّه وأثنی علیه ودعا مقدار ما یقرأ سوره البقره مترسلاً ثمّ
انحدر إلی المروه حتّی فرغ من سعیه ، فلمّا فرغ من سعیه وهو علی المروه أقبل علی
النّاس بوجهه فحمد اللّه وأثنی علیه ثمّ قال : إنّ هذا جبرئیل ـ وأومأ بیده إلی خلفه ـ
یأمرنی أن آمر من لم یسق هدیا أن یحلّ ولو استقبلت من أمری ما استدبرت لصنعت مثل
ما أمرتکم ولکنّی سقت الهدی ولا ینبغی لسائق الهدی أن یحلّ حتّی یبلغ الهدی محلّه؛
قال : فقال له رجل من القوم : لنخرجنّ حجّاجا ورؤوسنا وشعورنا تقطر؟ فقال له رسول
اللّه صلی الله علیه و آله أما إنّک لن تؤمن بهذا أبدا ، فقال له سراقه بن مالک بن جعشم الکنانی : یا رسول
اللّه علّمنا دیننا کأنّا خلقنا الیوم فهذا الذی أمرتنا به لعامنا هذا أم لما یستقبل؟ فقال له
رسول اللّه صلی الله علیه و آله : بل هو للأبد إلی یوم القیامه ، ثمّ شبّک أصابعه وقال : دخلت العمره فی
الحجّ إلی یوم القیامه ، قال : وقدم علیّ علیه السلام من الیمن علی رسول اللّه صلی الله علیه و آله وهو بمکّه
فدخل علی فاطمه علیهاالسلام وهی قد أحلّت فوجد ریحا طیّبه ووجد علیّ علیه السلام إلی رسول اللّه صلی الله علیه و آله
مستفتیا ، فقال : یا رسول اللّه إنّی
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 