پاورپوینت کامل سفرنامه کشمیری (۱۱۵۴ ـ ۱۱۵۵ ه. ق.) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل سفرنامه کشمیری (۱۱۵۴ ـ ۱۱۵۵ ه. ق.) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سفرنامه کشمیری (۱۱۵۴ ـ ۱۱۵۵ ه. ق.) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل سفرنامه کشمیری (۱۱۵۴ ـ ۱۱۵۵ ه. ق.) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۱۹۰
عبدالکریم پسر خواجه عاقبت محمود، پسر خواجه محمد بلاقی، پسر خواجه محمدرضا
کشمیری همزمان با لشکرکشی نادرشاه افشار به هندوستان، در شاه جهان آباد (دهلی) ساکن
بود و از روزگاری دراز آرزوی حج بیت اللّه و زیارت مقابر اکابر دین در دل داشت. میرزا علی اکبر
خراسانی داروغه دفترخانه که در واقع کارهای وزارت نیز بر عهده او بود، عبدالکریم را به
حضور نادرشاه رسانید و شاه وعده داد که او را به حج بفرستد و به قول خودش «به وعده
رخصت حج و زیارت در مسلک متصدیان حضور متسلک گردانید».
خواجه عبدالکریم در بازگشت از دهلی تا قزوین در رکاب نادرشاه بود و در قزوین از
حضور نادرشاه برای ادای سفر حج مرخص شد که این برگها چکیده ای از گزارش سفر حج
اوست.
در بازگشت از سفر حج، دوستانش ـ در هند ـ از او خواستند تا «اندکی از سوانح و
سرگذشت این سیاحت سراسر عبادت را» بنگارد و عبدالکریم کتابی در چهار «باب» و یک
«مقدمه» نگاشت و آن را «بیان واقع»(۱) نامید.
دو باب اوّل کتاب، در احوال روزگار نادرشاه، باب چهارم در احوال محمّد شاه مغول و
خاتمه در لطایف و غرایب است.
باب سوم (ص ۱۲۵ ـ ۱۵۸) گزارش رخدادهایی است که نویسنده در اطراف عراق عرب،
شامات و حجاز مشاهده کرده و در واقع سفرنامه حج او است.
نگارش حاضر تحریر مجدد و خلاصه ای است از باب سوم «بیان واقع» و نکته هایی از
دیگر ابواب کتاب ـ که به همین موضوع مربوط است ـ و این تحریر مجدّد تنها برای تقدیم
بیانی ساده و آسانتر صورت گرفته و هرگاه به عبارات و جملات روان، ساده و جالبی از متن
کتاب خواجه عبدالکریم کشمیری برخورده ایم، برای استفاده بیشتر اصل آن را در داخل گیومه
آورده ایم. گفتنی است که طبق برخی از مطالب کتاب، ظاهرا تحریر بخشی از اصل این کتاب،
از شخصی به نام محمد بخشِ آشوب است (مثلاً ص ۱۹۴).
در آغاز این گزارش تیّمنا «صفت مشهد مقدس» را از باب دوم (ص ۹۷ تا ۱۰۱)
برگزیده ایم و سپس سفرنامه حج و زیارات را که از ص ۱۱۱ تا ۱۵۸ به صورت مسلسل آمده
است آورده ایم.
صفت مشهد مقدس
شهر پناه(۲) مشهد خالی از غرابتی نیست؛ زیرا دیوارهایش را خلاف دیگر قلعه ها مارپیچ
و مثلث ساخته اند. از این رو اگر دشمن متوجه یک برج شود، نگهبانان برج های دیگر
می توانند به آن برج کمک کنند.
مرقد منوّر و روضه مقدس حضرت امام الجنّ و الانس، امام علی بن موسی الرضا ـ
رضی اللّه تعالی عنه ـ در وسط شهر است و گنبد مبارک، نهایت عالی و ارفع و ازین ومزین و
عمارات مساجد و سایر اماکن و کارخانجات در کمال وسعت و تکلف.
به هر دو جانب دروازه های عظیم مرتب کرده و بازار سمت غربی را که دولت خانه
پادشاهی به آن سمت است، خیابان بالا (بالا خیابان) و راسته بازاری که جانب مشرق است
«خیابان پایین» (پایین خیابان) می نامند… نهر آبی که از میان خیابان؛ یعنی بازار کلان (بازار
بزرگ) جاری است، در وسط صحن روضه مقدسه می گذرد.
بالای مرقد منوّر آن سرور عالی قدر دین پرور، (سه ضریح گذاشته اند).
ضریح بزرگ از فولاد جوهردار است، ضریح دوم که در اندرون آن است از طلای
بی غش و ضریح سوم را که قبر مبارک در آن است، از صندل ساخته اند.
خواب دیدن مؤلف
زهی قرابت (کذا) خوابی که به زبیداری است.
پیش از ورود به مشهد مقدس، شبی حضرت امام علیه السلام را در خواب دیدم که در جایی
بیرون دروازه گنبد منوّر نشسته اند. ردایی سیاه پوشیده و مردم بسیاری در پیرامون ایشان
برخی نشسته و برخی ایستاده اند.این گنه کار را که از دور آداب تعظیم به جا آورد، به حضور
پرنور فراخوانده دستور نشستن فرمودند بعد از آن خوان طعامی ـ که در میان آن انواع اطعمه
نیم خورده بود ـ طلب داشتند و به زبان فارسی فرمودند: طعام بخور و غم مخور که عنقریب به
مطلب خواهی رسید.
در آن روزها مهمترین مقصد من تشرف به زیارت انبیای عظام و ائمه و اولیای کرام و
زیارت جناب سیدالامام حبیب رب العالمین شفیع المذنبین سلطان المرسلین و خاتم النبیین ـ
صلی اللّه تعالی علیه و علی آله و اصحابه اجمعین ـ بود و این مطلب سخت بعید می نمود.
صبح که از مردم مشهد مقدس، وضع و صورت روضه و مسجد را پرسیدم معلوم شد به
همان صورتی است که در خواب دیده بودم. «عجب وجد و رقّتی بر من غالب شد».
از میرزا محمد نعیم مشهدی، که ریش سفید (بزرگ و متکفل) من بود، اجازه خواستم و
با فراشباشی سه روز پیشتر از لشکر به مشهد آمدم. همه اماکن را به همان صورتی دیدم که در
خواب دیده بودم. حالت وجد و سرور من صد چندان شد. در مدت چهل و دو روز اقامت در
آنجا، به بهانه ها از دفتر خانه گریخته به روضه منوّره رفته «تلاوت قرآن مجید به شوقی و
ذوقی می کردم که هرگز نکرده بودم».
حکایت مقبره نادرشاه
مقبره ای که نادرشاه برای خود ساخته بود در سمت خیابان بالا (بالا خیابان) است. پس
از اتمام عمارات آن، ظریفی بر دیوار مقبره این بیت (صائب) را نوشته بود:
در هیچ پرده نیست نباشد نوای تو
عالم پر است از تو و خالی است جای تو
هرچند مردم به مجرد خواندن خنده کرده بودند، لیکن بعد از دریافت قباحت اینکه مبادا
به گوش شاه رسد و باعث قتل جمع کثیری گردد، به تعجیل حک نمودند.(۳)
دیگر اینکه شهر طوس به فاصله چهار فرسخ از مشهد مقدس خراب و ویران است.
ظاهرا باعث ویرانی طوس، معموری و بنای مشهد مقدس خواهد بود. آب نهری که از میان
خیابان و روضه مقدسه می گذرد، بیرون شهر صاف و در کمال عذوبت است و پس از جاری
شدن در شهر، گِل آلود می گردد چنان که شاعری در مقام مدح گفته:
چون نگردد تیره در صحن حریمش آب جو
نامه اعمال مردم شسته می گردد در او
حرکت از قزوین به همراهی حکیم باشی
از وقایع ایام اقامت در قزوین، رخصت یافتن نواب معتمدالملک سید علوی خان حکیم
باشی است. چون نادرشاه پیش از تصرف هندوستان به امراض مراق، استسقا، طغیان سودا و
خفقان گرفتار بود، و شنیده بود که «طبیبی از اطبّای طریقه یونان همانند علوی خان در ایران
و هندوستان نیست، بنابر آن، نواب علوی خان را از شاه جهان آباد (دهلی) به اعزاز و اکرام
تمام، همراه برداشت و قول داد که پس از آن که شفا یابد، او را به حج بیت اللّه بفرستد.
بنده عاصی (خواجه عبدالکریم) هم به وساطت حکیم باشی ترک ملازمت نموده، به
رفاقت ایشان متوجه حجاز گردید.
۱۶ ربیع الاول (۱۱۵۴ ق / ۱۷۴۱ م) از قزوین کوچ نموده پس از طی هفت منزل وارد
همدان شدیم. چون نادر شاه به حاکمان و کارداران سر راه در باب مراعات حکیم باشی فرمان
نوشته بود، قطع مراحل به رفاه تمام گذشت.
همدان
نواحی بیرون همدان جای تفریح و تماشاست؛ به ویژه پیرامون کوه الوند، که چون
کوهستان کشمیر نیازی به تعریف ندارد.
دیگر اینکه آرامگاه بسیاری از فرزندان و نوادگان حضرت میر سیّد علی همدانی در کنار
شهر پیوسته به آبادی و «گنبد علویان» است.
سطح اندرون گنبد همچون مسجد هموار است و در زیر آن ته خانه (زیرزمین) وسیعی
ساخته اند که مدفن ایشان و بسیاری از سادات است و می گفتند که قبر زیدبن حسن(رض) نیز
در آنجا است. راه ته خانه را به گونه ای ساخته اند که اگر سه چار تخته بنهند و مانند سراسر
سطح خانه، آن را گچ و آهک فرش کنند، کسی به وجود آن ته خانه پی نخواهد برد.
خانه های دودمان حضرت میر سیّد علی همدانی پیرامون آن گنبد است. نگارنده که
تنگدستی آنان را دید، گفت که اگر به کشمیر بروند، کشمیریان آنان را به گرمی خواهند
پذیرفت. گفتند: پیش از این چند کس از خویشان ما رفتند، اما خدام خانقاه میر بزرگوار، آنان را
دروغگوی خوانده، از شهر بیرون کردند.
مقبره شیخ الرئیس ابوعلی سینا نیز در شهر است؛ خراب و ویران و مقبره یهودا پسر
یعقوب علیه السلام نیز اندرون شهر است و عمارتهای عالی دارد.
از همدان کوچیده، به راه توی سرکان و کرمان شاهان روانه بغداد شدیم.
صفت کوه بیستون
روز پنجم در کاروان سرایی، در پایین کوه بیستون فرود آمدیم و به تماشای
سحرکاریهای فرهاد شوریده سر پرداختیم.(۴)
به راستی جای تعجب است که کوهی به آن عظمت را بریده، نشیمن های وسیع، طاق
بندی، حوض و پیکره خسرو و شیرین را به گونه شگفت انگیزی کشیده و تراشیده است.
بیست و پنجم همان ماه وارد کرمان شاهان ـ که ساکنانش بیشتر کُرد زنگنه اند ـ شدیم.
فرهاد شیدا در آنجا هم، به فاصله نیم فرسخی شهر، طاقی چون محراب ـ که دو فیل با
عماری در میان آن توانند ایستاد ـ «از کوهی که یک لُخت سنگ خاره است، بریده» در وسط
محراب، از همان سنگ پیکره خسرو را سوار بر اسب، بزرگتر از معمول تراشیده و در اطراف و
جوانب و سقف محراب اشکال وحوش و طیور را کنده است. اینجا را «طاق بستان» گویند و
ازآن تا مدائن ـ پایتخت انوشیروان و خسرو ـ هفت منزل است. «بعد از تفنّن و تماشای آن» از
کرمان شاهان کوچ نموده، از راه چشمه علی، چشمه قنبر و کوه اللّه اکبر به قصبه گیلانک که
نهایت حد مملکت ایران است، رسیدیم. گیلانک بر دامن کوه اللّه اکبر است که کوهی است در
نهایت عظمت و ارتفاع. از گیلانک به سوی بغداد هوا بسیار گرم و زمین همواره است و برف
است و به سوی ایران سردسیر و کوهستان و پرسنگلاخ، به دستور نادرشاه در آنجا دژی
استوار برای نشیمن مرزبانان ساخته اند.
از گیلانک تا بغداد چهار منزل است، چنانکه قصبه بهروز و بلاد رود و غیره، که منزلهای
طولانی است از توابع بغدادند. حکام جانبین، بیابانی را سنّور (منطقه خالی میان دو مرز) قرار
داده اند که در میان آن نهر آبی جاری است، که اگر احیانا راهزنان مسافری را در این سوی آب
تاراج کنند، به مرزبان عجم شکایت برند و اگر آن سوی نهر اتفاق افتد، حاکم روم چاره کند.
باری پس از طیّ منازل وارد دارالسلام بغداد شدیم.
چون شاه ایران در رعایت حکیم باشی نواب سید علوی خان، به احمد پاشا ـ حاکم
بغداد ـ به تأکید نوشته بود، تنی چند از بزرگان را به استقبال فرستاده، مهماندار و خدمتکار
تعیین کرده و در جلب رضای حکیم باشی بسیار کوشید.
بغداد
«بغداد شهری است در غایت وسعت و معموری»، شطّ العرب (دجله)(۵) در میانه بغداد
قدیم و جدید روان است، شهر کهنه که حصار ندارد بر جانب غربی دریا و بغداد نو بر جانب
شرقی. و همه آبادی آن در اندرون قلعه است. با آن همه آبادی، میدانهای وسیعی در قلعه
خالی از عمارت است؛ زیرا از رودخانه دور است.
دیوار قلعه به بلندای دیگر قلعه هاست، «لیکن طرفه تدبیری به کار برده اند که به هیچ
وجه از گلوله توپ آسیبی به دیوار قلعه نمی رسد». اگر به قدر سر مویی توپ را جانب بالا قائم
نمایند، گلوله از فراز قلعه می گذرد و اگر به سوی پایین نشانه گیرند گلوله بر زمین می خورد.
قبله مردمان بغداد، مانند قبله هند جانب غروب آفتاب است، اما اندکی مایل به چپ.
و قصر کسری که شب میلاد حضرت خاتم المرسلین و اشرف النبیین صلوات اللّه و سلامه
(علیه و آله) شکسته و فرو ریخته بود، از بغداد به فاصله شش فرسخ و هنوز برجاست. از این
طاق شکسته تا کنار دجله سیصد و پنجاه و پنج قدم است.
جزای حسن عمل بین که روزگار هنوز
خراب می نکند بارگاه کسری را
روضه کاظمین
مقبره معدن البرکات امیرالمؤمنین(۶) حضرت امام موسی کاظم و امیرالمتّقین(۷) امام
محمدتقی(رض) که در آن دیار ایشان را کاظمین گویند، سمت غربی شطّ است.
روضه امام اعظم ابوحنیفه کوفی رحمه الله
از بغداد تا روضه امام اعظم که به جانب شرقی شطّ واقع است، نیم فرسخ است و از بغداد
کهنه تا مرقد منوّر کاظمین که هر دو امام در یک گنبد آسوده اند، همان قدر فاصله است و این
هر دو مقبره را از مقابر دیگر عالی تر ساخته اند و در میان شان شطّ روان است و مزار اولیا
جانب غربی دریای مذکور، مابین بغداد قدیم و کاظمین است.
از آن جمله حضرت شیخ معروف کرخی رحمه الله که گنبد و مسجد عالی دارد و خدّام مزار
ایشان مانند خدّام حضرت کاظمین و امام اعظم در رفاه اند.
و جناب شیخ جنید بغدادی و سری سقطی رحمه الله در یک گنبد کوچک آسوده اند. خادمان این
مزار پریشانند و در گنبد قفل است و آرامگاه شیخ منصور عامری و شیخ داود طائی نیز چنین
است و مرقد بهلول دانا و منصور حلاج را گرچه در گذشته عالی و مزیّن ساخته اند، اما خادمی
ندارد و مرمّت نشده است.
بغداد جدید، از شهر کهنه آبادتر است و اندرون آن نیز بسیاری از اولیاءاللّه آسوده اند. از
آن جمله مقبره و مسجد شیخ عبدالقادر جیلانی را نهایت عالی و مزیّن ساخته اند و خدّام مزار
و ساکنان و عاکفان مدرسه به سبب بسیاری اوقاف و وظایف سلطان و هدایای مردمان
اطراف، در رفاه و آسایش اند.
و قبر شیخ عبدالرزّاق فرزند شیخ، پهلوی دروازه سمت جنوبی مدرسه است. «حقیر
وافرالتقصیر عبدالکریم محرّر این سوانح، منقبتی را که میامن خان خالوی والده بنده گفته
بودند، در خدمت فضلای آنجا گذرانیده بعد از مطالعه پسند فرموده اند».
مطلع:
یا آیه من هل اتی، رایت ولایت لافتی
یا لمعه عن والضّحی، یا غوث الاعظم الغیاث
و مقبره شیخ شهاب الدین سهروردی رحمه الله هم اندرون سور است و عماراتش چون مزار
حضرت غوث الاعظم عالی و مزیّن، ولی خدّام و مجاورین به سبب قلّت اوقاف و نذورات
کمتراند. فاصله میان این دو روضه دو میدانِ اسب است. در بیرون قلعه نیز اولیای بسیار
آسوده اند؛ خصوصا در پیرامون آرامگاه امام اعظم، مانند بشر حافی، خطیب بغدادی، شبلی و
دیگران. گنبدهای ایشان هم کوچک و درهای آنها بسته است. چون زائری بیاید چیزی به
خادم می دهد و او در را باز می کند.
مقبره امام اعظم را در نهایت عظمت ساخته اند و خدّام و مجاوران آن در کمال رفاه و
تموّل هستند. غرض که بسیاری از اهل اللّه در بغداد و حوالی آن آسوده اند.
به هر جا توده گردی است، مردی است
به هرجا پشته خاکی است، پاکی است
شکاف هر زمینی را که بینی
گریبان پاره ای یا سینه چاکی است
پس از حصولِ سعادتِ زیارت، از بغداد کوچ کرده، متوجه کربلای معلّی شدیم. منزل اوّل،
کاروانسرای شور است، که آب شیرین ندارد و مردم آنجا از دوردست آب شیرین آورده
می فروشند. منزل دوم، قصبه مصیّب، در کنار فرات واقع است.
پسران مسلم بن عقیل بن ابی طالب، که حارث سنگدل بدبخت، آن اطفال معصوم را
شهید نموده بود، به فاصله یک فرسخ از مصیّب، در کنار فرات و هر دو برادر در گنبدی کوچک،
آسوده اند و پیرامون آن جنگل است.
تشرف به کربلا
روز سوم به خاک پاک کربلای معلّی، شفا بخش بیماریهای ظاهری و باطنی رسیدیم. از
بغداد تا کربلای معلّی پانزده فرسخ است. «چون مردم ایران به واسطه تعدّی حکام جبار از
اوطان خودها فرار نموده در آن جا متوطّن شده اند، شهر بزرگی آباد گردیده».
عامل دیگر آبادیهای بسیار، نهرآبی است که حسن پاشا حاکم بغداد قریب ده هزار تومان
ـ که دو لک روپیه هندوستان باشد ـ صرف کرده، این نهر را از فرات آورده؛ اما هنوز به شهر
نرسیده بود که حسن پاشا فوت شد. پس از وی میرزا اشرف جهان، از امرای شاه طهماسب،
آب را به شهر رسانیده جاری ساخت. چنانکه به سبب آن آب شیرین بیرون شهر از بسیاری
باغها و نخلستانها رشک جنه الماوی است.
و گنبد مبارک روضه منوره حضرت سیدالشهدا ـ رضی اللّه تعالی عنه ـ در میان شهر
است و قبر مبارک حضرت عبداللّه بن الحسین ـ رضی اللّه تعالی عنه ـ در پایین پدر
بزرگوارشان است و گنج شهدا جانب قدوم مبارک ایشان است و در میان گنج، مقبره و قطعه
زمینی که در وقت شهادت پیکر مقدس حضرت امام در آنجا افتاده بود، بیرون گنبد است به
فاصله بیست قدم از قبر مبارک متصل دریچه که به جانب شمال است و در آن مکان به مقدار
پیکر مطهر به طور صندوق گودی ساخته اند و از خیمه گاه خاک پاک آورده، در آن گود
می اندازند و بالای آن تخته می گذارند. هرگاه زائری به اراده زیارت و اخذ خاک شفا می آید،
چیزی به خادم داده، قدری از آن خاک پاک می گیرد. خاک کربلا که به اطراف و اکناف عالم
می برند، همین است و این را خاک شفا می گویند و خواص و برکات خاک شفا بسیار و بی شمار
است؛ از آن جمله یکی این است که هرگاه جهازی در دریا از شدت باد و مخالفت هوا توفانی
شود، می باید که مرد صالحی خاک مذکور را به سمت باد بیندازد، که به حکم قادر بر حق ـ جل
شأنه ـ همان وقت باد از شدت رو به کمی خواهد آورد. چنانکه شاعر گوید:
خصم چون تندی کند افتادگی او را دواست
خاکساریها در این توفان چو خاک کربلاست
و گنبد و مرقد حضرت عباس بن علی ابن ابی طالب رضی الله عنه نیز در شهر است. مردم آنجا
می گفتند: هرکه در روضه ایشان آمده سوگند به دروغ بخورد، فی الحال به انواع بلاها مبتلا
می گردد.
و گنبد حرّ شهید از شهر به فاصله یک فرسخ و قبر مادرش که مانع همراهی او
با حضرت امام شده بود، بیرون گنبد
چهل قدم دورتر است. هرکس به زیارت حرّ شهید برود، می باید سنگی چند به قبر مادرش
بزند. حال اثری از قبر پیدا نیست، مگر همان سنگهایی که مردم به قبرش می زنند.
از کربلا تا نجف اشرف از راه بیابان بی آب دوازده فرسخ است و از راه حلّه و ده ذی الکفل
شانزده فرسخ.
حلّه
حلّه شهری است آباد در کنار فرات،
و مقبره حضرت ایوب علیه السلام از حلّه نیم
فرسخ فاصله دارد. در کنار آن رود و قبر رحیمه خاتون همسر ایشان، که در ایام بیماری خدمت
بسیاری کرده بود، پهلوی ایشان است و چشمه آبی که به فرمان پروردگار برای حضرت
جوشیده بود، بیرون مقبره است که در قرآن مجید از آن یاد
شده است:
ارْکُضْ بِرِجْلِکَ هَذَا مُغْتَسَلٌ بَارِدٌ وَشَرَابٌ(۸)
و قبر شعیب پیغمبر علیه السلام نیز بیرون شهر است به فاصله دو میدان اسب، در محراب
مسجدی که آن را مسجد شعیب می نامند.
شنیده بودیم که در صحن مسجد شعیب علیه السلام مناره ای است بزرگ و بلند و هرگاه کسی بر
مناره بالا رود و به آواز بلند بگوید که ای منار! به عشق عباس علی بجنب! و کله منار را در بغل
گرفته حرکت دهد، منار به جنبش می آید.
بعد از زیارت، (بالای منار رفتیم) هرچند داد و فریاد کردیم و کله منار را
در بغل گرفته و به زور تمام حرکت دادیم اصلاً به جنبش نیامد. در این اثنا خادم
آنجا پیدا شد و به همان وضع کنگره منار
را در بغل گرفته به زور تمام جنبانیدن گرفت. منار مذکور با آن که چون کوه بیستون در
استحکام بی مانند بود،
چنان متزلزل شد که یاران بالا رفته از
ترس مانند کنه به کنگره های منار چسبیده
بودند.
از حلّه کوچ نموده به زیارت حضرت ذی الکفل علیه السلام رفتیم. خلفای ذی الکفل که چهار
کس بوده اند، نیز در آنجا مدفون اند. لیکن عمارت مقابر و مدفن ایشان را، برخلاف سایر مقابر،
بسیار «عالی و مطبوع» ساخته اند. صحن مسجد چهار پله پایین تر است و به محض
فرودآمدن و داخل شدن آن مکان طرفه سروری روی می دهد.
ورود به نجف اشرف
«بعد از طی مراحل، خاک پاک نجف اشرف، کحل الجواهر دیده دل ارادت منزل گردید.
هزار شکر خدا، صد هزار شکر خدا.»
آبادی این شهر به دلیل نبودن کشاورزی و رودخانه، از آبادی کربلا کمتر است و سکان
این مکان کرامت بنیان، بیشتر مردم صالح و قانع هستند و در بیرون حصار از بیم تاراج اعراب
بادیه نمی توان نشست و مردم همه در داخل «شهر پناه» (حصار) سکونت دارند.
«وگنبد شاه ولایت پناه ـ رضی اللّه تعالی عنه و کرم اللّه وجهه ـ در کمال عظمت و تزیین در
وسط شهر است. جواهر آبدار بر مرقد منوّره نصب کرده اند.»
در این هنگام نادرشاه، ابراهیم
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 