پاورپوینت کامل نگاهی به اسرار و معارف حج ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نگاهی به اسرار و معارف حج ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نگاهی به اسرار و معارف حج ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نگاهی به اسرار و معارف حج ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۲۷
احرام، آغاز راه
در شرق و غرب عالم، اماکن و آثار تاریخی و مقدس بسیاری هستند که به خاطر
قدمت و عظمتشان، از ویژگی هایی برخوردارند و هر سال میلیون ها نفر را، از سراسر
جهان، با هر آیین و مسلک و هر موقعیت و منصبِ اجتماعی، برای دیدن خود جذب
می کنند؛ اما برای ورود به محدوده آنها و دیدنشان، آداب و احکام خاصی وضع نشده و
برای هیچ کس منعی وجود ندارد.
از میان همه این آثار تاریخی، خانه «کعبه» و شهر تاریخی «مکه» و «مدینه» امتیازی
ویژه دارند؛ به طوری که همه ساله در ایامی خاص و محدود، از جای جایِ جهان،
میلیون ها انسانِ واله و مشتاق، از هوا، دریا و صحرا، سواره و پیاده و به هر طریق با به جان
خریدن سختی های بسیار، برای انجام مراسمِ با شکوه حج و زیارت خانه خدا، در یک
همایش پرشکوه و دیدنی، تصویری مجسم از صحرای محشر را در بیابان های خشک و
سوزان مکه و در ساده ترین شکل ممکن، جلوی دیدگان جهانیان به تماشا می گذارند.
از آغاز پیدایش انسان تاکنون، در هیچ آیین و مذهبی و از سوی هیچ قدرتی، امکان
به وجود آوردن مراسمی چون این همایش عظیم وجود نداشته و نخواهد داشت.
با این که از میان همه ادیان، تنها مسلمانان حق ورود به مکه و مدینه را دارند و امروز
جمعیت جهان به پنج میلیارد نفر می رسد که تنها یک میلیارد (و شاید کمی بیش از یک
میلیارد) آن را مسلمانان تشکیل می دهند، اما هر ساله این مراسم، با شکوه تر از سال های
گذشته برگزار می شود. راستی چرا؟
راز و رمز این حماسه پرشکوه و فرق آن با سایر اماکن و آثار تاریخی را شاید بتوان
در موارد ذیل جست و جو کرد:
۱. زیارت و دیدار هیچ مکانی ـ هر اندازه مهم ـ در طول عمر برای انسان واجب نیست مگر
خانه خدا.
۲. یگانه محلّ امن عالم، شهر مکه است که همه موجودات حتی حیوانات هم آن جا در امانند و
هیچ کس حق ندارد حتی مورچه ای را آزار دهد، شاخه درختی را بشکند و یا گیاهی را
لگدمال کند!
۳. اماکن تاریخیِ دیگر را ممکن است برای دیدار بزرگان و میهمانان ویژه خلوت کنند، اما در
مکه و حرم امن الهی، همه میهمانان ویژه اند، پادشاه و گدا، عالم و جاهل، فقیر و غنی، قوی و
ضعیف، همه با هم، مثل هم، در کنار هم، با یک لباس و یک سخن، در گرد خانه معبود در
حرکتند و به راز و نیاز مشغول.
۴. اگر نگوییم هدف از دیدن آثار و اماکن تاریخی در سراسر جهان به خاطر
جذبه های ظاهری و پی بردن به قدرت و هنرنمایی پیشینیان و نشانه های تمدن و فرهنگ ملل
مختلف است و نه انگیزه های معنوی، بی شک در بیشتر آنها این جنبه در مدّ نظر است؛ اما به
عکس، در کوچ به سرزمین وحی و حضور در مکه و مدینه، تنها و تنها، انگیزه های معنوی
هدف است و تبلور آن را می توان در مشاعر ومواقف، با دیدن آیات و نشانه های الهی و اوج
عبودیت بنده در برابر خالق یکتا، رهایی انسان از همه چیز و همه کس حتی خودش،
پیوستن او به خدا و ابدیت کاملاً لمس و احساس نمود.
سرزمین تفتیده و سوزان مکه، که از نظر اقلیمی در بدترین وضعیت آب و هوایی
قرار دارد، بر اساس روایات صحیح اسلامی بهترین و شریف ترین مکان کره خاکی به
حساب آمده و خانه کعبه، تنها قبله مسلمانان جهان، که هم خانه خدا و هم خانه مردم
نامیده شده است، بهترین نقطه آن است و به شهادت اسناد تاریخی، قدمت این بنا به
دوهزار سال قبل از میلاد حضرت مسیح می رسد و از آغاز پیدایش هم، مورد توجه و
احترام همه ملل و مذاهب بوده است.
آری، این سفر و این اماکن با همه سفرها و اماکن دیگر فرق دارد.
آغازش با «احرام» است؛ به زبان بسیار ساده، پوشیدن لباسی مخصوص از مکانی
خاص، با نیتی خالص و با تکرار گفتاری توحیدی که در اجابت دعوت ابراهیم خلیل
است.
باید با دست خودت لباس های «عصیان»، «آلودگی»، «فخر» و «مباهات» را از تن
درآوری و تنها با دو پارچه سفید بی نشان، چون کفن که از مال حلال تهیه کرده ای، خود را
بپوشانی تا اجازه ورود به حریم یار را پیدا کنی. خوشا به حالت!
«لَبَّیک، أَللّهُمَّ لَبَّیک، لَبَّیکَ لا شَرِیکَ لَکَ لَبَّیک، اِنَّ الحَمْدَ وَالنِّعْمَهَ لَکَ وَالمُلْک، لا شَرِیکَ لَکَ
لَبَّیک».
و چه زیباست کلام امام سجّاد علیه السلام در پاسخ عارفی که از سفر حج برگشته و به دیدار
امام شتافته بود. امام از او پرسید:
آیا وقتی به میقات رسیدی و جامه های دوخته را از تن به درآوردی، هنگام غسل
کردن نیت آن داشتی که خود را از لغزش ها و گناهان شست و شو دهی؟
او پاسخ داد: نه!
امام پرسید: زمانی که لباس احرام می پوشیدی، قصدت این بود که لباس عصیان را
از خود دور و لباس اطاعت و فرمانبرداری از حق را به تن کنی؟
باز پاسخ شنید: نه!
امام ادامه داد: به هنگام گفتن لبیک، نیت آن داشتی که در هر امری فرمان حق را
مقدم داری و جز به فرمان او سخن نگویی، و در هر معصیت و زشتی جانب سکوت را
اختیار کرده آنچه را خدا بر تو حرام کرده، بر خود حرام کنی؟
او در کمال تعجب پاسخ داد: نه!
در این هنگام امام خطاب به او گفت: بنابراین تو نه به میقات داخل شده، نه غسل
کرده و نه مُحرم گشته و نه با خدای خود پیمان حج را بسته ای!
نقل شده است که آن عارف تا سال دیگر سرگشته بماند، تا حج را از نو به جا آورد.
طواف، شست و شوی دل از زنگارگناه
پس از احرام در میقات، به همراه فوج فوج مسلمانان، با ملّیت های گونه گون که زبانِ
هم را نمی فهمند اما در دل یک قصد و بر زبان یک پیام دارند، لبیک گویان برای طواف
خانه کعبه به سوی شهر مکه و مسجدالحرام روان می شوی.
برای رسیدن به حرم، دل ها در آرزوی دیدن بزرگ ترین کانون توحید می تپد و
لحظه شماری می کند. چشم ها پر از اشک است و دل ها پر از آه. هر کسی شوری در سر و
نوایی بر لب دارد.
پس از طی کردن مسیر راه، از میقات تا حرم که بیابان هایی خشک و پر رمل و سنگ
است، کم کم به شهر مکه وارد می شوی، به نزدیکی های مسجدالحرام که می رسی، با
دیدن شکوه و جلال مسجد، حالت دگرگون می شود و هنگامی که با پای برهنه قدم به
داخل مسجد می گذاری تازه متوجه می شوی که به کجا آمده ای! همین که نگاهت به خانه
کعبه می افتد، بی اختیار عنان از کف می دهی، زانوهایت سست می شود، قدرت ایستادن
از تو سلب می گردد، روبه روی خانه کعبه دو زانو به زمین می نشینی. این جا دیگر تو
نیستی که حرف می زنی، هِق هِق گریه است و چشمان چون حلقه به خونت. به هر که
نگاه می کنی حالی چون تو دارد. شاید در طول عمرت جایی را با این امنیت و راحتی پیدا
نکرده باشی که سر به سجده بگذاری و از صمیم دل زار بزنی. این جا به آرزوی
دیرینه ات دست یافته ای.
شکوه و جلال خانه کعبه، رواق های اطراف مسجدالحرام، مقام ابراهیم، حِجر
اسماعیل، ناودان طلا، چاه زمزم و… هرکدام گذشته ازتداعی خاطره های مهم تاریخی،
به قدری جالب وچشم نوازند که نگاه هر بیننده ای را خیره کرده، مدتی به خود مشغول
می دارند.
واز همه دیدنی تر، حالت ها و راز و نیازهای مردمی است که از اقصی نقاط عالم،
بدون هیچ ارتباطی با یکدیگر، خانه کعبه را چون نگینی دربر گرفته و در اطراف آن
پروانه وار هریک به نوعی مشغول طوافند.
زیباترین سرود، صدای لبیک هایی است که از زبان آنها، در اجابت دعوت ابراهیم
خلیل شنیده می شود و دیدنی ترین تابلو، حرکت آرام و موج گونه آنان است که باهمه
اختلافِ در رنگ و زبان و ملیّت، در کمال صمیمیت و مهربانی برگرد خانه یار
می چرخند.
این تنها مسجدی است که خاطره طواف و نماز قریب هزار پیامبر را دردل خود
جای داده(۱) و تنها جایی است که ملاک های ظاهری در آن به هم خورده، شاه وگدا، سیاه
وسفید، خرد و کلان و… همه و همه درکنار هم و در یک صف با زبان آه و اشک و ناله،
پیام عبودیت و بندگی را در اوج خضوع وعجز ترسیم می کنند. راستی که دیدنی است!
نماز طواف، بخشش بی کران
ابراهیم خلیل علیه السلام در مهم ترین
و خاطره انگیزترین هجرتش به سرزمین خشک و سوزان حجاز، که
آن زمان هیچ نشانی از سکونت و زیست نداشت اما بعدها مبدأ پیدایش مهم ترین
و بزرگ ترین کانون توحید و خداپرستی
در جهان گردید، پس از این که تنها
فرزند دلبندش اسماعیل را که کمتر از
دو سال سن داشت به همراه همسر مؤمن، با وفا و بردبارش هاجر در میان سنگ های داغِ
آن وادی و در ته درّه ای سکنی
داد، هنگام جدایی و وداع با آنها، با دلی مالا
مال از امید دست به سوی آسمان برداشت و در کمال رضا و تسلیم زبان به دعا گشود که:
«خداوندا ! اینها را در این سرزمین بی آب و علف سکونت دادم تا نماز و یاد تو را زنده
نگه دارند، پس دل ها را به سویشان متوجّه و از نعمت های خود برخوردارشان گردان.»(۲)
مدتی پس از این ماجرا، زمانی که فرزندش اسماعیل جوانی برومند شده بود، در
سفری دیگر به کمک او خانه کعبه را بنا نمود.
با ساختن خانه کعبه، خود و فرزندش اسماعیل، اعمال و مناسک حج را به جای
آوردند. ابراهیم این بار از سوی خداوند دستور یافت که نسل های بعد را هم به این کار
مقدس فرا خواند.
امروزه که قرن ها از آن حادثه عظیم و تاریخی می گذرد، دعای ابراهیم به اجابت
رسیده و آن سرزمین خشک و سوزان، گذشته از آبادانی و توسعه، توجه یک میلیارد
مسلمان، از سراسر جهان را به خود جلب کرده است، تا جایی که امروزه شهر مکه که
روزی درّه ای بیش نبود، میزبانِ نزدیک به دو میلیون زن و مرد مسلمان است که لبیک
گویان در اجابت دعوت ابراهیم به سویش می شتابند، تا در اقتدای به ابراهیم خلیل،
اعمال و مناسک حج را به جای آورند.
و اکنون تو نیز این توفیق را پیدا کرده ای که در میان این خیل عظیم
و پروانه های عاشق و سبک بال، قرار گرفته، پا در جای پای ابراهیم و یاران
او بگذاری و آن گونه که خدا خواسته،
پس از احرام و طواف، که همچون
فرشتگان بر گرد خانه محبوب چرخیده ای، با فرمان خدا از مقام و جایگاه ایستادن
ابراهیم، مکانی را برای اقامه نماز و معراج روحانی به سوی ربّ الأرباب برگزینی؛ مکانی
که خاطره عبودیّت هزاران پیامبر را در خود ثبت کرده و آنها نیز چون تو در برابر صاحب
این بیت زانو به زمین زده، همراه با فرشتگان سر بر آستانش ساییده اند.
و این نیست، مگر اوج خضوع و تسلیم در برابر خالقی که همه نعمت ها و خوبی ها
از آنِ اوست.
در روایتی از معصوم نقل شده است:
حاجی، آنگاه که طواف را به پایان می برد و در مقام ابراهیم به نماز می ایستد، پس از
اقامه نماز فرشته ای دست به شانه او زده، خطاب به وی می گوید:
«آنچه تاکنون انجام داده ای بر تو بخشیده شد، مواظب باش که از حال به بعد با خود چه
خواهی کرد!»(۳)
راستی که بخششی بی کران تر از این تصور نمی شود، که:
این درگه ما درگه نومیدی نیست
ای بنده، هر آنچه هستی باز آی
سعی، تلاش برای تولدی دیگر
در همه عبادت هایی که ازجانب خداوند متعال برای بندگان به عنوان یک وظیفه
معین شده و شبانه روز همه مسلمانان به انجام آنها مبادرت می کنند، راز و رمزها و دلیل
و علت هایی نهفته است و هریک برای خود فلسفه ای دارند که برخی از آنها تا حدودی
قابل درک و فهم اند و برخی هم اصلاً قابل درک نیستند و افراد بی شماری، از اسرار و
دلایل آنها بی خبرند. اما همه، این اصلِ مسلّم را پذیرفته اند که چون دستوری است از
جانب مولا، انجامش برای همه لازم است و واجب، حتی اگر هیچ دلیل و علّتی هم
برایش ندانیم. و شاعر چه خوب سروده است:
بنده ایم و پیشه ما بندگی است
بندگان را با سبب ها کار نیست
می نخواهد کار بنده علّتی
جز که فرموده است مولا خدمتی
این خود بهترین رمز عبودیت و اوج بندگی انسان در برابر خالق یکتاست.
یکی از ویژگی های بارز حج و عمره و اعمال و مناسک این دو فریضه مقدس الهی
این است که این سؤال ها و جست
وجوها در ذهن انسان کنجکاو بیشتر جلوه و تبلور پیدا می کند و همه از خود می پرسند:
راستی چه رازهایی در انجام این اعمال نهفته است؟ به عنوان مثال: حاجی پس از این که
از طواف و نماز آن فارغ شد، مستحب است به سوی چاه زمزم برود و خود را با آن آبِ
حیات بخش متبرّک کند، قدری از آن بیاشامد و با تجدید نیرو به سوی دوکوه صفا و
مروه، که در کنار مسجدالحرام قرار دارد، برود و هفت مرتبه، آهسته و با شتاب بین آن دو
رفت و آمد کند. این عمل را «سعی» می نامند و از ارکان حج و عمره است و ترک عمدی
آن موجب بطلان حج و عمره خواهد شد.
در انجام این عمل مقدس شاید برخی پیش خود بیندیشند که چه حکمتی در این
حرکت نهفته است که هر ساله میلیون ها مسلمان از سراسر جهان، در هر موقعیت سِنّی و
جسمی، حتی در نهایت عجز و ناتوانی، به هر وسیله که شده، چه سواره و یا پیاده، این
مسافت را هفت بار باید بپیمایند؟!
برای این عملِ مقدس، گذشته از جهات سمبلیک آن که اشارتی کوتاه به آن خواهیم
داشت، از زبان امامان معصوم مطالبی بیان شده است که هم حکمت ها را روشن می کند
و هم ابهام ها را از بین می برد.
داستان سمبلیک و نمادین این حرکت پرشکوه که با شور و حالی خاص به صورت
جمعی و فردی انجام می گیرد، یادآور خاطره عمل و سعی هاجر، مادر حضرت اسماعیل
و همسر بنیانگذار خانه توحید؛ حضرت ابراهیم خلیل است، آن هنگام که آذوقه و آبش
برای ادامه حیات و رفع عطش خود و فرزند خردسالش پایان یافت و در حالی که نه خانه
کعبه ای وجود داشت و نه هیچ موجود زنده دیگر، بین دو کوه پُرفراز و نشیب و از میان
سنگ های سخت و خشن، در پیِ یافتن آب، هفت بار سراسیمه دوید، اما سرانجام
خسته و درمانده و با عجز و یأس، اشک ریزان به سوی فرزند دلبندش در عمق درّه
شتافت. ناگهان چشمش به آب زلالی افتاد که از زیر پای فرزندش می جوشید. با دیدن
آب، امید در دلش زنده شد. هم خود و هم فرزندش حیاتی تازه یافتند، و نه تنها آنها، که
شبه جزیره با این آب به قلب تپنده جهان اسلام تبدیل شد و هنوز هم همه جهان اسلام از
این آب تبرک می جویند.
و امروز تو نیز چون هاجر، در طلب حیاتی نو و تولدی دیگر، از روی تعبد هفت بار
بین خوف و رجا، همچون گدایانی که به درگاه سلاطین به امید بخششی رفت و آمد
می کنند تا شاید پاسخی بیابند، در حرکتی، اما کدام سلطان؟ سلطانی که همه ملک و
ملکوت، جلال و جبروت، شکوه و شوکت و همه نعمت ها تنها از آنِ اوست و نه غیر او
که: «إنَّ الحَمْدَ وَالنِّعْمَهَ لکَ وَالمُلکْ…»
حُسن ختام کلام و روزنه ای از این حرکت باشکوه، کلام معصوم است که اگر در
گذشته های دور نمی توانستیم برایش مصداقی پیدا کنیم، و فاصله طبقاتی آن چنان
چشم ها را کور و گوش ها را کر نکرده بود، اما امروز و در جاهلیت قرن بیستم لمس
می کنیم و درک آن برای همگان آسان است.
در بخشی از عمل سعی که مسافتی حدود هفتاد متر است، مستحب است که مردان
با حالت هَرْوَله حرکت کنند. هروله تند رفتنی است شبیه تند رفتن شتران، که در آن، وقار
و سکینه راه رفتن معمولی نیست و کمتر کسی در حال عادی به خود اجازه می دهد آن
گونه حرکت کند.
امام صادق علیه السلام می فرماید: مکانی شریف تر از مَسعی در روی زمین وجود ندارد؛
زیرا در آن جا هر جبار و ستمگری در نهایت ذلت و خواری باید بدون هیچ پوششی چون
دیگران و با حال خشوع و تذلل هَرْوَله وار حرکت کند.(۴)
در نظر خود مجسم کنید حرکت رئیس جمهوری را که در کشور خود با گارد ویژه
هنگام تردّد از کاخ ریاست جمهوری تا یکی از ویلاهای محل اقامتش با ده ها دیده بان
مجهز به انواع وسایل سمعی ـ بصری و صوتی ـ تصویری و در محاصره حداقل بیست
ماشین بنز سیاه که برقِ رنگِ آنها چشم ها را می زند، با سرعتی سرسام آور، آژیرکشان به
گونه ای حرکت می کند که هیچ بیننده ای هر اندازه هوشیار باشد هرگز او را نخواهد دید؛
اما همان شخص در این مکان و در خیل سایر مسلمانان با حالتی کفن پوش و سر به زیر، با
فقیرترین فردی که دیدن آن پادشاه در کشورش رؤیایی بیش نیست، همدوش و همنوا
شتروار حرکت می کند. راستی که حکمت آموز است!
تقصیر، بُریدن از آلودگی ها
پنجمین عملی که زائران خانه خدا در حج و عمره باید انجام دهند تقصیر است.
معنی اصطلاحی آن، کوتاه کردن قسمتی از موهای سر یا صورت و یا چیدن و کوتاه کردن
قدری از ناخن های دست یا پاست.
در انجام این عمل، زن و مرد مساوی هستند و این حکم برای هر دوی آنهاست، و
همان گونه که در همه اعمال و مناسک حج و عمره گفته شده، این کار هم مثل دیگر
اعمال باید با قصد قربت و نیت خالصِ انجامِ فرمان خداوند صورت گیرد.
کندن و کوتاه کردن مو و ناخن در واقع جدا کردن بخشی از چیزهایی است که در
برخی موارد از مظاهر آلودگی و در پاره ای موارد سمبل آن هستند.
حاجی پس از احرام در میقات و طی مسیر طولانی تا حرم، همه حواسش جمع
است که خلافی مرتکب نشود، آنگاه با هول و هراس وارد مسجدالحرام شده و در موج
جمعیت، عرق ریزان و با فشار، طواف را به سختی انجام می دهد و پس از طواف، در
حالی که دیگر رمقی برایش نمانده، به نماز می ایستد و پس از کمی استراحت به سعی
می رود و مسیر طولانی بین دو کوه صفا و مروه را نیز با تحمل سختی ها و تشنگی به پایان
می برد. حال با گرفتن چند ناخن و چیدن چند رشته مو، یکباره همه چیز بر او حلال
می شود.
اکنون این پرسش مطرح است که: پس از انجام تقصیر که شاید به نظر برخی
راحت ترین و کوچک ترین عملی باشد که تا حال مشاهده نموده و انجام داده اند، چگونه
یکباره همه بندها از دست و پا و چشم و دل … آنها باز می شود و از حصار محرومیت و
قید اسارت همه چیزهایی که بر آنها حرام شده بود نجات می یابند! زیرا تا قبل از انجام
این عمل ساده، بیست و چهار چیز بر شخص محرم حرام بود که یکی از آنها نزدیک ترین
شخص به او، یعنی همسرش بود و اکنون نه تنها او، بلکه کارهای دیگری هم که در حال
احرام نمی توانست انجام دهد برایش حلال شده است، راستی چرا؟!
اگر شخصی از روی جهل و ندانستن مسأله و یا به عمد عملِ تقصیر را انجام ندهد و
لباس احرام را از تن به درآورد و لباس دوخته بپوشد، هنوز مُحرِم است و با ارتکاب هر
یک از محرمات احرام، کفاره ای بر عهده او می آید که تفصیل آن در رساله های عملیه
مراجع عظام آمده و در این مختصر جای بحث از آنها نیست.
آری، این تعبد است و تسلیم، اما در آن درس ها و نکته ها نهفته است. تو با انجام
این اعمال، در کلاسی قرار گرفته ای که اگر درست از آن فارغ التحصیل شوی روزگارت
عوض می شود و از این پس همه کارهایت با ضابطه و حساب خواهد شد؛ برای همیشه
حلال را حلال و حرام را حرام خواهی دانست و نه تنها در حال احرام. این آزمایشگاهی
بود و آزمونی.
اگر در این اجتماع عظیم و این آزمایشگاه بزرگ، آنچه لازم است مسلمانان بیاموزند
می آموختند، در زندگی اجتماعی آنها تحوّلی عظیم پدید می آمد. بی رابطه نیست که
خداوند متعال از خانه کعبه به «قِیاماً لِلنّاس»(۵) و «أَمْنا»(۶) و «مُبارَکا»(۷) و امثال این تعابیر
یاد می کند. اگر این معانی در وجود افراد تبلور پیدا کند، فرایند عملشان تغییر خواهد
کرد. وقتی یاد بگیریم که در حال احرام مورچه ای نباید از ما آزار ببیند، در نیمه های شب
که هر چرنده، پرنده و خزنده ای در لانه خود غنوده و آرمیده است موشکی را به سوی
همکیشان خود شلیک نمی کنیم که جان ده ها نفر بی گناه را به خطر اندازیم. در این جا بد
نیست به مناسبت، داستانی را از صدر اسلام نقل کنم:
در زمان عبداللّه بن عمر شخصی از اهالی عراق به حج آمده بود. او در حال احرام
مگسی را که بر روی دستش نشسته بود کشت. به سراغ عبداللّه بن عمر رفت و از او حکم
مسأله را جویا شد. عبداللّه بن عمر وقتی دانست او اهل عراق است، در کمال تعجب و با
نگاهی تحقیرآمیز خطاب به وی گفت: بیچاره! شما در سرزمین کربلا سبط پیامبر را
کشتید و خون او و عزیزانش را به زمین ریختید و خم به ابرو نیاوردید، گویی که کاری
انجام نداده اید، اما اکنون از کشتن یک مگس
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 