پاورپوینت کامل کعبه و قربانی در مثنوی «طاقدیس» ۴۵ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل کعبه و قربانی در مثنوی «طاقدیس» ۴۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل کعبه و قربانی در مثنوی «طاقدیس» ۴۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل کعبه و قربانی در مثنوی «طاقدیس» ۴۵ اسلاید در PowerPoint :
۱۳۰
نگاه نخست:
«طاقدیس»، مثنوی حکیمانه و پرنکته ای است، از عالم ربّانی و خوش
ذوق، مرحوم حاج ملا احمد نراقی، که لبریز از اندرزهای اخلاقی و
مواعظ عرفانی ولطایف و ظرایف ادبی است و در قالب ماندگار شعر
بیان شده است.
قالب «طاقدیس»، مثنوی است و همچون مثنوی مولانا در ضمن
حکایات مختلف، گنجینه ای از گهرهای معرفت ورموز واحکام شرع
ومعارف دین را بازگو می کند. این دیوان شعر (که در پایانش تعدادی از
غزلیات مرحوم نراقی را هم داراست) از سوی انتشارات امیر کبیر، در
۴۲۷ صفحه منتشر شده است. به تناسب برخی معارف بلند مرتبط با
حج وقربانی ومکه و… که در این دیوان است، مروری به این جلوه ها
داریم:
«طاقدیس» و مفاهیم مرتبط به حج
دیوان مثنوی طاقدیس (سروده مرحوم ملاّ احمد نراقی) در بخش های متعددی، به
طرح مسائل مرتبط به حج، کعبه، قربانی، منا، حضرت ابراهیم، هاجر، اسماعیل و …
پرداخته و به لطیف ترین وجهی از قصص مربوط به آنها، برداشت های عرفانی و
حکمت آمیز دارد.
یکی از این جلوه ها، به حفاظت کعبه با قدرت الهی، توسّط «طیر ابابیل» و نابود
شدن فیل سواران و سپاه ابرهه مربوط می شود.
پس از ترسیم لشکر کشی ابرهه به جانب مکه، به قصد تخریب کعبه مقدس و
هراس افتادن در دل مکّیان، به مقابله جناب عبدالمطّلب با آن سپاه و گفتاری که میان او و
سرکرده سپاه فیل ردّ و بدل شده است، می پردازد (ص ۱۵۸).
آنچه سپاه ابرهه را شگفت زده می سازد، تقاضای اعجاب انگیز عبدالمطّلب است.
آنان می بینند که به جای وساطت برای روی گردانی از تخریب کعبه، آزادی تعدادی از
شترها را که توسّط سربازان مهاجم گرفته شده است، درخواست می کند (ص ۱۶۰):
ناقه ها رفته زمن، صد تا دویست
حاجت من غیر ردّ ناقه نیست
زین تمنّا شاه آمد در شگفت
وز شگفت انگشت بر دندان گرفت
در نظر رییس سپاه فیل، از چهره و سیمای والا و شخصیت برجسته عبدالمطّلب،
انتظاری بسیار بالاتر و والاتر از این بود که برای «ردّ ناقه» وساطت کند! اما عبدالمطّلب که
به حراست الهی و حمایت پروردگار از کعبه پشت گرمی دارد، نسبت به تعجب آنان
چنین می گوید (ص ۱۶۱):
گفت عبدالمطلب، آن مردِ راد
کز رخ شه، چشم بدبین دور باد
من خداوندم شترها را، ولی
خانه را باشد خداوند قوی
من شتر را خواجه ام ای ارجمند
خانه دارد خواجه ای بس ارجمند
من شتر را مالکم ای نیک مرد
خانه دارد مالکی یکتا و فرد
خانه را باشد خدایی چیره دست
پیش دستش پست، هر بالا و پست
که اشاره به سخن اوست: «أَنَا رَبُّ اْلإِبِلِ وَ لِلْبَیْت رَبٌّ».
و بیان موحّدانه عبدالمطلب مطرح است که خود را کمتر از آن می داند که خانه خدا
را نگهداری کند. داستان ادامه می یابد.
عبدالمطّلب از آنان جدا می شود. فیل داران به سوی کعبه روی می آورند. اما قدرت
الهی، پای رفتن و نای تاختن را از آنان می گیرد و پرندگان ابابیل، که در نظر همچون ابری
جلوه می کردند، از راه می رسند و …(ص۱۶۶)
ناگهان شد لشکر حق آشکار
از هجومش شد هوا تاریک و تار
لشکر یزدان برآمد از افق
دام و دَد را کرد در صحرا تتق
شد هوا تاریک از اسپاه حق
تا بکوبد هر که گشت از راه حق
شد عیان فوج ابابیل از هوا
ای پلنگ، ای شیر، ای گرگ، الصّلا
هان و هان ای پیل، ابابیل آمدت
ای سپاه کفر سجیل آمدت
کعبه دل
و بدین گونه سپاه ابرهه تار و مار می شوند.
شاعر عارف در اینجا گریزی لطیف به وادی «دل» می زند و حفاظت این خانه را هم
در برابر هجوم شیطان از خدا می طلبد: (ص ۱۶۶)
ای خدا این خانه دل هم زتوست
کرده ای معماری آن را نخست
کعبه را گر کرد معماری خلیل
هست معمار دل، آن ربّ جلیل
آنکه آنجا چشمه زمزم نهاد
اندر آنجا دیده پرنم نهاد
این مقایسه لطیف ادامه می یابد به این بیان که:
اگر یک جرعه زمزم، تشنه ای را سیراب می کند، یک قطره اشک، صد دوزخ را
خاموش می سازد. علم، آب حیات است که اسکندرها در پی آنند و چشمه آن در دل
است. اگر در کعبه، سنگی از خاک است، اینجا جلوه دل از نور پاک است، اگر آنجا «مشعر»
است، اینجا مشاعر است. اگر آنجا «عرفات» است، اینجا معرفت است، اگر آنجا «خوف»
است، اینجا بیم و امید. اگر آنجا با «تقصیر» از احرام بیرون می آیند، تقصیر این جا «توبه»
است. آنجا هدی را قربانی می کنند، اینجا هدیه به جانان می آورند. حاجیان اگر گوسفند
می کشند، عاشقان سرخوش از کشتن نفس اند.
تن به یاد دوست قربان می کنند
جان نثار راه جانان می کنند
(ص۱۶۷)
اسماعیل ذبیح
نراقی رحمه الله در ترسیم حالات عرفانی عاشقانِ حق، بدانجا می رسد که «عشق الهی»،
انسان را از خود بی خود می کند (ص ۳۵۶):
عشق جیْبَود؟ آشنا بیگانه کن
فیلسوفان را همه دیوانه کن
نی شناسد سر زپا، نی پا ز سر
نی بود در قید دختر، نی پسر
نی ز سر پروا کند، نی تن، نه جان
نی شناسد خانه و نی خانمان
گر سر فرزند جوید از پدر
برّدش از خنجر بیداد، سر
سر به کف گیرد که ای جانان من
این سر فرزند من، این جان من
و… این، زمینه ساز ورود به داستان عاشقانه و پر رمز و راز ابراهیم، اسماعیل و
قربانی کردن فرزند به امر خدای جلیل و به مسلخ کشاندن جوان زیبای خویش در اطاعت
فرمان جانان می گردد. بحث «حبّ فی اللّه » مطرح می شود و نهال دوستی نشاندن و همه
محبت ها را در پای «محبت خدا» فدا کردن، که نمونه عالی آن حضرت ابراهیم علیه السلام است.
ابراهیم خواب می بیند که از سوی خدای متعال فرمان می رسد (ص ۳۵۹):
هین بکش در راه من فرزند خویش
بگسل از جز یاد ما، پیوند خویش
سر ببر از تیغ، اسماعیل را
ره مده در خواب خود تأویل را
ابراهیم خلیل، همه وسوسه ها را کنار می گذارد، راه تأویل شیطانی بر این
رؤیای صادقه می بندد. تصمیم به قربانی کردن فرزند خویش می گیرد، تا عندلیب گلستان
قرب شود. اسماعیل را به صحرای «منا» می برد. هاجر را با این بهانه حاضر به
دل کندن از اسماعیل می کند که: فرزند تو امشب میهمان سفره شاهی بزرگ است تا بزم
آرای مهمانی او گردد. اسماعیل را می آراید و گیسویش را شانه زده، معطر می سازد و او
را روانه کوی جانان می کند (ص ۳۶۸) در حالی که دل هاجر و ابراهیم در پی این
عندلیب است:
گفت ای جان، میهمانت می برم
بلبلی، تا گلستانت می برم
طوطئی، ای جان من پرواز کن
رو به هندوستان عزّ و ناز کن
رو به سوی کعبه مقصود کن
این جهان را پا زن و بدرود کن
می رویم اینک به میدان «منا»
هان و هان، ای جان نثاران! الصّلا
ای حریفان، سوی جانان می رویم
از قفس سوی گلستان می رویم
شیطان از وسوسه کردن هاجر نومید می شود و نزد ابراهیم می رود و با پند و
اندرزی خرد گرایانه، او را نصیحت می کند که به یک خواب بی اثر دل نبندد و پسر
زیبای خویش را به کشتن ندهد. (ص ۳۷۳) ابراهیم به وسوسه های او اعتنا نمی کند.
نزد اسماعیل می رود و دامِ تلبیس برای او می گسترد و حیله ساز می شود. باز هم جدال
درونی که آیا انجام دهد یا نه، به سود فرمان حق پایان می یابد و شیطان شکست
می خورد (ص ۳۷۴).
فرازهای حضور آن پدر و پسر در قربانگاه منا، تسلیم بودن اسماعیل در برابر فرمان
خدا و وعده صبوری در برابر قضا و تصمیم
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 