پاورپوینت کامل معارف حجّ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل معارف حجّ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل معارف حجّ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل معارف حجّ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۶

روشن است که تبیین رموز حج و بیان جنبه های باطنی آن، سزاوار
اولیای خداست که به این معارف و حقایق رسیده اند و ما را نسزد که
در این عرصه گام نهیم، پس سعی راقم سطور تنها جمع آوری و
ترجمه کلمات حضرات معصوم: و دیگر اولیاءاللّه ، در شرح این
مطالب نورانی است و بس.

اهمیت حج

وجود مقدس نبی گرامی صلی الله علیه و آله فرمودند:

«مَن مَاتَ وَ لَم یَحِجّ فلیَمُتْ إنْ شاءَ یَهودیّاً وَإنْ شاءَ نَصْرانیّاً».(۱)

«هرکس بمیرد و حج به جا نیاورده باشد، اگر بخواهد یهودی و اگر بخواهد نصرانی از
دنیا می رود»؛ (یعنی مسلمان نمی میرد).

حضرت امام صادق علیه السلام فرمودند:

«مَن مَاتَ وَ لَمْ یَحِجّ حَجَّهَ الإسلام
لَمْ یَمْنَعْهُ مِنْ ذلک حاجهٌ تجحف به
أو مرضٌ لا یُطیقُ فیه الحجّ أو سلطانٌ یَمْنَعْهُ مِنْهُ فلیَمُتْ یَهودیّاً أو
نَصرانیّاً».(۲)

«هرکس بمیرد و حجِّ واجب خویش را به جا نیاورد، در حالی که نیازی ندارد که به او
فشار آورد یا مرضی که طاقتش را طاق کند و یا حاکمی که مانعش شود، یهودی یا
مسیحی خواهد مرد».

یعنی اگر کسی بدون عذر شرعی؛ مانند فقر یا مرض یا منع حکومت، حج را ترک
کند، مسلمان واقعی نیست.

می دانیم که غرض از خلقت، شناخت خدا و محبت اوست و معرفت و محبّت
نسبت به خدا، متوقف بر «دوری از شهوات»، «ترک متاع دنیا» و «مداومت یاد خدا» است
و هریک از عبادات، در راستای تحقّق یکی از این امور سه گانه است، امّا حجّ بر همه این
سه امر شمول دارد. به علاوه، حج دارای اسرار و رموز باطنی نیز می باشد.(۳)

شرافت مکان در حجّ

اماکن مقدس سرزمین وحی، افزون بر شرافت ذاتی شان که به باطن این مکان ها و
وجود برترِ آنها در عوالم بالاتر مربوط است، شرافت هایی نیز از غیر خود کسب کرده اند،
مانند:

۱ ـ نزول ملائکه وحی بر پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله در این سرزمین.

۲ ـ این مکان منزل خلیل الرحمان است و فرشتگان در این محل بر او نازل شدند.

۳ ـ این محل، منزلگاه جُلّ انبیا و مهبط وحی است.

۴ ـ این جایگاه، محلّ تولّد نبی گرامی صلی الله علیه و آله و بسیاری از انبیا و اولیا علیهم السلام می باشد.

درواقع، کعبه به منزله خانه خدا و اطراف کعبه به مثابه حرمگاه او ـ جلّ شأنه ـ است.
عرفات همانند میدانی است در ابتدای حرم خانه و منع اذیت و آزار حیوانات و کندن
گیاهان در موسم حج، به جهت اکرام حرم و تجلیل از صاحب آن است.

سِرّ این مکان ها و مقامات

* إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّهَ مُبَارَکا(۴)

«نخستین خانه ای که برای مردم (و نیایش خداوند) قرار داده شد، همان است که در
سرزمین مکّه پربرکت است.»

* جَعَلَ اللّه ُ الْکَعْبَهَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ قِیَاما لِلنَّاسِ(۵)

«خداوند، کعبه ـ بیت اللّه الحرام ـ را وسیله ای برای سامان بخشیدن به کار مردم قرار داده
است.»

* وَللّه ِِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ(۶)

«و برای خدا بر مردم است که آهنگ خانه او کنند.»

* وَلْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ(۷)

«و بر گرد خانه گرامی کعبه، طواف کنید.»

قال علیّ بن موسی الرضا علیهماالسلام :

«وُضِعَ البَیْتُ وَسَطَ الأرض الّتی دُحِیَتْ مِنْ تَحتها الأرضُ وکلُّ ریحٍ تهبّ فی الدنیا،
فإنَّها یخرجُ مِن تحتِ الرکن الشّامی و هی أوّل بقعه وقعت فی الأرض لأنَّها الوسط
لیکون الفرض لأهل الشرق و الغرب سواء».(۸)

از آن جا که اراده الهی به مقتضای سرّ محبوبیّتِ «کنتُ کنزاً مخفیّاً» به آفرینش نشأه
انسانی تعلّق گرفت و از طرفی موطن این لطیفه ربّانی خاک بود، لذا تقدیر به عمارت و
ساختن زمین تعلّق گرفت و عالم طبیعت مظهر اراده الهی است و مکعب بودن عرش،
عبارت از جهات چهارگانه این طبیعت و بیت به خاطر محاذی بودن با عرش مکعب شد
و نقوش عالیه و صوَر نوریّه در مرایای حقایق سافله نقش گرفت و به خاطر این شکل و
آن محاذات و همچنین به خاطر این که در وسط دنیا است، «کعبه» نامیده شد.

جهات چهارگانه طبیعت که مظهر اراده الهی است، عبارتند از:

۱ ـ آنچه محاذی شطر عقل کلّ است.

۲ ـ آنچه باتوجه به نفس دارد.

۳ ـ جهتی که باتوجه به خودش (طبیعت) دارد.

۴ ـ آنچه در قیاس با هیولی دارد.

وقتی جهات نوریه عِلویه در آیینه ارض قابلیت منعکس شد، ارکان چهارگانه کعبه
تحقّق یافت و سپس متناسب با این ارکان و جهات، قواعد بیت و اضلاعش بالا رفت.

حقایق چهارگانه اصیل الهی عبارتند از:

۱ ـ دو حقیقت در جهت مشرق، که عبارتند از «عقل» و «نفس»؛ چون از عالم انوار
هستند و تابش خورشید اسرار از آن دو آغاز شد.

۲ ـ دوحقیقت در جهت غرب که عبارتند از «طبیعت» و «هیولای کلّیه»، چون:

نور فائض از مبدأ اعلی، از دو حقیقت اوّل شروع می شود و دو ربع دایره به وسیله
آن دو در یوم اللّه تمام می شود، (قوس صعود).

و در افول، در دوحقیقت بعدی آغاز می شود و دو ربع دیگر برای کامل کردن دایره
در لیل الهی تمام می شود و مجدداً در آخرالزمان پس از اتمام قوس ـ ان شاءاللّه ـ از این افق
غربی طلوع می کند. و آیه رَبُّ المَشْرِقَیْنِ وَرَبُّ المَغْرِبَیْن(۹) به این حقیقتِ بیان شده
اشاره دارد.

به جهت مشابهت با این
حقایق، ارکان بیت به این صورت
می باشد:

دو رکن شرقی؛ رکنی که شامل حجرالأسود و قطبِ شمالیِ جهتِ مشرق است و
رکن یمانی که قطبِ جنوبیِ این جهت می باشد.

دو رکن غربی؛ رکن شامی که قطبِ شمالی جهت غرب است و رکن مغربی که
قطب جنوبی این جهت است.

رکنی که شامل حجرالأسود است، محاذی جهتی است که بین طبیعت و عقل
می باشد (نفس). به همین خاطر در سمت پایین شرقی واقع شده که از جهت راست
مقابل بیت است و هرکدام از ما که به بیت رو کند، همان جهت حق است. لذا در احادیث
قدسی، در مورد روکردن به کعبه آمده: «و استقبل وجهی یعنی الکعبه» و هرکدام از ما که
به خانه روکند، از جهت خلق رو کرده و به همین خاطر وارد شده که: «إنَّ الْحَجَرَ یَمینُ اللّه ِ
فی أرضِهِ یُصافِحُ بِها خَلْقَهُ».(۱۰)

همان طور که رکنِ حَجَر در قسمت پایین شرقی واقع شده، لذا هر مخلوقی، از این
نقطه به بیت که وجه اللّه است توجه می کند. رکن «یمانی» در جهت بین طبیعت و عقل در
این عالم حادث شده، به همین جهت منبع آب زمزم زیر رکن یمانی قرار دارد. و این رکن
به سمت اهل عراق است و به همین خاطر به عراقی مشهور است. و این نامیدن به جهت
غلبه قوّه عقلی در ایشان می باشد. (چرا که عِراق از ریشه عِرق و عقل است) و در روایت
نیز نقل شده که:

«لَو کانَ الدِّینُ بِالثُّرَیّا لَناوَلَتْهُ رِجالٌ مِنْ فارس».(۱۱)

کعبه مکعب است

کعبه به خاطر محاذاتش با عرش اللّه مکعب است و در خبر است که:

«لِمُحاذاتِهِ الْبَیْتَ الْمَعْمُورَ الّذی فی السَّماءٍ الدّنیا وَ هُوَ بِحِذاءِ الضراح الّذی فی السماء
الرابعه و هو بِحِذاءِ الْعَرش وَ هُوَ مُربَّع لأنَّ الْکَلِمات الّتی بُنِیَ الإسلامُ عَلَیها أَرْبع وَهِی
التسبیحات الأربع»

و امر از آسمانی به آسمان دیگر تنزل می یابد تا به ارض شهود می رسد. و هر آنچه
در این عالمِ حسّی وجود دارد، صورت عوالم فوق است.

امّا تعلیل به این که: چون کلماتی که اسلام بر آن بنا شده، چهار عدد است، لذا عرش
مکعب می باشد، شاید متصوّر این باشد که این عرش جسمانی محاذی عرش وحدانی
است و بنای وحدانیتِ حقیقی بر توحیدات سه گانه: «فعلی»، «صفاتی» و «ذاتی» است. که
توحید فعلی مفاد تحمید است و توحید صفاتی مفاد تهلیل است و توحید ذاتی مفاد
تکبیر. و سپس تنزیه از همه این توحیدات با تسبیح است.

از امام باقر علیه السلام نقل شده که ایشان از پدران گرامشان علیهم السلام نقل کردند:

«انّ ادمَ علیه السلام بَعْدَ هُبُوطِهِ شَکی اِلَی اللّه الْوَحْشَهَ فأهْبَطَ اللّه ُ عَلَیهِ بِخَیْمَهٍ
مِنْ خِیَم الْجَنَّه، فَضَرَبَ جَبرئیلُ الْخَیمَهَ عَلَی التُرْعَهِ الّتی هِیَ مَکان البیتِ وَ قَواعِدِهِ الّتی
رَفَعَتْها الْمَلائِکَه، وَ
هِیَ عَلی مِقْدار أرکان البیت و قواعده و کان عمود الخیمه قضیباً مِن یاقوت أحمر،
فأضاء نورُه جبال مکّه و ما حَولَها وَ هِیَ مَواضِعَ الْحَرَم، وکانت أوتادُها صخره من
عقیان الجنَّه واطنابُها من ظفائر الأرجُوان، ثمّ أمر اللّه أنْ ینحّی ادم و حوّاء من الخیمه و
یبنی مکانها بیتاً علی موضع الترعه حیال البیت المعمور؛ لیطوف الملائکه السبعون
ألف ـ الّذین أمَرهم اللّه بمؤانسه ادم ـ کما یطوفون بالبیت المعمور. فرفع قواعدَ البیت
بحَجَرٍ من الصَّفا وحَجرٍ من طور سینا وحَجَر من جبال السّلام وهو الکوفه، وأتَمَّه من
حجر أبیقبیس و جعل له باباً إلی المشرق و باباً إلی المغرب. فلمّا فزع طافَتِ الملائکهُ
وطاف ادم و حوّاء سبعه».(۱۲)

«آدم بعد از هبوطش از وحشت شکایت کرد. پس خداوند خیمه ای از خیمه های بهشت را
نازل کرد و جبرئیل خیمه را در جایی که مکان بیت بود، زد. و ملائکه آن را بلند کردند. و
آن خیمه به اندازه ارکان و قواعد بیت بود و ستون خیمه از یاقوت قرمز بود که نورش
کوه های مکه و اطرافش را روشن کرد و همین منطقه حرم است. میخ های آن صخره ای
از طلاهای بهشت بود و طناب هایش از موهای تابیده شده ارغوان. سپس خدا امر کرد
که آدم و حوا در جای خیمه، بیت را جایی مقابل درِ بیت المعمور بنا کنند تا هفتاد هزار
ملائکه ای، که خدا به آنها امر کرده بود تا با آدم انس بگیرند. آن را طواف کنند.
همان طور که بیت المعمور را طواف می کنند پس قواعد بیت را با سنگی از صفا و سنگی
از طور سینا و سنگی از کوه های السلام در کوفه بالا برد و با سنگ های کوه ابی قبیس
تکمیل کرد و دری به مشرق و دری به مغرب برایش قرار داد. پس وقتی فارغ شد،
ملائکه و آدم و حوا هفت مرتبه طواف کردند.»

شاید منظور از آن چه در این روایت آمده، همان چیزی باشد که در روایات دیگر نیز
آمده، از آن جمله آن روایتی است که از امام صادق علیه السلام در مورد مکان بیت نقل شده که
وقتی جبرئیل به امر خدا برای توبه به سوی آدم آمد و سخن گفت تا به بیت رسید، پس
ابری بر آن ها سایه افکند. پس جبرئیل به آدم امر کرد که با پایش دور سایه ابر را خط
بکشد.

در روایت دیگر، در سرّ حجرالأسود آمده است که: حجر مَلَکی از بزرگان ملائکه
بود که هنگام اخذ میثاق، اوّلین مقِرّ بود و برای تذکر عهد در بهشت، همراه آدم بود، وقتی
که خدا بر آدم توبه کرد، آن ملک به صورت درّ سیاهی درآمد، و بعد از بهشت به سوی آدم
پرتاب شد.

در روایت دیگری آمده که حجرالأسود دو چشم و دو گوش و دهان و زبان دارد.

مکان های مسجدالحرام

مقام ابراهیم از سمتِ چپ مقابل بیت است. چون در خبر آمده که: مقام ابراهیم
سمتِ چپِ عرش است و کعبه محاذی عرش است. و انبیاء علیهم السلام وجه اللّه هستند که
به وسیله ایشان به خدا توجه می شود.

مقام جبرئیل از سمتِ چپ، نزد در است. چون سالکین إلی اللّه را به جوار بیت عقلی
و منزل قدسی می رساند و ملتجئین به فنا را به ظلّ ظلیل و مقام امین داخل می کند و ابواب
علوم الهی را بر ایشان می گشاید و با تأییدات ربّانی تأییدشان می فرماید. و خلاصه این که
او افاضه کننده علم بر صاحبان استعداد از جانب مبدأ فیّاض است و عطش معارف حقیقی
را با آن آب گوارا و کوثرِ کثیر خاموش می کند.

حِجْر اسماعیل در سمتِ چپ بیت قرار داده شده، شاید به خاطر آن است که مقام
ابراهیم هم در سمت چپ است و «الولدُ سِرُّ أَبِیه».

امّا این که مقام ابراهیم در سمت چپ عرش است، به خاطر این است که عرش که
مُلک است، در جسم و روح و غذا و مرتبه است. لذا آدم و اسرافیل برای صور هستند و
محمد صلی الله علیه و آله و جبرئیل علیه السلام مأمور ارواحند و ابراهیم و میکائیل مأمور ارزاقند و مالک و
رضوان مأمور وعده و وعیدند و در تعیین مقامات این چنین می گویند:

عرش دارای وجوه مختلفی است: از جمله «عرش وحدانیت» و «عرش علم» و
«عرش دین» و «عرش مُلک» که عالم جسمانی با ارواح و قوا و اجسامش است. و
همچنین است «عرش سریر» و آن یکی از کره هایی است که آسمان ها و زمین را احاطه
کرده، که احکام این عرش ها به شرح زیر است:

عرش سریر؛ که مطابق روایت(۱۳) حاملین آن چهار فرشته هستند: یکی از آن ها به
شکل آدم است و برای ابناء بشر از خداوند طلب رزق می کند، دیگری به شکل شیر است
و برای درندگان از خدا طلب روزی می نماید، سوّمین ایشان کرکس است و برای پرندگان
از خداوند روزی می طلبد و چهارمین آنها به شکل گاو است که برای چهارپایان خواستار
روزی می شود.

عرش مُلک؛ مجموعه خلق است و برای هرکس در جسم و روح و غذا و مرتبه
محصور است. از میان انبیاء، آدم و از ملائکه، اسرافیل برای دمیدن حیات در صور و
محمد صلی الله علیه و آله و جبرئیل علیه السلام برای استکمال ارواح و ابراهیم و میکائیل علیهماالسلام برای ارزاق و
علی علیه السلام و مالک و رضوان برای وعد و وعید و تعیین مقام هرکس در بهشت و جهنم
می باشند.

عرش وحدانیت؛ حاملین این عرش عبارتند از: ۱ ـ عقل، ۲ ـ نفس، ۳ ـ طبیعت،
۴ ـ مادّه.

عرش علم و دین؛ که حاملین آن چهار نفر از اوّلین (نوح، ابراهیم، موسی و
عیسی علیهم السلام ) هستند و چهار نفر از آخرین (حضرت محمد و علی و حسن و حسین علیهم السلام ).

عرش سریر نیز به محاذات عرض وحدانیت است و به همین جهت حاملینش نیز
چهار نفر می باشند.

عرش ملک نیز محاذی عرش علم و دین است و به همین خاطر حاملینش هشت
نفر اند و هرکدام از جهتی محاذی یک نفر هستند.

بنابراین کعبه که به ازای عرش است، باید نزد در، در ازایِ مقام جبرئیل باشد تا ارواح
کامله را به عالم انوار عروج دهد و به ربّ خانه برساند.

مقام ابراهیم علیه السلام باید در سمت چپ بیت و محاذی رکن شامی باشد که این رکن
شامی از سنگ منسوب به دیار ابراهیم است؛ چرا که مقام ابراهیم سمت چپ عرش ملک
است.

چون وارد شده که او موکّل ارزاق اولاد مؤمنین است. همانطور که میکائیل موکّل
ارزاق است. جهتِ غذا سمت چپ است؛ چون گیرنده غذا را می فریبد و به این خاطر
حضرت ابراهیم علیه السلام خلیل نامیده شده که محبت خدا در او نفوذ کرده و او در محبت خدا
نفوذ کرده است؛ همان طور که غذا در بدن نفوذ می کند و در خلل و فُرَج آن داخل
می شود، به همین جهت ایشان صاحب سَمْتِ چپ است که جهتِ مغربِ بیت و عرش
است؛ چرا که اگر نفوذ او در محبت خدا را درنظر بگیریم، او باید از نفس خود و از
جهانیان فانی باشد و خدا با او بشنود و با او ببیند و با او بکشد و با او راه برود. و در شأن
انبیاء علیهم السلام وارد شده که: «بِهِمْ یَنْظُر اللّه إلی عِبادِهِ» که این مقام نتیجه قرب فرایض است.
و اگر نفوذ محبت خدا در او را لحاظ کنیم، او محل غروب نور الهی است و خداوند سمع
و بصر و دست و پایش می شود، همان طوری که در روایت نیز وارد شده که: «بی یَسْمَعُ
وَبی یَبْصُرُ وَ بی یَبْطُشُ وَ بی یَمْشی» که این مقام نتیجه قرب نوافل است.

اسرار وجوب حجّ

از حضرت امام محمدباقر علیه السلام در مورد علّت وجوب حج روایت شده که فرمودند:
«هنگامی که خداوند خواست در زمین خلیفه ای قرار دهد، فرشتگان فریاد کردند که «او را
از ما قرار ده» پس جواب آمد که إنّی اَعْلَمُ مَا لا تَعْلَمُونَ؛ «من چیزی را می دانم که شما
نمی دانید». ملائکه گمان بردند که بر آنان غضب فرموده؛ زیرا نوری که بر ایشان ظاهر بود
را در حجاب قرار داد، لذا به عرش پناه بردند. پس خدا به خانه ای از مرمر که سقفش از
یاقوت قرمز و ستون هایش از زبرجد بود امر کرد که هر روز هفتاد هزار ملک برای زیارت
وارد آن می شدند و خدا آنان را دوست داشت، لذا خانه ای را در زمین آفرید و اطرافش را
طواف کنندگانی از بندگان قرار داد.(۱۴)

روایت فوق بیان علت فاعلی کعبه است. توضیح این که: هرچیزی عالی در عالم
اعلی به مثابه مرکز است و هر سافلی مثل محیط است. مگر این که درواقع محاط است و
این برعکس دوایر جسمانی است. شک نیست که مرکز از آن حیث که مرکز است، محیط
در اطرافش طواف می کند. و این مسأله در مورد دوایر عقلی یا جسمی تفاوتی نمی کند. و
از این معنـی به «کنـزالمخفـی» و «المحبیّه» تعبیر می شـود. و مرکـز زمین، محاذی مرکز
اصلی می باشد. لذا همانطور که اطراف مرکز اصلی، انسان هایی عقلی و افرادی نوری با
وَلَه و شیدایی طواف می کنند و حول حریم عظمت، آن گونه که شایسته این شأن است
حرکت می نمایند، به همان صورت سنت الهی جاری می شود و عنایت ربّانی شامل
می گردد. با وقوع این حالت در زمینِ دوری و فراق. تا این مردم، حالات آن بشر عالی را
به یاد آورند. و این اراده در اسرار خفی و پرده های حجاب است. تا این که امر به مرتبه
صفات تنزّل می یابد و با تنزّل درجات، پایین می آید تا به مقام ظهور برسد که مظهرش
طبیعت است. ملائکه بر پشت آدم مطلع شدند و این جا سرّ ظاهر می شود و این اراده
مخفی در موطن ظهور آشکار می شود. لذا ملائکه آن خلافت را برای خودشان
درخواست کردند؛ چرا که به صفای باطن خود نگریستند و از خودشان شریف تر و
شایسته تر، نسبت به این مقام نیافتند و جواب گرفتند که علمشان ناقص است و آن جا
نشأه ای بالاتر و شریف تر از آنهاست. و این جا بود که به کوتاهی رتبه خود و کمبود
علمشان آگاه شدند و ملائکه آن طور که خودشان خیال می کردند، نبودند. لذا به عرش که
به نسبت مرتبه آنها مثل مرکز است، پناه بردند. پس خدا به ایشان امر کرد به طواف در
اطراف بیت «نفس کلیه» که «عرش» است، هدایتشان نمود و آن از جنس مرمر جسمی
صافِ از کدورت کیفیات جسمانی است و سقفش که نفس الهی است از یاقوت سرخ
است و ستون هایش زبرجد است؛ چرا که تقریباً واسطه بین سرخی و مرمری است و
سپس این بیت را محاذی آن بنا کرد.

سرّ حجرالأسود

آن طور که از روایات و اخبار برمی آید، «میثاق گرفتن» در جایگاه های زیادی
صورت گرفته و از جمله آن جاها، مرتبه جسمی است که در برخی روایات از آن به
«یاقوت سرخ» و «درّ سفید» تعبیر شده که از جهتی «عرش» است. و محیط و مرکز در
جسم کلّی تعیّن یافته و با تحقّق این مرتبه، همه مراتب تحقّق یافته است. و از آن جاکه
غرض از این نظام، انسان است، تقدیر وجود اشخاص این نوع شریف در آن مرتبه تعلق
گرفته و این مرتبه برای قرار و معاش آدمی خلق شده و اجل ها و عمرها مقدر شده،
همان گونه که مشیّت در مرتبه ای مقدّم بر اراده است. و خلاصه در هر مرتبه ای حکمی از
این احکام به وجود این لطیفه تعلّق یافته و از ابناء نوع میثاق به الوهیت و رسالت و
ولایت مطلقه گرفته شده، به این ترتیب که ربّ به حقایق آن ها نظر می کند، پس با
زبان های متناسب با عالم خود، اقرار کرده و شهادت می دهند. با تعیّن مرکز و محیط در
جسم کلی که یکی از مواطن است، آفرینش بنی آدم از اجزائی که متناسب مرکز عالم
است، مقدر گردیده است. چون این بنیان ترابیّ الحدوث و طینی الهیکل است. لذا از
ذرّات خاک نزدیک مرکز که به طور اجمال همه را دربر داشت، میثاق گرفت. و آن اجزاء
به خاطر لطافت طینت نوریِ خود و صرافت صفایِ اصلی خویش، میثاق را پذیرفتند. بعد
میثاق در گوهری نزدیک مرکز افتاد، به طوری که نسبتش با همه اجزاء مساوی بود. چون
شاهد باید عادل باشد و به هیچ یک از اطراف تمایل نداشته باشد؛ یعنی چون این جزء،
قبل از تعیّنِ سایر اجزاء متعیّن شد و از جنس طینت آدم بود و آن طینت شایسته حمل
امانت قبول تکلیف به الوهیت و نبوت و ولایت بود، این جزء شاهد شد و میثاق در آن
افتاد و از آن به «مَلَک» تعبیر شد. چون این مرتبه باطن عالم مُلک است که عالم ما می باشد
و هر باطنی با تربیت و تدبیر بر ظاهر سلطنت دارد. و خلاصه این که حجرالأسود جزء
نزدیک به وسط از زمین نوری مصاحب طینت آدم است. به طوری که وقوعش در افقی
اتفاق افتاده که در آن به حدوث آدم حکم می شود، در حالی که ترکیبات و اختلاط های
مزاجی با آن مخلوط نشده و هنوز بر صرافت جسمیِ نوری باقی مانده. و به همین خاطر
وارد شده که: آن «یاقوت حمراء یا دُرّه بیضاء» است، همان طور که درباره عرش وارد
شده.

اسرار مناسک حج و اعمال به ترتیب انجام

۱ ـ فهم

درک این که وصول به خدا جز با تنزّه از شهوات و ترک لذّات و اکتفا به مقدار
ضرورت ممکن نیست و به همین خاطر در ملل گذشته راهبان از خلق فرار کرده و به قلّه
کوه ها پناه می بردند و لذات را ترک کرده و به مجاهدت سخت و ریاضت مشغول
می شدند تا به آخرت برسند و خدا هم ایشان را مدح کرده و فرموده: ذَلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ
قِسِّیسِینَ وَرُهْبَانا وَأَنَّهُمْ لاَ یَسْتَکْبِرُونَ(۱۵) امّا خلق به تبعیّت شهوات روکرده و عزلت برای
عبادت را ترک کردند. لذا خدا حضرت محمد صلی الله علیه و آله را مبعوث کرد تا راه آخرت را احیا کند
و رهبانیّت را با جهاد و حجّ تعویض فرمود. و خدا با قرار دادن حج، به عنوان رهبانیت، به
این امّت منت نهاد و بیت عتیق را با نسبت دادن به خودش شرافت بخشید و آن را مقصد
بندگان خود قرار داد و اطراف آن را برای بزرگداشت امرش، حرم خانه اش قرار داد. و
عرفات را مانند میدانی برای فنا در حرمش قرار داد و احترام آن مکان را با تحریم صید،
تأکید فرمود.

و آن جا را مانند محضر پادشاهی قرار داد که زوّار از همه جا قصد آن جا را می کنند و
برای ربّ البیت تواضع و خضوع می کنند و البته معترفند که او منزّه است که در بیت جای
گیرد تا همین امر در بندگی و عبودیتشان بیشتر شود. لذا در حج آنها را موظف به انجام
اعمالی فرمود که نفوس به آن انس ندارند و عقول با آن آشنایی ندارند. مثل رمی جمره و
تکرار سعی بین صفا و مروه. تا با این اعمال کمال بندگی و عبودیت آشکار شود. عقل به
حکمت و صوم و صلاه و زکات و… پی می برد، اما در مورد اعمال حج نه نفس بهره ای از
آنها دارد و نه طبع به آنها مأنوس است و نه عقل به معانی آنها راه دارد؛ لذا انگیزه انجام
آنها جز قصد امتثال امر نیست؛ چرا که آنها اعمالی واجب الاتباع هستند. هرچیز که عقل
معنایش را بفهمد، طبع به آن میل می نماید و همین میل کننده در انجام امر و انگیزنده بر آن
است و در این صورت کمال عبودیت و بندگی ظاهر نمی شود و به همین جهت حضرت
خاتم صلی الله علیه و آله فرمودند: «لَبَّیکَ بِحَجَّهٍ حقّاً تَعَبُّداً وَ رِقّاً» و در مورد سایر عبادات چنین نفرمود.
اگر حکمت الهی اقتضا کند که نجات خلق در خلاف هوا به دست شرع باشد و اعمال
افراد از روی انقیاد و فرمانبرداری
باشد، عباداتی که عقل به معنایش پی نمی برد. در تزکیه نفوس بلیغ تر هستند
و این گونه عبادات از مقتضای طبع به مقتضای بندگی نزدیک تر هستند و همین مقدار برای
فهم اصل حج کفایت می کند.

۲ ـ شوق

بعد از فهمیدن این که خانه بیت اللّه است و مانند کاخ پادشاهان می باشد. و قاصد
خانه، قاصد خدا و زائر اوست و هرکس در دنیا قصد خانه را کند، زیارتش ضایع
نمی شود و به مقصود زیارت که نظر به وجه اللّه و رسیدن به لقای اوست، نائل نمی شود
و… پس شوق به لقاءاللّه ، مشوّق او به اسباب لقاء می شود؛ چراکه محبّ به هرچیزی که
محبوبش نسبتی دارد، اشتیاق دارد و خانه نیز به خدا منسوب است، لذا به خانه مشتاق
است. ثواب های زیادی که بر این زیارت هست هم مزید بر

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.