پاورپوینت کامل جامعه شیعه در مدینه(نخاوله) (۳) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل جامعه شیعه در مدینه(نخاوله) (۳) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل جامعه شیعه در مدینه(نخاوله) (۳) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل جامعه شیعه در مدینه(نخاوله) (۳) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۲۲۶
مقاله حاضر سوّمین بخش از مقاله تشیّع در مدینه اثر Werner Ende
استاد دانشگاه Freiburg است که بخش اوّل و دوّم آن در شماره های
۲۵ و ۳۱ انتشار یافت و ان شاءاللّه قسمت پایانی آن همراه با
مشخصات منابع، در شماره آینده به چاپ خواهد رسید.
ریشه و سرچشمه نخاوله
در بسیاری از منابع، نخاوله یک قبیله، است که در ترکی به آن «کبیله» و در فارسی
«طایفه» می گویند. یکی از نویسندگان معاصر عرب، نخاوله را یکی از چندین شبه قبیله
می شناساند.(۱) بتنونی در فهرستِ خود «قبایل عرب در حجاز»، نخاوله را به عنوان موردی
خاص با درج کردن گزارشی کوتاه، از دیگر قبایل متمایز می سازد.
گزارش وی چنین است:
نخاوله یک قبیله تحقیر شده (قبیله الحقیره) ساکن در حومه مدینه است. ساکنان شهر،
آنان را به عنوان خدمتکار خانه و کار در مزرعه و باغ هایشان استخدام می کنند. اینها
رافضه هستند که نام ابوبکر، عمر، عثمان و عایشه را به فرزندانشان نمی نهند. آنها
فرزندانشان را «المُرُون» می نامند و اجازه ازدواج موقت؛ یعنی متعه را می دهند. اهالی
مدینه با آنان ازدواج داخلی ندارند.(۲)
توجه بتنونی در این باره، مشخصا بر مبنای فصلی از کتاب ایّوب صبری پاشا در
رابطه با نخاوله است؛ (به توضیحات بعدی توجه کنید). برای نمونه او بی هیچ اظهار نظر
و توضیح اضافی، فرض ایّوب صبری را، که گفته است: شمار کلّی نخاوله ۱۲۰۰۰ نفر
است، می پذیرد. در بسیاری از منابع آمده است که مردان نخاوله هیچ گاه با جوامع بیرونی
ازدواج نمی کنند، ولی در همین وضعیت، به زنانشان اجازه داده شده و حتی آنان را
تشویق می کنند تا با مردان شیعی که تحت عنوان زائر یا مجاور به مدینه می آیند، عقد
موقت بخوانند. به این نکته نیز خواهم پرداخت.(۳)
نخاوله، ریشه و اصل خویش را تا اوایل اسلام می رسانند و خود را به عنوان
فرزندان انصار می دانند. بسیاری از ایشان (یا نوادگانشان) ـ آنگونه که نخاوله ادعا
می کنند ـ در باغ های نخلی که مالکیت آنها از آنِ نوه پیامبر حسن بن علی علیه السلام ، دومین امام
شیعه بوده است، کار می کردند.(۴)
در محله قدیمی نخاوله، دو باغ به نام های «صفا» و «مرجان» وجود دارد ( و یا تا این
اواخر وجود داشته است) که طبق روایت شیعه، موقوفه امام حسن علیه السلام و یا امام علی،
زین العابدین علیه السلام چهارمین امام بوده است.(۵)
در منابع فارسی، نخاوله گاهی «سادَه» (سیّد) نامیده می شوند.(۶) این ممکن است
اشاره به یک رابطه خونی با خانواده پیامبر داشته باشد.(۷) بسیار بعید به نظر می رسد که همه
نخاوله، خودشان به طور جدی ادعای چنین قرابت و خویشاوندی را داشته باشند. این
البته ممکن است که حتی بعضی از روستاییان نخاوله خودشان را به عنوان «سیّد» مطرح
کنند تا اینکه احساس مطلوبی را در بازدیدکنندگان خارجی ایجاد نمایند. افزون بر این،
می توان فرض نمود که عنوان «سادَه» به وسیله بسیاری از نویسندگان شیعیِ ایرانی به
عنوان یک نام مؤدبانه و احترام آمیز برای هم کیشانشان در منطقه مدینه استفاده می شود. در
شهر به عنوان شریف و در روستاها به عنوان اصیل؛ یعنی همان نخاوله.(۸)
یک نویسنده شیعه عراقی، با ارجاع به چند متن تاریخی، مطلب زیر را در ارتباط با
خاندان شرفای مدینه ارائه می دهد:
«امام موسی بن جعفر صادق (هفتمین امام و متوفای ۷۹۹ م) از ۵۰۰ خانواده؛ شامل
زنان بیوه، کودکان و یتیمان بنو حسن حمایت می کردند. هنگامی که هارون الرشید وی
را به بغداد فرستاد، موسی بن جعفر علیهماالسلام به فرزندش علی(بن موسی) الرضا علیهماالسلام (امام
هشتم شیعیان) دستور داد که طالبیونِ مدینه را تحت حمایت مالی قرار دهد و بنابراین به
رغم جنایاتی که عباسیانِ حاکم بر ضدّ آنان انجام دادند، نسل و خاندان آنها تا به امروز
باقی مانده است.»(۹)
نویسنده پیشگفته ؛ محمد هادی أمینی، از منابع تاریخیِ مورد استناد خود برای این
سخن نام نبرده است.
در عوض، وی یکی از نوشته های خودش را به نام «بَطَل الفخ» معرفی می کند؛ کتابی
که در باره حسین بن علی معروف به «صاحب الفخ»، (یکی از رهبران انقلابی علویان)
می باشد. وی در نبردی، در نزدیکی مکه، در ژوئن ۷۸۶ ـ ۱۶۹ همراهِ حدود یکصد نفر از
علویانِ دیگر کشته شد.(۱۰)
امینی در این کتاب نیز، از نام منابعش در باره حمایت ادعا شده از طرف دو امام
پیشگفته نسبت به بیوگان و یتیمانِ شهیدانِ فخ یاد نکرده است. او تنها از یک
کتاب ـ احتمالاً چاپ نشده که به وسیله شخصی به نام سید حسن شبّر نوشته شده و به
احتمال بسیار زیاد یک نویسنده جدید است ـ نام می برد.
این داستان ممکن است ساختگی باشد، اما در نوع خودش برای اشراف مدینه
(حسنی ها و حسینی ها) که یک جامعه شیعه پنهانی بودند، جالب است. این گزارش
ممکن است نشانگر ریشه های عمیق آنها همراه با ارتباطشان با دو امام از دوازده امام
شیعه باشد.
از طرف دیگر، ممکن است داستان مشابهی، علمای شیعه و نیز افراد مذهبیِ غیر
روحانی در عراق، ایران و جاهای دیگر را تحت تأثیر قرار داده باشند. اقدام دو امام
می تواند انگیزه ای را، حتی در این دوران برای حمایت مالی و غیر مالی از شیعیان (که
اکثرا فقیر هستند) و در مدینه در تقیه زندگی می کنند، ایجاد کند.
به این ترتیب، شاهدیم که سید محمد باقر شفتی، یکی از مهمترین علمای قرن
نوزدهم اصفهان، همه ساله پولی را برای فقرای مدینه می فرستاده است.(۱۱) حتی گفته شده
که به طور موفقیت آمیزی به نفع شیعیان سید مدینه دخالت می کرده است. از جمله، زمانی
که محمد علی پاشای مصری در مکه بود (سال ۱۸۱۳)، شفتی به آنجا رفت و ادعا شده
است که ارتباط دوستانه ای با وی برقرارکرد و فدک راگرفته در اختیار سادات مدینه
گذاشت.(۱۲)
با توجه به شخصیت مقدس منشانه زندگی نامه ای که این نکته در آنجا یافت
می شود، این نکته که محمد علی هرگز اجازه داده باشد که واحه فدک به سادات مدینه
یعنی فرزندان علی و فاطمه علیهماالسلام برگردانده شود، محل تردید است. تا آنجایی که بنده
اطلاع دارم، هیچ گزارش یا مدرکی، حاوی اطلاعاتی در ارتباط با این مطلب، در زبان
عربی، عثمانی یا دیگر منابع راجع به سیاست محمد علی در حجاز، وجود ندارد. با این
وجود، این مطلب درست است که سال ها بعد در دهه ۱۸۳۰، محمد علی به فرمانداران
مدینه دستور داد که برخورد و رفتار یکسانی را نسبت به زائران شیعی [و دیگر زائران[
اعمال کنند.(۱۳) این ـ همراه با این واقعیت که او و فرزندانش به طور موفقیت آمیزی با
دشمنان اصلی شیعیان؛ یعنی وهابیون مبارزه کردند ـ ممکن است شیعیان حجاز را
امیدوار ساخته باشد که این حاکم ممکن است سرنوشت آنها را بهبود بخشد. حتی اگر
محمد علی قول هایی را در رابطه با این مطلب داده باشد (که شامل صدور حکمی راجع
به فدک می باشد)، چنین اقدام های عملی، در صورتی که اتخاذ شده باشد، بسیار کوتاه
مدت بوده است؛ چرا که مصریان در سال ۱۸۴۰ مجبور به عقب نشینی از حجاز شدند.(۱۴)
به احتمال بسیار زیاد، داستان موفقیت محمد باقر شفتی صرفا یک افسانه است.(۱۵)
همان گونه که فهمیده می شود ، این خبر ممکن است بازتاب احساسی گسترده میان
سادات؛ اعم از شیعیان یا کسانی که در باطن شیعه هستند (crypto-Shiite) به خصوص
ساکنان حجاز و اشراف مدینه باشد دائر بر این که در صورت رعایت عدالت، فدک میراث
آنها بوده و هنوز هم متعلق به آن هاست.(۱۶) قابل توجه آن که نزاع میان ابوبکر
وفاطمه[ علیهاالسلام ] بر سر فدک و مبارزه بعدی برای پازپس گیری آن، یک موضوع اصلی در
ذهنیت تاریخی شیعه است، آن هم نه تنها برای نویسندگان کهن شیعی، بلکه تا حدودی
برای علمای مشهور جدید شیعه؛ مانند محمد باقرالصدر (م ۱۹۸۰) که اولین کتاب منتشر
شده او به تفسیر قانونی و دینی این موضوعِ مهم اختصاص یافته است.(۱۷)
اینک به پرسش اصلی بحث؛ یعنی ریشه «نخاوله» می پردازیم:
تعجب آور نیست اگر شاهد باشیم که منابع غیر شیعی، ریشه نخاوله را از منظری
متفاوت با نگاه شیعه، بحث کرده اند. اگر چه نویسندگان سنی نیز ریشه آنان را به قرن اول
تاریخ اسلام دنبال می کنند، اما اجداد نخاوله را از همان ابتدا مطرود نشان می دهند؛ آن هم
به عنوان حرام زاده هایی که پس از تصرف مدینه توسط اموی ها در سال ۶۸۳ م. متولد
شدند !
به طور دقیق نمی توان گفت که این روایت در باره ریشه نخاوله از چه زمانی در
صفحات تاریخ ظاهر شده است. Burckhardt که در ژانویه سال ۱۸۱۵ از مدینه دیدن
کرده است، به طور مشخص این داستان ویااشاره هایی به آن را از منابع اطلاعاتی سنی در
آنجا شنیده است. وی در کتاب Travels in Arabiaمی نویسد: گفته می شود که نخاوله
فرزندان طرفداران یزیدبن معاویه هستند ! این گفته دارای نوعی تفسیر و تعبیر غلط است.
چنان که ریچارد بورتون نیز که در سال ۱۸۵۲ از مدینه دیدن کرده، در این دام افتاده است.
او خاطرنشان می کند که نخاوله، طبق گفته برخی، فرزندان انصار هستند، در حالی که
برخی دیگر، ریشه آنها را از یزید فرزند معاویه می دانند؛ عقیده گروه دوّم نمی تواند
درست باشد؛ زیرا چنان که گفته شد، خلیفه یاد شده دشمنِ خونی خاندان علی[ علیه السلام [
است و علی بیش از حد از سوی نخاوله از احترام برخوردار است. در پایان Nallinoگفته
بورتون را نقل کرده و بر اساس آن، وجود هر نوع رابطه ای میان نخاوله و یزید ـ دومین
خلیفه اموی ـ را به عنوان مطلبی بی اساس رد می کند.(۱۸)
گمان بسیار می رود داستانی که بورکهارت شنیده ـ و قسمتی از آن را هم اشتباه
دریافته ـ صرفا یک افسانه باشد. اما حتی اگر اینگونه باشد، دانستن ریشه این خبر
ساختگی و دروغین جالب است. دست کم یافتن سرنخی در ارتباط با زمینه این خبر
چندان دشوار نمی باشد؛ آنچه که منابع خبری (سنی) بورکهارت به طور مشخص، در
هنگام صحبت درباره ریشه ادعا شده برای نخاوله در ذهن داشته اند، در حقیقت حادثه ای
است که به نوعی به یزید بن معاویه مربوط می شود:
محتوای آنچه که ما می توانیم آن را به عنوان نسخه خبر سنیان مدینه ـ و به احتمال
مبتنی بر منابع قرون میانی ـ در باره ریشه نخاوله بنامیم، می تواند در کتابی که در باره
خاندان های مدینه در قرن هیجدهم میلادی توسط عبدالرحمان انصاری، یک شخصیت
محلی که در سال ۱۷۸۳ یا همان حدود درگذشته، یافت شود.(۱۹) وی تحت عنوان «بیت
النخلی» می نویسد:
بیت النخلی ؛ که عوام آن را «النخولی» می نامند، (مردمانش) امروزه به کشت نخل
مشهور هستند. اینان طوایف و مردمان فراوانی هستند و همه شیعیان بد (شیعه شنیعه)
وچیزی از مذهب خود ظاهر نمی سازند. بیش تر آنان افراد جاهلی هستند که چیزی از
مذهب رافضه(۲۰) نمی دانند؛ کسانی که پدرانشان را بر راهی یافته و از آنان پیروی
می کنند و بدون شک همراه آنان به جهنم می روند !(۲۱) نشانه های رفض و بغض آنان
فراوان است؛ یکی شهرت است. دیگر آن است که فرزندان خود را داخل حجره نمی کنند
و جنازه های خود را (قبل از دفن) به داخل حرم نمی آورند.(۲۲) همه اینها به خاطر وجود
قبر شیخین در آنجاست. همچنین مردگان خود رادر کنار قبور سنیان دفن نمی کنند، بر
جنازه سنیان حاضرنمی شوند، آن را غسل نمی دهند و سنیان هم بر جنائز آنان حضور
نمی یابند.(۲۳) نخاوله هیچ یک از فرزندان
خود را ابوبکر، عمر، عایشه و حفصه نمی نامند و نه دختر از سنیان می گیرند، نه به آنان
دختر می دهند. بسیاری از این مطالب، در باره طایفه بنوحسین که در مدینه منوره و
نجد مشهورند، صدق می کند. همچنان که میان آنان کمال دوستی و محبت برقرار است
و ازجمله رفت وآمد و درآمیختن آنان با یکدیگر که با سنیان چنین نیستند.
از نشانه های دیگرِ رفض آنان، عدم حضور در نماز تراویح(۲۴) رمضان و چیزهای دیگر
است که یاد از آنها، بحث را طولانی می کند. برخی از عرب هایی که در اطراف مدینه
زندگی می کنند، مانند بنو علی و بنی سفر و نحاسین و اهل برکه نیز (در رفتارشان)
مشابه اینان هستند.(۲۵)
شغل نخاوله های یاد شده، کشت نخیل است که تنها به صورت نیکو از آنان ساخته است
و جز به دست آنان سامان نمی یابد. بیشتر آنها ترکیبی از گروه های ـ اجناس ـ متفاوت
هستند و قدمتی در مدینه دارند؛ اما من بر ریشه آنان دست نیافتم. چنین شهرت یافته و
گوش ها را پر کرده است که آنان از فرزندان زنانی هستند که در واقعه حرّه در ایام ننگ
آلود یزید ـ قبّحه اللّه ـ در
وقتی که مدینه برای نهب و قتل و غارت بر سربازان شام حلال کردند، به دنیا آمدند.
گفته می شود که مُدُن(۲۶) نیز از آنهاست (وقیل انَّ الْمُدُنَ منهم ایضا). همچنین گفته شده
است که اصل برخی از نخاوله از بردگان، برخی از هندیان، برخی از یمن و برخی از
مغرب، مصر و حجاز و جز آنها هستند. شنیدم که خطیب خیرالدین الیاس مدنی(۲۷)
کتابی در باره ریشه و شاخه ها و اصول و فروع آنان نوشته که من به آن دست
نیافتم.(۲۸)
افزون بر بیت النخلی، عبدالرحمان انصاری دو قبیله دیگر را نام برده و می گوید که
شباهت به نخاوله دارند:
۱ ـ بیت الکابوس ۲ ـ بیت المدینی.
انصاری، درباره کابوس می گوید: در زمان او بسیاری از مردم مدینه بر این باور
بودند که آنها از نخاوله نشأت گرفته اند که به نظر وی این مطلب درست نیست. بلکه از
مصر هستند، لیکن به اشتباه به عنوان نخاوله شناخته می شوند «زیرا آنان بسیار شبیه به هم
هستند و در حصارهای خود (احوشه جمع حشّ به معنای باغچه یا مزرعه) با یکدیگر
زندگی می کنند.»(۲۹)
وی درباره بیت المدینی، مطالب زیر را آورده می نویسد:
«بیت المدینی، منسوب به مدینه هستند و مردمِ امروز مدینه آن ها را بنات المدن می نامند
و در باره اصل و نسب آنان اختلاف است. قصابان از آنها هستند. آنان در نسب و
مذهب، شباهت به نخاوله دارند و در اطراف مدینه در احوشه زندگی کرده و با سنیان
کیدها و دسیسه های بیشماری دارند.»(۳۰)
پیکره اصلی این گزارش در آثار ترکی عثمانی قرن نوزدهم نیز یافت می شود. ایوب
صبری که چند سال به عنوان مقام عالی رتبه در مدینه خدمت کرده(۳۱) در کتاب «مرآت
الحرمین» (که به سال ۱۸۸۸ و ۱۸۸۹ در استانبول چاپ شده است) مانند انصاری، نخاوله
را به اولاد الحره ؛ یعنی کودکانی که بعد از فتح مدینه به دنبال نبرد حرّه (در سال ۶۳
هجری قمری = ۶۸۳ میلادی) متولد شدند، می نامد. وی می نویسد:
«نخاوله طایفه ای هستندکه نزد ساکنان سنیِ این دو شهر مقدس (یعنی مکه و مدینه) به
شدت منفور می باشند. روشن است که سربازانِ ملعونِ یزیدِ ملعون که با انگیزه
شیطانی فتح و اشغال مدینه اعزام شده بودند، پس از غارت اموال مردم آن شهر منوّر و
پایمال کردن شرف احترام زنان این شهر، به سوریه بازگشتند.
زنانی که بوسیله سربازان سوری در این حادثه شرم آور مورد تجاوز جنسی قرار
گرفته و آبستن شده بودند، از دیگران جدا شدند. فرزندان غیر شرعی آنان (ولد الزنا !) از
زنان جدا شدند و قرار شد تا در باغ های اطراف مدینه مشغول کار شوند. قبیله نخاوله
از این فرزندان و نوه های آن حرام زاده ها سرچشمه می گیرد که برای باغ داری (در
باغ های نخل) در آن زمان انتخاب شده و به همین خاطر نخاوله نامیده شدند. از آن به
بعد،
مردم مدینه نه با دختران اینان ازدواج می کنند و نه دختر به آنان می دهند و از داشتن
هرگونه روابط اجتماعی با آنان خودداری می ورزند. طبق معمول، اینان رافضی هستند
و تقریبا ناممکن است که از میان آنان مردی یا زنی یافت شود که نامش ابوبکر، عمر،
عایشه یا حفصه باشد.
افراد طایفه نخاوله با زائرانی که به مذهب تشیع معتقدند، رابطه برقرار می کنند و
دخترانشان را با عقد متعه برای مدتی به آنان می دهند.
امروزه هیچ کسی از خانواده اولیه نخاوله ـ که در حال حاضر بنی مدون نامیده
می شوند ـ باقی نمانده است؛
یعنی از نسل بچه هایی که از آن زنان متولد شدند. با این همه، تعداد آنها تقریبا به طور
قابل توجهی افزایش یافته است؛ زیرا آنان با شیعیان که به زیارت مدینه می آیند ارتباط
برقرار کرده، متعه رد و بدل می کنند. شمار نخاوله که باقی مانده و در باغات و
خانه هایی که از آنها به حوض تعبیر می کنند، برجای مانده اند، از دوازده هزار نفر
تجاوز نمی کند.
قابل توجه آن که روافضی که به زیارت مدینه می آیند، در منازل نخاوله وارد می شوند.
فرزندان نخاوله نیز در محلاتی که حوش النخاوله نامیده می شود و در باغات خارج از
مدینه است، اقامت دارند.»(۳۲)
بدین ترتیب معلوم می شود آنچه را که Burckhardt در باره ارتباط نخاوله با یزید
بیان کرده، همه را نادرست فهمیده است. بررسی های بیشتر برای رسیدن به واقع در باره
جنگ حرّه و و مباح شمردن مدینه برای سربازان شام، خارج از تحقیق حاضر است.(۳۳)
تنها یک جنبه از این بحث، میان مورّخان ممکن است جالب باشد. آن هم گرایش
تاریخی جدید سنی ـ عربی است که به طور منظم تلاش می کند تا برای امویان اعاده
حیثیت کرده و تصویر تاریخی بهتری از آنان ارائه دهد. در نگرش به طورتلمیحی، تمامی
گزارش های مربوط به جنایات سربازان اموی در مدینه به عنوان مشتی دروغ، مورد انکار
و تکذیب قرار گرفته است. به دلایل متعدد این نگرش تاریخی جدید سنی ـ عربی، در
عربستان سعودی نفوذ قابل ملاحظه ای دارد؛ بنابراین شگفت آور نیست که مورّخان
سعودی ضمن تعدادی کتاب و مقاله کوشیده اند تا تمامی اخبار موجود در منابع اولیه را
در باره اعمال خلافت عفت امویان پس از واقعه حرّه به عنوان داستان های ساختگی
معرفی کنند.(۳۴)
با در نظر گرفتن نخاوله امروزی، در نخستین نگاه، به نظر می رسد که این گرایش در
نگرش تاریخی، استدلالی را بر ضدّ داستان قدیمی و تحقیرکننده [سنیان [درباره ریشه
نخاوله به عنوان اولاد واقعه حرّه فراهم می کند. از طرف دیگر، این مکتب تاریخی، خود
نوعی دیدگاه ضد شیعی تندی را پیشنهاد می کند. در جمع، این بدان معنی است که دیدگاه
کلی نویسندگان سنی نسبت به هیچ جامعه شیعه در گذشته و حال، دیدگاه مثبتی نیست. تا
آنجا که به شیعیان مربوط می شود، آنان هر نوع نگرشی را برای تطهیر چهره امویان مورد
انکار قرار می دهند.(۳۵) کوشش آنان برای انکار ارتباط میان نخاوله و اولاد حرّه، چه بسا
نیاز به نقطه شروع دیگری داشته باشد.
به علاوه، باید توجه داشت که هر نوع مخالفت از سوی مورّخان جدید، بر ضدّ
مطالبی که در تاریخ در باره چهره منفی امویان آمده است، لزوما به معنای تغییر دیدگاه
متداول و رایج تاریخی در میان سنیان و از جمله مطالبی که در باره ارتباط نخاوله با اولاد
حرّه می گویند، نیست. برای مثال می توان به یک تاریخ که در همین دوره اخیر توسط
عبدالسلام هاشم الحافظ، نویسنده سنی مدنی در باره شهرش مدینه نوشته شده، توجه
کرد.(۳۶) مانند همین پاسخ را یک سنی، در پاسخ پرسشی که نویسنده این سطور در باره
ریشه نخاوله از او کرد، مطرح ساخت.
روشن است داستان های کم و بیش مغرضانه ای که در باره شیعیان مدینه در منابع
قدیمی تر سنی دیده می شود، بار دیگر در قرن نوزدهم و بیستم (با تفصیل و توضیح
بیشتری) ارائه می شود.
بی گمان خطاست اگر تصوّر کنیم، نویسندگان سنّی تحصیل کرده جدید، در باره
اطلاعات شفاهی و مکتوبی ـ که آنان قادر به جمع آوری آن بوده اند ـ برخوردی نقادانه تر
و دقیق تر در مقایسه با نویسندگان قدیمی دارند.
دو نویسنده مصری؛ «محمد بای صادق» و «ابراهیم رفعت پاشا» می توانند دو نمونه
مناسب برای این مورد باشند. مطالبی که رفعت پاشا در باره نخاوله آورده (و پس از این
خواهد آمد) مبتنی
بر مطالبی است که محمد بای صادق
در «کوکب الحاج» که در سال ۱۳۰۳ = ۸۶ ـ ۱۸۸۵ در بولاق چاپ شده، آورده است. بای
صادق نیز مانند رفعت پاشا، در مصر و پاریس تحصیل کرده و به عنوان یک افسر ارشد در
سال ۱۸۸۰ وظیفه امین صرّه ای محمل مصری را عهده دار بوده است.(۳۷) ابراهیم رفعت
پاشا عین مطالب صادق را در این باره که نخاوله فرزندان ایرانیان(۳۸) بوده و به رسم متعه
اعتقاد دارند نقل کرده؛ اما پاراگراف ذیل را حذف کرده است:
«آنان قبل از آن که مردگان خویش را غسل دهند بر دهان و صورت آنان می زنند تا در
برابر سؤال نکیر و منکر، نام شیخین را نبرند. این مطلبی است که من از سید حسین در
مکه شنیدم. این طایفه (نیز) به عنوان اسماعیلیه شناخته می شوند.»(۳۹)
صادق در ادامه مقایسه ای میان نخاوله و قرامطه کرده و اظهار کرده است که عقاید و
اعمال آنان بدعت آمیز است. تمامی پاراگرافِ مربوط به نخاوله، نشانگر تعصب و
پیش داوری مؤلف و عدم تمایل او برای جمع آوری اطلاعات جدی درباره این جامعه
می باشد.
به بیان دقیق تر، وی برای پذیرفتن و باور کردن داستان های افتراآمیزی که از منابع
خبری محلی؛ مانند سید حسین در مکه شنیده است، آمادگی بیش از حد نشان می دهد ! با
توجه به این حقیقت که صادق، فردی روشنفکر به شمار می آید، این برخورد وی بسیار
تعجب برانگیز است. وی به طور اتفاقی، نخستین عکس ها را از مدینه و مکه گرفت و به
چاپ رساند و بعد از آن یک عضو جامعه جغرافیایی سلطنتی خدیویه شد.(۴۰)
در چنین وضعیتی، این نکته قابل ملاحظه است که یک نویسنده، مورخ و
روزنامه نگار سنّیِ حجازیِ جدید، با نام احمد السباعی (۱۹۰۵ ـ ۴ـ۱۹۸۳)(۴۱) به طور
شدید بر ضدّ افتراهای رایج در کشورش، به طور کلّی بر ضد شعیان و به خصوص نخاوله
اعتراض کرده است. در کتاب «تاریخ مکه»اش، (پس از شرحی در باره واقعه حره)
داستان های تحقیرآمیز راجع به ریشه نخاوله را به شکل زیر مورد بحث قرار می دهد:
به همین مناسبت، انسان منصف متأسف می شود، وقتی که می بیند برخی از مورّخان
نوشته اند که شیعیان مدینه امروز، کسانی که نخاوله نامیده می شوند، از فرزندان
ماجرای اباحه هستند؛ چیزی که در آن رایحه تعصب دیده می شود. نسل واقعه حرّه چه
ارتباطی با تشیع دارد؟ اگر مردم مدینه آنچنان که برخی از روایات می گویند، فرزندان
خود را از این اباحه، به گوشه ای از مدینه انداختند؛ چرا ذرّیه اینان، از این عنوان خجل
نشده و در بلاد متفرق نگشتند؟ این مسأله نزدیک تر به عقل است تا آن که اینان در
گوشه ای از مدینه بمانند و به زندگی ادامه دهند.
واقعیت آن است که برخی از مورخان، عقل خود را در برابر روایات قفل می کنند و
برخی دیگر تعصبات مذهبی خود را حاکم کرده، بیش از آن که به ثبت حقیقت و تاریخ
اهمیت دهند، در پی هواهای خود هستند.
مع الأسف، برخی از عوام مدینه، تا به امروز، تحت تأثیر این روایات بیهوده قرار داشته
به برادران نخاوله ای خود این گونه می نگرند و سنی نبودن آنان نیز، این باور عامیانه را
در نفوس عوام تقویت می کند. واقعیت آن است که نخاوله جزئی از مذهب تشیع در عالم
اسلامی هستند و مذهب تشیع در بلاد عربی غریب نیست. تاریخ در تمامی ادوار خود
در میان توده های مردم از عامی و شریف، این گرایش مذهبی را می شناسد. مردم نیز
یاد گرفته اند تا نخاوله را طرد کنند؛ چرا که عثمانی ها به دلایل سیاسی با تشیع مبارزه
می کردند. هیچ مشکلی میان نخاوله و دیگران وجود ندارد، جز آن که مسلمانان به آنان
توجه کنند و در قانع کردن آنان بکوشند تا آنان را به دیگر صفوف برادران مسلمانشان
پیوند دهند و بر سر کلمه واحده با یکدیگر متّحد باشند تا در روزگاری که ما به وحدت
نیاز داریم، این تفرقه از میان برود.»(۴۲)
مصحح چاپ چهارم کتاب سباعی؛ عاتق بن غیث بلادی(۴۳) در باره متن بالا توضیح
جالبی در پاورقی آورده است: نام رسمی آنان در دوایر دولتی، «نخلیون» است. من بحث
مفصلی در باره آنان در «معجم قبائل الحجاز» نوشته و عقیده خودم را در باره مسائلی که
مؤلف این کتاب ـ یعنی تاریخ مکه ـ مطرح کرده نوشته ام، اما به من اجازه نشر آن
داده نشد.(۴۴)
بلادی در یکی دیگر از آثارش، با بی میلی تمام، داستانی را که هنوز در میان سنیان
مدینه محبوب و مشهور است، نقل می کند؛ و آن این که عبدالملک (حکومت ۶۸۵ ـ ۷۰۵)
یک باغ نخل را به اولاد حرّه اختصاص داد. از آن جایی که این افراد نمی توانستند به قبیله
خاصی انتساب یابند، به همین جهت به نخلی معروف شدند. وقتی اینان رشد کردند،
پیرو تشیع شدند؛ زیرا خود را قربانی اعمالی می دانستند که سنیان مرتکب آن شده
بودند.(۴۵)
به نظر می رسد، همه نویسندگان سنی که از نخاوله یاد می کنند، لزوما داستان اولاد
حره بودن اینان را نشنیده یا آن را نپذیرفته اند. به همین جهت در آثار برخی از
نویسندگانی که از بیرون مدینه آمده اند و در باره جمعیت مدینه مطالبی نوشته اند، مسائل
دیگری را در باره ریشه نخاوله مطرح می کنند؛ از جمله یک افسر مصری و امیرالحاج
سابق؛ یعنی ابراهیم رفعت (م ۱۹۳۵)(۴۶) نخاوله را «ذرّیه الأعجام» می داند؛ فرزندان غ
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 