پاورپوینت کامل مکتب عرفان مدینه ۷۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مکتب عرفان مدینه ۷۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مکتب عرفان مدینه ۷۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مکتب عرفان مدینه ۷۹ اسلاید در PowerPoint :
۱۲۰
عرفان مدینه، معرفتی است عرفانی در سیرت نبوی محمد صلی الله علیه و آله ؛ معرفتی که
کامل ترین مرتبت از مراتب عرفان انسانی، الهی و سپس ربّانی است.
متأسفانه عموم روشنفکران و محقّقان مسلمان، به تبع مستشرقانِ غربی، به چنین
معرفتی بُعد قومی داده، آن را عرفان اسلامیِ ایرانی، عربی یا ترکی نامیده اند و گمان
می کنند اقطاب و پیران بزرگ آن، عارفانِ مشهوری چون قونوی، مولانا، سنایی، بسطامی،
بغدادی، حلاج، ابن عربی، تستری، سمنانی و… بوده اند.
سال به سال، در تکرار همین شهرت ها، از بنیاد حقیقی معرفت عرفان اسلام دور
می شویم و فکر خود را به راویان سلسله های متصوّفه و شاعران عرفان می سپاریم، هر
چند این گویندگان در بیان حالات خود صادق و به دقایق آن آگاه بودند، ولی در شرق و
غرب تاریخ فرهنگی مسلمانان یافتم: تنها محمد رسول اللّه صلی الله علیه و آله است که سرچشمه
سینه های جوشان و شرحه شرحه همه اهل بیت، صحابه، و عارفان تاریخ اسلام: ایرانی و
عربی و هندی و ترکی و… است.
رسولی که خداوند او را «بالحق» خواند، بَشِیرا وَنَذِیرا خواند، صَادِقَ الْوَعْدِ
و أَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ… خواند، و تنها بشری بود که از حضور حق روی به
خلق نهاد تا مقامش در کنار وَلِیُّکُمُ اللّه ُ… جای گیرد.
در فهم این معرفت و طی این مراحلِ عبودیت، می یابیم که بدایت وادی عرفان،
گر چه ربّانی است ولی نهایت آن عرفانیِ نبوی است که آن را «عرفان مدینه» نام نهادم؛
زیرا به یقین بنیاد همه سلسله های عرفانی تاریخ اسلام، از شمال آفریقا تا آسیای دور،
مدینه النبی صلی الله علیه و آله است. و قطب و پیر و مراد همه عارفان و متصوفان تاریخ اسلام، جز
رسول امین صلی الله علیه و آله ، شَاهِدا وَمُبَشِّرا و اُسْوهٌ حَسَنَهٌ نیست. محمد صلی الله علیه و آله ، در کانون عرفان
مدینه، مفهوم بخش مصداق و مَثَل اعلای عرفان اسلامی است.
هر جمعی از خاصان ملل و ادیان جهان می توانند به عرفان پی برند و در نهایت
عارف ربانی شوند، ولی چه کس از آن عارفان، به حبیب خدا رسد و با سیری که او در
کلام وحی الهی داشته ممارست کند؟ چه کسانی توانسته اند خود را به درگاه او در عرفان
مدینه رسانند؟ چه کسانی؟ علی علیه السلام شمّه ای دید و مولا شد، بوذر لحظه ای دید و غریب
شد، حسین علیه السلام بویی برد و شهید شد… حلاّج آهی شنید و بر دار شد، ادهم نشانی دید
و فقیر شد… چه کسانی؟…
بی آنکه قصد پژوهشی داشته باشم، تعاریف مصطلحات این عرفان مدنی را در فهم
مدینه شناسی نوشته ام. به بضاعت محدود، این معانی را از همان عالم نبوی یافتم که مرا به
سوی همان عالم می کشاند، از حضور در سرزمینی که شادترین لحظات زندگی من بود.
مانند نظامی نبودم که به آسمان روم، کوچه نشینی بودم که آسمان را زیر پای او دیدم.
چون مولانا، ز بالا و ز دریا و ز آنجا و ز اینجا نبودم که بالا روم، بی جا روم، پایین بودم و
خاکی، بالا را فرش پای او دیدم، بی آنکه بر سرم سقف مقرنس خانقاهی باشد، و یا در
دستم مجلّدات فتوحات و مثنوی و اللمع و تذکره و طبقات و کشّاف اصطلاحات و
مرصاد و مصباح و یا امر و نهیِ پیر و ذکر و سلوکِ قطب و مرادی… تاریخ و ادبیات را از
حال خود جدا کردم تا خود را بی هیچ رابطه و واسطه ای به لطف او رسانم.
خاصانی خواستند تا بیان آن خروج از تاریخ و لحظات حضور را از متن مجلّدات
چهارگانه مدینه شناسی استخراج نمایم تا بتوان یک جا به مفاهیم و معانی عرفانی نهفته
در صفحات این کتاب ره یافت. به اکراه جمع آوری کردم. یافتم که بی آنکه خود آگاه باشم
در طول سال های متمادی پژوهش در خارج از یک دایره عرفانی چرخیده ام که با دید
وحی: کانون آن رسول کریم صلی الله علیه و آله و دایره محیط ناپیدای آن جمال و جلال الهی است که
همره مقرّبان درگاه پاکش یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ. عرفانی که در قلم عارفانِ سلف به ممیز
آن اشارتی نشده و از آشفتگی در یافتن ها، کانون اصلی را گم کرده اند. در این مقال نام این
فرازهای عرفانی نبوی را مدنی خواندم تا حد آن در آشفته بازار مدعیانِ: عرفان ایرانی،
عرفان عربی، عرفان ترکی، عرفان غربی و انسانی و یا هندی مشخص شود. نسبت مدنی
را به عنوان تنها شاخص و ممیز عرفان اسلامی از دیگر عرفان های رایج در جهان قدیم و
جدید برگزیدم. تا به دل گویم اگر لحظه ای صدای موسیقی غیب را از مدینه او بشنوی،
گام در مُلک بقا و وادی پهناور عرفان نبی نهاده ای. عرفانی گرچه بااین ویژگی فیض
خاص، ولی توانا و با سینه ای فراخ برای جذب فیض عام و جای دادن همه افکار، تعالیم
و تجارب عرفانی نهفته در اندیشه های عالمان و مکتبها و مذاهب جهان، از چینیان و
هندیان و آریاییان تا سامیان و آمریکاییان، از وداییان و هندوان و بوداییان تا زردشتیان و
یهودیان و مسیحیان… از افکار فیلسوفان یونان و ایران و عرب تا دانشمندان علوم تجربی
و شاعران و داستان نویسان و نوپردازان هنر و ادب …
بر عنوان این کلام، نام «مکتب» را برگزیدم و آن را بر آستانه عرفان مدینه نهادم تا
به دل گویم که هر سوی مدینه دروازه هاست که هر یک به کتابخانه ای عظیم منتهی
می گردد، عرفان مدینه یکی از آن دروازه هاست. و تمام کتابخانه های مدینه النبی صلی الله علیه و آله
چونان منظومه ای به گِرد حبّ حبیب و بلاغ مبین می گردند تا کاملان مدنی از آن جایگاه
هم سیر خود را به عالَم لا یَتَناهای «لا اِلهَ اِلاّاللّه » آغاز کنند و هم در نهایت آن سیر، به
بدایت محمد رسول اللّه صلی الله علیه و آله ، اِلَیکُمْ جَمِیعا، این وادی حبّ نبی رسند. در این معرفت
مدنی رسیدن به فهم و ایمان آوردن به محمد رسول اللّه صلی الله علیه و آله را بس صعب تر از فهم و
اشراق و قبول «لا اله الا اللّه » یافتم:
اگر چنین نبود پس چرا مَنْ یُطِعْ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّه َ گفت؟ و خود را کسی
خواند که أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی…و خطابش کرد: شَاهِدا عَلَیْکُمْ…؟!…
چون به دل اندیشیدم، در این راز به حیرانی افتادم که همه عارفان تاریخ ما، از عرفان
گفته اند تا ما را به سوی حق خوانند ولی خدا از محمد صلی الله علیه و آله گفته است تا به معرفت
اَرْسَلْناکَ بِالْحَق… ره یابیم… راهی نماند جز آنکه سینه را از اقوال و احوال عارفان و
محفوظات و مکتوبات اقطاب و پیران و اوتاد تهی سازم، راهیِ قول او، حال او، راه او
شوم که خود شاهد حقانیت حق است و حق شاهد صدق او. بلاغ مبینی که همه ذکرها به
ذکر او ختم می شود، همه خرقه ها بنام او پوشانده می شوند، نهایت همه مقامات، مقام
محمود و محبت اوست. همه ریاضتها و اوراد خلوتها، به نام او حال می شود و هر جا
خدا آید، خدا خوانند، خدا گویند، نبی آید، نبی خوانند، نبی گویند.
هیچ مصطلح عرفان شرق و غرب اسلامی نیافتم که از زوایای بس روشن کلام او
استخراج و استنباط نشده باشد. هیچ تعریفی را نخواندم که از معانی وحی، خوانا نگشته.
هیچ عارفی را نیافتم که خود را در بارگاه سیدنا محمد صلی الله علیه و آله خوار ندیده باشد. همه را
خاشعان رهش دیدم و آثارشان، الفبای وحی اش و فصاحت کلامشان، مداحی جمالش.
سعدی و حافظ و غزالی و مولوی و سنایی و سهروردی و حلاّج و بغدادی و تستری و
بسطامی و ابن عربی را… اهل صفه ای دیدم که به زبان حال این گفته عبدالرحمن جامی را
بر درِ خانه مدنی او… سوزان و گریان!… می گویند:
یا شَفِیعَ الْمُذْنِبِین بار گناه آورده ام
بر درت این بار، با پشت دو تا آورده ام
آن نمی گویم که بودم سالها در راه تو
هستم آن گمره که اکنون رو به راه آورده ام
عجز و بی خویشی و درویشی و دلریشی و درد
این همه بر دعوی عشقت گواه آورده ام…
یا رسول اللّه به سوی خود مرا راهی نمای
تا ز فرق سر قدم سازم ز دیده پاکنم
آرزوی جنت المأوی برون کردم ز دل
جنتم این بس که بر خاک درت مأوا کنم
در مدینه او، همه عارفان ایرانی و بغدادی و بصری و مصری و مغربی و هندی و
ترکی را، مبتدیان و عاجزان سرگشته اشراق و درک معرفت وحی و کلام او دیدم. همه را
معترفان به تشنگی نَمی از دریای احسان او یافتم. نظامی وار می گریستند و می سرودند:
من آن تشنه لب غمناک اویم
که او آب من و من خاک اویم
به خدمت کرده ام بسیار تقصیر
چه تدبیر ای نبی اللّه چه تدبیر
گاه صدای مولانا را از مجالس سبعه او می شنیدم که خاشعانه می گفت: «… یا
رسول اللّه ! ای مشگل گشای اهل آسمان و زمین، ای رحمهٌ للعالمین، مشکل ما را حل
فرما… ای مصلح هر فساد، کلید هر مراد، پناه مطیع و عاصی، … خیر اولین و آخرین، فخر
بنی آدم: سرور و مهتر و بهتر عالم و آدم، دریای بی پایان قیاس، معدن علم وکرم،
سیدکائنات،سلطان موجودات، ترجمان بارگاه قدم…» است؛ زیرا:
گریه او خنده او نطق او
فهم او و خلق او و خُلق او
عقل او و وهم او و حس او
نیست ازوی هست آن جمله ز هو…
شیخِ اکبر، ابن عربی بزرگ عارف عالَم عرب، معترف است که پیامبر در یک رؤیای
صادق، از او خواست تا کتاب فصوص الحِکم را بنگارد و او از جان و دل امر نبی را
پذیرفته، آنچه فرمود نوشته است. و الفتوحات المکیه را با تضرّع و خضوع به نبی در
بارگاه حرم مکی نگاشت؛ دو کتابی که در همه قرون سیر اندیشه عارفان، مؤثرترین و
عالی ترین مرجع جهانیان درباره تصوف و عرفان اسلامی است.
در چنین یافتن هایی، یافتم: آن کس که در پی نشانه های پای حبیب است، از تاریخ و
کلام تاریخ نشینان رها شده است، چون جای پای حبیب را دید، عرفان در وی می جوشد.
شور حالش بسان کودکی است که می خواهد با دستان کوچک خود مادر خود را پیدا کند.
گریه اش برای یافتن مادر عاطفه ای پاک و به راستی ساده و راست است. نیازش به مادر، با
وجودش عجین است، بی هیچ گمان و فکر و واژه ای، به دنبال امتداد وجود خود است.
چنین عارفی به پاکی دل کودکان، در پی مصطلحات وقالب بندی مفردات و مضامین
عرفانی نیست. در آن وادی های حب، نه ابن عربی و بلخی و بسطامی و جنید بغدادی
جایی دارند و نه اوراق فتوحات و دیوان ها و مثنوی و حدیقه… هر چه می بیند، جمال
اوست. هر چه می شنود و می خواند، کلام اوست. هر چه می جوید ولیکم اللّه و رَسُولُه
است. هرچه می فهمد خطاب: إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّه َ فَاتَّبِعُونِ یُحْبِبْکُمْ اللّه ُ است، بی هیچ
لفظی و کلامی در برابر صادق الوعد، مات و حیران می لرزد و بی اختیار در یک آهِ
سبحان اللّه همه معانی نهفته در دفترهای علم، عرفان را می بیند. چه وحدت پرشکوهی در
یک لحظه آه… آنجا یافتم که چگونه شیفتگان وجودش، بی آنکه دفتر و مداد و مدرسه
علوم متصوفان را بخوانند، هر لحظه ای هزار دفتر علم عرفان شدند. بی آنکه عبارت های
نهفته در واژه ها را بدانند، معانی را می دیدند. بی آنکه مشک دهان را از عرفان پر سازند،
سینه را با عرفان مدینه می سوزاندند… در مدینه معرفت او مکاتب عرفانی و کلام عارفان
و مجالس عالمان و بقاء سالکان پوچ است، جمله خاموش، چو او گویا رسد… جمله
ساجد، چو او سواره رسد، او جوامع الکلم و مصدر و منبع علوم باطن و معارف عارفان
است و به گفته ابن عربی: همه انبیا و اولیا ورثه او هستند.
پس آنچه در سیر مدینه، مصطلحاتی یافتم، جز یگانگی نبوت عام و خاص در
وجود او ندیدم که کلامش در «کَلِمَهُ اللّه هِیَ الْعُلْیا»، اعلی شود. جز او را نیافتم که مظهر
اسم اعظم و شاهد هُوَ الاْءَوَّلُ وَالاْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ… باشد و در هر کلام و کلماتی که
وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ… را شنیدم و وَأَنزَلْنَا إِلَیْکُمْ نُورا مُبِینا را خواندم جز نور محمدی،
آن انسان کامل را ندیدم که سینه اش مصداق اکمال و اتمام «و تمت کلمه ربک صدقا و
عدلا»… نشنیدم و نخواندم تا از عرفان مدینه بر مدینه شناسانِ عارف جهان، ارمغانی
آورم.
در این تعریف ها نخواسته ام سدّی از واژه ها میان خود و او استوار سازم، خواسته ام
بر سکویی بایستم تا در مقام تنزیل الکتاب «فرّ مدینه» را بنگرم. از ترکیب موزون تعریفها،
آهنگِ «طَلَعَ الْبَدْرُ عَلَینا مِنْ ثَنِیّاتِ الْوداع» مدینه را بنوازم تا اشک شوق دیدار را در نوای
آن تقدیم دارم: «اَیُّها الْمَبْعُوثُ فِینا، جِئْتَ بِالأَمْرِ الْمُطاع» از مزه های نهفته در هر معنی،
شراب پاک مدینه را سازم تا مست بوی و رنگ و طعم آن شوم. همه این تعریف ها، یک
بیان از هزار سیرت حبّ نبی است: یا نبی، یا مصطفی! یا حبیب اللّه !
خواهم از سودای پابوست نهم سر درجهان
یا به پایت سرنهم یا سر درین سودا کنم
مُردم از شوق تو معذورم اگر هرلحظه ای
جامی آسا نامه شوق دگر انشا کنم
آ :
آب حیات: چشمه محبّت الهی است که در مدینه پیدا شد.
ا :
اتحاد: دیدن یکی بودن جمله ها و حرف های انبیا در اراده الهی. و دیدن اراده الهی
در یکی بودن اراده همه انبیا.
انس: جز مشاهده جمال الهی در جمال نبی نیست.
امانت: سنت نبی در تکالیف الهی اوست.
اخلاص: از غیر حق مبرّا شدن تا دل پاک نبی بستن است.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 