پاورپوینت کامل حج گزاری ایرانیان در دوره قاجار ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل حج گزاری ایرانیان در دوره قاجار ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حج گزاری ایرانیان در دوره قاجار ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل حج گزاری ایرانیان در دوره قاجار ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۹۰
(۱۲۱۰ ـ ۱۳۴۴ ق .)
مقاله حاضر سوّمین بخش از «حج گزاری در دوره قاجار» است که
بخش اوّل و دوّم آن در شماره های ۳۲ و ۳۳ منتشر شد و به یاری
خداوند بخش پایانی آن در شماره آینده از نظر شما گرامیان خواهد
گذشت:
برخورد ساکنان مکه و مدینه با ایرانیان
برخورد مردم مکه با ایرانیان
به رغم آن که دو شهر مکه و مدینه در منطقه حجاز قرار دارد و به نظر می رسد که
باید به لحاظ مذهبی و فرهنگی وضعیت مشابهی داشته باشد، اما به دلایل تاریخی و
قومی، تا اندازه ای تفاوت میان این دو شهر هست. این تفاوت اولا به لحاظ سکونت
اقلیتی شیعه با نام نخاوله در مدینه طی چند قرن گذشته است، در حالی که در مکه چنین
وضعیتی وجود ندارد. و دیگر آن که تعصب مذهبی در شهر مدینه بیشتر بوده و دلیل آن
نیز به لحاظ تاریخی، آن است که افراد مذهبی که به حجاز مهاجرت می کرده اند، به طور
عمده در مدینه مقیم شده و وضعیت مذهبی این شهر را تحت تأثیر قرار می داده اند.
آگاهیم که سکونت دائم در مکه، به عکس مدینه، به هیچ روی مورد تشویق قرار نگرفته
است. در اینجا، پس از این مقدمه کلی، به برخورد ساکنان این دو شهر با حجاج ایرانی
می پردازیم. ابتدا از شهر مکه آغاز می کنیم.
آنچه که در باره برخورد مردم مکه ـ به عنوان مرکز شریف نشین ـ با حجاج ایرانی
گفته شده، نشان می دهد که گروه های مختلف از شریف و دستگاه اداری او و والی مکه
گرفته تا خواجگان حرم و همچنین مطوف ها و نیز توده های مردم، به تناسب نوع
مناسباتشان با ایرانیان برخوردهای متفاوتی داشته اند.
در میان شرفای مکه و خاندان آنان که از سادات بودند، شیعیان امامی یافت
می شدند که علاقه مند به ایرانیان بوده و به آنها احترام می گذاشتند. این علاقه، افزون بر
علائق مذهبی می توانست از نظر مالی نیز برای شریف مکه فوایدی داشته باشد؛ چرا که
علاوه بر پولی که از حجاج گرفته می شد، دولت ایران نیز از طریق سفارت خود در
عثمانی توجه به شریف داشت. به علاوه، شریف نماینده رسمی دولت عثمانی بود و هر
نوع برخورد منفی او با ایرانیان، جنبه سیاسی نیز پیدا می کرد.
علاوه بر شریف، مطوف ها که سروکار با ایرانیان داشتند، به طور عمده شیعه بوده و
از این جهت و نیز برای منافع مادی خود، می کوشیدند تا با ایرانیان برخورد مناسبی داشته
باشند تا مشتریان بیشتری را برای دوره های بعد جذب کنند.
در میان عامه مردم نیز شیعیان اندکی یافت می شدند که آنان نیز به دلیل حس مشترک
مذهبی، روابطشان با ایرانیان مناسب بود. از اینها که بگذریم، توده سنی این شهر به رغم
آن که تعصب کمتری در مقایسه با مدینه دارد، اما به طور طبیعی تحت تأثیر تبلیغات ضد
شیعه در این شهر قرار داشته و از این زاویه ممکن بود که برخورد خوبی با ایرانیان نداشته
باشد. این مسأله در باره خواجگان حرم که ممکن بود سنیان متعصبی باشند، صدق
می کند. امام حرم نیز بسته به مقدار تعصب خود و پیروی از سنت های پیشین، نسبت به
روافض یعنی شیعه ها اظهار برائت کرده در دعاهای خود آنان را سب و لعن می کرد.
بروجردی در سال ۱۲۶۱ در باره برخورد با شیعه در این شهر چنین می نویسد: و
نماز جمعه خاصه حنفی و شافعی و پس از درود به صاحب مقام محمود و مدح صحابه
و خلفا و باقی عشره مبشرَّه و حسنین و حمزه و عباس عَمَّیْن نبی صلی الله علیه و آله به دعای سلطان و
شریف محمدبن عون می کوشند. و در نفرین به گفتار: «الّلهم العن الکفره و الرفضه»
می خروشند و در مکه معظمه فقط چشم از لعن و سبّ روافض نمی پوشند. و دیگر در
مکه معظمه دو حمام است. دیگر از اقوام شریف غالب سابق الذکر شریف سلیمان نامی
است، جوان که با وجود بودن پدر متعصب، چندی است از مذهب خارج و از خلّص
شیعیان است.»(۱) بروجردی در حواشی همانجا، از تشیع شریف محمدبن عون صحبت
کرده و از مجلسی یاد می کند که در حضور امیر حاج عجم ایران برگزار شده و شریف
محمد به نوعی تشیّع خود را نشان داده است.(۲)
حضور یک شاهزاده ایرانی در مکه، سبب می شد تا از شدت برخورد با ایرانیان
کاسته شده با احترام بیشتری با آنان برخورد شود. حسام السلطنه که به عنوان یک شاهزاده
مورد احترام وارد مکه شده بود، نوشته است که «امسال ـ یعنی سال ۱۲۹۷ ـ به ملاحظه
رعایتی که از من می دیدند و سفارشاتی که از من شنیدند، با حجاج به احترام حرکت
می نمودند و اذیت نمی کردند.»(۳)
فراهانی در سال ۱۳۰۲ نوشته است که مکه «قریب شصت نفر شیعه دارد که اغلب
همین مطوفین هستند که با عجم محشور و از سادات حسینی می باشند و این شیعه ها
چندان تقیه عجاله ندارند، واضح و آشکار اظهار تشیع می نمایند و بعضی از همین
شیعه ها در ایام عاشورا روضه خوانی می کنند. از جمله سید ابوالفضل که یکی از مطوفین
و داماد موسی بغدادی، که موسی بغدادی نیز شیعه و از تجّار معتبر و اغلب معاملات
شریف مکه با اوست.»(۴) همو اشاره می کند که پس از اعمال حج که از مکه عازم مدینه
بوده اند، در «شب هشتم عاشوراـ محَرَّم، حجاج عجم جمع شده و بی تقیه روضه خوانی
مفصلی کردند و اهالی رابغ هم اغلب جمع بودند.»(۵) همین گروه در منازل بعدی نیز
مراسم روضه خوانی برپا می کردند.(۶) نایب الصدر هم در سال ۱۳۰۵ از مطوفین یاد کرده
که «غالب شیعه هستند».(۷)
فراهانی در سال ۱۳۰۲ از بهبود روابط مکیان با حجاج عجم سخن گفته می نویسد:
«سابقا در مکه، اهالی، حجاج عجم را که شیعه بودند بسیار اذیت می کردند و آنها هم
کمال تقیّه را می نمودند، و در این اوان به واسطه ضعف دولت روم و قانون فرنگی مآبی
که درآنجا معمول شده و قوّت دولت عجم، این رسم به کلی متروک و اذیتی نسبت به
عجم نمی شود و اگر تقیّه هم نکنند کسی متعرض نخواهد شد و کمال احترام را از عجمها
دارند.»(۸)
نایب الصدر در شرح تحقیر ایرانیان در مکه در سال ۱۳۰۵ از اطفال مکی یاد می کند
که دور یک ایرانی را گرفته او را به استهزاء گرفته بودند.(۹) نجم الملک در سال ۱۳۰۶ با
اشاره به تبعیضی که در مکه میان عرب و عجم گذاشته می شود، و نقل حکایتی از کتک
خوردن یک زائر ایرانی به خاطر همراه بردن گیوه هایش به داخل مسجد الحرام،
می نویسد: این ایرادات همان ـ تنها ـ بر حجاج ایرانی است. اعراب مختلف، نعلین زیر
بغل گذاشته وارد مسجد می شوند و احدی متعرّض آنها نمی شود. خلاصه این است که به
سبب مجهولی، همه ساله مردم ایران در زحمت و مشقت اند.»(۱۰)
امین الدوله در سال ۱۳۱۶ از خانه ای که برای اقامت وی در نظر گرفته شده بوده و از
منشی خاص شریف مکه بوده، خبر داده و می نویسد که در آنجا همه تمثال شاهنشاه
شهید ناصرالدین شاه دارد و صاحب منزل خواسته است خلوص خود را به ایرانیان
اثبات کند.»(۱۱)
در گزارشی نیز که از سال ۱۳۱۷ در دست است، در مکه شهرت داشته که شریف بر
مذهب تشیع بوده است. به نظر این زائر، «شریف مکه نسبت به حاج عجم خیلی مهربان
و توجه خاطر دارد، حتی آن که اهل مکه نسبت تشیع به او می دهند و امسال قبل از ورود
حاج، اعلان احترام حاج ایرانی را عموما داده بود … از طرف سلطنت قاهره علیه
اسلامبول هم توصیه های رعایت حاج عجم داده می شود.»(۱۲) نیز گفته شده است که در
همان سال به محض ورود به مکه «در خانه شیخ علی جمّال که شیعه و از مطوفین محترم
و همراهان عجم است، منزل گرفتیم.»(۱۳)
گفتنی است که ایرانیان حتی در انتخاب قهوه خانه، در تلاش بودند تا جایی بروند که
صاحبش شیعه مذهب باشد. از جمله در مکه «قهوه خانه حاجی قنبر معروف [است [که
از شیعیان با همّت غیور است و در قهوه خانه اش لیله غدیر تعزیه امام سجاد علیه السلام منعقد و
آش بسیار مفصلی طبخ می نماید و به حاجیان هدیه می دهد». این جلسه برگزار شده و از
دید این گزارشگر «انعقاد چنین مجلسی در آن نقطه که مرکز متعصبین عامه است، خیلی
شعار بزرگی است برای جعفریان ـ یعنی جعفری مذهبان».(۱۴)
در چنین فضایی که شیعه کم بود، گاه اتفاق استثنایی هم رخ می داد. محمد ولی میرزا
در سال ۱۲۶۰ نوشته است که هر روز در مسجد الحرام قرآن می خواندم. یک روز قرآن را
«به دست یک حضرموتی شیعه دادم که نگاه بدارد تا من از طواف برگردم. بعد از برگشتن
سید قرآن را برد.» شگفتی محمد ولی میرزا آن است که روزهای قبل «قرآن را به عربها و
اهل مکه می دادم» همه برگرداندند، اما این بار قرآن از دست رفت!(۱۵)
در گزارشی از سال ۱۳۳۱ گفته شده است که آغاوات های مکه رفتار بهتری در
مقایسه با آغاوات های مدینه دارند: «خواجه وات که آغاواتشان گویند، مواظبت دارند،
اخلاقشان خیلی بهتر از خواجه وات مدینه است، بلکه طرف نسبت نیست، به هیچ وجه
تفاوتی فیما بین ایرانی و غیره نمی گذارند؛ خیلی نجابت آنان ما را مسرور کرد.»(۱۶) همین
نویسنده از تمسخر بچه های مکه نسبت به زائران شیعه سخن گفته، می نویسد: «در
بازارها می رفتیم. حضرات جوان ها هر کس را می فهمیدند شیعه است، اداش را در
می آوردند و صدا می زدند حاجی علی حاجی عمر!»(۱۷) در برخی از منابع، اشاره به اقامت
برخی از ایرانیان در جده شده است. از جمله آنها سید مختار نامی بوده که نایب الصدر با
همراهانش پس از بازگشت از حج و سفر به مدینه، در جده به منزل او وارد شده اند. به
نوشته او «سید مختار از سادات دشتستانی و سالها است که در حجاز متوقف است و همه
اهالی آنجا او را به حُبّ حیدر کرار و دشمن داشتن دشمنان آل رسول می شناسند… و در
این دو ماه محرم هر شب روضه خوانی دارد.»(۱۸)
برخورد مردم مدینه با عجم
در باره برخورد عامه مردم مدینه، با زائران عجم، گزارشهای مختلفی در دست
است. گذشت که به دلیل منازعات طولانی شیعه و سنی از یک طرف، و جدال و نزاع
صفویان و عثمانیان طی دو قرن و تبلیغاتی که از ناحیه عثمانی ها و سنیان متعصب بر ضد
شیعه در این شهر صورت می گرفته، می بایست اصل را بر بدبینی ساکنان این شهر نسبت
به شیعه و طبعا ایرانیان گذاشت که شیعه مذهب بودند. این مسأله نه تنها نسبت به مدینه
که در تعصب مذهبی شهرت داشته بلکه برای ساکنان نواحی آن نیز صادق است. در باره
وکیل کشتی هایی که در بندر ینبع لنگر انداخته بوده، گفته شده است که «آدم ستم پیشه
است و سنی متعصب و با جنس ایرانی دشمن است».(۱۹) نیز اشاره کردیم که مدینه به
عنوان محل مهاجرت سنیان متعصب، در برخورد با شیعیان سخت گیرتر بوده است.
در باره این شهر یک نکته دیگر را هم باید افزود و آن این که نزاع ساکنان شهر با
نخاوله شیعه مذهب که در روستاهای اطراف بودند، آنان را نسبت به ایرانیان نیز که نوعی
اتحاد مذهبی با نخاوله داشتند، بدبین می کرد.
اما گزارش برخورد مردم این شهر با ایرانیان در منابع موجود:
زائری در سال ۱۲۶۱ نوشته است: با این که اهل مدینه، نسبت به اهل مکه، بسی
مهربان و با سلوک اند، عجم در انظار ایشان مفلوک و معتبرین حجاج، بسی دنی و
صُعْلوک.»(۲۰) این ناشی از تعصب جاهلی است که از قدیم الایام میان عرب وجود داشته
است. متقابلا برخی از عجم ها نیز با همین دید تحقیرآمیز به عربها نگاه می کردند. امین
الدوله می نویسد: «شترها را نزدیک چادرها خوابانیده اند، عربده عرب و شتر بهم آمیخته،
عفونت این دو جانور به یکدیگر پیشی می گیرد.»(۲۱) طبعا چون در مدینه قدرتی نداشتند،
نمی توانستند برخورد تندی داشته باشند.
گزارش مفصلی که از برخورد خشن عربها با عجم ها از سال ۱۳۰۶ نقل شده جالب
توجه است. میرزا عبدالغفار نجم الملک منجم باشی، گویا به هدف آگاه کردن دربار
قاجاری، نوشته است: آنچه خانه زاد در خاک حجاز دید، این است که مردم عجم نمی دانم
از چه بابت در انظار مردم آنجا مغضوب و حقیر و خفیف اند، بلکه از سگ پست ترند و با
وجود آن که در این سنوات، به حسن کفایت حاجی میرزا حسن کارپرداز مقیم جده،
خیلی رفاهیّت دست داده، باز خالی از خطر نبود، خاصه در مدینه طیبه که خون و مال
عجم را حلال و مباح می دانند و به هر قسم بتوانند در صدمه حجاج کوتاهی نمی کنند. حتی
سید حسن مطوّف که از جانب معین الملک برای مطوّفی ایران مأمور است، کمال
بدسلوکی را می نماید. سال هاست رسم چنین شده که هر نفر حاجی مبلغ دو ریال فرنگ
که معادل دوازده هزار دینار باشد به او بدهند تا در میان مزوّرین و خدّام قسمت کند. این
مردِ وحشی بی ادب، با جمعی از خواجه ها و عسکر، برای وصول این تنخواه، در نیمه
شبی بی خبر وارد اردوی حجاج بی صاحب می شود و در وقتی که مردم در چادرهای
خود خوابیده اند، بعضی تنها و بعضی با عیال، بدون اذن شبیخون زده می ریزند بر سر آنها
و با کمال خفّت آن وجه را وصول می کنند. عجیب این است که اهل مدینه با این کمال
بی ادبی و وحشی گری، مردم ایران را یک ذرّه وقری نمی نهند و در نوع انسان محسوب
نمی دارند … و اهل ایران با آن که اغلب به لباس منقّح بودند، روزها را اختیار نداشتند که
چندان در مسجد برای زیارت توقف کنند، و تنها جرأت نمی کردند به مسجد روند و
شب ها را به کلّی ممنوع بودند از دخول مسجد.(۲۲)
نجم الملک پس از اظهار این که خود مشاهده کرده است که چه طور یک بچه عرب
در مدینه، دو ایرانی را آزار می کرده و آنها جرأت برخورد با او را نداشتند، می نویسد: از
امتیازات اعراب، که در تمام خاک عربستان دیدم، این است که هر گاه منازعه ای رخ دهد
فی ما بین یک نفر عرب و یک نفر عجم، آن عرب حق دارد که هر نوع فحش و تهمتی بر
آن عجم نسبت دهد، ولی عجم حق یک کلمه سؤال و جواب ندارد و الاّ آن قدر اعراب بر
سر او می ریزند و می کوبندش که هلاک شود.(۲۳)
مخبرالسلطنه هم در سال ۱۳۲۱ این نکته را به حق دریافته است که «در مدینه
تعصب بیشتر» از مکه است.(۲۴) وی به خصوص این تعصب را متوجه بخارائی هایی
می داند که «همیشه جمعی مجاورند». زمانی که مخبرالسلطنه وضو می گرفته، تنی چند از
آنان، با نگاه «غضب آلود» به او می نگریسته اند.(۲۵) افزونی تعصب مدنی ها، مسأله ای است
که تا به امروز نیز می توان آن را مشاهده کرد. سیف الدوله نیز اهل آن «ولایت» را «بسیار
متکبر و سخت دل، بی رحم، بدسلوک و زبان دراز» وصف می کند.(۲۶)
در گزارشی که به سال ۱۳۳۱ نوشته شده آمده است: سلوک حضرات مدنی ها با
جماعت عجم و شیعه، فوق العاده مُقرّح قلب است. صاحبان غیرت و اربابان نفوذ و
همّت را فریضه ذمّه است که فکری به حال این شیعیان بیچاره بکنند.(۲۷) وی اشاره می کند
که «زوّار را به شتم و ضرب طرد می نمایند و خود با کفش در داخل روضه مطهره تفرّج و
تفرعن می نمایند و استهزای ایشان می کنند … به علاوه آن که هر نفری یک مجیدی و نیم
به عنوان مزوّری و مطوّفی می گیرند به هر تزویری باشد».(۲۸)
برخورد آغایان حرم مدینه با شیعه نیز در دوره های مختلف، به صورت های
متفاوتی نقل شده است. حجاج ایرانی به دلیل شیعه بودن و ایرانی بودن، در اقلیت بودند
و در برابر متعصبین مذهبی این شهر نیاز به حمایت داشتند.
در برابر آنچه گذشت، بروجردی در سال ۱۲۶۱ قمری از خوش رفتاری آغایان
مدینه سخن گفته می نویسد: آغایان خواجه مدینه طیبه، برخلاف مکه معظمه، مستغنی
الطبع و بی آزارند.(۲۹)
نویسنده دیگری که سال ۱۳۱۷ حج گزارده، بر رعایت اصول مورد نظر آغایان در
وقت حضور زائران در مسجد تأکید کرده و می نویسد:
با مردم ایرانی و حاج عجم هم بی جهت از طرف آنها بی احترامی و ایذا و اذیت
نمی شود، مگر از جانب خودشان، سوء ادب و بی پروایی و دنائت و گدایی در ورود و
خروج شود و الاّ اگر از روی ادب و لباس پاکیزه و قانون تقیه وارد روضه منوّره شوند، و
هنگام نماز جماعت جلوی نماز حضرات راه نروند و اقتدا کنند و مهر نماز موقوف دارند
وبه آغایان خواجه و بعض مزوّرین که مقابل ضریح مبارک نبوی و ضریح مقدس صدیقه
طاهره صلوات اللّه علیها ایستاده اند، مختصر بذلی اگرچه یک قران دو قران باشد بشود،
خیلی خیلی محترم خواهند بود.(۳۰)
البته این موارد، برای کسانی است که پولی در بساط داشته باشند و با افراد متعصب
هم برخورد نکنند، و الا قاعده آن بود که با عجم تندخویی می کردند. دختر فرهاد میرزا با
شرحی از این که عرب ها نجاست و پاکی حالیشان نیست و همانجا که بول می کنند «فورا
وضو بجای می آورند» می نویسد: «با این پاهای کثیف در حرم رسول اللّه صلی الله علیه و آله داخل
می شوند و عجم بیچاره را از حرم می رانند.»(۳۱)
البته عجم ها نیز گاه بی تقصیر نبودند. انجام کاری که موجب بی حرمتی شیعیان
نسبت به گروه مخالف می شد، سبب خشم آنان می گردید. در سال ۱۲۶۰ شایع شد که «بد
مذهبی ـ یعنی یک شیعه ـ نجاست برده در سوراخی که قبر خلفا معلوم بوده، انداخته اند،
خواجه که می شنود، بنای چوب را می گذارد، جمعی زدند و جمعی را پولشان را بردند.
قدغن شد ورود عجم مشرّف نشود.»(۳۲) طبیعی است که در این شرایط، برخورد با
عجم ها سخت تر شده و آنچنان که محمد ولی میرزا نوشته، «در مدینه به هیچ وجه
فرصت تفحص نشد، بسیار بد سلوک می کنند با حاج عجم.»(۳۳)
در سال ۱۳۱۶ نیز گفته شد که «در بقیع متعرض دو سه نفر حجاج ترک شده بودند
که در مقبره خلیفه ثالث پلیدی انداخته، بی احترامی کرده اند.» امین الدوله در این باره، به
حکومت اعتراض کرده و حکومت نیز «اشخاصی را که نسبت به تُرک ها تَرک اولی کرده
بودند، تأدیب و تعذیر» کرده است.(۳۴)
یکی از کهنه ترین بهانه ها، راه رفتن عجم های در بین صفوف نماز اهل سنت است
که تا به امروز نیز مطرح است. بهانه آغایان حرم آن بود که «در مذاهب اربعه ممنوع است
کسی از جلو مُصلِّی عبور کند و عجمان این معنا را زشت نمی شمارند … لهذا ایشان را از
مسجد بیرون می کنیم.»(۳۵)
البته برخورد با اعیان و شاهزادگان ایرانی، به گونه ای دیگر بود. هر سال شماری از
درباریان به حج می رفتند و به مقدار موقعیتی که داشتند، در آنجا از سوی شریف مکه و
والی آن مورد احترام قرار می گرفتند. طبعا حکومت مدینه یا مکه، با تأکید دربار عثمانی،
رعایت حال شاهزادگان را می کرد. مثلا زمانی که اتابک در سال ۱۳۲۱ از جده عازم مدینه
بود و اعراب به کاروان حجاج حمله ور شدند، محافظین به خاطر اتابک دستور داشتند،
هر حمله ای که صورت گرفت، در مقابل از اعراب بکشند. در حالی که در وقت های
معمولی چنین اجازه ای را نداشتند.(۳۶) در سال ۱۲۶۳ مهد علیا مادر ناصرالدین شاه همراه
اعتمادالسلطنه و شماری دیگر از درباریان به حج رفت. به همین دلیل آنها با احترام
مواجه بوده و برای نمونه وقتی به شام رسیدند: «حضرات حاج عجم، در سر عسکری
«نامق پاشا، شهر شوال سنه ۱۲۶۳، وارد شام شدند و به خانه های شهر منزل گرفتند». در
آنجا بود که مهدعلیا «یک شب پاشاها را مهمانی کرد، بسیار سنگین و خوب، به طور
ایرانی».(۳۷) زمانی نیز که به مکه رسیدند، وجود مهدعلیا سبب آسایش حجاج ایرانی بود؛
چنان که همین اعتمادالسلطنه می نویسد: با وجودی که امسال، جماعت حاج بواسطه
داشتن نوّاب مهد علیا ـ دامت شوکتها ـ در مکّه و مدینه و شام و غیره در نهایت آسوده
بودند، مع ذلک مردم حرمین شریفین، در موقع اذیّت حتی المقدور مضایقه نداشتند.(۳۸)
همو می نویسد: سرکار آصف الدوله نور محمد خان، سردار وزیر حضرت مهد علیا بود،
و بر حاج سمت امیری و سرداری داشت، از نگاه داری حاج از تعدیّات حمله داران، و
سایر عمله کوتاهی نفرموده، با ملتزمین رکاب حضرت مهد علیا، قسمی رفتار کرد، که از
حرکات و سکنات ایشان تمام مردم راضی و شاکر بودند.(۳۹)
زمانی که فرهاد میرزا در سال ۱۲۹۲ وارد مدینه شد، به او خبر دادند که یک فوج
سپاه برای استقبال آورده و «دو عراده توپ هم به استقبال آورده اند که شلیک بکنند».
فرهاد میرزا با این کار مخالفت کرده گفت: «ابدا اذن نمی دهم که توپ بیندازید که پیغمبر
را از آمدن خود اعلام بکنم. اگر او را عالم ماکان و ما یکون می دانم، البته دانسته است که
یکی از سگان آستان به زیارت این مکان آمده است.»(۴۰)
حرمت فرهاد میرزا سبب شد تا با درخواست وی برای باز بودن درِ حرم تا صبح،
موافقت شود و در پناه او سایر زائران ایرانی نیز بهره مند شود.(۴۱) در زمان سفر فرهاد میرزا
شیخ الحرم که از طرف دولت عثمانی منصوب می شد، علی پاشا بود که فرهاد میرزا در
باره او می نویسد: «آدم خوش نفسی است و با حجاج عجم خوش رفتار است.»(۴۲)
به نظر می رسد که برخی از ایرانی ها، برای آن که با برخورد بد مواجه نشوند، لباس
خود را تغییر داده خود را به صورت عربها و یا ترکها درمی آوردند. اعتمادالسلطنه که در
سال ۱۲۶۳ تغییر لباس داده بوده، وقتی یک ایرانی او را شناخته، به او گفته است: «تو عجم
هستی، حالا عثمان لو شده ای.»(۴۳) فرهاد میرزا در سال ۱۲۹۲ می نویسد: «در مدینه
چنانچه به اهل حاج عجم غدغن کرده بودم که تغییر کسوت و حالت لباس ندهند، امروز
هم به همه اهل حاج همان تأکید را کردم که بعد از اتمام مناسک، کلاه فیس به سر نگذارند
و تغییر لباس ندهند.»(۴۴) زمانی هم که در مکه دیده بود همشیره زاده های امام جمعه
اصفهان، عمامه سبز را برداشته عمامه سفید گذاشته اند، به آنان اعتراض کرد.(۴۵) شگفت
آن که روزنامه اختر که در عثمانی به طبع می رسید، در همین سال نوشته است «در بهجه
الفتاوی که در این زمان در پای تخت دولت بزرگ اسلام ـ یعنی استانبول ـ چاپ شده
است می نویسد: هر کس کلاه عجم را بسرش بگذارد، نکاح زنش باطل خواهد شد و باید
تجدید نکاح کند.»(۴۶) این فتوا که ممکن است در اصل مربوط به کلاه های اروپایی بوده،
بر اساس روایت «مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ فَهُوَ مِنْهُ» صادر شده، اما به هر روی، نویسنده مقاله، در
تحلیل خود، مبنا را بر این گذاشته است که مقصود کلاه ایرانی بوده است. وی می افزاید:
«جای تعجب است که لفظ عجم را چه قدرها در نزد عوام مستکره کرده اند، به طوری که
هر کس کلاه عجمی یعنی کسوت ایرانیه را در بر دارد، در نظر مردم این سامان از هر گروه
و ملتی مستکره تر دیده می شود.»
فراهانی که در سال ۱۳۰۲ از اعتبار یافتن عجم در میان مکیان سخن می گوید، نسبت
به کسانی که تغییر لباس می داده اند تا کمتر مورد اعتراض واقع شوند، معترض است. وی
می نویسد: این بنده در مکه و مدینه و عرض راه، همه جا لباس عجمی می پوشیدم و کلاه
عجمی بر سر می نهادم و ابدا تقیّه نمی کردم و هیچ کس یدا و لسانا متعرض من نشد، سهل
است، نهایت احترام را منظور می داشتند.»(۴۷) نجم الملک در سال ۱۳۰۶ نوشته است که
«در خاک حجاز هر ملت به لباس خود آزادانه راه می رود الاّ اهل ایران که یا باید عرب
شوند یا افندی. با وجود آن، همین قدر که شناختند عجم است، مورد تمسخر و استهزاء
است.»(۴۸)
کلاهِ ایرانیِ امین الدوله سبب شده است تا پیرمردی در مکه به او به عنوان یک ایرانی
نزدیک شده و یکی دو بیت از اشعار سعدی برای او بخواند. این پیرمرد گفته است که از
اهالی کردستان است که «با مجاورت چندین ساله درین مکان شریف ـ یعنی مکه ـ زبان
فارسی» را به کلی فراموش نکرده است.(۴۹) امین الدوله در جای دیگری می نویسد: جز
من که به کلاه پوست ایرانی ساخته و تغییری به لباس و صورت نداده ام، همه کس فینه و
عمامه و کفیه و عقال گرفته اند.(۵۰)
امین الدوله که با فهم سیاسی بالای خود و موقعیتی که به عنوان صدر اعظم داشته،
مسائل مربوط به دولت عثمانی و حکومت مدینه و سادات و نخاوله را کاملا درک
می کرده، اطلاعات جالبی در این باره به دست داده، خبر از تلاش هایی می دهد که برای
بهبود مسائل زوار ایرانی در مدینه در جریان بوده و به دلیل بی لیاقتی مشیرالدوله، به جایی
نرسیده است. وی از قول سید حسن که کار راهنمایی زائران ایرانی را در مدینه عهده دار
بوده، نقل کرده است که وی «شکایت و دلتنگی» خاصی از اولیای دولت ایران داشت و آن
این بود که «اگر از طرف دولت، برای احترام و اعزاز یک مشت ایرانی که همه ساله به
اینجا می آیند و سروکارشان با خدمه و خواجه های متعصّب شریر است، جزیی انفاق و
انعامی مبذول بود، این اشکالات و خفّت ها و خواری ها را نداشتیم».
امین الدوله می گوید: گفتم: مگر انعامی که همه ساله از جانب دولت و به توسط
سفارت ما، مقیم استانبول، داده می شود، کفایت نمی کند؟ [سید حسن [گفت: کدام انعام؟
گفتم: همان مبلغی که مرحوم حاجی میرزا حسین خان مشیرالدوله بعد از سفر حج خود و
تأدیبی که به سید مصطفی عموی تو کرد، از دولت مستدعی شد و تا پارسال برات آن
صادر و وجه آن به توسط خود من به این مشیرالدوله [حاجی محسن] داده می شد و
کاغذهای او نزد من مضبوط است. با هزاران سوز و گداز برای تلطیف خاطر خدّام
حرمین و وجوب ایصال این وجه به وقت و به موقع که گاهی من خود به قرض برات
اسلامبول از طهران گرفته و فرستاده ام. [سید حسن] قسم یاد کرد که بعد از زمان مرحوم
حاج میرزا حسین خان مشیرالدوله، دیناری از این انعام دولتی نرسیده است. حیرت کردم
که جناب مشیرالدوله با خدا و رسول هم خیانت کرده، این جزئی پول را که برای احترام و
آسایش حجاج و زوّار ایرانی در حرمین شریفین مقرر است، به مصارف غیرمشروعه
خود رسانیده است.(۵۱) وی با اشاره به اقدامات بدعت آمیز سفیر ایران در استانبول
می نویسد: «هیچ قوم در یثرب و حجاز مثل ایرانی ذلیل و اسیر نیست و سبب این که
مأمورین ایران آنها را به ثمن بخس به عثمانی ها فروخته اند.»(۵۲)
میرزا داود که در سال ۱۳۲۲ به مدینه آمده می نویسد که امین الحرم یا رئیس
المطوفین برای وی هدایایی فرستاده از وی خواسته است که رضایت نامه ای جهت او
برای سفیر کبیر ـ ایران در استانبول ـ بنویسد. وی می گوید که آنان از هر زائر ایرانی دو
ریال می گیرند که البته از روی احترام از وی نگرفته اند.(۵۳)
ایرانیان و شیعیان نخاوله
یکی از حساسیت های حجاج ایرانی در سفر حج، برقراری ارتباط با شیعیان آن
نواحی بود. ایرانی ها به هر نقطه ای که می رسیدند، به دنبال یافتن محلات شیعه نشین
بوده و در طول سفر و به ویژه شهر مدینه به این مسأله توجه داشتند. برای نمونه، زائرانی
که از ایران به سوی شام رفته و از آنجا قصد مدینه می کردند، در محله خراب شام سکونت
می گزیدند. این محله، محله ای شیعه نشین بود که از زمان صفوی به این سو، محل اقامت
زائران ایرانی بود. از جمله زائری در سال ۱۳۳۱ نوشته است که در دمشق «در خانه جناب
حاجی محمد مهدی حلباوی، در محله معروف به خراب که خیلی آباد است، نزول
کردیم».(۵۴)
یک زائر شیعه هشیار، به طور معمول، در هر منزل به این امر توجه داشت که طرفش
بر چه مذهبی است؛ شیعه است یا سنی. زمانی که امین الدوله در نزدیکی مدینه وارد
سربازخانه شد، از «مصلّی و اوراقی که در منزل رئیس کل عساکر» آنجا بود، حدس زد که
وی «باید شیعی مذهب باشد».(۵۵) زائرانی نیز که از طریق بصره می رفتند، در قصبچه
کوچکی معروف به مقام علی که «اهل آنجا غالب شیعه می باشند» منزل می کردند.(۵۶)
در این زمینه مهم ترین نکته آن بود که در مدینه، شیعیان نخاوله(۵۷) سکونت داشتند و
از این جهت، ایرانیان، مشتاق بودند تا با آنان در ارتباط بوده و رفت و شد داشته باشند. از
این رهگذر آگاهی های جالبی از این طایفه در سفرنامه های ایرانیان دیده می شود. نجم
الملک که به سال ۱۳۰۶ به حج مشرف شده، در باره نخاوله و موقعیت بسیار ضعیف آنان
در میان دیگر ساکنان مدینه، از سر دلسوزی، آگاهی های جالبی به دست داده است: «اهل
مدینه، مردان شان، غالب کوسج اند و سفید پوست؛ ولی بد زبان و خشن و بسیار تنگ
معیشت. خاصه طایفه نخاوله که منسوب اند به حضرت سجاد علیه السلام . جمعی شیعه
خاص اند، و عجب این است که اهل مدینه ایشان را کلاب مدینه نامیده اند. این طایفه در
خارج شهر قدیم، خانه های بسیار پست خرابه دارند، و به کمال سختی زندگانی می کنند و
اهل مدینه آنها را به حرم مطهّر و به مسجد النبی راه نمی دهند و گاه گاه اتفاق نموده
می ریزند و خانه های ایشان را می زنند و می کشند و غارت می کنند!» همین زائر می افزاید:
«اعتقاد این بنده آن است که اگر احدی، یک فلوس در مشرق زمین نذر داشته باشد، با
وجود آنها و در صورت امکانِ رسانیدن به آن ها توسط حجاج، حرام است که به دیگری
بدهد. زندگانی نه آن قدر بر آن بیچارگان تلخ و صعب است که بتوان شرح داد.»(۵۸)
دلیل علاقه ایرانیان برای اقامت میان نخاوله، جدای از آرامش خاطر آنان، داد و ستد
متقابلی بود که به لحاظ مادی و معنوی میان آنان برقرار می شد. سکونت یک شیعه در
میان نخاوله، سبب می شد تا او در انجام فرائض مذهبی خود از بند تقیّه آزاد باشد. چنان
که امین الدوله در وقت اقامت در منزل نخاوله می گوید که «نماز ظهر و عصر بی تقیه ادا
شد.»(۵۹) به علاوه، این سکونت سبب می شد تا زائران شیعه، پولی را که بابت اجاره بها
می پردازند، به یک شیعه بدهند.
فراهانی د
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 