پاورپوینت کامل فرهنگنامه جغرافیایی مکه و مدینه ۹۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل فرهنگنامه جغرافیایی مکه و مدینه ۹۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فرهنگنامه جغرافیایی مکه و مدینه ۹۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل فرهنگنامه جغرافیایی مکه و مدینه ۹۱ اسلاید در PowerPoint :
۱۱۶
«حاء»
حاء: نامی است که یکی از چاه های مدینه به آن اضافه می شود و در حرف الف، ماده
«آبار»، گذشت. بعضی آن را یک کلمه؛ یعنی به صورت «بیرحا»، دانسته اند. در حدیث
ابوطلحه انصاری از این چاه نام برده شده و آمده است که وی به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض
کرد: «من در میان املاک و دارایی هایم به بئر حاء بیشترین علاقه را دارم و آن را در راه خدا
صدقه می دهم».
در سنن ابو داود آمده است: «در میان اموالم به «اَریحا» بیشترین علاقه را دارم». به
گمان من این یک تحریف دوری است… بکری تأکید کرده که این کلمه مرکب از «بئر» و
«حاء» می باشد.
بئر حاء در شمال شرقی مدینه بوده و با مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله ۸۴ متر فاصله داشته است.
حاجر: در لغت به معنای زمین بلندی است که میان آن پست و فرورفته باشد، نیز
به معنای کناره های وادی که آب را نگاه دارند.
حاجر نام چندین جاست که مشهورترین آن ها حاجر مدینه است در غرب النّقاء تا
انتهای حرّه وبره از طرف وادی عقیق. گفته می شود: هرگاه سخن از عقیق و حاجر به میان
آید آتش شوق و اشتیاق (به مدینه) شعله ور می شود و اشک از مَحاجر (کاسه های چشم)
سرازیر می گردد.
در تعیین زیستگاه های بنی فَزاره نیز از حاجر سخن به میان می آید و منازل آن ها را
بین نقره و حاجر تعیین می کنند. می گویند عُیینه بن حصن فزاری، عمربن خطاب را از
وارد کردن غیرعرب ها به مدینه نهی کرد و گفت: گویی مردی از آنان را می بینم که به
این جای تو خنجر می زند ـ او دست خود را زیر نافش گذاشت ـ و اتفاقاً به همان نقطه از
بدن عمر خنجر خورد. هنگامی که ابولؤلؤ بر او خنجر زد، عمر گفت: «همانا میان نُقره و
حاجر رأیی است».
حاجزه: جایی است در جنوب عوالی ـ عوالی مدینه ـ که یکی از صدقات رسول
خدا صلی الله علیه و آله در آن جا قرار داشته است.
حُباشه (به ضمّ اول): یکی از بازارهای عرب در دوره جاهلیت بوده است. در
حدیث آمده است: هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله به سن بلوغ رسید و جوانی برنا شد…
خدیجه او را برای تجارت در بازار حُباشه، که بازاری است در تهامه، اجیر کرد (به نقل از
یاقوت). در کتاب المثالب ابوعبیده آمده است که صیفی و ابوصیفی، دو پسر هاشم بن
عبدمناف، از کنیزی سیاهپوست بودند که در بازار حُباشه، بازاری متعلق به قینقاع، از
مالکش عمروبن سلول، برادر اُبیّ بن سلول منافق، خریداری شده بود. این جمله نشان
می دهد که حُباشه ـ حُباشه دوم ـ از مدینه بوده است؛ چرا که بنی قینقاع در مدینه به سر
می بردند و حُباشه نام بازار آن ها بوده و در منطقه عوالی مدینه قرار داشته است.
اما حُباشه تهامه؛ ازرقی می نویسد: (این بازار) در منطقه اوصام از سرزمین بارق، در
ناحیه یمن است و فاصله آن تا مکه شش شب راه بوده است.
این که گفته اند «در ناحیه یمن است» مقصود یمن معروف فعلی نیست؛ زیرا «بارق»،
که در تعیین موقعیت بازار از آن یاد شده، امروزه در میان محایل و قنفذه در تهامه عسیر،
واقع در کشور عربستان سعودی جای دارد.
حجاز: اقلیمی است معروف که مکه و مدینه و جُدّه و طائف و تبوک و سرزمین
عسیر و تهامه و بیشه جزو آن می باشد. در حدیث آمده است: «همانا دین به مدینه می خزد
و در آن جا جمع می شود آن گونه که مار به سوراخ خود می خزد و جمع می شود و دین به
حجاز پناه می برد آن سان که بز کوهی به بالای کوه پناهنده می شود».
حِجْر (به کسر حاء و سکون جیم): حِجر کعبه جایی است که قبر اسماعیل و مادرش
هاجر در آن جاست و به نام «حجر اسماعیل» معروف می باشد. حجر اسماعیل در آستانه
کعبه، در رکن شامی آن، قرار دارد و دور آن دیواری به ارتفاع نیم قد کشیده شده است.
به عقیده علما خواندن نماز واجب در آن جا درست نیست؛ زیرا جزئی از کعبه به شمار
می آید.
حَجُون (به فتح حاء): جایی است در مکه که هنوز هم به همین نام معروف است. در
صحیح بخاری آمده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله ، در روز فتح مکه، دستور داد پرچمش در
حَجون برافراشته شود.
حُدیبیّه (به ضمّ حاء و تشدید و تخفیف یاء هردو): هم اکنون در بیست و دو
کیلومتری غرب مکه، در راه جُده، واقع شده و همچنان به این نام معروف است.
حِراء (به کسر حاء): کوهی است که به آن جبل النور (کوه نور) نیز می گویند و در
شمال شرقی مکه مکرمه قرار دارد. غار حراء که پیامبر صلی الله علیه و آله در آن جا به عبارت می پرداخت
و نخستین سوره قرآن نیز در آن جا نازل شد در همین کوه است. امروزه ساختمان ها و
خانه های مکه تا به این کوه رسیده است. (نک: نقشه مکه مکرمه).
حَرَم المدینه: در احادیثی که حدود حرم مدینه را تعیین کرده اند، از جاهایی نام برده
شده که در این جا به ذکر هریک از آن ها و بیان موقعیتشان ـ تا جایی که توانسته ام به دست
آورم، می پردازم:
۱ ـ لابتان: در حدیث آمده که مابین دولابه مدینه حرم است. لابه همان حرّه است و
مدینه دو حرّه داشته، یکی حرّه شرقی که در شرق مدینه است و دیگری حرّه غربی در
غرب آن قرار دارد. به اولی حرّه واقم می گویند و به دومی حره و بره. حرّه شرقی و غربی
به سمت شمال و جنوب پیچ می خورند به طوری که مدینه را در احاطه چهار حرّه قرار
می دهند.
۲ ـ کوه عَیر (به معنای الاغ): کوهی است در قبله مدینه نزدیک ذوالحلیفه که میقات
مردم مدینه است.
۳ ـ کوه ثَوْر: کوه کوچکی است در پشت کوه اُحُد.
۴ ـ ذات الجَیْش: در راه مدینه به مکه و بعد از ذوالحلیفه است.
۵ ـ مُشیرب: کوهی است در سمت شام (شمال) ذات الجیش.
۶ ـ أشراف (کوه های) مخیض: کوه هایی است در راه شام.
۷ ـ حفیاء: جایی است در غابه واقع در جهت شام (شمال) مدینه.
۸ ـ ثیب که به صورت تیم و یثیب تصحیف شده: کوهی است در شرق مدینه.
۹ ـ وعیره: کوهی در شرق ثور که از ثور بزرگ تر و از اُحد کوچک تر است.
حَرَم: دو حرم داریم: یکی حرم مکه و دیگری حرم مدینه. نسبت به حَرَم: «حِرْمی»
ـ به کسر حاء و سکون راء ـ است و مؤنث آن «حِرْمیّه» می باشد. این نسبت غیرقیاسی
است. بعضی آن را «حُرْمی» ـ به ضمّ حاء ـ گفته اند که ظاهراً نظر به حرمه البیت داشته اند.
مبرّر جواز فتح را بنا به اصل نقل کرده است. گفته شده که هرگاه غیر انسان را به حرم
لغت دهنده می گویند: حَرَمی ـ به فتح اول و دوم ـ مثلاً گفته می شود: ثوب حَرَمی.
هریک از دو حرم یادشده حدود شناخته شده ای دارد.
حَرّه اشجع: اشجع از مشهورترین تیره های قبیله عظفان است که در وادی مدینه به
سمت شمال می زیستند. به گمان برخی محققان، پاره ای از قبایل هیثم ساکن شمال مدینه
نسبشان به اشجع برمی گردد. اشجع از همپیمانان خزرج بودند و در جنگ «بُعاث»
خزرجیان را یاری می رساندند، در جنگ حنین همراه رسول خدا صلی الله علیه و آله جنگیدند. از رسول
خدا صلی الله علیه و آله روایت شده که فرمود: «انصار و مزینه و جهینه و غفار و اشجع یاوران من در
برابر مردم هستند». حرّه اشجع همان است که در دوره «فترت» (قبل از اسلام) در آن جا
آتشی نمایان شد و طوایفی از عرب تصمیم به پرستش آن گرفتند اما مردی از عبس، به نام
خالد بن سنان، برخاست و آتش را خاموش کرد. پیامبر اکرم درباره خالد فرموده است:
«او پیامبری بود که قومش وی را نابود کردند».
خالد بن سِنان عبسی حکیمی از پیامبران عرب در عصر جاهلیت بود که در سرزمین
عبس مردم را به دین عیسی دعوت می کرد. ابن اثیر (۱/۱۳۱) می نویسد: یکی از معجزات
او این است که در عربستان آتشی نمایان شد و مردم را به انحراف کشاند و نزدیک بود
مجوسی شوند. اما خالد عصایش را برداشت و به درون آتش رفت و آن را پراکنده
ساخت… و در حالی که در میان آتش قرار داشت آتش خاموش گردید. گفته اند: در میان
فرزندان اسماعیل، تا قبل از محمد صلی الله علیه و آله ، پیامبری جز خالد نبوده است.
ابن حجر داستان خالد بن سنان را در الإصابه: ۱/۴۶۶، آورده و گفته است:
درست ترین مطلبی که در این باره شنیده ام از سعید بن جبیر است. او می گوید: دختر خالد
بن سنان عبسی خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آمد؛ حضرت فرمود: «خوش آمدی ای دختر پیامبری
که قومش او را نابود کردند».
ابن حجر داستان این پیامبر با قومش و داستان آتشی را که وی خاموش ساخت
آورده است.
از آن جا که ما برای پیامبران قائل به معجزه هستیم و برای اولیا معتقد به کرامت،
بنابراین، چنانچه خالد پیامبر بوده باشد این عمل او (خاموش ساختن آتش) یک معجزه
است و اگر حکیمی صالح بوده کرامت به شمار می آید.
حرّه بنی سُلیم: از نواحی مدینه است واقع در نزدیکی حِمی (قرقگاه) نقیع.
حرّه قباء: در سمت قبله مدینه واقع شده و در احادیث از آن سخن رفته است. حرّه
حرّه واقم: سنگلاخ شرقی مدینه است. واقعه حرّه در زمان یزید در همین حرّه به وقوع
پیوست.
حَزْن (به فتح اول و سکون دوم): ضد سَهْل (زمین نرم و هموار، دشت) است یعنی
زمین درشت برآمده، نام راهی اس میان مدینه و خیبر که وقتی نام آن به پیامبر صلی الله علیه و آله گفته
شد حضرت از پیمودن آن خودداری ورزید و از راه مرحب رفت.
حَزْوَرَه (به فتح اول و سکون دوم و فتح واو و راء): در لغت به معنای تپه و پشته
کوچک است. حزروه نام بازار مکه بوده است. در حدیث آمده که رسول خدا صلی الله علیه و آله در
حزروه ایستاد و فرمود: ای سرزمین مکه، تو بهترین سرزمین هایی و محبوب ترین آن ها
در نزد من؛ اگر قوم من مرا از تو بیرون نمی کردند هرگز در سرزمین جز تو ساکن
نمی شدم.
حُسْنی (به ضمّ اول و سکون دوم): یکی از صدقات پیامبر صلی الله علیه و آله که جزء اموال
مخیریق بود. این ملک در منطقه عوالی مدینه قرار داشت.
حُسَیْکه: مصفّر «حَسَکَه» است و حَسَکه واحد «حَسَک» می باشد به معنای خار.
حَسَک السعدان نام جایی در مدینه بوده است.
حِشّان (به کسر اول و تشدید شین): جمع «حشّ» است به معنای بوستان. اُطم یا دژی
بوده در مدینه نزدیک بقیع. در خبر وفات عباس بن عبدالمطلب از این محل نام برده شده
و آمده است که مردم جنازه او را تا حِشّان تشییع کردند و همگی از زن و مرد و کودک در
مراسم تشییع حاضر شدند.
حُشّ کوکب (به ضمّ حاء، فتح آن را نیز جایز دانسته اند): حشّ در لغت به معنای
بوستان است و وجه تسمیه بوستان به حشّ آن است که مردم برای قضای حاجت به
بستان ها می رفتند.
کوکب نام مردی از انصار بوده است. حش کوکب در محل بقیع الغرقد قرار داشت و
عثمان آن را خرید و به بقیع افزود.
حِصاب: محل رمی جمره در منا است. مصدری است که به نام مکان و جایی تبدیل
شده و برگرفته از «حَصباء» (سنگریزه) می باشد.
حَصّاص (به فتح اول و تشدید دوم): یا حصحاص. ذوالحصاص هم می گویند.
کوهی است در حجاز مشرف بر ذی طوی. و ذی طوی از کوه های مکه است که امروزه
ساختمان های مکه از هرسو آن را درمیان گرفته است.
حِصْن: در لغت به معنای دژ و پناهگاه است. از جمله دژها و حصن هایی که در
حدیث و سیره از آن ها یاد شده دژهای خیبر است مانند: حصن ناعم، قموص، وطیح،
سُلالم، حصن نزار، صعب بن معاذ، حصن اُبیّ و قلعه زبیر.
حطیم: در جایگاه آن اختلاف نظر است اما قوی ترین قول آن است که حطیم در
فاصله حجرالاسود و زمزم تا مقام ابراهیم واقع شده است.
حَفاه: حدود ۷۵ کیلومتر با جنوب المنصرف (مُسیجد) فاصله دارد و در راه هجرت
پیامبر صلی الله علیه و آله قرار داشته و در ناحیه الفُرُع از امارت مدینه واقع است.
حَفْر: به سکون فاء، چاهی جاهلی بوده در مکّه. این کلمه به جیم (جَفْر) نیز روایت
می شود.
حَفْیاء (به فتح اول و سکون دوم): در حدیث آمده است: رسول خدا صلی الله علیه و آله اسب هایی
را که برای مسابقه تربیت شده بودند از حفیاء مسابقه داد و خط پایان مسابقه ثنیه الوداع
بود. گمان می کنم که حفیاء در «الغابه» بوده و همان است که امروزه به نام «الخُلیل» خوانده
می شود و در شمال مدینه النبی واقع است.
حَلْقَه: وادیی است که راه حفاه به غائر از آن می گذرد و رسول خدا صلی الله علیه و آله در مسیر
هجرت خود از این وادی عبور کرد.
حُلْوان (به ضمّ اول و سکون دوم): به معنای پاداشت و بخشش است. یک حلوان در
عراق داریم که در انتهای مرزهای شَواد به طرف جبال است و یکی در مصر که نزدیک
قاهره قرار دارد.
حُلَیفه: ذوالحلیفه نیز گفته می شود و آن دهکده ای است در حومه مدینه النبی در راه
مکّه که با مدینه نه کیلومتر فاصله دارد و در وادی عقیق در دامنه غربی کوه «عَیْر» واقع
شده است. با خروج از ذوالحلیفه به سمت مکه وارد بیداء می شوی. امروزه به نام
«بیارعلی» شهرت دارد و میقات مردم مدینه و کسانی است که برای حج یا عمره از مدینه
می گذرند. مسجد شجره در همین مکان است.
حَمراءالأسد: در حوادث دنباله جنگ احد از این نام یاد شده و آمده است که رسول
خدا صلی الله علیه و آله بیرون رفت تا این که به حمراءالأسد رسید.
حمراءالأسد: کوه سرخ رنگی است در بیست کیلومتری جنوب مدینه. هرگاه از
ذوالحلیفه ـ از راه بدر ـ به سمت مکه بیرون روید جنوب حمراءالأسد را می بینید. این کوه
در کرانه چپ عقیق الحسا، در راه مدینه به الفرع، واقع شده است.
حِمی (به الف مقصور و گاه ممدود): در لغت به معنای جاهایی از اراضی موات
است که از چراندن حیوانات در آن ها جلوگیری می شود تا علف هایش زیاد شود و احشام
مخصوصی در آن بچرند (قرقگاه، چراگاه اختصاصی). در نواحی مدینه جاهایی به این
نام مشهورند.
حُنین: نام مکانی است که در کتاب خدا از آن یاد شده است: «وَ یَوْمَ حُنَیْن».(۱) جنگ
حنین در همین مکان به وقوع پیوست. در بیست و شش کیلومتری شرق مکه واقع شده و
با دونشانه ای که برای تعیین حدود حرم در راه نجد نصب شده اند یازده کیلومتر فاصله
دارد. وادی حنین امروزه به نام «الشرائع» معروف است. به عبارت دقیق تر، قسمت بالای
آن را «صَدْر» می گویند و پایین آن را «الشرائع».
حَوْءَب: (به فتح اول و سکون دوم و فتح همزه): جایی است نزدیک بصره و در راه
مکه. در حدیث آمده است که پیامبر صلی الله علیه و آله به عایشه فرمود: «شاید تو همان صاحب شتر
پشمالویی باشی که سگ های حوءَب بر او پارس می کنند».
حَوْصی (به صاد یا ضاد): جایی است میان وادی القری (العلا) و تبوک که رسول
خدا صلی الله علیه و آله هنگام رفتن به تبوک در آن جا فرود آمد و نماز خواند و در محل نماز آن
حضرت مسجدی ساخته شد.
حَیْل
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 