پاورپوینت کامل مشکلات حاجیان از زبان سفرنامه نویسان ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مشکلات حاجیان از زبان سفرنامه نویسان ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مشکلات حاجیان از زبان سفرنامه نویسان ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مشکلات حاجیان از زبان سفرنامه نویسان ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint :

۱۶۰

۶ ـ مشکل قرنطینه حاجیان

در برخی شهرهای بین راه و نیز در آغاز ورود به جده مکان هایی را برای قرنطینه
حجاج مشخص کرده بودند که درنتیجه حاجیان را از کشتی پیاده نموده، لباس ها و اثاثیه
آنان را ضدّعفونی می کردند و از خود آنان نیز معاینه به عمل آورده و در صورت داشتن
بیماری چند روزی آن ها را در آن جا نگه می داشتند، این کار گرچه کاری شایسته و لازم
بوده، لیکن به دلیل بدرفتاری ها و سخت گیری های مأموران بهداشت و معطلی زیاد در
قرنطینه ها، خود به صورت یک مشکل درآمده، به شکلی که حاجیان تلاش می کردند
خود را از دست مأموران رهانیده و بگریزند.

جزائری در سفرنامه خود در این زمینه می نویسد:

یکی از دشواری های قرنطینه برای یک حاج ایرانی یا غیر ایرانی این بود که آنان
را به طور جمعی لخت کرده، در یک صف از برابر پزشک عبور می دادند، لباس ها
و وسائل آنان را نیز در صندوق بزرگی گذاشته آن را در ماشین بخار
می گذاشتند تا به طور کامل ضدعفونی شود. پس از آن، چندین روز ـ گاه تا ده یا
دوازده روز ـ آنان را نگاه داشته و سپس سوار کشتی می کردند.(۱)

کاروان حجاج پس از بازگشت نیز در برخی مناطق برای قرنطینه معطّل می شدند.
اعتمادالسلطنه از حج سال ۱۳۶۳ ه . ق . خود چنین گزارش می دهد:

هرکس از سمت حجاز و شام بیاید، دوازده روز در قرانتین نگهدارند، خواه
محترم باشد، خواه غیرمحترم. ناظری هم برای این کار معین است که بعد از
مرخصی از قرانتین (قرانطین) نفری بیست و دو قروش و نیم از مردم می گیرد
که به عبارهٍ اخری، چهارهزار و چهارصد دینار ایران باشد.(۲)

۷ ـ برخورد نامناسب با حاجیان هنگام ورود به جدّه

یکی از نکات مهم در تاریخ سیاحت و جهانگردی، چگونگی برخورد مأموران
دولتی با جهانگردان هنگام ورود به هر کشور بوده است. این بدرفتاری و خشونت
موجب می شده تا آنان با خاطراتی تلخ از آن کشور خارج و آن ها را در سفرنامه های
خویش نوشته به خوانندگان پس از خود منتقل نمایند.

علامه سید محسن امین که در سال ۱۳۲۱ ه . ق . به حج مشرف گردیده
می نویسد:

در جدّه با مردم مثل یک گوسفند رفتار می کردند، گروهی که عصر، پس از ما
آمدند، مقداری از وسائلشان گم شد. بعضی به خاطر خرجی خود که داخل
وسائل گذاشته بودند و گم شده بود گریه می کردند… .(۳)

وی سپس چگونگی وورد خود به جدّه را چنین گزارش می کند:

… به جدّه که رسیدیم، سوار قایق هایی شدیم که ما را به جزیره ای برد که به
اندازه یک ساعت از جدّه دور بود، هدف آن بود که خود ما و لوازم و
رختخواب ها ضدّعفونی گردد تا میکروب ها از بین برود. …دریا متلاطم بود و
آفتاب گرم. دریا امواج خود را بر ما می افکند. با دشواری زیاد به جزیره
رسیدیم. کشتی های بسیاری اطراف جزیره پهلو گرفته بودند. همه پر از حاجی
که خورشید بر سرشان می تابید و به کسی اجازه ورود به جزیره نمی دادند.
همه رختخواب ها و ملافه ها را گرفته و در دستگاه مخصوصی با بخار
ضدّعفونی کردند. آنگاه از در مخصوصی به سرنشینان کشتی ها اجازه ورود
به جزیره دادند. همه را در جای مخصوصی نگهداشتند. سپس دستور دادند که
از در دیگری خارج شوند. با مردم مثل یک گوسفند رفتار می کردند. جزیره،
خشک و بی آب و علف و سبزه بود. تشنگی همه را به ستوه آورد… .(۴)

میرزا داوود وزیر وظایف نیز گزارش ورود به جدّه را چنین توصیف می کند:

یک ساعت از شب یکشنبه، با زحمت زیاد به دم گمرک رسیدیم، چه محشری بود
ازدحام در کشتی، وقت ورود و خروج ازدحام زیادی می شود، مثل این که در
«باطوم» یک نفر پیرمرد «بخارایی»، در زیر دست و پای مردم تلف شد، لیکن در
هیچ جا مثل «جده» نبود، اولاً مدتی مردم را روی آب معطل می کنند، یعنی رعیت
«ایران» را! چون از طرف «قنسول ایران» که جناب «مفخم السلطنه»، برادر سفیر
کبیر، «پرنس ارفع الدوله» باشد، یک نفر می آید روی آب، «حجاج ایران» را
می شمارد، به جهت این که از هر نفری که در طراده نشسته است، پنج قروش از
طراده چی می گیرند، رعیت «روس» و «انگلیس» و هر دولتی نفری دو قروش
می دهند، رعیت «ایران» نفری هفت قروش و نیم باید بدهند! هرچه طراده چی داد
می زد که در این طراده، پنجاه و دو نفر است، آدم قنسول می گفت: پنجاه و هشت
نفر است! و با تو پنجاه و هفت محسوب می شود.

بعد از آن وارد می کنند ایشان را به محوطه کوچکی که دور آن با چوب و
میل آهن دیوارکشی شده و خودشان قفس می گویند و این قفس کرانتین است، از
«رعیت خارجه» دو قروش و نیم و از «ایرانی» نصف مجیدی به اسم کرانتین
می گیرند، این جا هم جناب «قنسول» پنج قروش از حاجی ایرانی بی چاره دخل
می کند و به دست هر نفر کاغذی کوچک می دهند، دم در، آن کاغذ را دو نفر
ایستاده اند می گیرند و از آن قفس داخل قفس دیگری می شود، به عین مثل قفس
اول، ازدحام زیادی، حاجی بی چاره لخت، هوا سرد، یک نفر آدم، تذکره ها را
می گیرد و هر نفری هم دو قروش می گیرد، آن وقت نوشته کوچکی می دهد که
دم در می گیرند، آن وقت حاجی مرخص است و می افتد به دست حمال و رفتن
منزل، حمال اسباب را برداشته آمد منزل، دو تومان کرایه خواست، گفتیم زیاد
است، به عربی گفت: مکتوب عَلَیّ، معلوم شد حمالی را هم، آدم قنسول قطع و
فصل می کند و با حمال تنصیف می کند، بی چاره حاجی ایرانی… .(۵)

۸ ـ اخاذی از حاجیان

یکی از مشکلات مهم حاجیان در طول سفر، عادت حمله داران، عکام ها، عشایر
بین راه و مأموران به اخاذی و گرفتن پول از حاجیان بوده است که آن را گاهی «خاوه» و
گاهی «اخوه» می نامیدند.

محمد ولی میرزای قاجار (سال ۱۲۶۰ ه . ق .) در این زمینه می نویسد:

…در راه جبل هفتاد و دو اخوه می گیرند، (اخوه دو غازی که هشت هزار و پانصد
دینار رایج می باشد)…از مردم عجم دو غازی و از مردم عرب یک غازی می گیرند
واز زن عرب نصف غازی و از زن عجم یک غازی می گیرند و از هندی و درویش
هیچ نمی گیرند و غازی هم چهار هزار و دویست و پنجاه دینار رایج است.(۶)

نویسنده سفرنامه «تیر اجل در صدمات راه جبل» نیز شبیه به گزارش فوق را آورده،
می نویسد:

شیخ جبل در وقت رفتن به مکه معظمه از هر حاجی اگر مرد و از عجم باشد،
قریب سی تومان می گیرد و از زن عجمی و مرد عرب، نصف آن؛ و از زن عربی
رُبْع و اگر حاجی از اهل سنّت باشد قدری قلیل، گاهی هیچ؛ و در برگشتن بدون
تفاوتِ امتیاز از هریک قریب ده تومان؛ و در نزدیکی جبل مأموری از شیخ جبل
با جماعتی از راهزنان به جهت شمردن حاج می آیند و اطراف را به نحوی مسدود
می نمایند که احدی را مجال گریز نیست و در آن روز حمله دارها به جهت گریز
از این خاوه، بلاها بر سر حاجی می آورند. عجم را به شکل عرب و مرد را به
هیئت زن و دو نفر را گاهی در یک لنگه کجاوه و آدم را در میان بار و معزّز را
به صورت ساربان و عکّام و جماعتی را میان پیاده های فقیر پنهان می کنند که
بعضی به حبس و خوردن چوب مبتلا و بعضی از ترس می مانند در شدّت سرما
یا گرما در آن بیابان بی آب و نان، یک شب یا دوشب تخفّی [مخفی شدن]، به
هزار زحمت در تاریکی خود را به نیم جان، به منزل می رسانند. حاجی با آن که
تمام مقاطعه خود را داده، از ترس آن که مبادا از حیله آن جماعت به مهلکه تازه
بیفتد یا شتری به او بدهند که از اول منزل تا آخر، ساعتی نتواند سوار شود، به
این ذلّت و مخاطره راضی می شود؛ و اگر یک حاجی از حساب بیفتد، سی تومان
در رفتن و بیست تومان در برگشتن به ملاحظه سایر خاوه ها به حمله دار
می رسد و به قدر یک شُرْب آبی از آن حاجی امتنان و تشکّر ندارند و ذرّه ای از
آن چه خیال درحق او دارند، تخفیف نمی دهند.(۷)

مرحوم میر سید احمد هدایتی نیز در این باره می نویسد:

امروز شنبه سوم صفر، صبح زود به هر سختی و داد و فریادی بود، حمله دارها
مطالبات خود را از ضعفای حجاج گرفتند، بعد مسموع شد که «شیخ محلّ» اجازه
عبور به قافله نداده، مطالبه خاوه و حق العبور می کند بعد از صحبت های زیاد،
مقومین حمله دارها رفتند و پس از ساعتی برگشته، مابین خود پول جمع کرده و
بردند و تقدیم شیوخ محل نمودند و اجازه عبور گرفتند… .(۸)

۹ ـ کمبود آب

کمبود آب در برخی مناطق، از دیگر مشکلات حاجیان گزارش شده است. مرحوم
سید محسن امین در این رابطه می نویسد:

در منطقه «بئرالدراویش» آب اندکی وجود داشت، آنان که دیر رسیدند از آب
محروم ماندند و برخی از الاغ ها و شتران، آن شب از تشنگی تلف شدند… .(۹)

میرزا داوود وزیر وظایف در رابطه با تشنگی حجاج و کمبود آب در برخی مناطق
می نویسد:

هیچ فراموش نمی کنم، «زنی مصری» را که با وجود این که سواره بود آمد نزد
حقیر و زبان خود رانشان داد که تشنه ام و یک لنگه دست بند خود را می داد که
او را آب بدهم، وقتی که او را آب دادم و دست بند را هم نگرفتم، دست حقیر را
بوسیده و می خواست حقیر را سجده کند، امروز به قدر مقدور و هرچه آب
داشتم دادم و وضو هم نگرفتم، بلکه طهارت هم نگرفتم، آب قلیان ما را گرفته و
خورده بودند، بعد از ظهر رسیدیم به «بئرالعلم»، آن هم آب نداشت سبحان اللّه
مردم خیلی مستأصل شدند، از او رد شده آمدیم یک ساعت به غروب به
«بئردرویش» رسیدیم، عکامی شامی «عبداللّه » نام داشتم، اگرچه بیست سال
بیش نداشت، اما خیلی زرنگ بود، از بعداز ظهر چند مشک برداشته با الاغ رفته
بود، دو ساعت به منزل مانده آمد و دو مشک آب با خود آورده، مشک ها را به
ما داد و مشک دیگری برداشته و به عجله رفت و می گفت آب کم است و امشب
کمتر خواهد بود، یک مشک را به مردم دادم، وقتی که به منزل رسیدیم، دو
مشک دیگر هم آب آورده بود، ولی سر چاه ازدحام زیاد و آب پیدا نمی شود، از
این سه مشک هم باز یکی را به مردم دادم، اما یارای بیشتردادن نبود، چون
جمعیت ما زیاد بود، شاید فردا هم آب پیدا نشود، ولی حقیر در این دو روزه ابداً
آب نخوردم، هندوانه شکسته بودم و هروقت تشنگی رو می آورد قدر کمی
می خوردم، امروز هم جمعی از حاج به قدر ده نفر، با دو حمله دار برای برداشتن
آب جلو آمده بودند، شش نفر عرب آن ها را لخت کرده بودند، مال و اسباب و
لباس آن ها را برده بودند، ولی عکام ما اندکی دیرتر رسیده بود و سالم مانده
بود، تا نصف شب آب کم بود و امروز و امشب سؤال فقط آب است و پس از
نصف شب قدری آب بیشتر شد، یعنی صاحبان زور آب گیری کردند، آن وقت
بیچاره پیاده هم آبی گیرش آمد و آسوده شد، یازده نفر می گویند از مغاربه از
تشنگی تلف شدند.(۱۰)

میرزا داوود سپس به داستان غم انگیزی اشاره کرده و می نویسد:

وقعه عجیبی که بین «مکه و مدینه» برای ما واقع شد این بود که، در روز بعد از
حرکت از «ابیارحسن»، که کم آبی و کم آذوقگی در حاج به سر حد کمال رسید،
به خصوص در پیاده ها و به خصوص در «مغاربه»، در میان کوچه متصلاً
سیاه ها می آمدند و آب و نان می خواستند و به خصوص وقتی که در میان کوچه
نهار می خوردیم، در [این] بین طفلی پیاده [تقریباً به] سنّ دوازده سیزده ساله
آمد، تکدی کرد، «والده میرزا علیقلی»، قطعه نانی برای او انداخت، طفل دیگری
دوید که بردارد، این دو به هم چسبیدند، شتری هم که کجاوه بار داشت رسید و
با دست خود بر پشت همان اولی نواخت که افتاد، پای خود را هم دوباره بالای
پشت او گذاشته، رد شد، حقیر ملتفت شدم که صدمه ای به او رسید، قدری با
«والده میرزا علیقلی» اوقات تلخی کردم که چرا نان را انداختی، او هم حق داشت،
چه می کرد، با آن التماس که آن ها سؤال می کنند، نمی توان غذا خورد و به آن ها
نداد، قد او هم که نمی رسید بگیرد، بعد از ربع ساعت دیدم دونفر دست و پای او
را گرفته اند و چشم های او از حدقه حرکت کرده، آورده بالای شتر او را گذارده
و بستند، «حاجی محمدعلی» کجاوه کش هم گفت که طفل مرد.

معلوم است چه قدر بر حقیر و به خصوص بر اهل منزل بد می گذرد، که خواستیم
ثوابی و ترحمی بکنیم، قتل نفس کردیم، دیگر آن روز و آن شب بر ما چه
گذشت، خداوند می داند. روز دیگر که وارد «مدینه» می شدیم، او را دیدم که
سوار است و حالش بهتر است و نان می خورد، اما چشم های او همان قسم از
حدقه حرکت کرده بود، خیلی خوشنود شدم که نمرده است و سوار هم شده
است، تا «مدینه منوره»، پاشا او را سوار کرده بود، روز آخری «پاشا» خیلی از
مردم توجه کرده، جمعی پیاده های وامانده را سوار کرد، آب هم دو تا سه
فرسخی جلوتر آوردند.(۱۱)

۱۰ ـ نبود امکانات بهداشتی

یکی از مشکلات جدی حاجیان در سفر حج، مسأله بهداشت و درمان بوده است.
حاجیان در بین راه و نیز در مکه و مدینه دسترسی به امکانات بهداشتی و درمانی کافی
نداشته و درنتیجه بسیاری در بین راه می مردند و یا به بیمارهای عفونی و مزمن مبتلا شده
و تا سال ها گرفتار عواقب آن بودند. مسافران کشتی ها به دلیل نبود پزشک و مبتلا شدن به
بیماری های ناشناخته نمی دانستند چه باید بکنند؟

مرحوم میر سید احمد هدایتی (م۱۲۶۴ ه . ق .) از داخل کشتی چنین گزارش
می دهد:

… اغلب مسافران تنشان دانه های قرمز بیرون زد، در حدود مغرب یک نفر مسافر
ترک دیگر، زندگانی را وداع گفت و جنازه اش طعمه حیوانات بحری گردید.(۱۲)

فردای آن روز کشتی گرفتار طوفان شد، ضربات امواج، کشتی کوه پیکر را مثل
گاهواره پهلوبه پهلو می کرد، مسافرین به روی یکدیگر می افتادند و نماز را ایستاده
نمی شد بخوانند و غالباً مبتلا به اسهال و استفراغ شدند، سه نفر هم فوت کردند که جنازه
آن ها پس از تغسیل به دریا انداخته شد.(۱۳)

وی سپس می افزاید: … مبتلا به مرض داءالبحر شدم… تا ظهر از پا درافتاده،
بی هوش شدم. برای دو سه ساعت به غروب، چشم باز کردم دیدم رفقا دور من جمع
شده اند و آب هندوانه به من می خورانند فوراً تمام سطح بدنم قرمز شد و کئیر بیرون زد و
تب خیلی شدیدی عارض شد… .(۱۴)

او می افزاید: [در جده] غالباً حجاج مبتلا به تب مخصوصی می شدند که دوسه روز
طول می کشید و قطع می شد.(۱۵)

میرزا علی خان اعتمادالسلطنه در رابطه با بیماری خود و تعدادی از حاجیان
می نویسد:

به عادت مستمره روز بیست [و] هشتم شوال، از «مزیرب» خراب شده حرکت
شد، که در دنیا از «مزیرب»، بد آب و هواتر گویا نباشد، چنان که اکثر از حاج
عجم، در آنکه توقف داشتند ناخوش شدند و اکثری از آن ناخوشی ها تلف
می شدند، من جمله از مشاهیر، زن «سلیمان خان قاجار»، دختر «حاجی رضا
قلی خان قاجار»، که بسیار وجیهه و مقبول بود، در منزل «تبوک» [که [چهارده
منزلی «مدینه» است فوت شد و نعش او را صد و بیست تومان دادند به حمله دار،
که قرار نیست در مذهب «اهل سنت» نعش را حرکت بدهند و در خُفْیه(۱۶) به
«مدینه» بردند و در «بقیع» دفن کردند و همچنانکه کنیز ترکی از «مهد علیا»
والده اقدس همایونی و «رفیع خان نایب فراش باشی»، از این گونه بسیار تلف
شدند.

حقیر هم از مرده های آن سفر و از ناخوشی های آن منزل بودم، که سه روز به
حرکت از «مزیرب» مانده، فی الجمله تبی عارض شد، به «میرزا محمود»،
حکیم باشی والده شاه رجوع شد، چندان اعتنا نکرد، «حیدرخان شیرازی» که در
«شام» متوقف است همراه بود و از طبابت می گفت اطلاع دارم، در یک روز سه
قسم، دوای مختلف داد، یک حرارتی در دل من عارض شد، نَعُوذُ بِاللّه مثل آتش،
بلکه خود آتش بود، کار به جایی رسید که روز حرکت از «مزیرب»، حالت خود را
نمی فهمیدم، «حاجی آقا محمد حکیم تبریزی» پسر «آقا اسماعیل» طبیب مرحوم،
از کیفیت آگاه شد، از بابت حقوق و دوستی سابق، خودی به حقیر رسانیده
احوال را مشاهده کرد، همان دقیقه تخت روانی کرایه نموده، بنده حقیر را میان
تخت روان گذارده، متوجه دوا و غذا گشته، در «عین زرقاء»، که سه منزل است
به «مزیرب»، از حقیر مأیوس شده بود، زیرا که از خودم خبر نداشتم و بی هوش
بودم.(۱۷)

میرزا داوود وزیر وظایف در رابطه با بیماری برادر یکی از دوستانش به نام
حاجی آقا نورالدین گنابادی که منجر به فوت وی در مدینه شد می نویسد:

شب که از حرم مراجعت می کردم، «حاجی آقا نورالدین گنابادی» را دیدم،
جویای احوالات برادرش «آقا جلال الدین» شدم، گفت از دیروز که آمده است،
ناخوش افتاده است، روز قبل از ورود، ظهر که برای نهار پیاده شدیم، کجاوه
آن ها هم نزدیک به ما بود، او را دیدم و احوال پرسی کردم، فی الجمله ورمی در
زیر چشم و پای او بود، گفتم شما را چه می شود، گفت: احوالم خوب نیست و
اسهال داشتم، گفتم: یقین سد کرده اید که ورم آمده، گفت چنین است، گفتم در
«مدینه» روغن کرچکی بخورید، به حرف نکرده بود، رفتم به احوال پرسی، دیدم
افتاده است رو به قبله و مشاعر از او رفته، طبیبی برای او آورده بودند، مشمع
خردل بر پاهای او انداخته بود، دیدم مردی است، قلیانی کشیده، آمدم ساعت
شش منزل، لقمه نانی خورده خوابیدم، صبح زود آمدند که «آقاجلال» مرحوم
شده است، خوشا به حال او شب جمعه و عاشورا، خداوند نخواست که دوباره
مراجعت به «ایران» کرده و اعمال خود را از سر بگیرد، خواست که آمرزیده
شود، برخاسته رفتم جمع آوری جنازه او را کرده، در «بقیع»، وصل به حرم
محترم در طرف قبله جلو قبر «حضرت فاطمه بنت اسد» ـ سلام اللّه علیها ـ مدفون
شده، از طرف اداره احتساب آمده بودند که مال و پول او را بیاورید، بیت المال
سیاهه کند چند تَشری زدم و از قضا مثمر شده، همین قدر اسم او را نوشته و
رفتند، سه چهار لیره هم می خواستند، او را هم نگذاشتم چیزی بدهند.(۱۸)

۱۱ ـ کم توجهی به اعمال و مناسک حج حاجیان

حاجیان سختی های فراوانی را تحمل می کردند تا بتوانند حج صحیح و مقبول
انجام دهند، لیکن متأسفانه به دلیل دیر حرکت دادن آن ها و یا عجله کردن در احرام بستن
و انجام اعمالی همچون طواف و سعی با سختی های زیادی روبرو می شدند،
نویسنده سفرنامه تیر اجل در صدمات راه جبل نهمین مشکل سفر خود را چنین تشریح
می کند:

نهم: توقف نکردن در میقات گاه است به جهت احرام؛ و این ظلم بزرگی است بر
حاج که هیچ نفعی از آن به آن ها نمی رسد. بی چاره از بلاد بعیده، این همه مخارج را
می کنند و آن مشقّت ها را متحمّل می شوند، به جهت ادراک عمل بزرگِ حج؛ و اوّل
اعمال او احرام است که باید در میقات بسته شود و بر اهل دانش ظاهر است که مقدّمات
احرام از تنظیف بدن و تطهیر و تنویر و غسل و نماز و مقارنات آن از نیّت و تلفّظ به آن
که باید غالب حاج را تلقین کرد و غیر آن، بی منزل کردن در آن جا میسّر نیست؛ و رسم
امیر حاج در این سنوات چنین است که در وسط روز به قدر دو ساعتی در آن جا توقّف
می کند؛ آخر حاج نرسیده، اوّل حاج حرکت می نماید و از ترس دزد و راهزنان و
واماندن از قافله، مجالی جز از برای برهنه شدن و جامه پوشیدن و تلبیه گفتن نیست. بار
آب حاجی که اگر کسی به دقت حساب کند، شاید مصرف آن به پنجاه تومان برسد در
عقب و اگر حاضر باشد، فرصت نیست. و بالجمله از فیض احرام، حاج غالباً محروم.

وی در بخش دیگر می نویسد:

… و از همه بدتر آن که، ورود حاج در مکه غالباً در روز هفتم [ذی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.