پاورپوینت کامل حجگزاری در کشور مغرب (سده نوزدهم) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل حجگزاری در کشور مغرب (سده نوزدهم) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حجگزاری در کشور مغرب (سده نوزدهم) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل حجگزاری در کشور مغرب (سده نوزدهم) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۶۳

در سال ۱۳۸۰هـ. ش. در موسم حج، کنگرهای بینالمللی با نام «ادب الحج» از سوی
وزارت حج عربستان در تاریخ ۴ تا ۶ ذیحجّه سال ۱۴۲۲هـ. ق. در مکّه مکرّمه برگزار
گردید، نوشتاری را که پیش رو دارید، برگردان یکی از برگزیده آن کنگره، با نام
«شرایط سفر دریایی و قرنطینه در فرهنگ حجّ مغرب، سدهنوزده» است کهتوجّه
خوانندگانگرامی رابهآنجلب میکنیم:

موضوعی که برای بحث در این انجمن خجسته برگزیدهام بررسی بخشی از دشواریهایی است
که حاجیان مغرب در سده نوزدهم با آن روبرو بودهاند. این همان دورانی است که مردم
مغرب برای ادای این فریضه از راه دریا رفت و آمد میکردند. من در گزاردن این بحث به
دو گونه مأخذ تکیه داشتهام:

اوّل: سفرنامههای حجاز به ویژه:

سفرنامه ابن طویر الجنّه که در سال ۱۲۴۵ هـ./ ۱۸۲۹ م به حج رفته است.(۱)

سفرنامه عربی شرفی که در سال ۱۲۶۵ هـ./ ۱۸۴۹ م به حج رفته است.(۲)

سفرنامه محمّدبن عبدالله بن مبارک فیفائی که در سال ۱۲۷۴ هـ./ ۱۸۵۸ م به حج رفته
است.(۳)

۱ . احمدبن طویر الجنّه به سرزمین ودان (شنقبط) منتسب است. او از شهر؟ راهیِ حج شد.
این شهر هم اکنون در جمهوری اسلامی موریتانی قرار دارد. سفر او پنج سال به طول
انجامید (۱۲۵۰ـ۱۲۴۵ هـ..) و در سال ۱۲۶۶ هـ../۱۸۵۰ م درگذشت. سفرنامه او «رحله
المنی و المنّه» نام گرفته است و اچ، تی، نوریس آن را تحقیق و به زبان انگلیسی
برگردانده و انتشارش داده است. (مرکز پژوهشهای شرق و آفریقا وابسته به دانشگاه
لندن).

H.T. Noris, (the pilgrimage of Ahmad , son of the little bird of Paradise) ,
England, 1977.

چنانکه زینب بنت طالب احمد از جامعه انواک وطـ(۱۹۹۳) نیز آن را تحقیق کرده است. از
این سفرنامه تصویری خطی بر نواری در گنجینه عمومی رباط با شماره ۱۵۳۵ وجود دارد که
ما در این تحقیق بر آن نوار تکیه کردهایم.

۲ . ما به سفرنامهای با نام «الرحله العریفه فی اداء الفریضه» دست نیافتیم، ولی
مؤلّف به صراحت بیان میدارد که دلایل این نگارنده در «اقوال المطاعین فی الطعن
والطواعین» تأثیر پذیرفته است. این مخطوط در گنجینه حسنیه رباط با شماره ۲۰۵۴ موجود
است و ما بر آن تکیه کردیم.

۳ . محمدبن عبدالله فیفائی از قبیله فیفایه احواز مراکش است و در روستای اسکر و
وریکه سکونت داشته است و از همین رو او را وریکی نیز مینامند. او در دوازدهم رمضان
یا شعبان ۱۲۷۵ هـ./ ۱۸۵۹ م نگارش سفرنامه خود را به پایان برده است. سفرنامه او
با نام خود او موجود است. نسخه خطی گنجینه عمومی رباط با شماره ۹۳

سفرنامه احمدبن محمّد سبعی که در سال ۱۳۱۰ هـ./ ۱۸۸۳ م به حج رفته است.(۱)

سفرنامه حسن بن محمّد غسال که در سال ۱۳۱۵ هـ./ ۱۸۸۸ م به حج رفته است.(۲)

دوّم: درونمایه اسنادمربوطبهحج; اعمّ از نامههای دولتی ونگاشتههای دیپلماتیک،
بازرگانی و پزشکی و دیگر اسنادی که رویدادها را نوبهنو ثبت کرده است. این اسناد،
منبعی غنی از دادهها را تشکیل میدهد، و میتوان در پرتو آنها در گفتههای حاجیان
در باره سفر خود به شرح و تحلیل بیشتری دست یافت. بدینسان این اسناد منبعی ارزشمند
شمرده میشود که پژوهشگران فرهنگ حج ناگزیر باید بدان مراجعه کنند.

با عنایت به این درونمایه گوناگون، خواهم کوشید زوایایی از دشواریهایی را در
پیشروی قرار دهم که حاجیان مغرب از آن رنج میبردهاند، خواه این دشواریها به سبب
نقل و انتقال ناهنجار دریایی باشد یا به سبب شرایط بهداشتیِ مربوط به پدید آمدن
اپیدمی و تن دادن حاجیان به قرنطینه.

تغییر مسیر حاجیان از خشکی به دریا

تا آغازینههای سده نوزده، رفتن حاجیان به مکّه مقدّسه، اساساً از راه خشکی بوده
است و کاروان حاجیان بخش شمالی که مهمترین کاروان حج در مغرب شمرده میشده، در شهر
فاس متمرکز بوده است، و کاروان پرجمعیت از این نقطه راهی میشده است، و هیأت رئیسه
آن از یک رییس با عنوان روحانی کاروان و رییس کاروان تشکیل میشده که رییس کاروان
را حکومت از سران قوم برمیگزیده است. همراه این دو، یک قاضی و یک راهبر نیز بوده
که گارد دولتی نیز همه کاروان را پاس میداشته است. معمولا کاروان در هفدهم
جمادیالثانی یا بیست و هشتم این ماه، در آغازینههای رجب، از تازا یا بالاتر از
آن، فاس را ترک میکرده و از دروازه فتوح خارج میشده و در مکانی معروف به ولجه
العمّال در ساحل شرقی وادی سیو منزل میکرده است. این کاروان با نمودی نغز و
اجتماعی خوش نشانْ، خیمه و خرگاهی دیدنی را از روبانهای چهارگوش و نوارهای سهگوش
بر میافراشت، به علاوه آنکه کوسها نیز به صدا در میآمد و زینتها و آذینها آشکار
میشد و بیشتر مردم از شهر برون میشدند و به جنب و جوش میپرداختند.(۳)

اینکاروان از تازا ووجده میگذشت ودو ماه ونیم را سر میکرد تا با گذر از تلمسان،

۱ . احمدبن محمدبن حسن بن سبحی. او از طنجه راهیِ حج شد و از آنجا به بندر الجزایر
و سپس به تونس و آنگاه به ایتالیا و در پیِ آن، به مالطه رفت و بندر به بندر را
پیمود تا به کانال سوئز در مصر رسید. سفرنامه او به نام خود او شناخته شده و آن را
در سال ۱۳۱۰ هـ./ ۱۸۹۳ م نگاشته: نسخه خطّی در گنجینه عمومی رباط با شماره ک ۲۹۰۸

۲ . از بزرگان شهر طنجه بوده و در بین سالهای ۱۹۳۹ ـ ۱۸۶۶ میزیسته است. سفرنامه
او را «الرحله الطنجویه الممزوجه بالمناسک المالکیه» میخوانند. دکتر عبدالعزیز
تمسمانی خلوق به یاری شرکت چاپ و نشر و تبلیغات سلویکی اخوان آن را انتشار داده
است. طنجه، چاپ یکم، ۱۹۹۸ م.

۳ . محمّد المنونی «من حدیث الرکب المغربی» چاپخانه دولتی.

الجزائر، قسطنطنیه، تونس و قیروان به طرابلس برسد و پس از گذراندن پنجاه روز، به
اسکندریه میرسید. احمد مدّت سفر حاجیان مغرب از طرابلس تا قاهره را ۳۲۵ ساعت و از
قاهره تا مکّه را حدود ۴۱۰ ساعت تخمین میزند(۱) و بدینسان زمان این مسافرت بسی
طولانی بودهاست ومعمولا رفت وبرگشت آنبیش ازیک سالبه طول میانجامیده است.

سفرنامه نویسان حجازی، از شمار حاجیان مغرب سخنی به میان نیاوردهاند و تنها
پارهای تعابیر همچون: «گروههای فراوان» ما را به این نتیجه میرساند کهشمار آنها
از اهمیّت برخوردار بوده است. پزشک فرانسوی «اسکور» در آغاز سده نوزده شمار آنها را
میان ۱۰۰۰ تا۱۱۰۰ حاجی تخمین میزند(۲) که خود حکایت ازنقش مهمی دارد که حج در
استوار کردن پیوند میان مغرب و مشرق اسلامی ایفا میکرده است.

اگر چه شماری از حاجیان مغرب ـ چنانکه از فهرست کشتیهای دریانورد بندر
طنجه(تینگیس) به مقصد اسکندریه پیداست ـ به مناسبتهای مختلف راه دریایی را
برمیگزیدهاند باید گفت: این راه از سده نوزدهم تا پایانههای سده بیستم همچنان
راه اصلی تلقّی میشد. تاریخ پرداز مغربی احمد ناصری که از موسم حج سال ۱۲۴۳ هـ./
۱۸۲۸ م سخن به میان آورده، یادآور میشود که معمولا در آن هنگام کاروانهای حاجیان
از کرانههای مغرب راهی میشدند و در فاس گردهم میآمدند و کاروان اصلی با همان شکل
مرسوم آن زمان، راه مکّه را در پیش میگرفته است(۳) ولی پس از اشغال الجزائر به دست
نیروهای فرانسه در سال ۱۸۳۰ م استفاده از راه خشکی روبه کاهش نهاد و حاجیان بنا به
انگیزههای امنیّتی و اقتصادی، سفر از راه دریا را ترجیح میدادند(۴) تا آنکه در
سال ۱۸۵۴ تا ۱۸۵۷م سفر از راه دریا تنها گزینش بود و این با حاکمیت کشتیهای بخار
در سواحل مغرب همزمانی داشت.(۵) برخی از سفرنامه نویسان حجازی تاریخ این رویداد مهم
را با دقّت فراوان مورد توجّه قرار دادهاند و حاشیههای سودمندی را با آن همراه
کردهاند و آنچه ما در کتب گزارشگران مییابیم، بخشی از دادههای سرشار و ارزنده را
باز میتاباند که این ماندهها در خود اندوخته کرده و از جمله آن است گزارش فیفائی
در سفرنامه خود که چنین میگوید:

«ما در آغاز ورود خود به شرق به سال ۱۲۶۳ هـ./۱۸۴۷ م از هر عالِمی که مییافتیم
پیرامون کشتیِ بخار پرسش میکردیم و آنها پاسخ میدادند خدا داناتر است. کشتی بخار

۱ . سفرنامه ابوعبّاس احمدبن محمد الفاسی. او در سال ۱۲۱۱ هـ. حج گزارد. نسخه خطی
گنجینه عمومی رباط، شماره ۸۸، ورقه ۱۶۹

۲ . Gtgur _ Dupayoon : "Rapport adressd a M. ie Ministre do i”Agriciturc*
sur los modifications a apporter aux rwglements sani** , in Annalos Maritimes.
paris, p.805.

۳ . الاستقصاء، ج۹، الدار البیضاء، ۱۹۵۶، ص۱۸

۴ . ابن طویر الجنّه تصمیم داشت از راه خشکی به حج رود، ولی چون به سال ۱۸۳۰ م به
فاس رسید، خبر رسیدن لشکر فرانسه را دریافت کرد و از سفرِ خشکی منصرف شد و از شهر
عراتش به کشتی نشست. او در این باره میگوید: چون به فاس رسیدیم، دیدیم الجزائر را
مسیحیان فرانسه اشغال کردهاند، پس نامهای به سرور خود عبدالرحمان ]سلطان مغرب[
نوشتیم و او در مکنس زیتون دریافت که نمیتوان از راه خشکی به سفر ادامه داد، پس به
فرمانده خود عراتش نامهای چنین نوشت: احمدبن طویر الجنّهِ فقیه و هشت شاگرد او را
با کشتی به اسکندریه رسان، «رحله المنی و المنّه»، م. س.

۵ . J.L.NMIEGE : et TAPIERO : " A props du pelerinage marocain a la Madque ily
aun oieole " , in Hespetis _ Tamuda, 1955, t. XLII, PP. 253_258.

تا سال ۱۲۳۰ هـ./۱۸۱۴ و ۱۸۱۵ م میان مسلمانان شناخته نبود و تا سال ۱۲۴۲/۱۸۲۶ و
۱۸۲۷ م هیچ بازرگانی بدان سوار نشده بود تا:

سفر دریایی حاجیان از طنجه به اسکندریه(۱۸۲۱ـ۱۸۲۷)(۱)

۱ . J.L. MIEGE : " L”activite maritime a Tanger. prmiere moitie du Xixe giecle
": in Tanger. 1800-1956" , Faculte dee lettres et sciences Hu _ mainog , Rabat.
universiteAbdelmalek pe _ saadi. Ecole sup. Roi fahd, de traduction, Tanger, p.
۶۰.

سال ۱۲۵۲هـ./ ۱۸۳۶ و ۱۸۳۷ م که تنها خواص، سوار آن میشدند و در سال
۱۲۵۴هـ./۱۸۳۸/۱۸۳۹ م تنها برخی از مردم مراکش و حاجیان رباط الفتح به همراه مردی
از کشور ما بر این کشتی سوار شدند. کرایه هر نفر نود ریال بود. مسؤول کشتی شرط
میکرد که باید همه پاکیزه باشند و جامه نو پوشیده باشند و توشه سفر با خود نداشته
باشند و او خود برای هر فرد توشههایی را با خود برمیداشت(۱) و خود آنها را تأمین
میکرد.(۲)

از آن هنگام حاجیان به وسیله نقل و انتقال منظّم و سریعی دست مییافتند که مدّت سفر
و هزینههای آن را کاهش میداد(۳) و در برابر دشواریها و خطرهایی که پیشتر در کمین
بود، آنها را در امان قرار میداد; دشواریهایی همچون پستی و بلندیها، گرمای شدید
و سیل در کنار یغماگریها و راهزنیها، ولی این بدان معنی نبود که سفر حاجیان کاملا
آسان شده باشد; زیرا حاجیان در سفر دریایی نیز با دشواریها و رنجهایی روبرو بودند
که سختی آن از سفرهای خشکی کمتر نبود.

بیرحمی طبیعت

برخی از نویسندگان در سفرهای دریایی خود، سخن از شرایط دهشتناک طبیعت به میان
آوردهاند و این هنگامی بود که دریا تلاطم مییافت و کشتیهای حامل حاجیان با
طوفانهای سرکش و تلاطم امواج توفنده در معرض خطر قرار میگرفت. پارهای از این
نویسندگان در توصیف این شرایط وحشتزا سخن به اجمال گفتهاند و آنچه آوردهاند، از
یک یا دو سطر در نمیگذرد، همچون اشاره حسن غسّال هنگام سخن از سفر دریایی خود،
هنگام بازگشت از اسکندریه. او میگوید:

«طوفان و باران و تلاطم دریا فزونی یافت و کار تا بدان جا سخت شد که نزدیک بود غرق
شویم»(۴) نیز همچون توصیف طیب بن کیران از سفر خود آنجاکه از بازگشت خود میگوید:
«در راه از الجزائر گذشتیم و در لنگرگاه آن دو روز ماندیم و چون از آنجا رفتیم
بهسبب فزونی طوفان وتلاطم دریا کار برما چنداندشوار شدکه نزدیکبودغرق
شویم»،(۵)نیز همچون سخن سبعی هنگام گفتگو از کشتیای که او را به مکّه میبرد:
«دریا متلاطم شد و تلاطم آن رو به فزونی نهاد و آب به کشتی راه یافت تا آنجا که
برخی از حاجیان به من گفتند که چند کالا از جمله قرآن و چند شمع و مقداری زغال
ایشان گم شد.» در برابر این

۱ . واژهای بیگانه است به معنای صندوق و چمدان.

۲ . سفرنامه فیفائی، م. س، برگه شماره ۵۹

۳ . نگارنده «اختصار الابتسام» (نسخه خطّی گنجینه حسنیه، شماره؟) گزارش میدهد که
مدّت رفت و بازگشت این سفر به پنج ماه کاهش یافت. ابن البحیرا مبارکی قنقیطی که در
سال ۱۳۰۶ هـ. به حج رفته، اظهار میکند که مدّت بازگشتش از ینبوع به طنجه، بیست
روز به طول انجامیده، چنانکه احمد الصوابی که در سال ۱۳۱۱ هـ. حج گزارده، مدّت
سفرش از طنجه تا اسکندریه را ده روز بیان میدارد و این در حالی است که رفت و
بازگشت این سفر، سه ماه و بیست روز به طول میانجامیده است.

۴ . سفرنامه طنجویه، م. س، ص ۵۴

۵ . ابن کیران، الرحله الفاسیه، چاپخانه حجریه، فاس، ۱۳۰۶ هـ. ص۲

توصیفات مختصر، گاهی به سخنان مفصّلی همچون توصیفات فقیه محمدبن احمد بن بلقاسم بر
میخوریم. او در باره سفر دریایی خود از طرابلس سوی مکّه چنین میگوید: «چون از
لنگرگاه حرکت کردیم روزگار شمشیر مکر خود بر ما کشید و بادی سخت بر ما وزیدن گرفت و
از پس و پیش و چپ و راست آب بر سر و روی ما میریخت و طوفانی در گرفت. این وضع تا
پایان چهارشنبه یا آغاز پنجشنبه یعنی روز عید فطر و روز پس از آن و در مجموع دو شب
پیش و دو روز پس از آن طول کشید. در آن شبها آسمان آذرخشهای سختی زد و برق بسیار
پدیدار شد و باران باریدن گرفت و حاجیان به چشم خویش میدیدند که مرگ، نیش و دندان
بدیشان مینمایاند; زیرا از زیر و بالا و پیش و پس، آب بر سر و روی آنها میریخت و
آب دریا و باران با هم در آمیخته، چندان که گویی کوه مشمس الغار گشته بود(۱) و آب
آبی از هر سو در کشتی میریخت و بر پیکر مردمان میبارید. بیشتر مردم از شام تا بام
با ظرفهای کوچک آب کشتی را برون میریختند و همه برای اولیاءالله صدقه نذر کرده،
جمع آوری میکردند و به اسم آنها که گاه در خاور بودند گاه در باختر، قربانی نذر
میکردند و گاهی یک نفر دو قربانی نذر میکرد. همه به دعا و خواندن چکامههای
اندوهزدا و یاری جستن از کسانی مشغول بودند که شفاعت ایشان را امید میبردند و
هرکس به نیایش با کسی میپرداخت که او را میشناخت. همه در طول این مدّت، خوراک و
نوشاک و خواب به کناری نهاده بودند و آب در دیده میگرداندند و میبخشیدند و به
یگانگی خدا گواهی میدادند.»(۲)

روایت دوّم از فقیه محمّدبن محمّد تامروای است که در دوّم رمضان ۱۲۴۲هـ./۱۸۲۷ م از
راه دریا بحیره را به قصد مکّه مکرّمه ترک کرد. او میگوید:

«چون کشتی به راه افتاد و در طوفانی پلید گرفتار آمد که سوی خاور میوزید، مردم را
چونان مَستان مییافتی، در حالی که مست نبودند، لیک کیفر خداوندی سخت بود. جز صدای
ناله آنکه اوفتاده بود صدایی نمیشنیدی و کمتر کسی بیگزند مانده بود، دیگر نه پدری
از فرزندش میپرسید نه رفیقی در صدد یافتن یار خود بود. صحنهای بود بهسان
روزرستخیز، هیچکس تابِنشست و برخاست نداشت. طوفانی عظیم در گرفت و خیزابها در سطح
کشتی به یکدیگر میخوردند و از هر سو موج بر سر ما میریخت، مردم پیوسته دعا
میکردند و به اولیای خدا چنگ در میزدند و به درگاه خداوندی زاری

۱ . شاید مقصود او کوهی در کشورش بوده که تامراوی خوانده میشده است.

۲ . سفرنامه محمّدبن احمدبن بلقاسم کرسیفی که آن را در راه حج نگاشته است و متن آن
در «المعسول» اثر مختار سوسی، ج ۱۷، چاپخانه النجاح و چاپخانه فضاله ۱۹۶۳ـ۱۹۶۰، ص ؟
چاپ شده است.

میکردند».(۱)

روایت سوّم از احمدبن طویر الجنّه در سفری است که سفر منی و منّه نام گرفته او از
دشواریهای زمستانی سخن به میان آورده; فصلی که بر اساس گفته او برای سفر دریایی بس
نامناسب است. او میگوید: ما هنگامی به سفر دریایی پرداختیم که هیچ کس از هراس این
فصل در اندیشه سفر دریایی نمیافتد، سفری با شبهای دهشتناک. ما در سالهای پیشتر
چنین دهشتهایی را تجربه کرده بودیم.(۲)

او از این دهشتها چنین سخن میگوید:

دریا سخت تلاطم مییابد و خیزابهایی چونان کوه به همراه میآورد; امواجی که از
بزرگی، ما را نیز در بر میگیرد و ما را از بالای کشتی به زیر میکشد و این زمانی
بود که ما در قاهره بودیم،(۳) امواج از بالای کشتی بر ما فرو میریخت چندان که
پوشاک ما و خوراک ایشان آبکشیده شد، مقصود من از «ایشان» کسانی است که در اتاقکهای
کشتی پناه گرفته بودند. بار دیگر طوفان سوی کشتی چندان میوزید که غرق در باران
میشدند و برخی سرشک از دیده میباریدند.(۴)

پس از آن ابن طویر سخن از شرایط وحشتزایی به میان میآورَد که حاجیان را در برگرفته
بود و آنها را وامیداشت تا ذکر بر زبان آورند و به درگاه خدایشان زاری کنند تا
مگر پروردگار حزن و اندوهی را که بدیشان رسیده، از میان برد. ابن طویر همچنین از
همنوازیها و هم مهریهایی سخن میگوید که میان حاجیان و جاشوهای مسیحی کشتی پدید
میآمد، و این هنگامی بود که نغمه مرگ همه را با چشمپوشی از این یا آن آیین از هم
فرو میپاشید. او میگوید:

حتّی مسیحیان و جاشوهای کشتی که همراه ما بودند، به درگاه خدا زاری میکردند و از
ما میخواستند تا برای رهایی ایشان از این غم و اندوه و ترس و نگرانی، به درگاه
خداوندی نیایش کنیم; زیرا در همین زمان یکی از کشتیهای نزدیک ما در پی طوفانی که هم
بر ما گذشت هم بر ایشان، به گونهای دهشتناک غرق شد و همه مسافران آن غرقابه گشتند
و جان باختند و خدا ما را رهانید.(۵)

این سخنان را با روایتی از بشیربن مبارکی که در سال ۱۳۰۶ هـ./۱۸۸۹ م راهی

حج شد، به پایان میبریم. او در راهِ رفتن، خطرهای دریا را در این چکامه چنین

۱ . سفرنامه تامراوی که آن را به سال ۱۲۴۲ از روی «حجّت» خود نگاشته و متن کامل آن
در «المعسول»، م.س ج ۶، ص ۲۱۳ـ۱۹۸ آمده است.

۲ . سفرنامه المنی و المنه، م.س، ورقه شماره ۲

۳ . واژهای بیگانه به معنای اتاق است.

۴ . سفرنامه المنی و المنه، م.س، برگه شماره ۷

۵ . م. ن.

سروده است:

و لمّا اتینا البحر باسم الفُلک

مرادنا فیه رکوب الفلک

تغیّرت الواننا و تفرت

نفوسنا لما من الهول رأت

و عالجوا الدخول فیالانام

فیغایه الضیق و الإزدحام

تحملنا فیالفلک ذی الدّخان

فیالبحر قدره العظیم المنان

ترمیه موج الی موج عظیم

و یمیل تاره و طوراً یستقیم

کأنّنا فیالبحر ارجوحه

ترمیمن جهه الی جهه(۱)

«چون به دریا در آمدیم، قصد ما آن بود که به کشتی سوار شویم

ولی از هراسی که بر ما وارد شد، رنگ ما دیگرگونه شد و جانمان رَمید.

همه میکوشیدند در اوج تنگیِ جا و شلوغی، جایی در میان مردم برای خود بیابند

و قدرت خداوند عظیم و منّان بود که ما را در کشتی بخار به پیش میبُرد.

موجی در پس موجی بزرگ این کشتی را به این سو و آن سو میراند و یک بار منحرف میشد
و بار دیگر مستقیم میرفت.

تو گویی ما در دریا تاب میخوردیم و این تاب ما را به این سو و آن سو میکشاند.»

در راه بازگشت، ابن بشیر از ینبوع سوار بر کشتی شد تا از مصر گذر کند و به مغرب
برسد و در طنجه فرود آید. او در چند بیت، رنج خود از این سفر را چنین سروده است:

ثمّ ارسینا نحو الغرب

فیلجج البحر و هول تنکیر

أحوالنا عند رکوب البحر

کأنّها أحوال یوم الحشر

ثمّ انتهی تعالُجُ الرّکوب

فشرع البابور فیالهروب

ما بین ینبوع و بین طنجه

عشرون لیله بأقصی الشدّه

لست تری فیجلّها الاّ السماء

والموج فیجوانبی ملتطما(۲)

«آنگاه ما در گردابهای دریا و وحشت سخت، سوی باختر روی آوردیم.

وضع ما هنگام سوار شدن به دریا، همچون اوضاع روز محشر بود.

گرفتاری و محنت که به پایان رسید کشتی بخار رو به گریز نهاد.

مسافت میان ینبع و طنجه بیست شب بود در کمال سختی

که در بیشتر آن جز آسمان را نمی دیدی و این در حالی بود که در دو سوی کشتی امواج

۱ . سفرنامه بحیرا مبارکی بهناوی. این سفرنامه به شعر است و در ۳۴۵ بیت سروده شده
است. او در دهم ربیع الثانی ۱۳۰۶ هـ. راهی سفر شد. سراینده این منظومه از مهمترین
مراکز مغرب گذشته تا از طنجه سوار کشتی شود. بنگرید به: محمدبن احمدبن محبوبی: «ادب
الرحله فیبلاد شنقبط»، فارغ التحصیل پژوهشهای عالی از دانشکده ادبیات رباط،
۱۹۹۵ـ۱۹۹۴، ص ۱۷۴

۲ . م. ن.

سر بر میافراشتند.»

اینها نمونههایی از وحشت سفر دریایی حاجیان بود که در پارهای سفرنامههای حجاز به
دست ما رسیده است و اگر چه سطح آن پایینتر از نگاشتههای پارهای نویسندگان
برحسته، همچون سفرنامه ابن جبیر(۱) است، ولی به هر روی اسناد زندهای را در برابر
دیدگان ما مینهد که حاکی از بحرانهایی است که حاجیان به هنگام تلاطم دریا با
لحظاتی دشوار دست به گریبان بودهاند و کشتی حامل آنها همچون پرِ کاهی گرفتار
طوفانهایی میشد و خیزابهای طوفان زده آن را به این سو و آن سو پرتاب میکرده
است.(۲)

بیرحمی انسان

در کنار بیرحمیِ طبیعت، حاجیان از بیرحمی انسانها نیز در رنج بودهاند; زیرا
کشتیداران در حج مردم مغرب از راه دریا منبع جدیدی برای سود سریع شناسایی کرده
بودند و برای به دست آوردن این سود، راحتی و سلامتی حاجیان را قربانی میکردند و
آنها را چنان انبوه در کشتی جای میدادند که گاهی حاجیان میبایست روی یکدیگر
مینشستند. صاحبان کشتی حتّی به سادهترین شرایط سلامتی حاجیان توجّهی نداشتند. این
کشتیداران در آغاز از ملیّتهای گوناگونی همچون ایتالیایی، فرانسوی، انگلیسی و
پرتغالی ؟ بودند، ولی در نیمه نخست سده نوزده، شماری از بازرگانان مغرب که نام
پارهای از ایشان همچون مصطفی دکاکی، عبدالغنی بنونه، احمد اخیلال، مکّی قیاج رباطی
و عبدالسلام بنوس را در این یا آن سفرنامه میبینیم در کنار کشتیداران خارجی قرار
گرفتند.(۳) این بازرگانان، کشتیهای اوراقی را از جبل طارق اجاره میکردند و آن را
به بنادر شمال مغرب، بهویژه طنجه میآوردند و حاجیان را در وضعیتی اسفبار که گاهی
عواقب ناهنجاری نیز در پیداشت، به درون این کشتیها میریختند. اینک نمونهای بر
اساس سخنی از مردی عرب از خاور زمین، پیش از سفر دریایی خود از طنجه به مکّه در سال
۱۸۴۹ میلادی:

«چگونگی سوار شدن من به کشتیِبخار هنگامی بود که برای ادای حج به شهر پاینده طنجه
در آمدم و از پایان شعبان تا پانزده رمضان ( ۲۰ یولیو ـ ۴آگوست ۱۸۴۹) در

۱ . سفرنامه ابن جبیر (ابو حسن محمّدبن احمد)، صص ۲۱۸ ـ ۲۱۶ و نیز صص ۲۲۴ ـ ۲۲۲

۲ . منابع ما در باره قرار گرفتن کشتیهای حاجیان در برابر حوادث، خاموش هستند و
تنها داده ما در این زمینه، به سده دوازدهم باز میگردد که محمّد ضعیف رباطیِ
مورّخ، آن را چنین نگاشته است: در شعبان سال ۱۲۶۸ هـ./ مه ۱۷۶۵ م به فاس خبر رسید
که یک کشتی آکنده از حاجیان، از اسکندریه روی به یکی از بندرگاههای تونس داشته و
راه مغرب در پیش گرفته بوده است و در این کشتی نزدیک به چهارصد مرد از مردم فاس و
رباط و مراکش و دیگر جایها وجود داشته، پس این کشتی غرق میشود و جز چند نفر که با
چنگ زدن به چند تکّه چوب نجات یافتهاند همه غرقابه گشتهاند. «تاریخ الضعیف» با
حاشیه و مقدّمه احمد عماری، رباط، ۱۹۸۶، ص ۱۵۷

۳ . ابن طویر گزارش میدهد کشتیای که او را از مشرق آورد، از آنِ بازرگانی فاسی
بود که در شهر کرنه اقامت داشت (لفورنِ)، ایتالیا: م. س، برگه شماره ۱۰

این شهر بودم. کشتیهای آنجا را پر از حاجی یافتم. پس با گروهی به انتظار نشستم تا
کشتی سرور ما مصطفی دکاکی ـ که خدا یاور او باد! ـ از جبل طارق برسد.(۱) چون کشتی
او از دور پدیدار شد، آن را چون بُز گَر گرفته یافتیم و دانستیم که این کشتی نیز
اوراقی است; زیرا هیچ مسافری بر آن سوار نبود. از دیدن این کشتی دانستیم که در
برابر تلاطم امواج، یارای مقاومت نخواهد داشت. من با سردرگمی و وحشت منصرف شدم;
زیرا با وجود فراوانی حاجیان و بار و بنه ایشان، کشتی دیگری جز آن یافت نمیشد، این
کشتی نیز آن قدر خراب بود که مسافر آن هرگز اهمیّت نداشت. با خود میگفتیم هر که
بدین کشتی در آید، خویش را به نابودی افکنده. گمان ما درست به درستی مقرون شد; زیرا
همینکه کشتی از جبل طارق بگذشت از پایه درهم شکست و از آنجا مستقیماً راهی مالت،
یکی از شهرهای جزیره سبز شد و در این شهر از مسیحیان چندان خواری به مسلمانان رسید
که از توصیف بیرون است. حاجیان یک ماه کامل را در این شهر ماندند و پول فراوانی به
کارگزار آن دادند تا اجازه دهد در مالت به کشتی دیگری سوار شوند. حاجیان در ماه
محرّم به اسکندریه رسیدند و مراسم حجّ آن سال را از دست دادند.(۲)

برای حمایت حاجیان در برابر دست درازیهای بازرگانان، گاهی حکومت مغرب دخالت میکرد
و کشتیهای لازم برای حمل و نقل ایشان را از جبل طارق اجاره میکرد.(۳)

سلطان مولا عبدالرحمان بن هشام (۱۸۲۲ـ۱۹۵۹ م) در قولنامههایی که از بازرگانان صاحب
کشتی میگرفت، بر ضرورت امنیت و سلامت حاجیان اصرار میورزید.(۴) در این قولنامهها
بندهای دیگری نیز بدین شرح آمده بود:

ـ کشتی بازرگانان باید چندان امنیت داشته باشد که بر حاجیان هراسی نباشد و نباید
تنها ظاهر کشتی آراسته باشد.

ـ ناخدایان کشتی باید از میان کسانی گزینش شوند که با حاجیان مهر ورزند و با نرمی و
انصاف با آنها رفتار کنند.

ـ کشتی داران نباید بیش از توانِ کشتی بر آن بار کنند.

ـ صاحبان کشتی باید به قدر کافی آب آشامیدنی همراه داشته باشند.

بازرگانان این قولنامهها را به کناری میافکندند. این رفتار آنها در نامهای آشکار

۱ . او همان سلطان مولای عبد رحمان بن هشام است.(۱۸۵۹ ـ ۱۸۲۲).

۲ . «اقوال المطاعین»، م. س، ص ۴۴ـ۴۳

۳ . آرشیو وزارت امور خارجه فرانسه، پاریس، مکاتبات کنسولگری مغرب، ج۳۱

۴ . ما پیشتر برخی از این قولنامهها را در بحث خود با نام «حول الحج المغربی الی
الدیار المقدّسه» در مجلّه دارالنیابه، چاپخانههای مغرب و بین المللی، طنجه، ع ۹،
۱۹۸۳ م انتشار دادهایم.

میشود که همین سلطان به کارگزار خود در طنجه، بوسلهام بن علی، در تاریخ ۹ جمادی
الثانیه ۱۲۶۶ هجری برابر با ۲۲ ایپریل ۱۸۵۰ میلادی مینگارد:

فرزند ما مولا سلیمان ـ که خدایش پاس دارد! ـ ما را از وضع حاجیان آگاه گردانید.
فرزند ما از زیانهای هنگفتی سخن به میان آورده که به سبب ازدحام حاجیان ـ در سفر
دریایی ـ و کاهش کشتیهای مسافری بدیشان میرسد. او مرا آگاهانیده است که بازرگانان
در کشتیهای بسیار تنگ، صد، دویست، سیصد یا چهارصد حاجی را جای میدهند و از زیان
فراوان چنین کاری هیچ باکی ندارند; زیرا بارزگانان تنها به سود میاندیشند و بس، تا
آنجا که این حاجیان هنگام گذر از شهرهای مسلمانان یا مسیحیان ـ که خدای درهمشان
کوبد ـ به گدایی میافتند، لاحول ولا قوّه الاّ بالله. و این در حالی است که چنین
افرادی به دلیل عدم استطاعت، دیگر ملزم به ادای حج نیستند و از سویی همچنان حج بر
آنها واجب است. ما امسال به بازرگانان اجازه دادهایم حاجیان را به حج برند، و اینک
به تو دستور میدهیم برای بردن حاجیان به حج، خود، کشتیهای فراخی را برگزینی تا
حاجیان را به مکّه رسانَد و در هر کشتی به قدر قانونِ معمولِ آن، حاجی جای دهی.(۱)

میبینیم که تغییر مسیر حاجیان از خشکی به دریا، زمینه را برای سوء استفاده دینی با
نام «سلامت و آسایش حاجیان» فراهم آورد. این سوء استفاده در نیمه دوم سده نوزده به
اوج خود رسید و این هنگامی بود که تنها شرکتهای کشتیرانی بیگانه جایگاه ؟
بازرگانان ویژه در جابه جایی حاجیان گشت.

کشتیهای تابع این شرکتها که بیشتر فرانسوی یا انگلیسی بودند، در اصل برای نقل و
انتقال مسافران تعبیه نشده بودند و تنها کاربرد آنها حمل کالا بود و حاجیان برای
این شرکتها چونان بار اضافی تلقّی میشدند که بدون هزینه قابل توجّه، سود بیشتری
را به کیسه آنها سرازیر میکرد. کار جابهجاییِ این کشتیها سه مرحلهای بود. این
کشتیها کالاهای اروپایی را در صویره یا طنجه تخلیه میکردند و از این دو بندر،
حاجیان را به مقصد مکّه بارگیری میکردند و هنگام بازگشت از بنادر چین و هند ـ که
از آنجا کالا بارگیری میکردند ـ به جدّه میان بُر میزدند تا مردم مغرب را پس از
ادای فریضه حج، به سرزمینشان بَرند و البتّه در این میان از مسیر اصلی خود خارج
نمیشدند.(۲)

اینک به سخنان فیفائی گوش میسپاریم تا ما را از چگونگی حمل و نقل این

۱ . اسناد گنجینه حسنیه رباط.

۲ . هر سفری از طنجه به جدّه برای صاحب کشتی سودی دربر داشته که میان ۳۰ تا ۶۰ هزار
فلوس در نوسان بوده است. نامه فرنوبی نماینده فرانسه در طنجه، به تاریخ هفدهم آگوست
۱۸۷۸م. (اسناد وزارت امور خارجه فرانسه در پاریس، مکاتبات سیاسی مغرب، ج ۴۲)

کشتیها آگاه کند. او هنگام سخن از کشتی بخار میگوید:

اوّل اینکه کشتی بخار در پنجاه درصد موارد لرزان و نا آرام بود و مسافران تنها در
جرّثقیل، سقف و کابین جای داده میشدند; زیرا این کشتی شمار اندکی حاجی با خود حمل
میکرد و بیشتر بارِ آن را نامههای پستی، کالا برای شهرها، توشه نظامی و جنگ افزار
تشکیل میداد و در این میان حاجیان همچون جوجه در قفس نهاده میشدند. چون کشتی
بارگیری میکرد و کالاها را انبار میکرد و حاجیان بر ]کبرت[(۱) سطح کشتی نشانده
میشدند و برای صاحب کشتی تفاوتی نداشت که حاجیان در تنگی به سر برند یا در
فراخی.(۲)

از این توصیف رسا آشکار میشود که کشتیداران تا آنجاکه میتوانستند حاجیان را
میچلاندند تا هر چه بیشتر سود به کف آورند و این تا جایی ادامه مییافت که دیگر
مجالی برای اندیشیدن به آسایش ایشان یا احقاق حقوق آنها یا قوانین مربوط به
پاکیزگی، باقی نمیماند. اینک ما میتوانیم در شرایط ازدحام و تأثیرات زیانمند
دستشوییها و دیگر مواد و آشغالهایی که در این سو و آن سوی کشتی پراکنده بوده و بوی
آزار دهندهای از آن بر میخاسته، وضع حاجیان را تصوّر کنیم.

چنین وضعیتی به حاجیان مغربی اختصاص نداشته است. بلکه حاجیان همه کشورهای جهان ـ بی
هیچ استثنا ـ با آن دست به گریبان بودهاند و همه آنها در معرض بورسبازیهایی قرار
داشتهاند که در بندرهای مغرب، مصر و دولت عثمانی جریان داشته; بندرهایی که
کشتیهای اروپا از آنجا راهی میشده تا با جیب حاجیان مسلمان بیشترین سود را نصیب
خود کند. کنفرانس بهداشت جهانی که در سال ۱۸۶۶ میلادی در قسطنطنیه برگزار شد منشوری
منتشر کرد که بر ضرورت اشراف بر نقل و انتقال دریایی تصریح داشت. حکومتهای گوناگون
نیز قوانینی تصویب کردند که تعداد مسافران هر کشتی ـ که میبایست در سطح کشتی
جایداده شوند ـ را مشخص میساخت. برای مثال الجزائر قوانینی بهداشتی تصویب کرد که
بر اساس آن میبایست برای هر مسافر دست کم دو متر مربع اختصاص داد و دیگر نیازهای
او را برآورد،(۳) امّا این قوانین چیزی جز کاغذ باطله نبود و از مجموع چهل کشتی که
در سال ۱۸۷۴ میلادی به بندر سوئز رسید تنها دو کشتی به اندازه مُجاز مسافر زده
بود،(۴) و در این میان یک کشتی که با گنجایش ۴۶۴ تن

۱ . واژهای است بیگانه به معنای سطح کشتی.

۲ . سفرنامه فیفائی، م. س، برگه شماره ۵۹

۳ . Pierre BOYER : " L” Adminidtration frangaise et la roglementation du pe
lcrinagea la mecque ", in Revue d”Histoire maghrebine juillet 1977, p. 292.

۴ . firmin DUGUET: " Le polerinage de la Mecque au point de vue teligioux,
oocial ct sanitairc ", paris, 1932, p. 142.

بود، هشتصد حاجی را به همراه چهل و چهار جاشو در خود جای داده بود.(۱)حملونقل
حاجیان از جدّه تابع هیچ مراقبت و تشکیلاتی نبود و آب به همه جای آن، از جلو گرفته
تا عقب و از راست تا چپ و تمامی قسمتها نفوذ کرده بود که به کار بستن نردبان در
آنها دشوار مینمود و حاجیان خود را با ریسمانهایی به کشتی میرساندند که
دوستانشان ـ که پیش از آنها سوار کشتی شده بودند ـ از درون کشتی برای آنها
میانداختند.(۲)

اینک به خاطرات حاجیانی گوش میسپاریم که از رنجهای خود در این وضعیت سخن
میگویند:

حسن غسال در باره بازگشت خود از بندر سوئز میگوید:

در کشتی بخار، انبوهی از مردان و زنان و کودکان از ترک گرفته تا شامی، دیده میشد.
دیگر جایی برای کسی باقی نمانده بود تا آنجا که ما از سوار شدن بر این کشتی بسی
پشیمان شدیم.(۳)

سبعی به عنوان سخنگوی کشتیای که او را از جدّه به ینبع میبرد، میگوید: «روز
پنجشنبه را در جدّه صبح کردیم و بار خود را به کنار لنگرگاه آوردیم. عصر همان روز
اجاره نامه را با صاحب کشتی فرانسوی به مقصد ینبع بستیم و در سپیده دم روز جمعه
خواستیم سوار کشتی شویم. کشتی در نزدیکی لنگرگاه ایستاد و هیچ یک از حاجیان را
نبرد. مگر پس از گرفتن مبلغی کلان. چون به کشتی رسیدیم و بدان سوار شدیم، جای را
برای خود بسیار تنگ یافتیم; زیرا شمار حاجیان بسیار بود. مردم بارهای خود را در این
کشتی نیز همچون دیگر کشتیها، با ریسمان بالا میکشیدند نه با دست و این کار با
دشواری همراه بود; زیرا محلّ گردآوری بارها انبوه شده بود و همه در یک جا گرد آمده
بودند; به گونهای که نه میشد آشپزی کرد نه به راحتی خوابید و مدّت خواب از مدّت
یک سجده نماز تجاوز نمیکرد.(۴)

به این دو خاطره، خاطره سومی را میافزاییم که از آنِ فیفائی است. او در آغاز به
کسانی که برای ادای حج قصد سفر دریایی دارند، توصیه میکند که بلیت درجه ممتاز
تهیّه کنند. او درباره چنین کشتیای میگوید: «این قسمت همچون گنبد درخشان یک خانه
است که آرایهها و زیراندازهای گوناگون دارد و برای بزرگان و بازرگانان و اشخاص

۱ . م. ن.

۲ . A.A. PROUST : " Le pelerinage a la Mecque ", Revue des Deux Mondes,
vol.CXXIX. 1895,P. 372.

۳ . سفرنامه طنجویه، م. س، ص ۲۲

۴ . سفرنامه سبعی، م. س، برگه شماره ۱۳

تمیز و توانگر فراهم آمده است.»

او بار دیگر بر این سفارش تأکید میورزد و میگوید: هر گاه شمار حاجیان فزونی گرفت
جای خود را در کابین برگزین و اگر شمار آنها از صد تن گذشت، با ایشان سوار کشتی نشو
مگر آنکه در کابین از آنها جدا و مورد عزّت و احترام باشی و در غیر این صورت پشیمان
خواهی شد. اگر با خود درهم و دیناری داری، نباید گرانیِ این قسمت، تو را منصرف کند;
زیرا بودنِ در این قسمت موجب آسودگی دل و جسم است و آدمی در جهان تنها خواهان آسایش
جان و جسم است.(۱)

او آنگاه از دیگر قسمتها و تنگی، ازدحام، بلوا، نا آرامی، جَرح، قتل، بیحیایی و
تنفّر ساکنان آن سخن به میان میآورد و در توصیف آن به تفصیل میگوید:

«پس چون آنها به کشتی در آیند و این تنگی را ببینند و گرفتار اموری شوند که گفتم،
دیگر نماز ترک میشود و اگر با وجود نجاستِ بسیار، شمار اندکی نماز بگزارند جنبه
شوخی خواهد یافت. انسان نمیداند کجا قضای حاجت کند و شاید از ترس قضای حاجت چند
روز خوراکی نخورد و اگر در کناری از کشتی قضای حاجت کند عابران بر نجاست او پای
مینهند و کالاهای یکدیگر را زیر پا میگذارند و به کسی اجازه نمیدهند به محلّ
قضای حاجت رسد و او را بی هیچ رحم و شفقتی میرانند و این فرد با پشیمانی باز
میگردد یا فریاد میکشد و میگرید و جز خدای کسی بر او رحم نیاورد. گاهی نیز به
سبب کم آبی و محدودیت مشکهای کشتیِ بخار، تشنگی فراوان غالب میشود و مسافران آب را
از یکدیگر یا از جاشوها میخرند و شاید بهای یک آشامه آب به سه درهم یا بیشتر

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.