پاورپوینت کامل پرتوی از مشعل هدایت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل پرتوی از مشعل هدایت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل پرتوی از مشعل هدایت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل پرتوی از مشعل هدایت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۶
اشاره:
حاج ملاّ هادی سبزواری، حکیمِ نامور شیعی و شارح حکمت متعالیه، احکام و اسرار فقه
را به نظم درآورده، آنگاه به شرح آن پرداخته است; مشابه اقدامی که در منطق و فلسفه
انجام داده است. «اللئالی المنتظمه» در منطق و «غرر الفرائد» در حکمت و فلسفه، از
آثار ارزشمند اوست که تا کنون در حوزههای علمیه، متنِ درس و بحثِ رشتههای علوم
عقلی است.
از آن میان، «نبراس الهدی» (چراغ یا مشعل هدایت ) نیز عنوان اثر منظوم وی در فقه
است. مؤلف در این اثر، از «الدرّه النجفیه»، اثر منظوم سید بحرالعلوم در فقه، تأثیر
پذیرفته است; با این تفاوت که بحرالعلوم «مسائل فقه» را به نظم کشیده و سبزواری
علاوه بر اشاراتی به احکام و مسائل فقه، «اسرار فقه» را هم به شعر در آورده است.
وی در مقدمه «نبراس» آورده است:
و ما بسطت القول فیالظواهر
و نصب عینیفشأ السرائر
کم غرّه من ظاهر فیالدرّه
ـ لله درّه ـ فما أبرّه
و در شرح این بیت مینویسد: «چه بسیار فصولی که در «الدرّه النجفیه»، به ظاهرِ فقه
پرداخته شده است، اثری که ظواهر مسائل فقه را به نظم درآورده است» ولی در «نبراس»
تنها به رؤوس مسائل فقه اشاره کرده تا بتواند بیش از پیش به بیان اسرار بپردازد.
اثر سبزواری را، در تبیین احکام و مسائل فقه، متأثر از «اللمعه الدمشقیه» نوشته
شهید اول دانستهاند، بهطوری که گویا لمعه به نظم درآمده و حتی از الفاظ آن نیز
استفاده شده است.
اما در اسرار حج، از «کتاب المجلی» نوشته ابن ابی جمهور احسائی تأثیر گرفته که خود
او در «شرح الاسماء» بدان اشاره کرده است.
مؤلف همچنین اسرار طهارت، نماز، زکات و روزه را در کتاب «اسرار الحکم» به زبان
فارسی نگاشته، ولی «نبراس» از این جهت که اسرار ابواب دیگری چون حج و نکاح را هم
دارد، کاملتر است.
«اسرار الحکم» به سال ۱۲۸۶هـ.ق. سه سال پیش از وفات مؤلف نگاشته شده و گویا
واپسین اثر اوست. علاوه بر آن، در «شرح الأسماء یا شرح دعای جوشن کبیر» نیز فصلی را
به تبیین اسرار حج اختصاص داده است.(۱) آنجا که خدای سبحان را به این اسماء مورد
خطاب قرار میدهیم:
«یَا رَبَّ الْبَیْتِ الْحَرَامِ، یَا رَبَّ الشَّهْرِ الْحَرَامِ، یَا رَبَّ
الْبَلَدِ الْحَرَامِ، یَا رَبَّ الرُّکْنِ وَ الْمَقَامِ، یَا رَبَّ الْمَشْعَرِ
الْحَرَامِ، یَا رَبَّ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ، یَا رَبَّ الْحِلِّ وَ
الْحَرَامِ…».
وی در مقدمه «نبراس» خداوند را به خاطر آنکه احکام شریعت و حلال و حرام را به ما
آموخت و ما را با بهترین مخلوقاتش ـپیامبر خدا(صلی الله علیه وآله) و خاندان پاک
او و حجتهای الهیـ آشنا ساخت، سپاس میگوید و در تجلیل از مقام و منزلت
ائمههدی(علیهم السلام) به تفصیل قلمفرسایی میکند. سپس به معرفی «نبراس» میپردازد
و نورانیت آن را برگرفته از خورشید دین میشمارد. آنگاه از معیار احکام شرع، که بر
اساس مصالح و مفاسد است، هر چند بر ما نامعلوم باشد، سخن میگوید:
فکلُّ حکم جاء فیه مصلحه
وإنْ لدی الأوهام لیست واضحه
ولی شأن عبد خدا، اطاعت و امتثال امر الهی و تقرّب به درگاه اوست.
۱. ر.ک: مقدمه تحقیق «نبراس الهدی» به قلم محسن بیدارفر.
لا شأن للعبد سوی الامتثال
سوی ابْتغاء قربه ذیالجلال
این گزارش مختصر به منظور آشنایی خوانندگان محترم با این اثر ارزشمند ارائه شد.
مؤلف در هر بخشی، ابتدا احکام و مسائل ـ واجبات، محرمات، مستحبات و مکروهات ـ هر
مرحله از اعمال و مناسک حج را بر میشمارد، سپس به بیان اسرار میپردازد. ما فقط به
بیان پارهای از اسرارِ اعمال و مناسک حج، که حاجی سبزواری در این کتاب و نیز در
شرح دعای جوشن کبیر آورده، نظری افکندهایم. بدیهی است که شرح همه ابیات «محفل حج»
در این منظومه و تبیین همه اسرار در یک مقاله نمیگنجد، و تنها میتوان به تبیین
بخشی از آن پرداخت.
حج، رهبانیت امت اسلامی
مؤلف، احکام و اسرار حج را با عنوان «محفل الحج» در قالب حدود چهارصد بیت به نظم در
آورده است.
تبتّلٌ للحقّ ذیالجلال قسّیساً آوی قلل الجبال
فیهذه الأمّه رهبانیه ذُمّت سوی الحجّه ربّانیّه
انقطاع از خلق به سوی حق تعالی و اقامت در قلل و ارتفاعات را که در امتهای گذشته
توسط قسّیسین و راهبان صورت میگرفت و مورد ستایش خدای تعالی هم بود، به مرور با رو
آوردنِ مردم به شهوات و ترک رهبانیت، اسلام ظهور کرد و شعائر الهی وسنن انبیای
گذشته احیا شد و چون رهبانیت به شکل پیشین ممنوع گشت، جهاد و حج رهبانیت امت اسلامی
شد.
پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله) به ابن مسعود فرمود: «میدانی رهبانیت امت من چیست؟
عرض کرد: خدا و رسول او داناترند. فرمود: هجرت و جهاد و نماز و روزه و حجّ و عمره».
پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله) به ابن مسعود فرمود: «میدانی رهبانیت امت من چیست؟
عرض کرد: خدا و رسول او داناترند. فرمود: هجرت و جهاد و نماز و روزه و حجّ و
عمره».(۱)
همچنین آن حضرت به عثمان بن مظعون فرمود: «خداوند جهاد و حج را، که ترک
۱. امین الاسلام طبرسی، مجمع البیان، ذیل آیه ۲۸ سوره حدید.
اهل و عیال و مال دنیاست، جایگزین رهبانیّت کرد».(۱)
خداوند خانهای را به عنوان خانه خود برگزید و مردم را به وسیله آن آزمود:
عیّن بیتاً وابْتلی ودادَهم أذّنَ غُرٌّ آذنوا فؤادَهم
ابراهیم خلیل و پیامبران دیگر، مردم را به انجام اعمال و مناسک حج ندا دادند. وقتی
ابراهیم از بنای کعبه فارغ شد، جبرئیل از جانب خدا نزد او آمد و دستور داد تا مردم
را خبر کند. ابراهیم گفت: خدایا! صدایم به مردم نمیرسد. ندا رسید که تو خبر کن و
ما به آنان میرسانیم. ابراهیم بر بالای مقام رفت و ندا داد: «ای مردم، حج خانه خدا
بر شما واجب شده، پروردگارتان را اجابت کنید» همه آنانکه در اصلاب مردان و رحم زنان
بودند، پاسخ دادند: «لَبَّیْکَ ، اَللَّهُمَّ لَبَّیْکَ…».(۲)
مصرع دومِ بیت فوق، به حج معنوی و حقیقی دیگری اشاره دارد و آن اینکه خانه حقیقی
خدا، قلب و دل انسان است; به خصوص قلوب پیامبران و دلهای اولیا و برگزیدگان الهی،
چنانکه در حدیث قدسی آمده است: «لَمْ یَسَعُنِیسَمائیوَ لا أَرْضِیوَ وسعنیقلب
عبدیالمؤمن».(۳)
حج سواره و پیاده
کسی که حج بجا میآورد و به سوی حق سواره یا پیاده، یا برهنه یا با کفش میشتابد،
پاداش این حج به قدری است که زبان از بیان آن عاجز است.
فمن له یمطو و یحفی ینتعل عن ذکر أجره لسانُنا یکِلّ
مشی حفاً أحمزُ أدنی من أدب زیّ المساکین إلی الله أحبّ
۱. فاضل هندی، کنز العمال، ج۲، ص۴۷
۲. علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج۲، ص۸۳
۳. مجلسی، بحار الأنوار، ج۵۸، ص۳۹، ح۴
بدیهی است که چون بهترین اعمال دشوارترین آنهاست (أَفْضَلُ الأَعمالِ
أَحْمَزُها)،(۱) حجّ پیاده و با پای برهنه، با فضیلتتر و در مراعات ادب حضور، برتر
از صورِ دیگرِ حج است. اضافه بر آن، پیاده راه رفتن، شعار محرومان و مسکینان است و
پیاده و با پای برهنه آهنگ خانه خدا کردن، در حقیقت خود را به زیّ آنان در آوردن
است که نزد خدا محبوبتر میباشد.
حجّ صوری و حجّ معنوی
حجّ در حقیقت آهنگ حرم الهی است تا با حرکت از اطوار نفس به عقل، خدا را مشاهده کند
و بدو ملحق شود. در این راه به راهنمایی محتاج است که دانای راه و آگاه به علم
طریقت باشد. به قافلهای و زاد و توشهای نیازمند است که علم و تقوا باشد و مرکبی
لازم دارد که صبر باشد. سالک در این سفر باید مانند شتر باشد که بار سنگین حمل
میکند، کم میخورد و بر گرسنگی صبور است، و تحمّل تشنگی و طول سفر و سختی آن را
دارد و در برابر کوچک و بزرگ منقاد و مطیع است. سالک نیز باید کم حرف، زیاد
روزهدار، بدون احساس خستگی از شرکت اعمال باشد. در آغاز حج، خود را از گناهان پاک
گرداند، از طبایع بشری خارج کند، از دنیا و احکام آن و شأن و اعتباری که از خلق خدا
دارد، جدا شود. در خلوت به ریاضت بپردازد و به دیدار مردان خدا و زیارت آثار
پیامبران و اولیا و صالحان برود و عبادات واجب را به طور کامل بجا آورد.(۲)
عارف سبزواری، در ابیاتی که میآید، به تفصیل تفاوتهای حج صوری و حج معنوی را
بدینگونه بر شمرده است:
للقلب حجّهٌ کما للقالبِ و هیابتغاء نهایه المطالبِ
للقالب قافله و قائد للحجّه راحله تزوّد
فیلزم العارف بالحقیقه للقلب هادیه علی الطریقه
إرادهٌ، عزمٌ، صَفاً، تبتّلٌ وتوبهٌ، إنابهٌ، توکّلٌ
تذکّرٌ، تفکّرٌ، مراقبه مروّهٌ، فتوّهٌ، محاسبه
هذیوأضعافٌ لها ألفیّه منازل الحجّه معنویّه
قوافلُ القلوب، إخوان الصّفا من کلّ داء سُؤرُهُم لها شفا
۱. همان، ج۷۰، ص۱۹۱، ح۱۴
۲. شرح الاسماء یا شرح دعاء الجوشن الکبیر، ص۳۰۸
والزّاد فیکفّهِ عقل نظری*** معرفهٌ، فیالعملیالتقوی ذَرِ
أکرمکم أتقاکم، نسّاکه أخلصکم أبهاکم، سلاّکه
راحله الحجّه ذیاصطبار فیالارتیاض ثمّ الاذّکار
کما الجِمال یحتملن التَعَبا سَهَراً ظماءً وعْرَ وِقْر سَغَبا
یقنعن بالشرک و بالیسیر یفقدن للکبیر والصغیر
کذاک للسالک جوعٌ و سَهَر و عزلهٌ رضاً و تسلیمٌ سِیرَ
لظاهر الحجّه الاغترابُ جا للسرّ اَن من الفِ الاهوا اُخرجا
فیالظاهر تبدیل أرض و سما الباطنِ تبدیلُ قلب و قوی
تعرفُ نفسک فتعرفْ ربّکا بل زِنْ بوصفِه شهودَ نفسِکا
ـ همانگونهکه جسم حج صوری انجام میدهد، قلب نیز حجّ معنوی را برای رسیدن به مقصود
محقّق میسازد. مقصود در حجّ صوری، زیارتِ خانه خدا و در حجّ معنوی زیارت صاحب خانه
و محبّت و طلب او است.
ـ همانطور که حجّ قالبی و صوری، قافله و راهنما و مرکب و زاد و توشه دارد.
حج قلبی و معنوی نیز نیازمند راهنمایی است که عارف به حقیقت حج باشد.
حجّ معنوی نیز مانند حج صوری، دارای منازلی است;
«اراده»، که مانند نور در قلب میتابد. «عزم»، که مرحله تصمیم و بعد از اراده است.
«صفای قلب و صدق نیّت». «تقبّل»،که بریدن از خلق در طلب حق تعالی
حاجی، در سفر حج، باید به زیارت آثار مردان الهی و مزار و مشهد ائمه هدی(علیهم
السلام)رود و هر بنده برگزیده خدا را در سلوک ظاهری و باطنیاش ملاقات کند.
است. «توبه»، «انابه» و«توکّل».
«تذکر»، «تفکر»، «مراقبت»، «مروّت»، «فتوّت»، «محاسبه» و موارد دیگر که (در جای خود
تبیین شده)، همگی منازل حج معنویاند.
ـ همانطور که حج صوری درقالب قافلههایی انجام میشود، درحج معنوی نیز قلب،
قافلههایی دارد که شفای امراض درونی و معنوی است.
ـ همانطور که مَرکبِ حمل توشه در حج، غالباً دو لنگه و کفّه دارد، عقل نیز دارای دو
کفّه «نظری» و «عملی» است.
زاد و توشه در کفه عقل نظری، معرفت و آگاهی است و در کفّه عقل عملی تقوا و ترک
گناه.
ـ مَرکبِ حجّ معنوی، استقامت در تحمّل مشکلات و ذکر دائم است. پس زائر خانه
خدا باید مانند شتر باشد و سختی، تشنگی، دشواریِ راه، سنگینی بار و گرسنگی را در
راه خدا تحمّل کند و تسلیم و راضی باشد.
ـ همانطور که حجّ صوری، دوری از زن و فرزند و مال و وطن را به دنبال دارد، حج معنوی
نیز خارج شدن از هواهای دل است; …وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِراً
إِلَی اللهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَی
اللهِ….
ـ چنانکه حجّ ظاهری هجرت از سرزمینی به سرزمین دیگر است، حج معنوی نیز تبدیل آسمان
قلب و سرزمین قواست.
و هنگامی که آسمان وجود آدمی تغییر کرد، خود را میشناسد و در پرتو خودشناسی به
پروردگارش معرفت پیدا میکند; «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ».(۱)
بلکه فراتر از آن، کسی که خود را شناخت، پیش از آن خدایش را شناخته و معرفت
پروردگارش را میزان و معیار معرفت خود قرار داده است; چرا که علم حقیقی به معلول،
تنها در پرتو علم به علّت حاصل میشود.
ولْیَزُرْ آثار رجال الله فی*** کلیهما ولیَلْقِین کلَّ صفیّ
حاجی، در سفر حج، باید به زیارت آثار مردان الهی و مزار و مشهد ائمه هدی(علیهم
السلام)رود و هر بنده برگزیده خدا را در سلوک ظاهری و باطنیاش ملاقات کند.
عارف سبزواری در ابیات فوق به تفصیل تفاوتهای حج صوری و حج معنوی را تشریح کرده
است.
۱. بحار الأنوار ج۲، ص۳۲، ح۵
اسرار موسم حج
ذیالأشهر للحجّ فیها اصطفیتْ اذا النّفوس بالصیام اُصلحتْ
اذ طَهُرتْ و اغتسلتْ من لوثها حَرَتْ بزُلفی من فناء غوثها
لا حظّ من حَسْنا لِمرآت الصَّدا ما استعذبَ الماء لاِمْرء لیس صدا
البَدَنُ الغیر النَقیّ کلّما غذّوتَه زِدتَ وبالاً ما نمی
برای حج ماههای خاصی برگزیده شده; چرا که نفوس انسانها به خاطر روزهداری در ماه
رمضان پاک شده و آزاد گشته و به درگاه الهی نزدیک شدهاند.
چگونه نفس آدمی نیازمند اصلاح و تطهیر نباشد در حالی که شخص زیبا از آینه بهرهای
ندارد و آب جز در حال تشنگی، برای انسان گوارا نخواهد بود. با اعمالی که انسان در
ماه رمضان انجام میدهد، تشنه قرب الهی گشته و به دنبالش برای حج احرام میبندد.
بدنی که پاکیزه نباشد، هر قدر هم تغذیه کند، وبالش بیشتر شده و رشد نخواهد کرد.
اسرار اعمال و مناسک
اقسام سه گانه حج ـ تمتع، قِران و اِفراد ـ و عمره مفرده، هر یک اعمال و مناسکی
دارند. در بعضی از اعمال و مناسک مشترکاند و در بعضی، از یکدیگر متمایز.
سرّ احرام
إحرام نفس هو أنْ تجردّتْ ملابس الأوهام عنها طُرحَت
تلبّست شعار ذُلٍّ ولَدَی حتّی تسربَلْت بأنوار الهدی
قد حاکت الأنوار من ذیالمَکْرَمَه رداء کبریاء، إزارَ العظمه
عاهد بالله معاهَدات مُراقباً فیتلک إیفاءات
حرّم أهواءً علی النفس و حلّ خلافها فیالقلب عقدُ ما عَقَل
و لیتذکّر اندارجَ الکَفَنِ إذ اکتسا ثوبیالإحرام عُنی
احرام نفس آن است که از علایق و اوهام آزاد شوی; چنانکه بدن، خود را از لباسهای
دوخته آزاد میکند.
نفس، در پیشگاه الهی خود را خوار و ذلیل حس کند، همانطور که بدن خود را به صورت
فقرا و مساکین در آورده و به دو لباس احرام قانع میشود تا به انوار هدایت الهی
منوّر گردد.
باپوشیدن لباس احرام در میقات، پوشیدن کفن پساز مرگ را به یادآورد; چرا که پوشیدن
لباس احرام در حقیقت موت اختیاری است.
و از صاحب کرامتِ حقیقی، ردای کبریایی و لباس عظمت بپوشد، همان طور که سایه در پرتو
صاحب سایه بهرهمند میشود.
با پوشیدن لباس احرام با خدا پیمان ببندد، پیمان ایمان و اطاعت و عبودیت و بر
پیمانش وفادار باشد.
همانطور که انجام بعضی از اعمال بر مُحرمُ صوری حرام است، بر نفس خود نیز هواها و
هوسها را حرام گرداند و در قلب خود تصمیم به مخالفت با آنها بگیرد و از عقل اطاعت
کند; «الْعَقْلُ مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اکْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ».(۱)
با پوشیدن لباس احرام در میقات، پوشیدن کفن پس از مرگ را به یاد آورد; چرا که
پوشیدن لباس احرام در حقیقت موت اختیاری است.
سرّ تلبیه
تلبیه، پاسخ به ندای حق تعالی است. ندا، گاه تکوینی و پاسخ آن حتمی است و گاه
تشریعی و تکلیفی.
فیذا النداء و الخطاب قد أثَر إنّ المخاطب له قد انتشرَ
۱. کلینی، اصول کافی، ج۱، کتاب العقل و الجهل، ح۳
فَفِئهٌ قد سمعتْ و فهمتْ قد أجابتْ وهم حزبٌ علتْ
و فئهٌ سمع و لم تفهم، و هم یأتون بالحجّ و رَوحا لم تشُم
و فئهٌ قد فهموا بلا ندا و هم أولوا الأید سقوا تأیُّدا
و فئهٌ لم یسمعوا لم یفهموا و لم یجیبوا، و هم الأولی عَمُوا
و هم عن السماع مَعْرولونا شرّ الدوابّ الصُّم محجوبونا
مردم در پاسخگویی به ندای تشریعی پروردگار عالم چهار گروهاند.
یک گروه ندای حق را شنیده و میفهمند و اجابت میکنند، این گروه صاحبان حقایق و
حِکَم و لطایفاند.
گروه دیگر ندای حق را میشنوند، اما نمیفهمند، حج بهجای آورند اما روح حج را
استشمام نمیکنند. این گروه اهل صورتند نه معنا، اهل عقاید مختلفاند که با صاحبان
عقاید در نزاعند.
گروه سوم بدون ندا خطاب حق را فهمیدهاند، اینان گروه خاصی هستند که شراب معرفت
نوشیده و از ابتدای امر مجذوب بودهاند و اهل کشف و تحقیقاند.(۱)
و گروه چهارم کسانی هستند که نه ندای حق را شنیده و نه فهمیده و نه اجابت کردند.
این گروه همان اصحاب شمالاند که طاغوت اولیای آنهاست.(۲)
امام زینالعابدین(علیه السلام) هنگامی که محرم شد و بر مرکب قرار گرفت. رنگش زرد
شد و لرزه بر اندامش افتاد و توان لبیک گفتن را از کف داد و فرمود: میترسم بگویند:
«لا لبّیک و لا سعدیک»
انسان هرگاه از کوه بالا میرود یا به درّهای فرود میآید، باید به فکر وصول باشد.
دعوت خداوند را اجابت کند و لبّیک گوید و در این اجابت، میان دو حالتِ «خوف» و
«رجا» باشد و سرنوشت خود را به خدا واگذارد و به فضل او تکیه کند.
روایت شده که امام زینالعابدین(علیه السلام)هنگامی که محرم شد و بر مرکب قرار
گرفت. رنگش زرد شد و لرزه بر اندامش افتاد و توان لبیک گفتن را از کف داد و فرمود:
میترسم بگویند: «لا لبّیک و لا سعدیک» و چون لبیک گفت، از هوش رفت و از مرکب به
زمین افتاد و پیوسته همین حال را داشت تا اعمال حج به پایان رسید.(۳)
۱. شاید مراد حقتعالی از آیه مبارکه: وَ لا تَطْرُدِ الَّذِینَ یَدْعُونَ
رَبَّهُمْ بِالْغَداهِ وَ الْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ ما عَلَیْکَ مِنْ
حِسابِهِمْ مِنْ شَیْء وَ ما مِنْ حِسابِکَ عَلَیْهِمْ مِنْ شَیْء…،(انعام، آیه
۵۲) این گروه باشند.
۲. إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِینَ لا
یَعْقِلُونَ. انفال: ۲۲
۳. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۲۱۵، ح۲۲۰۴
شخصیکه میخواهد دعوت حق را لبیک گوید، به یاد اجابت ندای حق تعالی با نفخ در صور
و حشر خلایق از قبرها و ازدواج مردم در عرصههای قیامت بیفتد که او را لبیک
میگویند و مردم به چند گروه تقسیم میشوند: مقرّبین، قبول شدگان و کسانی که در
ابتدا میان حالت ترس و امید هستند ولی پس از مدتی رحمت الهی بر غضب او چیره شده و
مشمول رحمت او قرار میگیرند، حاجی نیز هنگام لبیک همین حال تردید را دارد که آیا
او را خواهند پذیرفت و حجّش قبول خواهد شد یا نه؟
اسرار تکرار تلبیه
إذ ذَکَر الوصول فیالأحوال ذی*** و هیتُرجّیه فلبّی، فاحتذ
إذ شوقُه بکلّ حال جُدّدا کرّرها کما بمعناها بَدا
إذ علائم الوصول ظَهَرتْ تلبیهٌ من واصل ماسُوِّغَت
کذا إذا ما وَقَقوا بعَرفه ما استحسَنتْ من ذیشهود عرفه
إذ الوقوف وقْفهٌ فیالمعرفه و المشعر الشعُور بالمزدلفه
بل هیأه الوقار تدعو الهیبه کما حضوره یُجرُّ الغَیْبه
تلبیه با صدای بلند، آشکار ساختنِ دین خداست، در صورتی که مانعی از تلبیه بلند
نباشد; مثل تلبیه گفتنِ زنان، که آهسته گفتن اولی است. اما سرّ تکرار آن در
حالات مختلف، بدین جهت است که مُحرِم در حالات مختلف به یاد وصول به مقصد و امیدوار
به وصول باشد ولبیک گوید. چه، شوق به وصول در حالات مختلف تجدید میشود و میل طبیعی
یا ارادی هرچه به هدف نزدیکتر شود، شدت پیدا میکند.
احتمال دیگر در سرّ تکرار تلبیه آن است که بهخاطر علوّ مرتبه منادی و اهمیت مقصد
پیدرپی دعوت حق تعال
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 