پاورپوینت کامل تخریب بقیع به روایت اسناد (۲) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل تخریب بقیع به روایت اسناد (۲) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تخریب بقیع به روایت اسناد (۲) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل تخریب بقیع به روایت اسناد (۲) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۱۵۶
شروع یک توطئه
براساس گزارش حسین پیرنظر(۱) از سفارت ایران در مصر، اگر دولت ایران برای یکی دو
سال دیگر، رفتن به حج را منع میکرد، حتماً حکومت حجاز حاضر به قبول شرایط پیشنهادی
ایران میشد و درنتیجه، هم برای زائران ایرانی رفع مزاحمت میگردید و هم نسبت به
تعمیر قبور و خرابیهای به عمل آمده امتیازاتی بهدست میآمد.
لیکن متأسفانه این کار
صورت نمیپذیرد و در خرداد ۱۳۰۸هـ.ش. اولین مراوده رسمی
دیپلماتیک میان ایران و حکومت عبدالعزیز صورت گرفته و در شهریور همین سال، معاهده
مودّت میان ایران
و حجاز امضا و در فروردین سال
۱۳۰۹هـ.ش. حبیبالله هویدا با عنوان
نماینده ایران و با سمت کاردار وارد جدّه میشود.
تأسیس سفارت ایران در عربستان، که به نوعی تقویت حکومت عبدالعزیز را در پی داشت، به
حدّی برای عبدالعزیز مهم بود که هویدا پس از ملاقات با وی، از قول کفیل وزارت خارجه
در گزارش خود مینویسد:
«… و ذکر کرد که هیچ وقت اعلیحضرت را تا این درجه شاد و مسرور ندیده بودیم که
امروزه از ملاقات شما و وصول ناصر همایون
۱. اسناد روابط ایران و عربستان سعودی، ص۷۳
–[۱۵۷]–
شاهنشاهی اظهار شادی و سرور علنی میفرمودند….»(۱)
مأموریت حبیبالله هویدا
حبیبالله هویدا در ایجاد این ارتباط نقش مهمّی داشته و لذا دولت حجاز نیز به
مسؤولان وزارت خارجه خود دستور میدهد که همیشه او را راضی و خورسند نگاه دارند که
اسباب تکدّر خاطر و دلتنگی برای او فراهم نشود و تمام مطالب و تقاضاهای او را به
فوریت انجام دهند!(۲)
باتوجه به اینکه حبیبالله هویدا یکی از دو نماینده ایران برای بررسی وضعیت حجاز در
اثر حمله وهابیها و تخریب اماکن مقدسه بوده و از سوی دیگر، وی براساس اسناد، دارای
مسلک بهائیّت و از بهائیان شناخته شده بوده است،(۳) همه گویای آن است که متأسفانه
نماینده ایران بهصورت پنهانی نقشی مؤثر در نادیده گرفتن این مسأله مهم داشته است.
این نکته زمانی تقویت میشود که ملک عبدالعزیز به هویدا میگوید:
«… ما شما را از خود میدانیم، شما نیز خود را مثل سایر نمایندگان اجانب ندانید،
هیچ وقت لزوم به تحصیل اجازه نیست، هروقت که میل دارید، بدون هیچ ملاحظه، به دیدن
ما بیایید، چه در مکه چه در اینجا، ما همیشه آماده ملاقات شما هستیم….»(۴)
در روزنامه الوطن (چاپ بغداد)، در تاریخ ۲۰ ربیعالاول ۱۳۴۸هـ.ق. در زمینه
بهرسمیت شناختن دولت حجاز توسط ایران درباره نماینده ایران، حبیبالله خان
عینالملک معروف به هویدا مینویسد:
«… مشارالیه کاملاً به این قضایا آگاه است و علاوه بر اینکه زبان مملکت را
بهخوبی میداند، محل اعتماد ملک عبدالعزیز و رجال حکومت حجاز است و شخصاً نزد
آنها محترم است و بدیهی است که تعیین او به این سمت، مسأله را بهطور دلخواه حل و
تسویه مینماید!»(۵)
در ماده سوم عهدنامه مودّت، امضا شده میان دو کشور، هیچ اشارهای به مسأله تخریب و
هدم آثار اسلامی و قبور ائمه بقیع نشده و با کمال تأسف راحت از کنار آن
گذشتهاند.(۶) هویدا تا سال ۱۳۵۳هـ.ق. بهعنوان نماینده ایران در
۱. اسناد روابط ایران و عربستان سعودی، ص۸۴
۲. همان مدرک.
۳. پدربزرگ هویدا، میرزا رضا قناد، از بهائیان متعصب و از فدائیان عباس افندی
محسوب میشد. علاقه او به رهبر بهائیان بهحدّی بود که هنگام سفر او به فلسطین،
همراهش به «عکا» رفت و مستخدم و خادم مخصوص عباس افندی گردید.
عباس افندی بهواسطه خدمات میرزا رضا مخارج تحصیل فرزند او را تقبل کرد و حبیبالله
(پدر امیرعباس) را برای تحصیل به اروپا فرستاد. حبیبالله در اروپا به زبانهای
انگلیسی و فرانسه مسلط شد و چون عربی را هم روان صحبت میکرد، در مراجعت به ایران،
در دستگاه سردار اسعد بختیاری بهعنوان مترجم استخدام شد و همزمان کار ترجمه متون
خارجی برای «روزنامه رعد» را هم بهعهده گرفت.
پروفسور براون، میرزا رضای قنّاد (محمدرضا) پدربزرگ هویدا را یکی از چندتن رازدار
رهبر بهائیان میداند.
فاضل مازندرانی، مؤلف کتاب ظهورالحق (متعلق به بهائیان) در جلد هشتم (قسمت دوم)
صفحه ۱۱۳۸ در باره معرفی پدربزرگ هویدا مینویسد:
«دیگر آقا محمدرضا قناد سابقالوصف، از مخلصین مستقیمین اصحاب آن حضرت شد تا وفات
نمود و مدفن او در قبرستان «عکا» است و از پسرانش میرزا حبیبالله عینالملک
(پدرهویدا) که به پرتو تأیید و تربیت آن حضرت، صاحب حسن خط و کمال شد و همی سعی
کرد و کوشید که شبیه به رسمالخط مبارک نوشت. و در سنین اولیه نزد آن حضرت کاتب
آثار و مباشر خدمات گردید. بعداً مشاغل دولتی و مأموریت در وزارت خارجه ایران یافت
و پسر دیگرش میرزا جلیل خیاط (عموی هویدا) در «عکا» و هم از دخترش (عمه هویدا) که
در شام شوهر نمود، مآل با سعادت و رضایتی بروز نکرد!
حبیبالله (عین الملک) با دختری بهنام افسرالملوک ازدواج کرد. افسرالملوک دختر
محمدحسینخان سردار از تروریستهای معروف بهایی بود که در دوران قاجاریّه در آشوب و
بلوایی که بهائیان در چند شهر ایران بهراه انداختند نقش داشت.
حبیبالله (عینالملک) با کمک و حمایت سردار اسعد بختیاری به وزارت امور خارجه رفت
و بهواسطه آشنایی به زبان عربی و سابقه اقامت در شامات، مأمور خدمت در سوریه و
لبنان گردید. عینالملک که در این سالها همچنان به «آلرضا» معروف بود، با سوء
استفاده از موقعیت دیپلماتیک خود، به تبلیغ بابیگری در این کشورها پرداخت.
چند ماه پس از اقامت حبیبالملک در شامات، او را مأمور خدمت در «جدّه» کردند. وی در
«جدّه» با انگلیسیها سر و سرّی پیدا کرد و علیرغم اقامت در سرزمینی که قلب جهان
اسلام محسوب میگردد، به تبلیغات بابیگری خود ادامه داد….
فعالیتهای بهاییگری قنسول ایران موجد بروز آثار سوئی گردید و وزارت امور خارجه
ایران مجبور شد وی را به تهران احضار نماید.
عینالملک پس از احضار به تهران، مجدداً روانه عکا گردید و تا پایان عمر در خدمت
رهبر بهائیان باقی ماند.
«حبیبالله» عینالملک دو پسر داشت: یکی بهنام امیرعباس و دیگری به نام فریدون
هویدا.
(امیرعباس هویدا، صص۱۴ و ۱۵).
۴. اسناد روابط ایران و عربستان سعودی، ص۸۸
۵. اسناد روابط ایران و عربستان سعودی، ص۷۵
۶. همان، ص۷۷
–[۱۵۸]–
حجاز مشغول بهکار بوده است.
حبیبالله هویدا در مأموریتش به مدینه، برای کسب اطلاع از میزان خرابیها، تلاش جدی
کرده تا این حادثه مهم را بسیار کمرنگ تلقی نموده، وهابیان را بهنوعی، تبرئه
نماید. در گزارش وی چنین آمده است:
… بالای مناره، قبه مطهّر صعود کردیم، یکصد و سی پله بالا رفتیم و از آنجا قبه
مطهر را زیارت نمودیم (زیرا صعود بالای قبه غیرممکن است). از آنجا مشاهده نمودیم
که فقط پنج گلوله تفنگ به قبه مطهر اصابت نموده و اندکی سوراخ کرده است و ابداً
خرابی وارد نیامده است! اولاً نمیشود حتم کرد که این گلولهها از طرف وهابیها
بوده است! ثانیاً برفرض اینکه از طرف آنها بوده باشد، واضح است عمدی نبوده است!
و در اثنای تیراندازی به همدیگر خطاءً به قبه مطهر اصابت کرده است! و دلیل صحت این
نظریه این است که قبه مرقد مطهر خیلی عظیم و بزرگ است و وهابیها هم در پشت دروازه
و قلعه شهر بودهاند و تعدادشان بیش از
سهـچهار هزار بوده است; اگر قصد اصابت میداشتند، اقلاً دو سه هزار گلوله به قبه
مطهر میرسید! بههرحال فقط آثار پنج گلوله تفنگ در روی قبه مطهر بود و همچنین آثار
چهار ـ پنج گلوله بر قبه اهلبیت بود، خادمباشیِ حرم مقدس نیز سه ـ چهار عدد گلوله
آورده و به بنده داد و گفت که اینها را روی بام حرم یافته و تصور میکند که از
گلولههایی است که به قبه مقدس رسیده است. فدوی آنها را تقدیم خواهم نمود که در
موزه وزارت معارف محفوظ بماند….»(۱)
متن کامل گزارش هویدا
جهت اطلاع بیشتر خوانندگان، متن کامل گزارش به این شرح تقدیم میگردد:
۱. اسناد روابط ایران و عربستان سعودی، ص۵۰
–[۱۵۹]–
تاریخ سند: ۱۱ دیماه ۱۳۰۴
فرستنده: حبیبالله هویدا
گیرنده: وزارت امور خارجه
موضوع: گزارش در باب وقایع حجاز
نمره: ۲۱۱
مقام منیع وزارت جلیله امور خارجه دامت شوکته
بر حسب اوامر متعدده تلگرافی وزارت جلیله متبوعه، روز ۱۵ مهرماه ۱۳۰۴، مطابق ۷
اکتبر ۱۹۲۵ از شام به مصر و از آنجا در معیت جناب غفارخان، وزیر مختار مصر در روز
۱۹ مهرماه با کشتی خدیوی به طرف جده حرکت و روز ۲۴ مهرماه وارد جده شده ]روز[ ۲۹ با
اتومبیلهای سلطان نجد بهطرف مکه معظمه رهسپار شدیم. ابن سعود در میان راه جده و
مکه، در محلّی که به اسم بحره معروف است، برای پذیرایی از نماینده انگلیس «مستر
کلایتون»، که برای عقد معاهده آمده بود، چادرهای متعدد افراشته بود و خود نیز چون
آنجا بود، اول برای ملاقات او رفته، پس از صرف ناهار و چای، چهار بعد از ظهر با یک
نفر میهماندار مخصوص و چهار نفر گارد مخصوص، در حالتی که مُحرم بودیم، پس از وصول
به مکه معظمه و ادای وظایف دینیه عمره، به خانهای که معین کرده بودند رفته، روز
بعد برای مشاهده و زیارت مقامات و قبور مهدومه، که در قبرستانی که در منتهیالیه یک
طرف شهر در دامنه کوهی واقع است رفتیم. قبر حضرت خدیجه و حضرت آمنه(۱) و قبر
عبدالرحمن بن ابیبکر و قبور بنیهاشم و مسجد جن و قبر عبداللهبن الزبیر و قبور
شهدا و قبور سایر ناس که در آن قبرستان بود، وهابیها همه را خراب و مهدوم
کردهاند.
مولد حضرت پیغمبر و خانه حضرت خدیجه که ولادتگاه حضرت صدیقه طاهره، زهرا
ـصلواتاللهعلیهاـ بوده است، همه را مهدوم و با خاک یکسان کردهاند. عمارت و
قبههای مراقد حضرت خدیجه و آمنه را که با خاک یکسان کردهاند سهل است، قبر حضرت
خدیجه را نبش کرده بودند و معلوم بود
۱. قبر حضرت آمنه مادر رسولخدا(صلی الله علیه وآله) در محلّی به نام ابواء،
میان مکّه و مدینه قرار دارد.
–[۱۶۰]–
که دوباره با خاک و گِل پر کردهاند. خانه متولّی قبر خدیجه را منهدم و تمام دارایی
او را به یغما بردهاند و خانه متولّی در همان قبرستان، پهلوی قبر حضرت آمنه و
خدیجه بوده است.
البته راجع به این معاهدات و تفصیل ملاقات و مذاکرات با سلطان ابن سعود، جناب اجل
غفارخان وزیر مختار راپرت مفصل تقدیم نمودهاند و احتیاج به تکرار فدوی نیست!(۱)
زیرا مأموریت فدوی فقط برای مدینه منوّره است. بنده در ذهاب و ایاب و در کلیه مواقع
و در ملاقاتهای با اعلیحضرت ملک علی و سلطان ابن سعود با جناب وزیرمختار بودم و
وظیفه ترجمانی را بهعمل میآوردم، لهذا همینقدر عرض میکنم که جناب غفارخان، الحق
یکی از رجال سیاسی تجربهدیده و هوشیار و با متانت و عاقبتاندیش دولت علّیه ابد
مدت هستند و این مأموریت را فوقالعاده با متانت و سیاست و کیاست انجام دادند و از
این بهتر امکانپذیر نبوده و نیست.
فدوی راجع به ملاقاتها و مذاکراتی که با ملک علی و سلطان ابنسعود با حضور جناب
وزیر مختار شده، در اینجا شرحی نمیدهم که مبادا در تعبیر کم و زیاد شود و محول به
راپرتی که خود ایشان تقدیم کردهاند، مینمایم. علیهذا ذیلاً به شرح مأموریت مخصوص
خودم که راجع به مدینه منوّره است، میپردازم:
نظر به اینکه وقتی در مکّه معظمه بودیم، سلطان نجد ذکر نمود که ایصال مرا فقط تا به
«عیون» که اردوگاه قشون وهابیها است و دو ساعت از مدینه منوره دور است تعهد میکند
و از آنجا تا مدینه را درعهده نمیگیرد، سوءظنی ما را دست داده، با جناب وزیرمختار
به جده برگشتم که با ملکعلی مذاکره نمایم. ملکعلی بیچاره گفت:
من هرچه شما بگویید حاضرم، ولی قشون ما همه در داخل مدینه هستند و در خارج شهر قشون
نداریم (و از عیون) تا به مدینه همه نخلستان است و همه در دست خود وهابیها است،
میترسم که برای بدنام کردن از بین نخیل تیری به شما بزنند و بگویند که از طرف ما
بوده است. پس اصلح آن است که سلطان با گاردهای خود شما را به دائره تلگراف بیسیم
ما که خارج شهر است رسانده، گاردهای ما آنجا شما را تحویل میگیرند و در حین عودت
نیز در همان نقطه شما را تحویل
۱. معلوم میشود اعتراف وی به تخریب قبور در مکّه به دلیل آن بوده که قبلا گزارش
آن توسط غفارخان به تهران ارسال گردیده و او میدانسته اگر ننویسد از طریق گزارش
غفارخان واقعیتها به تهران منعکس خواهد شد.
–[۱۶۱]–
سوارهای سلطان میدهند.
لهذا فدوی از جدّه تفصیل را به ابنسعود نوشتم. روز بعد جواب رسید و قبول کرد و
اتومبیل فرستاد و همان روزی که جناب وزیرمختار سوار کشتی و عازم مصر شدند، بنده نیز
سوار اتومبیل و عازم (بحره) گشتم. یک شبانهروز در بحره متوقف و دو دفعه با
ابنسعود ملاقات شد. فوقالعاده احترام و محبت نمود و هر دفعه خیلی اظهار میل به
تقرّب به دولت علّیه میکرد و میگفت:
ما با دولت ایران همجواریم و بهقدر سیهزار نفر شیعه در نجد، و در احساء نزد من
هستند، میتوانید از آنها تحقیق نمایید، آنچه در حق ما شهرت میدهند اکثر تهمت و
افتراست. انشاءالله شما به مدینه رفته، خواهید دید که آنچه گفتهاند دروغ است. من
صریحاً به شما میگویم و شما هم به دولت علیه بنویسید که من حرمین شریفین را به جان
و مال و اولاد خود حافظ و حارسم. مهدومات مکه نیز قبل از ورود من بوده است. بلی
وهابیها اعتقاد به تعمیر قبور و قبّهها ندارند و بدعت میدانند و «خیرالقبور
الدوارس»! را، حدیث معتبر میشناسند. معهذا بعد از ورود خودم فوراً جلوگیری
کردهام و حالیه نیز با کمال اصرار و الحاح منتظرم که دول و ملل اسلامی،
نمایندههای خود را بفرستند و در امور حجاز قراری دهند و برای تعمیر این قبور نیز
اگر مصمم شوند ممانعت نمیکنم سهل است، مساعدت خواهم کرد، حتی اگر خروج مرا نیز از
حجاز مقرر دارند، فوراً بیرون میروم.
قبل از حرکت بنده به مدینه منوره و بعد از عودت، سلطان این صحبتها را مکرر گوشزد
نمود و بعد از عودت از مدینه در ملاقات اخیر خواهش کرد که فدوی در تقرّب بین او و
دولت علّیه اقدام کنم و نیز خواهش نمود که مکاتبه با او داشته باشم. به هرصورت
ابنسعود پنج نفر از تفنگداران مخصوص شخصی خود را با سه نفر شتر ذلول مخصوص برای
بنده و نوکر بنده معین کرد که تا مدینه ذهاباً و ایاباً با بنده باشند و برای تهیه
حرکت از بحره به مکه رفته، چهار روز در آنجا ماندم سپس تفنگداران سوار شتر را به
رابغ که کنار دریاست فرستادند و بنده نیز با مستشار مخصوص خود او با اتومبیل به
رابغ رفتیم. از مکه تا رابغ با شتر پنج منزل است، با اتومبیل نه ساعت طول کشید.
–[۱۶۲]–
در رابغ چند روزی منتظر تفنگداران شدم. مستشار مخصوص سلطان به مکه عودت نمود. در
این اثنا فدوی سخت مریض و بستری و مبتلا به دسانتری شدم و ده روز سفر تأخیر افتاد.
نه علاجیگ نه درمانی، نه حبیبی و نه طبیبی.
رابغ عبارت از یک دِه بزرگی است که هیچ چیز در آن یافت نمیشود، جز نان و برنج و
گوشت چیزی نیست. از سبزیجات اثری نیست. آب چاهِ آن هم تلخ و ناگوار. بههرحال، به
روحانیت حضرت ختمی مرتبت متوسل شده، به قوه دعا و مناجات بهبودی حاصل شد.
در این اثنا، پسر سلطان با پانصد نفر شترسوار از قشون وهابیها، برای رفتن به مدینه
به رابغ رسیدند. فدوی نیز با وجود ضعف و نقاهت با تفنگدارهای مخصوصه به آنها ملحق
شدم و حرکت نمودیم و روز ششم به عیون رسیدیم. دیگر جسارت میدانم عرض کنم این شش
روز شترسواری چه بر سر این فدوی آورد. به هرحال بعد از دو روز استراحت، مراسلهای
به امیر مدینه و به حاکم لشکری مدینه نوشته، توصیهنامههای ملک علی را در جوف
نهاده، با قاصد مخصوص به مدینه فرستادم. روز بعد جواب رسید که با نهایت شادی و
افتخار منتظر هستند. لهذا با پنج نفر سوار و ده نفر پیاده از قشون سلطان حرکت کردم.
در همان محل معین یک نفر مهماندار با یک درشکه و ششـهفت نفر سوار مسلّح حاضر
بوده مرا تسلیم گرفتند و رییس سواران سلطان هم ورقه کتبی از بنده گرفتند که مرا به
سلامت تحویل دهند.
از آنجا به سمت مدینه منوره رهسپار شدیم، در خارج از دروازه، بهقدر پانصد نفر
قشون و صاحب منصبهای لشکری و کشوری و امیر مدینه شریف احمدبن منصور و جمع زیادی از
اهالی استقبال شایانی نمودند و همچنین روز عودت به همین ترتیب مشایعت کردند.
بعد از ورود و استحمام به زیارت حرم مقدس مطاف ملأ اعلی، مرقد مطهر حضرت
خاتمالانبیاء ـعلیه آلاف التحیه و الثناءـ مشرف شدم، روحانیتی که در آن مقام
مقدس دست میدهد، از وصف خارج است. به محض عتبهبوسی، زحمات و خستگی ]…[ راه
بهکلّی نابود شد. خداوند سر سودن به این آستان
–[۱۶۳]–
ملایکپاسبان را نصیب حضرت اشرف و جمیع دوستان فرماید!
سه روز در مدینه توقف نمودم. روز دوم به قصد بازدید قبّه مطهر، با عزّتپاشا حاکم
لشکر شهر و میهماندار جناب سید عمران تاجر شیعی عراقی و متولیباشی حرم مطهر داخل
حرم شدیم. بعد از ادای فریضه زیارت و عتبهبوسی، آغاباشی; یعنی خادم باشی حرم، برای
هریک از ماها لباس خدمتکاران آورده،
پوشیدیم و بالای مناره قبه مطهر صعود
کردیم، یکصد و سی پله بالا رفتیم و از آنجا قبّه مطهر را زیارت نمودیم (زیرا صعود
بالای قبه غیرممکن است).
از آنجا مشاهده نمودیم که فقط پنج گلوله تفنگ به قبه مطهّر اصابت نموده و اندکی
سوراخ کرده است و ابداً خرابی وارد نیامده است. اولاً: نمیشود حتم کرد که این
گلولهها از طرف وهابیها بوده است، ثانیاً: برفرض اینکه از طرف آنها بوده باشد،
واضح است عمدی نبوده است و در اثنای تیراندازی به همدیگر، از روی خطا به قبّه مطهر
اصابت کرده است و دلیل صحّت این نظریه این است که قبه مرقد مطهر، خیلی عظیم و بزرگ
است و وهابیها هم در
پشت دروازه و قلعه شهر بودهاند و تعدادشان بیش از سهـچهار هزار بوده است. اگر
قصد اصابت میداشتند، اقلاً دوـسه هزار گلوله به قبه مطهّر میرسید.
بههرحال فقط آثار پنج گلوله تفنگ در روی قبه مطهر بود و همچنین آثار
–[۱۶۴]–
چهارپنج گلوله بر قبه اهل بیت بود. خادمباشی حرم مقدس نیز سهـچهار عدد گلوله
آورده و به بنده داد و گفت که اینها را روی بام حرم یافته و تصور میکند که از
گلولههایی است که به قبّه مقدس رسیده است. فدوی آنها را تقدیم خواهم نمود که در
موزه وزارت معارف محفوظ بماند.
بالأخره روز چهارم برحسب خواهش بنده، سواران سلطان، با تقریباً سیـچهل نفر پیاده
که خودشان مایل به آمدن شده بودند به خارج شهر آمده، بنده نیز با قریب بیست نفر
تفنگدار سواره و پیاده، از قشون ملک علی و دونفر صاحب منصب سرهنگ و سید عمران تاجر
به خارج شهر آمده و ]ما را[ تسلیم گارد ابنسعود نمودند و ورقهای به خط و مهر از
بنده گرفتند و عودت نمودند.
بنده نیز با سواران سلطان به مقام حضرت حمزه مشرف شدم که در بین راه واقع است. به
عمارت و قبّه حضرت حمزه با وجود اینکه چندین ماه است که در تصرف وهابیها بوده است،
ابداً آسیبی نرسیده است. به قبر حمزه نیز دستی نزدهاند و روپوش آن موجود و شبکه
آهن اطراف آن نیز دست نخورده است، فقط گویا اثاثیهای که آنجا بوده; از قبیل پرده
و قالی و چراغ به غارت بردهاند. فقط یک نفر از اهل مدینه ذکر میکرد که قبر
عقیلنام، از اصحاب پیغمبر را که در جنب مرقد حمزه مدفون بوده است، خراب کرده
بودهاند. وهابیها بعد از اینکه شنیدند بنده برای تحقیق میآیم، دوباره تعمیر
کردهاند، لیکن صحت و سقم این قول معلوم نیست.
در هرحال، مقام حضرت حمزه ابداً خراب نشده است. اثاثیه را هم که میگویند به غارت
بردهاند، تصور نمیشود که چیز مهمی بوده باشد; زیرا فدوی در مدینه منوره مرقد حضرت
عبدالله بن عبدالمطّلب، پدر پیغمبر را که زیارت کردهام، اثاثیه آن فقط عبارت از
چند گلیم و قالیچه مندرس و کهنه و حصیر پارهشده و بهقدری کثیف و گردآلود بود که
انسان متأثر میشد که صریحاً به همراهان گفتم خیلی اسباب تأثّر است که به مرقد پدر
پیغمبر اینگونه بیاهتمامی نمودهاید و کثیف نگاه داشتهاید. در صورتی که مرقد پدر
پیغمبر را با این وضع مشاهده نمودم، تصوّر نمیکنم که مرقد عموی پیغمبر بهتر بوده
است و وهابیها هم اگر غارت کردهاند
–[۱۶۵]–
چیز قابلی نبوده، فقط خود را مفتضح کردهاند. این بود حقیقت مشاهدات فدوی که عرض
شد.
پس از زیارت، به اردوگاه سلطان آمده، دو روز توقف کرده، با پنج نفر تفنگداران مخصوص
سوار شتر شده، بهطرف مکه رهسپار شدم. شب و روز در حرکت بودیم; یعنی شبانهروزی
چهارده ساعت در حرکت بودیم. روز هشتم، بعد از ظهر، نیمهجان به مکه معظمه رسیدیم.
در راه از آب کثیف ناگوار مبتلا به تب و نوبه؟؟؟ شدم که هنوز آثارش باقی است. در
وقت عودت یک کجاوه خریده، بهتصور اینکه شاید راحتتر باشد، ولی افسوس بعد از
دوـسه روز مجبور شدم که بیکجاوه سفر کنم; زیرا کجاوه با آن حرکت مخصوص شتر،
عذابش بیشتر است.
دو شب و یک روز در مکه مانده، با ابنسعود وداع کرده، با اتومبیل به جده آمدم. چند
روزی در جده منتظر کشتی شده، با ملکعلی چند ملاقات کرده، بالاخره به سمت مصر و از
آنجا به شام آمدم.
ملاقات اخیر با ابنسعود را در ورقه علیحده به عرض میرسانم و همچنین ملاقات با
ملکعلی را، که بیچاره بالاخره مجبور به استعفا و هجرت از حجاز شد; زیرا مقصود از
این راپرت، فقط دادن توضیحات درخصوص مدینه منوره است.
اما این نکته را جسارت میورزم که در این مسافرت مصایبی که بر فدوی رسید، مرا اقلاً
ده سال پیرتر کرده است و علیالعجاله نعمتی ظاهری که قسمتم شده است، ضعف و ناتوانی
و انحلال قوای جسمانی است و خداوند شاهد است که از صمیم قلب میگویم که فقط روحانیت
حضرت پیغمبر(صلی الله علیه وآله) بنده را سالم به شام عودت داد، وإلاّ بایستی در
راه مدینه و مکه هلاک شده باشم و خودم از عودت مأیوس بودم. الحمدلله فی کلّ حال،
ایام شوکت مستدام باد!(۱)
فدوی ـ حبیبالله هویدا
هویدا در گزارش دیگری باز سعی کرده ابن سعود را از اتهام تخریب قبور تبرئه کند. وی
از قول ابن سعود چنین مینویسد:
«… خیلی اسباب حیرت است که مسلمانان عالم فقط برای تخریب چند قبر که قبل از ورود
من بهدست این
۱. اسناد روابط ایران و عربستان سعودی، ص۴۶
–[۱۶۶]–
بدویهای جاهل مهدوم شده، اینهمه اظهار غیرت و حمیّت و دردمندی نمودند و در مجامع
و منابر و روزنامهها مرا لعن و تکفیر کردند و عالم را بر من شوراندند و بدنام
خواستند….»(۱)
تلاش برای بازسازی
پس از سلطه وهابیان بر حجاز و ویران ساختن حرم و گنبد ائمه بقیع و دیگر مدفونین در
این قبرستان، شیعیان جهان و خصوصاً مراجع و علمای دینی تلاشها و اقداماتی برای
بازسازی و تعمیر قبور بقیع انجام دادهاند که به بعضی از آنها اشاره میکنیم:
مظفر اعلم، نماینده دولت ایران در جدّه از سال ۱۳۳۰هـ.ش. کوششهایی در این راستا
داشته است. وی در تاریخ ۲۱/۹/۱۳۳۰ در نامهای به شماره ۴۰۲، خطاب به کمیسیون دائمی
حج چنین مینویسد:
روز چهار شنبه ششم آذرماه ۱۳۳۰ برای زیارت مدینه منوره به آنجا رفتم. نتیجه
مطالعات خود را ذیلاً به عرض میرساند:
۱ ـ وضعیت بقیع بعد از خرابی تمام ساختمانهای قبور ائمه اطهار(علیهم السلام) بسیار
دلخراش است و عبارت از قبرستان
پست و بلند عمومی است که هیچ فرق
و امتیازی بین قبور بزرگان دین و
عامّه ناس باقی نیست و اگر توفیق
حاصل شود که موافقت اولیای دولت سعودی برای ساختن دیواری با پنجرههای آهنی گرد
محوطه مدفن مطهر ائمه هدی تحصیل شود که اقلاً این قبور در میان این چهار دیوار
محفوظ بماند، قدم بزرگی در حفظ شعائر اسلام برداشته شده است. امیدوارم در مواقع
مقتضی در مذاکره با اولیا مؤثر و متنفذ، کوتاهی نشود. شاید بتوان فعلاً تا این
اندازه حفاظت قبور منظور را، که عبارت از محوطهای بهوسعت ۱۲۰ متر مربع است تأمین
نمود و نیز سایهبانی در مقابل این محوطه مانند سایهبان بین صفا و مروه ساخته شود.
۲ ـ حضرت آقای سید محمدتقی طالقانی که از طرف حضرت آیتالله بروجردی برای سرپرستی و
هدایت جماعت شیعی مدینه، موسوم به نخاوله، که عبارت از پنج الی ششهزار نفر از
عناصر کارآمد و مؤثر مدینه میباشند، اعزام شدهاند، موقعیت خوبی در میان
۱. همان، ص۵۴
–[۱۶۷]–
آنها احراز نموده و با کمال جدیت مشغول انجام وظیفه میباشند. در
این چند روز با استفاده از دید و
بازدیدها، ایشان را با مقامات رسمی مدینه مربوط نموده و از همه تقاضا شد لازمه
مساعدت را درباره ایشان دریغ ننمایند.
یک روز هم به اتفاق وزیر مختار مصر به بازدید ایشان به تکیه
نخاوله رفتیم که جمعی از رؤسای آنها، آنجا را بهطور آبرومندی آراسته بودند و از
هردو پذیرایی صمیمانهای بهعمل آمد. فعلاً وضعیتایشان در مدینه
بسیار راحت و خوب و مورد توجه میباشند و الحق از حیث رفتار و اخلاق و متانت نیز
بهترین انتخابی بوده است که
از طرف حضرت آیتالله العظمی بهعمل
آمده است.
وزیر مختار شاهنشاهی ـ مظفر اعلم
پاسخ به نامه مظفر اعلم
در پاسخ این نامه، آقای فضلالله نبیل، معاون کلّ وزارت امور خارجه و رییس کمیسیون
دائمی حج، طی نامه شماره مورخ۲۰/۱۱/۱۳۳۰شماره۳۱۳۴/۶۷۷۷۳ خطاب به آقای مظفر اعلم
چنین مینویسد:
بازگشت به نامه شماره ۴۰۲ مورخه ۲۱/۹/۱۳۳۰ اشعار میدارد:
۱ ـ راجع به وضع تأسفانگیز قبور ائمه اطهار(علیهم السلام) در بقیع، که از نزدیک
ناظر آن بودهاید، البته آن منظره مایه کدورت خاطر جمیع شیعیان میباشد و امید است
با جدیت کامل و کوشش اولیای وقت در مرکز، همانطور که پیشهاد فرمودهاند موافقتی از
دولت عربستان سعودی تحصیل و آن قبور را از حال فعلی خارج نمایند.
۲ ـ درباره آقای سید محمدتقی طالقانی و اقداماتی که نامبرده در ترویج دین مبین
اسلام بین جماعت نخاوله مدینه نموده، اشاره شده بود. این موضوع مایه افتخار
ایرانیان و بنابر تذکری که در آخر نامه فوقالذکر داده بودید، به خدمت جناب
آیتالله العظمی آقای بروجردی معروض گردید و رونوشت آن نیز از نقطهنظر تشویق آقای
طالقانی توسط آن سفارت شاهنشانی به ایشان ابلاغ میگردد.
ضمناً به اطلاع جنابعالی میرساند که وصول نامه ۴۰۲ و اقداماتی که برای مشاهده
مدینه طیبه و قبور ائمه اطهار در بقیع فرموده بودید، مورد
–[۱۶۸]–
تمجید و تحسین کلیه علاقمندان و اعضای کمیسیون دائمی حج قرار گرفت.
معاون کل وزارت امور خارجه
فضلالله نبیل
نامه دوّم مظفّر اعلم
مظفر اعلم در پاسخ به تلگراف شماره ۱۷۸۲ خطاب به وزارت امور خارجه مینویسد:
جده، ۲۷ اسفند ۱۳۳۰
دفتر محرمانه، شماره ۸۲
وزارت امور خارجه
در پاسخ تلگراف شماره ۱۷۸۲ معروض میدارد:
اینجانب موضوع بقیع را هیچگاه از نظر دور نداشته و علاوه بر وظایف و دستورات
اداری، وظیفه دینی خود میدانم که تا حد امکان در این باب اقدام و اتمام نمایم و
پیوسته درصدد بهدست آوردن فرصت مناسبی باشم که این موضوع را با مقامات مؤثر کشور
که فعلاً بعد از خود پادشاه، امیرفیصل نایبالسلطنه حجاز و وزیر خارجه است در میان
نهاده و مذاکراتی را که در زمان سفارت جناب آقای دشتی در قاهره، در این زمینه با
امیر معظمله شده و بینتیجه مانده بود، تجدید نمایم. ولی بهطوریکه در گزارش
محرمانه ۳۰ ـ ۲۵/۷/۳۰ عرض شده است، در اینمدت پنجاه و اندی که اینجانب در جده
میباشم، معظمله بیش از چند روزی در جده نبوده و پیوسته در ریاض یا در شکارگاه
بوده است و فرصت ملاقات ممتد و مناسبی بهدست نیامده است. چند روز دیگر عازم
ایتالیا است و مقتضی نیست فعلاً با ایشان در این مسائل وارد بحث شویم.
و اما راجع به مذاکرات آقای دشتی هیچگونه پرونده و سابقهای در این
سفارت نیست، ولی از قرار اظهار آقای آزرمی که در آن مذاکرات حضور داشته است و در
گزارشهای قاهره منعکس است، امیر فیصل روی توافقی نشان نداده
–[۱۶۹]–
و متمسک به مشکلات مذهبی و عقیدهای گردیده و اظهار داشته است ممکن است هیئت علمی
ایرانی در این زمینه با علمای ما وارد مباحثه شده و آنها را با ادلّه شرعیه متقاعد
نمایند و یا خود مجاب شوند و نتیجهً عدم امکان این امر را; یعنی احیای قبر را
خاطرنشان نساخته است و اینجانب نیز در مطالعاتی که در این مدت بهعمل آوردهام،
چنین استنباط کردهام که علمای وهابی در عقاید خود بسیار متعصب و در امور مذهبی بر
هیئت حاکمه مسلط میباشند و تصور نمیرود در زمینه ساختن و پوشانیدن قبور موافقت
بنمایند.
ولی بهطوریکه در آن گزاش عرض شده است، فعلاً در نظر دارم در باب ساختن سایهبانی
در بقیع، در مقابل قبور ائمه اطهار(علیهم السلام)، مانند سایهبان میان صفا و مروه
مذاکره نموده، اگر بتوانم تا این اندازه موافقت آنها را تحصیل نمایم، به عقیده
بنده قدم بزرگی خواهد بود; زیرا ممکن است در ضمن ساختن
با متصدّیان و مهندسین توسعه حرم شریف و دیگران، جداگانه مذاکره نموده و تأکید شد
که فعلاً با ساختن سایهبان شایستهای حتیالمقدور در تنظیف و ترتیب آن محوطه نیز
اقدام نمایند.
چنین سایهبانی، محوطه قبور را هم
سنگفرش نموده، از صورت حالیه خاکی، خارج نموده و این مذاکره را در اولین فرصت
مناسب با شخص خود امیر فیصل خواهم نمود.
این بود نظریه اینجانب در باب مذاکرات بقیع. حال هرطور دستور میفرمایید از
اینقرار مذاکره نموده، نتیجه را بهعرض خواهم رسانید، لذا خواهشمندم تا قبل از
مراجعت ایشان از ایطالی(۱) نظر عالی را ابلاغ نمایید.
گزارش دبیر اوّل سفارت
بهدنبال این گزارش، مجدداً در تاریخ ۲۰/۱/۱۳۳۱ دبیراول سفارت ایران در جده، آقای
کاظم آزرمی، گزارشی به این شرح به تهران مخابره میکند:
شماره محرمانه:۸
تاریخ: ۲۰/۱/۱۳۳۱
محرمانه
وزارت امور خارجه
در تعقیب گزارش محرمانه
۱. ایتالیا.
–[۱۷۰]–
شماره۸۲، مورخ ۲۷/۱۲/۱۳۳۰ راجع به
تعمیر قبور ائمه بقیع(علیهم السلام) با وجود اینکه هنوز پاسخ گزارش مزبور و دستور
مجدّدی در اینباب نرسیده بود، چون جریان کار ایجاب میکرد جناب آقای وزیرمختار
برای رسیدگی به موضوع اماکن متبرکه مزبور و مراقبت اقدامات اولیای امور، دولت سعودی
در اصلاح وضع آنجا به مدینه مشرف شوند، ساعت ۳۰/۵ بامداد امروز با هواپیما به
آنجا پرواز نمودند. آقای سیدمحمد خزانه (سیدالعراقین) هم که دو روز قبل به حجاز
آمده بودند، به اتفاق جناب آقای اعلم به مدینه رفتند و پس از سه روز توقف در آنجا،
مستقیماً به قاهره عزیمت خواهند نمود.
چون امروز پست فرستاده میشد و جناب آقای وزیرمختار مجال دادن گزاش این امر را
نداشتند، به بنده دستور فرمودند، جریان را بهطور اجمال مطابق دستور معظمله به شرح
زیر برای مزید استحضار بهعرض برسانم تا خود پس از بازگشت مفصل، جریان را گزارش
دهند. بهطوری که در گزارش شماره ۸۲ مورخ ۲۷/۱۲/۳۰ هم بهعرض رسانید، چون انتظار
میرفت مذاکره راجع به تعمیر قبور و پوشاندن آنها به علت تعصب علمای وهابی نجدی
بهجایی نرسد، لذا همانطوریکه در گزارش محرمانه شماره ۵۲ مورخ ۱۷/۹/۳۰ معروض شده،
راجع به بنای دیواری برای محوطه بقیع و تنظیف آن و ساختن سایهبانی درنظر داشته
مذاکراتی بهعمل آورند و موافقت اولیای امور را به این قسمت جلب نمودند و معتقدند
که این عمل، قدم بزرگی در این راه خواهد بود و ممکن است بعداً بهیاری خداوند متعال
موفق شوند با تغییر اوضاع و احوال، به تدریج قدمهای بزرگتری در اینراه بردارند.
به قراریکه آقای سیدالعراقین هم اظهار میداشتند، در ملاقاتی که با امیرفیصل
نایبالسلطنه حجاز و امیرعبدالله فرزند ایشان بهعمل آوردند، در اینباب مذاکراتی
نمودند، به ایشان هم گفته شد که به شهرداری مدینه دستور داده شده است دور قبرستان
بقیع دیواری بکشند ـکه آنرا مصون داشته و از وضع فعلی بیرون آوردـ سایهبانی هم
در آنجا برپا نمایند که زائرین را از آفتاب محفوظ دارد.
دبیر یکم سفارت ـ کاظم آزرمی
–[۱۷۱]–
گزارش مظفر اعلم
آقای اعلم پس از بازگشت از مدینه، گزارشی به این شرح به تهران مخابره مینماید:
شماره محرمانه: ۹
جده، ۲۵ فروردین ۱۳۳۱
محرمانه
وزارت امور خارجه
پیرو گزارش محرمانه شماره ۸، مورخ۲۰/۱/۳۱ راجع به بقیع، خاطر عالی را مستحضر
میدارد، چون در باب ساختن سایهبانی از درِ بقیع تا مقابل محوطه قبور ائمه
اطهار(علیهم السلام) مذاکره و موافقت حاصل گردید. روز چهارشنبه بیستم فروردین به
اتفاق آقای سیدالعراقین که از کراچی به اینجا آمده و مورد پذیرایی دولت سعودی واقع
گردیده بودند و در دنباله آن مذاکرات، با امیرفیصل و امیر عبدالله وزیر کشور نیز
ملاقات نموده و آنها نیز مذاکرات قبلی را تأیید کرده بودند، به مدینه منوره رفته و
اوامر هردو امیر را به امیر مدینه ابلاغ و به اتفاق ایشان به بقیع رفتیم و محل را
از نزدیک معاینه نمودیم و قرار شد موضوع ساختن سایهبان به دایره توسعه حرم که مدتی
است مشغول خالی کردن و توسعه اطراف حرم مطهر نبوی میباشند، ارجاع گردد که ضمن
کارهای جاری خود، موضوع بقیع را نیز انجام دهند.
ضمناً با متصدّیان و مهندسین توسعه حرم شریف و دیگران، جداگانه مذاکره نموده و
تأکید شد که فعلاً با ساختن سایهبان شایستهای حتیالمقدور در تنظیف و ترتیب آن
محوطه نیز اقدام نمایند.
ظاهراً امیر مدینه که شخص نسبتاً مساعدی است، وعده مساعدت داده است تا در عمل حقیقت
اظهارات و مواعید او معلوم شود. و نیز در نظر دارم به مجرد شروع به کار، حاجیرضا
نام مهندس ایرانی را که چندین سال در مکه مقیم و مشغول کارهای ساختمانی است و با
اغلب رجال مدینه سابقه آشنایی دارد، برای نظارت در کار بقیع به مدینه اعزام دارم که
ضمن ساختن سایهبان، اکثر استفاده را برای سر و صورت دادن به محوطه قبور از قبیل
تعمیر دیوار آن و سنگفرش زمین و اصلاح و مرمّت قبور بنماید که اقلاًّ از صورت
اسفناک کنونی خارج شود و نیز بین سایهبان و محوطه قبور ائمه اطهار، نردهای از آهن
بکشد که زوار از پشت آن نرده زیارت کنند که از
–[۱۷۲]–
طرف شدن با مستحفظین که مانع دخول در محوطه میباشند اجتناب شده باشد. درهرحال با
تعصّب شدیدی که حضرات راجع به موضوع قبور نشان میدهند، هر اصلاحی مقدور باشد مغتنم
است. فعلاً به سید محسن عمران که از شیعیان است و در دایره مهندسی توسعه حرم شریف
مشغول کار است، دستور دادهام، جریان کار را گزارش دهد که در صورت تعلّل و تأثر،
مجددّاً به امیرعبدالله مراجعه نمایم.
پاسخ آقای کاظمی وزیر خارجه
آقایکاظمیدر نامهای مورخ۱/۲/۳۱به شماره۴۹۸ خطاب به سفارت شاهنشاهی ایران در جده
چنین مینویسد:
بازگشت به گزارشهای شماره ۳۰ مورخ ۲۵/۷/۳۰ و ۵۲ مورخه ۲/۹/۳۰ و نامه شماره ۸۲
مورخه ۱۷/۹/۱۳۳۰، موضوع ساختن سایهبان در بقیع مقابل قبور ائمه اطهار، اشعار
میدارد:
مذاکرات مقدماتی که برای ساختن سایهبان و گذاشتن دیوار نردهدار با مقامات مربوطه
کشور عربستان سعودی بهعمل آمده، منظور اصلی را که ساختمان اساسی قبور منوره باشد،
تأمین نمینماید. انتظار میرود که با اقدام جدی و مؤثر و مذاکره با هر مقامی که
صلاحیت داشته باشد، موضوع ساختمان اساسی و کامل قبور منوره را فراهم و نتیجه
اقدامات خود را سریعاً اعلام فرمایید.
وزیر خارجه ـ کاظمی
نامه خطاب به کمیسیون دائمی حج
مظفر اعلم در تاریخ ۲۶/۱/۳۱ در نامهای به شماره ۸۸، خطاب به اداره کمیسیون دائمی
حج در وزارت خارجه مینویسد:
عطف به نامه شماره ۳۱۳۴/۶۷۷۷۳مورخ ۲۰/۱۱/۱۳۳۰ راجع به وضع تأسفانگیز قبور ائمه
اطهار در بقیع اشعار میدارد که: درنتیجه ملاقات و مذاکرات قبلی با والاحضرت امیر
فیصل وزیر امور خارجه و نایبالسلطنه حجاز و فرزندش امیرعبدالله وزیر کشور و موافقت
ایشان با ساختن سایهبانی از درِ بقیع تا مقابل محوطه قبور ائمه اطهار(علیهم
السلام)، روز چهارشنبه بیستم فروردین ماه جاری به اتفاق آقای سید محمد خزانه
(سیدالعراقین) که از کراچی به اینجا آمده بود، به مدینه منوره رفته و با امیر
مدینه ملاقات نموده، متفقاً به بقیع رفته و
–[۱۷۳]–
محل را از نزدیک معاینه نمودیم. قرار شد موضوع سایهبان را به اداره توسعه حرم مطهر
نبوی ارجاع نمایند که ضمن کارهای جاری خود، موضوع بقیع را انجام دهند و با متصدیان
و مهندسین و رییس شهرداری و دیگران نیز جداگانه مذاکره لازم بهعمل آمد و درنظر
دارم به مجرد شروع بهکار، آقای حاجرضا مهرآیین، مهندس ایرانی را که مورد توجه
والاحضرت امیرعبدالله وزیر کشور میباشد و در مکه و طائف و جده، ساختمانهایی بنا
نموده است برای نظارت در کار بقیع به مدینه اعزام دارد که ضمن ساختن سایهبان، اکثر
استفاده را برای سر و صورت دادن به محوطه مزبور، از قبیل تعمیر دیوار و سنگفرش
زمین و در صورت امکان اصلاح و مرمت قبور بنماید که اقلاً از صورت
اسفناک فعلی خارج شود و بین سایهبان و محوطه قبور ائمه اطهار، نردهای از آهن
بکشند که زوار از پشت این نرده زیارت کنند و با مستحفظین تماس پیدا نکنند. خواهشمند
است مبلغ دویست لیره استرلینگ برای کرایه رفت و آمد و بعضی خرجهای مهندس مزبور در
اختیار این سفارت بگذارند. البته صورت هزینه آن بعداً ارسال خواهد شد.
وزیر مختار شاهنشاهی ـ مظفر اعلم
نامه دیگر به کمیسیون حج
ایشان مجدداً موضوع را از طریق وزارت امور خارجه پیگیری ودرشماره۲۵۷مورخ۱۲/۳/۱۳۳۱
مجدداً در نامهای به کمیسیون دائمی حج نوشته چنین مینویسد:
عطف به نامه شماره ۳۱۳۴ ـ ۶۷۷۷۳مورخ ۲۰/۱۱/۱۳۳۰
–[۱۷۴]–
اشعار میدارد که چندی است از والاحضرت امیرعبدالله فیصل (کفیل نیابت سلطنت حجاز و
وزیر کشور و بهداری) نامهای بهعنوان امیر مدینه منوره گرفته شده که در آن سفارش
گردیده که با آقای حاج رضا مهرآیین، مهندس ایرانی، هرگونه کمک و همراهی شود تا در
ساختن سایهبان و دیوار بقیع از هنر و مهارت او استفاده گردد. ولی هنوز اعتباری که
معادل دویست لیره استرلینگ در نامهشماره ۸۸مورّخ ۲۶/۱/۱۳۳۱ برای مخارج مربوط به این
قسمت خواسته شده بود، نرسیده و در انتظار رسیدن وجه مزبور میباشیم. امیدواریم در
ارسال وجه مذکور تسریع گردد تا از این فرصتی که پیش آمده، استفاده شود و اقدامات
لازم برای ساختن سایهبان و دیوار بقعه مبارک بهطور آبرومندی بهعمل آید.
وزیر مختار شاهنشاهی ـ مظفر اعلم
ایجاد سایبان کافی نیست
آقای کاظمی وزیر امور خارجه وقت، در نامه دیگری خطاب به سفارت ایران در جده
مینویسد:
بازگشت به نامه محرمانه
شماره ۹مورخه ۲۵/۱/۱۳۳۱ راجع به تعمیر قبور ائمه اطهار(علیهم السلام)و ایجاد
سایهبان در بقیع، با اظهار قدردانی از زحماتی که در این زمینه، از طرف آن سفارت
شاهنشاهی و
جناب آقای مظفر اعلم بهعمل آمده است، مینگارد:
بهطوری که استحضار دارند، تعمیر قبور بقیع مورد علاقه مخصوص عموم ایرانیان
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 