پاورپوینت کامل هجوم وهابیان به مدینه منوّره ۱۰۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل هجوم وهابیان به مدینه منوّره ۱۰۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل هجوم وهابیان به مدینه منوّره ۱۰۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل هجوم وهابیان به مدینه منوّره ۱۰۵ اسلاید در PowerPoint :

۱۳۵

در سایه حصار مستحکمی که به فرمان «سلطان سلیمان»(۱) به اطراف مدینه منوّره کشیده
شد، ساکنان آن شهر مقدس به مدت ۲۷۴ سال از یورش اشقیای اعراب بدوی در آسایش و آرامش
زندگی کردند، تا در سال ۱۲۲۲ هـ. گرفتار هجوم ویرانگر وهابیان شدند.

ددمنشان وهابی به سرکردگی «سعود»(۲) در صدد تسخیر شهر پیامبر برآمدند. بادیه نشینان
اطراف مکّه را به اطاعت خود درآورده، به سوی مدینه منوّره عزیمت کردند. بادیه
نشینان این سامان را نیز به تحت فرماندهی خود درآوردند، آنگاه سپاهی عظیم فراهم
ساخته، به سوی هجرتسرای رسولگرامی(صلی الله علیه وآله) گسیل کردند.

دو تن از شریران به نامهای: «بدای بن بدوی» و «نادی بن بدوی» را به سرکردگی آنان
منصوب نمودند.

فرماندهان این گروه، بدویهای ساکن در اطراف مدینه را با تهدید و ارعاب به پذیرش
آیین ساختگی وهابیت وادار کرده، آنان را تحت اطاعت و انقیاد درآوردند و مراتب را به
«سعود بن عبدالعزیز» گزارش دادند.

سعود نامهای به عنوان دعوت به آیین پوشالی؟؟ وهابیت، خطاب به اهالی مدینه ارسال و
مطالبه پاسخ کرد.

وی این نامه را توسط فرد گمراهی به نام «صالح بن صالح» به مدینه منوّره

۱. سلطان سلیمان قانونی، دهمین پادشاه عثمانی، پسر سلطان یاوز سلیم، متولد ۹۰۰
هـ.، جلوس ۹۲۶ هـ. و متوفای ۹۷۴ هـ. میباشد .]شمسالدّین سامی افندی، قاموس
الأعلام ترکی، ج۴، ص۲۶۱۶[.

۲. سعود بن عبدالعزیز، پس از کشته شدن پدرش به سال ۱۲۱۸ هـ. بر جای پدر نشست و
تا سال ۱۲۲۹ هـ. حکومت کرد. ]علی اصغر فقیهی، وهابیان، ص ۲۸۴[.

–[۱۳۶]–

فرستاد. بدای و نادی، دو پسران بدوی، اگرچه توانستند اعراب ناحیه مدینه را به اطاعت
سعود وادارند، لیکن برای رسیدن به این مقصود، روستاهایی که به آتش کشیدند، اموالی
که به غارت بردند و خونهایی که به جرم «تردید در پذیرش آیین وهابیت» ریختند، بیرون
از حدّ احصاء و شمار است.

برگردانِ نامه سعود بن عبدالعزیز، خطاب به اهالی مدینه، به فارسی:

به نام خداوند، صاحب روز رستاخیز.

درود بر پیروان راه هدایت، از اعیان، اشراف، علما، تجّار و دیگر طبقات.

من شما را به اسلام فرا میخوانم، چنانکه خداوند منّان فرموده: «بیگمان دین در نزد
خداوند اسلام است»;(۱) «هرکس بهجز اسلام، آیین دیگری جستوجو کند، هرگز از او
پذیرفته نخواهد شد و او در آخرت از زیانکاران است.»(۲)

شما جایگاه خود را در نزد ما میدانید. شما به جهت همجواری با حضرت رسول(صلی الله
علیه وآله) مورد محبّت ما هستید. ما هرگز نمیخواهیم در مورد شما کاری انجام دهیم
که به ضرر شما باشد و یا عرصه را بر شما تنگ سازد.

ما با ساکنان خانه خدا و حرم امن الهی نیز چنین کردیم. از روزیکه آنها به فرمان ما
گردن نهادند، جز احترام از ما ندیدند.

ما عازم زیارت حرم رسول خدا هستیم، اگر دعوت اسلام را پذیرا شوید، در امان خدا و در
تحت حمایت من بوده، از هرگونه تجاوز به جان و مال مصون و محفوظ خواهید بود.

پاسخ این نامه را توسط پیک من «صالح بن صالح» بفرستید، آنچه بر زبان او جاری شود،
رأی و اندیشه من همان است. «والسلام».

هنگامیکه این نامه به وسیله «صالحبن صالح» به اهالی مدینه رسید، به صورت فجیعی
آنها را به وحشت انداخت. آنها چون از فاجعه وحشتناک طائف آگاهی داشتند و همه یکتا
پرستان پس از فاجعه جانگداز طائف دچار بحران عجیبی شده بودند، به سختی دچار وحشت و
اضطراب شدند و نتوانستند به نامه «سعودبن عبدالعزیز» پاسخ دهند، نه مثبت (آری) و نه
منفی (نه).

در اثر بیجواب ماندن نامه «سعود» از سوی اهل مدینه، در اواسط سال

۱. آل عمران (۳): ۱۹

۲. همان: ۸۵

–[۱۳۷]–

تحریر نامه (۱۲۲۲ هـ.) «بدای بن بدوی» پس از تسخیر «ینبوع البحری» در صدد محاصره
مدینه منوّره، هجرتسرای پیامبر(صلی الله علیه وآله) برآمد و هجوم گستردهای را با
لشکری جرّار، از سوی باب «عنبریّه»، به این شهر آغاز کردند که با قافله حجاج شامی
روبهرو شدند.

حجاج شامی و نیروهای انتظامی که آنان را همراهی میکردند، به دستور «عبدالله پاشا»
امیر الحاج قافله شام، به مدت دو ساعت با وهابیان درگیر شدند و سپاه «بدایبن بدوی»
را تار و مار ساختند و حدود ۲۰۰ نفر از اشقیای وهابی را به خاک مذلّت انداختند.

تا هنگامیکه عبدالله پاشا مشغول انجامفریضه حجوزیارتحرمین شریفین بودند، اهالی
مدینه تا حدی از هجوم وهابیان در امان بودند، لیکن به مجرد اینکه قافله شام از
مدینه منوّره فاصله گرفت، بدای بن بدوی مدینه منوّره را محاصره کرد و سه دهکده
«قبا»، «عوالی» و «قربان» را به تصرّف خود درآورد.

آنگاه دو سنگر مستحکم بنیاد نهاده، نگهبانانی بر آنها گمارد. همه راههای ورودی مواد
غذایی را بست، بستر چشمه «زرقا» را ویران نمود. به این وسیله اهالی مدینه را دچار
قحطی، گرانی

و بیآبی کرد.

معجزهای بزرگ

در آن هنگام که بدای بن بدوی مسیر چشمه زرقا را ویران کرد و اهالی مدینه را به
تشنگی و بیآبی مبتلا ساخت، آب چاهی که از عصر رسالت پناه در حرم مطهر پیامبر و در
قسمت روضه منوّره بود و از قرنها پیش آبش تلخ و غیر قابل شرب شده بود، از لطف و
عنایت پروردگار شیرین و مطبوع گردید و همه اهالی مدینه را تا رفع محاصره از بیآبی
نجات داد.

ایّام محاصره مدّتیبس طولانی شد

–[۱۳۸]–

وبه درازا کشید، مردم محاصره شده بهامید اینکه امروز و فردا قافله شام میرسند و
وهابیان را قلع و قمع میکنند و ما را از محاصره رها میسازند، به هر سختی تن دادند
و هر مشکلی را تحمل کردند، ولی ابراهیم پاشا امیر الحاج قافله شام، به جهت اینکه
قدرت مقابله با سپاه بدای بن بدوی را نداشت و یا به علّت دیگر، گفت:

«اهالی مدینه باید قلعه مدینه را به وهابیان واگذار کنند!»

اهالی مدینه به خیال اینکه ابراهیم پاشا با بدای بن بدوی ملاقات کرده، برای اهالی
مدینه امان نامه گرفته است، نامه زیر را نوشته، توسط نمایندگان خود: محمد طیّار،
حسن قلعی چاوش، عبدالقادر الیاس، و علی صویغ، نزد سعود بن عبدالعزیز فرستادند.

برگردانِ نامه اهالی مدینه به سعودبن عبدالعزیز:

بنام خداوند بخشنده بخشایشگر.

ستایش بر پروردگار عالمیان، درود و سلام بر پیامبر گرامی(صلی الله علیه وآله)،
بهترین تحیّتها را به شیخ سعود تقدیم کرده، از خداوند خواستاریم که او را بر آنچه
مورد خشنودی حق تعالی است موفق بدارد.

اما بعد، بر شما پوشیده نیست که «ابراهیم پاشا قطیر آغاسی» امیر قافله حج،
هنگامیکه به اینجا آمد و محاصره مدینه طیبه را توسط «شیخ بدای» مشاهده کرد، در این
رابطه با او گفت و گو کرد. وی اظهار کرد که از سوی شما به این کار مأموریّت یافته
است.

ما میدانستیم که شما برای مجاورین حضرت رسالت پناه به جز خیر، هیچ ارادهای
نمیکنید، مناسب دیدیم که اوضاع را به آگاهی شما برسانیم.

از این رهگذر، اعیان و اشراف و حکّام

منطقه گرد آمدند و از میان خود چهار نفر امین و عاقل برگزیده، آقایان:

–[۱۳۹]–

محمد طیّار، حسن قلعی چاوش، عبد القادر الیاس و علی صویغ را به سوی جنابعالی
فرستادند.

از خداوند منّان میخواهیم که این نمایندگان با پاسخی از سوی شما بازگردند که ما را
قرین شادی و سرور نمایند. انشاءالله.»

سعود پس از دریافت این نامه، با سخنان تند و اهانتآمیز، نمایندگان مدینه را مورد
عتاب و خطاب قرار داد.

نمایندگان مردم مدینه کینه دیرینه سعود را در مورد اهل مدینه، از سخنان تند و تیز
او احساس کرده، خود را به پاهای او انداختند و تقاضای عفو و امان کردند.

سعود در پاسخ آنها گفت:

از این نوشتار استفاده میشود که شما درصدد پذیرش آیین حق و اطاعت و انقیاد در
برابر من نیستید، بلکه بر اثر محاصره، به قحطی و گرانی وبیآبی افتاده، برای رفع
حصر و دفع تشویش، از درِ سازش و ملاطفت برآمدهاید.

شرایطی را برای شما اعلام میکنم، اگر طالب عفو و امان باشید، چارهای جز پذیرش این
شرطها ندارید.

پس از پذیرش این شرطها، اگر کوچکترین حرکتی بر خلاف افکار من از شما سر بزند،
همانند اهل طائف همه شما را نابود میکنم.

سعود با قرائت مکرّر در مکرّر گفتار بالا، نمایندگان مدینه را به پذیرش شرایط
تحمیلی خود مجبور ساخت.

شرایط تحمیلی سعود به نمایندگان مدینه را در کتاب «تاریخ وهابیان» آوردهایم.(۱)

نمایندگان مردم مدینه پیشنهادهای خانمانسوز سعود را پذیرا شده، با دریافت امان و
عفو عمومی، به مدینه برگشتند.

اهالی مدینه ناگزیر مفاد آن را پذیرفتند و طبق ماده هفتم قرارداد، قلعه مدینه را به
بدای بن بدوی تسلیم کردند و تعداد ۷۰ نفر از سوی ایشان وارد حصار مدینه شده،
نگهبانی قلعه را به دست گرفتند و به اجرای دیگر موادّ مندرج در آن معاهده پرداختند.
یکی از موادّ معاهده تخریب گنبد و بارگاه بر فراز قبور اهلبیت(علیهم السلام) بود.
اهالی مدینه اگرچه به ظاهر همه موارد عهد نامه را پذیرفتند و در اجرای مواد آن شتاب
و صمیمیّت نشان دادند، لیکن هرگز از ظلم و تعدّی رهایی نیافتند.

۱. سرتیپ ایّوب صبری / علی اکبر مهدی پور، تاریخ وهابیان، نشر طوفان، صص ۸۸ ـ ۸۷

–[۱۴۰]–

پذیرش آیین وهابیت اگرچه به صورت جدّی و از اعماق دل نبود، ولی همین پذیرش ظاهری آن
نیز پیامدهای خطرناکی برای آنها در پیداشت. اهالی مدینه عرض حالی به امپراتوری
عثمانی نوشته، به استانبول فرستادند و منتظر پاسخ ماندند.

سه سال به این منوال گذشت و هیچ امدادی از دولت عثمانی نرسید. پس از نومید شدن از
امداد امپراتوری عثمانی، به ناگزیر از سعود طلب عفو و امان نمودند.(۱)

آنها این نامه را توسط «حسین شاکر» و «محمد رسغایی» به درعیه فرستادند.

سعود بن عبدالعزیز که قبلاً از استمداد و استرحام اهالی مدینه از امپراتوری عثمانی
آگاه شده بود، فرستادههای اهالی مدینه را به حضور نپذیرفت و برای اعمال تضییقات
بیشتر به ساکنان دارالهجره، که از سه سال پیش سینههای خود را آماج جنایات بیشمار
او کرده بودند، با لشکری جرّار به سوی آنها حرکت نمود.

اعراب بادیه نشین، سعود را به عنوان پادشاه نواحی درعیه پذیرفته بودند، او نیز از
این پذیرش تحمیلی باد به غبغب انداخته، نامههای ارسالیاش را به عنوان: «إمام
الدّرعیه المجدیّه و الأحکام الدّعوه النّجدیّه» مهر و امضامیکرد.

سعود در لحظه ورود به مدینه منوّره، فرمان داد که باید همه گنبدها و بارگاهها ویران
گردد و باید هر گنبدی به دست خادمان آن حرم مطهّر تخریب شود. اهالی مدینه اگرچه بر
اساس سوّمین مادّه معاهده خود با سعود، بسیاری از گنبدها را تخریب کرده بودند، ولی
بر تعدادی از مشاهد مشرّفه جرأت نیافتند.

خادم حرم مطهر حضرت حمزه سید الشّهدا، به بهانه اینکه در اثر ضعف و پیری قدرت تخریب
آن حرم مطهر را ندارد، عذر آورد، سعود شخصاً با عدهای از نزدیکان خود به حرم مطهر
حضرت حمزه رفته، به یکی از اشقیا فرمان داد که به تخریب گنبد آن حضرت بپردازد.آن
شقی به مجرد قرار گرفتن بر

۱. متن عربی و ترجمه فارسی آن در تاریخ وهابیان، صص ۹۳ ـ ۹۰ آمده است.

–[۱۴۱]–

فراز گنبد مطهّر، از روی گنبد به قعر جهنم سقوط کرد و به هلاکت رسید.

سعود پس از مشاهده این واقعه، از تخریب گنبد منصرف شده، به کندن درِ حرم و سوزاندن
آن بسنده کرد.

آنگاه به میدان «مناخه» رفت و بر فراز تختی که از پیش تهیه شده بود قرار گرفت و با
صدای رسا اعلام کرد که شما چون از پذیرش آیین وهابیت سرباز زدهاید، همه منافق
هستید و میخواهید که در شرک باستانی خود باقی بمانید.

آنگاه به نگهبانان دستور داد که همه اهالی را در میدان مناخه گرد آورند و هر کس
مخالفت کند، با او همانگونه رفتار شود که با اهالی طائف انجام شد. او در حالی که
این جنایت را «عدالت مذهبی»(!) مینامید، با تعبیرات زشت و ناپسندی به تهدید و
ارعاب آنها پرداخت.

فرمان گرد آمدن مردم در میدان مناخه توسط جارچیها اعلام شد ودرهای قلعه بسته شد.
اهالی مدینه مطمئن شدند که همانند اهالی طائف قتل عام خواهند شد، از اینرو، همسران
خود را وداع کردند و با فرزندان خود دیده بوسی نموده، در میدان مناخه گرد آمدند.

مردها در یک سوی میدان و زنها در دیگر سو صف کشیده، چشم حسرت بر گنبد رسول الله(صلی
الله علیه وآله) دوختند.

تا آن روز چنین روز سیاهی در مدینه منوره مشاهده نشده بود. سعود همه نگهبانهای بومی
را از حصار مدینه بیرون راند و به جای آنها نگهبانان وهابی گماشت و از میان اهالی
مدینه، شخصی به نام: «حسن قلعی چاوش» را ـ که بیش از همه به او اعتماد داشت ـ به
عنوان «والی مدینه» برگزید و فرماندهی قلعه را بر عهده او نهاد و خود به سوی
«درعیه» مراجعت نمود.

پس از مدتی موسم حج فرا رسید، سعود نیز از درعیه به سوی مکّه معظمه شتافته، پس از
مناسک حج رهسپار مدینه شد.(۱)

هنگامی که قافله شام چند منزل از مدینه دور شد، سعود شخصاً در محکمه

۱. مشروح جنایات فجیعی را که سعود در آن سفر مرتکب شد، در کتاب تاریخ وهابیان، صص
۱۰۷ـ۹۳ ملاحظه فرمایید.

–[۱۴۲]–

حضور یافت و به سپاه بیفرهنگ خود فرمان داد که همه زر و زیور و جواهرات گرانبهای
موجود در روضه مطهر و گنجینههای حرم نبوی را غارت کنند.

پس از این گستاخی، دستور داد گنبدهایی را که تا آن روز تخریب نشده بود، منهدم
سازند. آنگاه درصدد برآمد که گنبد روضه مطهر رسالت پناه را نیز تخریب نماید، که در
اثر تضرّع و التماس اهالی صرف نظر کرد و به صورت نیمه ویران فرو گذاشت.

سپس در مورد تحکیم و مرّمت سازی حصار مدینه، دستوراتی صادر کرده، همه اهالی مدینه
را در مسجد النّبی گرد آورد و درهای مسجد را بسته، بر فراز منبر قرار گرفت و
اینگونه سخن آغاز کرد:

ای اهالی مدینه، هدف من از گرد آوردن شما در اینجا این است که یک پند و اندرز به
شما دهم و پیروی کامل شما را از دستورها و فرمانهایی که صادر خواهم کرد، گوشزد
نمایم.

ای اهالی مدینه، بر اساس آیه شریفه: اَلْیَوْم اَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ
…(۱) دین شما امروز به کمال رسید، به نعمت اسلام مشرف شدید، حضرت احدیت از شما
راضی و خشنود گردید.

دیگر، ادیان باطله نیاکان خود را رها کنید. هرگز از آنها به نیکی یاد نکنید. از
درود و رحمت فرستادن بر آنها به شدّت بپرهیزید; زیرا همه آنها به آیین شرک
درگذشتهاند.

اعمال، اطاعات و عبادات خود را در کتابهایی که به دست علما سپردهام، تعیین و مشخص
کردهام. باید در پای درسهای خواجگان حضور پیدا کرده، بر پندها و اندرزهای آنها
گوش بسپارید و به مقتضای رهنمودهای آنان گام بردارید.

اگر کسی از میان شما درصدد اعتراض و مخالفت درآید، جان و مال و زندگیاش را بر
سپاهیانم مباح کردهام.

بر اساس دستورات مؤکّدی که به آنها دادهام، شما را به زنجیر میکشند، زن و
بچّههایتان را به اسارت برده، مردانتان را به دلخواه شکنجه خواهند داد. ایستادن در
پیش روی رسولالله(صلی الله علیه وآله) ، صلوات و سلام فرستادن به رسم سابق، در
مذهب ما ممنوع است. این نوع تعظیم و تجلیل در آیین وهّابی نامشروع است، و چنین
اقدامی از دیدگاه وهّابی بدعت، زشت،

۱. مائده (۵): ۳

–[۱۴۳]–

ناپسند و ممنوع میباشد!

کسانی که از پیش روی مبارک عبور میکنند، باید بدون توقف حرکت کنند، فقط میتوانند
در حال عبور بگویند: «اَلسَّلامُ عَلی مُحَمَّد».

همین مقدار، بنابر اجتهاد پیشوای ما «محمد بن عبدالوهّاب» کافی است.

بعد از مراجعت سعود به درعیّه، جنایتی نماند که وهابیان در مورد اهالی مدینه مرتکب
نشوند.

این جنایتها به مرکز خلافت عثمانی گزارش گردید، از سوی عثمانیها «احمد توسون
پاشا» پسر محمّد علی پاشا (والی مصر) به قلع و قمع وهابیان مأموریّت یافت.

وی با ساز و برگ نظامی، با نیروی

رزمی نیرومندی از مصر به سوی مدینه حرکت نموده، نیروهای وهابی را به محاصره
درآورده، مدتی بس دراز به نبرد پرداخت و با تار و مار کردن چهارده هزار نفر از
آنها، هجرتسرای رسول خدا را در سال ۱۲۲۷ هـ. از سیطره آنها بیرون آورد.

والی مصر (محمّد علی پاشا) پس از پاکسازی حجاز از نیروهای وهابی،

گنبدهای تخریب شده را تجدید بنا کرد و

هر قسمتی از حصار آسیب دیده بود،

اصلاح و بازسازی نمود.

بعدها، در اثر مرور زمان، قسمتهایی از سور مدینه فرسوده شد و فرو ریخت; از این
رهگذر، در سال ۱۲۸۵ هـ. «سلطان عبدالعزیز»(۱) پول فراوانی هزینه و برج و باروی بخش

۱. سلطان عبدالعزیز، سی و دوّمین پادشاه عثمانی، فرزند سلطان محمود ثانی، متولد
۱۲۴۵ هـ. جلوس ۱۲۷۷ هـ. و متوفای ۱۲۹۳ هـ. میباشد ]قاموس الأعلام، ج۴، ص۳۰۷۷[.

–[۱۴۴]–

شرقی حصار مدینه را تجدید کرد و توپخانههای محکم و مکمّل، انبار سلاح و مهمّات،
زندان و میهمانسرای دولتی تأسیس نمود و

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.