پاورپوینت کامل ورود جهانگردان غیر مسلمان به مکانهای مقدس(۲) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل ورود جهانگردان غیر مسلمان به مکانهای مقدس(۲) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ورود جهانگردان غیر مسلمان به مکانهای مقدس(۲) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل ورود جهانگردان غیر مسلمان به مکانهای مقدس(۲) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۸۱
پژوهش ما در بخشنخست ایننوشتار، که در شماره پیشین نشر یافت، درباره «نارواییِ
ورود کافران به مسجدالحرام» بود. اکنون، در بخش دوم، بهبحث درباره «ناروایی ورود
کافران به دیگر مسجدها» خواهیم پرداخت.
پیدا است که این قسم، به لحاظ آنکه بیشتر مورد نیاز است، محور اصلی بررسی و پژوهش
ما را تشکیل میدهد، ولی از آنجا که پایه و اساس حکمِ ناروایی، ابتدا از
مسجدالحرام بوده، آنگاه به دیگر مسجدها سریان داده شده است، بدون بررسی دلیلهای
ناروایی ورود به مسجدالحرام، تحقیق و بررسی دلیلهای این موضوع دشوار مینمود.
در هر صورت، چنانکه اشاره شد، برای ناروایی ورود کافران به مسجدها، دلیلهایی از
قرآن و حدیث و اجماع آوردهاند که اکنون آنها را نیز به بحث و بررسی میگذاریم:
ورود کافران به مسجدها
* قرآن
علما و دانشمندان، از قرآن کریم، همان آیه شریفه: …إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ
نَجَسٌ… را
–[۸۲]–
مورد استناد قرار دادهاند، البته به دو گونه:
الف: شیخ طوسی، نجس بودن کافران را از آیه شریفه بهره میگیرد و آن را صغری برای یک
کبرای کلّی قرار میدهد:
«دلیلنا قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ
نَجَسٌ… فحکم علیهم بالنجاسه و إذا ثبت نجاستهم فلا یجوز أن یدخلوا شیئاً من
المساجد لأنّه لا خلاف فیأنّ المساجد یجب أن تجنّب النجاسات».(۱)
دلیل ما این سخن خداوند است: …إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ… که حکم شده
به نجس بودن کافران و اگر ثابت شد ناپاکی آنان، روا نیست که به هیچ مسجدی وارد
شوند، چون خلافی نیست که مسجد باید از ناپاکیها به دور باشد.»
اینکه ایشان مینویسد: (فحکم علیهم بالنجاسه)، در مباحث گذشته، نادرستی آن را روشن
ساختیم; زیرا آیه شریفه، نظر به نجس بودن بدنی مشرکان ندارد، تا چه رسد به دیگر
کافران.
و اما در کبرای سخنِ ایشان، که می نویسد: «مسجدها باید از ناپاکیها به دور نگهداشته
شوند» مقصود چیست؟ اگر مقصود این است که مسجد را نباید نجس کرد، سخنی است بجا و
درست، ولی ورود کافر به مسجد، اگر نجس هم باشد، سبب نجس کردن مسجد نمیشود، اگر
سرایتی در کار نباشد.
و اگر مقصود آن است که حتی چیز نجس هم نباید وارد مسجد شود، این
نظریه، نظریه درستی نیست; زیرا دست کم، مشهور فقها برآنند که ورود چیز نجس
به مسجد، در صورتی که نجاست سرایت کننده نباشد که سبب نجس شدن مسجد شود،
جایز است.
صاحب حدائق می نویسد:
«حتی نسبت به بردن نجاست سرایت کننده به مسجد، غیر از اجماع دلیلی نداریم; زیرا
روایت «جَنِّبُوا مَسَاجِدَکُمُ النَّجَاسَهَ».(۲) از نظر سند، ضعیف است.»
البته اگر سبب هتک مسجد باشد، جایز نخواهد بود، ولی هتک مسجد، موضوع دیگری است.
۱. خلاف، ج۱، ص۵۱۸
۲. وسائلالشیعه، ج۵، ص۲۲۹; تذکره الفقهاء، ج۱، ص۴۵
–[۸۳]–
ب: گونه دیگر از استدلال به آیه شریفه، برداشتن ویژگی، از مسجدالحرام است. به این
معنی که آنچه مشرکان را از ورود به مسجدالحرام باز میدارد، مسجد بودن آن است.
جایگاه والا و بالای خانه خداست که مشرک نمیتواند در آن وارد شود. این نقطه مشترکی
است میان مسجدالحرام و دیگر مسجدها. همین نقطه مشترک سبب مشترک بودن آنها در حکم
ناروایی ورود شده است.
شیخ محمد حسن نجفی مینویسد:
«مضافاً إلی مایستفاد من التفریع فیالآیه المفید للاشتراک بینه و بین غیره من
المساجد أیضاً خصوصاً مسجد النبیّ(صلی الله علیه وآله) و غیره من المساجد ضروره
اعتبار التعظیم فیها اجمع».(۱)
«افزون بر این، از تفریع (نرفتن به مسجد را بر ناپاکی) در آیه، میتوان نقطه
اشتراکیرا میان مسجدالحرام ودیکر مسجدها استفادهکرد، بویژه مسجدالنبی، چرا که
بزرگداشت همه مسجدها ضروری است.»
بایستگی بزرگداشت مسجدها، نقطه اشتراکی است که کافران را از ورود به مسجدها باز
میدارد. علاّمه نیز بر همین نکته تکیه کرده است:
«لأنّه مسجد فلا یجوز لهم الدخول کالحرم».(۲)
در مسجد بودن، بین مسجدالحرام و دیگر مساجد، فرقی نیست و باید در حکم ناروایی نیز
یکسان باشند.
همین سخن را شیخ محمد جواد مغنیه، با بیان دیگری تقریر میکند. وی پس از طرح این
پرسش که: «آیا این جمله آیه …فَلا یَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرامَ… دلیل
درستیِ دیدگاه شافعی نیست که میگوید ناروایی ورود، ویژه مسجدالحرام است؟»،
مینویسد:
«الجواب انّ مجموع الآیه یدلّ علی العموم، لا علی الخصوص; لأنّ المتبادر إلی
الأذهان من الآیه مجموعها إنّ علّه المنع من الدخول هیالنجاسه و احترام المسجد عند
اللّه و لیس من شک انّ کلّ مسجد هو محترم عندالله لأنّه منسوب الیه جلّت عظمته».(۳)
۱. جواهر الکلام، ج۲۱، ص۲۷۸
۲. تذکره الفقهاء، ج۱، ص۴۴۵
۳. تفسیر (کاشف)، ج۴، ص۲۸
–[۸۴]–
مجموع آیه، دلالت میکند بر همگانی بودنِ حکم، نه خصوصی بودنِ آن; چرا که از مجموع
آیه نخست چنین به ذهن می آید که انگیزه جلوگیری از ورود، ناپاکی و احترام مسجد در
پیشگاه خداوند است و بدون شک، هر مسجدی در پیشگاه خداوند محترم است، چون منسوب به
اوست.
خلاصه سخن این بزرگان این است که: جایگاه والا و محترم بودن مسجد،
ملاک حکم نارواییِ ورود است و این ملاک، در همه مسجدها، بهگونه یکسان
وجود دارد.
این استدلال نیز به ثابت کردن دو نکته بستگی دارد:
۱. برای مسجد الحرام ویژگی دیگری غیر از عنوان مسجد بودن، که دخالت در حکم ناروایی
ورود داشته باشد، نیست و تنها معیار این حکم، مسجد بودنِ آن است.
۲. ورود کافران به مساجد، به هر انگیزهای که باشد، برخلاف حفظ حرمت مساجد و قداست
شکنی است.
بررسی: اینکه بگوییم در حکم ناروایی ورود به مسجدالحرام هیچ ویژگی ندارد، ادعایی
بیش نیست. احتمال خصوصیت کافی است برای یکسان ندانستن حکم; زیرا اصل، حرام نبودن
ورود است. افزون بر اینکه شواهد فراوان وجود دارد بر ویژگیهایی برای مسجدالحرام که
هر کدام از آنها کافی است بر ویژه بودن حکم به مسجدالحرام و دست کم احتمال ویژگی
حکم، از جمله:
الف: با توجه به ظاهر آیه و شأن نزول آن، مشرکان نسبت به مسجدالحرام توجه ویژهای
داشتهاند. آنان همه ساله، روزهای حج، برای انجام مراسم بتپرستی و اعمال حج غیر
توحیدی، به مسجدالحرام میآمدند و در کنار مرکز توحید، اعمال مشرکانه انجام
میدادهاند:
–[۸۵]–
وَ ما کانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَیْتِ إِلاّ مُکاءً وَ تَصْدِیَهً….(۱)
«نماز آنان در کنار کعبه، جز صوت کشیدن و کف زدن نبود.»
بنابراین، خداوند اگر آنان را از ورود به مسجدالحرام بازداشت، برای جلوگیری از
انجام اعمال مشرکانه آنان بوده است.
آیا میتوان این را سنجید با آن مسجدیکه اگر کافری در آن پای میگذارد، برای شنیدن
کلام خداست و سخنان مبلّغان دین و یا دیدن آثار باستانی و جلوههای تمدن اسلامی؟
ب: در فقه، برای مسجدالحرام احکام ویژهای از مستحبها، حرامها و مکروهها بیان
شده است که در دیگر مسجدها جاری نیست; برای مثال، ورودِ شخص جنب به مسجدالحرام، به
هیچ روی جایز نیست. بنابراین، احتمال اینکه این حکم نیز از ویژگیهای مسجدالحرام
باشد، احتمالی است عقلایی و چنین احتمالی برای یکسان ندانستن حکم کافی است.
ج: بسیاری از علما بر این باورند که مقصود از مسجدالحرام در آیه شریفه، حرم است. در
قرآن کریم مورد دیگری نیز وجود دارد که مسجدالحرام گفته شده، ولی مقصود حرم است:
سُبْحانَ الَّذِیأَسْری بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ….(۲)
بیگمان پیامبر(صلی الله علیه وآله) از خانه اُمهانی به معراج رفته است; یعنی از
حرم، نه از مسجد الحرام. ذیل همین آیه نیز قرینه است بر اینکه مقصود از مسجدالحرام،
تمامیِ حرم است: …وَ إِنْ خِفْتُمْ عَیْلَهً…، ترس از تنگنای زندگی، در
صورتی است که مشرکان از آمدن به مکه نیز باز داشته شده باشند وگرنه، ناروایی ورود
به مسجدالحرام، با آمدن برای تجارت و بازرگانی به مکه، ناسازگاری ندارد. اگر مقصود
از مسجدالحرام در این آیه، حرم باشد و مشرکان از ورود به آن بازداشته شده باشند که
مسجدالحرام هم جزو آن است، در این صورت، احتمال ویژه بودن حکم، به مراتب بیشتر
است; زیرا برای منطقه حرم، احکام ویژهای است که هیچ مکان مقدسی آن احکام را ندارد.
و امّا نکته دوّم: این سخن که ورود کافران به مسجد با هر انگیزهای که باشد،
۱. انفال: ۳۵
۲. اسراء: ۱
–[۸۶]–
بیاحترامی به مسجد است، سخن درستی نیست و آن را نمیپذیریم.
چگونه میتوان گفت در سرزمین کفر; جاییکه تشنگان حقایق میخواهند با اسلام آشنا
شوند و پیام وحی را بشنوند و مسجد هم تنها مرکز رسمی و جایگاهی است که مسلمانان
میتوانند پیام خود را به دیگران برسانند، آمدن کافران به مسجد برای شنیدن پیام وحی
بیاحترامی به مسجد است؟
آیا در چنین سرزمینی و در چنین وضعیتی اگر نامسلمانی به مسجد آمد، هتک مسجد شده
است؟ یا آنکه راه ندادن به چنین انسانی و دست رد به سینه او زدن، خلاف فلسفه وجودی
نخستین مسجدی است که در اسلام بنا شده است؟ اگر مسجدی که نمایشگاه آثار فرهنگی و
اوج ظرافتهای هنری مسلمانان در طول تاریخ است و بیانگر عشق و علاقه آنان به دین و
مذهب و نشانی از تمدن اصیل میباشد، کافری بخواهد این مظاهر را ببیند و آفرینندگان
آن را تحسین و عشق و علاقه آنان را به عقیده وباورهای دینیشان بستاید، این توهین
به مسجد و مقدّسات مسلمانان است؟!
باید گفت: استدلال به این آیه، بر نارواییِ ورود کافران به همه مساجد، ناتمام است و
شاید سخن علاّمه مجلسی اشاره به همین نکته باشد:
«…فَلا یَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرامَ… استدل به علی عدم جواز إدخال
النجاسه المسجد الحرام و هو غیر بعید للتفریع و إن أمکن المناقشه فیه و أمّا
الاستدلال به علی عدم جواز دخولهم شیئاً من المساجد فهو ضعیف».(۱)
«به آیه فَلا یَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرامَ… بر ناروایی وارد کردن چیز نجس
به مسجدالحرام استدلال شده است. دور هم نیست، هر چند جای مناقشه دارد. امّا استدلال
به آن بر ناروایی ورود کافران به هر مسجدی، ضعیف است.»
۱. بحارالأنوار، ج۸۰، ص۳۴۳
–[۸۷]–
آیه دیگری که شاید به آن استدلال شود، این آیه شریفه است:
ما کانَ لِلْمُشْرِکِینَ أَنْ یَعْمُرُوا مَساجِدَ اللهِ شاهِدِینَ عَلی
أَنْفُسِهِمْ بِالْکُفْرِ….(۱)
به این بیان، عمران در لغت به دو معنی آمده است: ساخت و ساز و زیارت و رفت و آمد.
بنابراین، مشرکان، هم از ساختن واداشته شدهاند و هم از زیارت و رفت و آمد به
مسجدها.
پاسخ: هر چند عمران، به معنای زیارت و رفت و آمد هم آمده، ولی معنای رایج و شایع آن
نیست و در قرآن کریم هر جا واژه عمران به کار رفته، به معنای شایع آن آمده که
ساختوساز باشد.
افزون بر این، به فرض درستیِ این ادعا، آیه ویژه مشرکان است و بر گسترش آن به دیگر
کافران، همان اشکالهایی است که در آیه قبل بدان اشاره شد.
* روایات
شیخ طوسی، علاّمه، صاحب جواهر و… که در مقام استدلال برمدّعی بودهاند، به حدیثی
در این موضوع استدلال نکردهاند. تنها صاحب حدائق دو روایت نقل می کند که مضمون هر
دو یکی است: یکی از دعائم الاسلام و دیگری از راوندی، که علاّمه مجلسی هر دو روایت
را در بحار آورده است.
شایان گفتن است که صاحب حدائق، غیر از همین دو روایت، به هیچ دلیل دیگری، حتی آیه
شریفه، که همگان استدلال کردهاند، استناد نمیکند:
نوادر الراوندی بإسناده عن موسی بن جعفر(علیهما السلام) عن آبائه، قَالَ: «قَالَ
رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله)لَتَمْنَعُنَّ مِنْ مَسَاجِدِکُمْ یَهُودَکُمْ
وَ نَصَارَاکُمْ وَ صِبْیَانَکُمْ أَوْ لَیَمْسَخَنَّکُمُ اللَّهُ قِرَدَهً أَوْ
خَنَازِیرَ رُکَّعاً أَوْ سُجَّداً».(۲)
موسیبن جعفر(علیهما السلام) از پدران بزرگوارش نقل میکند: پیامبر خدا فرمود:
یهودیان، مسیحیان و کودکان را از ورود به مساجد باز دارید و گرنه خداوند شما را به
صورت بوزینگان و خوکان مسخ میکند.
در دعائم الاسلام نیز، به همین مضمون آمده است با افزودن کلمه «مَجَانِینَکُمْ» بعد
از «صِبْیَانَکُمْ».
۱. توبه: ۱۷
۲. مستدرکالوسائل، ج۳، ص۳۷۸; حدائق الناضره، شیخ یوسف بحرانی، ج۷، ص۲۷۹; مؤسسه
نشراسلامی وابسته، به جامعه مدرسین قم.
–[۸۸]–
این دو روایت، هم از نظر سند و هم از نظر دلالت، ضعیف هستند. از ضعف سند این دو
روایت همین بس، که در هیچ کتاب فقهی مورد استناد واقع نشدهاند.
و اما از نظر دلالت: در این دو روایت، بچه مسلمان و نیز دیوانه مسلمان، در کنار
یهود و نصارا قرار گرفتهاند و از آنجا که ورود بچه مسلمان به مسجد، بیگمان حرام
نیست، نهایت آنکه کراهت خواهد داشت، این خود قرینه است بر اینکه جلوگیری از ورود
یهود و نصارا به مسجد نیز واجب نخواهد بود. شاید نقطه اشتراک این سه گروه، در مکروه
بودن ورودشان به مسجد، بی مبالاتی و بیتوجهی به مسائل شرعی و رعایت نکردن پاکیزگی
و تمیزی ظاهری باشد. در صورتی که برای ورود بچه مسلمان، عنوان قویتر وجود نداشته
باشد، مانند آگاه شدن از برنامههای اسلام، تعلیم و تعلم و یادگیری مسائل عبادی،
ورود آنان مستحب نیز خواهد بود.
صاحب حدائق، بر این باور است که هر چند ورود دیوانه و بچه مسلمان به مسجد مکروه
است، ولی این مانع آن نیست که ورود برای یهود و نصارا به مسجد، حرام باشد; زیرا
نهایت یک لفظ (نهی) در دو معنی به کار رفته است، معنای حقیقی «حرام بودن» و معنای
مجازی «مکروه بودن» و به کار رفتن یک کلمه در دو معنی، نه تنها بدون اشکال است، که
مواردی در اخبار و احادیث وجود دارد:
«و یکون النهیهنا مستعملاً فیالتحریم و الکراهه، استعمال اللفظ فیحقیقته و مجاز،
کثیر فیالاخبار».(۱)
«نهی در اینجا، در حرام و مکروه بودن، هر دو، به کار رفته است و به کار رفتن
واژهای، هم در معنای حقیقی و هم مجازی، در اخبار ما فراوان است.»
اینکه یک واژه، میتواند در بیش از یک مورد به کار رود یا نه؟ از مباحث مهم اصولی
است. محقّقان از اصولیها بر این نظریهاند که بهکار بردن یک لفظ در بیش از یک
معنی جایز نیست.(۲)
افزون بر این، چنانکه اشاره خواهیم کرد، شخص پیامبر(صلی الله علیه وآله) نصارا و
یهود را از
ورود به مسجدالنبی باز نداشته است و شواهدی از عصر پیامبر(صلی الله علیه وآله) و
امامان معصوم(علیهم السلام)خواهیم آورد که آنان در مسجد با یهود و نصارا و حتی از
دین برگشتگان، به
۱. همان مدرک.
۲. کفایه الاصول، محمد کاظم خراسانی، ج۱، ص۵۴، علمیه اسلامیه، تهران.
–[۸۹]–
گفت وگوی علمی پرداختهاند.
بنابراین، اشکال مهم این دو روایت، ضعف سند و دلالت آنهاست که همین نیز، سبب عمل
نکردن فقیهان به آن دو شده است.
حدیث دیگری که گاه به آن استناد می شود، این فرموده رسول گرامی اسلام است:
«جَنِّبُوا مَسَاجِدَکُمُ النَّجَاسَهَ».(۱)
علاّمه در تذکره آن را یکی از دلیلها شمرده است:
ولقوله(علیه السلام) «جَنِّبُوا مَسَاجِدَکُمُ النَّجَاسَهَ».
به این روایت هم نمیشود استناد کرد; زیرا:
نخست اینکه: سند این روایت ضعیف است. در وسائل الشیعه چنین آمده است:
وَ رَوَی جَمَاعَهٌ مِنْ أَصْحَابِنَا فِیکُتُبِ الإِسْتِدْلالِ عَنِ
النَّبِیِّ(صلی الله علیه وآله) «أَنَّهُ قَالَ: جَنِّبُوا مَسَاجِدَکُمُ
النَّجَاسَهَ».(۲)
گروهی از اصحاب ما، در کتابهای استدلالیِ خود، از پیامبر(صلی الله علیه وآله) روایت
کردهاند که فرمود: مساجد خود را از ناپاکی به دور دارید.»
شیخ یوسف بحرانی نیز، این حدیث را ضعیف و درخور استناد ندانسته است.
دوم: روایت از نظر محتوا، اطلاق دارد: مسجد باید از آلودگی دور نگهداشته
شود; چه آلودگی سرایت کننده باشد و چه نباشد. به این اطلاق، کسی عمل
نکرده است; چرا که دست کم مشهور فقها برآنند که بردن چیز نجس به مسجد،
که سبب آلوده شدن و بیاحترامی به مسجد نشود، اشکالی ندارد و کافر، به فرض آنکه
نجس باشد، از آنگونه آلودگیهایی است که سرایت کننده نیست و سبب آلوده شدن
۱. وسائلالشیعه، ج۵، ص۲۲۹; تذکره الفقهاء، ج۱، ص۴۵
۲. وسائل الشیعه، ج۳، ص۵۰۴
–[۹۰]–
مسجد نمیشود.
سوم: استدلال به این روایت، آنگاه تمام خواهد بود که نجس بودن همه کافران، امری
قطعی و مسلم باشد و حال آنکه چنین نیست. دست کم نجس بودن اهل کتاب از کافران مورد
مناقشه است و شماری باور به پاکی آنان دارند.
* اجماع
از دلایلی که فقیهان بر ناروایی ورود کافران به مسجدها اقامه کردهاند، اجماع است.
محقق حلّی مینویسد:
«فلا یجوز أن یدخل المسجد الحرام اجماعاً و لا غیره من المساجد عندنا».(۱)
«علما، همه بر این نظریهاند که روا نیست کافر وارد مسجدالحرام شود و همچنین دیگر
مساجد، به نظر فقهای شیعه.»
محققّ حلّی، با تعبیر «عندنا» آورده است. صاحب جواهر در شرح آن مینویسد:
«این تعبیر در تحریر و کنزالعرفان نیز آمده و مقصود از آن، جماعت امامیه است;
چنانکه در مسالک تصریح به اجماع شده و در منتهی، به مذهب اهلبیت نسبت داده شده
است.»
مقصود آن است که این اجماع، با تعبیرهای گوناگونی در سخنان فقها آمده و تنها در
مسالک، تصریح به اجماع شده است.
«لا یجوز دخول الذمّیالمسجد بإجماع الامامیه».(۲)
«همه فقهای امامیه بر این نظریهاند که روا نیست کافر ذمّی وارد مسجد شود.»
۱. شرایع الاسلام، محقق حلّی، ص۳۳۲، دارالأضواء، بیروت.
۲. مسالک الأفهام، شهید ثانی، ج۳، ص۸۰، مؤسسه معارف اسلامی.
–[۹۱]–
یادآوری: توجه به چند نکته، نادرستی و بیپایه بودن اجماع را مینمایاند:
۱. شیخ طوسی، نه در خلاف و نه در مبسوط، به اجماع تمسّک نکرده است، با آنکه روش
ایشان، بهویژه در کتاب خلاف، بر این است که به خاطر رویارویی با دیدگاه فقیهان اهل
سنت، همانند آنان به اجماع تمسک میجوید، از این روی، ادعای اجماع درخلاف زیاد به
چشم میخورد و به همین سبب، شماری از فقها به اجماعهای خلاف، اعتبار زیادی
نمیدهند و میگویند اینها اجماعهای علیالقاعدهاند، چون شیخ برابر اهل سنت قرار
داشته، میخواسته برابر روش خود آنان برخورد کند.
با این حال، در این موضوع، نامی از اجماع فقهای شیعه به میان نمیآورد، که درخور
درنگ و توجه است.
۲. بسیاری از پیشینیان، این مسأله را مطرح نکردهاند، تا اظهار نظر کنند، بهویژه
آنانکه به تعبیر آیت اللّه بروجردی، روششان این بوده است که مسائل را همچنانکه از
معصومان(علیهم السلام) میگرفتهاند، دست نخورده برای ما نقل کنند، مانند: شیخ صدوق
در هدایه و مقنع، شیخ مفید در مقنعه، شیخ طوسی در نهایه، سلاّربن عبدالعزیز در
مراسم و ابیالصلاح حلبی در کافی و…
نخستین بار شیخ طوسی این مسأله را در کتابهای استدلالی خود مطرح کرد و دیگران به
پیروی از ایشان، به اجمال و تفصیل به موضوع پرداختهاند. بنابر این، چگونه می توان
ادعای اجماع کرد؟
۳ . علاّمه مجلسی (بحار، ج۸، ص۳۵۰) ناروایی ورود یهود و نصارا به مسجد را، به
مشهور نسبت می دهد:
«أمّا منع الیهود و النصاری، فهو علی الوجوب، علی المشهور».(۱)
افزون بر این، به فرض وجود چنین اجماعی، مدرک آن معلوم است. دست کم، احتمال دارد که
مدرک داشته باشد (محتمل المدرک) و آن همان آیه کریمه یا حدیث شریف است که بیان شد و
طبیعی است که در این صورت، اجماع، اعتباری نخواهدداشت.
محقق اردبیلی، با توجه به همین نکته پس از آنکه ادعای اجماع مذهب اهلبیت را
۱. بحارالأنوار، ج۸۰، ص۳۵۰
–[۹۲]–
از (منتهی) نقل میکند، مینویسد: «والمستند فیالجمله هو الآیه».(۱)
ممکن است مقصود ایشان از این جمله، بیتوجهی به اجماع باشد و یا گوشه زدن به اینکه
اجماع مدرکی است و مدرک آن هم، همان آیه شریفه است.
مشهور بودن ناروایی ورود کافران به مسجد، در صدر اسلام:
شماری از فقیهان بر این باورند که ناروایی ورود کافران به مسجدها در میان مسلمانان
صدر اسلام، مشهور بوده است. علامه در تذکره، این شهرت را از دلیلها قرارداده و بر
آن شاهدی از تاریخ ارائه کرده است:
«و لأنّ منعهم کان مشهوراً، دخل أبوموسی علی عمر و معه کتاب حساب عمله، فقال عمر:
ادع الذیکتبه لیقرأه قال: انّه لا یدخل المسجد قال و لم لا یدخل؟ قال لأنّه نصرانیّ
فسکت. و هو یدل علی شهرته بینهم».(۲)
زیرا ناروایی ورود کافران به مسجد ]در صدر اسلام[ مشهور بوده است. ابوموسی با
دفتر حسابرسی کارهایش بر عمر وارد می شود. عمر میگوید: نویسنده را بگو بیاید و آن
را بخواند. ابو موسی می گوید: او به مسجد نمیآید. عمر میپرسد: چرا؟ میگوید: چون
مسیحی است. عمر ساکت میشود. این نشان دهنده شهرت نارواییِ ورود کافران به مسجد، در
میان آنان است.»
بسان همین سخن را صاحب جواهر، با استناد به این قضیه تاریخی آورده و آن را شاهدی بر
صدق مدعای خویش میداند.(۳)
پاسخ: صرفنظر از درستی یا نادرستی این رخداد; چرا که تنها از طریق اهلسنت نقل شده
است، آیا وجود چنین پدیدهای میتواند بیانگر شهرت حکمی در یک زمان باشد و آیا چنین
شهرتی حجیت دارد؟ افزون بر این، این شهرتی که برخاسته از یک رخداد تاریخی است،
ناسازگاری دارد با شهرت دیگری که نقلهای گوناگون از طریق شیعه و سنی پشتوانه آن
است. ما، در تاریخ به مواردی بر میخوریم که هم در زمان عمر،
۱. مجمع الفائده، ج۷، ص۵۲۱
۲. تذکره الفقهاء، ج۱، ص۴۴۵
۳. جواهر الکلام، ج۲۱، ص۲۷۸
–[۹۳]–
هم پیش از او و هم پس از او، افراد مسیحی و یهودی به صورت گروهی (وفد) و فردی به
مسجدالنبی میآمدهاند و پرسشهای خود را برای خلیفه مسلمانان مطرح میکردهاند و
پاسخ می شنیدهاند.
بهطور طبیعی این موارد، در گاهِ ناسازگاری، بر آن یک مورد، پیش خواهند بود.
دیگر تأیید کنندهها:
اما دلیلها و تأیید کنندههایی از این دست:
الف: ورود کافران به مسجد، هر چند برای شنیدن کلام خداوند و یا دیدن آثار تمدّن و
بناهای تاریخی اسلام باشد، کوچک شمردن مسجد است و کوچک شمردن مسجد حرام.
ب: بازداشتن آنان از ورود به مسجدها، گونهای خوار شمردن آنان است و این، چیزی است
که مسلمانان وظیفه دارند آن را انجام دهند.
ج: اینکه کافر اهل مسجد نیست و مسجد بستگی با کافر ندارد تا بخواهد در آن وارد شود.
اگر ما دلیلهای محکمی برناروایی میداشتیم، اینها میتوانست تقویت کننده دیدگاه ما
باشد، ولی با سستبنیاد بودن دلیلها، از اینگونه تأیید کنندهها کاری ساخته نیست.
افزون بر این، این سخن که ورود کافران به مسجد، حتی برای شنیدن پیام اسلام و توحید
و دیدن آثار تمدّن اسلامی، کوچک شمردن مسجد است، ادعایی بیش نیست; زیرا هتک حرمت،
یک امر عرفی است، موارد آن را عرف تعیین میکند و بیگمان کافری که جویای حق و
حقیقت است و برای شنیدن کلام خداوند یا هدف عقلایی دیگر، با ادب وفروتنانه، پادر
مسجدمیگذارد، عرف آنرا خوارشمردنمسجد ن
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 