پاورپوینت کامل نتایج نهایی مسابقه سراسری شعر حج ۱۰۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نتایج نهایی مسابقه سراسری شعر حج ۱۰۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نتایج نهایی مسابقه سراسری شعر حج ۱۰۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نتایج نهایی مسابقه سراسری شعر حج ۱۰۰ اسلاید در PowerPoint :

۱۰۶

بیانیه هیأت داوران مسابقه سراسری شعر حج

مقدّمه:

تجربیات به دست آمده از برگزاری مسابقات و کنگره های شعر با محوریّت
موضوع مشخّص از سوی نهادها و ارگانهای مختلف نشان می دهد که گاه
دست اندرکاران، صرفا برگزاری و فضاسازی در زمینه ای خاص را مدّ نظر داشته اند
و نگاهشان به شعر ـ به ما هو شعر ـ برای آنها موضوعیّت نداشته، غالبا در همان
نخستین گام در دستیابی هدف؛ یعنی فضاسازی برای خلق آثار جدید و ارزشمند،
متوقف و ناموفق مانده اند. استفاده از این تجربیات ایجاب می کند که
دست اندرکارانِ چنین برنامه هایی، جایگاه علمی کار و پایه و مایه محتوایی آثار
و جوهره هنری و ادبی اشعار را همواره مدّ نظر داشته باشند؛ به نوعی که برگزاری
همایشهای شعرخوانی و یا چاپ کتاب بر پایه آثار برگزیده واصل شده، در جلب
نظر مساعد متخصّصان و کارشناسان شعر و ادبیات ـ حدّاقل به طور نسبی ـ موفق
باشد.

ازدیگر سو درهریک ازرشته های هنری وادبی بدیهی است که سلایق گوناگون در کار
است ودست اندرکاران چنین مسابقاتی ـ به ویژه داوران ـ لازم است که ضمن شناخت
معاییر هر یک از انواع قالبهای شعر فارسی، در انتخابها و قائل شدن امتیازها، آثار
پدید آمده در هر قالب را با معیارهای شناخته شده همان قالب بسنجند.

هیأت داوران شعر حج، از دسته بندی آثار برگزیده در سه حیطه «قالبهای کهن
شعر فارسی»، «قالبهای نوین شعر فارسی» و گروه «نام آوران و پیشکسوتان» بسیار
خرسند است و این دسته بندی را در احقاق حقوق صاحبان آثار مفید و مؤثر می داند
و این تمهید دست اندرکاران مسابقه را که موجب شده است داوران فارغ از همه
ملاحظات تنها به ارج و ارزش هر یک از آثار توجّه کنند، سپاس می گوید و این نوع
دسته بندی را به برگزارکنندگان دیگر مسابقات مشابه توصیه می کند، امّا از دیگر سو
متأسف است که در قلمرو قالبهای نوین ـ به ویژه شعر نو نیمایی ـ تعداد آثار
بی عیب، زیبا و تأثیر گذار بسیار اندک بوده و این امر داوران را با رعایت توازن و
تناسب در معرفی صاحبان رتبه های برگزیده با توجّه به امتیازات و نمره های کسب
شده، ناچار کرده است که در این عرصه صرفا یک اثر را به عنوان حائز رتبه دوّم
برگزینند و هیچیک از آثار رسیده در قالبهای نوین را حائز رتبه یکم و سوّم معرّفی
نکنند. توجّه و تدقیق در آثاری که قالبهای نوین ـ اعم از نو نیمایی، شعر آزاد، شعر
سپید و دیگر انواع جدید شعر فارسی ـ به دفتر مسابقه رسیده، نشان می دهد که غالبا
ـ تأکید می کنیم که غالبا و نه همه ـ یا این محیط را با تصوّر آسان و سهل الوصول
بودن برگزیده اند و یا به ظرفیت های گوناگون آن را برای بیان تمایز و متشخّص
ویژه قالبهای نوین بی توجّه مانده اند که این موضوع از نظر هیأت داوران، به طور
عام در شعر این روزگار قابلیت تحقیق و تدقیق آسیب شناسانه را دارد.

در پایان این مقدمه، هیأت داوران صادقانه تأکید می کند که این رتبه بندی ها
نتیجه نمره دادن و داوری این ترکیب از هیأت داوران است و اگر فی المثل
گروهی دیگر از متخصّصان و صاحبنظران قلمرو شعر، عهده دار داوری می بودند،
بسا چنین نتیجه ای دستخوش تغییر و تحوّل می بود. این امر نه نشان دهنده سلیقه ای
و بی معیار عمل کردن، بلکه بیانگر تنوّع دیدگاه ها در امر ارزش گذاری آثار هنری و
ادبی است.

اعلام پاورپوینت کامل نتایج نهایی مسابقه سراسری شعر حج ۱۰۰ اسلاید در PowerPoint

هیأت داوران پیش از اعلام اسامی حائزان رتبه های سه گانه، با اهدای تقدیرنامه و
دو سکّه تمام بهار آزادی به دوازده تن از شاعران شرکت کننده در مسابقه، از ایشان
به جهت ارسال آثار شایسته تقدیر می کند:

۱ ـ آقای سیّدعباس سجّادی از تهران برای «ترانه حج».

۲ ـ آقای سیّد محمّد جواد شرافت از قم، برای غزل «حرف تمام شعر».

۳ ـ آقای همایون علی دوستی از شهر کرد، برای غزل «لبیک».

۴ ـ آقای غلامرضا مرادی از رشت، برای غزل «یک تماشا قسمت ما کن».

۵ ـ خانم انسیه موسویان از تهران، برای غزل «آستانه او».

۶ ـ خانم مریم سقلاطونی از قم، برای غزل «خداحافظی».

۷ ـ آقای غلامرضا دهقانی بیدگلی از آران و بیدگل، برای چهار پاره «بوسه بر لب
سنگ».

۸ ـ آقای غلامرضا رحمدل شرفشادهی از رشت برای شعر سپید «رمی جمرات».

۹ ـ آقای جمشید عباسی شنبه بازاری از فومن برای غزل «برکه».

۱۰ ـ خانم اکرم نجفی از مشهد برای غزل «سفر عشق».

۱۱ ـ آقای مرتضی آخرتی از نیشابور، برای مثنوی «حج، سراسر همه یادآوری از
تاریخ است».

۱۲ ـ آقای یداللّه گودرزی از تهران، برای غزل «نماز مدام».

در عرصه قالبهای کهن و کلاسیک (در رده عمومی): ۱ ـ رتبه یکم: آقای آرش
شفاعی از تهران برای غزل «خلق چرخیدند» ـ برنده سفر حجّ تمتّع.

۲ ـ رتبه دوم: خانم انسیّه جراحی از بجنورد برای مثنوی «راهب معبد بهاران» ـ
برنده سفر عمره مفرده.

۳ ـ رتبه سوّم: مشترکا با آقای سیّد محمّد ابوترابی از قزوین برای غزل «بگو
ببخش»، خانم نغمه مستشار نظامی از کرج، برای غزل «هنوز هم» و نیز خانم بهجت
فروغی مقدم برای غزل «کبوتری از نژاد حیرت» هر یک برنده چهار سکه تمام بهار
آزادی.

در عرصه قالبهای نوین شعر فارسی (اعم از شعر نو نیمایی، شعر آزاد، شعر سپید و
دیگر وجوه متعلّق به قالبهای نوین: متأسفانه در میان معدود آثاری که در این
حیطه، به مرحله نهایی راه یافته بودند، با بررسی آثار و امتیازات کسب شده، هیأت
داوران هیچ اثری را دارای شرایط احراز رتبه نخست و نیز رتبه سوّم ندانست و
تنها، رتبه «دوّم» و جایزه سفر عمره مفرده را تقدیم می کند به آقای حسن
صادقی پناه از کرج برای شعر نو نیمایی «شطّی از ستاره و فانوس».

در رده پیشکسوتان و نام آشنایان: ۱ ـ رتبه یکم مشترکا آقای سهیل محمودی از
تهران برای غزل «زمزم یاد» و آقای حسین اسرافیلی از تهران برای غزل «بقیع
غریب»، هر دو نفر برنده سفر حجّ تمتّع.

۲ ـ رتبه دوّم: آقای افشین علاء از تهران، برای غزل «مهر بقیع» برنده سفر عمره
مفرده.

۳ ـ رتبه سوم: آقای جعفر رسول زاده «آشفته» از اصفهان برای غزل «بقیع» برنده
چهار سکّه تمام بهار آزادی.

هیأت داوران مسابقه شعر حج:

دکتر قیصر امین پور مهندس محمّدرضا عبدالملکیان ساعد باقری.

زمزم یاد

(سهیل محمودی «رتبه اول در رده پیشکسوتان و نام آشنایان»)

نام تو، پژواک عمری نعره های بی امانم بود

کام تو، کامل ترین یک روز عمر بی نشانم بود

من خودم را مثل موجی در کنار ساحلت دیدم

آن زمان که خسته از توفان و دریا، جسم و جانم بود

دستهایم را گرفتی، دور خود گرداندی و انگار

گردبادی بودم و هوهوی نامت بر زبانم بود

با تو یک شب قلوه سنگ و سنگ ریزه جمع می کردم

کودکی و شیطنت بود و صفای دوستانم بود

ناگهان دیدم که نیلوفر شدم، گرد تو پیچیدم

شانه های تا همیشه مهربانت، آسمانم بود

زمزم یاد تو در چشمان من سر رفت و می دیدم

هفت دریای جهان، در یک زمان همداستانم بود

بقیع غریب

(حسین اسرافیلی «رتبه اول در رده پیشکسوتان و نام آشنایان»)

می گرددم دو دیده پریشان و جان، غریب

در منظری که نیست به هفت آسمان، غریب

یارب! بقیع، قطعه ای از آسمان توست

پیچیده در غبار زمین و زمان، غریب

آن گوهری که بود ملک، خادم درش

خفته ست در کنار حرم، بی نشان غریب

این خاک، میزبان پریشان کربلاست

مانده ست در حضور تو ای آسمان، غریب

اینجا مزار صادق آل محمد صلی الله علیه و آله است

تنها، میان گردش چشم جهان، غریب

در خلوت است بارگه باقر العلوم علیه السلام

همچون مزار مادر زخمی، جوان، غریب

این سوی میله، مرقد اولاد مصطفا ست

آن سو، نگاه غمزده زائران، غریب

این محرمان پردگی عرش ذوالجلال

اینسان فتاده اند در این خاکدان، غریب

اشک است اینکه می چکد از آستین ابر

مِهر است اینکه مانده در این آستان، غریب

می گردد آسمان، به طوافی همیشگی

بر این مدار غربت و بر این مکان، غریب

یارب چه حکمتی است در این قطعه شریف

مهمان غریب و بارگه میزبان، غریب

یارب کرامتی! که زنم بوسه بر بقیع

سر را نهم به خاک و بگریم بر آن، غریب

مهر بقیع

(افشین علاء «رتبه دوم در رده پیشکسوتان و نام آشنایان»)

مرا به خانه زهرای مهربان ببرید

به خاکبوسی آن قبر بی نشان ببرید

اگر نشانی شهر مدینه را بلدید

کبوتر دل ما را به آشیان ببرید

کجاست آن در آتش گرفته، تا که مرا

برای جامه دریدن به سوی آن ببرید

مرا ـ اگر شدم از دست ـ بر نگردانید

بروی دست بگیرید و بی امان ببرید

کجاست آن جگر شرحه شرحه تا که مرا

کنار سنگ مزارش، کشان کشان ببرید

مرا که مهر بقیع است در دلم، چه شود

اگر به جانب آن چار کهکشان ببرید

نه اشتیاق به گل دارم و نه میل بهار

مرا به غربت آن هیجده خزان ببرید

کسی صدای مرا در زمین نمی شنود

فرشته ها! سخنم را به آسمان ببرید

غزل بقیع

(جعفر رسول زاده «رتبه سوم در رده پیشکسوتان و نام آشنایان»)

غربت آباد دیار آشنایی ها، بقیع
همدم دیرینه غمهای ناپیدا، بقیع

درتو حتی لحظه ها هم بیقراری می کنند
ای تمام واژه های اشک را معنا، بقیع

در تو، خون دیده ها دریا شد و صاحبدلان
جرعه جرعه عشق نوشیدند ازاین دریا، بقیع!

سنگفرش کوچه هایت داغهای سینه سوز
شمع فانوس نگاهت چشم خون پالا، بقیع

تو بلور روشنایی های شهر یثربی
چون نگینی مانده در انگشتر بطحا، بقیع

همصدا با قرنها مظلومی آل رسول
حنجری کو؟ تا در این غربت کند آوا، بقیع

وسعت تنهایی ات دل های ما را می برد،
تا خدا، تا عشق، تا تنهایی مولا، بقیع

قصه مظلومی اش را با توگفت، آنشب که داشت
در گلو، بغض غریب ماتم زهرا، بقیع

در هجوم تیرگی ها، در شب سرد سکوت
حسرتی می برد خورشید جهان آرا، بقیع

ای مزار هر چه خورشید از دیار روشنی
ای شکوه نور در آئینه غبرا، بقیع
کاش چشمی بود و اشکی، اشتیاق مویه ای
با تو می ماندیم تا موعود، تا فردا، بقیع

ای بهشت آرزو، گم کرده دلهای پاک
ای زیارتگاه یک عالم دل شیدا، بقیع

سیل اشک عاشقان بگذار تا دریا شود
چشمه ای از چشم جان بیدلان بگشا، بقیع

دارم امید آنکه در محشر پناهم می دهد
سایه دیوار این «آشفته»حالی ها، بقیع

خلق چرخیدند …

(آرش شفاعی «رتبه اول قالبهای کهن شعر فارسی»)

خلق چرخیدند، چرخیدند تا کامل شدند
آب و گل بودند تا دیروز، جان و دل شدند

خلق چونان قطره های گیج، چرخی می زدند
تا که رحمت اذن دادو بر زمین نازل شدند

بر زمین نازل شدند وخاک جانی تازه یافت
آسمانها غرق در عطر گلاب و هل شدند

عنصری بی خاصیت بودند خیل شاعران
آسمان و خاک را دیدند تا بیدل شدند

عارفان درمحضر او عاشقی آموختند
فیلسوفان در حریم حضرتش عاقل شدند

جام را پر کن صفای خاطر آن خوشدلان
سعی کردند و ز هرچه غیر از او زائل شدند
خلق تا از زمزم معنا لبی تر کرده اند
قطره ای خورده نخورده، مست لایعقل شدند

خلق برگشتند نزد همسر و فرزندشان
جان و دل بودند تا دیروز، آب و گل شدند!

راهب معبد بهاران

(انسیه جراحی «رتبه دوم قالبهای کهن شعر فارسی»)

راهب معبد بهارانم

موءمن معجزات بارانم

عاشق آسمان و مهتابم

دوستدار ترانه آبم

بنده طلعت نکو رویان

بسته طره سیه مویان

هر چه زیباست را نکو یابم

که در او رنگ و بوی او یابم

رنگ و بوی تو ای گل بیرنگ

خالق سنگ وگل ، گل و گلسنگ

گرچه دانم که بی سر و پایم

عزم کردم که سوی تو آیم

همچو مستان و بی سر و دستان

می روم تا حریم تاکستان

کز می و باده کار بگذشته است

کارازافسون خم فزون گشته است

زیر یک شاخه پر گل بادام

می نشینم به بستن احرام

«همچو خرما که دانه می بندد»(۱)

عشق در دل جوانه می بندد

نیّت عشق می کنم جان رادین و دل را، یقین و ایمان را

دامنم پر گل و لبم خنداندست افشان و پای دل کوبان

مستطیع دل توانگر خویشراه دل را گرفته ام در پیش

هر طرف بوته های الماس استبوی عیسی وخضر و الیاس است

شاخه ها غرق یاس و نسرین اندبلبلان در نوای یاسین اند

از خدا تارو از گلش پود استبلبل این بهشت داوود است

در هوای تو پر زنان دل و مستگیرم اکنون نشان زهرچه که هست

مرکزی گرد او هزار مدار«حرف عشق است وگنبد دوّار»(۲)

قبله گاه من است و ساحت توزادگاه «همای رحمت» تو(۳)

… همه برگرد او روان بودندبانگ لبیک بر زبان بودند

«فَادْخُلِی فِی عِبادِی» آمد و منگل و ریحان فشاندم از دامن

پرگشودم به سوی خانه دوستمستی ام از صفای ساغر اوست

در مقام بلند ابراهیمسر نهادم به سجده تسلیم

رفتم و یافتم نشانه عشقسنگ شبرنگ کارخانه عشق

حجرالأسودی که دست خداست(۴)دست وپابسته، پای بست خداست

گوئیا کان عشق در دل اوستکه حریم بهشت منزل اوست

در صفای تو مست و هاجروارمی دویدم به شوق دیدن یار

«مروه» را با صفای دل رفتمتا «صفا» بر دو پای دل رفتم

طالب و خسته تا لب «زمزم»به تمنای آب کوشیدم

جان من بس که در طلب کوشیدزمزمم زیر پای دل جوشید

«زمزم» من ز یمن نام تو بودرستگاری من ز جام تو بود

در شمیم نیایش «عرفه»در صفای هوای «مزدلفه»

نفس گرم تو گل افشان استخانه از پای بست بر جان است!

در وقوف مبارک «عرفات»این منم یا خسی است درمیقات(۵)

دست بر آسمان برآوردمگر کله خواستی، سر آوردم

بسته عشق و خسته راهماز تو جز معرفت چه می خواهم

می برم از تمامی برکاتمعرفت را ز گلشن «عرفات»

«مشعر» است و شعور مست شدننشأه پر شکوه هست شدن

در «منا» عشق بود و خنجر بودذبح امید خام هاجر بود

تیغ در دست خواجه توحیدبر گلوگاه زاده خورشید

«عید اضحی» و ذبح اسماعیلعشق و آوای پای جبرائیل

جز دل خود دگر چه آوردمکه بود در «منا» ره آوردم

این ره آورد را زمن بپذیرگر نه در خورد تست خرده مگیر

نه که قابیل را کمر بستمبیش از این بر نیامد از دستم

گندم سالمم در انبان نیستورنه جان هم سزای جانان نیست

از دلم این سؤوال کرد گذر:تا «مدینه» به پا روم یا سر

چشم دل را چو نیک بگشودمزائر «مسجدالنبی» بودم

شهریارِ شهیرِ مهرویانخسرو بی رقیب نیکویان

رهنمای امین ره پویانرهبر راستین حق گویان

بوی توحید در حرم زده استیا خدا خود در آن قدم زده است

بر در آن رسول مهر آورکردم اعجاز عشق را باور

او که آغاز روشن روز استشمع انجم فروز شب سوز است

بنده آفتاب طلعت دوستیاخدایی که هرچه هست از اوست

که خدا هر چه داد بهر هموست(۶)که محمد فقط بهانه اوست

تا «بقیع» اشکبار می رفتمبه تمنای یار می رفتم

پشت درهای بسته بستانسر نهادم به کیش پا بستان

عشق هایی که آنطرف بودندخاندان شه نجف بودند

چشم بستم به چشم دل دیدمبر سر دل چو بید لرزیدم

که یهودان سست می گفتندبه گمانم درست می گفتند(۷)

من یداللّه بسته را دیدمشهسوار شکسته را دیدم

کس نداند که بر خدا چه گذشتلحظه ای کان عمود عشق شکست

چه بگویم از آن شهید شرفشهریار شکوهمند نجف

که خداند را نشان جلی استشاهکار سترگ عشق، علی است

هر چه گویم کمال بی هنری استکه علی خود محمد دگری است(۸)

به خدا، خود علی نشانه اوستباغ پردیس عشق، خانه اوست

آتش افتاد در بهشت علیخانه سوزی است سرنوشت علی

شعله های نفاق چون افروختآشیان همای رحمت سوخت

کوچه های «مدینه» می دانندکه غماوای عشق می خوانند

از همین کوچه ها فرشته نورروزگاری نموده است عبور

به که گویم هوا معطر اوستدل تبدار من کبوتر اوست

در دلم درد و دیده الماسینپای پر آبله، به لب یاسین

چشم بر هر چه زو نشانی داشتگوش بر هر که زو گمانی داشت

یافتم درگه نیازم راقبله آبی نمازم را

که در او یک خدای تنها بودحسنین و علی و زهرا بود

بر درش همچو سرو بالیدمسر نهادم به درد نالیدم

کای خداوند فرّ و فیروزیکه سراپا چو شمع می سوزی

این در سوخته نشانه توستمی نماید که خانه، خانه توست

بر درت تا ابد کمر بستهایستاده، نشسته و خسته،

خواهم استاد تا فراز آیییا به پرسیدن نیاز آیی

از در تو مگر توان رفتناز در چون تویی چه سان رفتن

چه گشایی در و چه نگشاییقبله گاه هماره مایی

کوچه های مدینه تا زنده استاز خیال رخ تو شرمنده است

خاطرات «طواف» و «تقصیر»م«رمی» ارباب زور و تزویرم

«عرفه» غرقه در نیاز و ثناعید قربان و روز سرخ «منا»

همه در اشک غوطه ور گشته استکه دگر آخر سفر گشته است

غرقه در افتخار و نور و غرورباز می گردم از زیارت نور

تا کیم عشق همسفر گرددیا دلم راهی سفر گردد

تا بدان روز، مست بارانمراهب معبد بهارانم

شطی از ستاره و فانوس

(حسن صادقی پناه «رتبه دوم قالبهای نوین شعر فارسی»)

می چرخم

بر گرد مهربانی تو

چون هاله ای شناور و سیال

*

می گردم:

آنجاست بی گمان

آنجا که ردّ پای تو ابراهیم!

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.