پاورپوینت کامل پژوهشی فقهی در باره طواف از طبقه اوّل مسجدالحرام(۱) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل پژوهشی فقهی در باره طواف از طبقه اوّل مسجدالحرام(۱) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل پژوهشی فقهی در باره طواف از طبقه اوّل مسجدالحرام(۱) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل پژوهشی فقهی در باره طواف از طبقه اوّل مسجدالحرام(۱) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۵۶
در شرایط کنونی که طبقه اوّل مسجدالحرام، حدود سی سانتی متر از
سقف کعبه معظّمه بالاتر است، دیدگاههای گوناگونی در باره صحّت و عدم
صحّتِ طواف از طقبه بالا مطرح شده است، همین اختلاف نظر در مورد
جواز طواف از طبقه زیرینِ مطاف نیز ـ در فرض احداث آن ـ پیش
خواهد آمد.
درصورت اعتقاد به جواز، آیا این حکم، به مواردی ویژه اختصاص دارد؛
مانند:
ازدحام جمعیت یا عدم توانایی زائر بر طوافِ پیاده و نیاز او به وسیله
سواری برای طواف؛ مثل ویلچر، که در طبقه بالا در دسترس افراد است و یا
به سبب مانع دیگری، طواف از صحن مسجد برایش ممکن نباشد.
و یا اینکه اصلاً زائر از همان آغاز مخیّر است به «طواف در صحن
مسجدالحرام» یا «طواف در طبقه بالا»؟
در این راستا، محورهای زیر، موضوعات این پژوهش را تشکیل می دهد:
۱ ـ رابطه بحث با نظریه حدّ مطاف
بدیهی است کسی که حدّی برای مطاف قائل نیست، راه ورود به این بحث برایش
باز است، حال آیا کسانی که (مانند مشهور) حدّی برای مطاف قائل اند، راهی برای ورود
آنان به این بحث وجود دارد یا خیر؟
به نظر می رسد پاسخ به این پرسش مثبت باشد؛ زیرا طرح این پرسش، بر این فرض
استوار است که اگر مثلاً طبقه اول و دوم، گرداگرد کعبه بنا شود، و ارتفاع آن از کعبه
بالاتر برود در این صورت بحث یاد شده مطرح می شود. البته در زمان حاضر، چنین
چیزی مصداق خارجی ندارد.
۲ ـ رابطه بحث با افزایش ارتفاع کعبه
عدم جواز تخریب و یا کاستن از ساختمان کعبه، مسأله ای است مفروغ عنه و مسلّم
و هیچگونه خلافی در آن نیست، لیکن نسبت به افزودن بر بنای آن، دیدگاههای
دوگانه ای وجود دارد (که حکم طواف از ارتفاع بالاتر از کعبه هم به تبع آنها، متفاوت
می باشد):
الف ـ در صورت «جواز افزایش و نیز افزودن بر ارتفاعِ آن، تا حدّ دو برابر یا
بیشتر»، شکی نیست که طواف پیرامون بخش افزوده شده، جایز است، گرچه
محلّ طواف از بنای موجود بلندتر باشد.
ب ـ به فرض «جواز افزایش و افزوده نشدن بر بنا»، نزاع این چنین می شود که
آیا طواف از جایی بلندتر از ارتفاع کعبه، جایز است یا خیر؟
ج ـ اگر نظر دهیم که افزودن بر بنای کعبه جایز نیست؟ در این صورت،
ظاهرا اختلافی نیست که طواف از جایی بلندتر از ارتفاع کعبه جایز نمی باشد.
ظاهر این است که افزودن بر ارتفاع کعبه جایز است؛ زیرا اصل اوّلی جواز است، و
کعبه نیز مانند دیگر اماکن و ساختمان ها است؛ همانگونه که افزودن بر مسجد جایز
می باشد، افزایش بنای کعبه نیز چنین است و نباید آن را مانند احکام تعبّدیه، از امور
توقیفیّه پنداشت.
دلیل و گواه بر جواز آن، چند روایت است؛ مانند:
ذَکَرَ جَماعَهٌ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سَعِیدِ بْنِ جَنَاحٍ عَنْ عِدَّهٍ مِنْ أَصْحَابِنَا
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ :
«کَانَتِ الْکَعْبَهُ عَلَی عَهْدِ إِبْرَاهِیمَ علیه السلام تِسْعَهَ أَذْرُعٍ وَ کَانَ لَهَا بَابَانِ فَبَنَاهَا عَبْدُ
اللَّهِ ابْنُ الزُّبَیْرِ فَرَفَعَهَا ثَمَانِیَهَ عَشَرَ ذِرَاعاً فَهَدَمَهَا الْحَجَّاجُ وَ بَنَاهَا سَبْعَهً وَ
عِشْرِینَ ذِرَاعاً».(۲)
«ارتفاع کعبه در زمان ابراهیم علیه السلام به ۹ ذرع می رسید و برای آن، دو در (شرقی
و غربی) بود، ابن زبیر (پس از آسیب دیدن کعبه به وسیله سنگباران لشکریان
یزید)، آن را با ارتفاع ۱۸ ذرع ساخت. (پس از قتل وی) حَجّاج آن را تخریب و با
ارتفاع ۲۷ ذرع بنا کرد.»
از این روایت می توان چنین بهره جست که منع نکردنِ امام معصوم علیه السلام از افزایش
ارتفاع کعبه (توسط ابن زبیر و سپس حَجّاج)، دلیل بر جواز آن است، لیکن این روایت
معتبر نیست؛ زیرا «احمدبن محمد» که در سند آن آمده است، با جمعی اشتراک اسمی
دارد که معلوم نیست راویِ خبر، کدامینِ آنها است و نیز گر چه نجاشی «سعیدبن جناح»
را توثیق کرده و در اسناد «کامل الزیارات» هم وارد شده است، ولی کسی که از او روایت
می کند، معلوم نیست چه کسی است و بنابراین، استناد به این روایت درست نیست.
۳ ـ جریان بحث در طواف واجب و مستحب
ظاهر آن است که اختلاف نظریه های یاد شده، اختصاص به طواف واجب ندارد،
بلکه در مورد طواف مستحب نیز جاری است؛ پس اگر فاصله میان کعبه و مقام ابراهیم،
به عنوان حدّ معیّن مطاف باشد، بی شک مراعات آن در طواف مندوب نیز لازم است.
دلیل آن، اطلاقاتی است که از آنها استفاده می شود محدوده طواف، فاصله میان
کعبه و مقام ابراهیم است و اگر کسی بیرون از آن طواف کند، طواف کننده به شمار
نمی آید و وجهی هم برای انصراف آن اطلاقات به «طواف واجب» وجود ندارد؛
چنانچه دلیلی بر تغییر نداریم. آری طبق برخی از ادلّه میان طواف واجب و مستحب از
جهاتی فرق وجود دارد که برخی از آنها عبارتند از:
الف ـ عدم لزوم طهارت در طواف مستحب، چنانچه روایات معتبره برآن دلالت
دارد؛ (در صحیحه محمد بن مسلم آمده است: (قَالَ: سَأَلْتُ أَحَدَهُمَا علیهماالسلام عَنْ رَجُلٍ
طَافَ طَوَافَ الْفَرِیضَهِ وَ هُوَ عَلَی غَیْرِ طَهُورٍ، قَالَ: یَتَوَضَّأُ وَ یُعِیدُ طَوَافَهُ، وَ إِنْ کَانَ تَطَوُّعاً
تَوَضَّأَ وَ صَلَّی رَکْعَتَیْنِ).(۳)
این، برخلاف نظریه ابو الصلاح است، که با تمسّک به اطلاق روایات، طهارت را
در طواف مستحب نیز واجب می شمارد.
ب ـ جمعی از فقها، بر اساس دلیل، قطع طواف مندوب را، از روی عمد جایز
دانسته اند.
ج ـ افزودن بر اشواط هفتگانه، در طوافِ مستحب، بر اساس دلیل، کراهت دارد
(ولی در طواف واجب جایز نیست).
۴ ـ لزوم دخول جمیع اعضای بدن در مطاف و عدم آن
آیا واجب است هنگام طواف، تمام اعضای طواف کننده، در درون مطاف باشد،
یا دخول بیشترین اعضای او، به گونه ای که عرفا بگویند او طواف می کند، کافی
است؟
ظاهر آن است که صدق عرفی در این باره کافی است. بنابراین، اگر اکثر اعضای
طواف کننده، داخل مطاف قرار گیرد و تنها سر او بالاتر از کعبه باشد، طوافش صحیح
است و دلیلی هم بر لزوم داخل بودن تمام اعضا در مطاف، در دست نیست؛ چنانکه
صاحب جواهر رحمه الله در مسأله «استقبال» با صراحت گفته است:
«در این باره صدق استقبال کفایت می کند، گرچه بعضی از اعضای بدن
درجهت قبله قرار نداشته باشد و لازم نیست که همه اجزای بدن در جهت قبله
قرار گیرد. معنای این سخن آن است که اگر مولا امر به استقبال کند، به همان
اندازه که عنوان امتثال از نظر عرف در خارج تحقّق یابد، کافی است.»
سپس می افزاید:
«کیفیت استقبال قبله، مسأله ای عرفی است که شرع در آن دخالتی ندارد و به
ظاهر همان صدق عرفی کفایت می کند، گرچه برخی از اعضای بدن هم، که در
صدق استقبال نقشی ندارند، در جهت قبله نباشد و در این مسأله فرقی نیست
میان نزدیکی و دوری از کعبه، ولی در کتاب قواعد آمده است: اگر برخی از
اجزای بدن نمازگزار از سمتِ قبله خارج باشد، نماز او باطل است، بلکه گفته
شده که در کتابهای: نهایه الاحکام، تحریر، تذکره، ذکری، بیان، موجز،
کشف الالتباس، جامع المقاصد و قواعد نیز چنین آمده است.
امّا تحقیق در این مسأله آن است که افزون بر صدق استقبال عرفی، چیزی
شرط نمی باشد و چنانچه ادّعا شود که صدق استقبال از نظر عرف، بر
استقبال تمام اعضای بدن توقف دارد، در پاسخ می گوییم: هر جا که در امر به
استقبال صرفا به «اِستَقْبِلْ» اکتفا شده باشد و تمام اعضا به عنوان متعلق این
امر ذکر نشود، وجدان ادعای یاد شده را تکذیب می کند.»(۴)
ظاهرا طواف مانند استقبال است، که صدق عرفی آن برای امتثال آیه «وَ لْیَطَّوَّفُوا»
کفایت می کند و داخل بودن تمام اعضای طواف کننده در مطاف لازم نیست؛ به گونه ای
که اگر سر یا دست او از محدوده مطاف بیرون باشد، مخلّ به طواف شمرده شود و این
نکته روشن است که برای این مفهوم (طواف) نه حقیقت شرعیه ای در کار است و نه
اینکه «طواف» از موضوعاتی است که شارع در وضع آن تصرّفی اعمال کرده باشد؛
چنانکه برای اصل این عمل (طواف) هم، کیفیت خاصّی ارائه نکرده است. گرچه برخی
از شرایط را برای آن ذکر کرده؛ مانند: داشتن طهارت در حال طواف و اینکه
حجرالأسود به عنوان نقطه آغاز و پایان طواف است.
البته وقتی قائل به توسعه در مطاف شدیم و بر این اساس، طواف از طبقه بالاتر از
کعبه را جایز دانستیم، دیگر ثمره ای براین بحث بار نمی شود؛ زیرا که در آن صورت
طرح مسأله خروج بعضی از اعضا از محدوده مطاف، بی مورد خواهد بود.
۵ ـ حکم ساخت وسازهای فراتر از کعبه
در روایات از ساختن بناهای بلندتر از کعبه، در مکه، نهی گردیده است که برخی از
آنها عبارتند از:
مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ، عَنْ مُحَمَّدِبْنِ یَحْیَی، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ،
عَنْ عَلِیِّبْنِ الْحَکَمِ، عَنْ صَفْوَانَ، عَنِ الْعَلاءِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ، عَنْ
أَبِی جَعْفَرٍ علیهماالسلام فِی حَدِیثٍ قَالَ: «وَ لا یَنْبَغِی لاِءَحَدٍ أَنْ یَرْفَعَ بِنَاءً فَوْقَ الْکَعْبَهِ».(۵)
امام باقر علیه السلام فرمود «بر کسی سزاوار و شایسته نیست که بنایی بالاتر از
کعبه بسازد.»
روایت از نظر سند، معتبر است؛ زیرا طبق استظهار مرحوم آیت اللّه خویی رحمه الله ،
منظور از محمدبن الحسن، همان محمد بن الحسین بن أبی الخطّاب است(۶) که شخصی
موثق و جلیل القدر شمرده می شود.
و علی بن الحکم، نیز ثقه می باشد و صفوان، گرچه میان «صفوان بن مهران» و
«صفوان بن یحیی» مشترک است، ولی هر دو آنها ثقه به حساب می آیند و منظور از علاء
همان علاء بن رَزِین است که مردی ثقه و جلیل القدر می باشد.
شیخ مفید قدس سره در «مقنعه» از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که:
«نَهَی أَنْ یَرْفَعَ الاْءِنْسَانُ بِمَکَّهَ بِنَاءً فَوْقَ الْکَعْبَهِ».(۷)
« (خداوند یا امام علیه السلام ) نهی کرد از اینکه انسان بنایی را بلندتر از کعبه بسازد».
گذشته از وجود اختلاف نظریه ها و دیدگاهها در اینکه: «آیا این نهی، دلالت بر
حرمت دارد یا همانگونه که از عنوان یاد شده در این باب بر می آید، دلالت بر کراهت
می کند؟» این پرسش مطرح است که آیا نهی در این روایت، تمام ساختمانهای مکّه، حتی
ساختمانهای درون مسجدالحرام را هم شامل است؟ بدین معنا که شارع مقدس به خاطر
موقعیّت والا و شرافت کعبه، از احداث هرگونه بنای بلندتر از آن، گرچه در داخل
مسجد الحرام باشد، منع کرده است؟ یا آنکه این نهی به ساختمانهای شخصیِ افراد، در
بیرون مسجد اختصاص داشته و از بنای داخل مسجد منصرف می باشد؟
ظاهراً چنین انصرافی در کار نیست و وجهی برای آن وجود ندارد و انصاف این
است که بگوییم کلام امام علیه السلام ، ظهور دراطلاق دارد؛ به ویژه باتوجّه به نکره بودن بنا
(بِنَاءً)، که در سیاق نفی یا نهی (نَهَی أَنْ…) واقع شده است و مناسبت حکم و موضوع هم
قرینه ای است که ظهور یاد شده را تأیید می کند؛ چرا که شرافت و عظمت کعبه چنین
ایجاب می کند که این موقعیت و برتری، همچنان برای آن، نسبت به هر بنایی، حتی در
درون مسجدالحرام محفوظ بماند.
پس در صورت بنای بر اطلاق، ممکن است گفته شود که طواف از طبقه نخست
کنونی صحیح نیست؛ زیرا برحسب پژوهشهای به عمل آمده و پرسشهای طرح شده،
طبقه یاد شده، به اندازه ۲۷ سانتی متر از کعبه بلندتر است.
و دلیل بر عدم صحّت طواف در این طبقه، آن است که ما، از نهیِ یاد شده در مورد
بنا، به طریق ملازمه عرفی می فهمیم که طواف در آن صحیح نیست و یا بودن انسان در
مکانی بلندتر از کعبه جایز نمی باشد.
لیکن انصاف این است که بگوییم: این روایت، موردی را که انسان برای طواف در
جایی بالاتر از کعبه قرار گیرد، شامل نمی شود؛ زیرا مورد آن نهی، بناهای ثابت است، نه
شی ء متحرّک آن هم حرکتی که به پاس احترام به بیت اللّه انجام گیرد. بنابراین، شامل
انسانِ در حال طواف نمی شود؛ چنانکه شرافت کعبه، که حکمت اصلی این دستور است،
ساختمانهای مربوط به مسجدالحرام را که از شؤون و توابع بیت محسوب می شود نیز
در بر نمی گیرد.
۶ ـ طواف از طبقه بالاتر از کعبه
چکیده این بخش، که از اهمیت بسزایی در این بحث برخوردار است، این است که
مشهور میان فقها، بلکه اتفاق میان آنان و بلکه میان مسلمانان، که کاشف الغطا رحمه الله به آن
تصریح کرده، این است که: قبله، در جهت ارتفاع کعبه، تا فراز آسمان و از قسمت زیرین
تا عمق زمین است. بنابراین، محدود به بنای محسوس نمی گردد و ظاهراً نخستین کسی
که با صراحت به بیان آن پرداخته، شهید ثانی در مسالک است. آنگاه صاحب مدارک
از وی پیروی کرده و سپس تمام متأخرین، تا زمان حاضر، از او تبعیّت کرده اند و
بدین گونه، به مسأله ای مسلّم و پذیرفته شده نزد همگان تبدیل گردیده است.(۸)
پرسشی که در اینجا مطرح است، این است که آیا طواف می تواند ملحق به استقبال
شود؛ به طوری که فضای بالای کعبه و یا قسمت زیرین آن، در حکمِ خودِ کعبه باشد و
طواف در اطراف آن جایز شود یا خیر؟
و به دیگر سخن، آیا طواف بر گِرد فضای کعبه، طواف بر پیرامون آن محسوب
می شود؟ یا چنین نیست و در نتیجه طواف به استقبال ملحق نشده و حکم پیشگفته،
اختصاص به استقبال دارد؟
از ظاهر روایات چنین بر می آید که این حکم مخصوص استقبال نیست؛ چرا که از
اطلاقِ برخی از آنها، جوازِ طواف برگِرد فضای کعبه نیز استفاده می شود.
مرحوم شیخ صدوق، در این زمینه، مرسله زیر را از امام صادق علیه السلام نقل کرده است:
«أَسَاسُ الْبَیْتِ مِنَ الاْءَرْضِ السَّابِعَهِ السُّفْلَی إِلَی الاْءَرْضِ السَّابِعَهِ الْعُلْیَا».(۹)
«پایه خانه (خدا) از هفتمین طبقه پایین زمین تا هفتمین طبقه بالای آن است.»
گرچه این روایت مرسله است، لیکن این گونه ارسال ـ براساس تحقیقی که در جای
خود صورت گرفته ـ به اعتبار آن زیان نمی رساند؛ چنانچه دلالت آن نیز روشن است و
در روایت هم، قرینه ای بر اختصاص آن به استقبال، وجود ندارد. آری بر طبق ظاهر
روایت که کلمه «اساس» ظهور در ریشه و بنیان دارد دلالت بر الحاق فضای بالای کعبه به
کعبه نمی کند، بلکه تنها دلیل بر این است که از هفتمین طبقه زیرین زمین تا طبقه بالا،
جزو کعبه است. مگر آنکه گفته شود که واژه «الاْءَرْض» در این روایت، در مقابل
«السّماء» نیست، بلکه منظور از «الاْءَرْضِ السُّفْلَی وَ الْعُلْیَا» امتداد کعبه از هر دو جهت
فوقانی و تحتانی است، و بدین ترتیب این عبارت تعبیری است کنایی، از معنای یاد شده.
مؤیّد این مطلب این است که در بعضی از روایات، که در ذیل آیه شریفه: اَللّه ُ
الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ اْلأَرْضِ مِثْلَهُنَّ… (۱۰) آمده، مقصود از «الاْءَرْضِ الْعُلْیَا»
زمین هفتم است، که برفراز آسمان ششم قرار دارد. در این راستا، عیاشی به سند خود، از
حسین بن خالد، از حضرت أبی الحسن (امام کاظم علیه السلام روایت می کند که آن حضرت
کف دست (چپش) را گشود و سپس دست راست را بر آن نهاد و فرمود:
«هذه أرض الدّنیا، والسّماء الدنیا علیها قبّه، والأرض الثانیه فوق السماء
الدّنیا، والسّماء الثّانیه فوقها قبّه، والأرض الثّالثه فوق السّماء الثانیه،
والسّماء الثالثه فوقها قبّه ـ حتی ذکر الرابعه والخامسه والسّادسه، فقال
والأرض السابعه فوق السّماء السادسه، والسّماء السابعه فوقها قبّه. وعرش
الرّحمن فوق السماء السّماء السّابعه وهو قوله: سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ اْلأَرْضِ
مِثْلَهُنَّ… .»(۱۱)
«این (دست چپ)، به منزله زمین دنیا است و آسمان دنیا برآن، گنبدوار
قرار گرفته و زمین دوم، بالای آسمان دنیا واقع شده و آسمان دوم گنبدوار
برفراز آن است، و زمین سوّم بالای آسمان دوم است و آسمان سوم بر روی
آن گنبدوار واقع شده ـ تا آنکه چهارم و پنجم و ششم را بر شمرد و آنگاه
فرمود: ـ و زمین هفتم برفراز آسمان ششم است و آسمان هفتم بر بالای آن
گنبدوار قرار دارد، و عرش خدای رحمان بالای آسمان هفتم می باشد. و این
است تفسیر فرموده خداوند: خداست آنکه هفت آسمان را خلق کرد و از زمین
همانند آنها آفرید.»
در این روایت، با صراحت از امتداد و گسترش کعبه در دو جهتِ فوقانی و تحتانی
سخن به میان آمده است و در هر صورت، تردیدی باقی نمی ماند که این گونه تعبیر، کنایه
از امتداد کعبه می باشد.
در برخی از روایات وارد شده در باب قبله، به امتداد قبله در جهت فوقانی نیز اشاره
گردیده است؛ چنانکه در روایت عبداللّه بن سنان، از ابو عبداللّه علیهماالسلام آمده است:
«…سَأَلَهُ رَجُلٌ قَالَ: صَلَّیْتُ فَوْقَ أَبِی قُبَیْسٍ الْعَصْرَ، فَهَلْ یُجْزِی ذَلِکَ وَ الْکَعْبَهُ
تَحْتِی؟ قَالَ نَعَمْ إِنَّهَا قِبْلَهٌ مِنْ مَوْضِعِهَا إِلَی السَّمَاءِ».(۱۲)
«مردی از آن حضرت پرسید: من بر فراز کوه ابو قبیس نماز عصر گزاردم،
آیا کفایت می کند، با اینکه کعبه پایین تر از جای من بود؟ حضرت فرمود: آری،
از فراز کعبه تا آسمان، قبله است.»
صرف نظر از روایت یاد شده، از تفسیر عیاشی، هنگامی که روایت عبداللّه بن سنان
را در کنار روایت مرسله ای که گذشت، قرار می دهیم، چنین می فهمیم که کعبه مختص به
ساختمان موجود نیست، بلکه از دو سوی بالا و پایین امتداد دارد (و می توان در ادامه
بحث افزود که تفاوت قائل شدن میان دو جهتِ کعبه، به اینکه بگوییم توسعه و امتداد،
تنها در قسمت زیرین و تحتانی کعبه است نه در قسمت فوقانی آن، کلامی جداً بعید
و غریب به نظر می رسد. و روایت ابن سنان هم نمی تواند قرینه برای بیان مراد مرسله بوده
و تنها به مسأله استقبال نظر داشته باشد، به دلیل آنکه هرگاه دو روایت، هر دو به
جنبه اثبات چیزی پرداخته باشند و به اصطلاح مثبتین باشند، جای جریان تقیید در
یکی از آنها نیست.
اشکال و پاسخ
پرسش (۱) : ظهور ادلّه طواف در این است که: طواف باید محاذی بنای کعبه انجام
گیرد، در این راستا، از ظاهر آیه شریفه: … وَلْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ(۱۳) لزوم طواف بر
خودِ کعبه استفاده می شود، نه بر فضای آن. مراجعه به لغت، به ویژه نسبت به واژه
«حول» که در برخی از روایات آمده، این نکته را تأیید می کند؛ بدین ترتیب، ظهور
معنای «طاف بالمکان» آن است که باید آن مکان را محور طواف خود قرارداد، نه جای
بالاتر یا پایین تر از آن را؟
پاسـخ :
گرچه ظهور کلام چنان است که گفتیم، لیکن روایت، حاکم بر آن است و به تفسیر
و توسعه چیزی پرداخته است که قابلیت توسعه را دارد؛ چنانکه ادلّه استقبال هم در
وجوب محاذات نماز با نفس کعبه ظهور دارد، و حد اقلّ برای حاضران در
مسجدالحرام چنین است، ولی روایت دست کم صلاحیت توسعه در استقبال را دارد و با
توجه به این نکته که مورد و متعلّق تکلیف در هر دو مسأله (طواف و استقبال)، کعبه
می باشد، جدّاً بعید به نظر می رسد که تفاوتی میان این دو وجود داشته باشد.
پرسش (۲) : همانگونه که از برخی آیات بر می آید، بر نمازگزار واجب است که رو
به مسجدالحرام بایستد، مانند آیه:
…فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَیْثُ ما کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ
شَطْرَهُ… .(۱۴)
پس روی خویش به سوی مسجدالحرام کن، و هرجا که باشید روی خود به
سوی آن بگردانید.»
معنای این کلام آن است که خودِ «بیت اللّه » مدخلیتی در استقبال ندارد. در مورد
طواف هم، تکلیف حاجی، نه طواف پیرامون مسجد، که طواف بر دور کعبه است؛
چنانکه فرمود:
…وَ لْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ ؛(۱۵) «باید برگِرد خانه گرامی طواف کنید.»
و نیز فرمود:
…وَ عَهِدْنا إِلی إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطّائِفِینَ… .(۱۶)
«ما به اسماعیل امر کردیم که خانه مرا برای طواف کنندگان
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 