پاورپوینت کامل سلمان (۲) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل سلمان (۲) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سلمان (۲) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل سلمان (۲) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۸۶
روزبه در روزگار ایران ساسانی
موقعیت ممتاز دهقانان و نیز تساهل نسبت به مسیحیان، دو مشخصّه دوران
پادشاهی خسرو اول (۵۳۱ تا ۵۷۹ م.) و پادشاهی هرمزد فرزند خسرو انوشیروان است.
پادشاهی هرمزد یازده سال طول کشید. (از سال ۵۷۹ تا ۵۹۰م.) خسرو انوشیروان از تقویت
دهقانان و مسیحیان دو هدف عمده داشت. نخست تضعیف خانواده های پرقدرت اعیان و دوم
تضعیف روحانیان زردشتی. این دو گروه همواره با یکدیگر ارتباطی ویژه داشتند و به عنوان
عامل تعیین کننده و تصمیم گیرنده در برکناری پادشاهی و نصب پادشاهی دیگر عمل
می کردند. گرایش خسرو انوشیروان به دهقانان می تواند از خانواده مادری او که دهقان بودند
نیز تأثیر پذیرد.(۱) پیش از خسرو اول نیز تلاشی برای محدود کردن قدرت و اعمال اراده
موبدان موبد و اعیان برداشته شده بود. تلاش هایی محدود و ناموفق؛ به عنوان نمونه یزدگرد
اول کوشید قدرت روحانیان و اعیان را کاهش دهد. این تصمیم به برکناری او انجامید و
یزدگرد بزهکار نام گرفت. قدرت بی مهار روحانیان زردشتی در تار و پود زندگی مردم رخنه
کرده بود.
زندگی مردم چنان بود که در شبکه پیچیده امور مذهبی، روحانیان به ناچار در تمامی
امورشان دخالت می نمودند، به قضاوت می پرداختند. فهرست های نجومی ترتیب می دادند و
با رؤیت شعله آتش مقدس از آینده خبر می دادند. زندگی هر فرد به مراسم دقیق و کوچکی
وابسته بود. در هر گامی که برمی داشت ممکن بود ناپاک شود و می بایست بلادرنگ ناپاکی را
از وجود خود زایل کند و این خود موجب می گشت که کاهنان دائماً در زندگی افراد و بویژه افراد
ساده و عامی دخالت کنند. این مداخلت و مراسم تطهیر یا پادیاب، مستلزم مخارجی بود که بر
دوش مردم قرار داشت و منبع درآمد و ثروت روحانیان به شمار می رفت.(۲)
انوشیروان به روشنی دریافته بود که گسترش نهضت مزدک در میان مردم ریشه در
ستم و بهره وری روحانیان و اعیان دارد. او هم نهضت را سرکوب کرد که قدرت پادشاهی
آسیب نبیند و هم کوشید ریشه های عدم رضایت را از میان بردارد. جالب است بدانیم که قباد
نیز چنین اندیشه ای داشت. او نیز کوشید با تکیه بر دهقانان و ترویج آیین مزدک، سررشته
گسسته امور را خود در دست بگیرد. لیکن از آنجا که در روزگار او دهقانان به عنوان یک طبقه
اجتماعی نمی توانستند به عنوان یک تکیه گاه مطلوب عمل کنند. قباد در برابر اتفاق روحانیان
و اعیان شکست خورد.
انوشیروان پس از سرکوب نهضت مزدک به سازماندهی دهقانان می پردازد و از سوی
دیگر قدرت موبدان موبد را کاهش می دهد. کاهش قدرت روحانیون زردشتی و کاهش اقتدار
اعیان، با توسعه موقعیت و قدرت دهقانان میسّر می شود. موقعیت دهقانان را در این دوره با
توجه به اطلاعاتی که در داستان زندگی سلمان آمده است، می توان از چند جهت بررسی نمود:
الف: موقعیت اقتصادی
ب : موقعیت سیاسی، حکومتی
ج: موقعیت دینی و فرهنگی
د: موقعیت نظامی
دهقانان در منطقه خود صاحب ملک، اراضی کشاورزی، باغ و اصطلاحاً صاحب ضیاع
و عقار بودند، چنانکه سلمان نیز اشاره می کند که پدرش او را در جوانی گاه برای سرکشی به
املاک می فرستاد. دهقانان نماینده حکومت و رئیس ده بودند که مسؤولیت جمع آوری مالیات
نیز برعهده آنان بود. این نکته از این جهت نیز اهمیت قابل ملاحظه ای دارد که انوشیروان هم
نظام مالیاتی و هم نظام تقسیمات کشوری و نیز سازماندهی ارتش را دگرگون کرد. از این رو
دهقانان در متون درجه اوّل گاه به معنای رئیس و امیر منطقه و فرمانده نظامی منطقه نیز
گفته می شود. چنانکه بارتولد نیز معتقد است: امرای جزء را نیز دهقان می گفتند. کریستن سن
معتقد است: «اسواران» را که گل سرسبد لشگر ساسانیان بشمارند، باید از این طبقه دانست…
اغلب اسواران در زمان صلح در املاک خود زیسته و مشغول زراعت و اداره امور رعایای
خویش بوده اند.(۳)
از این رو داوری مرحوم مینوی که دهقانان را بری ء از امور نظامی می داند، دقیق
نیست. آشنایی استراتژیک سلمان با امور نظامی، خود نشانه روشنی است که دهقانان در
سازماندهی نظامی کشور نقش و مسؤولیت داشته اند گیرشمن معتقد است سواره نظام در دوره
ساسانی به دو بخش سواره نظام سنگین و سواره نظام سبک تقسیم می شده است. سواره
نظام سبک همان کمانداران نجبای کوچک ـ در برابر نجبای بزرگ ـ بودند.(۴) در بخش دوم به
تناسب معنای دهقان و مرزبان اشاره شد که مسؤولیت دقیق نظامی دهقانان را تبیین
می نماید.
در مورد نقش دینی و فرهنگی دهقانان، این نکته بسیار مهمّ، در داستان زندگی
سلمان آمده است که می گوید: او مسؤولیت نگهبانی از آتش را برعهده داشته است، که آتش
مبادا خاموش شود. این مسؤولیت لزوماً برعهده پدر سلمان که دهقان جی بود، قرار داشته
است. فردوسی در شاهنامه خود مکرر از دهقان نام می برد، دهقان دانا، دهقان پرمایه، دهقان
جهاندیده، دهقان سخنگوی، دهقان سراینده و… گواهند که دهقانان نگهبان فرهنگ و آداب
و رسوم نیز بوده اند.(۵) برتلس معتقد است که دهقانان نگهبانان داستانهای ملی ایران،
داستانهای باستانی بوده اند.(۶)
یعقوبی در تاریخ خود در توضیح پادشاهان پارس و نقد مطالبی که از دید و داوری او
مورد پذیرش نیست، از دهقانان به عنوان گروهی که چنین داستانها یا ادّعاهایی را باور ندارند
نام برده است.(۷)
نقش دینی و فرهنگی دهقانان با امر داوری و قضا یعنی فصل خصومت در میان مردم
اثر جدّی تری می یافت.(۸) پیداست ضرورت داشته است که دهقانان به عنوان تکیه گاه نظام
حکومت انوشیروان و نیز هرمز چهارم از هر جهت آموزش و تربیت لازم را ببینند. مرحوم
مینوی درباره تربیت و آموزش دیهگانان مطلبی را در کتاب «تاریخ و فرهنگ» نقل می کند که
قابل توجه است:
«دیهکانان در هر وقت و زمان بایستی پیش معلمین دینی بخوبی تربیت دیده و تهذیب
یافته باشند.»(۹)
علامه مجلسی در بحارالانوار، در نقل رویارویی علی ـ ع ـ با خوارج، دهقان فارسی، آن
حضرت را از جنگ با خوارج و حرکت به سوی آنان بازمی دارد. می گوید طوالع ستارگان نحس
است و… شروع می کند به توضیح اطلاعات نجومی خود که مثلاً مرّیخ در برج ثور است و… که
نشانه ای از آشنایی دهقانان با نجوم و هیأت است.(۱۰)
هرمزد چهارم، جانشین انوشیروان، در یک دهه ای که پادشاهی می کند. در تقویت
بیشتر دهقانان و مبارزه با اعیان و روحانیان می کوشد. او حتّی برخلاف انوشیروان که باور
داشت حکومت بر «اجساد» است نه بر «قلبها»، می کوشید از حکومت چهره ای عدالتخواهانه
بروز دهد. به روایت فردوسی هرمزد افراد مؤثر دربار را که در زمان انوشیروان نفوذ گسترده ای
داشتند مثل ایزد گشسب و برزمهر و ماه آذر را برکنار و زندان می کند. ایزد گشسب موبدان
موبد بود. پیداست هرمزد با دستگیری او می خواسته قدرت موبدان موبد را به عنوان یک
نهاد، تضعیف نماید.(۱۱)
آرنولد توین بی درباره قدرت روحانیون زردشتی و سلسله مراتب آنان تفسیر قابل
توجهی دارد. می گوید نظام قدرت سلسله مراتبی روحانیان زردشتی در ایران ساسانی، هم
عرض و همسان قدرت پادشاه بود. در واقع دو نهادِ قدرتِ متوازی وجود داشت. همین توازی
در قدرت کلیسا و امپراتوری رم و نیز قدرت فراعنه و روحانیون مون رِ Amon-re در تبس Thebes
در مصر نیز وجود داشت.(۱۲)
تساهل نسبت به دیگر ادیان، بویژه مسیحیت در دوران هرمزد، نیز ادامه یافت. به
حدی که مسیحیان معمولاً هرمزد را تحسین می کردند و شیوه رفتار او با مسیحیان را
می ستودند.(۱۳) تساهل نسبت به مسیحیان در دوران خسرو اوّل و هرمزد چهارم در ایران
همزمان بود با سختگیری ژوستی نین امپراتور روم نسبت به دیگر ادیان و حتی فلاسفه و
دانشمندان. ژوستی نین در سال ۵۲۹م. آکادمی فلسفه و فرهنگ یونان را در آتن تعطیل کرد.
بسیاری از فلاسفه و متفکّرین به عنوان پناهنده به دربار ایران ساسانی آمدند.(۱۴) در این دوران
که در واقع دوران تجدید حیات ایران (۱۵)(revitalisation) بود. ترجمه از زبان های یونانی و نیز
سانسکریت رواج تمام داشت. چنانکه می دانیم برزو یا روزبه یا بزرگمهر کتاب کلیله و دمنه را
در همین روزگار به پهلوی ترجمه کرد. علاوه بر ترجمه بسیاری از کتب پهلوی که برجای
مانده است در همین دوره تألیف شده است. چنانکه عده ای معتقدند حتی نامه تنسر نیز متعلق
به دوره انوشیروان است.
سلوک هرمزد با مسیحیان و سختگیری او با اشراف و روحانیان موجب شد که
هیربدان؛ یعنی روحانیان زردشتی، نامه ای به هرمزد نوشتند و از او خواستند که به ترسایان
بتازد، هرمز نوشت: همچنانکه تخت پادشاهی ما تنها به دو پایه پیشین و بی دو پایه پسین باز
نایستد، پادشاهی ما نیز با تباه ساختن ترسایان و پیروان کیش های دیگر به جز کیش ما،
استوار و پایدار نباشد. پس دست از ترسایان کوتاه کنید و بکارهای نیک روی آورید تا ترسایان
و پیروان کیش های دیگر آن را ببینند و شما را بر آن بستایند و از جان، هواخواه کیش شما
باشند.(۱۶)
عدم رضایت اشراف و روحانیان و گسترش حملات از مرزهای مختلف ایران، جنگ با
ترکان و رومیان و سرانجام مرگ هرمزد باعث شد که تحولات اجتماعی و اقتصادی که تجدید
حیات ایران نام گرفته است فرو ریزد. پس از آن دهقانان نیز، اهمیت خود را از دید حاکمیت از
دست دادند. گرچه پایگاه اجتماعی و سیاسی آنان در نظام حکومتی تا حمله اعراب مسلمان
باقی ماند. لیکن آنان به دلیل عدم رضایت از دربار، همکاری روشن و مؤثری با اعراب فاتح
داشتند.
در جستجوی پسر انسان
باب برزویه طبیب به روشنی نشان می دهد که در روزگار انوشیروان افرادی همان
برزویه و یا حتی بزرگمهر دچار چه دغدغه و بحران هایی بودند. برزویه سرنوشتی مثل سلمان
دارد. منتهی او از راهی دیگر و با انگیزه های دیگر حرکت و کوچ می کند و به هند می رود و
کلیله و دمنه را می آورد. پدرش از لشکریان بود و مادرش از علمای دین زردشت. او سخت
مورد علاقه و محبت خانواده اش بود. تشویق پدر و مادر و آموزش علم طبّ، او را خرسند و
راضی نمی کند او در جستجوی یقین گمشده است. سلوک او شروع می شود. تصویری که
برزویه از روزگار خود می دهد مورد توجه ماست:
«در این روزگار تیره که خیرات بر اطلاق روی بتراجع آورده است و همّت مردمان از تقدیم
حسنات قاصر گشته با آنچه ملک عادل انوشیروان کسری بن قباد را سعادت ذات…
می بینم که کارهای زمانه میل به ادبار دارد و چنانستی که خیرات مردمان را وداع
کردستی، و افعال ستوده و اخلاق پسندیده مدروس گشته و راه راست بسته، و طریق
ضلالت گشاده، و عدل ناپیدا و جور ظاهر، و علم متروک و جهل مطلوب، و لؤم و دنائت
مستولی و کرم و مروّت منزوی، و دوستیها ضعیف و عداوتها قوی، و نیک مردان رنجور و
مستذّل و شرّیران فارغ و محترم… چون فکرت من بر این جمله به کارهای دنیا محیط
گشت و بشناختم که آدمی شریف ترِ خلایق و عزیزتر موجودات است، و قدر ایّام عمر
خویش نمی داند و در نجات نفس نمی کوشد… تا سفر هندوستان پیش آمد، رفتم و در آن
دیار هم شرایط بحث و استقصا هر چه تمامتر تقدیم نمودم و بوقت بازگشتن کتابها آوردم
که یکی از آن کتابها این کتاب کلیله و دمنه است.»(۱۷)
برزویه جوان، درصدد و در جستجوی نجات نفس خویش است. و ناخرسند از روزگار
خود. شگفت این که بزرگمهر نیز در مقدمه حکیمانه و پرنکته ای که بر کلیله و دمنه نوشته،
همین مضمون رامطرح کرده است که:
«اگر چنانکه باژگونگیِ روزگار است کاهلی بدرجتی رسد یا غافلی رتبتی یابد بدان التفات
ننماید، و اقتدای خویش بدو درست نشناسد. چه نیک بخت و دولت یار او تواند بود که
تقبل به مقیلان و خردمندان واجب بیند تا به هیچ وجه از مقام توکّل دور نماند، و از
فضیلت مجاهدت بی بهره نگردد.»(۱۸)
بزرگمهر در متنی که به زبان پهلوی از او برجای مانده است نیز نسبت به زمانه خود و
شاهان ستمکار تعریض دارد:
«اکنون، من چون کامم کوشش به پارسایی ورزیدن و پرهیز از گناه کردن (بود) ـ جز آنچه
از کنش و فرمایش خداوندان زمان، و دشپاد شاهان برخاسته و بدان چاره ای ندارم.»(۱۹)
روزبه ـ سلمان ـ نیز نمی توانست ذهن جستجوگر و بی تاب خود را در خانه و با آداب و
رسوم آئین زردشت راضی و خرسند سازد، سلمان در شناخت آئین زردشت و رعایت آداب آن،
سعی بلیغ نمود. او همواره مسؤول آتشکده جی بود، که مبادا آتش خاموش شود.(۲۰) چنانکه در
نهایه المسؤول آمده است:
«در خدمت مجوسیّه می بودم و آتش مجوس می افروختم که هرگز یک لحظه باز
نمی مرد» آتش مجوسیت؛ یعنی همان آتش مقدس آئین زردشت که مردن آن به تعبیر
«ارداویراف نامه» گناهی بزرگ است و پادافره ای سنگین دارد.(۲۱) واژه مجوس، به معنای آیین
زردشت است گرچه در لسان العرب و قاموس المحیط وجه نامگذاری غیرقابل پذیرشی درباره
این واژه آمده است،(۲۲) لکن در این که مجوسیّت به مفهوم آتش پرستی است، آنان نیز تردید
نداشته، ابن منظور شاهدی نیز نقل کرده است که: «کنار مجوس تستعر استعاراً» واژه مجوس،
از همان واژه مُغ یعنی روحانی و عالم دین زردشت گرفته شده است. این واژه در یونانی
Magos و در لاتین Magus و در اَرامی مجوشا می باشد.(۲۳)
در روایات شیعی درباره آیین مجوس و مجوسی بودن سلمان در مرحله نخست
زندگی، نکاتی مطرح شده است:
الف: در جلد ۲۲ بحارالانوار دو روایت با دو مفهوم مخالف آمده است که سلمان
نخست مجوسی بود بعد مسلمان شد. و دوم این که سلمان مجوسی نبود.(۲۴) در توضیح روایت
دوّم که سلمان مجوسی نبود، آمده است که گرچه در ظاهر او مشرک به نظر می آمد اما در
درون و باطن مؤمن بود.
ب: در گفتگوی مفضّل با امام صادق ـ ع ـ مفضل از امام صادق ـ ع ـ درباره آئین
مجوس می پرسد. ایشان مجوسیّت را تمجّس، گرایش پیدا کردن به سریانیت می دانند: لانّهم
تمجّسوا فی السریانیه… سریانی بیشتر به عنوان یک زبان و یک خط مطرح است تا عنوان
یک آئین، که البته این زبان و خط در ایران نیز وجود داشته است چنانکه مانی کتاب معروف
خود را به زبان سریانی نوشت و نصیبین مرکز چنین زبان و خطی بود که سلمان نیز سالها در
مهاجرت بزرگ خود در آن شهر زیست.
در برخی منابع معتبر و قابل توجه درباره گرایش دینی سلمان و مردم جی نکته ای
مطرح شده است که شایسته تأمل است. برحسب روایت ابن عساکر در تاریخ دمشق و حافظ
ابونعیم اصفهانی در حلیه الاولیاء و المزّی در تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، سلمان می گوید
که:
«و کان اهل قریتی یعبدون الخیل البلق و کنت اعرف انهم لیسوا علی شی ء…»(۲۵)
«مردان قریه من اسبان سیاه و سپید را می پرستیدند و من می دانستم که آن باور،
اعتباری و ارزشی ندارد.»
آیا پرستش اسب به عنوان یک اندیشه و رسم انحرافی در آئین زردشت یا در میان
مردم مطرح شده است؟ چنانکه در فصل آخر ارداویراف نامه، از قانون های نادرست یا راههای
نادرست در کیش مزدیستان سخن گفته شده است: «تو (ارداویراز)، به مزدیستان بگو که راه
اهلایی (= پارسایی) یکی است. راه پوریوتکیشی (=کیش پیشینیان) و دیگر راهها
بیراهه اند…به همان دین بایستید که زردشت سپیتمان از من پذیرفت و گشتاسب در جهان
رواج داد. قانون درست را نگاه دارید و از قانون نادرست بپرهیزید…»(۲۶)
دکتر زرین کوب نیز با توجه به متن ارداویراف نامه، پدید آمدن رسمهای نادرست و
شک و خبط بسیار در دنیای مزدیستان را امری محتمل می انگارد.(۲۷)
روزبه ـ سلمان ـ به صراحت می گوید که چنین رسمی ـ پرستش اسبان ابلق ـ از دید و
داوری او اعتباری نداشته است. واقعیت این است که چنین رسمی نمی تواند بدون هیچگونه
زمینه و وجهی پیدا شود و روایت ابن عساکر و ابی نعیم و المزّی نیز نمی تواند یکسره بدون
دلیل باشد.
در اوستا به کرّات به این مضمون برمی خوریم که اسب موجودی شایسته توجه و نیز
مقدس است. وصفی که برای خورشید به عنوان چشم اهوره مزدا در اوستا، در خرده اوستا
ویسنه آمده است، خورشید تیز اسب است؛ مثل: خورشید تیز اسب را می ستاییم(۲۸) علاوه بر
آن در تیریشت درباره تشتر آمده است که او «به پیکر اسب سپید زیبایی با گوشهای زرّین و
لگام زرنشان در فروغ پرواز کند»، علاوه بر آن تشتر به صراحت به اهوره مزدا در جنگ با
اَپَوش دیو و دغدغه شکست می گوید:
«اکنون مردمان مرا در نماز نام نمی برند و نمی ستایند، چنان که دیگر ایزدان را در نماز نام
می برند و می ستایند.»(۲۹)
پلوتارک معتقد است که ایرانیان ستاره تشتر را که بسیار مورد علاقه آنان بوده است،
می پرستیده اند.(۳۰)
آیا پرستش اسبان سیاه و سفید نشانه ای از پرستش تبشتر Tistryce , Tistar اوستا
نیست؟ ایزدی که سرور همه ستاره هاست و در شایسته ستایش و نیایش بودن همسنگ
هرمزد آفریده شده است.(۳۱)
این نکته نیز شایسته توجه است که در ادیان کهن، پرستش اسب به دلیل نقش درجه
اوّلی که اسب در زندگی پیشینیان داشته است، وجود دارد.(۳۲) چنانکه تصویر و ویژگی هایی که
در شاهنامه فردوسی درباره اسب رستم ـ رخش ـ و اسب سیاوش ـ شبرنگ ـ و اسب خسرو
پرویز ـ شبدیز ـ آمده است به روشنی گواه است که اسب موجودی مقدّس و گاه مثل رخش
همسنگ کار و عمر رستم نقش مؤثر دارد. و یا همانند شبرنگ، اسب سیاوش دانای راز
است.(۳۳) تمامی این موارد نشانه های قابل تأمّلی هستند که نمی توان از آن سخن که مردم
قریه سلمان ـ مردم جی ـ اسبان سیاه و سپید را می پرستیده اند به شتاب گذشت. وقتی روزبه
می گوید، پرستش اسبان سیاه و سپید توسط مردم قریه اش از دید او امری بی اعتبار بوده
است، بروشنی پیداست که در ذهن او جوانه های شک نسبت به آئین زردشت و باورهای مردم
روزگار او درخشیده است.
گرچه ذهبی، در سیر اعلام النبلاء در روایت داستان زندگی سلمان، در موردی که اشاره
به پرستش اسبان ابلق شده است آن روایت را مخدوش و بی اعتبار و راوی را متروک
می داند.(۳۴)
واقعیت این است که در اندیشه و باورهای آئین زردشت در روزگار سلمان، موارد قابل
توجّهی وجود داشته است که هر کدام شک برانگیز و دغدغه آفرین بوده و اندیشه روزبه جوان
را به خود مشغول می داشته است، به عنوان مثال آیا برخی رسوم؛ مثل تطهیر با گمیز ورزاوِ
اخته ـ بول گاو ـ به تعبیر وندیداد می توانسته است با اندیشه و باور روزبه تناسب و همخوانی
داشته باشد،(۳۵) رسم یا باروری که مورد تعریض و طعن ابی العلاء معرّی نیز قرار گرفته است:
عجبت لکسری و اشیاعهم
و غسل الوجوه ببول البقر(۳۶)
آیا رسم ازدواج با محارم نمی توانسته است مثل علامت سؤال در ذهن روزبه مطرح
شود؟(۳۷) علاوه بر آن عدالت و مِهر آرمان هر جوان و هر انسانی است. سرکوب خونین
مزدکیان توسط خسرو اول، فضای اجتماعی و سیاسی ناشی از آن سرکوب، نفس مطرح شدن
پرسشها و تردیدهای توسط مزدک در آئین زردشت می توانسته است زمینه منطقی طرح
آن گونه پرسشها و تشکیکها توسط روزبه باشد. گرچه برخی محققین بدون این که مستند
قابل قبول و حتی کوچکترین مستند قابل ذکری را مطرح کنند. از مزدکی بودن روزبه در دوره
نخست زندگی اش در ایران سخن گفته اند.(۳۸)
نکته دیگری که برانگیزه روزبه در جستجوی مسائل می افزود. شیوه پدر روزبه
ـ دهقان جی ـ بود که برغم مهر و دوستی بسیار که روزبه را مثل دختران جوان در خانه نگاه
می داشت و عملاً سدّی در راه جستجو و شناخت و آشنایی او با جامعه فراهم کرده بود. سلمان
از خانه ماندنش تعبیر به زندانی بودن در خانه نموده است. آیا پدر روزبه نگران فرزند عزیز
خود بوده و نمی خواسته است در معرض دنیای پرتحول و شبهه برانگیز خارج خانه قرار گیرد؟
از سوی دیگر او از طرف پدرش مسؤول نگهبانی از آتش است که نمیرد. دهقان جی
بدون توجه به آتش سوزان دیرینی که در جان پسرش شعله می کشد، بدون دغدغه نسبت به
فرو مردن چنان آتشی روزبه را نگهبان جسم آتش و صورت آتش کرده بود.
دهقان جی، به عنوان کارگزار حکومت، نگران بوده است که مبادا فرزندش گامی
بردارد یا باوری پیدا کند که مخالف و مغایر موقعیّت او باشد. راه آسان؛ یعنی حبس روزبه در
خانه را برگزیده است. گاهی هم اگر به ضرورت، روزبه از خانه بیرون می رود او با دغدغه در
انتظار فرزند می ماند.
نکته بسیار با اهمیت، مسؤولیت سلمان در نگهبانی از آتش است. او به صراحت
می گوید آن چنان در آئین زردشت کوشید تا نگهبان آتش شد. برای نگهبانی آتش یا به تعبیر
متون کهن آذربان می توان دو فرض را در نظر گرفت.
۱ ـ سلمان از آتشکده خانوادگی خود نگبهانی می کرده است، ۲ ـ او نگهبان آتشکده
جی بوده است. چنانکه می دانیم ایرانیان هم آتشکده خانوادگی داشتند و در خانه خود آتش
افروخته ای را پاس می داشتند و نیایش می کردند و هم آتشکده های شهر و منطقه خویش که
برخی از آنان شهرت بسیار داشته اند. نکته جالب این است که آتشکده خانوادگی در یونان و رم
و هند نیز وجود داشته است. «تجسّم آتش خانواده یا اجاق خانواده در یونان باستان الهه
هستیا Hestia بود. هستیا خواهر زئوس خدای خدایان به شمار می رفت. پدرش کرنوس
Cronus و مادرش رآ Reaبود. وی الهه و دوشیزه ای بود که برخلاف زن ـ خدایان دیگر
یونانی که تجسم مطلق شهوت رانی و افراط در امور شهوانی و بی عفّتی بودند، تجسّم شرم و
عفّت به شمار می رفت… در آغاز معبد هستیا، همان پرستش گاه های خانوادگی بود. هر
خانواده ای دارای پرستشگاهی بود که آتش مقدس در آن همواره فروزان بود. چون فردی از
خانواده ازدواج کرده و تشکیل کانون خانوادگی جدیدی می داد، طی مراسمی، شعله ای از آتش
خانوادگی را بدو می دادندتا آتش کانون تازه را با آن بیفروزد. اما هنگامی که در تمدن و مدنیت
اقوام آریایی، چون هند، ایران، یونان و روم طلیعه شهرنشینی آشکار گشت و خانواده گرد هم
آمده، تشکیل اجتماعات بزرگی را دادند، آتشگاه ها و معابد بزرگ برپا شد.»(۳۹)
در روم الهه آتش خانوادگی، وستا نام داشت. در آتشگاههای خانوادگی و آتشکده های
بزرگ،(۴۰) در هند برای آتش Ngne آگنی یا اَگنی Agni سه جایگاه قائل بودند. از این رو یکی
از القاب آگنی در هند، تریش ذشت Trishazashthaمی باشد… آتش دارنده سه جایگاه است.
جایی در آسمان، جایی در زمین و جایی میانه آبها. هندوان آتش را اثی ثی Atithi می خواندند؛
یعنی مهمان، در واقع آتشی که در آتشگاه هر خانواده ای می سوخت، هم عنوان مهمان را
داشت، چون ساکنان خانه موظّف بودند با کمال جدیّت و کوشایی از آن پرستاری و پذیرایی
کنند.(۴۱)
در خرده اوستا به نگهبانی از آتش اشاره شده است که برنا و دانایی به نگهبانی آتش
گماشته می شوند. علاوه بر آن چنانکه در آتش نیایش آمده است، می توان دریافت که به
آتشکده خانوادگی توجه شده است.
«سزاوار و برازنده نیایش باشی درخانه مردمان… برنایی به نگهبانی تو گماشته شود،
دانایی به نگهبانی تو گماشته شود، ای آذر ای آفریده اهورمزدا، فروزان باش
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 