پاورپوینت کامل در تعریف مکه ۳۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل در تعریف مکه ۳۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل در تعریف مکه ۳۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل در تعریف مکه ۳۰ اسلاید در PowerPoint :

۱۷۸

مکه که شد قبله اهل نجات

حرّسها اللّه عن الحادثات

بِهْ که به احرام نشینی در او

تا کرم عام ببینی در او

طعنه بر اکسیر زند خاک او

گل خجل است از خس و خاشاک او

ریگ زمینش چو نجوم سماست

گم شدگان را به یقین رهنماست

جنَّت معنی است که بی ذرع و کشت

جمع درو گشته نعیم بهشت

گل نه و باد سحرش مشکبوی

مِیْ نه و میخانه پر از های و هوی

ذرع نه و خرمن او دانه بخش

عرش نه و طوبی او سایه بخش

باغ نه و میوه او ظاهر است

راغ نه و سبزه او ظاهر است

لاله بر افروخته در وی چراغ

بر دلش از حسرت او مانده داغ

هر که درین گونه ز سر پا کند

بی خرد است ار به فلک جا کند

نام گل و لاله و نسرین مبر

وادی مکه دگرست آن دگر

کان وفا بین جبل بوقبیس

داغ غمش بر دل فرهاد و قیس

تیغ کشیدست به فرق سپهر

سنگ زده بر قدح ماه و مهر

سایه فگندست به چرخ رفیع

گشته برو تنگ جهان وسیع

قله اش از رفعت ممتاز او

آمده با عرش برین راز گو

در کمرش موضع شق شد قمر

گشته چو خورشید به عالم ثمر

کوه صفا وهمه اعیان او

آمده یک سنگ ز ایوان او

نیست به پیامنش از مرغزار

لاله نَرَسته اگرَش بر کنار

کعبه چو گل سرزده از دامنش

هشت بهشت آمده پیرامنش

هر که چنین یار کشد در کنار

چون نکشد سر به فلک زافتخار

هست یکی خانه در آن شعبه هم

گشت در آفاق به خزران علم

خاک درش سرمه اهل نظر

گشته در آن خانه مسلمان عمر

رغم عدو از ره دین با بلال

بر سر آن کوه قریب با بلال

بهر اذان کرد زبان آوری

بر سر آن سنگ چو کبک دری

نکهت جنَّت دمد از سوق لیل

خارکش کوچه آن گل به ذیل

سرزده خورشید جهانتاب ازو

روضه رضوان شده در تاب ازو

طالع از آن برج شده اختری

کز اثر اوست ثرا تا ثری

دیده و دل هر دو در آن منجلی

کوچه مولود نبی و علی

بوالعجب ست آنکه شده یک مقام

مجمع قرص خور و ماه تمام

بهر همین مهر و مه آسمان

پهلوی هم نیز بود جای شان

این چه مقام ست که آن آفتاب

بوده شب و روز در آن بی نقاب

این چه زمین ست که درّ نجف

پرورش او شده در این صدف

خانه زهراست در آن شِعْب هم

پهلوی صدیق به یک دو قدم

مشتری و زهره و شمس و قمر

بوده قرانشان همه با یکدیگر

سر به سر این کوی نشیب و فراز

بوده خرامش گه آن سرو ناز

بر سر آن کوی چسان پا نهم

بی ادبست آنکه نهد دیده هم

بادم و درش یک به یک از هم جدا

بارد ازو رحمت خاص خدا

مدینه منورهص۱۳۴

باد صبا دامن گل برفشاند

نکهت یثرب به مشامم رساند

فارغ از اندیشه صوت و ادا

گفت حدیثی ز زبان وفا

کای شده پاک از همه آلودگی

دُردی دل رفت به پالودگی

داده جلا آینه خویش را

ساخته مرهم جگر ریش را

شهد وجود تو مصفّا شده

بلکه ز هر صاف تر اَصْفی شده

آینه ترسم که برآرد غبار

فرصت امروز غنیمت شمار

پای تجرد به سر خویش نه

یک قدم از خویش فرا پیش نه

سکه زن آن نقد که آورده ای

ورنه زر آورده و مس برده ای

از زر بی سکّه چه خواهی خرید

جامه ازین غصه بخواهی درید

حجّ تو هرچند که دین را در است

حجّ دگر هست که آن اکبر است

رونق فرمان تو بی مُهْر شاه

کم بود از مرتبه برگ کاه

مُهر کن این نامه که در روزگار

حجت کار تو شود روز کار

نامه که گردن شکن سرورانست

مُهر وی از خاتم پیغمبرانست

پر نشد از آتش شوق تو دود

دیر شد آهنگ تو برخیز زود

گرمی این کوره از آن آتش ست

پاک کند نقد که در وی غش ست

این ره عشق ست نه راه حجاز

زاد وی آن به که کنی از نیاز

می رود این ره به سوی کوی دوست

فرست جان باد که معراج اوست

نقش کف پای شتر ره به ره

داده نشانها ز مه چارده

طرفه تر این است که در راه بدر

روی زمین گشته پر از ماه بدر

بدر که کامل به همه باب شد

منزل خورشید جهانتاب شد

طَیْبه که شد مغرب خورشید جود

زردیش از وادی صفرا نمود

زردی روز آینه مغرب ست

مغرب خورشید جهان یثربست

ای قدم از سر به رهش ساخته

پا ز سر دغدغه بشناخته

بی سر و بی پا شده بشتافتی

ره به حریم حرمش یافتی

کوکب اقبال تو مسعود بود

عاقبت کار تو محمود بود

بخت تو زد تخت بر اوج سپهر

سود به نعلین تو رخ ماه و مهر

شاهد مقصود ترا ره نمود

بر تو چه درها که ز دولت گشود

ای شده مُحرم به حریم وصال

وقت طلب آمد و گاهِ سؤال

لب بگشا بهر دعای ثواب

هست درین وقت دعا مستجاب

هرچه به غیب و به شهادت درست

از صدقات سر آن سرورست

باش ز گرد سر او صدقه جوی

جز به حریم حرمش ره مپوی

وجه نبی را چو مواجه شوی

بی خبر و واله و بی خود شوی

قبرستان معلیص۱۱۹

خاک معلی ست که تاج سراست

نور دِهِ دیده ماه و خور است

هر طرفش مغرب صد آفتاب

پرده گل گشته به روشان نقاب

بوی مسیحا دهد ا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.