پاورپوینت کامل حقیقت احرام در مذاهب اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل حقیقت احرام در مذاهب اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حقیقت احرام در مذاهب اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل حقیقت احرام در مذاهب اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۴۵
بیگمان «احرام» از مهمترین واجبات حج است و بخش قابل توجهی از مبحث حج را تشکیل
میدهد. فقیهان شیعه هماره از آن سخن گفتهاند. اما از موضوعاتی که کمتر بدان
پرداختهاند و حدود و قلمرو آن را ـ آنگونه که درخور و شایسته است ـ تبیین نکردهاند،
حقیقت و ماهیّت احرام است.
بسیار مناسب بود که پیش از بحث از احکام احرام، تعریفی از آن ارائه میشد و حقیقت آن
برای خواننده روشن میگشت. جز گروه اندکی از فقها بدینگونه عمل نکردهاند و اگر از
تعریف آن سخنی گفتهاند، تنها به دلیل پیش آمدن مناسبتی و یا تطفّلا بوده است.
مرحوم نراقی در این باره مینویسد:
«فههُنا أربعه أبحاث نذکر بعد مقدمه لابدّ من تقدیمها نبیّن فیها معنی الإحراما
وحقیقته وما به یتحقق فإن کلام القوم فی هذا المرام غیر منقح جدّاً.»(۱)
آنگاه نظر خود را درباره حقیقت احرام به تفصیل ارائه میدهد.
جای تأسف است که جناب صاحب جواهر فشردهای از نظر مبارک وی را پیش از ورود به بحث
احرام میآورد اما با سردی کامل با آن برخورد کرده و آن بحث را چندان سودمند
نمیداند.(۲)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱ ـ مستند الشیعه فی احکام الشریعه، ج۲، ص۱۹۳
۲ ـ جواهرالکلام، ج۱۸، ص۱۹۹
۴۶
به نظر میرسد همانگونه که صاحب مستند بدان اشارت کرد، پژوهشی درخور، در حقیقت احرام
انجام نشده، از این رو تحقیقی در این باره بسیار سودمند و ضرور مینماید:
بخش اوّل
دیدگاههای فقیهان شیعه درباره حقیقت احرام
فقیهان شیعه در این باره دیدگاههای متعددی دارند که ابتدا آنها را برمیشماریم آنگاه
دلایل مهمترین اقوال را به تماشا مینشینیم.
۱ ـ احرام ماهیتی است مرکب
احرام از حقایق مرکب است و از نیّت، تلبیه و پوشش در لباس تشکیل میشود; مانند سایر
عباداتِ مرکّب. این نظر مرحوم علامه در مختلف و صاحب جواهر است.
علامه در مختلف مینویسد:
«فإنّ الإحرام ماهیه مرکّبه من النیه والتلبیه ولُبس الثوبین ولا شکّ فی عدم المرکب
بعدم أحد أجزائه.»(۱)
صاحب جواهر نیز پس از نقل سخن نراقی در مستندالشیعه مینویسد:
«… ضروره کون الإحرام عباره عن النسک المخصوص.»(۲)
ظاهر عبارت ایشان آن است که احرام معنای مرکبی دارد و از مطالبی که پس از این سخن
درباره احرام آورده است، بدین نتیجه میرسیم که مقصود ایشان از «نسک» همان نیت،
تلبیه و لبسالثوبین است.(۳)
بررسی:
به نظر میرسد این نظریه دلیلِ خاصی نداشته باشد; نه علامه در مختلف و نه صاحب جواهر
و نه فقهای متأخری که نظر علامه را نقل کردهاند، دلیلی برای این نظریه نیاوردهاند و
روایات هم چندان مساعدتی با این قول ندارد، اگر نگوییم هیچ دلالتی بر آن ندارد بلکه
مخالف آن است. در مباحث بعدی به تفصیل از دلالت روایات بحث خواهیم کرد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱ ـ مختلف الشیعه، قم، مرکز تحقیقات اسلامی،
چاپ اول، ۱۴۱۵ ه.ق. ، ج۴، ص۷۰-۶۹
۲ ـ جواهرالکلام، ج۱۸، ص۱۹۹
۳ ـ همان، ۲۳۰-۱۹۹
۴۷
۲ ـ احرام همان نیّت و تلبیه است
بر پایه این نظریه، احرام همان تلبیه و نیت است و حقیقت آن را این دو امر میسازد.
لُبس ثوبین و تجرّد از لباس مخیط و دوخته، در واقعیت و حقیقت آن هیچ نقشی ندارد
گرچه آنها نیز واجب است.
برحسب تتبع این حقیر، این نظریه طرفداران زیادی دارد:
ابن برّاج (م۴۸۱) مینویسد:
«مسأله: هل ینعقد الإحرام بمجرّد النیه؟
الجواب: لا ینعقد الإحرام بمجرّد النیه ولابدّ من انعقاده من أن ینضاف إلی مجرد
النیه، التلبیه أو التقلید أو الإشعار أو سیاق الهدی لأن ما ذکرناه مجمع علی صحّته
ولیس علی ما خالفه دلیل وعلیه ایضاً اجماع الطائفه.»(۱)
در سخن این عالم فرزانه در واقع دو بار ادعای اجماع بر این نظریه شده است، افزون بر
این که دلیلی بر قول مخالف وجود ندارد، اگر اجماع بر حکمی قائم باشد و دلیلی هم
برخلاف آن نباشد، طبعاً این حکم ثابت میشود.
همو در کتاب ارزنده جواهرالفقه نیز همین نظر را آورده:
«وعقد نیه لذلک (حج تمتع) فی حال الإحرام وعقد احرامه بالتلبیه.»(۲)
گو این که آن بزرگوار این سخن را از خلاف شیخ طوسی اخذ کرده است. جناب شیخ (م۴۶۰)
مینویسد:
«لا ینعقد الإحرام بمجرّد النیه، بل لابدّ أن یضاف إلیها التلبیه والسوق أو الإشعار
أو التقلید.
وقال أبو حنیفه: لا ینعقد الاّ بالتلبیه أو سوق الهدی.
وقال الشافعی: یکفی مجرّد النیه.
دلیلنا: «اجماع الفرقه»، وأیضاً «لا خلاف أنّ ما ذکرناه ینعقد به الإحرام» وما
ذکروه لیس علیه دلیل.»(۳)
بررسی:
در واقع منشأ این قولِ ابن برّاج سخن شیخ است و اجماعهای شیخ در خلاف اجماعهای
اصطلاحی نیست; یعنی شیخ اجماعِ تعبّدیِ کاشف از قول معصوم را نقل نمیکند
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱ ـ سلسله الینابیع الفقهیه، جواهر الفقه، ج۷،
ص۲۵۷. مرحوم نراقی در مستند این مطلب را نادیده گرفته و به درستی روشن نیست که در
کجای «جواهر الفقه» نظری دیگر را یافته و آن را به ابن براج نسبت داده است! (مستند،
ج۲، ص۱۹۳)
۲ ـ سلسله الینابیع الفقهیه، جواهرالفقه، ص۲۶۹
۳ ـ کتاب الخلاف، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ج۲، ص۲۸۹ و۲۹۰
۴۸
بلکه در کتاب خلاف، شیخ خود را در مقابل اهل سنّت میداند و در پی آن است که نظرگاه
فقه شیعه را استوار سازد و جایگاه بلند آن را بنمایاند و چندان در پی استدلالهای
فنی ـ آنگونه که در کتابهای دیگرش مطرح کرده است ـ نیست.
ابن ادریس در سرائر:
مشهور است که این نظریه را ابن ادریس ابداع کرده است. آن بزرگوار مینویسد:
«فأمّا نیّات الأفعال وما یرید أن یحرم به فإنّه یجب ذلک ونیات القلوب فإنّه لا
ینعقد الإحرام إلاّ بالنیه والتلبیه للمتمتع والمفرد وأما القارن فینعقد إحرامه
بالنیه وانضمام التلبیه أو الإشعار أو التقلید … والأوّل (همین نظر) اختیار شیخنا
ابو جعفر الطوسی.»(۱)
نظر شهید اوّل و ثانی درباره سخن ابن ادریس
اگر ما باشیم و همین سخن ابن ادریس، مطلب همان است که گفتهاند;(۲) یعنی ابن ادریس
طرفدار همین قول است. لذا شهید در کتاب غایهالمراد (در شرح ارشاد علامه) این نظر را
از ابن ادریس نقل میکند:
«ظاهر کلام الفاضل فی السرائر أن الإحرام عباره عن النیه والتلبیه ولا مدخلَ
للتجرّد ولُبس الثوبین فیه.»(۳)
آنگاه آن شهید فرزانه ضمن نقل بقیه تعریفهای احرام و بیان نظر خود، مینویسد:
«وبالجمله فکلام ابن ادریس رحمه الله أمثل هذه الأقوال لقیام الدلیل وهو قول الصادق
ـ علیهالسلام ـ الصحیح السند:
«فاذا فعل شیئاً من الثلاثه; یعنی التلبیه والإشعار والتقلید; فقد أحرم فعلی هذا
یتحقق نسیان الإحرام بنسیان النیه والتلبیه.»(۴)
بررسی:
شهید ثانی نیز هیچ حاشیهای بر این مطلب نمیزند و با سکوت خود نظر شهید اول را تأیید
میکند. لازم است یادآوری شود که شهید اوّل و ثانی در همین کتاب نظر ابن ادریس را
نمیپذیرند و خود نظریهای جداگانه دارند امّا در میان دیگر نظریهها ـ از نظریه
خودشان که بگذریم ـ آن را بهترین و خیرالموجودین میشمارند; زیرا با روایت صحیحهای
موافق است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱ ـ سلسله الینابیع الفقهیه، سرائر; ج۸، ص۵۰۴
۲ ـ این نظر را بسیاری از متأخرین به ابن ادریس نسبت دادهاند. (مسالک، ج۱، ص۱۰۵;
فقه الصادق، ج۱۰، ص۲۰۷; مستمسک العروهالوثقی، ج۱۱، ص۲۵۸ و…)
۳ ـ غایه المراد فی شرح نکت الإرشاد، ص۳۹۰
۴ ـ همان. این کتاب ارزنده عبارت است از شرح شهید اوّل بر ارشاد، ضمناً شهید ثانی
حاشیهای بر آن دارد که در سال ۱۳۷۳ جلد نخستش به چاپ رسید.
۴۹
شگفت این که معلوم نیست نظر ابن ادریس از کجای این صحیحه استفاده میشود! بلکه این
صحیحه مطابق با آن نظر است که حقیقت احرام همان تلبیه است.
در هر حال نکتهای که تذکر آن ضرور است آن است که این نظریه را پیش از ابن ادریس،
ابن براج در جواهر و مهذب و پیش از آنان جناب شیخ طوسی آورده است و خود ابن ادریس
در پایان کلامش به صراحت این نکته را آورد. اما شاید چون شیخ انظار مختلفی در
تهذیب، مبسوط، و الجُمَل والعقود دارد، از انتساب این نظر به ایشان پرهیز کردهاند.
در پاسخ چنین حدسی ـ که البته قوی است ـ باید گفت کتاب «خلاف» پس از نهایه ومبسوط و
تهذیب و استبصار نوشته شده است، گرچه تبیان آخرین کتاب شیخ است(۱)وشگفت است که
مرحوم آقا بزرگ تهرانی در رسالهای تألیف نهایه را پس از تبیان دانسته است.(۲) و
شاید با توجه به این نکته بوده است که جناب ابن ادریس این نظر را به شیخ نسبت داده
و به اقوال دیگر وی اشارتی نکرده است. علاوه بر این که سخن شیخ در خلاف، در تعریف
«احرام» بسی روشن است. برخلاف نظر ایشان در سایر کتابهایش که تا این حدّ روشن نیست.
۳ ـ احرام همان نیّت است
این نظریه نیز طرفدارانی دارد، شیخ در مبسوط،(۳) آیهالله مرحوم محقق داماد در کتاب
الحج،(۴) شهید اوّل در خلاصهالاعتبار و به یک معنا شهید اوّل در غایهالمراد(۵) و
شهید ثانی در حاشیه بر آن(۶) و نیز در مسالک(۷) طرفدار همین قولند. و جناب شیخ
انصاری ضمن طرفداری از آن، این نظر را به مشهور فقها نسبت میدهد.(۸) و این نظر چون
بحث و بررسی فراوانی میطلبد و از مهمترین اقوال است، پس از نقل سایر اقوال بدان
میپردازیم.
اجمالا این نظریه شواهد و دلایلی از روایات دارد و متقابلا مخالفانی که ادلهای بر
بطلان آن دارند، که ضرور است بررسی دقیقتر آن.
۴ ـ توطین نفس بر ترک محرمات (آمادهسازی)
این نظر شهید اوّل و ثانی و برخی از معاصران است.
بسیار بجا و شایسته است در آغاز بر روح فقیه بلندآوازه شیعی جناب شهید اوّل درود
ورحمت فرستیم. چه، آن شهید فرزانه ـ طبق تتبّع این حقیر ـ نخستین فقیهی است که
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱ ـ مرحوم ابن ادریس در لابلای کلمات خود به
تاریخ تقدّم و تأخّر آثار شیخ اشاره میکند; از جمله در ج۲، ص۵۶۳
۲ ـ حیاه الشیخ الطوسی در مقدمه النهایه ونکتها (ج۱، ص۷۱) چاپ شده است.
از سخنان آیهالله بروجردی نیز استفاده میشود که تبیان در زمره آخرین نوشتههای شیخ
بوده است. «زبدهالمقال فی خمس الرسول والآل»، ص۶۱
۳ ـ مبسوط، ج۱، ص۳۰۸-۳۰۷
۴ ـ کتاب الحج، تقریرات درس مرحوم داماد، مقرر آقای جواد آملی، ج۱، ص۱۳۰
۵ ـ غایهالمراد، ج۱، ص۳۸۸
۶ ـ همان.
۷ ـ مسالک الافهام، ج۱، ص۱۰۵
۸ ـ به نقل المعتمد فی شرح العروه، آیهالله خویی، ج۲، ص۴۷۸
۵۰
تحقیق قابل توجهی درباره حقیقت احرام کرده است. شهید ثانی، شارح توانایِ برخی از
آثار ایشان، در مسالک مینویسد: «وللشهید تحقیق رائع …»(۱)
آن فقیه بصیر (شهید اوّل) پس از نقل اقوال فقها، در این باره مینویسد:
«إن الإحرام هو توطین النفس علی ترک المنهیّات المعهوده إلی أن یأتی بالمناسک،
والتلبیه هی الرابطه لذلک التوطین نسبتها الیه کنسبه التحریمه إلی الصلوه.»(۲)
آنگاه از این تعریف، تحلیلی ارائه میدهد که بشرح زیر است:
احرام همان آمادهسازی نفس بر ترک محرّمات است و به تعبیر دیگر: نوعی التزام بدان
است و در واقع میان نفس انسان و ترک منهیات گرهی و رابطهای برقرار میشود. طناب و
وسیله این گره و ارتباط «تلبیه» است، از این روی نقش بسیار مهمی در احرام دارد و به
همین دلیل است که میشود نام آن را تلبیه گذاشت و در تعریف آن گفت: احرام همان تلبیه
است. چون تحقّق آن متوقف بر تلبیه است از باب: تسمیه الشیء باسم أشهرِ شروطه أو
أجزائه. یا احرام را بر مرکب از این التزام نفسانی و تلبیه اطلاق کرد.
و حق آن است که نیّت همین توطین نفسانی است و ما در واقع معنایِ ]عمیقی[ از نیّت
ارائه کردیم.
پس تلبیه در واقع شرطِ تحققِ احرام است که میانِ نفس و ترک محرمات گرهی وعقدی ایجاد
میکند و به تعبیر خود شهید، میان این دو «رابط» است و از سویی افعال حج وعمره نقش
معکوسی دارند و این رابطه را از بین میبرند، هریک از افعال عمره و حج قدمی به سوی
زوال این ارتباط است تا زمانی که آخرین عمل در عمره «تقصیر» و در حج «طواف نساء»
انجام شود، این رابطه کاملا از بین میرود(۳)ومحرمات حلال میشوند.
شهید ثانی در حاشیه این نگاشته با سکوت خود بر این تعریف مهر تأیید میزند و در
مسالک ضمن تحسین آن، آن را نقل و تصویب میکند. صاحب مدارک نیز بر همین نظر است;(۴)
یکی از فقهای معاصر ضمن بحث نسبتاً مشروحی مینویسد:
«فالمتحصّل مما ذکرناه ان الإحرام عباره عن الالتزام والنباء النفسانی علی ترک
المحرمات وقد جعل الشارع الأقدس لذلک قیوداً وحدوداً وحکم بعدم الخروج عنه بعد
تحققه الاّ بالمُحلّ وهذا هو الّذی بنی علیه الشهید وصاحب المدارک ـ قدس سرهما ـ
وأظنّ أنّ القائلین بأنه عباره عن النیه یکون مرادهم ذلک.»(۵)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱ ـ غایهالمراد، ج۱، ص۳۸۹; نیز خلاصهالاعتبار،
چاپ شده در ضمن معادن الجواهر، ج۱، ص۲۹۶ و۲۹۷; در مجمعالبحرین نیز «احرام» را
بدینگونه معنا کرده است. (مجمع البحرین، فخرالدین الطریحی، ج۶، ص۲۸، تهران،
کتابخانه مرتضوی، چاپ دوم ۱۳۹۵ ه.)
۲ ـ همان.
۳ ـ همان، ص۳۹۰
۴ ـ بنقل از فقه الصادق، ج۱۰، ص۲۱۲ و۲۱۳
۵ ـ همان.
۵۱
بررسی نظریه شهید:
بیگمان شهید تحلیل خوبی از حقیقت احرام کرده است. اما چند نکته در نظریه ایشان مهم
مینماید:
۱ ـ آیا نظر مشهور و یا گروهی از فقها که احرام را همان نیّت میدانند، همان نظر
شهید است؟ مذاهب اهل سنّت چطور؟ پاسخ این سؤال را به تفصیل در آینده بررسی خواهیم
کرد.
۲ ـ آیا آن دسته از فقیهان که احرام را همان تلبیه میدانند، از این جهت است که
تلبیه مهمترین شرط یا جزء آن است یا این که واقعاً حقیقت احرام را همان تلبیه
میدانند. به نظر میرسد آنان حقیقت احرام را جزء تلبیه نمیدانند.
۳ ـ متأسفانه شهید عزیز ما دلیلی بر مدعای خود نیاورده است.
۵ ـ گفتن و انشای تلبیه مقارن با نیّت حج یا عمره
این نظر را مرحوم نراقی در مستند آورده است، آن عالم فرزانه مینویسد:
«… هو ایقاع التلبیه المقارنه لنیّه العمره أو الحج ولو حکمیه، أو غیره من النیه
الفعلیه لأحدهما الواقعه فی الموضع المعین.»(۱)
مرحوم نراقی در آغاز مقدمهای بیان کرده که فشرده آن را در این جا باز میگوییم:
«احرام در حج نیز مانند احرام در نماز است. و احرام در نماز; یعنی مصلِّی خود را با
احرام به فضایی وارد میکند که خنده، خوردن و آشامیدن و… بر وی حرام میشود; یا
برای خود به وسیله احرام حالتی به وجود میآورد، به گونهای که «مصلِّی» بر او صدق
میکند.
احرام در حج نیز به همین معنا است; یعنی دخول در حج و یا عمره به گونهای که شخص
«حاج» و «معتمر» شود یا دخول شخص در حالتی که بسیاری از افعال در آن حالت بر وی
حرام است و این حالت همان «ایقاع التلبیه المقارنه لنیه الحج أو العمره» است.
آنگاه مینویسد:
«والأوّل (همین معنا) هو الذی صرّح به الشیخ فی التهذیبین بل ظاهر کلام الأکثر
المصرّحین بعدم انعقاد الإحرام إلاّ بالتلبیه، بل علیه الإجماع عن الإنتصار والخلاف
والجواهر والتذکره والمنتهی وغیرها.»(۲)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱ ـ مستند الشیعه، ج۲، ص۱۹۳; ونیز جواهر، ج۱۸،
ص۱۹۷ و۱۹۸
۲ ـ مستند الشیعه، ج۲، ص۱۹۳
۵۲
بررسی:
در سخنان ایشان مطالبی قابل توجه است که مهمترین آنها عبارتند از:
۱ ـ متأسفانه ایشان این معنا را به شیخ در خلاف، تهذیب و استبصار نسبت داده است.
سخن شیخ را در خلاف نقل کردیم و سخن دیگر ایشان را در تهذیب خواهیم آورد. و شگفتا
که این نظر را به «اکثر» نسبت میدهد! و شگفتتر منسوب دانستنش به تذکره و منتهی است.
نخستین کسی که این موضوع را بسیار مفصّل مورد بحث قرار داده، مرحوم نراقی در مستند
است. اما ایشان اقوال فقها را صحیح نقل نکرده است; مثلا میتوانست به غایهالمراد
شهید رجوع کند که چهار نظر در آن مطرح شده است.(۱)
به نظر میرسد که این عالم بزرگوار توجه چندان به مقصود قائلان نکرده و بیشتر به
اجتهاد خود در نقل اقوال تکیه کرده است.
متأسفانه غالب فقهای بعدی نیز اقوال فقهای گذشته را از قول مرحوم نراقی نقل کرده و
به منابع اصلی رجوع ننمودهاند.(۲) و مهمتر این که بخشی از عبارت نراقی را، صاحب
جواهر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱ ـ غایهالمراد، ج۱، ص۳۹۰-۳۸۸
۲ ـ فقه الصادق، ج۱۰، ص۲۱۳ و…
۵۳
نقل کرده،(۱) لیکن نام نراقی را نیاورده است.
۲ ـ اشکالات مختلفی بر تعریف ایشان وارد است که برخی از آنها عبارت است از:
الف: روایاتی که دلالت دارد: تلبیه با احرام مغایر است و احرام قبل از تلبیه
میباشد،(۲)با این نظر مغایرت دارد. این روایات را در پایان همین بخش میآوریم.
ب: روایاتی که به صراحت دلالت دارد احرام باید در میقات باشد و در عین حال تأخیر
تلبیه را از میقات جایز میشمارد.
ج: فقها تصریح کردهاند اگر عقد احرام را ببندد ولی تلبیه را ـ که شرط آن است ـ هنوز
نگفته است، اگر مرتکب یکی از منهیّات شود کفاره بر او واجب نیست پس فقها در واقع در
«عقد احرام» تلبیه را دخیل نمیدانند بلکه آن را مؤثر در تحقق آن میدانند.
د: بسیاری از فقها تصریح میکنند تلبیه از واجبات احرام است، پس معلوم میشود حقیقت
احرام غیر از تلبیه است.
ه: بسیاری از فقها حکم کردهاند که باید خود احرام را نیّت کند، اگر تلبیه همان
احرام باشد معنای این سخن آن است که خود تلبیه را نیت کند و این مثل آن است که
بگوییم در نماز لازم است تکبیرهالاحرام را نیت کنیم و نیّت صلوه متعلقش
تکبیرهالاحرام است و این واضحالفساد است.
این اشکالات را خود ایشان نیز مطرح کرده و در مقام جواب برآمده است و البته جواب
کارسازی از پارهای از مهمترین این اشکالها نداده است. مهمترین اشکال، منافات این
نظریه با روایات است که جواب درخوری از آن نداده است. در پایان این بخش به تفصیل
روایات را بررسی میکنیم.
۶ ـ گفتن تلبیه و لبس ثوبین به شرط مقارنت با نیّتِ عمره یا حج
این تعریف نیز از آنِ صاحب مستند است. برای این نظریه نیز دلایل و مؤیداتی آورده
است. البته ایشان تعبیر دیگری دارد که خلاصهاش همین معنا است.(۳)
۷ ـ نتیجه و حاصل التزامِ به ترک محرمات یا …
این نظر مرحوم حکیم در «مستمسک» است. آن عالم فرزانه پس از نقل و نقد اقوال فقها در
معنای احرام; مینویسد: محال است نیّت حقیقت احرام باشد و احرام امری است
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱ ـ جواهر، ج۱۸، ص۲۰۰-۱۹۷
۲ ـ وسایل، باب ۳۴ از ابواب احرام.
۳ ـ مستند الشیعه، ج۲، ص۱۹۳
۵۴
اعتباری که عبارت است از التزام به تروک احرام یا نتیجه و حاصل این التزام و خلاصه
پس از بررسیهای پیاپی به این نتیجه میرسد که نه نیّتِ تروک احرام است و نه التزامِ
به تروکِ احرام. بلکه احرام چیزی است که مسبّب از التزام به ترک محرمات است و یا
منشأ آن نیّت ترک محرمات است.
پس احرام صفتی اعتباری است که از التزام نفسانی به ترک محرمات و یا از نیّتِ ترک
محرمات حاصل میشود و به دست میآید.(۱)
آن بزرگوار مینویسد:
«فهو صفه اعتباریه تحصل بأحد السببین أما الإلتزام بترک المحرمات أو نیه ترک
المحرمات. لا أنّه نفس ترک المحرمات ولا أنّه نفس نیّهِ ترکِ المحرمات فإنّ الأوّل
خلاف الإجماع والثانی غیر معقول.»(۲)
بررسی:
اولا: محال بودن «نیّت» به عنوان حقیقت احرام، سخنی است باطل و در آینده بررسی
خواهد شد.
ثانیاً: بر فرض که چنین باشد، ایشان هیچ شاهدی از روایات و یا غیر آن برای تعریف
خود نیاورده است; به هر حال احدی شک ندارد که احرام یک عنوان شرعی است و تعریف آن
زمانی صحیح است که برگرفته از روایات باشد. و ایشان هیچ شاهد روایی برای آن
نیاوردهاند بلکه روایاتی برخلاف آن داریم.
۸ ـ احرام همان تروک (ترک محرمات) است
این دیدگاه را فاضل هندی ـ قدس سرّه ـ در کشفاللثام آورده است.
توضیح سخن آن بزرگوار این است که واقعیّت احرام ترک همان محرماتی است که برای محرم
جایز نیست و تلبیه و لبس ثوبین از وسایل تحقّق احرامند و نه خود آنها; در واقع
احرام مثل صوم است و حقیقت صوم جز «ترک مفطرات» نیست. در احرام نیز همین شیوه جریان
دارد و احرام همان ترک محرماتی است که محرم باید از آن پرهیز کند، از این رو چون در
تروک نیازی به نیت نیست، در احرام به نیت نیازی نداریم.(۳)
صاحب عروهالوثقی به این نظر توجهی ویژه داشته است و در ردّ آن مینویسد: «ولا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱ ـ مستمسک العروه الوثقی، ج۱۱، ص۳۶۰-۳۵۸
۲ ـ همان، ص۳۶۰
۳ ـ کشف اللثام، ج۱، ص۳۱۲
۵۵
وجه لما قیل من الإحرام تروک وهی لا تفتقر الی النیه.»(۱)
۹ ـ احرام همان تلبیه است
یکی از اقوال مهم در باب حقیقت احرام آن است که احرام همان تلبیه است. نخستین کسی
که به صراحت بر این دیدگاه تأکید ورزید، سید مرتضی بود.
آن بزرگوار در این باره مینویسد:
«ومما انفردت به الإمامیّه القول بوجوب التلبیه فعندهم أنّ الإحرام لا ینعقد إلاّ
بها إلاّ أنّ أبا حنیفه واِن وافق فی وجوب التلبیه فعنده أنّ الإحرام ینعقد بغیرها
من تقلید الهدی وسوقه مع نیه الإحرام.»
وقال مالک والشافعی: «التلبیه لیست بواجبه ویصحّ الدخول فی الإحرام بمجرّد
النیه.»(۲)
آنگاه آن علم هدایت دو دلیل بر این مدعا اقامه میکند:
۱ ـ اجماع مکرّر داریم که با تلبیه، احرام محقق است و بدون آن احرام محقق نمیشود.
۲ ـ قرآن حج را به صورت کلّی واجب کرده است و بیان جزئیات آن را خداوند به عهده
پیامبر گذاشت، آنگاه چند روایت بدین مضمون نقل میکند. یکی از آن روایتها را از
فریقین نقل میکند: «أنّ النبیّ لبّی لمّا أحرم» و روایات دیگر را از اهل سنّت.
بررسی:
به نظر میرسد مرحوم سید در صدد بیان این نکته نیست که حقیقتِ احرام تلبیه است، بلکه
در پی آن است که اصل نقش تلبیه را در آن بنمایاند و این امری است روشن و اجماعی و
همه فقهای شیعه بدان فتوا دادهاند; یعنی آن را از واجبات احرام شمردهاند اما با این
حال برخی از چهرههای برجسته فقاهت شیعه سخن ایشان را اینگونه فهمیدهاند که حقیقت
احرام همان تلبیه است.
ابن ادریس در سرائر در زمره این گروه است، آن فقیه فرزانه مینویسد:
«وذهب بعض أصحابنا أنه لا ینعقد الإحرام فی جمیع أنواع الحجّ إلاّ بالتلبیه فحسب
وهو اختیار السید المرتضی وبه أقول لأنّه مجمع علیه …»(۳)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱ ـ عروه الوثقی، فصل فی کیفیه الاحرام، مسأله
۲
۲ ـ سلسله الینابیع الفقهیه، الإنتصار، ج۷، ص۱۲۴
۳ ـ سلسله الینابیع الفقهیه، السرائر، ج۸، ص۵۰۴
۵۶
افزون بر ابن ادریس، گروهی از فقیهان دیگر همین معنا را از سخن سید مرتضی
فهمیدهاند. بر فرض منظور سید این باشد اوّلا: چنین اجماعی وجود ندارد چون شیخ طوسی
مخالف این نظر است، البته در غیر از تهذیب و ثانیاً اجماع مدرکی است و مدرک نیز
برای ما معلوم است و در اختیار ما است. و قاعده در چنین مواردی آن است که باید سراغ
مدرک رفت ودر ابعاد مختلف آن کاوش کرد.
دلیل دوّم ایشان روایاتی است که نخستین و مهمترین آنها نه تنها بر مدعای ایشان
دلالت ندارد بلکه بعکس ظهور در معنای مخالف دارد «انّ النبیّ لَبّی لَمّا أحرم»
ظاهر این روایت آن است که پیامبر همراه با احرام تلبیه گفت، پس معلوم میشود تلبیه
غیر از احرام است و باید مقارن با آن باشد. اگر از این ظهور صرفنظر کنیم و بگوییم
«لمّا أحرم» بر تغایر میان احرام و تلبیه دلالت ندارد و نهایت دلالتش آن است که
تلبیه شرط و یا جزء احرام است.
بعید نیست نظر محقق در شرایع(۱) و نظر یحیی بن سعید حلی در الجامع للشرایع(۲)وعلامه
در قواعد(۳) و… ; یعنی همه فقهایی که تعبیر «لا یتحقق الإحرام الاّ بالتلبیه» را
دارند همین نظر باشد.
و نیز به احتمال بعید، نظر صدوق در مقنع(۴) و شیخ در «الجُمَل والعقود»(۵) نیز همین
باشد.
از دیگر طرفداران این نظریه، جناب شیخ طوسی در تهذیب است. آن بزرگوار پس از نقل
روایات فراوان، به روایاتی برمیخورد که برطبق آنها مادامی که تلبیه نگوید حتی با
نیت احرام یا به تعبیری عقد احرام، اگر یکی از منهیات را بجا آورد کفاره واجب نیست;
زیرا احرام محقق نشده است و حقیقت احرام همان تلبیه است.
در جلد ۵ تهذیب ذیل روایت ۲۷۶ مینویسد:
«والمعنی فی هذه الأحادیث أنّ مَن اغتسل للإحرام وصلّی وقال ما أراد من القول بعد
الصلوه; لم یکن فی الحقیقه محرماً وانّما یکون عاقداً للحجّ والعمره وإنّما یدخل فی
أن یکون محرماً اذا لبّی.»(۶)
شگفت از مرحوم نراقی است که از کجای سخن ایشان این استفاده را کرده است که احرام:
«ایقاع التلبیه المقارنه لنیه العمره أو الحجّ» بلکه این سخن صراحت در عدم مقارنت
دارد و به روشنی احرام را همان تلبیه میداند. در استبصار نیز سخن مشابه دارد.(۷)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱ ـ همان، ج۸، ص۶۲۷
۲ ـ همان، ص۷۰۰
۳ ـ همان، ص۷
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 