پاورپوینت کامل در جستجوی اهداف و حکمتهای مراسم حج ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل در جستجوی اهداف و حکمتهای مراسم حج ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل در جستجوی اهداف و حکمتهای مراسم حج ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل در جستجوی اهداف و حکمتهای مراسم حج ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۱۰

کعبه، یا نخستین خانه برای مردم گیتی (ناس)

آنگاه که خویشتن را در برابر کعبه مییابیم باید بدانیم بر خانهای درآمدهایم که
خداوند متعال در قرآن کریم آن را خانه ویژه خود معرفی کرده است. هیچ کانونی بر رُبع
مسکونِ گیتی وجود ندارد که خداوند متعال آن را صرفاً از آن خویش شناسانده باشد جز
کعبه و مسجدالحرام; کعبهای که نخستین خانه مردمِ خداجو و مایه هدایتِ مردمِ جهان و
کهنترین کانونی است که از دیرباز آزاد بوده و همواره نوین و پررونق و برخوردار از
طراوت، و نیز فرسایش ناپذیر است.

خانه من (بیتی)

این خانه در دو جا از قرآن کریم، «بیتِ مخصوصِ خدا» معرفی شده و صاحبِ بلامنازع آن;
یعنی خداوند متعال میفرماید: «بَیْتی» (خانه من). در قرآن کریم هیچ کانونی را سراغ
نداریم که حضرت باری تعالی با تعبیر «بیتی» از آن یاد کرده باشد، جز کعبه که علاوه
بر عناوینِ ویژه دیگر، خانه منسوبِ به خودِ او است. شاید تعبیر «بیتی» اشاره بر
همان نکتهای باشد که در «إنّ اوّل بیت وُضعِ للنّاس» بدان تصریح شده مبنی بر این
که: چون خانه من است و من به همه مردم تعلق دارم، این خانه نیز از آنِ همه مردم
میباشد; هرچند اضافه «بیت» به

۱۱

یای متکلم ـ که خداست ـ اضافهای است تشریفی و خداوند در هیچ خانهای نمیگنجد; لیکن
این وضع درباره هیچ بیت و خانهای در قرآن وجود ندارد.

فقط در دو مورد از آیات قرآن کریم درباره کعبه، تعبیر «بیتی» بدین شرح به کار رفته
است:

* «… وعهدنا الی ابراهیم واسماعیل أن طهّرا بیتی للطّائفین والعاکفین والرّکّع
السجود»(۱)

«ما به ابراهیم و اسماعیل فرمان دادیم که خانه مرا برای طواف کنندگان و ساکنان
وراکعانی ـ که پیشانیِ خود را فروتنانه و در مقام تعظیم من بر خاک میسایند ـ پاکیزه
سازید.»

** «وإذ بوّأنا لابراهیم مکان البیت أن لا تشرک بی شیئاً وطهّر بیتی للطّائفین
والقائمین والرّکّع السجود»(۲)

«و به یادآور زمانی را که برای ابراهیم، اقامت و استقرار در خانه (خود) را مهیا
وفراهم کردیم، و با او قرار گذاردیم که: خانه مرا برای طواف کنندگان و به پای خیزان
پرستشگر و یا ساکنان و راکعانی که در برابر عظمتِ من پیشانی خود را بر خاک میسایند،
پاکیزه گردان.»

ابراهیم موظف شد خانهای را که صرفاً از آنِ خدا; یعنی در واقع از آن همه مردم
شناسانده شده است، از هرگونه آلایشهای ظاهری و روحی پالایش کرده و پاکیزهاش گرداند.

طی احادیث متعددی به آهنگ کنندگان این خانه و زُوّار و دیدار کنندگان بیتالله
الحرام، ذیل یادکرد این دو آیه، توصیه شده است که با تن و بدنی پاکیزه و پوشاک و
جامه لطیف و جان و دلی پالوده از هرگونه آلودگی و پلیدی و پلشتی، بر این خانه
درآیند.(۳)

امام صادق ـ علیهالسلام ـ ذیل آیه «أن طهّرا بیتی …» فرمود: مشرکان را از این
خانه بران و دور ساز. و همچنین فرمود: وقتی ابراهیم خانه خدا را بنا کرد، کعبه از
دَم و نَفَسها مشرکان که با آن تماس برقرار میکرد، به سوی خدا شِکوه آورد. خداوند
به کعبه خاطرنشان ساخت: آرام باش که در آخرالزمان گروهی را که خویشتن را نظیف و
پاکیزه و با کام و دهانی که دندانهایش خلال و مسواک خورده است، به سوی تو گسیل
میدارم، مسواکی که از شاخههای درخت برمیگیرند.(۴)

آری باید دل را از هرگونه آلودگی به هنگام دیدار و درآمدنِ بر بیتالله الحرام
پاکیزه ساخت و باید با بیرون و درونی نظیف بر آن وارد شد. در کشف الاسرار آمده است:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱ ـ بقره : ۱۲۵

۲ ـ حج : ۲۶

۳ ـ بحارالانوار، ج۹۹، ص۱۹۳، ح۷ و ص۳۶۹، ح۳; البرهان بحرانی، ج۱، ص۱۵۲، ح۲; تفصیل
وسائل الشیعه، ج۹، ص۳۷۷، ح۱۷۷۵۱

۴ ـ بحارالانوار، ج۱۲، ص۹۲، ح۱ و ج۷۶، ص۱۳۰، ح۶; نورالثقلین، ج۱، ص۱۲۳، ح۳۵۵

۱۲

«وطهّر بیتی; یعنی: (الکعبه علی لسان العلم، وعلی بیان الاشاره، معناه: فرِّغْ قلبک
عن الأشیاء سوی ذکر الله): ]وطهّر بیتی، به زبان علم; یعنی کعبه، اما با بیان
اشاره، مقصود این است که دل و جانِ خود را از هر چیزی ـ جز خدا ـ خالی وپاکیزه ساز[

میگوید: دل خویش را یکبارگی با ذکرِ من پرداز، هیچ بیگانه و غیری را بدو راه مده که
دل پیرایه شراب مهر و محبت ما است; «القلوب أوانی الله فی الأرض، فأحبّ الأوانی إلی
الله أصفاها وأرقّها وأصلبها»

«دلها ظرفها و گنجورهای خدا در زمین هستند، محبوبترین ظرفها در پیشگاه خدا زلالترین
و رقیقترین و ظریفترین و محکمترین و استوارترینِ آنها است»

هر دلی که از مکوّنات صافیتر و بر مؤمنان رحیمتر، آن دل به حضرتِ عزّت عزیزتر و
محبوبتر است. دل سلطان نهاد تو است تا او را عزیز داری و روی وی از کدورت هوا و
شهوت نگاه داری، و به ظلمت و شهوت دنیا آلوده نگردانی.

به داود ـ علیهالسلام ـ وحی آمد که: «یا داود طهِّرْ لی بیتاً أسکنه»; «ای داود!
خانه پاک گردان تا خداوند خانه به خانه فرو آید». گفت: بار خدایا! چگونه پاک
گردانم؟ گفت: آتشِ عشق در او زَن تا هرچه نسب ما ندارد سوخته گردد و آنگَه به جاروب
حسرت بروب تا اگر بقیّتی مانده بود پاک بروبد. ای داود! از آن پس اگر سرگشتهای بینی
در راه طلبِ ما، آنجاش نشان ده که خرگاه قدس ما آنجا است; «أنا عند القلوب
المحمومه.»(۱)

خانه خدا به گواهی احادیث، محاذی عرش الهی است; و قلب و دل مؤمن نیز عرش خدا است،
با طوافِ کعبه طواف دل را نیاید از دست نهاد، و هر دو را سزاست پاکیزه نگاهداشت.
آنجا که خدای را اقامتی است. و مقامی که میتواند از گنجایشی درخورِ اقامتش برخوردار
باشد، قلبی است که سرشار از ایمان و پاکیزه از هرگونه شوائب و مبرّی از هر نوع
آلایش است; خداوند متعال میفرماید:

لا یسعنی أرضی ولا سمائی ولکن یسعنی قلب عبدی المؤمن.»(۲)

«زمین و آسمانم گسترهاش مرا پذیرا نیست و نمیتواند در خود جای دهد; اما قلبِ بنده
با ایمانم ظرفیت پذیرش مرا دارا است.»

آلودهتنان و قلوبی که از پلشتیهای دنیاوی و شرکمداری شسته و رُفته نیست، نشاید که
عرش خدا بوده و در مقامی که محاذی عرش او است درنگی کارساز و اقامتی سعادتآفرین و
شقاوتسوز را در پیش گیرد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱ ـ کشفالأسرار، ج۶، ص۳۷۰، ۳۷۱

۲ ـ حدیث قدسی.

۱۳

قلب سرشار از ایمان، خانه خدا است و کعبه نیز خانه ویژه او است، باید هر دو را
پاکیزه ساخت; چون هر دو خانه مخصوص خدا است.

ابوایوب خزار از محمد بن مسلم روایت کرده که از امام صادق ـ علیهالسلام ـ در مورد
روایتی سؤال کردم که طی آن آمده است: «خداوند، آدم را به صورت و چهره و سیمای خود
آفریده است» فرمود این صورت، صورتی حادث و مخلوق است; صورتی که خداوند متعال آن را
میان صور و چهرههای مختلف برگزیده و آن را انتخاب کرده است، لذا آن را به خود نسبت
داده; چنانکه بیت را به خویش منسوب داشته و روح را بدینسان به خود پیوند داده و
فرموده است «بیتی» و نیز فرمود: «ونفختُ فیه من روحی.»

پس از گذر بر مسیر این گفتار، به خود میگفتم: حجاج بیتاللهالحرام راست که چه به
هنگام ادای مراسم حج و چه به گاههایی دگر، که بر مسجدالحرام درمیآید، هشیار باشند
وحتی از آن لحظهای که عزم دیار محبوب خویش در دل میپرورانند و به سوی مکه و کعبه
آهنگ دارند، برون و درون خود را آماده و مستعد این دیدار سازند، و اهداف سوداگری
وتجاری و مبادلات مادی را از قصد و آهنگشان به یکسو نهاده و با قلبی که جز خدای را
جایی در آن نیست به منظور عزم دیدار چنان دیاری، صافی و زلال سازند و در مقام تخلیه
درون خود، از هر مقاصدی جز تقرّب به خدا برآیند، و خلجانها و نگرانیهای کالاهای پر
زرق و برق پشت ویترینها و یا آویزه بر بیرون و درون مغازههای حرمین به نیات خالص و
ناب آنها آسیب نرساند. هرچند که اکثر قریب به تمام زوار را «عرض حیات دنیا» از همان
آغاز سفر به خود مشغول میسازد که گویا عازم کوچشی تجاری و نه الهی هستند. باید چنین
حالتی را آسیبی غیر قابل اغماض برای آهنگمداران کعبه و بارگاه رسولالله و مضاجع
ائمه بقیع صلوات علیهم اجمعین ـ و اماکن مقدس دیگر دانست، آسیبی که باید آن را
خسران و زیانی جبران ناشدنی برشمرد.

وقتی در حرمین میبینیم زوار، به جای هجوم در سوی مساجد و امکنه مقدس، بیشترین
فرصتشان در یورش به فروشگاهها و دکههای ثابت و سیار مصروف میگردد، و این اندیشه،
عمده اهتمام آنها را در اختیار خود میگیرد و توسنانه و ناخودآگاه، آنان را در سوی
اهدافی نه درخور، سوق میدهد، و به جای اشواقی الهی که باید آنان را در چنان فرصت
کوتاه و از دست رفتنی به نیایش و راز و نیاز وادارد، به سوی اسواقی که حتی احیاناً
از ابتذال

۱۴

وفرومایگی شخصیت آنها بر سر چانهزدنها سر برمیآورد میکشاند. نظاره کنندگان چنین
زواری میپندارند این حاجیان جز خرید و فروش و سوداگری، سودای دیگری در سر ندارند.

باید با حرم مَحْرم گشت و بر صحن و درون درآمد؟

آیا آن که عازم دیدار خانه خدا است و با طواف و گردش پیرامون آن و «سعی» وکوشش در
جهت دستیابی به مقصد و مقصود و عذر «تقصیر» در پیشگاه او میباشد، بدون قید و شرط
میتواند خود را به حریم حرم نزدیک ساخته و بدون رخصتی که منطبق با شؤون این سرزمین
مقدس است، بر آن وارد شود؟

عرصه و حیاط این خانه چهار فرسخ در چهار فرسخ است و باید برای درآمدنِ بر آن، از
مرزهای ویژهای که مجاز است عبور کند، آنهم با شرایط و آیینهایی خاص که برای سراسر
وجود زائر از برون و درون مقرر گشته است. باید خود را به یکی از «میقات»ها برساند
تا جواز عبور دریافت کند و برای دریافت چنان جوازی برای گذر ناگزیر است برون و درون
را بپیراید ومُحْرِم شود تا مَحْرم گردد.

هرچند میان فقها درباره تبیین مفهوم «احرام»، اختلاف نظر وجود دارد، عدهای بر آنند
که احرام امری است مرکّب که از عناصرِ متعدد تشکل مییابد; یعنی نیت، تلبیه، و
پوشیدن بدن به دو پوشاک برش نایافته و نادوخته و بیرنگ و بو.

* نیّت:

سهم نیّت در فراهم آوردن جواز ورود بر حرم، به قدری است که از فقیه بیعدیل دوران
اخیر یعنی شیخ مرتضی انصاری ـ اعلی الله مقامه ـ نقل شده، ایشان لبّ لبابِ احرام
ومدخل مهم تلبیه را عبارت از آن دانسته و میگوید:

«عزم و تصمیم بر ترک محرمات و آماده و بسیج کردن و مجهز ساختن خود در جهت چنان
تروکِ حقیقت احرام را میپردازد. و اگر مُحرم آهنگ دستیازی به یکی از این محرمات را
در نیتِ خود دخالت دهد، احرام او باطل و فاقد هرگونه ارزش و اعتبار است; چنانکه اگر
در روزهداری قصد کند به برخی از کارهایی که روزه را باطل میسازد روی آورد، روزهاش
باطل وبیاعتبار میباشد. هرچند که درباره این سخن مناقشاتی در فقه وجود دارد; لیکن
در مجموع

۱۵

بازگو کننده اهمیت و ارزش والای نیّت است. اگرچه با چنان تفصیلی، نیت درباره هر
زائری که احیاناً آشنایی تفصیلی به محرمات و تروک ندارد ـ متمشی نیست; اما اصل نیت
که باید توأم با تقرب به خدا و امتثال امر او صورت پذیرد از اهمیت و ارزش بسیار
بالایی برخوردار است.

قصد و نیت در هر عملی، روح و ملاک ارزش و اعتبار آن را تشکیل میدهد; و از رهگذر
کیفیّت نیت است که اعمال آدمی سنجش و ارزیابی میشود، و معیار پاداش و کیفر انسانها
در روز قیامت (چنانکه در دنیا) صرفاً هرگونه عمل و کرداری نیست که قصد و نیتی با آن
همراه نباشد; بلکه پاداش نیک و «جزای حُسْنی» در تمام کردارها و نیز در ادای مراسم
حج از آن کسانی است که اعمال آنها با نیتی خالص و آهنگی ناب و راستین رنگ یافته و
در تمام زوایای گوناگونِ کردارشان نفوذ کرده و جوهره آن را به هم رسانَد.

اسلام به نفس عمل ـ منهای نیت ـ هیچ ارزشی اعطا نمیکند; زیرا «از کوزه همان برون
تراود که در اوست». نیت است که پرده از روی اسرار درونی انسان بر میدارد و آدمی خود
را از عینک نیت خویش میتواند شناسایی کند; و حتی شخصیتِ روحی خود را به ارزیابی
گیرد. او نمیتواند فقط با محکِ اعمال خود ـ که ممکن است احیاناً با تکلّف و تصنع
وصحنهسازی انجام گیرد ـ خود را بیابد و به سنجش خویش، دل خوش کند; به عبارت دیگر:
عملی مزورانه انجام گیرد و کرداری به ظاهر خوب و مشمول رضای خدا و رسول به نظر رسد;
امّا نیتِ انجام آن برخلاف ظاهرش موجب خشم خدا و رسول باشد. این ناهمسانی میان قصد
و عمل و نیت و کردار، ارزش و اعتبار آن عمل را خنثی میسازد، و این صورت ظاهر زیبا
ونیکو سمومی از افکار و نیات پلیدی را با خود دارد که سرانجام از بدبختی و هلاکِ
فرد سربرمیآورد; چنانکه فیالمثل ریاکارانه به عملی که ظاهراً محبوب و مورد پسند است
دست یازد، نه تنها به پاداش نیک بارور نخواهد شد; بلکه این عمل، کیفرآفرین نیز
میباشد.

از رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ روایت شده که فرمود:

«اِنّما الأعمالُ بالنّیات، ولکلّ امرئ ما نوی …»(۱)

«ارزش اعمال آدمی صرفاً به نیات و اهدافی که در مدّ نظر دارد منوط است، و عواید
اعمال وی به نیت او مربوط میباشد.»

اگر اعمال آدمی با نیات فرومایه بیامیزد، منجر به فرومایگی ارزش آن میگردد; هرچند
عمل او سترگ تلقی گردد. حتی نیت از چنان ارزش و اعتباری برخوردار است که بهتر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱ ـ کنزالعمال، ج۳، ص۴۲۳، ۴۲۴; منیهالمرید، ط
سنگی، ص۲۷; جامع السعادات، ج۳، ص۱۱۳

۱۶

و پرارزشتر و یا بدتر و شرآفرینتر از عمل معرفی شده است، آنجا که رسول خدا ـ صلی
الله علیه وآله ـ فرموده است:

«نیّه المؤمن خیرٌ من عمله، ونیّه الکافر شرٌّ من عمله، وکلُّ عامل یعمل علی
نیّته»(۱)

«نیت فرد با ایمان از عمل او نیکوتر و کارسازتر و نیت کافر از عمل او بدتر
وآسیبآفرینتر است و هر فردی که دستاندرکار عملی میگردد بر اساس نیت خود آن را
پیریزی میکند.»

روایات فروانی در کتبِ حدیث فریقین درباره سازندگی و یا ویرانگری نیّتِ خوب یا بد
ونقش آن در تعالی و یا انحطاط و صعود و یا سقوط اعمال به چشم میخورد، مبنی بر این
که تعالیم و فرهنگ اسلامی به عمل آدمی (چنانکه به گفتار) نمینگرد; بلکه نیت او را
ملاک ارزش آن معرفی کرده که چنان عملی را با چه هدفی برگزار میکند.

مُحرمی که میخواهد با حرم مَحرم گردد و در حریم آن درآید، در میقاتِ مشخصی، پلشتی و
پلیدی و حتی جامههای عادی را باید از خود بسترد و خود را از وابستگی به لباس دلخواه
خویش برهاند و هرچه بیشتر بکوشد که نیت خود را از هرگونه شوائب، جز تقرب به حضرت
باری تعالی بپالاید و ناچیزترین خاطرهای که به ریا و تظاهر آمیخته است به دل خود
راه ندهد، و این نیتِ ناب و خالص را تا پایان مناسک حج، و حتی پس از آن در زندگانیِ
عادی استمرار بخشد.

در حوزه احساس، احرام دارای دو مظهر و شعار است:

ـ شعاری که چشمنواز است و حسّ بینایی را برمیانگیزد.

ـ شعار دیگری که سامعه را نوازش کرده و نیروی شنوایی را هشدار میدهد.

شعارهای چشمنواز و سامعهبرانگیز دست به دست هم داده و این دو نیرو را که کارسازترین
و فراگیرترین قوای حسی است و عوائدی سرشارتر و گستردهتر نصیب آدمی میسازد به خود
جلب میکند; و صحنهای را میپردازد که هم دیدگان و هم سامعه را به خود مشغول ساخته و
انعکاسهای نورانی و درخشان در دلها پدید میآورد.

* شعاری که نیروی بینایی را به تحرکی نو وامیدارد، عبارت از خلع و لُبسی است که سزا
است نه تنها در برون وجود زائر انجام گیرد; بلکه شایان آن است که این تحول در درون
ودل و جان آدمی صورت پذیرد، پس از خلع و برکندن جامهای که بر تن داشت دو تکه پوشاکی
که برش و دوخت را بدان آشنایی نیست دربر کند; و پیش از آن که دو جامه ساده

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱ ـ اصول کافی، ج۱، ص۸۳

۱۷

وعاری از هر زیور دربر کند، پلیدیهای ظاهر و خَبَثِ باطنی را با غسل و شستشو از خود
دور سازد; و با چنان جامهای که با هیچ آمیزه و آویزهای زینتآفرین، درنیامیخته است و
خلوص وپاکیزگی را خاطرنشان میسازد خویشتن را یکپارچه در اختیار خداوند متعال قرار
داده و جامه تمایلات مادی و خواهشهای نفسانی را از پیکر دل خود خلع کرده و آنها را
از اندام دل برکَنَد واز جهان مادیت بگسلد و به پروردگار خویش بپیوندد.

چرا باید خواهندگان مَحرم شدن با حرم الهی چنان باشند و چنان کنند و اگرنه
بیگانهاند که درخور آن نیستند به حریم حرم نزدیک گردند؟

پیدا است رها ساختن اندام و بدن از ملبوسات عادی ـ که احیاناً مایه مباهات
وفخرفروشی به دیگران است و نیز تخلیه و تصفیه دل و جان از نیات فرومایه دنیاوی ـ
زمینه را برای پاسخ دادن به ندا و آوای الهی فراهم میسازد، و زائر کعبه باید نخست
حس خویشتنداری و کفّ نفس از اجرای تمایلات نفسانی را در خود زنده و شاداب سازد و با
بَرکندن جامه دلخواه و رها ساختن جان و دل از غیر خدا، به این حقیقت دست یابد که او
برتر و والاتر از آن آفریده شده است که در برابر انگیزههای مادی و گذرا و شهوات و
تمایلات پست تسلیم گردد; و چون حیوانی دستآموز در برابر زخارف دنیوی رام شود،
آنچنان که شیاطین جن و انس برای خود مرکبی راهوار و مطیع را در وجود او سراغ کنند،
و او را چون مرکوبی توسن و بیزمام و افسار، بر پرتگاه سقوط سوق داده و نابودی ابدی
را برای او به ارمغان آورند.

آری مُحرمی که آرزوی مَحرمیّت حرم را در سر میپروراند به خلع و لبسی دگرگونه
ودگرگونساز در اندام و تن و روح و درون نیاز دارد که بدون آن نامَحرمی است که سزا
نیست در عرصهای که سرشار از اسرار و رازها است قدم نهد و بدون پرده جمال زیبای سمبل
توحید را دیدار نماید و حتی گوشهای از رخسار کعبه را شهود کند. اگر بدین مهم توفیق
یافت و گوش دل را برای شنودنِ دعوت به توحید آنهم با ندای الهی آماده ساخت نوبت به
شعاری دیگر میرسد:

* شعاری که از دل برمیخیزد و زبان را به کار میاندازد که به این ندا پاسخ مثبت دهد
و پس از تنزیه خود، به تنزیه حضرت باری تعالی زبان گشاید. حاجیان پس از پالایش تن و
دامن و جان و درون با زبان به ندای توحیدی ـ که فقط گوش جان آن را میشنود ـ
میگویند: «آری به فرمانیم. بار خدا! از تو فرمان میبریم و تو را مطیعیم، تو را
انبازی نیست، ستایش

۱۸

ونعمت و مُلک و حکومت از آنِ تو است، آری تأکید میکنیم که تو شریک و یاوری در گردش
چرخ و پرِ جهانِ وجود و کارسازی و تدبیر آن نداری، میگویند:

«لبّیک اللّهمّ لبّیک، لبّیک لا شریک لک لبّیک، إنّ الحمد والنعمه لک والملک، لا
شریکلک.»

چنانکه در مقالتی اشاره کردیم، باید این پاسخ را دومین پاسخ انسانها به فراخوانِ
توحید و اظهار عبودیت برشمرد; زیرا آدمی از پیش و در عالم ذرّ، به ربوبیتِ حضرت
باری تعالی و عبودیت خویش زبان به اعتراف گشود و در برابر سؤال خداوندگارِ مدبّر و
کارساز ومدیر خود که فرمود: «آیا ربوبیت شما را من به عهده ندارم؟» آدمی پاسخ داد:

«وإذ أخذ ربّک من بنی آدم من ظهورهم ذرّیّتهم وأشهدهم علی أنفسهم ألست بربّکم قالوا
بلی شهدنا أن تقولوا یوم القیمه إنّا کنّا عن هذا غافلین»(۱)

«ای پیامبر! بنی اسرائیل را به یادآور، آنگاه که از پشت آنها فرزندانشان را برگرفت
وآنان را بر خویشتنشان گواه قرار داد که آیا من رب ]و مالک و مولی و خداوندگار
وسرور و مدبّر و مربّی و قیّم و منعم[ شما نیستم؟ پاسخ دادند: آری، ما گواهی
میکنیم. تا مبادا در روز قیامت اعتذار جویید که ما از این میثاق و پیمان در غفلت
وبیخبری به سر میبردیم.»

فطرتِ آدمی نخست بدین پرسش از دیرباز پاسخ مثبت داده و به وجود چنان خداوندگاری
مدبر و کارساز و یکتا و طاعت و عبودیت خود و توحید باری تعالی اقرار میکند.

هماکنون باری دگر (در موسم حج) به هنگام احرام به خدای متعال عرض میکند: آری بار
خدایا ربوبیت مطلق از آن توست و ستایش به معنای واقعی کلمه، و نعمت و حکومت آسمانها
و زمین تو را است.

در تأیید پاسخ نخست ـ که پاسخ تکوینی و مقامی و حالی بوده ـ هماکنون با آوازی که
سامعهها را مینوازد زبان به توحید و تقدیس و تنزیه پروردگارش میگشاید.

در این پایگاه احساس میکنیم با تمام وجود به استقبال خدا میرویم و میخواهیم به
خانهای روی آوریم که همه اهل ایمان و اسلام در مقام اعتراف به توحید، در سوی آن در
قطعاتی از اوقات شبانهروز پنج بار، عبودیت خود را با تشریفات ویژهای اعلام میدارند،
با کعبه با مقادیم بدن، و با دل و جان رویاروی گشته و از همه ماسویالله ـ با روی
آوردن به کانونی که مظهر توحید است ـ روی برمیتابند. زائری که خویشتن را در کنار
کعبه میبیند پایگاهی بس

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱ ـ اعراف : ۱۷۲

۱۹

ارجمند را احراز میکند که اگر هرچند از آن دور گردد باید چنین استقبالی را به گاهِ
نماز و نیایش رعایت کند; در نمازی که چشم و دل و تمام اندام آدمی و همه قوای ظاهری
و باطنی در سوی آن بسیج میگردند، و سراسر وجود نمازگزار در یک هدف متمرکز میشود که
مظهر یکتایی ویگانگی خداوندگار مدبّر جهانیان است:

«قُل إنّ صلوتی ونسکی و محیای و مماتی لله ربّ العالمین. لا شریک له ولذلک أُمرت
وأنا أوّل المسلمین»(۱)

«بگو نماز و پرستش و عبادت و مراسم بندگی و زندگانی و مرگ من از آن خدایی است که
خداوندگار مدیر و مدبر جهان

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.