پاورپوینت کامل به سوی شهر پیامبر ـ ص ـ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل به سوی شهر پیامبر ـ ص ـ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل به سوی شهر پیامبر ـ ص ـ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل به سوی شهر پیامبر ـ ص ـ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۲۱

گوشهای از خاطرات فراموش ناشدنی سفر مکه و مدینه در سال گذشته. (ذیحجّه ۱۳۹۵ ه.ق.)

ماه فرو مانَد از جمال محمد *** سرو نباشد به اعتدال محمد

قدرِ فلک را کمال و منزلتی نیست *** در نظر قدرِ با کمال محمد

وعده دیدارِ هر کسی به قیامت *** لیله اسری شبِ وصال محمد

عرصه گیتی مجال همت او نیست *** روز قیامت نگر مجال محمد

سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی *** عشق محمد بس است و آل محمد

سعدی

بعد از ظهر روز سهشنبه، چهارم آذرماه ۱۳۵۴، از جده بار سفر بربستیم و با دلی
مالامال از شوق و شادی، به سوی شهر پیامبر بزرگوار اسلام (مدینهالنبی) به راه
افتادیم. میبایست فاصله ۴۲۵ کیلومتر، برابر با ۷۱ فرسنگ بین جده و مدینه، را طی
کنیم.

مدینه منوره نزدیک بود; و نیز به نیمهشب چیزی باقی نمانده. همسفران بین خواب
وبیداری در دو اتوبوس آرمیده بودند.

لحظه به لحظه، نور چراغهای اتومبیلهای مختلف که از جهت مقابل با سرعت در

۲۲

جاده وسیع آسفالته راه میپیمودند، در سقف و بدنه اتوبوس ما میتابید; اتوبوسهای برگ
سفیدی که مخصوص «حاج» آماده شده بود. ماشینها با سرعت سرسامآوری از کنار ما
میگذشتند.

من و دو سه نفر از همسفران بین راه ـ به جای میوه، هندوانه و پرتقال و موز و… چون
از چای غلیظ عربی، استفاده کرده بودیم، خواب را از چشمانمان ربوده بود!

شوق دیدار مدینه، شهر مقدس پیامبر گرامی صـ ، دیار مقدسی که پاکترین بندگان خدا را
در آغوش خود فشرده است، آنچنان دل و جان را از وجد و سرور لبریز کرده بود که نه
خستگی و نه فرسودگی ده دوازده ساعت اتوبوس نشستن و از جا نجنبیدن محسوس بود و نه
بیخوابی در مدینهالحاج که غرش هواپیماها و جتهای غولپیکر، آن به آن، بر زمین
مینشستند یا از زمین برمیخاستند و هر یک از شکم خود بیش از دویست یا سیصد نفر زن و
مرد از ملّیتهای مختلف را با لباسهای رنگارنگ و چهرههای سیاه یا سفید، در صفهای
منظم بر زمین فرودگاه مینهاد و چون عقابی تیزپرواز از زمین برمیخاست! نه تنها این
صداهای مهیب خواب را از حاجی میگرفت بلکه در داخل جمجمهاش طنینی دوارانگیز تولید
میکرد! با این همه بیخوابی و انتظار در مسجد امام صادق عـ در تهران و فرودگاه
پایتختِ وطن و اعصاب شلاق خورده; حالی خوش و شوقی زایدالوصف در خودمان احساس
میکردیم!

به کجا میرفتیم؟ به یثرب، به مدینهالنبی، همان جایی که پیغمبر بزرگوار اسلام نخستین
بار قانون اخوّت و برادری را در آنجا اجرا کرده بود و روح تازهای در آن شهر دمیده
وفضایی محبتآمیز فراهم کرده بود. شهری که هنوز بوی دلنواز محمدی را در فضای آن
میتوان استشمام کرد و گامهای موقّر منجی بزرگ را جایجای در کوچههای خاکآلود آن
احساس نمود. در این شهر تاریخی که هسته مرکزی گسترش اسلام در آن پایهریزی شد و از
آنجا بود که اسلام سایه هدایت و رحمت بر سر کشورهای دیگر، کشورهای پرتوان و قدرتِ
آن زمان ـ ایران و روم ـ گسترد و تخت و تاجهای صاحب قدرتان را سرنگون ساخت و رعب و
وحشت در دلهایی که لانه شیطان و آشیانه اهریمن بود درافکند.

در کوچه و پس کوچههای مدینه هنوز با چشم بصیرت میتوان اثری از قدمهای مبارکِ پیغمبر
خاتم صـ و علی عـ شهسوار اسلام، ابر مرد یگانه روزگار، و گامهای متین فاطمه زهرا ـ
سلامالله علیها ـ دخت گرامیِ پیغمبر اسلام و دو جوان بهشتی حسن و

۲۳

حسینعلیهماالسلام ـ و اثر مکتب بزرگِ امام جعفر صادق عـ و حلقه درسِ شاگردانِ آن
حضرت که پروانهوار بدور آن مشعل معارف جعفری میچرخیدند و نالههای شبانه حضرت سجاد
عـ و افاضات معنوی حضرت باقر عـ ، دریای زخّار علوم قرآنی را در زلال فضا و جوّ
سیال مدینه، با چشم دل و گوش جان دید و شنید و دهها خاطره شادیآور و یا غمانگیزِ
دیگر…

همین شهر است که با آغوش باز محمد صـ را ـ بعد از آن همه آزارهای جانگدازِ خویشانِ
بیگانهصفت در مکه ـ به سوی خود فرا خواند و مقدم مبارکش را به جان پذیرا شد
ومهاجران به تبعیت از پیشوای عالیقدر خود، دستهدسته از شهر و دیار خویش دست شستند و
به آغوش گرم این شهر پناه آوردند و با انصار و برادران مسلمان خود عقد اخوّت و
برادری بستند. آری در فضای این شهر مقدس بوی عطر گلابِ محمدی به مشام جان میرسد.

اتوبوس طومار راه را در دلِ شبِ تاریک درمینوردید و به «مدینه» نزدیکتر میشد.
تاریکی بیابانِ بیفریاد که از هر سو دامن به فضایی وهمآلود میکشید و دراز نای شبِ
تاریک و شعشعه نورانیت حرمِ پاکِ پیامبر صـ که امواج تاریخ را پس میزد و به ملکوت
اعلی پر میکشید و همچون برج نوری از زمین به آسمان کشیده میشد، تصور ظلمت بتپرستی و
طلوع نور محمدی صـ را در آن سرزمین اسرارآمیز پیش نظر نمودار میکرد.

گنبد مطهر حرم رسول خدا صـ که از سنگ یشم سبزرنگی ساخته شده است و به همین جهت به
آن «قبّهالخضراء» میگویند، با گلدستههای سپید ـ غرق در نور ـ در فرود جاده با
جبههای روشن کمکم پیدا شد.

«محدثی» زمزمه آغاز کرد:

بلغ العلی بکماله *** کشف الدجی بجماله

حسنت جمیع خصاله *** صلُّوا علیه وآله

دیگران نیز با زمزمههای شوقآمیز و صادقانه او دلها را آماده کردند.

اتوبوس همچنان با سرعت به پیش میرفت.

در کناره جاده گاهی گلههای شتر، پراکنده، با چند عرب بدوی، دیده میشدند. آثار شهر و
باغستانها نمودار بود.

نور قوی و روحانیّت بینظیرِ مسجدالنبی که همچون نگینی در میان شهر قرار گرفته،

۲۴

چشمها را خیره میکرد.

همه از خواب پریدند ـ غوغا و ولولهای برپا شد! ـ صدای رسای: اللّهمّ صلِّ علی محمّد
وآل محمّد پیدرپی به گوش میرسید.

هیجان شدید راهِ نَفس را گرفته و اشکهای شوق پیدرپی بر گونهها و رخسارهای گَرد
گرفته فرو میغلتید. اشکی، همراه با شادی و علاقهمندی و نیز همراه با شوق زیارتِ
مرقد پاک بهترین خلق جهان.

اینجا کجاست؟ و ما در کجاییم؟ در مدینه، شهر هجرت، شهر نشو و نمای اسلام، شهر
پیغمبر خدا صـ ; شهری که پیغمبر خدا صـ دوست داشت آن را «مدینه» بنامد. زیرا کلمه
«یثرب» نام قدیم مدینه یادآورِ خاطره خوبی نبود. گفتهاند: «یثرب» مشتق از «ثرب» به
معنای «فساد» است و نیز از ماده «تثریب» که آن نیز به معنای «سرزنش» است. در نظر
پیغمبر گرامی صـ یثرب ناخوشایند بود. بدینجهت پس از هجرت نام این شهر به «مدینه»
تغییر کرد و این نامی بود که رسول خدا صـ برای این شهر برگزید و مسلمانان آن را به
«مدینهالنبی» تبدیل کردند و پیغمبر نیز چنین خواست.

گرچه برای این شهر مقدس، هیجده نام دیگر مانند: ارضالهجره، قبّهالاسلام، الحبیبه
ذکر کردهاند ولی «مدینهالنبی» و به اختصار، «مدینه» گویی لطف دیگر دارد.

از بخت بد و ناشایستگی خود، باور نمیداشتم که به این فیض بزرگ نائل شدهام. باز دل
را تسلّی میدادم و با خود میگفتم:

چه شود که گاهی بدهند راهی *** به حضورِ شاهی چو منِ گدا ر

آری منم که از شهر فرزند پیامبر (مشهدالرضا) کوچ کرده و به عَتَبهبوسی حرمِ مطهر
رسول خدا (جد آن بزرگ امام بر حق) نائل آمدهام.

حالتی روحانی بر همه دلها حاکم بود. بعضی جز گریه شوق و اشکِ ریزان، ترجمانی برای
بیان احساسات خود نمییافتند. من هم یکی از آن جمع بودم.

در این لحظات پرارزش، تاریخ اسلام و سیره پیامبر صـ ، همچون تابلویی در برابر چشم
دلم در حرکت بود، میآمد و میگذشت; تولّد پیامبر صـ ، رفتن به صحرا در دامانِ حلیمه
سعدیه، بازگشت به شهر، نوجوانی، جوانی، محمد امین نوه پاکِ عبدالمطلب که ضربالمثلِ
امانت و راستی بود، رفتن به سفرِ شام با عمویش ابوطالب، برخورد با بُحیرای

۲۵

راهب و پیشگوییهای آن مرد دیرنشین، بازگشت پیروزمندانه از سفرهای تجارتی، کنارهگیری
از خلق، رفتن به غارِ حرا، بویژه در ماه رمضان، حالت توجه خاص و انجذاب در برابر
عظمت خالق، آشنایی با خدیجه کبری آن بانوی فداکار و مجلّل، دلباختگی و علاقه خدیجه
نسبت به محمد امین، ازدواج و بعثت رسول خدا صـ ، پیشبینی و دلگرمی ورقه بن نوفل و
خبر دادن از حقیقت دعوت محمد و پیشبینی آزار قریش برحسب آنچه در عهد عتیق و عهد
جدید آمده است. اسلام آوردن خدیجه ـ س ـ و علی عـ در سنین نوجوانی، طعنههای ابولهب
و ابوسفیان و عتبه و برخی دیگر از ثروتمندان قریش و رفتن از زادگاه خود. جریان شعب
ابوطالب، هجرت به حبشه، رفتن به طائف و آن آزارها و سنگزدنها، علنی کردن دعوت با
همه سختگیریها، زیاد شدن تعداد مسلمانان، آمادگی برای هجرت به «ارضالهجره» همین شهر
عزیز، فداکاری علی عـ در شبِ هجرت، رسیدن به مدینه و انتظار پیغمبر صـ در محل مسجد
قبا و پیوستن حضرت علی عـ به آنها، وارد شدن به شهر مدینه، استقبال کمنظیر مردم این
شهر از پیغمبر گرامی صـ ، راهافتادن آن حضرت سوار بر شتر در کوچههای مدینه و فرود
آمدن در خانه ابوایوب انصاری، آن صحابی عالیقدر، و دهها نکته دیگر که تاریخ آنها را
برای ما با کمال امانت و صداقت ثبت دفتر روزگار کرده است.

همه این مطالب فهرستوار از نظرم گذشت. تسلسل مسائل تاریخی اسلام و تکامل تدریجی
دعوت اسلامی در مدت ۲۳ سال و پیشرفت اسلام که دین حق و حقیقت است، توأم با منطق
استوار مبتنی بر وحی و مرتبط با تأییدات الهی و مجهز به جهاز ایمان و مسلّح به سلاح
عقل، قرآن، عدل، شمشیر و…

با آن که ساعت نزدیک به یک بعد از نیمه شب بود، صدای صلوات توأم با هیجان، همهمه و
صدای اتومبیلها و آمبولانسهای بهداری، اورژانس، بیش از همه آمبولانس کشور لیبی با
آمد و شد پیدرپی خود و صدای مخصوص، باز بودنِ مغازهها به انتظار حاجیهایی که به
بهانه خرید از مغازهای به مغازه دیگر وارد میشدند و برای گرفتن ضبط صوت و نوار و
بلندگو برای زیارت بقیع شتابزده مینمودند و بازگشت مردان و زنان مؤمن از حرم مقدس
رسول خدا صـ ، با آن که ساعت ده شب درها بسته و مقفل میشود، همه و همه حکایت از
هیجان عمومی و شوق زیارت آن مرقد پاک و مطاف فرشتگان آسمانی و بوسهگاه هفتصد میلیون
مسلمان جهان میکرد که شبهای اول ورود بود ساعت به دو نزدیک میشد که به

۲۶

مسافرخانه، محل کاروان حاتمی، روبروی باب عبدالمجید، داخل در کوچهای که دوسهبار
میپیچید، رسیدیم و هر دو ـ سه نفر، برحسب قرار قبلی، در یکی از اتاقها، جا گرفتیم.
هر یک تختخوابی را صاحب شدند. هوا بالنسبه گرم بود اما نه به گرمیِ مکه.

همان شب، با همه خستگی، بعضی و من از آن جمله، اصرار داشتند که به حرم مطهر پیامبر
صـ مشرّف شوند، بیخبر از این که درهای مسجدالنبی را شبها، ساعت ده، میبندند.

سرانجام، قرار بر این شد که بامداد، پس از غسل و آمادگی دستهجمعی به حرم مطهر مشرف
شویم.

در محیطی به نسبت آرام آرمیدیم. شبی فراموشناشدنی بود، با آن که یک ساعت خواب پس از
خستگی، بسیار لذتبخش و ترمیم کننده قواست، با شگفتی بسیار خواب به چشمانم نمیآمد،
شاید در مجموع یکی دو ساعت خوابیدم و همین کافی بود.

ساعت پنج صبح نماز جماعت گزارده شد و قرار بر این بود که تمام نمازها، در مدت
اقامت، به جماعت گزارده شود. برای برخی از دوستان، نماز جماعت تازگی داشت، گرچه به
تدریج خو گرفتند و قبل از اقامه نماز، سجادهها را پهن میکردند و کمکم به این نکته
مهم که گفتهاند: «یدالله مع الجماعه» و نیز به این نکته توجه شد که چرا صاحبِ
شریعتِ مطهّر این همه برای نماز جماعت اهمیت و فضیلت قائل شده و چقدر اجتماع ما در
نمازگاه و گزاردن نماز به جماعت برای افراد کاروان از زن و مرد موجب انس و آشنایی و
همدردی عملی در امور جاری زندگی و باعث مشاوره در کارها و اطلاع از حال و احوال
یکدیگر و دوستی و محبت شده بود و… به طوری که اگر یکی از اعضای کاروان مریض میشد
بیدرنگ همه باخبر میشدیم و دستهجمعی از حالش جویا میشدیم و این احوالپرسی تا چه حد
در روحیه همسفر ما اثر نیکو بر جای میگذارد. پس از هر جماعت، وعظ و موعظه و دعا و
پرسش و پاسخ و رفع اشکالاتِ مذهبی درباره مطالب دینی و مناسک ـ که سخت مورد نیاز
بود ـ مطرح میشد. نکته مهمی که همگی در عمل تجربه کردیم، مسأله مهم مساوات و مواسات
بود که در صف جماعت و نشستن و برخاستن، هیچکس هیچ نوع امتیازی برای خود نمیخواست و
نمیتوانست قائل باشد; با آن که از لحاظ دانش و آگاهی و نیز از جهت مشاغل ظاهری
دنیوی، بین افراد کاروان تفاوتهایی وجود داشت. هر کس هر کجا میرسید مینشست ـ صدر و
ذیل و تقدّم و تأخّری به هیچ وجه در زندگیِ چهل روزه ما باهم وجود نداشت و
نمیتوانست

۲۷

هم وجود داشته باشد. در نتیجه منازعات و گلهگزاریهای معمول بین مردم، هیچگاه در این
مدت پیش نیامد. این سفر مقدس برای همه ما کلاس بود; کلاسی که درسِ فضیلت و اخلاق و
انسانیت میآموخت. افسوس که خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود.

بامدادان پس از صرف صبحانه و اندکی معطلی، برای این که همسفران همه آماده شوند، پشت
سر پرچمدار که به نوبت عوض میشود، به راه افتادیم.

دو کوچه خاکی و باریک بیشتر تا مسجدالنبی فاصله نبود.

به زودی متوجه شدیم که خانه ما بسیار نزدیک به حرم است و این خود توفیقی بزرگ بود و
رییس کاروان آن را امتیازی بزرگ به حساب میآورد و حق هم داشت.

هوای مدینه، اگرچه آذرماه بود، ولی در حد اعتدال و مایل به سردی بود.

مدینه در مشرق جده و شمال مکه قرار دارد. مدینه از شهرهای قدیمیِ حجاز است و گویا
پس از خراب شدن بیتالمقدس به دست بختالنصر، پادشاه بابل، در قرن ششم قبل از میلاد و
رفتن بسیاری از یهودیها بدانجا، رونق گرفته و به صورت شهر درآمده است.

در مدینه، بر خلاف مکه، باغها و نخلستانها و چمنزارها و مراتع زیادی دیده میشود. به
همین جهت هوای آن از مکه سردتر است و در چمنزارهای اطراف گلههای گوسفند دیده میشود
که به چرا مشغولند و در مدینه است که قصابی گوشت گوسفندی میتوان دید. و در آنجاست
که میتوان با جرأت از گوشت گوسفند استفاده کرد و یقین داشت که گوسفندهای مدینه
برخلاف مکه که گوسفندها بیشتر کاغذ و مقوا میخورند، علف چریدهاند!

ورود افراد غیر مسلمان به این دو شهر مقدس ممنوع است، گرچه کالاهای آنها به فراوانی
در این دو شهر پیدا میشود. عیسوی و یهودی درین شهر اگر در حکم کیمیا نباشد به یقین
نایاب است! شاید به همین منظور است که پایتخت سیاسی کشور حجاز را «ریاض» قرار
دادهاند که اگر برای بعضی منظورها غربیها وارد حجاز شوند در جده و ریاض بمانند. شهر
مقدس مدینه مانند مکه حرم است و در حریم آن نمیتوان شکار کرد. حدّ حرم این شهر مقدس
دو کوه است که در مشرق و مغرب قرار دارند. فرودگاهش را در چهارده کیلومتری شهر قرار
دادهاند که اگر خلبان یا کارکنان هواپیما غیر مسلمان باشند از حد حریم حرم قدم
فراتر نگذارند.

* * *

۲۸

با حالت خضوع و احترام هرچه تمامتر در برابر باب جبرئیل که در طرف مشرق حرم مطهر
قرار دارد ایستادیم اذن دخول و دعا خوانده شد پاها را برهنه کردیم با گامهای کوتاه
در میان انبوه جمعیت وارد مسجدالنبی شدیم، چه عظمت و وسعتی دارد این مسجد عظیم و
کمنظیر! مساحت آن اکنون ۱۶۳۲۶ متر مربع است.

اگرچه مدینه نزدیک به چهل مسجد دارد ولی از همه مجللتر و باشکوهتر همین مسجدالنبی
است که در آغوشِ شهر قرار گرفته.

یکبار شبی که، در ساعت یک بعد از نیمه شب، در حال احرام به مکه و سپس به مسجدالنبی
داخل شدیم و بار دیگر آن روز صبح ـ که سخن از آن میرود ـ به داخل مسجدالنبی راه
یافتیم ـ حالتی به من دست داد که یُدرک ولا یُوصَف بود. همچون قطرهای ضعیف در برابر
عظمتی بینظیر آن چنان از خود بیخود شدم که چیزی نمانده بود زیر دست وپاها بیفتم و
جان به جان آفرین تسلیم کنم ـ دست غیبی و تأیید الهی یاری کرد که هستی خود را ـ
وگرچه به کوچکترین حد احساس میکردم ـ همچنان «هست» بماند.

این مسجد عظیم در سال اول هجری قمری به دست مبارک پیامبر صـ و نظارت شخص شخیص ایشان
و کمک مهاجران و انصار و یاری ابرمرد روزگار حضرت علی عـ با سنگ و گل بنا نهاده شد
و کمکم در دورههای بعد وسعت پیدا کرد و طبق دلخواه خلفای تجملپرست اموی و عباسی
زینتها یافت و در آن طلا و نقره به کار رفت. این مسجد در ابتدای بنا از شمال به
جنوب ۳۵ متر و از مغرب به مشرق ۳۰ متر عرض داشت و دارای ده ستون ساده از تنه درخت
خرما بود و سقف آن از شاخ و برگ درختان پوشیده شده بود. در سال هفتم هجرت این مسجد
به دستور پیامبر عالیقدر صـ به صورت مربع درآمد و آن قسمت اصلی مسجد هنوز هم مشخص
است.

در قدیم حجره مقدس رسول خدا صـ و فاطمه زهرا ـ س ـ دخت گرامیِ آن حضرت، در کنار
مسجد و خارج از آن بوده و به مسجد راه داشته است ولی در زمان ولید بن عبدالملک اموی
آن دو حجره را که امام حسن و امام حسین ـ علیهماالسلام ـ دو فرزند عزیزِ پیامبر صـ
، در آن ساکن بودهاند برحسب دستور خلیفه به مسجد وصل کردند و آن را از صورتِ خانه
خارج کردند.

مرقد مطهر حضرت رسول خدا صـ در خانه مسکونیِ آن حضرت، در جنوب شرقی

۲۹

مسجد وصل به مسجد قدیم بوده و اکنون به «حجره مطهّر» معروف است. طول حجره مطهر ۱۶
متر و عرض آن ۱۵ متر میباشد. گنبد خضرا بالای مرقد مطهر بر چهار ستون در چهار طرف
حجره مقدسه قرار دارد.

برخی از ستونهای مسجدالنبی و حجره مطهر نامهای به خصوصی دارند که هر اسمی بازگو
کننده خاطره و حادثه تاریخی است و در حال حاضر ما را مجال بحث آن نیست; مانند ستون
حنّانه (که از دوری پیغمبر نالهها کرده است) و ستون ابیلبابه که خود ماجرای دیگری
دارد.

در قسمت شمال حجره مطهر، محوطه کوچکی است که حدود یک پله از سطح مسجدالنبی بالاتر
است و به نام جایگاه «اصحاب صفّه» مشهور است. این سکو مانند، محل زندگی عدهای از
فداکاران و جانبازانِ راه حق بوه است; آنهایی که مصداق «زاهد اللیل و اسدالنهار»
بودهاند که شبها را به عبادت پروردگار به روز رسانده و روزها را با شمشیر زدن در صف
اول لشکر اسلام، از حریم حق و حقیقت دفاع میکردهاند و نهال نوپای اسلام را با
خونهای پاک خود آبیاری کردهاند، اینها همان فداکارانی بودهاند که وظیفهشان در
شبانهروز ده سیر نان و خرما بود و دیگر هیچ. اما سرمایهشان عفت و تقوا، ایمان و
فضیلت، شجاعت و رأفت و اعتقاد خللناپذیر بود. همینها بودند که در صف اول لشکر اسلام
همچون کوه پابرجا میایستادند و دستها را به یکدیگر استوار پیوند میدادند و صدای
اَحد اَحد آنها در دلهای تیره کفار رعب و وحشت میریخت. شمشیر میزدند، میکشتند و
کشته میشدند. اینها سربازان فداکاری به معنای درست کلمه بودند. اینها کارگران و
بناکنندگان نخستینِ کاخ رفیع و باشکوه اسلام بودند. شبها در همین محل بیتوته
میکردند و چشم بر حکم و گوش بر فرمان پیامبر گرامی صـ میداشتند.

وقتی در برابر حجره مطهر و خانه فاطمه زهرا ـ علیها سلام ـ میایستیم و جایگاه اصحاب
صفه را مینگریم آرزو میکنیم کاش آن خانههای به ظاهر مختصر را با همان سنگ و گل ساده
و پاک به همان صورت اولیه نگاه میداشتند تا بهتر میتوانستیم تاریخ اسلام را از
ابتدای ظهور در این مهبط وحی و خانهای که هر ذره گلش بر تاج قیصران طعنه میزد، به
چشم ظاهر مشاهده کنیم. اما آنها که طرفدار تجمل بودند و خود نیز دین را فدای تجملات
کردند گویا خوش نداشتند که آن سادگی و صفای ظاهری بر جای بماند اگرچه در معنا و در

۳۰

برابر چشم دل میتوان آن کیفیت را مجسم کرد، همچون حقیقتِ دین مبین اسلام که تا
ابدیت روشنی و پاکی و راستی خود را حفظ میکند و گرچه آن را با شاخ و برگهای
عنادآمیز یا جاهلانه مدتی یا مقداری از انظار دور نگه بدارند. سادگیِ اسلام در
ابتدا با سادگی ظاهر هماهنگ بود. خانههایی گِلین، ظرفهایی سفالین و رختخوابی از برگ
و ریشههای گیاهی با شنهایی بر کف به جای فرش ـ اما در معنا رفیعتر از هر کاخی که
تصور شود. مهبط وحی و جایگاه نزول آیات قرآنی و منزل عفت و پاکی، تقوا و ایمان با
همه صداقتها و بیپیرایگیهایش.

مرقد مطهر پیامبر ص

ضریح مطهر از فولاد ساخته شده و دارای چهار در است، شرطههای زرد پوش با شلاقها و
چهرههایی رعبانگیز در اطراف ضریح بیرحمانه بر سر مردمی که به قیمتِ یک بوسه حاضرند
جان خود را از دست بدهند، میکوبند و ظالمانه میکوبند ولی مگر با شلاق خوردن، از
بوسیدنِ ضریحِ مطهرِ بزرگمرد جهان میتوان دست برداشت! اگرچه من با ضعف مزاج و عدم
توانایی جسمی چنین کاری نتوانستم کرد ولی حسرت این بوسیدنها همچنان در دلم ماند که
از دور مینگریستم و آن هلهله و شوق و شعف اشک از چشمانم سرازیر میکرد.

بالای سر مرقد مطهر رسول خدا صـ عمامهای است از زمرد یکپارچه که گویند: میلیاردها
تومان ارزش دارد.

در حجره مطهر از جنوب به شمال ابتدا قبر منور رسول گرامی و سپس قبری متعلق به
ابابکر بن ابیقحافه و قبر دیگری از عمر بن خطاب و در قسمت شمالی به محاذات مرقد
منور رسول گرامی خدا صـ قبر منور فاطمه زهرا ـ سلامالله علیها ـ قرار دارد. قبر
ابوبکر و عمر هر کدام از قبر منور رسول خدا عقبتر و آن دیگری از آن دیگر باز هم
عقبتر است و صورت پلکانی دارد.

درهای مسجدالنبی

مسجدالنبی ده در دارد به نامهای: باب جبرئیل، بابالنسا، باب عبدالعزیز، باب عثمان،
باب عبدالمجید، باب عمر بن خطاب، باب سعود، بابالرحمه، باب ابوبکر و بابالسلام.

۳۱

محل اقامت ما در موقعیتی بود که وقتی از کوچه خارج میشدیم روبروی «باب عبدالمجید»
قرار میگرفتیم. معمولا به طرف چپ، به سوی شارع ابوذر میپیچیدیم و سپس از باب جبرئیل
داخل میشدیم و پس از انجام مراسم زیارت و دعا و نماز، از باب عبدالمجید خارج میشدیم
و هرگاه تا حدّی خلوت میشد، از همان باب ورودی به سوی شارع ابوذر و در طرف راست به
سوی قبرستان بقیع پیش میرفتیم.

قبرستان بقیع

در آن سال از رفتن به قبرستان بقیع جلوگیری به عمل نمیآمد. جز زنها که پشت دیوار
میماندند تا مردها از زیارت فارغ شوند و به آنها بپیوندند.

«بقیع» در لغت به معنای زمین وسیعی است که در آن درختهای فراوان یا ریشههای درخت
باشد.

این قبرستان در طرف مشرق مدینه واقع است و از مقدسترین قبرستانهایی است که جهان
شاهد عظمتِ آن بوده و هست; زیرا این سرزمینِ مقدس که جز ویرانهای انباشته به خاک
نیست و بدون سایبان و بدون چراغ است، اجساد طاهره اهل بیت پیامبر خدا صـ را در آغوش
خاکهای خود گرفته است. کدام سنگیندل است که به این قبرستان ویران پای بگذارد و
باران اشک بر رخسارش سرازیر نشود؟

در یک محوطه بیدر و پیکر، به مساحت ۳۲ متر مربع نزدیک به هم چهار نفر از پیشوایان
بزرگوار ما آرمیدهاند; حضرت امام حسن، حضرت امام زینالعابدین، حضرت امام محمد باقر
و حضرت امام جعفر صادق ـ علیهمالسلام ـ رئیس مکتب و مذهب جعفری، آثار ظلم فرقه
وهابی که گنبد و بارگاه ائمه ـ علیهمالسلام ـ را درهم کوبیده و آن را به تلّ خاکی
بدل کردهاند در این قبرستان مشهود است.

در این قبرستان، جز صدای ضجه و شیون و گریههای جانگداز شیعیان و مسلمانان به گوش
نمیرسد. در هر کشور و در هر مذهب و آیین که در جهان تصور شود، برای بزرگان خود در
حیات و مماتشان عظمتی قائلند و بنای یادبود میسازند و یاد آنها را گرامی میدارند،
جز این فرقه که عواطف بشری و انسانی را زیر پای نهاده و جگرگوشههای پیغمبرشان را و
دخت گرامی و بزرگوارش را که به روایتی در همین قبرستان مدفون است غریبوار و بدون
اثر

۳۲

و آثار در این قبرستان نگه داشتهاند و حاضر نیستند به منطق انسانی لااقل گوش فرا
دارند. غیر از قبور ائمه ـ علیهمالسلام ـ قبر عباس عموی پیغمبر و قبر ابراهیم فرزند
۱۶ ماهه رسول خدا، قبر فاطمه بنت اسد مادر علی عـ ، قبرهای همسران پیغمبر صـ غیر از
قبر خدیجه، که در قبرستان ابوطالب و بنیهاشم مدفون میباشد، همه در همین سرزمین پاک
مدفونند.

قبور حضرت زینب و رقیه و امکلثوم، دختران پیغمبر صـ و نیز قبر منوّر امّالبنین
مادرِ حضرت ابوالفضل عـ و نیز قبر صفیه عمه رسول خدا و قبر حلیمه سعدیه دایه حضرت
رسول صـ و بسیاری از اصحاب و یاران و خویشان پیغمبر بزرگوار اسلام در همین قبرستان
به ظاهر مخروبه مدفون میباشند. بیشتر زائران این قبرستان مقدس با همه خاک و خار و
شنی که در کف راهها ریخته شده است با پای برهنه و با خضوع کامل وارد میشوند و زیارت
میکنند.

چند روز اول اقامت در مدینه منوره برنامه بدین قرار بود که صبحها به حرمِ مطهر رسول
خدا صـ میرفتیم و پس از زیارت و نماز به قبرستان بقیع مشرف میشدیم و با اشک و آهی،
دلِ غمدیده را تسکین میدادیم و پس از مختصر گشت و گذاری در بازار مدینه
بهخانهبرمیگشتیم، شبهنیزعموماً به شنیدن مواعظ و ذکر مصائب اهل بیت علیهمالسلامـ و
در شبهای آخر اقامت، بیشتر به شنیدن مناسک حج که برنامه بعدی ما بود میگذشت و حضرات
وعاظ با آوردن میزی که سیاهپوش میشد، در عمل مناسک را تشریح و توصیف میکردند تا
اشتباهی در اعمال پیش نیاید.

چند روز آخر اقامت در مدینه ـ که در مجموع از دوازده روز تجاوز نکرد ـ به دیدن
وزیارت قبرستان اُحد و مساجد معروفِ مدینه رفتیم.

قبرستان اُحد در شمال شرقی مدینه به فاصله پنج کیلومتر واقع است. این قبرستان مدفن
شهیدان جنگ اُحد است. در این جنگ که در سال سوم هجرت پیامبر اتفاق افتاد، حمزه
سیدالشهدا و عدهای از مسلمانان پاک عقیدت به درجه رفیع شهادت رسیدند و در همین محل
به خاک سپرده شدند.

این قبرستان هم مانند قبرستان بقیع، تلّ خاکی است که آن را وهابیها بدین صورت
درآوردهاند. آنجا که قبر مطهر حمزه بن عبدالمطلب قرار دارد و زائران زیارتنامه
میخوانند، با اندکی برجستگی و علامت مختصری که با چند سنگ پهلوی هم مشخص میشود، پشت

۳۳

پنجره آهنی است که گویا پیشتر درِ قبرستان بقیع بوده و بعد به اینجا منتقل شده است.

روز بعد، به قصد دیدن مساجد معروفِ مدینه; مانند مسجد قبا و ذوقبلتین از خانه خارج
شدیم.

مسجد قبا، در چهار کیلومتری جنوب غربی مدینه واقع است. این همان مسجد بزرگی است که
سنگ بنای اول آن به دست مبارک پیغمبر بزرگوار صـ نهاده شد و در همین جا بود که
مسلمانان مدینه به استقبال آن حضرت آمدند و آن حضرت تا آمدن حضرت علی عـ و دخت
گرامیش و فاطمه بنت اسد، چند روز در آنجا توقف فرمود و در آن مسجد نماز گزارد.
بعدها نیز به علت علاقه زیاد; پیغمبر اکرم برای نماز خواندن به این مسجد که (اساس
آن بر تقوا)(۱) نهاده شده است از مدینه به این محل نزول اجلال میفرمود و نماز
میگزارد.

مسجد ذوقبلتین; در این مسجد دو قبله (دو محراب) برابر هم، شمالی و جنوبی وجود دارد.
چون پیغمبر در این مسجد یک نماز را به دوقبله; یکی بیتالمقدس و دیگری کعبه معظمه ـ
خوانده است بدینجهت آن را مسجد دوقبله میگویند. برگشتن قبله از طرف بیتالمقدس که
قبله یهودیان بود به طرف کعبه معظمه در ظهر روز دوشنبه نیمه ماه رجب سال دوم هجرت
انجام شد و با آن که دو رکعت نماز ظهر را وجود مقدسِ پیغمبر خاتم صـ گزارده بودند
بدین صورت وحی نازل شد که:

«فولِّ وجهک شَطْرَ المسجد الحرام و حیثُ ما کنتم فولّوا وجوهکم شطره …»(۲)

«… پس روی خود را به جانب مسجدالحرام بگردان و شما مسلمانان هم هر جا باشید،
رویهای خود را سوی آن کنید …»

بدین سبب پیشوای عالیقدر اسلام دو رکعت بعدی نماز ظهر را به طرف کعبه به اتمام
رسانید. آنهایی که به دنبال آن بزرگوار نماز میگزاردند نیز پیروی از آن حضرت کردند
و در نتیجه مردان بجای زنان رفتند و زنان بجای مردان ایستادند و نماز همچنان ادامه
یافت.

به این ترتیب به امر خداوند یگانه، مسلمانان دارای قبله مستقلی شدند و از سرزنش
وشماتت یهودیان آزاد گشتند.

در اُحد هم، که پیشتر از آن سخن گفتیم، چند مسجد کوچک است که بعضی در دامنه کوه و
تپه ساخته شده و بسیار ساده و قدیمی به نظر میرسد; به نامهای مسجد سلمان، مسجد زهرا
ـ س ـ ، مسجد علی عـ ، مسجد فتح و مسجد اُحد.

روز دوشنبه دهم آذرماه از مسجد امام علی عـ و مسجد «غمام» یا «غمامه» دیدن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱ ـ اشاره است به آیه شریفه «لا تَقُم فیه
ابداً لمسجدٌ اُسّس علی التّقوی من اوّل یوم أحقّ أن تقوم فیه» توبه : ۱۰۸

۲ ـ بقره : ۱۴۴

۳۴

کردیم. این نکته را هم باید اضافه کنم که در هر یک از این مسجدها دو رکعت نماز تحیت
خواندیم. فضیلت و ثواب آن بسیار است و همه این عمل را انجام میدهند. «غمام» به
معنای «ابر» است و چنان که شنیدیم پیغمبر خدا صـ روزی که بسیار گرم بوده، در این
محل نماز میگزاردهاند، ابری بالای سر آن حضرت سایهافکن شده و بعدها آن مسجد را
بیادبود آن روز گرم ساختهاند و بدین مناسبت آن را «مسجد غمام» نام نهادهاند والله
العالم.

چیزی که قابل تأسف است و همه جا، بخصوص در مساجد مدینه و حتی مسجدالنبی، احساس
میشود و موجب ناراحتی هر بیننده را فراهم میکند، رعایت نکردن نظافت است. به ویژه که
در برابر میدان، روبروی بابالمجیدیه، تابلوی بزرگی نصب شده و بر آن این عبارت با خط
درشت و برجسته نگاشته شده است: «النّظافه وَحُسن الخُلق من مراتب الإیمان». با این
حال کوچههای مدینه به علت خاکآلود بودن و آشغال و قاذورات و کاغذ و مقواهای باطله
که هر جا ریخته شده بود، عبور و مرور را بر عابران مشکل میکرد. البته ازدحام جمعیت
هم در آن مواقع مزید بر علت بود.

از دیگر جاهایی که زائر را سخت متأثر میکند، قبر حضرت عبدالله پدر گرامی رسول خدا
است که پرسان پرسان آن را پیدا کردیم. این قبر در کوچه و پسکوچههای تنگ و باریک
مدینه منوره است. مدتی ایستادیم و حالت تأثر همه را فرا گرفته بود، دستهدسته
مسلمانان میآمدند و از این محل که به سرایی مخروبه متصل بود دیدن میکردند و اشکی
میافشاندند.

به سوی کعبه معظّمه

«وأذّن فی الناس بالحج یأتوک رجالا وعلی کلّ ضامر یأتین من کلّ فجّ عمیق لیشهدوا
منافع لهم»(۱)

«ای ابراهیم، مردم را به ادای حجّ خانه خدا اعلام کن تا اینکه پیاده یا سواره، بر
هر شتر لاغر و مرکب سبکرو، و از هر راه دور و دراز به سوی تو آیند و بهره و سودهای
دنیوی و اخروی که برای آنان در حجّ قرار داده شده است، دریابند.»

این ندای ملکوتی است که حضرت ابراهیم خلیل الرحمن ـ علیه السلام ـ را به اعلام
انجام دادن حج امر میکند; از آن زمان که حضرت ابراهیم خلیل ـ ع ـ پایههای خانه خدا
را برافراشت و مردم را به عبادت خدا و پذیرش دعوت حق برای گزاردن حج فراخواند، چهل
قرن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱ ـ سوره حج: ۲۷.

۳۵

میگذرد.ایندعوت عام را دیگر بار، نزدیک بیست قرن بعد، فرزند بزرگوار حضرت ابراهیم
عـ یعنی حضرت محمد بن عبدالله ـ ص ، اعلام فرمود و مقررات و مناسک این وظیفه مهم
اسلامی و آداب این کنگره بزرگ جهانی را به مسلمانان پاک عقیدت آن زمان و به
مسلمانانی که در گستره زمانهای نامعلوم در واپسین روزگاران که دامن به قیام قیامت
میکشاند، آموخت تا قدر این اجتماع بزرگ را بدانند و برای حل مشکلات خود در گرد این
«بیت عتیق» فراهم آیند، پیمانها را استوار کنند، از حال و کار یکدیگر آگاه شوند با
وحدت نظر، وحدت عقیده، وحدت قبله، وحدت کتاب و کلمه، در زیر لوای کلمه توحید، در
طریق اجرای عدالت با یکدیگر رایزنی کنند و از سودهای مادی و معنوی این سفر روحانی و
جسمانی و این مانور نظامی و مذهبی که سلامت روح و جسم را به دنبال دارد به نیکوترین
صورت بهرهمند شوند.

پیامبر گرامی ـ ص ـ این فریضه بزرگ را به ـ امر خداوند ـ برای تمام کسانی که
استطاعت مادی و معنوی دارند فرض قرار داد تا در عمر، دست کم یکبار این دعوت آسمانی
را به گوش جان بشنوند و از هر دیار و سرزمینی که در آن زندگی میکنند، چه شرق و چه
غرب، از هر کجا و هر جا، به سوی خانه خدا بشتابند; «ولله علی النّاس حجّ البیت مَن
استطاع إلیه سبیلا»(۱).

در روزهای آخرین اقامت مدینه، که حجّاج بار سفر بر میبستند و کاروانی از پی کاروان
دیگر عازم مکه معظمه بودند، این آیه و آیات دیگر مربوط به ادای حج در کوچههای مدینه
با نواهای نافذ و تکان دهنده به گوش میرسید، گویی در و دیوار ما را به انجام دادن
این فریضه بزرگ و بازگشت به مکه دعوت میکرد.

باری، مدت اقامت ما در مدینه منوره به پایان رسیده بود.

ماه حج نزدیک شده و موقع آن رسیده است که خود را برای رفتن به «مکه» آماده سازیم و
بار سفر بربندیم.

* * *

شب و روز جمعه ۱۴ آذرماه ۱۳۵۴ ه.ش. را در مدینه ماندیم تا بیشترین بهره را از اقامت
در این شهر عزیز و فضای قدسی برده باشیم.

شب شنبه ۱۵ آذر، واپسین روزهای ذیقعده ۱۳۹۴ ه. هیجان عجیبی در کاروان ما دیده میشد;
حالتی بین خوف و رجا بر همه دلها حاکم بود. سرپرست کاروان که خود چند روز

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱ ـ آل عمران: ۹۷.

۳۶

قبل برای تهیه محل اقامت ما به مکه رفته بود، دیگر بار برگشته، شب هنگام اعلام کرد
که فردا صبح زود همه آماده حرکت باشند.

جامهدانها را همان شب از ما گرفتند تا در کامیونهای مخصوص به مکه حمل شود. سرپرستی
کاروان حج اگر سودی مادی و معنوی در بردارد ولی بحق باید اعتراف کرد که مسؤولیتی
سنگین و کاری بس شاق و طاقت فرساست.

سلیقههای مختلف و ذائقههای گوناگون را از همه جهت ارضا کردن، حذاقت و مهارتی خاص
میباید که هر کس مرد میدان عمل نیست.

الحق سرپرست کاروان ما با چند نوبت مسافرت به حجاز و دانستن زبان عربی و آشنایی به
ریزهکاریهای آن و تجربه چند ساله، فردی ممتاز و شایسته و اهل خبرت و بصیرت شده بود.
امتحان کردن و معلومات خواستن از سرپرست کاروان بجای عمل، نه کافی است و نه قابل
اعتماد.

به قول سعدی:

به عمل کار برآید، به سخندانی نیست.

* * *

بامداد پگاه، پس از زیارت حرم مطهر رسول خدا ـ ص ـ و ادای دوگانه به درگاه یگانه و
زیارت و دعای وداع و اشک و آهی دلپذیر و صفابخش و زیارت قبور بقیع و تودیع با قبور
مقدس ائمه بقیع ـ علیهم السلام ـ با قلبی شکسته و اشکی ریزان، به محل حرکت کاروان
بازگشتیم.

عجب آن که در تاریکی بامداد، در پرتو چراغهای برق مغازهها، چنان ازدحامی است از زن
و مرد نمازگزار که جای قدم نهادن در کوچهها نیست. عجب علاقهای دارند حضرات حجاج، به
ویژه اهل تسنن از زن و مرد، که نمازها را حتماً به جماعت و در مسجد بگزارند، در
تمام کوچهها و حتی پس کوچهها و حتی پس کوچههای مسجدالنبی. و عجب فعالیتی میکنند
کسبه اطراف حرم در فروش کالاهایشان که پیداست در آن ایام با چشمهای بادکرده وقرمز
شده، از شدت بیخوابی و نداشتن استراحت کافی، گویی میخواهند از خرمن کار و کوشش خود
بیشترین محصول را بردارند و در باقی سال به جبران مافات، استراحت کافی کنند. بر اثر
خستگی و حرصی که در فروش کالاها و مصرف آنها دارند، اعصابشان متشنج و آماده جدال با

۳۷

مشتری است، به ویژه اگر مشتری جعفری باشد که به زعم آنها موجودی است عجیب!

به دست آوردن اتوبوس روباز برای سرپرست کاروان، کار سادهای نبود. شیعهها یا به
تعبیر حجازیها جعفریها در اقلیتاند. بناچار دوندگی و آشنایابی در آنجا هم لازمه این
کار بود; زیرا هجوم جمعیت و آمادگی همه افراد کاروان، برای حرکت به سوی کعبه معظمه،
کار دستیابی به اتوبوسهای آنچنانی را بسیار سخت کرده بود. سرانجام با راهنمایی صاحب
خانه ما در مدینه، که مردی صاحب دفتر و علی الظاهر متنفّذ بود، دو اتوبوس فراهم
گردید. اما این انتظار بمانند بسیاری دیگر از انتظارها، که در این سفر کم نیست،
دامنهاش از بامداد به نزدیک ظهر رسید. تشنگی و خستگی بر همه غلبه کرده بود اما برای
آنهایی که توجه به این سفر معنوی و روحانی دارند این انتظارها نیز، که خواه ناخواه
پیش میآید، خالی از لذّتی نیست بلکه حداقل مجال تأملی به مسافر درون گرا میدهد که
در این سفر باسالکان راه حق، چند منزلی، هم سفر شود. از گرفتاریهای مادی روزانه
اندکی برهد و به آیات خداوند در آفاق بنگرد و بداند که برای «انسان» شدنِ «آدمیزاد»
چه برنامههایی از جانب حق به وسیله پیغمبر گرامیش آورده شده که یکی از آنها سفر حج
و تأمل در آفاق هستی و نگریستن به شیوه زندگی مردمان در پهنه این جهان پر هیجان
پهناور است، با همه اختلاف طبایع و اختلاف رنگها، شکلها، زندگیها و پراکندگی در
گوشه و کنار دنیا، «هدف» یکی است و آن تعالی و ترقی وسیر الی الله و هجرت به سوی حق
و رسیدن به کمال است که غایت زندگی میباشد و این کمالطلبی با معرفت خدا و پرستش ذات
پاکش و طاعتش و عبادتش، که تمرین و ریاضت است در این راه، و پسندیدن و انجام دادن
آنچه جانان پسندیده و امر کرده و فرمانبرداری کامل. پس در این راه درد و درمان و
وصل و هجران و انتظارها و چشم براه دوختنها همه و همه شیرین و گواراست. درین راه به
عشق این وصل که تنها واصلان و شایستگان را حاصل میشود. اما من افسوس که با همه
امیدی که داشتم و دارم در خود چنین قابلیتهایی حس نمیکردم و زبان حالم پیوسته گفته
سعدی بود در این حکایت که:

«درویشی را دیدم سر بر آستان کعبه همی مالید و میگفت: یا غفور یا رحیم تو دانی که
از ظلوم جهول چه آید;

عذر تقصیر خدمت آوردم *** که ندارم به طاعت استظهار

عاصیان از گناه توبه کنند *** عارفان از عبادت استغفار

۳۸

عابدان جزای طاعت خواهند و بازرگانان بهای بضاعت.

من بنده امید آوردهام نه طاعت و به دریوزه آمدم نه به تجارت، إصنع بی ما أنت أهله

بر در کعبه سائلی دیدم *** که همیگفت ومیگرستی خوش

من نگویم که طاعتم بپذیر *** قلم عفو بر گناهم کش»(۱)

اگر چه در این ایام با وسائلی که برای حاجیان آماده شده است، جای شکایت نیست بل جای
شکر است و سپاس، با وجود این اگر کمترین نا ملائمی روی مینمود، با روی باز پذیرا
میشدیم و نه با پا، که با سر به استقبال آن میرفتیم. و من آنجا که پای امتحانی در
میان بود با نداشتن طاقت جسمی چنان شوق میدوانیدم که یاران هم سفر دچار تعجب و من
خود دچار حیرت میشدم. از آن جمله زیارت «غارِ حرا» بود که خاک آن عزیز مکان را
توتیای دیدگان خود خواستم کرد و اشکی از سر شوق فرو ریختم و زبان حالم در کشش دشوار
راه این بود;

هوای کعبه جان میداندم به نشاط *** که خارهای مغیلان حریر میآید

به هر حال، در ساعت ۱۱ صبح صدای «الرحیل» بلند شد و هر دو نفر در یک صندلی پهلوی هم
نشستیم و زنها در اتوبوسی دیگر به سرپرستی سرپرست کاروان نشستند که دوران مُحرِم
شدن نزدیک بود و جداشدن از مخدرات لازم!

این نکته را نیز بیفزایم که سرپرست کاروان ما، افزون بر محاسن دیگری که داشت، نقش
روحانی کاروان رادر موارد بسیاری ایفا میکرد که هم اهل مصیبت خوانی بود و هم مرد
میدان خوش بزمی ولطیفه گویی; در این جا نیز حساب خود را جدا کرد و پهلوی راننده عرب
زبان قرارگرفت که هم ترجمان خواهشهای مسافران باشد و هم در مسجد شجره آداب مُحرم
شدن را به زنها بیاموزد. بقیه افراد کاروان را به روحانیهای دیگر کاروان سپرد که از
این لحاظ هم در نعمت بودیم و بدین سان سوی مکه براه افتادیم…

* * *

در دو فرسنگی مدینه محلی است که میقات رسول خدا ـ ص ـ در حجّه الوداع بوده است.
بدین جهت حجاج بیت الله، بویژه آنها که بدین نکته واقف و آگاهند آرزو دارند که وقتی
از مدینه به طرف مکه حرکت میکنند در «مسجد شجره» که میقات رسول خدا ـ ص ـ بوده است،
محرم شوند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱ ـ گلستان، باب دوم، حکایت دوم.

۳۹

ما نیز حوالی ظهر به مسجد شجره رسیدیم و این توفیق رفیق شد که پس از ادای نم

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.