پاورپوینت کامل حج و شاعران قرن ششم ـ ۲ ۱۱۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل حج و شاعران قرن ششم ـ ۲ ۱۱۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حج و شاعران قرن ششم ـ ۲ ۱۱۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل حج و شاعران قرن ششم ـ ۲ ۱۱۴ اسلاید در PowerPoint :

۱۴۲

۱۷ ـ جمال الدّین عبدالرزّاق اصفهانی (متوفّای سال ۵۸۸) شاعری آزاده بود.
او در مقابل قدرتهای زمان میایستاد; از جمله در مقابل مجیر الدین بیلقانی،
که ـ از طرف اتابکان آذربایجان ـ حاکم اصفهان بوده و از مردم اصفهان مذمّت
نموده بود، به شدّت ایستاد و او را به عذرخواهی واداشت. این شاعر آزاده در
سال ۵۸۸ه. ق. درگذشته است.

وی چند قصیده زیبا در مورد حج سروده و کم و بیش به فلسفه حج اشاراتی کرده
است; از جمله در قصیدهای که در مدح معین الدّین حسین، هنگام ادای حج سروده،
میتوان نظر شاعر را در این رابطه دید.

شاعر میگوید: کسانی که عزم حج میکنند، باید خطرات را بپذیرند، از آتش کشنده
و مار گزنده ترس و وحشتی نداشته باشند. از بلاها و حتی مرگ نترسند. تمام
مرادها و خواستههای مادّی خود را زیر پا بگذارند. فکر خودخواهی و شهرت طلبی
را از سر بدر کنند. رنج سفر و دوری از زن و فرزند را برخود هموار کنند. از
منصب و مقام و بزرگی دل بکنند و بنده محض خدا شوند. در مقابل هیچ مشکلی لب
به شکوه نگشایند و دیگر درباره شهر و دیار و خانواده خود سخنی نگویند و
خلاصه این که از همه چیز چشم بدوزند و به امید رسیدن به کعبه تمام سختیها
را تحمّل کنند; زیرا:

۱۴۱

… مقبلان را چو وحی باشد رای *** همه اندیشه استوار کنند

پس برهنه شوند چون شمشیر *** تا که با نفس کارزار کنند

جان روحانیان قدسی را *** وقت لبّیک شرمسار کنند

چیست رمی الجمارنزد خرد *** نفس امّاره سنگسار کنند

چون به موقف رسند از پس شوط *** سنگ آن راه اشکبار کنند…

چون عروس حرم کند جلوه *** جان شیرین برو نثار کنند…

وز پی بوس خال رخسارش *** سرفشانند و جان نثار کنند…

حبشی صورتی که سلطانان *** دست بوسش هزار بار کنند…

روشنان فلک برای شرف *** کحل اغبر از آن غبار کنند

حور خلخال ناقه حجّاج *** بهر تشریف گوشوار کنند…

تا همی کعبه رابه هر دو جهان *** مأمن هر گناهکار کنند.

حرم کعبه باد کعبه خلق *** تاکش از کعبه یادگار کنند(۱)

* * *

شاعر در مدح محمّد قوام الدین قصیده ای در ۵۱ بیت سروده به مطلع:

هزار منّت و شکر خدای عزّوجّل *** که سوی صدر خرامید باز صدر اجل…

و در ضمن آن گفته:

دو کعبه دیدند امسال حاجیان به عیان *** نه آن چنان که دو بیننده دیده
احوال

یکی است کعبه حجّاج و عرضه گاه دعا *** یکی است قبله محتاج و تکیه گاه امل

حریم هر دو میادین حرمت است و قبول *** یمین هر دو محلّ میامن است و قبل…

چو گرد کعبه کشیدی تو دایره زطواف *** کشیده گشت خطی بر همه خطا و زلل

زخطّ و دایره ای کز طواف و سعی کشند *** صحیفه حسنات تو گشت پر جدول

مثال کعبه و سعی تو مرکز و پرگار *** نشانحلقه و دست تو همچو گوی
انگل…(۲)

رکن الدّین صاعد از سفر حج بازگشته و جمال الدّین عبد الرزّاق قصیدهای در
پنجاه و چهار بیت در این مورد سروده است، با مطلع:

ای زده لبیکّ شوق از غایت صدق و صفا *** بسته احرام وفا در عالم خوف
ورجا…

و در آن، با تعقیب مسیر حرکت رفت و برگشت ممدوح، اعمال او را ستوده و مقدم
او را

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱ ـ دیوان کامل استاد جمال الدّین
محمّد بن عبدالرّزاق اصفهانی، تصحیح ، حسن وحیددستگردی ، چاپ دوم ۱۳۶۲
کتابخانه سنایی صص ۱۴۳ ـ ۱۴۱

۲ ـ همان صص ۲۳۰ ـ ۲۲۹

۱۴۲

در هر نقطه، منبع خیر و برکت شمرده است و به درگذشت فرزند او اشاره کرده
است.

ای چو ابراهیم آزر کرده فرزندی فدا *** وی چو ابراهیم ادهم کرده ملکی را
رها…

عشق بیت الله تو را از خویشتن اندر ربود *** همچو عشق شمع کز خود
میبردپروانه را…

تو مجّرد گشته از جمله علایق مردوار *** اندرآنموقف که هرکس میشدازجامه جد

صوفیانه گفته ترک دوخته و اندوخته *** گشته از جامه برهنه همچو تیغ اندر
وغا…

کعبه خود داند کجز تو هیچ حاکم در عمل *** گرد او هرگز نگشت الاّ در ایّام
بلا…(۱)

با نقل ابیاتی چند از قصیده سی و هشت بیتی و تحلیل قصیده، که در تهنیت حج
سروده، بررسی حج در شعر جمال الدّین عبدالّرزّاق را به پایان میبریم:

ای مُحرمِ خانه محّرم *** وی مَحرم کعبه معظّم…

چون بهر ادای این فریضه *** شد پای تو در رکاب محکم

بربسته میان برای سختی *** واسباب طرب شکسته بر هم

توفیق تو را رفیق و همراه *** جبریل تو را ندیم و همدم

۱۸ ـ افضل الدّین بدیل علی نجّار شروانی (متوفّای سال ۵۹۵ه. ق.) از شعرای
بزرگ قرن ششم است. خاقانی شروانی بیش از همه شاعرانی که در این رساله مورد
تحقیق و بررسی قرار گرفتهاند درباره حج سخن گفته است، مثنوی «تحفه
العراقین» خاقانی را میتوان جزو سفرنامههای حج منظور کرد. شاعر در تحفه
العراقین علاوه بر مواردی که به صورت پراکنده; همانند دیگران از کعبه و
زمزم و صفا و مروه و… به صورت تشبیه و استعاره و… برای مدح ممدوحین خود
سود جسته، از همان لحظه که قدم به بادیه حجاز گذاشته به توصیف آن مشغول شده
و گفته است:

در عرصه بادیه نهی روی *** نه بادیه بل ریاض خود روی…

چون وادی ایمن از کرامت *** همشیره وادی قیامت

زاندیشه مرد هیأت اندیش *** اندازه عرض و طول او بیش

از نور هزار حلّه بروی *** وز حور هزار جلوه دروی…(۲)

بیابانهای خشک و بی آب و علف و لم یزرع و انباشته از مار و سوسمار و پوشیده
از خار مغیلان، در نظر یک عاشق دلباخته و شیفته دیدار با دلدار، چگونه
جلوهگری کرده است، بیابانی را که قدم به قدم دزدان در کمینند و قوافل را
غارت میکنند وادی ایمنش نامیده،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱ ـ همان ص۲۳۴

۲ ـ مثنوی تحفهالعراقین، حکیم اجل خاقانی شروانی، به اهتمام یحیی قریب، چاپ
دوم ۱۳۵۷ شرکت سهامی کتابهای جیبی، صص ۱۱۶ ـ ۱۱۵

۱۴۳

شنهای روان بیابانهای خشک در نظر شاعر ما همچون حوران بهشتی جلوه گری
میکنند!

خاقانی آنگاه که قدم به بطحا میگذارد و شتران حاج را میبیند و صدای زنگ
آنها را میشنود، به توصیف میپردازد و سخنش یادآور قصیده داغگاه فرخی
سیستانی است. صدای زنگ شتران حاج در گوش خاقانی خوش آیند است که آنها را به
صداهای آسمانی تشبیه کرده و از آن هم برتر شمرده است.

برخوان فلک صلا شنیدن *** از رضوان مرحباشنیدن

الحان زبور در مزامیر *** یا حیّ مؤذنان به شبگیر…

آواز خروس در شب هَجر *** دستان تبیره زن گه فجر

این جمله خوش است لیک درسر *** آواز درای ناقه خوشتر(۱)

رهروان بیت الله وقتی به میقات میرسند برای عمره تمتّع احرام میبندند

آیی به حواله گاه احرام *** میقاتگه خواص اسلام

خاقانی قصد آن ندارد که مناسک حج را به دیگران بیاموزد و میگوید:

اعمال مناسک ار ندانی *** از مجتهدانش بازخوانی

او به فلسفه احرام توجّه کرده و گفته است احرام دور ریختن تمام آن چیزهایی
است که مایه تمایز است; همه باید لباس معمولی و رسمی خود را از تن درآورند
و لباس یکرنگ و بدون هیچگونه مشخصّه خاص را بپوشند.

افکنده مهان حمایل از بَر *** بنهاده سران عمامه از سر…

از شاخ به ماهِ دی تهی تر *** امّا زبهار نو بهی تر

عریانی هست زیب مردان *** عریان تیغ است روز میدان(۲)

شاعر عرفات را به مانند صحرای محشر دیده است که حج گزاران همچون جنّ و انس
در آنجا حاضر شدهاند.

خلق دوسرای حاضر آنجا *** میعاد و معاد ظاهر آنج

بینی دو هزار جیش از این جنس *** گرد عرفات جنّی و انس

جبل الرّحمه کوهی است میان عرفات و منا، گفته اند آدم و حوّا یکدیگر را در
آنجا یافتند و به هم رسیدند. ارزش و اهمیّت این کوه از نظر سابقه تاریخی
بیش از هر کوه دیگری است، حجّاج در این محل به دعا و نیایش میپردازند;
خاقانی به اهمیّت آن نظر دارد و به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱ ـ همان ص ۱۱۷

۲ ـ همان ص ۱۳۰

۱۴۴

حوادثی که در آن اتّفاق افتاده اشاره کرده و گفته است:

پس بر سر کوه رحمت آیی *** آن قبّه عهد آشنایی

آدم به سرش فراز رفته *** طاق آمده جفت باز رفته

جودی همه ساله در طوافش *** العبد نوشته کوه قافش(۱)

مشعر الحرام محلّ اجابت دعا است. خاقانی از جمعیّت انبوهی که در آنجا
اجتماع میکنند و به دعا و نیایش مشغول میشوند چنین سخن گفته است:

آن جای اجابت دعاهاست *** ملجاء انابت از خطاها است…

انبه بینی چو روز محشر *** از معشر جنّ و انس مشعر

و از آنجا به سوی منا و محلّ رمی جمرات حرکت میکنند و شیطان را سنگباران
میکنند.

زانجا سوی جمره درکشی راه *** از شعله عشق بر کشی آه

مردم همه سنگ بار بینی *** دیوان همه سنگسار بینی

روح از پی قهر دشمنانش *** عرّاده نهاده در میانش

سنگی که زدستها بجسته *** پیشانی اهرمن شکسته

هر سنگ در آن مبارک اوطان *** چون نجم شهاب و رجم شیطان(۲)

شاعر پس از شرح رمی جمرات و قربانی و تعریف و توصیف قربانگاه، به مکّه
میآید و در تعریف مکّه و امنیّت مکّه سخن میگوید و به در امان بودن خودِ
مکّه از ویرانی، اشاره میکند:

زآنجا ره مکّه پیش گیری *** تشریف زمکّه بیش گیری…

پاکان که طریق مکّه پویند *** بسم الله و بسم مکّه گویند…

دانم که به فرّ کعبه پاک *** مکّه زحوادث است بی باک

تا کعبه درون اوست ساکن *** شد ساحت او زساعت ایمن(۳)

حجر الاسود و زمزم از متعلّقات کعبه و مکّه است که بیش از همه ارزش و بُعد
تاریخی دارد. خاقانی در توصیف آنها گفته است:

بینی حجرش بلال کردار *** بیرون سیه و درون پرانوار

آن سنگ زر خلاصه دین *** بر چهره کعبه خال مشکین…

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱ ـ همان ص۱۲۴

۲ ـ همان ص۱۲۵

۳ ـ همان ص۱۲۸

۱۴۵

از سنگ سیه چو باز گردی *** زی زمزم راه در نوردی

زآنجا گذرت به زمزم افتد *** چشمت به سواد اعظم افتد…

با صفوت زمزم مطهّر *** محتاج طهارت است کوثر(۱)

تحفهالعراقین خاقانی سفرنامه منظوم است که شاعر توانای شروان مشاهدت خود را
در سفر حج، که با اجازه شروانشاه انجام داده، سروده است و اشاره کردیم که
حدود سی صفحه کتاب و قریب چهار صد بیت در مورد تعریف و توصیف مکّه و کعبه و
اماکن و متعلّقات آنها است. خاقانی از این که پوشش کعبه از بافتههای غیر
مسلمانان است اظهار تأسف میکند و میگوید:

افسوس که جای شرمساری است *** مرکوب نه در خور عماری است

دارنده هاشمی شعاری *** پس جامه رومیان چه داری؟!…

کرده است حق از صوا بدیدت *** خاقانی را درم خریدت

خاقانی از این کثیف منزل *** دارد به تو روی خیمه دل…

در اهمّیت کعبه همین بس که شاعر او را موجب آرامش و قرار عالم و اساس هستی
میشمرد و به اعتقاد دیرینهای که محّل کعبه را مادر کره زمین میدانند، نظر
دارد و میگوید:

در جمله قرارِ عالم از تواست *** اجزای زمین فراهم از تو است

گر نقل کنی زمنزل خاک *** از هم بشود مفاصل خاک

سنگ تو اساس هشت مأوی است *** چاه تو پناه هفت دریا است…(۲)

خاقانی در پایان تحفه العراقین سبب و نحوه سرودن این اشعار را بیان کرده و
گفته است که:

دانی که بدان هدایت آباد *** توفیق مدیحم از چه افتاد…

من این همه گوهر از سر کلک *** راندم به چهل صباح در سلک(۳)

خاقانی علاوه بر تحفه العراقین در دیوان اشعارش نیز قصاید غرّایی در وصف و
مدح کعبه و مکّه و مدینه و… سروده که هر یک در جای خود قابل توجّه و
بیانگر نکته خاصّی از دیدگاه خاقانی است. در مورد حج و متعلّقات آن و ارادت
قلبی خاقانی و تأثیر عمیقی که این زیارتها بر او گذاشته است، از آنها کاملا
هویدا است.

قصیدهای از او را تحت عنوان «با کوره الأثمار و مذکوره الأسحار» خواصّ مکّه
به زر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱ ـ همان ص۱۳۰

۲ ـ همان صص ۱۴۸ ـ ۱۱۵

۳ ـ تحفه العراقین صص ۲۴۹ ـ ۲۴۸

۱۴۶

نوشتند.

در این قصیده صدو نه بیتی با چهار بار تجدید مطلع در وصف کعبه و مکّه و
دیگر متعلّقات آنها سخن گفته و به مناسک حج پرداخته است. خاقانی به شاعر
صبح معروف است. او قصیده را با این مطلع سروده است:

صبح از حمایل فلک آهیخت خنجرش *** کیمخت کوه ادیم شد از خنجر زرش…

حاجیان در لباس سفید احرام قرار میگیرند و برای انجام اعمال به حرکت در
میآیند. خاقانی خورشید را به خاطر نورانیّت و سفیدیش به کسی که لباس احرام
پوشیده تشبیه کرده، به او جان داده و به حرکت واداشته است:

مانا که محرم عرفات است آفتاب *** کاحرام را برهنه سرآید زخاورش

هر سال مُحرمانه رداگیرد آفتاب *** وز طیلسان مشتری آرند میزرش

با این باور که عیسی مسیح در آسمان چهارم است و خورشید نیز در آسمان چهارم،
گفته است:

بل قرص آفتاب به صابون زند مسیح *** کاحرام را عذار سپیداست در خورش

بینی به موقف عرفات آمده مسیح *** از آفتاب جامه احرام در برش

پس گشته صد هزار زبان آفتاب وار *** تا نسخه مناسک حج گردد از برش

نشگفت اگر مسیح درآید زآسمان *** آرد طواف کعبه و گردد مجاورش

کامروز حلقه در کعبه است آسمان *** حلقه زنان خانه معمور چاکرش

بل حارسی است بام و در کعبه را مسیح *** زانست فوق طارم پیروزه منظرش

سپس به وصف منا و قربانگاه پرداخته و گفته است; هر انسانمؤمنی در منا نفس
خود را در حقیقت قربان میکند:

خاک منا زگوهر ترموج زن چوآب *** از چشم هر که خاکی و آبی است گوهرش

آورده هر خلیل دلی نفس پاک را *** خون ریخته موافقت پور هاجرش

خاقانی آرایش کعبه را به حضرت ابراهیم ـ ع ـ نسبت داده است. از سخن او چنین
برمیآید که پیشینه بنای کعبه را به پیش از ابراهیم میرساند.

وان کعبه چون عروس کهن سال تازه روی *** بوده مشاطه بسزا پور آذرش

خاتونی از عرب همه شاهان غلام او *** سمعاً و طاعهً سجده کنان هفت کشورش

۱۴۷

حجرالأسود پیشنه بهشتی دارد خاقانی در ارزش و قداست آن میگوید که نباید آن
را تنها از دید یک قطعه سنگ سیاه نگریست:

سنگ سیه مخوان حجر کعبه را از آنک *** خوانند روشنان همه خورشید اسمرش

گویی برای بوس خلایق پدید شد *** بر دست راست بیضه مهر پیمبرش

خاقانی آن چنان شیفته و دلداده کعبه است که وقتی به کعبه میرسد میخواهد جان
خود را نثار کعبه کند امّا افسوس میخورد که جان او قابل و لایق چنین پیش
کشی نیست.

و پس از این به پند و اندرز گفتن پرداخته و وقتی انسان را در اوج احساسات
قرار داده او را به ترک تعلّقات دنیاوی ترغیب کرده و سپس با آوردن بیت
تخلّص، قصیده خود رابه مدح ممدوح خود ملک الوزاء جمال الدّین اصفهانی
کشانده و او را به عنوان معمار کعبه ستوده است.(۱)

خاقانی مدّتی گرفتار زندان شد و سرانجام در زمان سلطنت اخستان بن منوچهر در
سال ۵۶۹ با وساطت عصمت الدّین دخت فریدون بار دیگر اجازه سفر حج گرفت.

او در مدح شفیع خود قصیدهای سروده و در ضمن گفته است که من در سرودن این
قصیده طمعی مادّی ندارم و فقط میخواهم اجازه سفر حج مرا از شاه بگیری.
قصیده در ۷۵ بیت است به مطلع:

حضرت ستر معلاّ دیدهام *** ذات سیمرغ آشکارا دیدهام(۲)

خاقانی در همان حال که شیفته بیت الله است با دید انتقادی به وضع اجتماعی و
طرز برگزاری حجّ حجّاج نگریسته و در قصیدهای به مطلع:

هر صبح سر زگلشن سودا برآورم *** وز سوز آه بر فلک آوا برآورم…

از ایّام شکایت کرده و حسب حال خود را بیان کرده و غصّه های خود را از
آلودگان دهر بازگو کرده و از این که فریاد رسی نمانده در مقام مصلّی فریاد
برآورده و گفته است:

تا کی به زعم کعبه نشینان عروس وار *** چون کعبه سر زشقّه دیبا برآورم

اولی تر آن که چون حجرالأسود از پلاس *** خود را لباس عنبر سارا برآورم

اعرابیم که بر پی احرامیان روم *** حج از پی ربودن کالا برآورم…

دریای سینه موج زند زآب آتشین *** تاپیش کعبه لؤلوی لالا برآورم

برآستان کعبه مصفّا کنم ضمیر *** زو نعت مصطفی مزکّا برآورم

دیباچه سراچه کل خواجه رسل *** کز خدمتش مراد مهنّا برآورم…

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱ ـ دیوان خاقانی شروانی، تصحیح علی
عبدالرسولی، چاپ سال ۱۳۵۷، انتشارات کتابخانه خیام ، صص ۲۲۶ ـ ۲۲۰ (منظور
از «جمال» ملک الوزراء جمال الدین محمد بن علی اصفهانی وزیر قطب الدین صاحب
موصل است).

۲ ـ همان صص ۲۹۳ ـ ۲۸۹

۱۴۸

و سرانجام عقده دل را میگشاید که:

کی باشد آن زمان که رَسَم تا به حضرتش *** آواز «یا مغیث اغثنا» برآورم

زان غصّهها که دارم از آلودگان دهر *** غلغل درآن حظیره علیا برآورم

دارا و داور اوست جهان را من از جهان *** فریاد پیش داور دارا برآورم(۱)

مسأله حجاب و انجام واجبات دینی از ازمنه قدیم مطرح و یک ارزش شمرده میشده
لذا خاقانی درباره ممدوح خود گفته است:

چندان که مجاور حجابی *** درای صفت نهان کعبه…

هر پنج نماز چون کنی روی *** سوی در کامران کعبه

بر فرق تو اختران رحمت *** بارندز آسمان کعبه…

دولت شده در ضمان عمرت *** چون ملّت در ضمان کعبه(۲)

شاعر طواف کعبه و مشاهده آن و بوسیدن حجرالأسود را مایه شرف و بزرگی دانسته
است که مردم پس از مراجعت حاجی به دیدن او میروند و او را میبوسند و مدّتی
به سخنان او گوش فرا میدهند و این دید و بازدیدها خود میتواند منشأ برکاتی
باشد:

تو میهمان کعبه شده هفتهای و باز *** همشهریان کعبه تو را میهمان شده…

تو هفت طوف کرده و مکّه عروس وار *** هر هفت کرده پیش تو و عشق دان شده

نظّاره در تو چشم ملایک که چشم تو *** دیده جمال کعبه و زمزم نشان شده

تو بوسه داده چهره سنگ سیاه را *** رضوان زخاک پای تو بوسه ستان شده…

گر زخم یافته دلت از رنج بادیه *** دیدار کعبه مرحم راحت رسان شده…

یکی از فلسفههای حج رمز قربانی است که عبارت از کشتن نفس امّاره میباشد.
خاقانی ممدوح خود عصمت الدّین را در این قصیده به این توفیق رسانده و گفته
است:

خون بهیمه ریخته هر میزبان به شرط *** تو خون نفس ریخته و میزبان شده…

تو شب به روضه نبوی زنده داشته *** عین الّهت به لطف نظر پاسبان شده(۳)

شاعر در قصیدهای به مطلع:

پیش که صبح

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.