پاورپوینت کامل در جستجوی اهداف و حکمتهای مراسم حج ـ ۲ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل در جستجوی اهداف و حکمتهای مراسم حج ـ ۲ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل در جستجوی اهداف و حکمتهای مراسم حج ـ ۲ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل در جستجوی اهداف و حکمتهای مراسم حج ـ ۲ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۱۰
«طواف» یا «طلیعه مراسم عمره تمتع»
وقتی مُحرم به سرزمین امن الهی درمیآید; نخستین وظیفهای را که باید آن را
ایفا کند هفت بار طواف بر گرد کعبه است. اما برای این که این تکلیف را
برگزار نماید، سزا ومستحب است از «باب بنیشیبه» بر مسجدالحرام وارد شود،(۱)
تا بتِ «هُبَل» را که در این رهگذر مدفون است پایمال کند، و با اوّلین گام
خویش در ورود به مسجد و پرستشگاهِ خدای یگانه، شرکستیزی خود را قبل از طواف
آغاز نماید. و با چنین عملی سمبلیک و رمزگونه جز خدای یگانه، همه معبودان
دگر را لگدکوب سازد و برائت خود را از شرک و مشرکین اعلام نماید; و با طرد
ایده شرک، آنگاه در خود استعداد و آمادگی برای طواف بر پیرامون خانهای
فراهم آوَرَد که مظهر یگانهپرستی است.
نیای نخستین بشر; یعنی حضرت آدم ـ علیهالسلام ـ که فرشتگان توحیدپیشه
ودرازپیشینه در یگانهپرستی، به خضوع و سجود در پیشگاهش مأمور گشته بودند ـ
پی واساسِ این خانه را نهاد و برای اوّلین بار بر گرد همین خانه با
راهنمایی فرشتگان به طواف پرداخت، و همین فرشتگان به آدم خاطرنشان شدند که
ما هزار سال پیش از تو مراسم حج را به جای میآوردیم و چون پیشاهنگانی بر
گرد این خانه، آدم را به طواف آن رهنمون شدند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱ ـ الروضه البهیه، ج۲، ص۲۵۳
۱۱
بنابر این فرشتگان قرنها ـ که با تعبیر «هزار سال»، سابقه طواف آنها در
روایات گوشزد شده و ظاهراً نباید این تعبیر را در مرز و ظرف چنان شماری
گرفتارِ تنگنا ساخت; و بلکه نمایانگر سابقهای بس دیرینهتر از هزار سال. تا
درازای آغاز آفرینش هستی تا زمان خلقت آدم را در خود میگنجاند پیرامون این
نقطه از کره خاکی و قلب تپنده توحید به طواف خود آغاز کرده و بدان تداوم
بخشیدند; چون این نقطه همانگونه که در احادیث متعددی آمده، محاذی با عرش
الهی و مطاف فرشتگان در عالم ملکوت است.
مُحْرِم که در برابر نقطهای محاذی عرش خدا، پایگاهی را احساس میکند، اگر
چنان محوری را درست باز یابد و مبدأ این گردش و چرخش را درست شناسایی کند
که از چه جایگاهی بدینسان بر زاویهای از این خانه خودنمایی میکند، بارقهای
در دل او به هم میرسد که گامهای او را به مبدأ این طواف و گردش، به تحرک
وامیدارد; و میفهمد که در چنین ایستگاهی است که باید همه توان بدنی و روحی
خود را به کار اندازد و همه وجود خویش را برای گردش در پیرامون حریم الهی
به پویایی و تحرک از همین نقطه وادارَدْ: از حجرالاسود که هرگز در طول
تاریخ بنای کعبه، به شرک نیالوده و مورد پرستش قرار نگرفته است.
حاجی به کوی یار میرسد و با آغاز کردن گردش خود پیرامون خانه خدا از محلی
که حجرالاسود در آن نصب شده است و ماجرای نصب آن نمایانگر حلّ اختلافات و
درگیری مردمی بیفرهنگ و فاقد نظام و سازمان است باید با این نشانه
همبستگیآفرین و اختلافسوز با برادران و خواهران دیگری که فرهنگ و تعالیم
اسلامی میان آنها وحدت برقرار ساخته همبستگی خود را استوارتر نموده و ریشه
همه اختلافها را از بن برکنند.
ماجرا این بود که در مکّه سیلی به راه افتاد و کعبه را ویران ساخت. مردم
مکه از دیرباز بدان حرمت و ارج مینهادند، بر آن داشت آن را بازسازی کنند.
وقتی میخواستند کعبه را دوباره بر سر پا سازند مصالح ساختمانی آن را از چوب
و تختههای کشتیی تدارک دیدند که در ساحل دریا افکنده شده بود. این کشتی را
پادشاه روم از قلزم مصر در سوی حبشه گسیل داشت تا در آن دریا کلیسایی را
برپا سازند. مردم مکه کشتی یاد شده را خریداری کرده و برای بازسازی کعبه از
مصالح آن بهره جُستند.
وقتی تا محل نصب حجرالاسود، بنای کعبه را بالا بردند، میان آنها بر سر نصب
آن اختلاف پدید آمد که چه کسی یا کسانی باید عهدهدار نصب آن گردند. سرانجام
بر سر آن
۱۲
شدند و چنین به توافق رسیدند: نخستین کسی که از «باب بنیشیبه» وارد شود، او
را به عنوان حَکَم و داور در رفع این اختلاف برگزینند. اولین کسی که از این
در بر مسجدالحرام درآمد رسول اکرم ـ صلّی الله علیه وآله وسلّم ـ بود. و
چون آن حضرت به صداقت و امانت و مبرای از هرگونه زشتیها و بدخواهیها نامور
بود، او را «محمد امین» میخواندندو به همین عنوان نامور شده بود. لذا بر
داوری آن حضرت ـ در جهت حلّ این اختلاف و درگیری ـ به توافق رسیدند و
پیشنهادی را که آن حضرت ارائه فرمودند پذیرا شدند، حضرت هوشمندانه طرحی
ریخت که رضای همه افراد را تأمین میکرد: ردای خود را بر روی زمین گستراند
که گویند عبای «طارونی» بود; حجرالاسود را از جا برداشت و در میان این ردا
یا عبا نهاد و چهار تن از قریش را ـ که سران آنها به شمار میرفتند; «عتبه
بن ابی ربیعه بن عبد شمس بن عبد مناف»، «اسود بن عبدالمطلب بن عبدالعزی بن
قصی، ابوحذیفه بن مغیره بن عمرو بن مخزوم» و «قس بوعدی سهمی» ـ انتخاب
فرموده و گفت: هریک از این چهار نفر گوشهای از ردا را برگرفته و بدین طریق
حجرالاسود را از روی زمین برفرازند، و آن را به محل نصب آن، جا به جا کنند
و خودِ آن حضرت حجرالاسود را از میان آن برداشت و در جایی که هماکنون قرار
دارد نصب کرد. این کار نخستین داوری اندیشمندانه و کاری آمیخته به فضیلت
بود که تا آن زمان میان این مردم جلب نظر میکرد. یکی از همین ناظران ـ که
قرشی بود ـ از این که قرشیان در مقابل داوری فردی که از آنها کمسالتر به
نظر میرسید تسلیم شدند و به پیشنهاد او گردن نهادند به شگفت درآمده و اظهار
داشت: «من در شگفتم از این مردم، مردمی که از شرافت و عزّت و سروری
برخوردارند، و پیر و سالخرده و کلاناند کسی را که از همه آنها کم سن و
سالتر و از تمام آنها تهیدستتر است، به عنوان حَکَم و داور و سرور خود گزین
کردند; سوگند به «لات وعزّی» که او در آینده بر شما تفوق یافته، و شما را
تحت ریاست خود گرفته، و بهره و نصیبها را میان شما توزیع نموده، و از این
پس حیثیت و اعتباری شگرف در انتظار او خواهد بود.(۱)
این رویداد تاریخی ـ علاوه بر آن که میتوان در لابلای آن نکاتِ ظریفی را
جستجو کرد ـ آثار خوشآیندی را به ارمغان آورده و رمز و سمبلی برای حقایقی
بود که باید برای همیشه و جاودانه رهنمودی سازنده باشد. قبل از آن که
حجرالاسود با تدابیر هوشمندانه آن حضرت در جای خود نصب گردد، اختلاف و نزاع
قریش نزدیک بود به درگیریِ شدید و جنگی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱ ـ مروج الذهب، ج۱، ص۶۲۷، ۶۲۸
۱۳
خونین منجر گردد; اما کارآیی آن حضرت در داوری و فرزانگی او در اندیشه از
این فاجعه پیشگیری کرده و همه گروهها را در این افتخار سهیم ساخت، بدون این
که کمترین تفرقه واختلافی را برانگیزد و یا باعث گردد گروه خاصی در نصب
حجرالاسود ویژگی یافته و موجب تفاخر و مباهات قومی بر قومی دیگر گردد.
نصب حجرالاسود آنهم بدینسان ـ که باید آن را بازدهِ عنایت الهی برشمرد و
اتحاد وهمبستگی این اقوام را به ارمغان آورد ـ اشارتی است به این نکته که
باید کعبه با حجرالاسودش الهامبخشِ وحدت و همبستگی و انسجام کسانی باشد که
در سوی آن و رویاروی با آن به نماز و نیایش میپردازند، و همه مسلمانان در
برابر این نمودارِ وحدتآفرین، اختلافات را از میان برداشته و با یکدیگر
برادرانه متحد گردند، و ربّ و خداوندگار یگانهای که چنین کانون توحیدی را
بنیاد نهاده پرستش نموده، و به کلمه توحید و حبل الهی ـ که میان آنها پیوند
استواری برقرار میسازد ـ چنگ آورند و از هرگونه تفرقه و گسستن از یکدیگر
سخت بپرهیزند.
طائفان بیت الهی و پروانههای در گردش پیرامون مشعل فروزان کعبه، بر مسجدی
درمیآیند که کعبه و رمز وحدت را در میان دارد. آنان میباید طواف و گردش خود
را از همان نقطهای آغاز کنند که در آن نقطه خداپرستان از دیرباز، و حتی
مشرکین قبل از طلوع خورشید اسلام بر سر آن به توافق و اتحاد رسیده بودند.
فرشتگان و ملکوتیان با استلام حجرالاسود و بوسهزدن بر آن با نیایش زمینی و
عالم ناسوتی، طلیعه طواف خود را افتتاح میکنند. و پس از ادای مراسم حج به
آسمان برمیفرازند. اگر فرشتهای به سوی زمین از جانب خداوند گسیل شود و
مأموریتی بدو واگذار گردد، همراه با آن، زیارت خانه خدا از جمله وظایفی است
که به ایفای آن توفیق مییابد و هیچ فرشته در سوی زمین فرونمیآید مگر آن که
چنین توفیقی نصیب او میگردد.(۱)
انبیا از آدم تا خاتم ـ علیهمالسلام ـ شرافت حج و طواف کعبه نصیبشان شد:
ـ آدم ابوالبشر به راهنمایی جبرائیل آیین حج را فراگرفته و با هفت شوط طواف
بر گرد کعبه چنین فضیلتی را درک کرد.(۲)
ـ شیث نبی ـ علیهالسلام ـ بدینسان مراسم حج برگزار کرد(۳) و توانست به همان
امری توفیق یابد که آدم ابوالبشر ـ از طایفه انسی و آدمیان و آفریدههای
ساکنان زمین ـ بدان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱ ـ اخبار مکه، ص۳۱
۲ ـ الوافی، ج۸، ص۱۳۰
۳ ـ مروج الذهب، ج۱، ص۴۱۹
۱۴
کامیاب گردیده و از پی نخستین انسان موحد با این کانون توحید انس و آشنایی
برقرار ساخت. شمار انبیایی را که توفیق حج و طواف، نصیب آنها گشت تا هفتاد
و پنج تن یاد کردند(۱) که در میان آنها قبل از حضرت ابراهیم ـ علیهالسلام ـ
:
ـ قوم حضرت هود ـ علیهالسلام ـ را داستانی درخور دانستن است. آن حضرت قوم
«عاد» را به پرستش خدای یگانه فرامیخواند; لیکن آنان به ندای هود پاسخ مثبت
نمیدادند، و به تکذیب او دلخوش بودند. خداوند مدت سه سال سرزمین آنان را از
بارشِ باران محروم ساخت. شماری از کسان خویش را رهسپار کعبه ساختند تا از
خداوند بخواهند بر سرزمینشان باران بباراند. اینان طی چهل روز بر گرد کعبه
به طواف میپرداختند و آیین حج را به جای میآوردند.(۲) آنچه بیش از همه
درباره کعبه و حج، اذهان را به خود مشغول و معطوف میسازد جریان مربوط به:
ـ حضرت ابراهیم خلیل است که سرزمین فراموش شده مکه را آباد کرد، سرزمینی که
نه حاصل خیر بود و نه کسی رغبت اقامت در آن را داشت، و میباید این نقطه از
کره زمین به خاطر وجود کعبه در آن، بلندآوازه گردد.
ابراهیم که از حیثیت والایی از نگاه یهود و نصاری و مسلمین برخوردار است و
از آن رو که همه انبیای پس از او، از ذریّه و نسل و نژاد او هستند، به
«ابوالانبیا» نامبردار است، در راه دعوت مردم به خدای یکتا کمترین دریغی در
مجاهدت و فداکاری او دیده نمیشود، و در طریق عقیده توحیدی و آرمان الهی
آنچنان خطر میکرد که بارها در معرض مرگ قرار گرفت; ولی هرگز از پایمردی خود
دست ننهاد.
ابراهیم در سرزمین «اور» ـ که میان دجله و فرات در قسمتِ هامون به طرف جنوب
قرار دارد ـ پرورش یافت. و تاریخ، گویای آن است در زمانی که ابراهیم در
عراق میزیست تمدن و فرهنگِ «بابِل» بر عراق حاکم بود. مردم بابِل بتهای
متعددی را پرستش میکردند وهر شهری را ربّ و خداوندگاری بود، هرچند رسماً در
برابر «اِله اعظم» خاضع بودند و شمار «آلهه» و بتها نیز رو به قلّت و کاستی
نهاده بود.
ابراهیم در این محیط ـ که تعدّد آلهه در آن جلب نظر میکرد و پیکرههایی برای
آنها تراشیدند و در پرستشگاهها نصب کرده بودند ـ میزیست، اما با فکر صائب
خود احساس میکرد که خدا یکی است و آن قدرتی که بر هستی حاکم است یکتا و
مُبرّی از همتا میباشد; لذا تصمیم گرفت مردم را از خرافه شرک برهاند و
افکار و اندیشههای آلوده آنان را از هرگونه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱ ـ اخبار مکه، ص۵۷
۲ ـ تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲
۱۵
تصوراتِ غلط و به بیراهه افتاده بپیراید. خداوند متعال حضرت ابراهیم را با
الهاماتِ هدایتآفرین، از رشد و رهیابی برخوردار ساخته و او را موظف کرد که
جامعه محیط خود را هشدار داده، اذهان آنها را از هالههای تیره شرک بسترد:
«ولقد آتینا ابراهیم رُشدَهُ من قبل وکنّا به عالمین. اذ قال لأبیه وقومه
ما هذه التماثیل التی أنتم لها عاکفون»(۱)
«به راستی (پیش از موسی و پیامبر گرامی اسلام ـ صلّی الله علیه وآله وسلّم
) نیروی بینش راه صحیح را به ابراهیم اعطا کردیم و به لیاقت و صلاحیت او
برای اعطای چنین نیرو، و یا به شایستگیِ او برای احراز نبوت آگاه بودیم.
ابراهیم وقتی دید که به پرستش بتها دلخوشاند به پدرخوانده و مردم محیط خود
در مقام سرزنش آنان گفت: این مجسمههای دستسازِ شما، که به پرستش آنها دل
بسته و بدانها روی آوردهاید، چیست؟!»
ابراهیم لحظهای از تحقیر ایدههای شرکآلود جامعه خویش بازنهایستاد و از
تهدید پدرخوانده خود و نیز طاغوتیان کمترین هراسی به خود راه نداد. چون دید
در برابر هشدارها و ارشادهای او وقعی نمینهند به چارهاندیشی پرداخت، و
نقشهای بس هوشمندانه را طراحی کرد تا از رهگذر آن، افکار آنها را به کار
انداخته و سرانجام به بیثمر بودن و عجز و ناتوانی معبودان خویش زبان دل به
اعتراف گشایند. در صدد درهم کوبیدن بتها برآمد و این خود یک راه و رسم عملی
برای شرکزدایی و ایجاد روحیه توحید در مردم بود تا بازیابند که بتها نه
تنها سود و زیانی از ناحیه آنها عائد انسان نمیگردد; بلکه قادر نیستند از
آسیبی که به آنها روی میآورد دفاع نمایند. پیدا است که برهان و دلیلِ عملی
دارای کارآیی بیشتری از وعظ و ارشاد است. ابراهیم ـ علیهالسلام ـ بتها را
سرنگون کرده و آنها را درهم شکست. و با درهم کوفتن آنها عملا استدلال کرد
که پرستش بتها بس نادرست و به دور از عقل و خرد است. اگر این بتان شایسته
احراز عنوان «آلهه» میبودند از خویشتن حمایت میکردند و به کسی که نسبت به
آنها سوء قصد! میکرد و با تبر با آنها نبرد! آغاز کرده بود، آسیب
میرساندند.
هرچند که ابراهیم را به محاکمه گرفتند; اما با پاسخی که در عمل، آن را به
کار گرفته وتبر را بر گردن بت بزرگ نهاده بود، در مقام پاسخ بازپرس گفت:
«بَلْ فعلهُ کبیرهم هذا فاسألوهم إن کانوا ینطقون»(۲)
«بتهای شما را این بت بزرگ درهم شکسته است! اگر باور نمیدارید از آنها
بپرسید، به این شرط اگر بتوانند زبان به سخن بگشایند!»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱ ـ انبیا : ۵۱ و۵۲
۲ ـ انبیا : ۶۲
۱۶
این پاسخ ابراهیم آنان را متوجه اشتباه و کارهای نابخردانه آنها کرده و به
خوبی احساس کردند راه نادرستی را در پرستش بتها مینوردند:
«فرجعوا الی أنفسهم فقالوا إنّکم أنتم الظّالمون»(۱)
«به خود آمدند و اندیشه راکدشان به کار افتاد; لذا گفتند: شما مسلماً در
پرستش این بتها به خویشتن ستم میرانید.»
ابراهیم از خُردسالی اهل استدلال بوده و چنان بدان خو گرفته بود که همواره
با فرزانگی و اندیشمندانه میزیست، و با دلیل و برهانی گویا با همه مردم سخن
میگفت، و به نمرود که تا حدّ الوهیت باد در دماغش افتاده بود، چنان محاجّه
نمود که بهت و حیرتِ حاضران محفل او را موجب گردید:
«ألم تر إلی الّذی حاجّ إبراهیم فی ربّه أن آتاه الله الملک اذ قال ابراهیم
ربّی الّذییُحیی و یمیت قال أنا أُحیی و أُمیت. قال ابراهیم فانّ الله یأتی
بالشّمس منالمشرق فأت بها من المغرب فبهت الّذی کفر، والله لا یهدی القوم
الظّالمین»(۲)
«آیا به آن کسی که خداوند مُلک و زمامداری را به او اعطا کرد ـ و طغیان
روحی او موجب گشت که مدّعی الوهیت گردد ـ نمینگری که درباره خدای یگانه با
ابراهیم به محاجّه و ستیز متوسل شد تا حیثیت پوشالی خود را واقعی جلوه دهد.
وقتی ابراهیم گفت ربّ و خداوندگار من قادر بر زنده کردن است و هم مرگ
جانداران در ید قدرت او است. نمرود گفت: من هم بر چنین کارهایی توانا هستم
وقتی ابراهیم دید نمرود از حربه عوامفریبی سود میجوید، و خود و اطرافیانش
را با عملی نابخردانه بیش از پیش به غفلت و بیخبری از حقایق سوق میدهد،
دلیلی را که حتی عوام و توده مردم عادی پذیرای آن هستند اقامه کرد و فرمود:
خداوند یکتا خورشید را از مشرق برمیآورد; تو آن را از مغرب برآور. نمرود که
بر کفر و ادعای الوهیت خود پافشاری میکرد، در برابر این استدلال مبهوت و
دچار سرگیجه شد; چراکه خداوند، مردمی را که دانسته و خواسته با اصرار بر
کفر و شرک، با خویشتن ستمپیشهاند به راه نمیآورد.»
شرکستیزی ابراهیم ـ علیهالسلام ـ و اهتمام او در نشر روحیه توحیدی در میان
جوامع معاصرش در جایجای قرآن کریم جلب نظر میکند، و میبینیم هرگز کمترین
تزلزلی در پایداری و پایمردی او در این مبارزت و مجاهدت دیده نمیشود و در
درون قفصِ منجنیق که او را به فضا پرتاب میکردند تا قعر تل عظیمی از آتش که
در میانش افکنده شد جان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱ ـ انبیا : ۶۳
۲ ـ بقره : ۲۵۸
۱۷
وزبانش گویای توحید و مبلّغ بیوقفه و با شهامت برای جایگزین شدن یکتاپرستی
در بسیط گیتی بود.
سرانجام، ابراهیم ـ علیهالسلام ـ میباید نقاطی را برای اشاعه توحید و
یکتاپرستی پشت گذارد تا به مکه درآید و کانون توحید جهانی را در این سرزمین
بنیاد کند.
کوچیدن به مصر
ابراهیم ـ علیهالسلام ـ مدّتی در «حرّان» اقامت گزید و با دختر عمهاش ساره
ازدواج کرد، اما جز حضرت لوط ـ علیهالسلام ـ و شماری اندک از مردم، به دعوت
توحیدی او پاسخ مثبت ندادند، به مهاجرت از این دیار مصمم گشت. علت آن
درگیری شدید و فرسایندهای بود که میان این اقلیت خداپرست پدید آمده بود لذا
از آنها رویگردان شد:
«فآمن له لوط وقال انّی مهاجر الی ربّی انّه هو العزیز الحکیم»(۱)
«لوط ـ علیهالسلام ـ ]و تنی چند[ به ابراهیم در «حرّان» ایمان آوردند، و
گفت مسلّماً من به سوی خداوندگار کارسازم از این دیار میکوچم; چراکه او
فرازمندِ شکستناپذیر فرزانه است.»
خداوند چنین پایگاه روحی حضرت ابراهیم و همرزمان او را در پایمردیِ بر
توحید، وگریز ناگزیر او را میستاید، و به بیزاری و نفرت آنها از محیط عفن و
شرکآلود «حرّان» ارج مینهد:
«قد کانت لکم أُسوه حسنه فی ابراهیم والّذین معه اذ قالوا انّا بُراء منکم
وممّا تعبدون من دون الله کفرنا بکم وبدا بیننا وبینکم البغضاء أبداً حتّی
تؤمنوا بالله وحده…»(۲)
«ابراهیم و کسانی که او را در توحید همیاری کردند، اسوه و سرمشقی شایسته
پیروی و نیکمقتدایی بودند; چراکه به جامعه مردم «حران» اخطار کردند، محققاً
ما از شما ومعبودانی که در کنار خدای یگانه آنها را میپرستیدند، بیزار و
گریزانیم، ما نابوری وانکار خود را در برابر عقیدههای خرافیِ شما اعلام
مینماییم و برای همیشه میان ما و شما بغض و کینه و نفرت حکم فرما است مگر
آنگاه که به خدای یگانه ایمان آورید.»
ابراهیم و همراهان به سرزمین شام روی نهادند. مدت کوتاهی در آن درنگ
نمودند; اما قحطی و کمبود آذوقه و خشکسالی آنان را بر آن داشت آن را ترک
گفته و آهنگ مصر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱ ـ عنکبوت : ۲۶
۲ ـ ممتحنه : ۴
۱۸
نمایند. از مصر به فلسطین بازگشت. همسرش و نیز هاجر که خدمتکار او بود، او
را همراهی میکردند. ابراهیم علاقه داشت دارای فرزندی شود و «ساره» همسر
ابراهیم چون سالمند وعقیم و سَتَرْوَن بود به ابراهیم پیشنهاد کرد با هاجر
ازدواج کند تا خداوند فرزندی به او ارزانی دارد. ثمره این ازدواج تولد حضرت
اسماعیل بود. در سِفر تکوین آمده است: «و اما اسماعیل، من گفتار و درخواست
تو را درباره او شنیدم و من هماکنون مقدم او را تبریک گفته و برکاتی از سوی
خود نصیب او میسازم، و فزونی را در نسل و نژاد او به هم میرسانم و… و او
را به صورت امت بزرگی مقرر داشته و جمع فراوانی از تبار او را در دنیا
فراهم میآورم.»(۱)
این مطلب را باید بشارتی به امت حضرت محمد ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ
برشمرد; زیرا آن حضرت و نیز عربِ حجاز از نسل و نژاد اسماعیل بودند. این
وعده و نوید درباره ذریه و نسل اسماعیل به وسیله پیامبر اسلام ـ صلی الله
علیه وآله وسلم ـ و امت او تحقق پذیرفت.
هجرت ابراهیم و اسماعیل ـ علیهماالسلام ـ به مکه
پس از زادن اسماعیل، هاجر از این که فرزندی چون او را در کنار خود احساس
میکرد، به خود میبالید و همین حادثه، حسرت و غیرت را در ساره برمیانگیخت.
از ابراهیم درخواست کرد که آن دو را از محیط زندگانی او دور نگاه دارد;
چراکه حضور آنها در جایگاهی که زندگانی میکرد برای ساره تحملناپذیر مینمود.
ابراهیم به درخواست هاجر ـ برای هدفی که خدا میخواست ـ پاسخ مثبت داد.
خداوند به ابراهیم وحی کرد هاجر و اسماعیل را با خود همراه ساخته و با آنها
ـ در حالی که اسماعیل طفلی شیرخوار بود ـ به مکه رهسپار گردند. اراده
خداوند راهنمای این سفر سرنوشتساز بود; و سفر ادامه یافت تا آنجا که خداوند
متعال به ابراهیم فرمان داد در سرزمینی به دور از آبادی، در پایگاهی که
بیتاللهالحرام بنا میشود درنگ کند، و پایان سفر آنها و مقصدشان را در این
نقطه اعلام کرد.
ابراهیم، هاجر و اسماعیل را در این سرزمین خشک و فاقد آب و گیاه فرود آورد،
و آنان را تنها گذاشته و خود از راهی که آمده بود بازگشت. هاجر از پی او
آمد و گفت: کجا میروی وبرای چه کسی ما را در این وادی وحشتناک و سرزمین خشک
وامیگذاری؟ چندبار هاجر برای برانگیختن عاطفه و احساس پدر و فرزندی و
همسری، این سخن را تکرار کرد; ولی ابراهیم با بیتفاوتی راه بازگشت را ادامه
میداد. هاجر گفت: آیا خداوند تو را به این کار فرمان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱ ـ فصل۷، آیه ۲۰.
۱۹
داده است؟ پاسخ داد: آری. هاجر گفت: در این صورت خداوند ما را مورد
بیاعتنایی و بیمهری خود قرار نمیدهد. آنگاه به جایی که اسماعیل را در آن
گذارده بود مراجعت کرد.
اما ابراهیم علیرغم آن که به چنین کاری از سوی خدا دست یازید، قلبش پریشان
بوده و از فراق زن و فرزندش سخت افسرده بود; ولی اراده خداوند بر اراده او
چیره گشت و خویشتن را تسلیم امر الهی احساس میکرد و راه بازگشت را ادامه
میداد و به درگاه پروردگارش مینالید و او را با آن سخنی که خداوند در قرآن
کریم بازگو فرموده، میخواند:
«ربّنا انّی أسکنت من ذرّیتی بواد غیر ذیزرع عند بیتک المحر
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 