پاورپوینت کامل با یاران پیامبرـ ص ـدر مدینه ۳۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل با یاران پیامبرـ ص ـدر مدینه ۳۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل با یاران پیامبرـ ص ـدر مدینه ۳۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل با یاران پیامبرـ ص ـدر مدینه ۳۲ اسلاید در PowerPoint :

۸۹

جُـوَیْـبِـر

آوازه اسلام از شبه جزیره فراتر رفته بود. مشتاقان از هرسو برای درک اسلام به مدینه می آمدند؛ «جُوَیْبِرْ» نیز از جمله شیفتگان اسلام بود که با شنیدن آوازه پیامبر ـ ص ـ در طلب اسلام از «یَمامَه»۱به سوی مدینه شتافت و خدمت آن حضرت رسید.

او اسلام اختیار کرد و در دین خود فردی ثابت قدم و پایدار شد.جویبرمردی کوتاه قد، سیه چهره نازیبا، فقیر و برهنه بود.

پیامبرـ ص ـ ، این یاور تازه وارد را به گرمی پذیرفت، و چون فردی تهی دست و بی چیز بود، برایش جیره ای از غذا که شامل مقداری خرما بود قرار داد. دو دست لباس هم برایش تهیه کرد و او را در مسجد خود جـای داد.جـویبـر شبها هم در مسجد پیامبر ـ ص ـ می خوابید.

مدتی اینچنین سپری شد، کم کم تعداد غریب ها و مساکین روبه فزونی گذاشت و فضای محدود مسجد برآنها تنگ شد.

پیک وحی فرا رسید، و پیامبرـ ص ـ مأمور شد که مسجد را از وجود این افراد خالی کند، و همه دربهایی را که از خانه های انصار به مسجد باز می شد ببندد، مگر درب خانه حضرت علی ـ علیه السلام ـ۲ و بیت حضرت فاطمه ـ سلام اللّه علیها ـ را و از آن تاریخ به بعد قرار شد نه فرد جنب از مسجد عبور کند و نه غریبی در مسجد بخوابد.

پیامبرـ ص ـ دستور داد جایگاهی سقف دار در کنار مسجد ساختند که بعدها آن جایگاه به «صُفَّه»۳ معروف شد. غریب ها و فقرا را در آنجا مسکن داد، تا روزها در سایه آن بیاسایند و شبها هم، همانجا بخوابند. کسانی که در آنجا زندگی می کردند«اصحاب صفَّه» نام گرفتند.

پیامبرـ ص ـ خود، از خرما و کشمش و گندم و جو سهمی برای آنها معین کرده بود، بقیه مسلمانان هم به پیروی از پیامبرـ ص ـ ، آنها را در غذای خود شریک ساختند و زکات و صدقات خود را هم به آنان می دادند.

وجود نازنین پیامبرـ ص ـ همواره ایشان را مورد تفقد قرار می داد، او درجمعشان حضور پیدا می کرد و با آنان اُنس و مجالست داشت.۴

روزی در حالی که با نگاه شفقت آمیز خود به جویبر می نگریست، با عطوفت او را مورد خطاب قرار داده، فرمود:

جویبر! تو نمی خواهی ازدواج کنی؟

اگر همسری انتخاب کنی، هم خود را از لغزش و گناه حفظ کرده ای و هم او تو را در دین و دنیا یاور خواهد بود.

جویبر با لبخندی که حاکی از رضایت باطنی او بود پاسخ داد:

پدر و مادرم فدای شما باد، چه کسی حاضر است با من ازدواج کند؟!

به خدا سوگند من نه حَسَبی دارم نه نَسَبی، نه مالی و نه جمالی، کدام زن حاضر است همسر چون منی بشود؟!

پیامبرـ ص ـ فرمود: کسانی که در جاهلیت از اشراف بودند و اسلام نیاوردند پست شدند، و کسانی که پست بودند با قبول اسلام شریف و عزیز شدند. اسلام کبر وتفاخر جاهلیت را نابود کرد و امروز همه مردم، چه سیاه و چه سفید، چه عرب و چه عجم، قُرَشی و غیر قُرَشی همه با هم برابرند. هیچ کس را بر دیگری فضیلتی نیست؛ زیرا همه از آدم هستند و آدم از خاک. بهترین و محبوبترین مردم نزد خداوند در روز قیامت، مطیع ترین و باتقواترین آنان است.

جویبر، هیچ کس از تو برتر نیست، مگر اینکه از تو باتقواتر باشد.

آنگاه پیامبرـ ص ـ فرمود: می روی پیش «زیادبن لَبیْد»۵ او از نظر خانوادگی شریف ترین فرد قبیله «بنی بیاضه» است و از قول من به او می گویی که: دخترش «ذَلْفاء» را به عقد ازدواج تو در آورد.

جویبر به نزد زیادبن لبید رفت.

زیاد با جمعی از میهمانانش در منزل نشسته بود.

جویبر برای زیاد پیغام داد که: من فرستاده رسول خدایم و حامل پیامی از جانب او هستم.

به او اذن دخول دادند، جویبر داخل شد، سلام کرد، همه نگاهها متوجه او شد.

او زیادبن لبید را مخاطب قرار داد و گفت:

پیامبرـ ص ـ ، مرا برای رساندن پیامی فرستاده، آیا آشکارا و بلند بگویم، یا در خلوت و آهسته به خود شما؟

زیاد در پاسخ گفت: نه بلند بگو و در حضور، این برای من شرف و افتخار است.

جویبر اظهار داشت؛ یبامبرـ ص ـ فرموده که: دخترت ذلفاء را به عقد ازدواج من درآوری.

زیاد که انتظار شنیدن چنین سخنی را از مثل جویبر نداشت، یکباره رنگ چهره اش تغییر کرد، و با تعجب پرسید:

راستی پیامبرـ ص ـ تو را برای چنین امری فرستاده؟

جویبر در پاسخ گفت: بله، من هرگز بنا ندارم بر پیامبرـ ص ـ دروغ ببندم.

زیاد که به اندازه کافی از شنیدن این سخن عصبانی شده بود، در حالی که سعی می کرد خود را کنترل کند، ادامه داد:

ما دخترانمان را به افراد هم شأن خود از انـصار مـی دهیم، تـو برگـرد تا من خودم پیامبرـ ص ـ را ملاقات کنم و عذرم را به او بگویم.

سکوت مجلس را فرا گرفت، جویبر بی درنگ بازگشت.

در حالی که جویبر مجلس را ترک می کرد، زیاد با خشم فریاد زد:

به خدا سوگند نه قرآن به چنین چیزی نازل شده و نه پیامبرـ ص ـ برای چنین امری ظهور کرده!

این سخنِ پدر را، دخترش ذلفاء از اندرون خانه شنید.

کسی را پیش پدر فرستاده او را به نزد خود طلبید.

پدر وقتی به اندرون آمد، دخترش به او گفت: پدرجان این چه سخنی بود که تو گفتی؟

پدر گفت: تو می دانی او چه گفت؟! او آمده می گوید: پیغمبرـ ص ـ گفته، من تو را به عقد ازدواجش در آورم!

دختر در پا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.