پاورپوینت کامل حج در کتاب خداوند ـ ۲ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل حج در کتاب خداوند ـ ۲ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حج در کتاب خداوند ـ ۲ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل حج در کتاب خداوند ـ ۲ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۱۴

مفسّر بلندپایه قرآن، ابوذر زمان حضرت آیهاللَّه طالقانی به سال ۱۳۳۲ توفیق
زیارت حرمین شریفین را می یابند و نتایج تأمّلها، تدبّرها و نگاههای هوشمندانه
خود را به چگونگی سفر در مجموعه ای زیبا با عنوان «به سوی خدا می رویم» تدوین و
نشر می کنند.

در آغاز این مجموعه آیات مرتبط با حج را تفسیر گویا، و آموزنده ای نگاشته
اند، که تفسیری است سودمند و کارآمد.

«میقات» نشر دوباره این بخش را که اکنون مجموعه آن در اختیار نیست و سالها
از نشر آن می گذرد شایسته دانست.

لازم به گفتن است که بخش اول آن در شماره پیشین (۱۲) آمد.

رضوان الهی را برای آن بزرگوار و توفیق بهره وری از این مجموعه را برای
خوانندگان آرزومندیم.

«و اذ یرفع ابراهیم القواعد من البیت و اسماعیل ربنا تقبّل منّا انک انت
السمیع العلیم، ربنا و اجعلنا مسلمَیْن لک و من ذریتنا أمّه مسلمه لک و اَرنا
مناسکنا و تُب علینا انک أنت التواب الرحیم، ربّنا و ابعث فیهم رسولاً منهم
یتلوا علیهم آیاتک، و یعلّمهم الکتاب و الحکمه و یزکّیهم انک أنت العزیز
الحکیم.»

(۶) «آنگاه که ابراهیم پایه های خانه را برمی داشت اسماعیل هم، پروردگار ما!
براستی از ما بپذیر، چه تو، همانا تو، بس شنوا و دانایی.

پروردگار ما! مارا یکسره تسلیم خودگردان و از ذریه ما گروه همفکر و مسلمی
قرار ده.

و مناسک و دستورات را به ما بنما و توبه ما را بپذیر، چه تو، همانا تو، بس
توبه پذیر ومهربانی.

پروردگار ما! برانگیز در میان آنهاپیامبری از آنان که همی تلاوت کند برآنها
آیات تو را.

و بیاموزد به آنها کتاب و حکمت را و تزکیه نماید آنان را، چه تو، همان تو،
بس عزیز و حکیمی.» با اشاره و هدایت آیات گذشته، اوّل قطعه درخشان زمین و مکان
بنای خانه نخستین را یافتیم، آنگاه ابراهیم را برای یافتن مکان خانه، در بیابان
های وسیع و شهرهای کوچک و بزرگ در جستجو دیدیم، حال در این آیات می نگریم که
ابراهیم پس از طواف و سعی در بیابانها، به مقصود خود رسیده و نقطه مرکزی را
یافته و خود در آن متمرکز شده، اینک ابراهیم با چهره نورانی و موی سفید دامن به
کمر زده و دست از آستین بیرون آورده، پایه های خانه را بالا می آورد و سنگهای
نخستین بنای توحید را روی هم می نهد.

فرزندش اسماعیل که در همین سرزمین پرورش یافته و بی پرده آیات حق را مشاهده
نموده و در برابر فرمان خدا سر تسلیم پیش آورده و در زیر کارد تیز گردن نهاده،
با پدر برای برپا ساختن خانه کمک می نماید.

این دو، در دل وادی خاموش مکه و در میان سلسله کوهها و در زیر آفتاب سوزان
سر وصدایی راه انداختند که از خلال پرده های زمان و دیوار کوهها و فضای بیابان
ها به جهات مختلف جهان پخش می شود و پیوسته صدای آنها به گوش می رسد، ابراهیم
بالای دیوار ایستاده، اسماعیل سنگهای سیاه برّاق را که خطوط ادوار گذشته زمین
بر آن نقش بسته و اسرار تکوین زمین از آن خوانده می شود، به پایه بنا نزدیک می
نماید.

این پسر مولود فکر و روح آن پدر است، مثل همان پدر چشم جهان بینی دارد.

گذشته و آینده جهان را می نگرد، این پدر و فرزند در هنگام ساختن خانه یک نظر
به جهان بزرگ و عالم بالا دارند، که سراسر در برابر اراده و مشیت توانای حق
تسلیمند و گرد مرکز وجود و حکمت ازلی او طواف می نمایند.

نظری به دنیای انسان دارند، می نگرند که ذلّت بندگی و عبودیت بر سر همه خیمه
زده، بندگی شهوات، بندگی گذشتگان، بندگی اوهام، بندگی اصنام؛ می نگرند که انواع
شهوات و اوهام عقل و فکر انسان را استخدام نموده و بر پای فکر و دست همت غل و
زنجیر زده، اوهام گذشتگان سرها را در مقابل خود خم نموده و جمله خلق کورکورانه
یکدیگر را به رشته عبودیت می کشند.

زارع و کارگر بنده استثمارگر است.

استثمارگر بنده سپاهی است، سپاهی بنده قوانین و رسوم بشری است.

قوانین و رسوم، رشته های بندگی حکام و درباریان است و آنها بنده اصنام و
اوهامند.

با نظر دیگر می نگرند که جهان و جهانیان از خرد و بزرگ، از ذرّه تا کرات
عظیم، از موجودات زنده کوچک تا بزرگ، همه تسلیم یک اراده و مشیّتند که در بعضی
به صورت طبیعت و در بعضی به صورت غریزه و در بعضی به صورت فطرت ظهور نموده، فقط
در این میان عالم انسان است که از حکومت این عوامل بیرون آمده و به پای اختیار
به راه افتاده و عقل را محکوم وهم وحس ساخته به این جهت از عبودیت حق و تسلیم
به خواست وی سرپیچی کرده و سرگرم عبودیت خلق و وهم شده.

ابراهیم و اسماعیل، به هر سو نظر می نمودند، از بابل تا ایران و هند و آخرین
نقاط شرق، و از شام و مصر تا دورترین نقاط غرب، مردم را در زنجیر عبودیت وهم می
نگریستند، گردنهاست که در زیر بار سنگین این عبودیت ها کج شده، دست ها و
بازوهاست که با زنجیرهای گران بسته شده و زانوهاست که در برابر بت ها خم شده،
نظری هم به آینده جهان داشتند.

دست و پای این پدر و پسر در کار بنا مشغول است ولی نظر و توجّهشان گاهی به
خدا، گاهی به خلق، گاهی به آینده است، همانطور که طفل شیرخوار با تمام جوارح و
حواس و حرکت دست و پا و گرداندن چشم و ناله عاجزانه دل مادر را از جا می کند و
کوران عواطف در اعصاب و قلب او ایجاد می نماید.

در اثر این اظهار عجز و استرحام حواس، مادر یکسره به او جلب می شود و غده
های پستان برای تهیه شیر و ترشح به کار می افتد.

ابراهیم و اسماعیل برای نجات خلق و بقای مؤسسه توحید و کمال و تمام آن و
برگرداندن محور زندگی مردم بر مرکز توحید، سراسر امیدشان به خداست و با کلمه
«ربّنا» عنایات و توجه خدا را به خود جلب می نمایند.

اول درخواستشان این است که این ساختمان را پروردگار بزرگ مشمول صفت ربوبیت
خود گرداند و آن را بپذیرد؛ یعنی ساختمان سنگ و گِل که در معرض حوادث جهان است
و عوامل طبیعی و غیر طبیعی در فنای آن می کوشد مورد پذیرش نام ربوبیت پروردگار
گردد و برای تربیت خلق صورت بقا گیرد و جزو دستگاه ربوبیت و ثابتان عالم شود، و
دو صفت «عزیز» و «حکیم» خداوند که به آن، سراسر جهان مقهور اراده اوست و به وضع
ثابت و محکمی برپا است.

در این بنا ظهور نماید؛ (انک أنت العزیز الحکیم.) خداوند هم این خانه اخلاص
را پذیرفت و از دست حوادث نگاهش داشت، نه عصبیت شدید قحطان بر عدنان بنیان آن
را متزلزل نمود و نه سپاه ابرهه توانست در حریم آن رخنه نماید، و نه جاهلیت
تاریک عرب اساس آن را دگرگون ساخت، و آن را سایه و شعبه بیت المعمور عالم بزرگ
قرار داد و از آن شعبه هایی به نام «مسجد» در تمام نقاط جهان با دست های مخلصی
تأسیس نمود که پیوسته از آنها بانگ تکبیر و دعای ابراهیم منعکس است ولی کاخهایی
که برای استعباد خلق با مواد محکم و هزاران پاسبان تأسیس شده، یکی پس از دیگری
تسلیم عوامل فنا گردید و این روش همیشه در جهان جریان داشته و دارد.

دعای دوم ابراهیم که مقصود او را از بنای این ساختمان می رساند در جمله دوم
آیه باید خواند: «ربنا و اجعلنا مسلمین لک و …» این نیت و درخواست نیز آمیخته
با گل و سنگ و ساختمان خانه است و مقصود و روح بانیان را به این صورت مجسم
گردانده؛ یعنی در تکمیل این ساختمان و آداب و مناسک آن، دو فرد کامل و شاخص
اسلام قرار گیرند، دو فرد کاملی که سراپا تسلیم اراده خدا و اجرا کننده اوامر
او باشند و پیوسته از ذریه او مردمی همفکر و هم آهنگ و مسلم تربیت شوند،
ابراهیم می نگریست که عموم مردم جهان خدایی را که فطرت بشری جویای اوست و
شناسایی و قرب او را می خواهد یا فراموش نموده یا او را به حسب آثار محیط و
تصرف وهم به صورت های مشخصی درآورده و تسلیم هواها و اراده خود نموده اند،
خدایی را می پرستند که به صورت هایی مطابق میل و هوس های آنان باشد و از اراده
و منافع و آمال آنها تبعیت کند، فقط در موقع بروز حوادث و ناکامیها به او رجوع
کنند تا سنت عمومی عالم را به میل آنها برگرداند و باران را به نفع آنها بفرستد
یا بازدارد.

جنگ را به زیان دشمن بکشاند و برای آنها پایان دهد، ولی در امور عادی زندگی
و روابط افراد و نظم اجتماع و تنظیم قوا و غرائز درونی و روش اعمال و حرکات،
نامی از خدا در میان نیست، چنانکه امروز هم با همه پیشرفت فکری و عقلی که
مدعیند بیشتر مردم جهان در این حقیقت قدمی فراتر نگذاشته اند؛ مانند قرون
اولیه، یا خدا را فراموش کرده و به او ملحد شده اند، یا خدایی را معتقدند که با
خیال و وهم خود ساخته اند تا در موارد اضطرار به او رجوع کنند و او مطابق
خواسته و منافع هر دسته ای رفتار نماید و جهان را بر وفق اراده محدود آنها
بگرداند، چنانکه در جنگها هر دسته ای در معابد جمع می شوند و به وسیله دعا و
عبادت، از خدا می خواهند که دشمن نابود شود و خود پیروز گردند، گویا خدا فقط
برای آنهاست و دیگران خدایی ندارند ولی در نظم زندگی و تربیت عمومی هر دو دسته
در کفر و الحاد اتفاق دارند.

خلاصه مردم یا در عقیده و عمل به خدا کافرند یا عقیده دارند و در عمل کافرند
و به عبارت عصری به خدای «متافیزیکی» معتقدند و حقیقت و روح تربیت پیامبران و
پیام آنها که همان اراده خداست، یکسره فراموش گشته، و زبان کافر کیشان باز شده
که «دین» اثر خود را از دست داده و در برابر صنعت شکست خورده، اما کدام دین؟!
در اوانی که عقل ابراهیم خلیل مانند شکوفه می شکفت، خود را از محیط شرک بیرون
آورد تا دست آلودگان پژمرده اش نکند و گرد و غبار محیط عقل پاکش را نیالاید، در
میان غاری منزل گزید و چشم فطرت را به روی آسمان باز و پر از مهر و ماه و
اختران گشود.

در این رصدخانه، حساب کوههای آسمان و ستارگان درخشان را می رسید، آیا چنانکه
اکثر مردم می پندارند اینها موجوداتی مستقل به ذات و پدید آرنده و نگاه دارنده
مخلوقاتند؟ اینها که از مسیر خود بیرون نمی روند و از خود اختیاری ندارند، در
طلوع و غروب آنها تغییری در جهان رخ نمی دهد و خود پیوسته در معرض تغییرند،
اینها مسخر اراده توانا و تسلیم دست تدبیر او می باشند.

سراسر مطیع و مقهور و ما فوق و کمک کار مادونند.

با شعور طبیعی خود چشم به فرمان مبدأ قدرت و با رابطه های نامرئی بدو پیوسته
اند و با شعاع های مرئی و غیر مرئی، موجودات زیرین را از خفتگی بیدار می نمایند
و از افتادگی برپا می سازند و به وسیله قدرتی که از تسلیم و اطاعت به آنها می
رسد، جسمهای بزرگ و کوچک و دور و نزدیک را که در دسترس شعاع آنهاست از سقوط
نگاه می دارند و با حرارت، زندگی خانواده های منظومه خود را از کرات بزرگ تا
ذرات کوچک گرم می سازند و جمله را برای کسب شعاع حیات، مستعد می گردانند.

ابراهیم پس از این مشاهدات، خود را جزئی از جهان دید و با نوای عمومی هم
آهنگ شد و گفت: «وجّهت وجهیَ …»؛ «من هم روی خودم را به سوی او گرداندم و
یکسره تسلیم وی شدم.» از این پس خود را جزئی از عالم دید و باید هر چه بیشتر
تسلیم اراده خدا شود و در مدار حکم او بگردد و مانند تمام اجزای بزرگ و کوچک
جهان، از زیر دست و کوچکترِ وامانده دستگیری نماید.

ابن طفیل در کتاب حی بن یقظان(۷) می گوید: حی بن یقظان چون در خود تفکر نمود
خود را از سه جهت شبیه به سه موجود دید؛ از جهتی شبیه به مبدأ واجب الوجود، از
جهتی شبیه به افلاک و ستارگان یا علویات، از جهتی شبیه به حیوانات، کمال خود را
در آن دانست تا بتواند شباهت خود را به افلاک و ستارگان درخشان بیشتر نماید،
آنگاه به واجب الوجود خود را شبیه سازد، از جهت شباهت به موجودات علوی مطالعه و
دقت کرد، دانست آنها دارای سه جهت و صفت می باشند: اول آن که در آنها یکنوع
شعور، به حق و مبدأ کمال است که پیوسته به او اتصال دارند و مقهور نور جلال و
اراده حکیمانه او می باشند.

دوم آن که همه زیبا و درخشانند و گرد مدارات خود پیوسته می چرخند.

سوم آن که موجودات مادون را به حرارت و نور نگاهداری می نمایند و همه از فیض
آنها بهره مندند.

از جهت شباهت اول گوش خود را می گرفت و چشم خود را می بست و خیال و وهم خود
را ضبط می نمود تا فکر و عقلش را یکسر در ذات و صفات خداوند متوجه سازد، از جهت
شباهت دوم خود را همیشه پاک و پاکیزه نگاه می داشت.

لباس و بدن خود را می شست.

زیر ناخن ها را پاک می کرد و گیاههای خوشبو همراه می داشت، چنانکه از جمال و
پاکی می درخشید و از جهت شباهت به حرکات اختران، گاه پاشنه یک پا را بر زمین
محور می نمود و بدور خود می چرخید و گاه اطراف خانه ای که از سنگ و گل و چوب
برپا ساخته بود، طواف می نمود و گاه در اطراف جزیره با شتاب دور می زد، از جهت
شباهت سوم بر خود واجب نمود که حیوانات افتاده را دستگیری نماید، اگر پر و بال
مرغی به خاری بسته شده، باز گرداند و اگر در جایی حبس شده، آزادش کند و اگر
حیوانی چنگال به او بند کرده نجاتش دهد، هر گیاهی که بوته دیگر، او را از نور
آفتاب محروم داشته و یا گیاه دیگر به او آویخته و از حرکت و نموش باز داشته، به
نورش نزدیک نماید و مانع را بردارد و اگر خشک و تشنه است به او آب رساند و آبی
که برای سیراب نمودن سبزه روان است، چنانکه مانعی او را از مجرای طبیعی باز
دارد، مانع را برطرف نماید.

ابراهیم بیدار و هوشیار (حی بن یقظان) پس از آن که ستارگان و سراسر جهان را
مسخر اراده حق و درخشان و در مدارات خود چرخان دید که همه تسلیم حق و کمک کار
خلقند، می کوشید که هر چه بیشتر مانند آنان تسلیم او شود و در مداری طواف
نماید، سر تا پا نظیف و پاک باشد، چنانکه نظافت عمومی بدن، سنت ابراهیم است و
مانع های فکری و عقلی را از سر راه کمال خلق بردارد، بت ها را از میان ببرد، از
غریب و درمانده دستگیری کند و مهمان نوازی و مهربانی را سنت جاری قرار دهد.

ابراهیم خانه ای برپا می سازد که هنگام ساختن و پس از تکمیل و طواف بر آن و
انجام مناسک آن، مدارج کمال تسلیم و اسلام به آخر رساند؛ زیرا نمایاندن خداوند
مناسک را و تعبد ابراهیم برای انجام آن، تکمیل همان حقیقت اسلام است که هر دو
پس از کلمه «ربّنا» در یک دعا واقع شده و از این آیه معلوم می شود: جمله مناسک
با خصوصیات آن، برای ابراهیم هم تعبدی بوده و خود حق تعیین و تشخیص آن را
نداشته تا درباره او هم مثل دیگران تعبد و تسلیم محض باشد و از خداوند اشاره
باشد و از ابراهیم فرمانبری و بسر دویدن.

بالاترین علّت و آخرین نتیجه اعمال تعبدی همین است که مکلف آن را برای
فرمانبری محض عمل نماید تا یکسره مطیع و تسلیم شود و روح فرمانبری در او محکم
شود و اسلام سراپای او را فرا گیرد.

به همین جهت عموم عبادات، برای عوام تعبد محض است؛ یعنی از اسرار و نتایج آن
بی خبرند و خواص هم اندکی از بسیار می دانند و در عین حال فلسفه و نتیجه ای که
تشخیص می دهند، هنگام عمل نباید مورد توجه باشد و باید نیت و عمل و روح و جسم
یکسره تسلیم فرمان و مسخّر او باشد و اگر در عبادت گوشه ای از نظر و توجه به
غیر فرمانبری باشد و از آن سود و نفعی جوید، تعبد نخواهد بود و عمل حقیقت خود
را از دست می دهد و باطل است، به این جهت، همه اسرار عبادات بر همه مجهول است،
جز اندکی برای دسته ای آن هم خارج از توجه و نظر، این فقط برای آن است که مکلف
از راه تعبد به کمال اسلام برسد و اسلام بسیط فکری و عقلی (متافیزیکی) در مجرای
عمل وارد شود و عقل و خیال وهم و اعصاب و عضلات، در نتیجه، جمله اعمال را مسخر
اراده فوق گرداند و مانند عموم نیروهایی در باطن موجودات است، در مجرای عمل و
حرکت وارد شود و به صورت «فیزیک» درآید، چون اراده و فرمان حق مانند سپاهیان
مقدمه، بر همه قوا تسلط یافتند پس از آن رحمت و لطف حق می آید و بار تکلیف و
مشقت تعبد آسان می شود و از تحت تأثیر جاذبه های شهوات و کشش طبیعت بیرون می
رود و جاذبه حق یکسره او را می گیرد، این همان توبه از جانب خداست که از جانب
او متعدی به «علی » می باشد؛ یعنی فرا گرفتن و تسلط یافتن، و توبه از طرف بنده
به «الی» متعدی می شود و مقصود برگشتن و رو به سوی او نمودن و قرب او را طلبیدن
است.

هر چه فرمانبری و تعبد بیشتر شود، درجات قرب افزون می گردد و به حسب درجات
قرب، قدرت کشش و جاذبه از طرف حق «به حسب قانون جاذبه عمومی» افزایش می یابد و
چون تائب از محیط جاذبه مخالف، یکسره خارج شد، لطف و عنایت پروردگار سراپای او
را فرا می گیرد و به سوی خودش می رباید و غرق انوار وجودش می نماید.

«و تب علینا انک انت التواب الرحیم.» به تماشای رخش ذره صفات رقص کنان تا به
سرچشمه خورشید درخشان بروم آخرین نظر ابراهیم هنگام بنای بیت، به آینده و دوره
تکمیلی مؤسسه است، از این نظر چشمی به لطف و توجه خدا دارد، چشمی به نتیجه و
آینده بنا، با زبان تضرع و دعا و دلی پر از امید می گوید: «ربنا و ابعث فیهم
…» پروردگارا! از میان ذریه مسلم و محیط مستعد بذر اسلام، پیمبری برانگیز که
معلم نهایی و تکمیل کننده این اساس باشد تا بذرِ افشانده ما را به ثمر رساند و
پایه های محکم تربیت خلق را در اطراف پایه های معنوی همین بنا بنیان گذارد و آن
را به هر سو بگستراند و از اینجا پایه تربیت عمومی را شروع نماید: «یتلوا علیهم
آیاتک …» آیات تو را که همان آیات کون و شعاع های وجود تو است بر افکار و
عقول تلاوت نماید تا نخست مردمی که مورد نظرند، از محدودیت و جمود و محکومیت
آثار محیط و تقلید گذشتگان خارج گرداند و به محیط باز و غیر محدود آیات خدا و
جهان بینی وارد گرداند و مستعد دریافت کتاب و حکمتشان سازد.

«و یعلمهم الکتاب و الحکمه …» آنگاه به آنان «کتاب»؛ یعنی اسرار و رموز
قوانین با احساس مسؤولیت و «حکمت»؛ عقاید و آرای محکم بیاموزد.

و «یزکیهم»؛ تزکیه به معنای تطهیر و تنمیه (هر دو) استعمال شده؛ یعنی نفوس
را از رذائل که موجب رکود و بی رشدی است پاک گرداند، تا رو به رشد و کمال روند،
و در افراد و اجتماعات آنها صفات عزت و حکمت ظاهر شود، تا این دو نام و صفت
پروردگار، حکومت نماید و حکومت اوهام و شهوات از میان برود، (انک انت العزیز
الحکیم.) درخواستهای مخلصانه ابراهیم خلیل در حال ساختمان خانه که هر قسمت آن
با کلمه «ربّنا» شروع شده و از سوز دل و رحمت به خلق بود، مورد اجابت خدای
رحمان واقع شد وآنها را از جهت خلوص ابراهیم و به مقتضای حکمت و رحمت به خلق
پذیرفت؛ نخست آن که این خانه را با احترام و شرافت مخصوص حفظ نمود و به آن صورت
بقا بخشید با آن که عوامل انهدام و فنا که برای عموم بناها و تأسیسات جهان است،
برای این خانه شدیدتر و بیشتر فراهم بود، از داخل عصبیت اکثریت عرب و یهود با
بقای آن موافق نبود، افتخارداران و پاسداران این خانه، فقط قبیله عدنان که
اولاد اسماعیل و واردین جزیره اند بودند، این خانه وسیله تمرکز و افتخار و
سیادت معنوی و حکومت ظاهری آنها بر دیگران گردید و عصبیت شدید عرب هم درباره
افتخارات و امتیازات امر پوشیده نیست.

پس اگر نفوذ معنوی و قدرت روحی این خانه نبود در همان اوائل تأسیس آن را
نابود می ساختند.

یهود که صاحبان نفوذ مادی در جزیره بودند، چون از اولاد اسحاقند و خود را
وارث پیامبران بنی اسرائیل و مرکزیت خود را در بیت المقدس می دانند نیز، با
بقای این بنای ابراهیم و فرزندش اسماعیل موافق نبودند.

از خارج جزیره دولتهای بزرگ روم و ایران با تمرکز عرب که فاصل میان این دو
دولت بودند، موافق نبودند، و هر یک می خواستند عرب را تحت سیطره و نفوذ خود
درآورند.

دول مسیحی مجاور که تحت الحمایه روم بودند عرب را از جنبه سیاسی و مذهبی به
سوی خود می کشاندند و می خواستند آنها را تابع کنائس خود نمایند، چنانکه شام را
مسخر نمودند واعراب آنجا را بدین مسیح درآوردند، پادشاه حبشه و یمن برای خراب
نمودن کعبه، با فیلهای جنگی لشکرکشی نمود و با یک پیش آمد اعجازآمیز سپاهش از
میان رفت و صدای شکست و نابودی سپاهش به همه جا پیچید و این داستان روز و مبدأ
تاریخی عرب شد و سوره فیل درباره همین واقعه نازل گردید و عرب مشرک و مبارز با
قرآن، آن را تکذیب ننمود.

دولت شاهنشاهی ایران هم برای از میان بردن مرکزیت عرب می کوشید و برای
مقابله با روم می خواست که جزیره تحت نفوذ او باشد.

از یکطرف دولتهای کوچک عربی عراقی و سواحل خلیج (فارس) را تقویت می نمود تا
عرب را در برابر آیین و رسوم ایران خاضع گرداند.

از طرف دیگر، چون حکومت های مسیحی عرب طرفدار روم بودند، یهودیان یمن و
جزیره را پشتیبانی می نمود، در نتیجه هیچ یک از دولتهای بزرگ با مرکزیت و
استقلال داخلی عرب که بیشتر به وسیله خانه کعبه بود، موافق نبودند ولی در میان
این عوامل و حوادث، ساختمان آن باقی ماند و پس از گذشتن قریب چهارهزار سال از
تأسیس آن، مقام و موقعیتش رو به افزایش است و از قسمت های مختلف جهان چندین
میلیون مردم گوناگون شبانه روز به سوی آن روی می آورند و هیچگاه اطراف آن از
زائر و طواف کننده خالی نمانده تا آنجا که آداب و مناسک آن، که جزء دعای
ابراهیم است؛ مانند طواف و احترام و امنیت بیت، در این مدت باقی ماند و اعراب
خونخوار و جنگجو همیشه در حریم آن و در ماههای حرام خود را محدود می نمودند و
دست تعدی به دشمنان سخت یکدیگر نمی گشودند، گر چه خانه را با بتهای میراثی ملل
دیگر آلوده ساختند و در مناسک و آداب آن آثار عصبیت و قبیلگی را راه دادند ولی
همیشه خانه را از هر چه محترمتر می دانستند و بتها را وسیله تقرب به صاحب خانه
می پنداشتند و اصول مناسک را همیشه عمل می نمودند و بر پیکر بعضی از بت ها لباس
احرام پوشانده بودند.

می گویند: بت عظیم الجثه ای که «وَدّ» نام داشته، لباس احرام در برش بوده.

چنانکه همین لباس احرام در پیکر مجسمه های خدایان مصر و چین و هند؛ مانند
«کنفسیوس ولاوتز» دیده شده، بعضی از تاریخ شناسان حدث می زنند که از آداب احرام
و مناسک ابراهیم خلیل گرفته شده، چنانکه درباره طواف صائبین و یونانیان همین
حدث را می زنند.

از طرف دیگر، تاریخ بیت المقدس را که می نگریم، با آن که مرکزیت سیاسی و
دینی یهود را داشت چندین بار به دست خودی و بیگانه ویران و هتک حرمت گردید،
چنانکه به دست بنی عثلیا یکی از اسباط یهود ویران شد و «احاز» پادشاه یهودا آن
را ملوث و هتک نمود و به دست بخت النصر بابلی و طیطوس رومی بنیان آن ویران
گردید و سالها به همین حال بود.

از آنچه گفته شد اجابت دومین دعای ابراهیم هم معلوم گردید که گفت: «ما را دو
مسلم و شاخص اسلام قرار ده و از ذریه ما پیوسته، مردم مسلمی باشند که مانند
اختران درخشان، در دنیای تاریک محور اراده حق بگردند و تسلیم او باشند و مناسک
ما را به ما نشان ده.» آخرین دعای ابراهیم درباره نتیجه نهایی تأسیس خانه، در
بعثت پیامبر گرامی اسلام – ص – و نهضت مقدس او ظاهر و محقق گردید، خود می
فرمود: «انا دعوه أبی ابراهیم و بشاره عیسی» معلم دوره نهایی و تابنده آیات، حق
پایه گذار کتاب و حکمت و تزکیه کننده نفوس، از کنار خانه توحید و در میان ذریه
ابراهیم برانگیخته شد، به هر جا دعوت او رسید، از روی همان سازمان نخست، بنایی
به نام مسجد برپا شد که در فاصله های شبانه روز و هنگام طلوع و زوال و غروب
آفتاب باید مردمان مستعدی با نظم و حدود مخصوص، در آن به صف، رو به مؤسسه
نخستین بایستند، به وسیله تلاوت آیات وحی، ارواح و نفوس از کدورتها و تقالید
محدود کننده و رذائل پاک می شد و بحسب استعدادهای مختلف حکمت عالی جهان و حقایق
ثابت وجود در آن منعکس می گردید و عقاید محکم و ایمان راسخ در نفوس جای می
گرفت، و درهای فهم حقایق و قوانین و اجتهاد به روی عموم گشوده می شد، چنانکه از
مسجد ساده مدینه که نمونه اول خانه ابراهیم بود، در مدت هشت سال رشیدترین مردم
برخاستند.

گفته ها و اعمال و رفتارشان شاهد است که در فهم اسرار جهان و آنچه مربوط به
سعادت انسان است و در تشخیص حدود و ریشه قوانین و مسؤولیت در برابر آن و رموز
سیاست و روح نظامی گری از مکتبهای هزار ساله فلسفی و تربیتی دنیا گذراندند.

سخنانی از آنان مانده که اهل فکر و تحقیق آنها را مورد شرح و تفسیر قرار می
دهند، با روح نظامی گری، سپاهیان ورزیده روم و ایران را درهم شکستند و با روح
عدالت و سیاست الهی و فکر قانون فهمی، بر سیاست ها و اجتماعات دنیا فاتح شدند.

جهانی را فتح کردند و با عالی ترین صورتی نگاه داشتند.

روی خرابه های تمدن قدیم ایران و روم تمدن نوین برپا ساختند.

کاخهای سودپرستی و استعباد و استثمار خلق را ویران نمودند و بجای آن، مساجد
بندگی خدا و آزادمنشی برپا ساختند، در هر مسجدی پس از نماز و تقویت بنیه تقوا
حوزه ها و حلقه های درس و بحث تشکیل می شد و پهلوی هر مسجد، مدرسه ساختند و
هزاران طالب علم و محصل در فنون مختلف رفت و آمد می نمودند.

علوم دنیا را گرفتند و آن را در لابراتوار اذهان پاک خود تجزیه و تحلیل
نمودند و با صورت کاملتر و محکمتری به دنیا رساندند.

آن عقاید ایمانی و آرای سیاسی و اخلاقی محکم، منشأ پدید آمدن اجتماعات محکم
و پیوسته گردید که با رشته های ایمان و محبت، قلوب باهم پیوسته شد و از جهت رفت
و آمد در مسجد و پهلوی هم در یک صف قرار گرفتن، فاصله ها و امتیازات ظاهری از
میان رفت.

این حکمت و استحکام، در بناها و صنایع آنها نیز ظاهر شد که مورد تعجب
هوشمندان جهان امروز است، این امواج علم و حکمت که از خانه ابراهیم و میان ذریه
او و از غار حرا به کلمات «اقرأ»، «علم» و «قلم» شروع شد طولی نکشید که هزارها
مجامع خواندن و مدارس تعلیم و تألیف، از سر حدات چین و بلخ و بخارا و ایران و
عربستان و اسپانیا تا سر حدات اروپای مرکزی بر پا شد ولی در اروپا جز چند مدرسه
محدود و چند با سواد انگشت شمار وجود نداشت و از علم و تمدن و بهداشت خبری
نبود.

درباره چگونگی سیر و تکامل علوم و تمدن اسلامی و نفوذ آن در اروپا و مبادی
نهضت اروپا، مدارک و کتب زیادی از خودی و بیگانه نوشته شده.(۸) خلاصه آنچه در
جهان امروز، از عقاید محکم و آرای صحیح و علوم و صنایع و اخلاق نیک و فضائل
انسانی وجود دارد، منشأ اساسی و مبدأ تحقیقی آن، بعثت پیامبر اکرم است که افکار
را از جمود به حرکت آورد و سرچشمه های ابتکار و نظر را باز نمود و ریشه های
علوم صحیح را از منابع ایمان آبیاری کرد، و راستیِ پیامبران را ثابت داشت و
پایه دعوت آنها را استوار ساخت و آغاز و انجام جهان و سرّ وجود انسان را آشکار
نمود؛ تا اینجا در پرتو آیات قرآن حکیم، تا حدّی با اساس و بنیان و نتایج و
مقاصد خانه خدا آشنا شدیم و رموز و ترکیب سنگ و گل و ساختمان آن را در شعاع
آیات وحی، تجزیه و تحلیل نمودیم، اینک در نظر روشن بینان، این خانه، قبه نورانی
است که اشعه هدایت خلق و اراده حق از آن می درخشد.

حدیثی هم درباره اساس و اسرار این خانه ذکر می نماییم آنگاه با توفیق خداوند
باهم آماده حرکت می شویم، خصوصیت حدیث مورد نظر این است که خانه خدا را از دو
نظرِ مختلف نشان می دهد؛ نخست از نظر یک فرد ملحد مادی منحرف، آنگاه از نظر حق
بین و چشم نافذ یک شخصیت بصیر الهی و حکیم نفسانی.

در کافی و دیگر کتب معتبر به سلسله روایت خود از عیسی بن یونس نقل می نماید
که گوید: «کان ابن أبی العوجاء من تلامذه الحسن البصری فانحرف عن التوحید، فقیل
له: ترکت مذهب صاحبک و دخلت فیما لا أصل له و لا حقیقه، فقال: انّ صاحبی کان
مخلطاً کان یقول طوراً بالقدر و طوراً بالجبر و ما أعلمه اعتقد مذهباً دام
علیه.» «ابن ابی العوجاء از شاگردان حسن بصری بود.

پس، از توحید منحرف شد.

به وی گفته شد: مذهب رفیق خود را ترک کردی و وارد چیزی شدی که پایه و حقیقتی
ندارد؟ گفت: رفیق من فکرش مشوّش بود، گاهی از «قَدَر» طرفداری می نمود گاه از
«جبر» (قضا)، من از او عقیده مستقیمی که بر آن بایستد ندیدم.» نام ابن ابی
العوجاء، عبدالکریم بوده.

شاید پس از انحراف و کج فکری، به وی ابن ابی العوجاء گفته شده، چنانکه از
جوابش معلوم می شود علت انحراف و الحادش تعلیمات درهم و برهم و متناقض حسن بصری
بوده، چنانکه پیوسته بی دینی و الحاد معلول اینگونه علل است؛ زیرا به طبیعت و
فطرت اولی کسی بی دین نیست، چنانکه صحت و سلامتی جسمی، طبیعت اول هر موجود زنده
ایست و به طبیعت اوّلی، کسی بیمار نیست.

بیماری از عوارضی است که به علل خارج پیش می آید، پس چون بیماری و انحراف
مزاجی بر طبیعت زنده ای عارض شد، جای پرسش است که چرا عارض شده و باید در جواب
این پرسش از علل آن جستجو نمود.

پرسش از علت و پیش آمدن کلمه چرا؟ در چیزهایی است که بر خلاف طبیعت و
ساختمان هر موجودی است؛ مثلاً هیچگاه پرسیده نمی شد که چرا آب رو به نشیب می
رود.

درخت نمو می نماید.

آفتاب می درخشد.

آتش می سوزاند.

حیوان نَفَس می کشد.

مزاجِ شخص، سالم است.

این کس دین دارد.

راست می گوید.

تولید می نماید و به اولاد خود محبت دارد، ولی عکس این مطالب جای پرسش از
علت و پیش آمدن کلمه «چرا» است، پس بی دینی و الحاد، مثل عموم انحراف های جسمی
و اخلاقی، از عوارضی است که در نفوس مستعدی به واسطه عللی پیش می آید؛ یکی از
آن علل، تعالیم پیچیده و گیج کننده ای است که فطرت را از تشخیص صحیح بازدارد.

دیگر، اوهام و خرافاتی است که رنگ دین گیرد.

دیگر، فشارها و ظلمهایی است که در زیر سپر دین بر مردم وارد شود.

اینگونه تحمیلات فکری و جسمی به نام دین، موجب عکس العمل انحرافی می شود که
به

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.