پاورپوینت کامل امام خمینی و عرفان حج ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل امام خمینی و عرفان حج ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل امام خمینی و عرفان حج ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل امام خمینی و عرفان حج ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۱۳
عرفان گریز و عرفان ستیز
۱ ـ حجّ و سیر و سلوک عرفانی
حج، «سفر الی اللّه » است؛ سفری که سیر و سلوک باطنی و معراج روحانی را با سیر
و سفر ظاهری (آفاقی و انفسی)، پیوند می زند و با آیات و بیّنات، در قلّه های بلند توحید
و مناره های پر فروغ ایمان به مشعل داری هدایت یافتگان کعبه حقیقت و قافله سالاران
کوی عشق، توأم می سازد و ره آورد آن، «معرفت و کمال» و رشد معنوی و تجلّی فطرت
انسانی است.
قرآن کریم، کعبه را رمز هدایت برای جهانیان خواند؛ هُدیً لِلْعالَمِین(۱) و بدینسان
نور هدایت و معرفت و شعور و شناخت، در تار و پود حج تعبیه گردید و زائر خانه خدا،
از این مشعل هدایت و عرفان و شهود بهره خواهد گرفت که روح حجّ ابراهیمی و
معنویت و آداب شرع محمّدی صلی الله علیه و آله را در اعمال ومناسک جاری سازد و مشاعر و
مناسک را معنی ببخشد و از نیت حج عزم خدا را، و از احرام تحریم غیر حق را، و از
طوافْ عشق و فنای ابدی را، و از نماز شوق شهود را، و از رکن و مقام قیام للّه و تجدید
میثاق خدا را، و از زمزم حلاوت شراب وصل را، و از مسعی صدق و صفا و حیرت و
انقطاع را و از عرفات عرفان و انابه را و از مشعر شور و شعور را، و از منا «محو و فنا» و
مجاهده و ایثار را به ارمغان آورد. و این، زمانی است که حجّ با معرفت و ژرف نگری توأم
باشد و پیام های معنوی مناسک به حج گزار تفهیم گردد و او با سویدای دل دریابد و در
اعماق جان جای دهد تا مایه معراج و تعالیِ روح وی گردد.
اگر به آیه: وَللّه ِِ عَلَی النّاسِ حِجُّ الْبَیْت(۲) با دقّت بنگریم و رابطه «حِجّ البیت» را با
«للّه » مدّ نظر قرار دهیم، به این نتیجه خواهیم رسید که حجّ در حقیقت قصدِ خدا کردن
است و آهنگ بیت وسیله ای است برای راه یافتن به حریم کبریایی صاحب بیت که
نزدیکترین راه آن دل است که بیت اللّه الحرام واقعی است:
کعبه مردان نه از آب و گل است
طالب حق شو که بیت اللّه دل است(۳)
و اگر به مفهوم آیه: وَإِذْ بَوَّأْنَا لإِبْرَاهِیمَ مَکَانَ الْبَیْتِ أَنْ لاَتُشْرِکْ بِی شَیْئا وَطَهِّرْ بَیْتِی
لِلطَّائِفِینَ…(۴) بیندیشیم که خداوند خانه را به خود نسبت داده (بَیتی) که این خود نشانه
تشریف و تکریم است، و به تطهیر بیت از لوث شرک و بت و هر آلودگی دیگر فرمان
می دهد، نتیجه خواهیم گرفت که طواف کننده واقعی کسی است که با طهارت جسم و
روح و پاکیزگی جان و دل و منزّه از غبار معاصی به خانه دوست رو آورد تا با رؤیت قلبی،
به دیدار دوست تشرف و شهود محضرش راه یابد که مقصود و مقصد نهایی آنجاست و
کعبه بهانه است.
و اگر به آیه: إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ(۵) در داستان قربانیِ ابراهیم و اسماعیل
بنگریم، می فهمیم که رمز قبولی حجّ و پاداش معنوی آن، همان راهی است که آن پدر و
پسر پیمودند و علایق را در منای عشق سربریدند و علی رغم وسوسه های ابلیس و
جاذبه های عاطفی، همه موانع را از پیش پای برداشته و شیطان را رمی و رجم کردند و
درست در وسط میدان این مصاف؛ یعنی محلّ «جمره وُسطا»(۶) زیر آفتاب سوزان منا
تسلیم امر حق شدند و سوختن و ساختن در آتش عشق محبوب ازلی را بر همه چیز
ترجیح دادند تا ندای «قد صدّقت الرویا» را از کنار مسجد خیف شنیدند(۷) و آن پاداش
عظیم را گرفتند.
و این است مفهوم واقعی «فناء فی اللّه » که در سخن عارفان تکرار شده که ثمره آن
«بقاء باللّه » در ملک وملکوت و در همه عرصه هاست و با همین فلسفه سنّت ابراهیم و
مناسک او و خاطرات خاندانش در حج ابد الدهر جاودانه مانده تا سلوک معنوی و سیر
الی اللّه و فنا و بقا را به راهیان راه ابراهیم بیاموزد و نشان دهد که سالکان الی اللّه در کوره
آزمایش و ابتلا سوختن و ساختن را تجربه کرده اند و رضای دوست را طلبیده اند تا در
محفل انس و قدس جاودانه مانده اند:
ای همه سالکان ره، در طلبِ رضای تو
سوختگان عشق تو، ساخته با قضای تو
۲ ـ سفرها و منزل ها
اگر از منظر تکوینی به جهان و انسان بنگریم باید بر این باور باشیم که کلّ جهان و
تمام آدمیان مسافران اند «من اللّه » و «الی اللّه » سفری در دو قوس «نزول» و «صعود» با
سفری که از خدا آغاز می شود و به خدا منتهی می گردد؛ وَأَنَّ إِلَی رَبِّکَ الْمُنْتَهَی(۸).
ماهیّت این سیر و سفر فراتر از سیر و سفر و طی طریق است. در حقیقت
«صیرورت» است؛ یعنی «شدن» و به فعلیّت متناسب و کمال لایق خود رسیدن و این با
سیر و سفر صوری فاصله بسیار دارد؛ زیرا هر «سیر و سفر» و جابجایی و حرکت مستلزم
صیرورت و شدن نیست.
صیرورت یعنی سفر معنویِ انسان را منزل ها و مرحله هاست و این به قطع بیابان ها
نیست؛ چرا که خدا را با خلق قُرب و بُعد مکانی یا زمانی نیست تا به طی منازل نیاز
باشد؛ وَهُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنْتُمْ(۹) و سیر منزل ها نمادی است از سیر و سفر با قرب
معنوی. بنابر این آنچه در سخن عارفان واقعی با عنوان «سیر منازل»، «هفت شهر عشق»،
«مراحل سلوک» و نظایر آن آمده، ناظر به منازل سلوک و مراحل عشق و طی طریق وصل
و لقاءاللّه است.
امّا با این همه:
بعد مسافت اگر چه در ره او نیست
تا سر کویش هزار مرحله باشد
نی ز ملک جو نشان و نی ز فلک پوی
راه به سویش نفوس کامله باشد(۱۰)
لذا نفوس آدمیان باید با تهذیب نفس و تزکیه روح و قطع علایق مادّی، فاصله ها را
بردارند و مراحل سلوک را طی کنند تا هر کجا که رو می کنند با کعبه عشق و جمال
محبوب روبرو گردند.
به بیان حضرت امام قدس سره : «عارف باللّه ، حقّ را در جمیع امکنه و احیاز مشاهده و همه
را کعبه آمال و وجهه جمالِ محبوب بیند و از تقیّد به مرآتی دُونَ مرآتی خارج، وما رأیتُ
شَیْئا إلاّ وَرَأیْتُ اللّه َ فیهِ ومَعَهُ گوید.»(۱۱)
امام همین مطلب را در قالب یک رباعی به نظم آورده، گوید:
آنکس که ره معرفه اللّه پوید
پیوسته ز هر ذرّه خدا را جوید
تا هستی خویش را فرامش نکند
خواهد که ز شرک عطر وحدت جوید!
باری، مقصود از سفر، همان سیر و سفر عارفانه است که عباداللّه در هر یک از
عبادات و آداب شرع مقدّس باید لحاظ کنند. امّا حجّ ویژگی خاصّ دارد. حجّ، هم سیر و
سفر ظاهری را که نمادی است از سیر باطنی ـ دارد و هم سفرهای معنوی و روحانی را.
در باب معقول و عرفان برای انسان چهار سفر (اسفار اربعه) بر شمرده اند:
۱ ـ منَ الخلقِ اِلَی الْحَقّ = سفر از خدا به سوی خدا.
۲ ـ بالحقّ اِلَی الْحقّ = با خدا به سوی خدا رفتن.
۳ ـ مِنَ الحقّ اِلَی الْخلق بالحقّ = همراه با خدا از حقّ به سوی خلق سفر نمودن.
۴ ـ بِالْحَقّ فِی الْخَلق = با خدا در میان خلق سفر کردن.(۱۲)
و حجّ با گستردگی و جامعیّت ابعادش، سفرهای چهارگانه را به نحو اجمال و در
قالب نمادین در درون جای داده که با تأمّل روشن می گردد. و نیز مراحل تهذیب نفس را
ـ که عبارتند از «یقظه (=بیداری)، تفکّر، تذکّر، محاسبه، مراقبه و مشارطه»(۱۳) در دل
دارد و زائر بیت اللّه از یکسو با خدا دمساز می شود و با او راز و نیاز می کند و به صفات
جلال و جمال او می اندیشد و از سوی دیگر به درون خویش می نگرد و به تهذیب نفس
می پردازد و نیز با خیل زائران هم نوا می گردد و سیر الی اللّه می کند و با خدا در میان خلق
سیر و سلوک می نماید.
و بدیهی است که از اسرار بی پایان حج، هرکس به قدر استعداد خود بهره می گیرد.
خاقانی طی قصیده ای درباره حجّ گوید:
سفر کعبه نمودارِ رهِ آخرت است
گرچه رمز رهش از صورت معنا شنوند
جان معنی است به اسم صوری داده برون
خاصگان معنی و عامان همه اسما شنوند
و به دلیل همین اختلاف درجات و استعدادهاست که به طورِ کلّی، عبادات و
مناسک اولیاء اللّه اهل معنا را به عبادات و مناسک مردمِ عادی و بسیط نتوان قیاس
گرفت. (ما للتراب وربّ الأرباب).
چگونه می توان احوال سید الساجدین علیه السلام را در عبادت، و حالات حضرتش را در
میقات و هنگام احرام ـ که در روایات خوانده ایم ـ وتضرّع و نیایشش را در طواف یا
عرفات و دیگر منازل و مشاعر، به دیگران قیاس گرفت؟
در این سفر روحانی و سیر «آفاقی و انفسی» هر کس به قدر سعه وجودی و افق
معرفت خویش بهره می گیرد، یکی «کوی دوست» را بیشتر می نگرد، دیگری «روی
دوست» را، یکی «دیار» را نظاره می کند و دیگری مجذوب و سرگشته «جمال و جلال
یار» است:
شنیده ام که به حُجاج عاشقی می گفت:
که کعبه من سرگشته کوی جانان است
به جان ملازم آن آستانه باش ای دل
که بار تن به در کعبه بردن آسان است(۱۴)
آری، حج سفر الی اللّه است با بارِ معنوی و عرفانی که در روایات بسیار بدان اشاره
شده است. امام محمّد باقر علیه السلام در تفسیر آیه: فَفِرُّوا إِلَی اللّه ِ إِنِّی لَکُمْ مِنْهُ نَذِیرٌ مُبِینٌ(۱۵)
فرمود: «حِجُّوا اُلَی اللّه عَزَّوَجَلَّ»؛(۱۶) یعنی با حج گزاردن رو به خدا آورید. و در همین
زمینه، گفتار امام سجّاد علیه السلام با شبلی، که در کتب و مقالات، مکرّر از آن یاد شده، مشحون
از رازها و نکته های عرفانی است.
۳ ـ عرفان حجّ، در پرتو ولایت
نکته دیگری که در عرفان حجّ نباید ناگفته بگذاریم، اینکه: تحقّق حقیقت معرفت
جز با شناخت ولیّ حقّ و امامت و رهبری الهی، قابل وصول نیست؛ چراکه سیر و سلوک
معنوی، خضر رهی می طلبد تا سالکان و رهروان را از ظلمات جهل و گمراهی وهوای
نفس و دام ابلیس برهاند و دستگیری کند و به کعبه مقصود هدایت نماید: وجعلناهم
أئمّه یهدون بأمرنا(۱۷) امام صادق علیه السلام فرمود:
«منْ نَظرَ اِلی الکعبهَ بِمعْرِفَهٍ فَعَرفَ مِنْ حقِّنا وحُرمَتِنا مِثلَ الَّذی عَرَفَ مِنْ حقّها
وحُرمتها غَفَرَ اللّه لَهُ ذُنُوبهُ وکفاهُ همَّ الدُنیا والآخره».(۱۸)
«کسی که از روی معرفت به کعبه بنگرد و حق و حرمت ما را بشناسد، همانگونه که
حقّ و حرمت کعبه را شناخته است، خداوند گناهانش را بیامرزد و همّ دنیا و
آخرتش را کفایت کند.»
نتیجه آنکه عبادت بدون معرفت امام قالبی است بی روح و با عرفان فرسنگ ها
فاصله دارد و عارف کسی است که فانی در ولایت الهیه باشد.
عارف و حکیم متألّه، مرحوم فیض کاشانی گوید:
…………
………………….
…………………………….
یک طواف سر کوی ولیّ حق کردن
به ز صد حج قبول است به دیوان بردن
ایستادن نفسی نزد مسیحا نفسی
به ز صد سال نماز است به پایان بردن
اگر عارف، سخن از پیر طریق می گوید: این همان دستگیری و دم مسیحایی
اولیاست که دل های مرده را با نفوذ معنوی و نفس قدسی و تأثیر کلام از دل برخاسته خود
دگرگون می سازد (و این حقیقت فراتر از دم و دستگاه قطب و خانقاه است که دکان داری
است.)
۴ ـ پاورپوینت کامل امام خمینی و عرفان حج ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
«عرفان» چیست؟ در مقام بحث از عرفان حج، بی تناسب نیست توضیحی کوتاه از
این واژه داده شود. گرچه عرفان یا معرفت، در مفهوم لغوی به معنای شناخت است، ولی
در اصطلاح اهل معرفت هر شناختی را عرفان نمی گویند؛ زیرا شناخت را مراتبی است،
شناخت فطری و غریزی، عقلی و استدلالی، علمی و تجربی و… که هریک، از مصادیق
معرفت اند، هرچند لزوما به معنای عرفان اصطلاحی نباشند. همانگونه که هریک از
انسان ها را به سوی حق راهی است وچنانکه گفته اند: این راه ها می تواند به عدد نفوس
خلق متعدد باشد؛ «الطرق الی اللّه بعدد انفس الخلایق» و بقدر دانش خود، هرکسی کند
ادراک، اما در این میان عرفان را که طی یک سیر و سلوک معنوی برای انسان حاصل
می شود، نسبت به سایر طرقِ شناخت برتری و ویژگی است، عرفان در اصطلاح،
شناخت از راه دل و کشف حقیقت به نور باطن است. یقینِ شهودی است، نه رؤیت از ما
ورای حجاب غیب. «حضوری» است نه «حصولی». یافتن خود مطلوب و جذب شدن به
آن است، نه یافتن صورت علمیه آن. مقام وصل است و برچیدن حجب ظلمانی و نورانی
و دیوارهایی که میان معبود و عبد حایل گشته و آدمی را در حجاب غیب فرو برده است.
و بالأخره ذوب شدن در حق و گرم شدن به حرارت ایمان و گداختن در آتش عشق
و تا مرحله فنا و بقا و لقاء پیش رفتن. این گوهر گران سنگ را هرچند مدّعیانی است اما
عارفان واقعی و اهل اللّه را نتوان به مدعیان قیاس گرفت، که آنان از قید تعلّقات مرید و
مراد، و جامه ریا و تزویر و دعاوی پوچ و دلبستگی به دنیا بدورند، در میان خلق گمنام و
بی نام و نشان امّا در ملکوت و نزد خدا شناخته شده اند.
اینگونه عارفان، از طریق شرع و تعبد به آداب شریعت و تصفیه باطن و تخلیه سرّ از
غیرحق و تحلیه روح به حلیه فضایل و ریاضت های مشروع و جهاد با نفس از پل شهوات
و امیال نفسانی عبور کرده و پس از طی مراحل به بهشت مقصود راه جسته و از اینرو با
دید خدایی می نگرند و هرآنچه را بینند، جمال محبوب را در آن مشاهده کنند؛(۱۹)
چنانکه از مولای عارفان، امیر مؤمنان علیه السلام آورده اند که فرمود:
«ما رَأَیْتُ شَیْئا اِلاّ وَقَدْ رَأیْتُ اللّه قَبْلَهُ وَمَعَهُ وَبَعْدَهُ» و در دعای عرفه امام حسین علیه السلام
که آکنده از معارف و اسرار معرفت و آیات عرفانی است می خوانیم:
«مَتی غِبْتُ حَتّی تَحْتاج اِلی دَلیلٍ یَدُلُّ عَلَیک… أَلِغَیْرک مِنَ الظُّهُور ما لَیْسَ
لَکَ…»
کی رفته ای ز دل که تمنا کنم تو را
کی گشته ای نهفته که پیداکنم تو را
غیبت نکرده ای که شوم طالب حضور
پنهان نگشته ای که هویداکنم تو را
با صدهزار جلوه برون آمدی که من
با صدهزار دیده تماشاکنم تو را
حقیقت توحید و غایت قصوری عرفان، این است که آدمی به حقیقت بندگی و کنه
معرفت برسد و چشم و گوش و عقل و هوش و اعضا و جوارح او مندک در نور الهی و
فانی در بحر حقیقت گردد و صبغه خدایی گیرد(۲۰) و در سراسر عالم هستی جز نور خدا
نبیند و این همان غایت و مقصدی است که خداوند، جنّ و انس را به خاطر آن آفریده
است: وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالاْءِنسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ(۲۱) که تفسیر به «لیعرفون» شده، هرچند
این دو، لازم و ملزوم یکدیگرند. و تعبد و عرفان تفکیک ناپذیرند، بلکه یک حقیقت اند با
دو جلوه؛ یکی در دل، جایگزین و دیگری در عمل متبلور است. یک نور با دو تجلّی که
از شجره مبارکه ایمان و تقوای مؤمن مشتعل می گردد وسرچشمه آن نور مطلق است؛
اللّه ُ نُورُالسَّمَوَاتِ وَالاْءَرْضِ(۲۲) و آنچه آدمی را در این فوز عظیم یاری می رساند
درگام های نخستین، همانا چشم پوشی از معاصی الهی است. امام صادق علیه السلام فرمود:
«ما اِغتَنَمَ اَحَد بمثْل ما اغْتَنَمَ بَغَضّ البصر لأنّ البصر لا یغضّ عن محارم اللّه الاّ
وَقَدْ سَبَق اِلی قَلْبِهِ مُشاهِدَه الْعَظَمَه وَالْجَلال»(۲۳)
بنابراین، سالکانِ این کوی می بایست حجاب نفس را از میان بردارند که خود
حجاب خویش اند و غبار ره بنشانند و چشم از معاصی فروبندند تا بتوانند نظاره گر جمال
محبوب باشند. به قول حافظ:
جمال یار ندارد حجاب و پرده ولی
غبار ره بنشان تا نظر توانی کرد
۵ ـ بعد عرفانی حضرت امام قدس سره
بی شک امام خمینی قدس سره یکی از عارفان واصل بود. او به ژرفای معارف اسلامی
راه برده و از نور ولایت به نحو اکمل فروغ گرفته و به فقه شریعت اقدس با روشن بینی
دست یافته و مدارج عالی تحقیق و تحقّق را پیموده بود. در علوم عقلی نحریر و سرآمد
زمان و در عرفان و سلوک معنوی نادره دوران و در تعبد و تسلیم مصداق کامل و اتمّ
عبودیت یک بنده متعبد، و اینها علاوه بر فضایل اخلاقی و نفسانی و بینش اجتماعی و
سیاسی اوست که هریک شایان توجه است: او با سرمایه معنویِ ایمانی و عرفانی علمی
و عملی و دستمایه غنی اسلامی و ویژگی های بی مانند شخصیتی خود و تأییدات خاص
ربانی توانست نفوس و قلوب میلیون ها انسان حق جو و شیفته حقیقت را به تسخیر
درآورد و درجهت خیر و صراط مستقیم و آگاهی و عدالت خواهی هدایت کند و زیربنای
آنهمه آثار جهانشمول و شگفت انگیز بعد معنوی و عرفانی و روشن بینی الهی آن اسوه
فضائل در عصر ما بود. او روح عرفانی را در میان نسل معاصر دمید. از حوزه های تحقیق
و تدریس گرفته تا عرصه ها و فضای عارفانه سنگرهای مجاهدان پارسا. و این همه، ثمره
معنویت ایمان و تجلّی عرفان است که امام طلایه دارش بود.
شب از عشق خدا شب زنده داری
سحر از وصل جانان اشگباری
شود چون صبح ابراهیم آسا
به قصد بت شکستن رهسپاری
طلوع عشق و ایمانی خمینی!
خروش موج و توفانی خمینی!
نمی دانم چه گویم لایق تو
تو اقیانوس ایمانی خمینی!
شعر از سید عبداللّه حسینی لاجوردی
۶ ـ امام قدس سره احیاگرِ حجّ ابراهیمی
و حال سخن از عرفان حج است. امام به حج، حیات و معنویتی دیگر بخشید و این
فرضیه جهانشمول اسلامی را که در روایات، «قائمه دین» نامیده شده،(۲۴) احیاکرد و از
تحجّر و جمود که گرد کدورت و نسیان بر این زمزم جوشان فروباریده بود، رهانید. و با
وجود کارشکنی های مرتجعان متحجّر که حج را از فلسفه حیاتی و اجتماعی آن تهی
کرده و معنویت آن را نیز بی رنگ ساخته بود، امام ابعاد مختلف حج را به مرحله بالندگی
آورد و به عنوان «عَلَم اسلام»(۲۵) برافراشت تا مسلمانان از کران تا کران جهان با نگرش نو
و زنده و سازنده در سرنوشت امّت اسلامی به حج روآورند و همانگونه که ابراهیم و
محمد صلی الله علیه و آله خواسته بودند، از زمزم عرفان بهره گیرند، دست برادری به یکدیگر بدهند و
تبر ابراهیمی در دست گرفته بر پیکر پلید نمرودهای زمان و ابرقدرت های کافر و
مستکبر و بت های صامت و ناطق فرود آورند و چون مصطفی صلی الله علیه و آله و مرتضی علیه السلام آهنگ
برائت را در موسم اعلام کنند و با فریاد آسمان کوب و صاعقه آسای اسلام، اصنام را از
درون و برون فروریزند. و در زباله دان تاریخ دفن کنند. تأسف امام این بود که چرا این نهر
خروشان، که سرچشمه حیات معنوی و مادی مسلمین است می بایست در کویر
بی حاصلی هدر رود. ایشان خطاب به زائران خانه خدا فرمودند:
«اکنون که حجّاج بیت اللّه الحرام ازخانه تن و دنیا مهاجرت الی اللّه و رسوله، که خانه
دل است می کنند و همه چیز جز محبوب حقیقی در ورای آنان است بلکه همه چیز جز
او نیست که درون و برون داشته باشد، باید بدانند که حج ابراهیمی ـ محمدی (صلی
اللّه علیهما وآلهما) سالهاست غریب و مهجور است، هم از جهات معنوی و عرفانی و
هم از جهات سیاسی و اجتماعی. و حجاج عزیز تمامی کشورهای اسلامی باید بیت
خدا را در همه ابعادش از این غربت درآورند.»(۲۶)
باری، حج فریضه عظیمی است که جان و تن، مال و توان، رنج و راحت، زمزمه و
تفکر، وقوف و حرکت، عقل و عشق، فرد و جمع، عبادت و سیاست، گذشته و آینده و
دنیا و آخرت را در خود جای داده است. و هیچ یک از این ابعاد نباید دور از نظر بماند و
سعی امام بر این بود که تمام ابعاد حج را احیا کند.
۷ـ بعد عرفانی، زیربنای سایر ابعاد حج
یکی از نکات مهم که حضرت امام بر آن تأکید فرمودند، این است که: بُعد عرفانی و
معنوی حج، زیرساختِ بُعد اجتماعی، سیاسی و… مقدم بر همه ابعاد دیگر است و در
همان حال که از نقش خلاّق حج در سرنوشت سیاسی ـ اجتماعی امت سخن می گفت،
تأکید می ورزید که این بعد را نباید مجرّد از بعد معنوی و عرفانی لحاظ کرد؛ به عبارت
دیگر خلق را نباید از خدا جدا نمود؛ زیرا حج «سیر مع الحق الی الخلق وفی الخلق»
است؛ یعنی با خدا در میان خلق بودن، نه بی خدا با خلق زیستن! و آن کس که به حقیقت
دل به خدا نسپرده و لبیک به حق نگفته است، نمی تواند مدعی همبستگی با خلق باشد و
برای او امکان ندارد که رو در روی اقطاب کفر و شرک و نفاق بایستد و استقامت کند. لذا
در مرحله نخست، درون انسان ها باید از لوث هوا و شرک و آلودگی اخلاقی مبرّا گردد و
سپس به مصاف مشرکان و منافقان و مفسران برخیزد. تا در صحنه پیکار پیروز آید.
امام در پیام خود به زائران خانه خدا فرمود:
«و بعد سیاسی و اجتماعی آن حاصل نمی گردد مگر آنکه بُعد معنوی و الهی آن
جامه عمل پوشد و لبیک های شما جواب دعوت حق تعالی باشد و خود را محرم
برای وصول به آستانه محضر حق تعالی نمایید و لبیک گویان برای حق، نفی شریک
به همه مراتب کنید و از «خود» که منشأ بزرگ شرک است به سوی «او ـ جلّ وعلا ـ »
هجرت نمایند
و امید است برای جویندگان، آن موتی که دنبال هجرت است حاصل آید و اجری را
که علی اللّه است دریافت نماید و اگر جهات معنوی به فراموشی سپرده شود، گمان
نکنید که بتوانید از چنگال شیطان نفس رهایی یابید و تا در بند خویشتن خویش
و هواهای نفسانی خود باشید، نمی توانید جهاد فی سبیل اللّه و دفاع از حریم اللّه
نمایید.»(۲۷)
و در پیامی دیگر تأکید می ورزد که: «خود» حجاب آدمی است که او را از خدا
محجوب می گرداند و سدّ راه «هجرت الی اللّه » می شود و معنویت حج را بی رنگ
می سازد. بنا بر این، باید خودخواهی و خودبینی را در مسلخ عشق قربان کرد و پا روی
نفس امّاره و شیطان درون نهاد تا بتوان به مهمانی دوست باریافت و از اسارت اغیار
رهید.
و در مصاف با دشمن، سرافراز از میدان به درآمد. امام در این خصوص فرمود:
«جهات معنوی حج بسیار است و مهم آن است که حاجی بداند به کجا می رود و
دعوت کی را اجابت می کند و میهمان کیست و آداب این میهمانی چیست و بداند هر
خودخواهی و خودبینی با خداخواهی مخالف است و با هجرت الی اللّه مباین و
موجب نقص معنویت حج است و اگر همین یک جهت عرفانی و معنوی برای انسان
دست دهد و لبیک به راستی مقرون به ندای حق تعالی تحقق حقیقی یابد، انسان در
همه میدان های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و حتی نظامی پیروز می شود و برای
چنین انسانی شکست مفهومی ندارد.»(۲۸)
۸ ـ حج آمیزه ای از عرفان و سیاست
هرچند حضرت امام قدس سره در پیام های جهانشمول حج، مسلمانان را به وحدت و
توحید و برائت از شرک و مشرکان و توجه به مسائل حیاتی امّت فراخواندند و از این
بابت دستورالعمل جاودانه ای به راهیان کوی حق آموختند، اما توجه به این ابعاد نباید
موجب شود بُعد عرفانی و معنوی حج که روح و فلسفه عبادات و زیربنای سایر ابعاد و
همه فتوحات از منظر امام است، دور بماند؛ چرا که زیباترین ابعاد عبادات، به طور عام و
در این میان حج، همانا بُعد معنوی و عرفانی است که با جان ها آمیخته و با سویدای
دل ها پیوند خورده و از فطرت و جاذبه درونی آدمی سرچشمه می گیرد. و اگر عبادت از
این ویژگی تهی شد، قالبی خواهد بود بی روح و صورتی بی معنا. و حج که ترسیمی است
از یک سفر معنوی و مرز عبور از خود به خدا و از خلق به خالق و آنگاه با خدا درمیان
خلق بودن و همراه با آنان منازل عشق پیمودن و سفر آخرت را پیش روی کشودن و فانی
درحق شدن، گام نخستینش «تجرید قلب» و انقطاع اِلی اللّه است.
۹ ـ تجرید قلب و دیدار با خدا
روایت از امام صادق علیه السلام است که فرمود:
«اذا أرَدْتَ الْحَجَّ فَجَرِّد قَلْبَکَ لِلّه عَزَّ وَجَلَّ مِنْ قَبْل عَزْمِک مِنْ کُلّ شاغل
وَحَجْب کُلّ حاجِب وَ فَرِّض أُمُورک کُلّها اِلی خالِقک…»(۲۹)
«آنگاه که اراده حج کردی قبل از عزیمت، قلب خویش را برای خداوند بزرگ، خالص
و خالی گردان و از هرچه تو را مشغول می دارد و حجاب میان تو و خدا می شود
خالی کن، و همه امورت را به آفریدگارت واگذار و در تمام حرکات و سکنات بر او
توکل کن و تسلیم حکم و قضا و قدر الهی باش و دنیا و راحت و خلق را رها ساز و از
مسؤولیت حقوق مخلوق بدرآی و بر زاد و راحله و یاران و همسفران و قدرت و
ثروت و جوانی ات تکیه مکن؛ زیرا بیم آن است که اینها دشمن و وبال تو گردند تا
برای بنده معلوم شود که برای او و برای هیچ کس توان و چاره ای جز در پناه خداوند
متعال و توفیق او نیست و بدانگونه آمادگی پیداکن که گویی امید بازگشت نداری.»
۱۰ ـ دیدار با خدا در کعبه دل!
نکته اساسی سخن حضرت صادق علیه السلام ، توجه به روح حج؛ یعنی قصد خدا کردن
است و نه چیز دیگر، که هرآنچه جز او قصد کنی شرک است. قصد مستلزم قرب است و
قرب خدا مکانی و زمانی نیست، قرب معنوی و شأنی و عرفانی است و این به فنای در
حق و رهایی از قید خودی است. هرچند میان بنده و خدا حایلی نیست اما تقرّب به او
عقبه هایی دارد و طیّ منازل را می طلبد تا نفس کامل شود و با کمال مطلق سنخیت پیدا
کند و این همان تقرّب و حضور است.
و راه آن جز دل نیست. دلی که حرم خدا باشد، نه حرمسرای بت ها و هواهای
نفسانی؛ چنانکه امام صادق فرمود:
«اِنَّ القَلْبَ حرم اللّه فلا تسکن حرم اللّه غیراللّه ».(۳۰)
«دل، حرم خدا است، در حرم خدا جز خدا را جای مده.»
و زائر می بایست پیش از آنکه به حرم درآید و به قبله محسوس روآورد، دل را
حریم دوست کند و همزمان با توجه به کعبه، به سوی صاحب خانه روکند.
کعبه مردان نه از آب و گل است
طالب دل شو که بیت اللّه دِل است
و راه دل به خدا نزدیک است و منازل آن با سیر باطنی و سلوک درونی طی شدنی
است. در چنین حالتی است که احرام و طواف و حج معنی می دهد که در غیر این
صورت، تنها تن را به کعبه رسانیدن است و این چندان دشوار نیست.
۱۱ ـ ریاضت و پالایش روح
و بدین خاطر است که سفر حج را با رنج و غربت و مشقت و ریاضت آمیخته و از
جلوه های مادی و دنیوی تهی ساخته اند.
امیر مؤمنان علیه السلام در فرازی از خطبه «قاصعه» با اشاره به ذلّت و انکسار راهیان کوی
دوست که عزّت بندگی خدا و تشرف حضور را در درون می پرورند، می فرماید:
«خداوند آدم و فرزندانش را فرمان داد تا آهنگ این خانه کنند و به هنگام سعی
شانه های خود را (از روی تواضع) بجنبانند و «لا اِله اِلاّ اللّه » گویان گرد کعبه طواف
نمایند و با موهای ژولیده و بدن های غبارآلود به کوی یار بشتابند و لباس هایی را
که نشانه شخصیت و تشخّص است، به دور افکنند و با آشفته کردن موهای خود،
زیبایی شان را دگرگون سازند. و این آزمونی است بزرگ و امتحانی شدید و آشکار
و تصفیه و پاکسازی مؤثر برای نفوس که خداوند آن را وسیله رحمت خود و
رسیدن به بهشت قرار داده است.»
ودر ادامه، بااشاره به اینکه انتخاب سرزمین خشک وسوزان حجازبرای حج با این
فلسفه بوده که انسان ها از تعلّقات دنیوی بدرآیند و حجاب غرور و خودبینی و رفاه طلبی
را از تن بدرندتا خدابین شوند وحقیقت عبودیت رالمس کنند وپاداش معنوی ببرند،چنین
می فرماید:
«و اگر خداوند می خواست خانه محترم و مشاعر عظام خود را در میان باغ ها و
نهرها و سرزمین های هموار و درختان انبوه و پرثمر و کاخ ها و آبادی های
به هم پیوسته و درمیان گندم زارها و بوستان های خرم و پرگل و گیاه و گلستان های
زیبا و باطراوت و آب های فراوان و جاده های آباد قرار می داد، اما در آن صورت
پاداش آن کمتر بود. و اگر پی و بنیان خانه و سنگ هایی که در آن بکار رفته، از زمرد
سبز و یاقوت سرخ و نورانی و درخشنده بود، شک و تردید کمتر به سینه ها راه
می یافت و مجاهده با ابلیس آسان تر صورت می گرفت و وسوسه به سراغ مردم
نمی آمد، اما خداوند بندگانش را به انواع سختی ها آزمایش می کند و با مجاهدت های
گوناگون به بندگی فرامی خواند و با گرفتاری ها به امتحان می کشد تا کبر و غرور را
از قلب هایشان بیرون کند و خضوع و خاکساری را در نفوسشان جایگزین سازد و
از این طریق ابواب فض
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 