پاورپوینت کامل پیامبر ـ ص ـ در مدینه«نقطه عطفی در بالندگی دعوت اسلامی» ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل پیامبر ـ ص ـ در مدینه«نقطه عطفی در بالندگی دعوت اسلامی» ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل پیامبر ـ ص ـ در مدینه«نقطه عطفی در بالندگی دعوت اسلامی» ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل پیامبر ـ ص ـ در مدینه«نقطه عطفی در بالندگی دعوت اسلامی» ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۳۴

هجرت پیغمبر اسلام ـ ص ـ از مکه به مدینه، سرفصل بزرگی در بالندگی دعوت
اسلامی و نقطه عطف برجسته ای در تاریخ اسلام محسوب می شود. اگر اسلام طی گذشت
سیزده سال در مکه (که سه سال از این مدت هم به صورت مخفیانه سپری شده)، بیشتر
درصدد جذب پیروان و منازعات فکری با سران مشرکان بود، اینک با ورود پیامبر ـ ص ـ
و اصحابش به مدینه پایه حکومتی گذارده می شود که سایه پهناور آن قرار بود بر سر تمام
جهانیان افکنده شود و چونان درختی بارآور، همگان از میوه های طیّبه و خوشاب آن بهره مند
شوند.

در این حرکت چند نکته می تواند نظر ما را به خود معطوف سازد:

۱ ـ هجرت پیامبر ـ ص ـ ، انگیزه ها و کیفیت هجرت.

۲ ـ واکنش مشرکان.

۳ ـ اقدامات اولیه پیامبر ـ ص ـ در مدینه به منظور پی ریزی دولت کریمه اسلامی.

۴ ـ موضعگیریهای اصحاب ادیان در مدینه.

۵ ـ تغییر قبله.

۶ ـ فراخوانی سران و امیران بلاد مجاور به اسلام.

۷ ـ ابلاغ سوره برائت در مراسم حج.

۸ ـ پذیرش آیین اسلام از طرف قبایل و طوایف.

* * *

فشارها و ناملایمتی های طاقت فرسا و روزافزون مشرکان بر شخص پیامبر ـ ص ـ
و پیروان آن حضرت اقتضا می کرد تا رهبر اسلام در پی یافتن فضایی آزاد برای طرح دعوت
خود و تحقق بخشیدن به آرمانهای والای آن باشد؛ فضایی که به دور از سمپاشیهای
مخالفانش باشد و خود و یارانش بتوانند آزادانه به فرمانهای خدا و پیامبر خویش عمل کنند و
آرمانهای قرآنی را که به هدف ارتقای انسانیت بر آنها نازل شده بود، جامه تحقق بپوشانند.

پیامبر ـ ص ـ پیش از هجرت به مدینه، گروهی از یارانش را به سوی حبشه روانه کرده
بود و آنها علی رغم تلاشهای قریش توانسته بودند دل نجاشی را به دین خود متمایل سازند و
در پناه حمایت او در آن دیار و در میان ترسا کیشان اقامت گزینند و به آداب مسلمانی عمل
کنند.

و اینک پیامبر ـ ص ـ در انتظار فرمان وحی بود تا خود نیز دست به هجرت بزند. از
دیگر سو مشرکان نیز که خود متوجه گسترش آیین اسلام در شبه جزیره و بالا گرفتن ستاره
بخت این آیین بودند، درصدد یافتن راهی برآمدند تا با از میان بردن مرد شماره یک این دین؛
یعنی پیامبر ـ ص ـ برای همیشه کار اسلام و پیروان آن را یکسره سازند.

سرانجام در روز پنج شنبه ۲۷ صفر سال ۶۲۲ میلادی، سران و اشراف قریش در
«دارالندوه» برای اتخاذ تصمیمی واحد در این خصوص، گرد آمدند. هر یک از حاضران
تدبیری اندیشیده بود. برخی حبس و غُل و زنجیر را برای آن حضرت پیشنهاد می کردند و
گروهی دیگر اصرار می ورزیدند که به نحوی پیامبر ـ ص ـ را از دیار خود بیرون کنند و با این
کار اُلفت و یکپارچگی سابق خود را بازگردانند و دیگر این که پیامبر ـ ص ـ در پایگاه جدید
خویش چه می کند کاری نداشته باشند!

اما این آرا و نظایر آنها نمی توانست برای مشرکان زخم خورده، رضایتبخش باشد و
پیشنهاد بهتر به نام «ابوالحکم» (ابوجهل) به ثبت رسید که گفت: «به نظر من باید از هر قبیله
دلاوری جوان را برگزید و وی را شمشیری برّان داد تا همگان ضربتی بر محمد ـ ص ـ وارد
کنند و او را از پای درآورند و بدینسان مسؤولیت خون او بر گردن تمام قبایل افتد تا بنی
عبدمناف هم امکان نیابند با همه قوم خویش به رویاروئی بپردازند و کین محمد ـ ص ـ را
بستانند.

پیشنهاد ابوجهل مورد قبول حاضران واقع می شود و متعاقب آن قریش دست به کار
اجرای توطئه خویش می شوند. از طرفی پیامبر ـ ص ـ نیز از طریق وحی از توطئه مشرکان
آگهی می یابد و فرمان هجرت به او داده می شود. جبرئیل او را می فرماید که امشب در بسترت
نخواب. رسول خدا ـ ص ـ نیز به علی ـ ع ـ می فرماید که تو امشب در بستر من بخواب و بُردِ
مرا به خود بپیچ. آنگاه به وی اطمینان می دهد که از جانب مشرکان به او آسیبی نمی رسد.

پیامبر ـ ص ـ پس از تعیین امیرالمؤمنین ـ ع ـ برای این فداکاری بزرگ، آماده هجرت
می شود. بنابر آنچه ابن هشام در سیره خود آورده، آن حضرت مشتی خاک برمی گیرد و در هوا
می پراکند و آیات ۱ تا ۹ سوره یس را تلاوت می کند(۱) و بدین معجزه خود را از چشم مشرکان
نهفته می دارد.(۲)

به این ترتیب یکی از شکوهمندترین مقاطع تاریخ اسلام رقم می خورد. و با یاری
خداوند و تدبیر پیامبر ـ ص ـ ، اسلام فضایی گسترده تر و آماده تر برای رشد و بالندگی خود
می یابد.

به نوشته تواریخ، پیامبر ـ ص ـ هجرت خود را با ابوبکر آغاز می کند. علاوه بر ابوبکر
شخصی به نام «عبداللّه بن ارقط»، به عنوان راهنما، آن حضرت را همراهی می کرد.

یکی دیگر از عواملی که موجب شد تا پیامبر ـ ص ـ ، علی ـ ع ـ را از پس خویش در
مکه بگذارد و خود رهسپار مدینه شود این بود که امانات مردم نزد آن حضرت بود و
پیامبر ـ ص ـ وظیفه خود می دید که امانتهای مردم را به آنها بازگرداند. از این رو علی ـ ع ـ را
فرمان داد تا در مکه بماند و امانات مردم را تحویل صاحبانشان دهد و سپس خود به همراه
تنی چند از اعضای خانواده خود و پیامبر ـ ص ـ به آنها ملحق شود.

از دیگر سو، مشرکان که با شمشیرهای آخته، خانه پیامبر را تحت محاصره خویش
درآورده بودند، فرصت را غنیمت شمرده دست به حمله زدند، اما در کمال تعجب علی ـ ع ـ را
در بستر آن حضرت دیدند و تازه پی بردند که پیغمبر ـ ص ـ بطرزی معجزه آسا از چنگ آنها
جان سالم به در برده است. لذا اقدام به بازپرسی از علی ـ ع ـ کردند و آن حضرت نیز با
مقاومت در برابر آنها پرسشهایشان را بی پاسخ گذاشت!

پیغمبر و همراهانش نخست در غاری در کوه ثور (کوهی که در جنوب مکه واقع است)
مأوا گزیدند. ابوبکر نیز به عبداللّه پسرش فرمان داده بود که گوش به سخنان مردم دهد واخبار
مکه را هر شب به آگاهی آنها برساند. همچنین اسما دختر ابوبکر نیز شبانه برای آنها آب و غذا
می برد.

اقامت در غار ثور، سه شب و سه روز به درازا انجامید. و صبح روز چهارم اول ربیع
الأول سال یکم هجری، آنها از غار به قصد عزیمت به مدینه بیرون آمدند. بنابر قول اسما
کسی نمی دانست که آن حضرت و همراهانش روی به کجا دارند؟

قریش که از هجرت پیامبر ـ ص ـ مطلع شده و جستجوهای اولیه آنها بی ثمر واقع
شده بود، صد شتر جایزه برای کسی که پیامبر را بیابد، تعیین کرد.

پیامبر ـ ص ـ و همراهانش به راهنمایی «عبداللّه بن ارقط» با عبور از وادیها و بادیه ها،
در روز دوشنبه هشتم ربیع الأول ـ علی الأصح ـ ظهر هنگام به قبا رسیدند.

از طرفی مردم مدینه که خبر هجرت پیامبر اکرم ـ ص ـ را دریافت کرده بودند، هر روز
پس از اقامه نماز صبح از خانه های خود به سمت بیرون شهر خارج می شدند و انتظار قدوم
مبارک آن حضرت را می کشیدند و چون گرما شدت می یافت به خانه های خود برمی گشتند.

رسول خدا ـ ص ـ در قبا اتراق کرد و روز جمعه نوزدهم ماه ربیع الأول سال نخست
هجری عزم حرکت به مدینه فرمود. از مهم ترین وقایع دوران اقامت پیغمبر ـ ص ـ در قبا،
یکی ساختن اولین مسجد در اسلام در آن ناحیه و دیگری اقامه نخستین نماز جمعه در آنجا
بوده است.

طبری، مدت اقامت پیامبر ـ ص ـ را در قبا ۱۴ روز می داند. و درباره مسجد قبا گوید:
این مسجد نخستین مسجدی است که در اسلام بنا شد.(۳) خطبه ای که پیغمبر ـ ص ـ در اوّلین
نماز جمعه اسلام ایراد فرموده چنین بوده است:

«خدا را سپاس می گزارم و او را می ستایم و از او مدد می جویم و از او آمرزش می طلبم
و هدایت را خواستارم، و به او ایمان می آورم و ناسپاسی اش نمی کنم و با آنان که
ناسپاسی اش کنند ستیز می ورزم.

یکتایی و بی انبازی خدا را شهادت می دهم و اقرار به بندگی و رسالت محمد ـ ص ـ
دارم؛ کسی که خداوند او را با هدایت و نور وحی و موعظت در زمانی که پیامبر نبود
و دانش کاستی گرفت و مردم به گمراهی اسیر آمدند و به قیامت نزدیک شدند و با
مرگ همنفس گشتند، به رسالت برگزید.

و هر که خدا و پیغمبرش را فرمان برد، ره یافته و آن که او را نافرمانی کند روی از حق
برتافته و در گمراهی، برون از حد تاخته.

شما را به تقوای خدا سفارش می کنم که این بهترین سفارش مسلمانی به یک
مسلمان دیگر است؛ بر این که او را به آخرت اندیشی ترغیب کند و به تقوای خدا
فرمانش دهد. پس برحذر باشید از آنچه خدا شما را از خودش برحذر داشته، و برتر از
این هیچ نصیحتی و بالاتر از این هیچ موعظتی نیست، و هشدارید که تقوای خدا
خشم خدا را جلوگیر می شود و از عقوبت او در امان می دارد، و تقوای خدا صورتها را
نورانی و سپید می کند و خدا را خشنود می دارد و منزلت شما را می افزاید.»

چنانکه گفته شد پیامبر ـ ص ـ پگاه روز جمعه نوزدهم ماه ربیع الاول سال نخست
هجری از قبا به مدینه رفت.

یکی از دل انگیزترین گوشه های حرکت هجرت به مدینه، کیفیت انتخاب مسکن آن
حضرت در آن دیار است. نوشته اند که چون آن حضرت به همراه یارانش وارد مدینه شد،
سران طایفه «بنی سالم بن عوف» به استقبال آن حضرت شتافته عرضه داشتند: پیش ما بمان
که ما با افراد و سلاح خود از حمایت شما فروگذار نمی کنیم. لیکن پیامبر به آنها فرمود: راه شتر
را باز گذارید که او خود مأمور به انتخاب است (خَلّوا سبیلها فانّها مأمورهٌ).

از هر محله که عبور می کرد، اشراف و بزرگان آن محله همین تقاضا را از وی می کردند
و هر یک سعی داشتند تا پیامبر ـ ص ـ را در بین خود مأوا دهند و این افتخار بزرگ را نصیب
خود سازند، امّا پیغمبر ـ ص ـ به همه همان جواب نخست را تکرار می کند.

مردم با شوق و التهاب منتظر بودند که شتر در کجا زانو به زمین می نهد. سینه ها
می تپید و چشم ها در چشمخانه قرار نداشت … عاقبت شتر در زمینی متعلق به دو پسر بچه
یتیم از «بنی مالک بن النّجار» که تحت قیمومیت «معاذ بن عفراء» بودند، زانو بر زمین نهاد.

اما شتر باز برخاست و چند گامی رفت و مجددا به همان جا برگشت و زانو بر زمین زده
بدین سان هجرت پیامبر ـ ص ـ علی رغم میل کافران و مشرکان، با توفیق تمام به انجام رسید
و از آن تاریخ شهر یثرب را «مدینه النبی» و بعدها «مدینه» خواندند.

پس از آن که شتر منزلگاه پیامبر را مشخص کرد، «ابوایوب انصاری»، بار سفر رسول
خدا ـ ص ـ را به خانه خویش برد و پیامبر هم به باروبنه خویش ملحق گردید و در خانه
«ابوایوب» مأوا گزید. گویند آن حضرت، از صاحبان آن زمین جویا شد و «معاذ بن عفراء»
پاسخ داد: این زمین از آن سهل و سهیل پسران عمرو هستند که تحت سرپرستی من به سر
می برند و من می توانم رضایت آنها را جلب کرده، زمین را از آنها بستانم تا شما مسجد خود را
بسازید.

پیامبر ـ ص ـ با اندک اثاث زندگی خویش، در طبقه تحتانی خانه ابوایوب سکونت
داشت تا روزی که مسجد و خانه های زنانش آماده گردید. ابوایوب از این که رسول خدا ـ ص ـ
در طبقه پایین و خودش در طبقه بالا زندگی می کرد، ناراحت بود لذا به حضرت پیشنهاد کرد
که طبقه بالا را برای سکونت خویش بگیرد اما پیامبر ـ ص ـ با فروتنی و تواضع به او فرمود:
«برای ما و میهمانان ما همین راحت تر است که در طبقه پایین ساکن باشیم.»

ساخت مسجد نبوی با شور و اشتیاق مسلمانان آغاز گردید. حضرت نیز همراه و
همدوش اصحاب خود به آنها کمک می کرد. اصحاب همچنین برای دادن روحیه به یکدیگر و
ایجاد فضایی صمیمی تر سرودها و اشعاری می خواندند؛ یکی از آنها می سرود:

لئن قعدنا والنبیّ یعملُ

لذاک منّا العملُ المُضلَّلُ

«اگر ما بنشینیم در حالی که پیغمبر ـ ص ـ کار می کند، کار ما بسی گمراهانه خواهد
بود.»

همچنین باهم می سرودند:

لا عیش الاّ عیش الآخره

اللّهمّ ارحمِ الانصار والمهاجره

«زندگی ای جز زندگی آخرت نیست، خدایا! انصار و مهاجران را رحمت فرما.»

ورسول خدا ـ ص ـ نیز در پاسخ این بیت سرود:

لا عیش الاّ عیش الآخره

اللّهمّ ارحمِ المهاجرین والأنصار

«زندگی ای جز زندگی آخرت نیست، خدایا! مهاجران و انصار را رحمت بفرما.»

در بحبوحه همین حرکت بود که یکی از تعیین کننده ترین مظاهر و رخدادهای پیچیده
در تاریخ اسلام، به ظهور رسید. برخی از اصحاب در حین ساختن مسجد، «عمار بن یاسر» را
با گذاردن خشتهای سنگین بر دوش و دستش گرانبار کرده بودند. عمار که توانش رفته بود،
چون به پیامبر ـ ص ـ رسید عرضه داشت: «ای پیامبر! مرا کشتند، بیش از آنچه خود می برند
بر من بار می کنند.»

ام سلمه، همسر پیامبر ـ ص ـ گوید: رسول خدا را دیدم که گیسوان افتاده عمار را
بدست خویش می افشاند و می گفت:

««ویحَ ابن سمیّه، لیسوا بالّذین یقتلونک، انّما تقتلک الفئه الباغیه.»

«افسوس بر پسر سمیه، اینان کسانی نیستند که تو را می کشند بلکه گروه بیدادگر تو را
به قتل می رسانند.»

صحّت پیشگویی پیامبر ـ ص ـ چندین سال بعد، در جنگ صفین به اثبات رسید و
شهادت او به دست معاویه، حقانیت سپاه امام علی ـ ع ـ را بر همه ثابت کرد.

پس از آن که مسجد پیامبر ـ ص ـ و خانه های همسرانش مهیا گردید، آن حضرت خانه
ابوایوب را به قصد رفتن به خانه خویش ترک کرد.

از این پس، تلاشها و کوششهای پیامبر ـ ص ـ ویژگی متمایزی به خود گرفت. هر
اندازه که آن حضرت در مکه در سر راه دعوت خویش با موانع و عوائق فراوانی روبرو بود،
اینجا با میدانی فراخ و امکاناتی مهیّا و دلهایی مطیع و گوشهایی شنوا روبرو بود. پیامبر ـ ص ـ
نیز با عنایت به این فضای تازه، دست به اقداماتی زد که هر کدام در پیشبرد دعوت اسلام
نقش بسزایی داشتند. این اقدامات را می توان در بندهای زیر خلاصه کرد:

ـ نحوه اذان برای اقامه نماز.

ـ ایجاد روابط دوستانه میان خود و یهود در مدینه به قصد همزیستی مسالمت آمیز.

ـ ایجاد روابط دوستانه میان خود و قبایل عرب مجاور با مدینه. حکمت این حرکت دو
چیز بود؛ یکی برقراری امنیت برای مسلمانان داخل مدینه و دیگر زمینه سازی برای ورود
اسلام در آن قبائل.

ـ روانه ساختن نمایندگان و سفیرانش به دربارهای شاهان و امیران برای دعوتشان به
اسلام. این حرکت ابتکاری پیامبر ـ ص ـ را، از نظر عظمت و قدرت تأثیر آن، فقط می توان با
بزرگی حرکت هجرت برابر دانست.

ـ استقبال پیامبر ـ ص ـ از وفود (و هیأتهایی) که به خدمتش می رسیدند تا مستقیما به
دست حضرت مسلمان شوند. پیامبر ـ ص ـ نیز پس از آن که هر گروهی مسلمان می شدند
یک یا تنی چند از قرّاء و معلّمان اصحاب خود را با آنها روانه می کرد تا آداب آیین تازه و تفسیر
برخی آیات قرآن را به آنها بیاموزد.

ـ انتشار اخبار مربوط به پیامبر ـ ص ـ و آیین نو میان مردم.

ـ غزوات آن حضرت نیز به نوبه خود سهم بسزایی در نشر آیین جدید داشت. در این
غزوات، حضرت رسول ـ ص ـ مطابق اوامر قرآن به یکدست قرآن و به دست دیگر سلاح
برمی گرفت و به رویارویی مخالفان و مشرکان می رفت.

افزون بر آنچه که در بندهای بالا ذکر گردید، برخی امور دیگر نظیر سخنرانیهای آن
حضرت و همچنین ایجاد مؤاخات (برادری) میان مسلمانان، آن هم در مقرّ جدید آن حضرت
در نشر و گسترش اسلام بهره شایانی داشت.

بنابر نقل طبری(۴) خطبه ای که پیامبر ـ ص ـ در قبا ایراد فرمود، نخستین خطبه آن
حضرت بود، امّا اوّلین سخنرانی پیامبر اکرم ـ ص ـ پس از ورود به مدینه، بدین مضمون است:

«ای مردم! برای فردای قیامت خود چیزی پیش فرستید، می دانید که خداوند شما را
در بازار قیامت خواهد خواند و گلّه بی چوپان شما را فرا می خواند در حالی که او را هیچ
مترجمی نیست و حاجبی نباشد که جلو او را سد کند، سپس پروردگارش بدو فرماید:
مگر فرستاده ام به سوی تو نیامد و تو را آگاه نساخت؟ مگر تو را مال و ثروت نداده
بودم و بر تو افضال نکرده بودم؟ پس تو برای خود چه کار کردی؟

آنگاه او به راست و چپ نظر می اندازد و چیزی نمی بیند، سپس روبروی خود را
می نگرد و غیر دوزخ نمی بیند. بنابر این هر که می تواند ولو با بخشیدن پاره ای خرما
خود را از آتش دوزخ دور بدارد، حتما دست به کار شود. و هر که نتوانست از گفتن
سخنی نیک دریغ ندارد که به ازای هر حسنه ده حسنه همانند آن به شما داده
می شود تا هفتصد برابر. والسلام علیکم ورحمه اللّه وبرکاته.»

خطبه دوّم پیامبر ـ ص ـ در مدینه نیز چنین بوده است:

«حمد و سپاس از آنِ خداست، او را می ستایم و از او مدد می جویم، از بدیهای خود
و کردارهای زشت به خداوند پناه می بریم. هر که را خدا هدایت کرد او را گمراه
کننده ای نیست و هر که را گمراه فرمود برای او رهنمایی نیست. و به یکتایی خدای
بی انباز گواهی می دهم. بهترین سخن، (آیات) کتاب خدای تبارک و تعالی است.
رستگار شد آن که خدا در دلش قرآن را بیاراست و پس از کفر ورزیدنش به نعمت
اسلام برخوردارش ساخت و خداوند این قرآن را بر سخن مردم ترجیح داد و برگزید،
که قرآن بهترین حدیث و بلیغ ترین است. آنچه خدا دوست دارد، دوست بدارید و از
بُنِ جان به خدا مهر بورزید و از کلام و ذکر خدا ملول نگردید و دستهاتان را از آن دور
ندارید.

بدانید از هر آنچه خداوند می آفریند فقط قرآن است که برمی گزیندش و خداوند آن را
بهترین اعمالش نامیده و آن را از بندگانش برگزیده و سخنی نیک است و در آن همه
حلال و حرامها برای مردم به شرح آمده است.

پس خدا را بپرستید و به او شرک نورزید و از او پروا کنید، چنانکه او را سزد و با کردار
نیک خود، آنچه را که به دهانهاتان می گویید جامه راستی بپوشانید و به روح خدا در
میان خویش محبت ورزید و بدانید که خداوند خشم می گیرد اگر پیمانش شکسته
گردد. والسلام علیکم.»

امضای معاهده ای میان پیغمبر ـ ص ـ و یهود

یکی از تدابیر جالب حضرت رسول ـ ص ـ در بدو ورود به مدینه، نوشتن معاهده ای
میان خود و یهود بود. این اقدام می تواند بخوبی بیانگر طرز تفکر آن حضرت در خصوص
آزادی ادیان و همچنین اصل بزرگ همزیستی مسالمت آمیز باشد.

در این پیمان، که بنا به نقل ابن هشام بسیار طویل است، به نکاتی اشارت رفته و هر
دو طرف را ملزم به رعایت آن نموده است؛ از جمله: یهود وظیفه دارند تا زمانی که مؤمنان
(مسلمانان) در جنگ هستند هزینه جنگ را بپردازند، یهود دین خود را دارند و مسلمین هم بر
آیین خویش هستند و دوستان و متحدانشان نیز در امانند مگر آن که پا از حد خود فراتر نهد و
دست به گناه گشاید که در این صورت فقط خود و خانواده اش به دردسر و هلاکت می افتد.

مؤاخات (پیمان برادری) میان مهاجران و انصار

پیغمبر ـ ص ـ همزمان با بهبود بخشیدن به موقعیت خود و پیروانش، با پیروان ادیان
دیگر، از اصلاحات داخلی در میان پیروان خود نیز غافل نبود و می کوشید در جهت تربیت آنها
هم به گونه ای که رنگ جاهلیت را از دست دهند و خوی خدایی را بگیرند، دریغ نورزد.

نوشته اند که پیغمبر میان مهاجران و انصار پیمان برادری برقرار کرد و به آنها فرمود:
«به خاطر خدا، دو به دو یکدیگر را برادر گیرید.» آنگاه دست امیر مؤمنان را گرفت و فرمود:
«این هم برادر من است.» از کسانی که با یکدیگر بدین روش برادر شدند می توان افراد ذیل را
نام برد: حمزه با زید بن حارثه، جعفر بن ابوطالب با معاذ بن جبل (اگر چه جعفر در آن هنگام
در حبشه بوده است) ابوبکر با خارجه خزرجی، عمر با عتبان بن مالک خزرجی و …

مشکلات رسول خدا ـ ص ـ در مدینه

پیغمبر در مدینه خود را با سه طایفه روبرو می دید:

نخست: طایفه مهاجران فقیر که برای کسب آزادی و فرار از ظلم و ستم مشرکان، شهر
و دیار و مال و ثروت خویش را فدا کرده، پس از هجرت پیامبر ـ ص ـ یگان یگان یا بصورت
دستجمعی از مکه به مدینه آمده بودند. اغلب اینان در مکه تجارت می کردند و از این رهگذر
به ثروت فراوانی دست یافته بودند. قرآن درباره این گروه فرماید: «للفقراء المهاجرین الّذین
اُخرِجوا من دیارهم و أموالهم یبتغون فضلاً من اللّه و رضوانا و ینصرون اللّه و رسوله أُولئک هم
الصادقون.»

دوم: افراد دو قبیله اوس و خزرج که پیامبر ـ ص ـ را مورد محبت و مهر خود قرار دادند
و یا ریش کردند و از نوری که بر آن حضرت فرو فرستاده شده بود، پیروی نمودند. پیشنه اکثر
اینان کشاورزی و باغداری بود و جمعیت زیادی از یاران پیامبر ـ ص ـ را تشکیل می دادند:
خداوند در وصف آنها چنین فرموده است: «والذین تبوّؤا الدّار والایمان من قبلهم یحبُّون من
هاجر إلیهم ولا یجدون فی صدورهم حاجه ممّا أُوتُوا ویُؤثِرون علی أنفسهم ولو کان بهم خصاصه
ومن یوق شحَّ نفسه فأُولئک همُ المفلحون.»(۵)

سوم: یهودیان مدینه که همواره آتش افروز جنگ و دشمنی میان اوس و خزرج بودند
و رسالت محمد ـ ص ـ و نیز یاران و پیروان آن حضرت را به ریشخند می گرفتند.

وجود این سه طایفه و عوامل دیگر ایجاب می کرد تا پیغمبر ـ ص ـ در اندیشه افکندن
طرحی نو و دمیدن روحی تازه در جامعه مدینه باشد. پیغمبر ـ ص ـ بدین منظور با امضای
معاهده با یهود آنها را به برخورداری از آزادیهای خصوصی و دینی شان مطمئن ساخت و به
آنها تفهیم کرد که حمایتشان می کند و در مقابل با آنها شرط کرد که ایشان نیز از وی و آیین و
پیروانشان دفاع کنند.

در ارتباط با شکاف طبقاتی در جامعه مدینه و از بین بردن فقر و غنای مفرط نیز با
ایجاد پیمان برادری در میان آنها کوشید تا این فاصله را به نحوی از میان بردارد. انصار،
چنانکه گفته شد، اهل کشاورزی و باغداری بودند و مهاجران که پیشه غالب آنها تجارت بود به
جایی آمده بودند که نه سرمایه ای داشتند و نه کاری جز تجارت بلد بودند. انصار در کمال ایثار
و فداکاری، قرار گذاشتند تا زمین های مهاجران را نیز تحت رعایت و کشاورزی بگیرند
محصول آن را بطور یکسان و مساوی میان خود تقسیم کنند.

البته تلاش پیامبر ـ ص ـ برای رفع این فاصله طبقاتی به همین مورد ختم نمی شود.
آن حضرت برخی غنایم را، مثل اموال یهود بنی نضیر، به مهاجران اختصاص داد و فقط سه
نفر نیازمند انصاری را در این غنیمت با آنها شریک ساخت و به ایشان فرمود: اگر می خواهید
اموال و خانه های خود را با مهاجرین قسمت کنید و با آنها در این غنیمت مشارکت جویید و اگر
می خواهید خانه ها و اموالتان از خودتان باشد و چیزی از این غنیمت برای شما تقسیم گردد.
انصار پاسخ دادند: ما اموال و خانه های خود را با مهاجران قسمت می کنیم و غنیمت را هم به
ایشان می دهیم و در آن با مهاجران مشارکت نمی کنیم.

بدین سان انصار جوانمردی و مروّت را در حق مهاجران به نمایش گذاردند چنانکه
خود مهاجران درباره آنها می گفتند. هیچ کس را مثل انصار مدینه ندیدیم، در مواسات با ما
بخوبی عمل کردند و اموال خود را به ما بخشیدند و ما را

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.