پاورپوینت کامل خاطراتسفرنامهای شیرین و پرماجرا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل خاطراتسفرنامهای شیرین و پرماجرا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل خاطراتسفرنامهای شیرین و پرماجرا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل خاطراتسفرنامهای شیرین و پرماجرا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۱۶۵
مقدمه:
سنت سفرنامهنویسی از دیرباز به شکل محدود در بین اقوام و ملل دنیا وجود داشته، لیکن
در دو قرن اخیر توسعه قابل توجّهی یافته است. سفرنامهنویسان هر یک با تخصصها و
گرایشهای فکری خویش به تشریح و توصیف اماکن، آثار و بناهای تاریخی، موقعیت
جغرافیایی، آداب و رسوم مردم روستاها و شهرها، حوادث و رویدادهای مهم و قابل توجه
بین راه و… پرداختهاند.
در میان سفرنامهها، سفرنامههای مربوط به حج از اهمیّت و جاذبه بیشتری برخوردار بوده
و نکات حسّاس و مهمّی را از چگونگی حجگزاری حاجیان در قرون گذشته، شیوه رفتار آنان
با یکدیگر، سختیها و دشواریهای گوناگون بین راه، نبود امکانات مادی و رفاهی، برخورد
خشن اهالی مکّه و به خصوص مدینه با حاجیان غیر عرب و… را گزارش کردهاند.
از سفرنامههای شیرین و خواندنی حج، سفرنامهای است که در پیشدید شماست، گرچه نویسنده
آن ناشناخته است لیکن در مجموع میتوان در یافت که وی از درباریان و عناصر مورد توجه
ناصرالدین شاه قاجار بوده و سفر خویش را نیز پس از استیذان از وی آغاز کرده و
سفرنامه را نیز برای استفاده او به رشته تحریر درآورده است.
از مطالب سفرنامه برمیآید که نویسنده آن دارای اندیشههای مترقیّانهای بوده; مثلا
درباره بافت فرش مینویسد:
«افسوس که غالب الوان معدنی فرنگی شده و غیر ثابت… کاش غدغن سختی از جانب اولیای
دولت میشد که رنگهای جوهر فرنگی را ابداً در صنایع ایران استعمال نکنند.»
ویا درباره احداث سدّ مینویسد:«اراضی ایران که این آبها از روی آنها میگذرد همه کویر و چول و بیفایده افتاده و
حال آن که میتوان به مخارج جزوی، سدّی بست و آبهای زیاد بر روی زمینهای مستعدِّ
قابل و خوب جاری ساخت و آبادیها نمود…»
نویسنده با نگاهی نقّادانه از آغاز تا پایان به مسائل پیرامون خود نگریسته و
خواننده را با بسیاری از رویدادها و حوادث و مشکلات آن دوران آشنا میسازد. از نکات
تکان دهنده این سفرنامه، بیان گوشههایی از شیعهآزاری مردم مدینه است. در این زمینه
مینویسد:
«…عجب این است که اهل مدینه ایشان را کلاب مدینه نامیدهاند این طایفه در خارج شهر
قدیم، خانههای بسیار پست خرابه دارند و به کمال سختی زندگانی میکنند و اهل مدینه
آنها را به حرم مطهّر و مسجد نبی راه نمیدهند و گاه گاه اتّفاق نموده، میریزند در
خانههای ایشان، میزنند ومیکشند و غارت میکنند…!»
این سفر در بیست و دوّم شعبان ۱۲۹۶ه. ق. آغاز و در جمادی الاخری ۱۲۹۷ه. ق. به پایان
رسیده است.
عزم زیارت
خان زاد ]خانهزاد[ بعد از استیذان و مرخّصی از خاک پای مبارک همایون اعلی، در بیست
و دوّم ماه شعبان ۹۶ ]۱۲۹۶[ به عزم زیارت بیت الله الحرام، بیرون رفت و در چهاردهم
جمادی الأُخری، ۹۷ ]۱۲۹۷ [به طهران بازگشت نمود. و آنچه در عرض مدّت دو ماه سفر
دید، از قراری است که به عرض میرساند:
از طهران تا خانقین:
از طهران الی سرحدّ خانقین، بعضی رباطات(۱) معتبره، و پلهای عالی، در عرض راه دید
که، در قدیم مردمان بزرگ خیر اندیش برای آسایش و رفاهیّت خاطر زوّار و مسافرین
ساختهاند، و اکثر آنها به مرور زمان خراب شده و بعضی در شرف انهدام است. و کنون به
مخارج جزوی، همه آنها تعمیر میشود و سالها در روزگار، آن بناها و نام نیک بانیان
خیر باقی خواهد ماند. و هرگاه بیاعتنایی به این مطلب شود، متدرّجاً(۲) همگی خراب
خواهند شد، و آن مخارج به هدر خواهد رفت، و متردّدین(۳) و مسافرین به مشقّتها
خواهند افتاد. از جمله در ساروق که قریه معروفی است متعلّق به میرزا علی قائم مقام،
و صنعت قالی بافی در آن جا شایع است، و مردمان خشنی دارد ـ کاروان سرای معتبری
بوده، از بناهای صفویّه. اهل قریه عمداً چنان خرابی به آن جا وارد آوردهاند که قابل
سُکنی نباشد، محض آن که متردّدین را در خانهای ]خانههای خود[ منزل دهند و به انواع
مختلف تعدّی نمایند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱ ـ مهمانسرا و کاروانسرای میان راه.
۲ ـ رفته رفته.
۳ ـ رهگذران.
صنعت قالی بافی
صنعت قالی بافی در این دولتِ ابد مدّت، الحمدلله خیلی شیوع و ترقّی نموده. در عبور
از خاک عراق ]اراک[ و همدان و کرمانشاه آبادی ندیدم، الاّ آن که زنها و دخترها در
آن جا مشغول این صنعت بودند، از جمله در کرمانشاه، دو قالیچه زین پوش دیدم بسیار
لطیف و ممتاز، صنعت زنی که انواع گلها بر آن طرح نموده، همه سایه دار. چنان صنعتی
به خرج داده بود که گویا نقّاش فرنگی با قلم ساخته! امّا افسوس که غالب الوان جوهر
معدنی فرنگی شده و غیر ثابت، و رنگهای جوش ثابت نباتی بالمرّه(۱)منسوخ گشته و به
این سبب چند سال است که تجارت قالی تنزّل نموده، کاش غدغن سختی از جانب اولیای دولت
میشد، که رنگهای جوهر فرنگی را ابداً در صنایع ایران استعمال نکنند.
راهزنان در نوبران
در نوبران راهدارخانهای است نزدیک پل، چند نفر مستأجر دارد، مردمان بد سلوک متعدی
هستند، هرگاه پیاده تا دو سه نفر تنها از آن جا بگذرند راهداران جیب و بغل آنها را
میکاوند و آن چه وجه نقد یا جنس قیمتی داشته باشند از آنها میگیرند. و خانزاد
]خانهزاد [چند زوّار هروی پیاده را دید، که چنین سلوکی با آنها شده بود و کلیّهً به
فراخور حال هر کس، آن چه بتوانند دست دراز میکنند.
از سر حدّ(۲) ایران، الی حدود بغداد در خاک عراق عرب، قراء و آبادیها دید، مثل
«خانقین» و شهر «وان» و «بعقوبه» و «قزل رباط» و «مندلی» و غیره، که تمام آنها از
آبهای جاری نهرهای ایران مشروب میشوند. و همگی آباد و سبز و خرّم میباشند و اراضی
ایران که این آبها از روی آنها میگذرد، همه کویر و چُول(۳) و بی فایده افتاده و حال
آن که میتوان به مخارج جزوی، سدها بست و آبهای زیاد بر روی زمینهای مستعدّ قابل
خوب، جاری ساخت و آبادیها نمود و منافع کلّی برای دولت و رعیّت برداشت بالتّبع همه
طرق را امن ساخت، تا مثل حالت حالیه(۴) هر روز قافله را در گوشهای، دزدان سرحدّ لخت
نکنند.
در قصر شیرین
حسب الامر اولیای دولت ابد مدّت، مقرّر است که همواره در قصر شیرین جمعی سواره،
ساخلو(۵) باشند.
این بنده به دقت رسیدگی نمود، زیاده از سی یا چهل نفر نیستند، آنها ]آن [هم با
اسبهای مفلوک و تفنگهای مغشوش(۶)، و میخواهند در مقابل دزدان سرحدّی بهادر چابک، که
همه با تفنگهای معتبر و اسبهای کوه پیکراند، زیست کنند و قوافل(۷) زوّار را
بگذرانند.
فیما بین قصر ]قصر شیرین[ و سرحدّ آثار چند قلعه و برج و آبادی، در کنار راه هست،
همه مخروبه و خالی، در جلگههای سبز و خرّم و پر آب افتاده، از قراری که مذکور بود
ظاهراً به سبب بعضی تعدّیات، رعایای آن جا متواری شدهاند، و از آن وقت راه در آن
قلعه مغشوش و بیاعتبار گشته.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱ ـ به یکباره.
۲ ـ مرز.
۳ ـ بیابان بیآب و علف.
۴ ـ هم اکنون.
۵ ـ مأخوذ از ترکی است به معنی پادگان، و نیز عدّهای سرباز که در محلی برای نگهبانی
گماشته شوند آمده است.
۶ ـ معیوب.
۷ ـ کاروانهای.
عتبات عالیات
او قاتی که در عتبات عالیات توقف داشت نکاتی چند ملتفت شد:
اوّلا: چهل چراغها و شمعدنهای موقوفه اعلیحضرت شهریاری را چندان رسیدگی نمیکنند و
وجوهی که به اسم روشنایی میگیرند به مصارف موقوفات نمیرسد، خاصّه در «کاظمین»، ولی
در «سرّ من رای»، چهل چراغ]ها[ همه شب روشن است و عملاش منظم، جز آن که اغلب
کاسههای لاله را، سابقاً شکستهاند و کاسههای ناجورِ بدل، به جای آنها گذاشتهاند!
حمل جنازه
همه ساله از اطراف ایران نعشهای بسیار، حمل و نقل میشود به نجف اشرف و در قبرستان
«وادی السلام» دفن میشود. از وقتی که وارد خاک عثمانی گردد تا به خاک سپرده شود، در
نقاط مختلفه به عنوانهای مختلف عوارض میگیرند. مثل پول «تذکره»(۱) و نعش خانه و راه
داری و دروازهبانی و حق الارض(۲) و غیره. بعد از آن که نعش دفن شد همان عملهجات
قبرستان، از کثرت دنائتِ(۳) طبع، به چند روز فاصله، قبر را میشکافند و سنگهای لحد
را که قیمت نا قابلی دارد، بیرون میآورند و علامات قبر را هم، از آجر و سنگ آن چه
هست، بر میدارند تا جای دیگر بفروشند. آن وقت جسد میّت به عمق قلیل زیر ریگ است، و
اکثر طعمه جانوران صحرا میشود و به این سبب آثار قبور مسلمین، چندان باقی نمیماند.
حرکت به طرف بصره
بعد از زیارت عتبات عرش درجات، در ۱۴ شوّال از بغداد بر کشتی کوچک نشست موسوم به
لندن ـ و از روی دجله به سمت «بصره» حرکت نمود. بعد از چند روز به کشتی دیگر وارد
شد، موسوم به «بلاس لنج» و در ۲۲ ]شوال[ وارد بصره شد. در عرض راه از کنار خرابههای
مداین و قبر حضرت سلمان، وقصبچه(۴) «عماره» گذشت که هر سه در طرف «یسار»(۵) دجله
واقع شدهاند. «عماره» قصبچهای است از عثمانی، واقع در کنار دجله، خیلی خوش نما است،
و اقلاّ یکصد خانوار جمعیت دارد و از رعایای ایران خیلی آنجا سکنی دارند. نایبی هم
از جانب «کارپرداز»(۶) بغداد، اغلب آنجا مأمور است.
مداین
«مداین» شهری بوده واقع در کنار دجله، از بناهای سلاطین عجم، و محل سلطنت قشلاقی
ایشان بوده، و بعد از آن که خراب شد از مصالح آن جا بغداد را بنا نمودند و در این
عصر جز طاق کسری چیزی از آثار آنجا باقی نیست. و در نزدیکی آن، مدفن حضرت سلمان
فارسی است و چند درخت نخل از روی دجله نمایان است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱ ـ گذرنامه.
۲ ـ حق زمین.
۳ ـ پَستی.
۴ ـ روستای کوچک.
۵ ـ سمت چپ.
۶ ـ شعبهای از یک اداره یا وزارت خانه که به تعبیر امروز کنسولگری میتوان معنا کرد.
قبر عزیر نبی
ودرطرفیمیندجلهقبرحضرت عُزیر نبی عـ است، صحنوسیعبزرگی دارد و در اطراف عمارات دو
طبقه که تمام را یهودان سکنی دارند و زیارتگاه معتبر آنها است.
بصره
بصره شهری است از عثمانی، تابع بغداد، واقع در کنار شطّ العرب، به فاصله سه ربع
فرسنگ و فاصله شمالین(۱) از خلیج فارس چهارده فرسنگ و فاصله جنوب شرقیاش از بغداد
۴۶ فرسنگ، طول غربیاش از تهران سه درجه، و عرض شمالیاش ۳۰ درجه و جمعیّتش را تا
پنجاه و شصت هزار ضبط نمودهاند. ولی به نظر خانزاد ]خانه زاد[ خیلی کمتر آمد،
بازارهای بسیار دارد و کوچههای بینظم و تنگ و کثیف، مریض خانه دایری هم در آنجا هست
و به سبب جزر و مدّ شط العرب هوایش غیر سالم است.
بصره یکی از تجارت خانههای بزرگ آسیا است، و جمعی ملل اروپا در آن جا تجارت دارند و
سابق خیلی معتبرتر بوده. بنای آنجا را خلیفه ثانی نهاد. در سال ۱۵ هجری، و در سال
۱۰۴۸ ]هجری[ به تصرّف ایران افتاد و بعد به تصرّف عثمانی، باز از سال ۱۱۸۷ مدّت شش
سال، به تصرّف ایران ]در[ آمد و کنون به تصرف عثمانی است.
ساکنانش عموماً سنّی هستند و متّصل به آن جا در کنار شط، قصبچه خوبی بنا شده، معروف
به «علی مقام» چون مسجدی دارد که حضرت امیر ـ ع ـ در آن جا نماز گزاردهاند و
زیارتگاه عامه است. اهل آنجا غالب شیعه میباشند و حجّاج در ذهاب و ایاب، آنجا منزل
میکنند.
در نزدیک «علی مقام» و کنار شط، باغ بزرگی است متعلّق به آقا عبد النبی، تاجر معروف
عجم، حقیر در آنجا منزل نمود و این شخص با وجود قلّت سنّ، مردی است معتبر و مشهور،
و غالب مهمّات حجّاج عجم را کفایت میکند ولی از باب بیاعتدالی، بعضی شه بندرات(۲)،
محض حفظ خود او، و جمعی دیگر بستگی به دولت عثمانی یافتهاند.
بعد از سه روز اقامت در بصره برکشتی بزرگتری نشسته موسوم به «هانری پولکو» و در ۲۸
شوال رسید به بندر بوشهر، و در عرض راه از کنار «محمّره»(۳)گذشت. این قلعه در طرف
یسار شط است; در مقابل بصره به فاصله چند فرسنگ و رود کارون از کنارش عبور میکند.
برج و باره حصار از دور نمایان بود. استعداد آبادی آنجا بیش از بصره است و اراضی
حاصل انگیز خوب دارد. ولی پُلتیک(۴) شیخ العرب چنین اقتضا نموده که همواره آنجا را
به زحمت خراب و ویران نگاه دارد و در قلعه جمعیتی مسکن نکنند، والاّ در مقابل چنان
بصره، نباید «محمّره» چنین باشد. شیخ العرب در خارج خاک «محمّره»، یعنی در خاک
عثمانی ضیاع(۵) و عقاری(۶) به هم بسته وعمده علاقه خود را به آنجا حمل نموده واگر
همین قدر مانع خیال رعیّت نمیشد واسباب خرابی و اتّهام برای آنها فراهم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱ ـ شمال غربی و شرقی.
۲ ـ رئیس التجار.
۳ ـ از اسامی سابق بندر خرّمشهر است.
۴ ـ سیاست.
۵ ـ زمین کشاورزی.
۶ ـ ملک و زمین کشاورزی.
نمیآورد، قلعه «محمّره» از اصناف، سکنه وتجّار پر میگشت و اراضی همه نخلستان میشد و
هر سال مبالغی گزاف عاید دولت ورعیّت میگشت و حالا جز برّه بریان چیزی در قلعه پیدا
نمیشود.
بوشهر
بوشهر یکی از بنادر فارس است واقع در کنار خلیج ]فارس[ و دایره نصف النّهار طهران
بر آن میگذرد و در این دو شهر به یک وقت ظهر میشود و عرض جغرافیاش ۲۹ درجه شمالی
است، جمعیتش قریب ده هزار نفر، کوچههایش اغلب تنگ و باریک و عماراتش دو طبقه. تجارت
خانه معتبری است. غالب ساکنانش تجّاراند و سه سفارت خانه معتبر در آن جا است. اوّل
متعلّق به دولت انگلیس که خیلی به اقتدار حرکت میکنند، واقع است در کنار دریا، و
دیگر دو دسته سرباز هندی دارند با یک نفر صاحب منصب(۱) که همه روزه عصر در جلو
خان(۲) سفارت مشق میکنند.
حرکت به سوی جدّه
در دوّم ذیقعده از بوشهر حرکت نمود به سمت جده در عرض راه به مرور عبور نموده از
کنار بندر عباس و جزیره قشم وتنگه هرمز و مسقط و عدن. و از تنگه باب المندب گذشته،
رسید به مخا و بعد از سه روز در ۱۸ ذیقعده وارد جده شد.
بندر عبّاس شهری است از فارس به فاصله شش فرسنگ، در شمال تنگه هرمز واقع است. بر
کنار خلیج ]فارس[ تجارت خانه بزرگی است و جمعیت آن را تا بیست هزار نفر گفتهاند.
قشم جزیرهای است از خلیج فارس، واقع در تنگه هرمز و در سرحدّ جنوبی فارس، وسعتش ۲۰
فرسنگ در چهار فرسنگ است متعلّق است به یک نفر رییس اعراب، از بستگان امام مسقط،
سیصد قریه در آنجا بود و کنون جمعیّتش تا ۱۶ هزار نفر میرسد. از آن جمله چهار هزار
از ساکنان بلده قشماند که در طرف شرقی جزیره واقع شده.
هرمز شهر و بندری است از آسیا، واقع در کنار شمال شرقی جزیره هرمز وچندان فاصله از
ساحل فارس ندارد و در مدخل خلیج فارس است، و به واسطه تنگه هرمز با دریای عمان
اتصال پیدا کرده وقریب سیصد نفر جمعیت آن جا است. وجزیره هرمز سابق مرکز صید
مروارید زیاد بود، که در اطرافش میگرفتند، و اگر چه جزیره چولی(۳) است ولی همان صید
مروارید اطرافش، و خصوصیات مکانیاش که مفتاح خلیج فارس است، باعث اعتبارش گشته،
ولهذا سلطان کوچکی که سابق آن جا را متصرّف بود و به چند برج جزیره را نگاهداری
مینمود، اقتداری داشت، و مدّتی مقرّ دولت پرتقال بود در خاک مشرق زمین، ولی شاه
عبّاس اول در سال ۱۰۳۳ آن جا را به تصرّف آورد و اکنون متعلّق است به دولت ایران
ولی صید مروارید چندان نمیشود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱ ـ افسر ارتش.
۲ ـ میدان جلو سفارتخانه.
۳ ـ بیآب و علف.
مسقط
شهری است از عربستان، حاکم نشین امامت مسقط، فاصله شرقیاش از مکّه معظّمه سیصد
فرسنگ است، طول جغرافیاش از طهران یازده درجه غربی و عرض شمالیاش ۲۳ درجه و نیم،
واقع است در کنار تنگه از خلیج فارس، جمعیتش پنجاه هزار نفر است، و لنگرگاهش خیلی
معتبر است. هوایش سوزان است و غیر سالم. و معبر جمیع امتعه(۱) و اجناسی است که از
هند به خلیج فارس بیاید و مرکز تجارت معتبر و مروارید هرمز است.
عدن
شهری است از ملک یمن، واقع در کنار خلیج ]فارس[، فاصله جنوب شرقیاش از مخا ۳۶ فرسنگ
است، سابق یک هزار نفر جمعیت داشت ولی از وقتی که متعلّق شده است به دولت انگلیس،
خیلی ترقی نموده از حیثیت عمارت و جمعیت و آبادانی، و مکانیّت معتبر دارد در امور
دولتی، و بندری است تجارتگاه خیلی معمور.
باب المندب
باب المندب; یعنی درب سرشک و ندبه، خانزاد در شب جمعه ۲۴ ذیقعده، وقت سحر از آن جا
گذشت. تنگهای است بسیار خطرناک در محلّ اتّصال بحر احمر و دریای عمّان، طولش قریب
هشت فرسنگ است و طول جغرافیاش از طهران هشت درجه غربی است، و عرض شمالیاش دوازده
درجه و نیم، در عرض این تنگه دو کوه کشیده شده و معبر(۲) را بر سه قسمت نموده، قسمت
طرف یسار، خیلی کم عرض است و قسمت وسط خطرش کمتر است. دولت انگلیس آنجا در روی کوه
قراول(۳) و مشعل دواری(۴) قرار داده است برای دلالت گمراهانی که شب به آنجا میرسند.
مخا ـ شهری است از یمن جزو امامت صنعا، واقع در کنار خلیج عربستان که بحر احمر نیز
گویندش، فاصله جنوب غربیاش از صنعا ۴۶ فرسنگ است. طول غربیاش از طهران قریب ۹ درجه،
و عرض شمالیاش ۱۳ درجه و جمعیّتش پنج هزار نفر، بندرگاه معموری است و از دور خیلی
خوش منظر است ولی درونش بر خلاف، مکره طبع است و بد نما، بادهای سوزان دارد و حرارت
بیاندازه. اطرافش ریگ زار است و حول ]آن[ قهوه مشهوری دارد که از درههای اطرافش به
عمل میآید. و حاصل آن جا که علاوه بر قهوه به خارج حمل میشود صمغ(۵) و مَصْطَّکی(۶)
و کندر و پوست و تجارت معتبری دارد.
جدّه
جدّه، شهر و بندر معموری است از حجاز، واقع در کنار بحر احمر، به فاصله دوازده
فرسنگ در مغرب مکّه معظّمه. جمعیّتش قریب ده هزار نفر میشود. کشتی تا نیم فرسنگ
فاصله لنگر میاندازد. قونسول(۷) نشین چند دولت است; از جمله دولت ایران در آنجا کار
پردازخانه معتبری دارد و عمارت آن جا تمام، از سنگ متخلخل(۸) تراشیده است و تا سه ـ
چهار
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱ ـ کالاها.
۲ ـ گذرگاه.
۳ ـ دیدبان.
۴ ـ گردش کننده ـ گردنده و چرخان.
۵ ـ ماده چسبندهای که از برخی درختان خارج و در روی پوست درخت منعقد میشود.
۶ ـ کندر رومی، در فارسی ورماس هم میگویند.
۷ ـ محل استقرار کنسولگریها.
۸ ـ توخالی و بهم ناپیوسته.
طبقه مرتفع میشود. کوچههایش بالنسبه عریض است و مستقیم.
بازارهای وسیع و عریض و معتبری دارد; از اجناس فرنگستان و هندوستان. هوایش بسیار
گرم است و همیشه شبنم دارد، مثل بوشهر و مکّه و مدینه و عموم بنادر دریا، نمیتوان
در هوا خوابید. و در خارج دروازه شمالی، به فاصله قلیل، قبر طویل و عریضی واقع است
منسوب به امّالبشر، وخدّامی دارد ـ نعوذ بالله ـ چه طرّار(۱) و قلاّش(۲) و او
باشند!
خلاصه در طیّ این مسافت، بر سه کشتی نشست; دو کشتی اوّل متعلّق بود به انگلیس،
عملهجات(۳) بسیار مؤدّب، معقول و قاعده دانی داشت. جمعیّت زیادی هم در آنجا راه
نداده بودند. بر حجاج چندان سخت نگذشت، ولی کشتی سیّم که متعلّق بود به پسر مرحوم
حاجی زین العابدین تاجر شیرازی، ساکن بمبئی، عملهجاتِ خارجی بسیار بیادب، نامعقول،
هرزه و طمّاعی داشت. ایشان از بوشهر داخل کشتی شدند. همه به ظاهر مسلمان بودند ولی
از هیچ منکری روگردان نمیشدند. مرتکب انواع قبایح بودند و انواع دزدی مینمودند. با
آن که این کشتی تازه برای حمل و نقل حجّاج دائر شده بود و صاحب بیچارهاش، بسیار
اهتمام داشت در این که این کشتی به نیک نامی معروف شود، تا حجاج به میل و رغبت در
آن وارد شوند، و مِنْ بعد سودها ببرند. بر خلاف رضای او، اجزای نا متناسب و وکلای
غیر دلسوز جمعیّت، بسیاری از حجاج بدبخت را در وسعت قلیلی از انبارها و سطحه کشتی
گنجانیدند.
چه شرح دهم از سختی که بر آن جماعت بیچاره گذشت! جمعی کثیر به سبب عفونت هوای
انبارها و عدم امکان تدبیر در دوا و غذا، مریض شدند و بعضی مردند در آب دریا و شکم
ماهی مدفون شدند.
خلاصه در آن کشتی روزگاری سخت و صعب بر مردم گذشت تا وارد جدّه شدیم و از راه
«سعدیّه» متوجّه مکّه معظّمه گردیدیم.
سعدیّه
سعدیّه احرام گاهی است برابر کوه یلملم که حضرت امیر ـ ع ـ وقتی در مراجعت از یمن
]بودند[ آن جا احرام بستهاند. درّهای است، چاهی در وسط دارد، به عرض سه ـ چهار ذرع
و به عمق چهار ـ پنج ذرع، از سنگِ تراشیده ساختهاند، سه منزل از جدّه دور است و دو
منزل از مکّه معظّمه. در هر منزل چاهی همچنان حفر نمودهاند برای شرب عشایر و اغنام
آنها، ولی آن چه خان زاد ]خانه زاد[ به دقت فهمیده، این است: آن پنج منزل بلکه غالب
منازل بین الحرمین، قابل آن است که نهرها و قنوات در آن جاها جاری نمایند. اغلب
زمینها پر آب است و ناهموار، و به حفر چند پشته چاه، رشته قناتی جاری میشود و
زمینها همه قابل آبادی است ولی نمیدانم باعث(۴) چیست که در این همه قرنهای گذشته،
احدی به خیال نیفتاده که آن اراضی را، به اندک مخارج آباد کند، در آن بیابانها جز
خار مغیلان که
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱ ـ دزد.
۲ ـ ولگرد و حلیهگر.
۳ ـ کارکنان.
۴ ـ انگیزه.
درخت صمغ عربی است، چیزی نروییده و حال آن که میتوان بسیاری از آنها را گلزار و
باغستان نمود.
ورود به مکّه معظّمه
در ۲۶ ذیقعده از طرف جنوب، وارد مکه معظمه شدیم و آن شهری است از حجاز، مقرّ شرافت
کبری، واقع به فاصله هفت فرسنگ در مشرق بحر احمر، طول غربیاش ۱۱ درجه و عرض شمالیاش
۲۱ درجه و نیم، جمعیت ساکنینش قدیم تا یکصد هزار نفر ]ده هزار نفر [میرسید، و در
هشتاد سال قبل رسید به هیجده هزار نفر، باز ترقی نمود تا این زمان رسیده است به
پنجاه هزار نفر، و جمعیت حجاج اضافه بر این است. امسال به تخمین از یکصد هزار
متجاوز بود. کوچههایش خیلی منظم است و خوش منظر، و عماراتش منقّح(۱)، واصل شهر بنا
شده است در چند دره و بر دامنها و شعب جبال اطرافش، لهذا مسطّح و هموار نیست. و
دماغه کوه ابو قبیس شهر را به دو قسمت مختلف نموده، قسمت طرف یمین اعظم است، و عمده
شهر آن جا است و قسمت طرف یسار به وضع قدیم است. اغلب خانهها حصیر است و چینه(۲)
خیلی مختصر و پست و بیقاعده. عمارات شهر اغلب سنگ تراشیده است و تا سه ـ چهار طبقه
میرود و خانهها را صحن و حیاطی نیست، همگی را درب و پنجره به طرف معبر است و تمام
شهر را همان قنات زبیده مشروب میکند ولی این آب، دو ـ سه ذرع از زمین پستتر است، با
دلو بالا میکشند.
کعبه و بیت الله الحرام
عمده آبادی و اعتبار شهر در اطراف مسجد است و بیت الله در وسط واقع شده، به طول و
عرض ده ذرع الی پانزده ذرع. مربع شکل است و ارتفاعش بیش از طول و عرض است، از سنگ
تراشیده بالا رفته. قطعات سنگ اغلب نیم ذرع و سه چارک در یک چارک است و پیراهن سیاه
رنگی از پشم بر او کشیدهاند، وضع خانه نسبت به جهات اربعه منظم واقع شده، یک ضلع
مواجه شمال است و ضلعی مواجه جنوب و ضلعی روی به مشرق، و ضلعی روی به مغرب. و
زوایای خانه را ارکان گویند.
حجر الاسود
حجر الاسود واقع است بر رکن جنوب شرقی، و به ارتفاع یک ذرع و چارک(۳) تخمیناً بر
زاویه خارجه نصب شده، سنگش یکپارچه نیست، قریب بیست قطعه است، در طوق نقره قرار
دادهاند، و آن طوق را بر زوایه نصب کردهاند و سطح حجر هموار نیست، قدری مقعّر(۴)
است و بیقاعده، و لون حجر سیاه مکره نیست، قهوهای رنگ خیلی مطبوع است و رگهای سفید
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 