پاورپوینت کامل کوی یار ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل کوی یار ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل کوی یار ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل کوی یار ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۳۷
مقدمه
مدتها در اندیشه و آرزوی سفر مقدس حج بودم و انگیزه اصلی
این سیر و سلوک را، شوق زیارت شریفترین بنای اسلامی; یعنی
خانه خدا و بیت عتیق در من به وجود آورده بود. با خود
میپنداشتم که بهترین کلید فهم برای درک گوهر وجودی دین
مبین اسلام، درک عبادت الهی و آیین حج است. درک سفر حج و
تحقّق آن، در حدّ یک آرزو بود. اما جوشش درونیِ این خواهش،
در قالب راز و نیازهای مکرر، آنچنان کرد که حتی در
مخیّلهام نمیگنجد. بر این اساس، از اول سال; یعنی از
همان اولین روز سال، سوره نبأ را هر روز تلاوت و به مطالعه
گرفتم و از این کار، سودای بر آمدن سفر حج را در سر
میپروردم. آری، تنها آرزوی این سفر را داشتم. به همین
سادگی با خود اندیشه مینمودم که این سادگی در اعتقادات هم
نعمت بزرگی است; زیرا پذیرش این مطلب که آدمی با خواندن
روزانه سوره نبأ به حج برود، قدری مشکل مینماید. اما غافل
از آن که عظمت حق تعالی و اینکه همه چیز در ید قدرت اوست،
میتواند معنابخش اصلی به این عقیده باشد و بر این پایه،
این دعوت الهی اتفاق افتاد و از رهگذر «همت پاکان
روزهدار» در ماه مبارک رمضان دعوتنامه کنگره عظیم موحّدان
عالم ابلاغ شد.
طلب دیدار
بعضی اوقات در طی سال و در هنگام اذان، در پیش روی تصویر
خانه کعبه، که دور تا دور آن زائران پروانهسان به طواف
مشغول بودند، زار زار میگریستم و در ته دل و از عمق وجود
از او، او را تمنّا میکردم.
آری، به یاد میآوردم که چگونه به زمزمههای یکی از مداحان
اهل بیت، که از لابلای موجهای نوار بیرون میآمد، گوش دل
سپرده بودم و با شنیدن آنها من نیز به گریه میافتادم و
طلب دیدار دوست میکردم.
آمدهایم در خانه تو خانم و… اینکه هر کجای مدینه را که
بو میکنی بوی تو را میدهد و باز صدا اوج میگرفت.
وعده وصال
بعد از آنکه مطمئن شدم توفیق زیارت حرمین شریفین با من
همراه شده، این بیت مولانا را زیر لب زمزمه میکردم:
شه اگر با تو نشیند در زمین
خویشتن بشناس و نیکوتر نشین
و سپاس بیکران بر لطف او که مرا از درگاه خویش محروم
نساخت. به سوی او آمدم تا غبار دل را که زنگار آن روشنیها
را مکدّر نموده، از بین ببرم. قبل از آغاز راه به رسم
مألوف و عادت مأنوس، با خواجه شیراز هم نوا شدم و او بر من
خواند که:
حافظا در دل تنگت چو فرود آمد یار
خانه از غیر نپرداختهای یعنی چه؟
و بر این باورم که هنوز خانه دل را از غیر نپرداختهام و
برای این کارِ بزرگ، نیاز به تمرین و تذکّر دارم. اما
راستی که شوق رفتن را بسیار دارم، گویی کعبه مرا به سوی
خود میخواند و به نشاط میآورَدَم:
جمال کعبه چنان میدواندم به نشاط
که خارهای مغیلان حریر میآید
ورود به مدینه
بسیار باور نکردنی دیدم که با وسیلهای پیشرفته، در حال
عبور از بارگاه نبوی هستم. بارگاه نبوی مانند نگینی سرا پا
نور بود و درخشندگی خیره کنندهای داشت. وقتی سفرنامههای
حجّ گذشتگان را میخواندم، در آنها بسیار اشاره شده بود
که بعد از دو ماه بالاخره دیده به جمال بارگاه نبوی روشن
شده است. اما این بار در فاصله کمتر از سه ساعت راه تهران
ـ مدینه طی شد. در آن دم که به بارگاه نبوی خیره بودم،
ناگاه بغض در گلویم ترکید و اینجا بود که بسیاری از
عزیزان را یاد کردم و بر رسول بزرگوار و دوست و امین و
برگزیده خدا سلام همه را رساندم و بهخاطر آوردم که چگونه
بسیاری از کسانی که از آنها خداحافظی میکردم التماس دعا
داشتند و این که من در این سفر، با خود و خدا عهد بسته
بودم که برای خود دعا نکنم و تنها برای دیگران اقوام و
آشنایان برای ایران و مردم دوست داشتنی آن دعا کنم.
حرم نبوی
امروز صبح دلم طاقت نیاورد که استراحت کنم، به همین دلیل
روانه حریم حرم نبوی شدم. از همان آغاز سفر، عشق عجیبی به
مدینه و قبّه الخضرای نبوی پیدا کردم. مدینه سرزمینی است
که نقش پای رسول گرامی اسلام در جای جای آن وجود دارد و
سرزمینی است که هرکس بر آن پای نهد، گویی پای را بر عرش
اعلی گزارده است; چرا که این جایگاه نورانی را بانوی یگانه
اسلام; یعنی دخت نبیّ گرامی، حضرت فاطمه۳ با قدوم خویش
زینت داده است و آن سوتر، قبور خاموش ائمه بقیع و دیگر
بناهای تاریخی; مانند مسجد قُبا، مزار حمزه سیدالشهدا،
مسجد ذوقبلتین و… همه دلالت بر اهمیت و ویژگی مدینه
دارند. به حرم نبوی که وارد شدم، شور و هوای نهفته در
فاصله بیت و منبر حضرت رسول را دریافتم. گویی برکت این فضا
همانند بخار بر روح و جسم هر دلدادهای جاری و روان است.
چون عشق حرم باشد سهل است بیابانه
آمدیم به مسجدالنبی، نماز عشا آغاز شده بود. بعد از نماز
آرام آرام از جمعیت نمازگزاران کاسته شد و رفتیم نزدیک درِ
خانه حضرت زهرا۳، فرصت بسیار استثنایی بود که برایم فراهم
شده بود. در آنجا چندین بار دلم شکست و گریه سر دادم و
برای خانواده و فرزندم نماز خواندم. ربع ساعتی در آن خلوت
سپری شد. برای استادانم در آنجا بسیار دعا کردم. از آن پس،
آمدیم سوی بقیع و همراهان ما دو تن از مداحان خوش لحن و
ندایی هستند که وجودشان بسیار مغتنم است. یکی از آنها
وقتی که زائران در کنار نردههای بقیع جای گرفتند، با نوای
حزن انگیزی ناله سر کرد. من در آن لحظات حال و هوای خاصی
داشتم و در آفاق سیر میکردم. ماه نیز در بالای سر بود و
قرص کامل شده آن، در شب پانزدهم ذی قعده، مهتابی فراموش
نشدنی را با خود همراه داشت. در این حال مداح آغاز کرد:
غبار صحن تو بر درد جان دواست بقیع
خرابههای تو باغ بهشت ماست بقیع
قسم به چار امامی که در بغل داری
برای ما حرمتت مثل کربلاست بقیع
مدینه غرق چراغ است پس چراغ تو کو
چراغ تو دل سوزان مرتضی است بقیع
قویترین سند مظلومی علی در تو
عذار نیلی دخت مصطفی است بقیع
آرام آرام سرها به جیب فرو رفت و نالهها سر گرفت. آرام
آرام دلها روانه کوی دلدار گشت و خاطرات روزگار مدینه صدر
اسلام تداعی شد. وقتی در بقیع هستی، ناخودآگاه کربلا را
نیز در ذهن مرور میکنی. حضور در مدینه، در شهر رسول
بزرگوار و شهر علی، شهر ایمان و حدیث، حضوری بسیار مغتنم
است. در این حال مداح دیگر آغاز کرد و زبان حال مرا سر داد
که:
ای دوست در بهشت مرا راه دادهاند
پروانه زیارت دلخواه دادهاند
صدها هزار سوخته دل بود و زان میان
در روضه مدینه ترا راه دادهاند
سوگند میخورم به گل روی مجتبی
کاین جا به خار منزلت و جاه دادهاند
این لحظهها غنیمت عمر من و شماست
غفلت مکن که فرصت کوتاه دادهاند
سوغات ما سوی وطن عطر فاطمه است
عطری که با نسیم سحرگاه دادهاند
دلها شکسته شد و اشکها روان گردید و در آن حال، بسیاری
از عزیزان و ملتمسین دعا را یاد کردم. اینجا بود که طنین
قطعهای زیبا در وصف امام زمان فضای بقیع را معطّر کرد:
همه جا بروم به بهانه تو
که مگر برسم درِ خانه تو
که تویی درمان همه دردم
همه جا دنبال تو میگردم…
قبر امّالبنین
صبح برخاستم و نماز را خواندم و عازم حرم شدم. در بقیع
سلامی به امامان معصوم: دادم و برای آنها فاتحه خواندم.
سپس به کنار قبر امّالبنین مادر حضرت ابوالفضل العباس
رفتم. در آنجا ناخودآگاه بهیاد حرم باشکوه او در کربلا
افتادم. همان حرمی که روبهروی حضرت حسین بن علی، برادر
شهیدش در کربلا واقع شده است. لحظهای را در ذهن مجسّم
کردم که در آن حال خبر شهادت حضرت ابوالفضل را به مادرش
داده بودند و او در عجب بود که چگونه توانستهاند فرزند
برومندش را به شهادت برسانند! با آن حیرت برای این مادر و
فرزند دعای فراوان خواندم و بر روح تابناک آنان درود
فرستادم. به هتل بازگشتم و هر بار که از هر پنجره هتل، به
بیرون مینگرم قبرستان بقیع را میبینم و در کنار آن
گلدستههای شکوهمند مسجدالنبی را که بر آسمان مدینه
نورافشانی میکنند. بارگاه سید عالم و نبی خاتم و پیامبر
عظیمالشأنی که با دستان تهی و تنها با توکّل و توسّل به
حق، دین خدا را در بدترین محیط اجتماعی و سختترین وضعیت
جغرافیایی گسترش داد.
آری، مدینه در کنار من است و بقیع را از پنجره میبینم.
آنجاست که آرامگاه نبی و بارگاه امامان معصوم شیعه، هر
کدام صفحات و لحظاتی از تاریخ اسلام را بازسازی میکنند.
صبح زود دوباره عازم حرم نبوی شدم تا نماز را همراه با هم
اتاقیام در آنجا بخوانیم. اینکه گفتهاند: «کاروان
نیکبختی در صبحگاهان بار خود را میبندد» حرف پرمعنایی
است. نماز را در پشت بام مسجدالنبی خواندیم و پس از خواندن
زیارتنامه، باز هم آمدیم سوی بقیع…
میهمان رسول الله
امروز چند روزی است که میهمان رسول الله در مدینهام.
میهمانی فقیر و ضعیف در نزد میزبانی محتشم و مکرّم که او
را با تمام کاستیها و نقصانهایش بر سر سفره خود نشانده
است. سفرهای است پر از اطعام معنوی پر از شفا و اکسیر که
مس وجود را به کیمیا بَدل میکند، اما چه میتوان کرد:
گوهر پاک بباید که شود قابل فیض
ور نه هر سنگ و گِلی لؤلوء و مرجان نشود
امروز در سخنرانی یکی از علما در محل بعثه شرکت کردم. در
آغاز مجری برنامه خطاب به زائران مدینه خواند:
اشکم به رخ خونم بدل آهم به سینه است
ای زائرین ای زائرین اینجا مدینه است
اینجا مراد از قبه الخضرا بگیرید
اینجا سراغ تربت زهرا بگیرید
در بین آن محراب و منبر جا بگیرید
توشه زقبر مخفی زهرا بگیرید
اینجا قدم بر عرش اعلا میگذارید
چون پای جای پای زهرا میگذارید
سخنران در پایان کلام خود دعاهای پرمعنایی را زمزمه کرد:
خدایا! به مقام نبیّ بزرگوار اسلام، جوانان ما را از خطرات
حفظ گردان. خدایا! امیدهای آینده کشورمان را از اعتیاد و
فحشا محافظت فرما. هم آنها را در دامن تقوا وفضیلت و عشق
به اهلبیت: به سر منزل نجات برسان و عواقب امور ما را ختم
به خیر گردان.
دعای کمیل در مدینه
برای بر پا شدن دعای کمیل، مقدمات کار و اطلاع رسانی انجام
شده بود. کاروانها از گوشه و کنار شهر مدینه بهراه
افتاده بودند. عَلَمداران کاروان، هر کدام با حال و هوایی
خاص راه را برای رسیدن به مکان دعای کمیل میگشودند و
زائران خود را به راهنمایانی که در کنار بقیع منتظرشان
بودند، میسپردند. گویی هر عَلَم کاروان به قول سعدی به
دنبال یار آشنا ولی گمشده خود بود. یار آشنای ناپیدا حضرت
زهرا۳. جمعیت هر لحظه در فاصله مسجدالنبی و بقیع متراکمتر
میشد. زنان در یک سو و مردان در سوی دیگر. گذرگاه میان
بقیع و حرم نبوی مملو از زائران ایرانی و برخی شیعیان عرب
زبان از کشورهای عربی بود. بالأخره در ساعت ده شب، نغمه
داودیِ مجریِ برنامه ذهن و ضمیر همگان را به خود معطوف کرد
و در آن سکوت تفکرآمیز طنین انداز فضا گردید. رفته رفته
روح و روان حضار برای یک تجربه معنویِ شگرف در جایگاهی
منحصر به فرد آماده میشد. مقدمه که به پایان آمد، آیاتی
از قرآن کریم قرائت شد. قاری، آیه مشهور (قُلْ یَا
عِبَادِی الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَی أَنْفُسِهِمْ لاَ
تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَهِ اللهِ إِنَّ اللهَ یَغْفِرُ
الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ
الرَّحِیمُ)(زمر:۵۳) را برای تلاوت انتخاب کرده بود و
برای همین آیه بود که با آغاز کلمات اوّلیه آن، زائران
واکنش فوق العادهای از خود ابراز داشتند که برایم نکته
سنجی و آگاهی آنان را معرفی میکرد. در این آیه خداوند
میفرماید: «ای رسول، بدان بندگانم که اسراف بر نفس خود
کردند. بگو هرگز از رحمت خدا ناامید نباشید البته خدا همه
گناهان را (چون توبه کنید) خواهد بخشید. که او خدایی بسیار
آمرزنده و مهربان است.»
آری این نشانهها و آیات، همانند چشمهای جوشان و زلال
تابان کننده روان و روح آدمی است. این بار بعد از آوای وحی
و زنگ کلام الهی، نغمه سرایان اهل بیت با سرمایهای از
احساسات پاک و لطیف شرکت کنندگان در دعا، فارغ از هر گونه
تعلق در سایهسار حضور میزبانی محتشم، چون نبی مکرّم اسلام
و پذیرایی روح نواز عصارههای دین و امامت و بالاخره در
حضور ناپیدای پیدا، حضرت فاطمه زهرا، در سرزمین پاک مدینه،
لب به سخن باز کردند و در اندک زمانی، قفل دلها را; شاه
کلیدهای عشق و علاقه به بزرگان دین گشودند و آوا برآمد که:
ای زائر دلسوخته شهر مدینه
ای عطر سرشک تو روان بهر مدینه
ای داشته بر آل نبی عرض ارادت
این شهر بود شهر نبی شهر عبادت
ای دوست نگهدار ز جان حرمت او را
در هر قدمی بوسه بزن تربت او را
زینت بده با شمع دعا محفل خود را
تطهیر کن اینجا ز گناهان دل خود را
چون بود تو را آه نفسگیر به سینه
دعوت ز تو کردهاست بیایی بهمدینه
اینجا همه خاطره تا آینه گردد
یاد آر کسانیکه تو را بدرقه کردند
اکنون تو و این سوز دل و آتش سینه
ای آمده با دعوت زهرا به مدینه
ای ترک وطن کرده تو را سوز دل اینجاست
همراه تو عطر نفس یوسف زهراست
در هر نفست بوی مناجات مدینهاست
این فیض بصیرت همه سوغات مدینه است
لحظه به لحظه، به گوش رسیدنِ اشعار با ترکیدن بغضها در
گلو مصادف میشد و دستها در شب صاف و فراموش شده بقیع به
آسمان روانه میشد. بیقراری بیقراران دم به دم افزون
میشد و با… بر میآمد که:
هم طلب از تو اجابت هم ز تو
ایمنی از تو مهابت هم ز تو
و بدین سان اشک روان، آه سوزان، دل پاک و روح لطیف
دردمندان شفا بر سفره وجود هر یک از دعاکنندگان آماده
گردید تا هر یکی با گوشه تبسّم از راز سر به مهر خود در
نزد معبود رازگشایی کند. راستی این چه سرّی است که در
لحظات دعا و آنهم در این مکان مقدس، دلها آنچنان ظرفیتی
مییابد که همه را دعا میگوید. از خود میگذرد و برای غیر
دست به دعا میشود; زیرا دریافته که دعا برای دیگری دارای
شأن ویژهای است که درس عملی آن از خود گذشتن و ایثار است.
طنین دلنواز دعا اوج میگیرد. قاری دعا از تمام زیباییهای
کلامی و آهنگین با تسلّط کافی بهره میبرد و یکنواخت و
موزون و هماهنگ، راه اوج اندیشه را از پلههای ناپیدای
کهکشان معنوی جانها دنبال میکند. مگر نه این است که این
دعا، آن هم در این مکان مقدس، برای هر زائر تنها یکبار
میسّر خواهد بود. پس این جان لحظه صعود به بالاترین معراج
روحی و دست یافتن به تجربههای معرفتی پایدار است. گریه و
ناله امان نمیدهد. پیر و جوان میگریند. جمعیتی یکدست و
همدل، از چهار گوشه سرزمین ایران، گویی دعای کمیل را با
حال و هوای دیگری میخوانند. کسان زیادی را میبینی که
ایستاده گریه میکنند. بعضی بدون داشتن نغمهای از دعای
کمیل آن را همگام با خواننده دعا قرائت میکنند. بعضیها
سر را به زیر گرفتهاند اما سینهای پر گفتگو دارند و برخی
دیگر آسمان را مینگرند نگاهی به گنبد خضرای نبوی و نیم
نگاهی به بقیع میاندازند و دست را به آسمان میبرند. عجب
است که اینجا کسی نومید نیست و همه مراد خود را میطلبند و
میخواهند و البته که شأن چنین مکانی همین است:
به ناامیدی از این در مرو امید این جاست
فزون ز قفلهای در کلید اینجاست
دعا به پایان میآید و دیگر مداح اهلبیت احساسات پاک و
عارفانه را بر رشتههای کلام، همانند پیک آشنا روانه
دلهای حاضران میکند. آخرین صدا صدای آشناست، صدای جبهه
جنگ است. صدای شهید و شهادت; صدایی که عطر و بوی کربلا
دارد. صدای حاج صادق آهنگران که خود یاد سالهای جنگ و
دفاع مقدس است. او میخواند:
مدینه! تو را عقدهها در دل است
اگر چه خداحافظی مشکل است
خداحافظ ای بهترین سرزمین
خداحافظ ای قبر امّ البنین
خداحافظ ای کبریا را حبیب
خداحافظ ای چهار قبر غریب
مدینه بمان در غم دائمت
چه شد کوچههای بنی هاشمت
خداحافظ ای غرق انجم شده
خداحافظ ای تربت گمشده
خداحافظ ای سجدگاه همه
خداحافظ ای خانه فاطمه
خداحافظ ای شمع هر انجمن
محلّ نماز حسین و حسن
به خاک تو ای آرزوی همه
بود جای پیشانی فاطمه
اگر میهمان بدی بودهام
به دامان پاک تو رخ سودهام
از این درگهت با چه حالی روم
مبادا که با دست خالی روم
اگر خواهی از خود جدایم کنی
کرم کن که عبد خدایم کنی
صفایی دگر بر روانم بده
امام زمان را نشانم بده
بناچار اگر میروم زین حرم
مبادا بود نوبت آخرم
اگر چه به وقت وداع همه
شنیدی زهر زائری زمزمه
دلش از شرار غم افروختی
به وقت خداحافظی سوختی
همان شب که با گریه و شور شین
خداحافظی کرد با تو حسین
چه باشد مرا هم عطایی کنی
چو مولای خود کربلایی کنی
باز فرود و فراز احساسات را در دلها میبینی، همه با دوست
نجوا میکنند و زبان حال زائر رسول الله را چنین مینمایند
که:
یا رب به مقامت آبرویم دادی
در چشمه عشق شستشویم دادی
خواهم به محمد که گناهم بخشی
چون راه به کوی این نکویم دادی
دعا طبق یک برنامه منظم و دقیق به پایان میرسد. مجری
برنامه توصیههای لازم را میکند و به زبان عربی از
کارگزاران حرم نبوی و نیروهای پلیس سعودی تشکّر مینماید.
مردم بعد از دعا شادمانه گام بر میدارند، گویی سبکبال
شدهاند. دلها صیقل یافته و اشکها جاری شده است. حال و
هوا فرق کرده و همه خشنودند که در سرزمین پیامبر توفیق
خواندن این دعا را یافتهاند.
در جریان گفتگو، با دوستان، بیان میشد که حتی در زمان
پیامبر و در زمان امیرالمومنین هیچگاه چنین اجتماعی گزارش
نشده است و به همین دلیل باید این واقعه را مبارک و میمون
دانست. حال که دعا تمام شده، زائران به سوی کاروانها در
حرکتند. در اینحال پیر زن زائری را میبینم که با داشتن
کبر سن و قد خمیده، پوستههای شکلات را از زمین جمع
میکند. دهها تن از زائران دوربین در دست لحظههای کشف
شده و سیال و دیر پای این اجتماع روحانی را ثبت میکنند.
عَلَمهای کاروانها رو به هوا شدهاند و هر کدام از
علمداران با تیر نگاه، تا دوردستها را میشکافند تا
زائران خود را پیدا کنند. این دعا حاصلش به دست آوردن توشه
معنوی برای عزیمت به مکه و کعبه است.
تأثیر دعای کمیل و گریه و زاری مردم
اکنون دعا به پایان آمده و من با خود در حیرتم برای آن همه
ابراز احساسات زائران. باید بنویسم که انصافاً گریه و زاری
مردم را به اینگونه تاکنون ندیده بودم و صدای نالهها در
قسمتهای مختلف دعا هیچگاه فروکش نمیکرد و در انتهای دعا
به اوج میرسید. این همان تبلور عینی این پیام قرآنی است
که بیان میدارد: (ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً
وَخُفْیَهً) یعنی «خدا را با ناله و تضرّع و با صدای آهسته
بخوانید». و یا در جای دیگر آیهای که در انتهای سوره
فرقان آمده است، آنجا که خداوند خطاب به مردم میفرماید:
(قُلْ مَا یَعْبَأُ بِکُمْ رَبِّی لَوْلاَ دُعَاؤُکُمْ);
«بگو ای رسول، اگر دعا و ناله و زاری شما نبود، خداوند به
شما توجه و اعتنایی داشت؟»
احرام در مسجد شجره
بعد از ظهر، مدینه را که همانند روحی گرامی دوست داشتم،
ترک کردم. باید به مسجد شجره رویم. میقات اهل مدینه. به
همین دلیل غسل زیارت کردم و ساعت شش و سی دقیقه عصر بود که
با لباس احرام به مسجد شجره شتافتیم و در آنجا احرام بر تن
این نوای نظامی را با حضرت دوست نجوا کردم.
احرام گرفتهام به کویت
لبیک زنان به جستجویت
احرام شکن بسی است زنهار
ز احرام شکستنم نگهدار
و شعار تلبیه را تکرار نمودم; «لَبَّیْکَ، اللّهُمَّ
لَبَّیْکَ، لَبَّیْکَ لا شَرِیکَ لَکَ لَبَّیْکَ…».
آری، خدای من! آری، خدای من، شریکی برای تو نیست. آری،
خدای من، همانا حمد و نعمت برای تو است. سلطنت برای تو است
و شریکی برای تو نیست.
نماز خواندم و نیت عمره تمتّع کردم و از این پس باید مراقب
باشم که از احرام خارج نشوم.
در راه مکه
راه طولانی مدینه تا مکه کم کم داشت کوتاه میشد. در میان
راه، با یکی از دوستان بحثهای عرفانی داشتیم و ایشان از
پدرشان و عارف بزرگ مرحوم شیخ رجبعلی خیاط نکتههایی را
بیان میداشتند. ساعت دو شب، در یکی از توقفگاهها
ایستادیم. دست اندرکاران امر حج، در بین راه برای همه
زائران کیسههایی را که محتوی صبحانه بود، آماده کردند و
به ماشینها تحویل دادند. شعار معروفی که در گوشه و کنار
مراکز مرتبط با حج دیده میشود این است که «شرفنا خدمه
للحجاج» و مفهوم آن نیز واضح است: افتخار ما خدمت به حجاج
است. نوجوانان زیادی برای گردش امور حج به کار گرفته
شدهاند و جنب و جوش آنها در چشم زائران دیدنی است. حج به
عنوان یک مراسم بسیار بزرگ کشور عربستان را در این موسم به
حرکت در آورده و سکون و رکود را برای شهروندان و دست اندر
کاران بی معنی نموده است. بهطوری که شبانه روزی همه
فعالیتها جاری است.
دیدار با کعبه
ساعتی از نیمه شب گذشته است. در مقابل هتل توقف کردیم.
ساکها و چمدانها را از اتوبوس برداشتیم و روانه طبقه ششم
شدیم. وضو ساختیم و همراه با دوستان، حرم الهی را برای
انجام اعمال در پیش گرفتیم. با خودم نیت کرده بودم که به
محض رسیدن به حریم خانه دوست، بوسه بر کف آن بزنم. از باب
السلام که وارد شدم، در انتظار دیدار آن محبوب دلها بودم
و توقفی در محوطه بیرونی خانه داشتم. نشستم و بوسهای بر
کف سنگهای محیط خانه زدم و خدا را برای این دعوت سپاس
بیکران گفتم. در همان حال که از مسیر صفا و مروه گذشته
بودیم، یکی از دوستان با نوای دلنشین خود چنین میخواند:
من فراری بودم و کشوندیام
با بدیهام تو خونت نشوندیام
به کسی چه مربوطه خوب یا بده
واسه صاحبخونه مهمون اومده
آخه من کجا طواف این خونه
قربون لطف تو ای صاحبخونه
و من هم زمزمه کردم:
من همون بنده نافرمونتم
هر چه که باشه بازم مهمونتم
کی شنیده تا حالا صاحبخونه
رو شو از مهمون خود بگردونه
کعبه
گوشهای از جمال کعبه پیدا بود و من باز بوسه بر کف حرم
میزدم و آرزو میکردم که: «کاشکی خاک حریم حرمت میبودم».
برخاستیم و به سوی حرم خرامیدیم و از منظری، وجهی از کعبه
هویدا شد. آری، خدای من، لبیک. با خود نجوا میکردم:
من خاک حریم حرمت بوده و هستم
شرمنده ز لطف و کرمت بوده و هستم
در کوی سلیمانی تو جای گرفتم
چون مور بهزیر قدمت بوده و هستم
نالهها و ضجّهها سر گرفت. بهراستی که مزد نالهها و
نجواها همین فیض حضور و جرعه نوشی در بزم عاشقان جمال اوست
اگر آن استغاثههای خالصانه نبود، دیداری هم در کار نبود و
حال که اینجایی میبایست شکرگزاری را از سر صدق بهجای
آوری. پیرامون حرم که به طواف مشغول بودم حاج آقایی روحانی
بیان میداشت که در آسمان چهارم فرشتگان به دور همین خانه
طواف میکنند. رفتم به درگاه کعبه و در این درگاه بودم که
این آوای زیبای خواجوی کرمانی در خاطرم جاری شد:
ما به درگاه تو از کوی نیاز آمدهایم
به هوایت ز ره دور و دراز آمدهایم
داشتم به خانه مینگریستم که خیلی از عزیزان را بهخاطر
آوردم و از خداوند خواستم که سلامتی را برای آنان ارمغان
حیاتشان قرار دهد. در این راز و نیاز بودم که یکباره
سینهام سنگین شد و بر گونههایم اشکی روان گردید و دلم به
آرامی شکست. آری، طواف در مطاف باز هم ثمر داد. لحظهای که
آدمی دل را روانه میکند، لحظه رهایی است. لحظه پرواز روح
است. در پایان شب میدیدم که مردم همچنان پیرامون خانه خدا
با اشتیاق بیشتری در طوافاند. به زبان ساده به دوستم
گفتم: قربون خدا برم که کورهاش هیچگاه بیهیزم نمیماند.
سعی میان صفا و مروه
سعی یادآور تلاش هاجر برای جست و جوی آب است که بر دهان
تشنه اسماعیل نهد و هروله حالتی میان راه رفتن و دویدن است
که یادآور تلاش و سعی هاجر در بیابان لم یزرع و بی آب و
حیات است که میان دو کوه صفا و مروه بر هاجر گزارش شده
است.
حجرالاسود، یمین الله
صف طولانی برای بوسیدن حجرالأسود به پا شده بود.
شیرینترین تصویر خانه خدا این است که تعطیلی بردار نیست.
همواره کوره پرشعلهای گرما بخش جویندگان و طواف کنندگان
خانه عشق است. اینجا خانه عشق است که گرمای موتور خانه آن
از سوز دل عاشقان و رهروانی است که در حریمش پروانه سان
طواف میکنند. اینجا مدار و مرکز هستی است که همانند
مغناطیسی گیرا و جاذب در شعاع عالم، ذرّات را از گوشه و
کنار به دور خود میکشاند. گویی طواف به دور این خانه
مبنای عادت و یادگیری ندارد، بلکه هرکس که بهدور آن
میرسد، به طور غریزی حرکت دوّار خود را آغاز میکند و
حالت حیرانی و سرگردانی را تجربه میکند تا برسد به آن
نقطه وصل.
جمله حیرانند و سرگردان عشق
ای عجب این عشق سرگردان کیست؟
نماز را در حِجر اسماعیل خواندم. حجر جایی است که یک کنیز
سیاه به نام هاجر با تعداد زیادی از پیامبران در آن
خفتهاند و توفیق همنشینی ابدی با کعبه را یافتهاند.
اینجا نماز خواندن کرامت فراوان دارد. سپس از حجر بیرون
آمدم.
تأثیرات حج
سفر معنوی حج تأثیر به سزایی در روحیه زائران دارد. اصولاً
دیدن خانه توحید و بارگاه رسول الله تأثیر مرئی و نامرئی
خود را بر افراد میگذارد. حال اگر فردی خودش جوینده و
طالب واقعی باشد و زمانی که در خانه خدا و حریم مقدس آن
پای میگذارد، سر تا پا عشق به او باشد. حظّ و بهره معنوی
سفر با هیچ لذتی دیگر قابل قیاس نیست. فضای آرام حرم نیز
دوست داشتنی است، گویی وقتی قصد حرم میکنی در جلوی درِ
ورودی آن، همه ناراحتیها و همه نگرانیها را بیرون از
مسجد مینهی و به سوی آن امید دل روانه میشوی. در اینجا
حکایت آن فرد بینوایی را داری که به گدایی در خانه شاه
آمده است. لحظهای با دوستان بر پلههایی که از آنجا بید
وارد محوطه مسجد الحرام شد، درنگ کردیم و ملتمسانه با خیره
شدن به کعبه این رباعی را به خاطر آوردم:
از دیر به سوی کعبه میآیم باز
از اهل حقیقتم نه از اهل مجاز
جان در کف و دل در آستین میآیم
سویت به هزار حاجت و عجز و نیاز
آری، نگاه کردن به خانه دوست از این منظر زیبا است و به
دنیایی میارزد و این فضای قدسی به خاطر تأثیر نامرئی خود
بر ذهن و روح، آدمی را تا مدت مدیدی بیمه میکند و در
روایات آمده است که هرکس در کعبه پای گذارد درهای رحمت به
روی او گشوده میشود.
حرم و عظمت آن
حرم بسیار شلوغ بود. پیر مردی را دیدم که با پاهای معلول
خود بر روی دستها افتاده و در حال طواف است. در آنجا بی
درنگ به فکر نعمت سلامتی افتادم و هزاران بار در یک کلمه
شکر حضرت باری تعالی را نمودم. طواف نمودم و نماز طواف را
در پشت مقام ابراهیم خواندم اما چه سود؟ ای کاش کعبه حقیقی
دلها سامان یابد و آن نفس پلید نتواند بر من چیره شود. ای
کاش که در این فضای مقدس بهرهای معنوی در طول عمر عایدم
شود; زیرا به زودی باید این حرم الهی را ترک نمود و تا به
حال آدمی در نمییابد که در کنار چیست! هنگام فراق در
مییابی که در کنار چه گنج پر بهایی بودهای و آن است که
کار حج واقعی است و کار آهنگ دل است. شب بعد نیز آمدم به
حرم و بعد از نماز طواف کردم و این بار به نیت امام سجاد
که دعاها و نیایشهای زیبای او برایم همیشه در ردیف بهترین
زمزمهها بوده، طواف کردم و بعد برای حضرت فاطمه۳ و پیامبر
بزرگوار اسلام۹ نماز خواندم و در آن حال با نگاه کردن به
فاصله بین درِ خانه خدا و حجرالأسود آرزوی قبولی حاجات
کردم و در آن حال نجوا میکردم که اگر چه بندهای نبودم که
خدا را با اعمال خویش راضی کنم که همین لحظات، همین بیت و
همین فضا را در ذهن ثبت خواهم کرد که روزی، روزگاری در
آنها اهل بیت را یاد نمودهام و بر این اعمال، خدا را نیز
شاهد و ناظر میگیرم.
حرم الهی در شب
شبهای حرم الهی بسیار شورانگیز است. گویی هر لحظه حضور در
حرم برابر با حضور روزها در خارج از حرم است. در حرم به
درگاه بینیازی میروی که یگانه و واحد است. در این حریم
است که کعبه تماشاگه همه است و تو نیز سوال حافظ را
میخوانی که:
یا رب این کعبهمقصود تماشاگه کیست؟
که مغیلان طریقش گل و نسرین من است
نماز را خواندم و قرآن به دست وارد مطاف شدم و طلب نیاز
کردم که خاک در دوست کوی نیاز است و ما همه نیازمنده آن
درگاه:
نیازمند بلاگو رخ از غبار مشوی
که کیمیای مراد است خاک کوی نیاز
در آنجا از خداوند خواستم که مرا از گفتن سخنان بیهوده،
غیبت و پرداختن به چیزهای خُرد و حقیر نجات دهد.
گردا گرد کعبه
نسیمی روح بخش و نغمهای سعادت آفرین آدمی را در کانون
توحید به سوی خویش میخواند و این همه، از کرامت و دلاوری
و پایمردی ابراهیم است و آدمی را سزاست که در مقام یک
زائر، حج با معرفتی را بهجای آورد که اگر ورای این ظواهر
و مناسک نمادین، آدمی در نیابد که آن سوی این علائم چه
رازی نهفته است، بدون شک اعمالی ظاهری بهجا آورده است. در
این حال بود که نیت طواف برای حضرت ابراهیم کردم و بعد از
انجام طواف، نماز خواندم. آن گوینده چه زیبا در دستگاه
دشتی این دو بیتی را میخواند و وصف حال بسیاری از زائران
حریم الهی را بیان میکند:
اگر اذنم به این درگاه دادند
اگر جایم به بیت الله دادند
زنم فریاد تا مردم بدانند
بر این آلوده اینجا راه دادند
و این زبان حال من است که بر آلودگی خویش، بیش از هرکس
دیگری (جز خدا) آگاهم. لذا از زبان یکی از سالکان اهل دل،
این زبان حال را در بارگاه کبریایی خداوند نجوا میکنم تا
شاید در کشکول گداییام چیزی قرار دهد. مرحوم میر خانی
سروده است:
یارب ز تو من امان و ایمان خواهم
آسایش جسم و راحت جان خواهم
بر درد و غم و رنج تن و جان همه
از حضرت تو دوا و درمان خواهم
اینجا در این بارگاه، چهرهها چه اندازه خاشع و فروتن
میشود. همه مورند در بارگاه سلیمان، همه ذرّهاند در
طوفان، اما این خرسندی و خشنودی را با چیز دیگری عوض
نمیکنند. پیرامون کعبه، این ابیات از حافظ را مرور
میکردم.
ذره خاکم و در کوی توام وقت خوش است
ترسم ای دوست که بادی ببرد ناگاهم
پیر میخانه سحر جام جهان بینم داد
وندر آن آینه از حسن تو کرد آگاهم
و چقدر مقام ذره بودن در این بارگاه نامتناهی پر ارج است.
پیرزن و نگاه به گلدسته بیت الله الحرام
در کنار خانه دوست، صحنهای را به خاطر آوردم که برایم
شورانگیز بود. روزی در جلوی هتلی دیدم پیرزنی از هموطنان
ایرانی، در آفتاب نیمروز با چادر مشکی نشسته است. از روزن
نگاه خویش پنجرهای به سوی کوی دوست گشودم، وقتی جهت نگاهِ
او را دنبال کردم، دریافتم که از آن زاویه یکی از
گلدستههای مسجدالحرام پیداست. پیرزن گویی توان نداشت راه
هتل تا حرم را بپیماید و در آن ظهر داغ به سوی حرم روانه
شود. بنابراین، نیایش خود را با معبود در این حالت جست و
جو میکرد. دائماً با خویش سخن میگفت و به دوست روانه
میکرد. چه شوری بود! گفت وگوی او، یک لحظه قطع نمیشد و
پنجره گشوده شده به سوی دوست همچنان باز بود و ما در حسرت
ذرهای از این حالات اصیل عرفانی و عاشقانه. بگذریم، طواف
به جا آوردم و باز برای سلامتی عزیزان نیت طواف کردم. به
سراغ قرآن آمدم اما با چشمهای سنگین. نتوانستم جزئی از آن
را به پایان ببرم و به هتل بازگشتم. نوبتی دیگر فرصتی دست
داد و در کعبه برای استادانی که حق بسیار بر گردن من
دارند، طواف نمودم و نام همه آنها را بر زبان جاری کردم و
برای همه آنها سعادت و تندرستی و سامان دنیا و آخرت را
مسألت نمودم.
بههر صورت، آنچه که مردم دارند، از برکت وجود استادانی
است که در محضر آنان خوشه چینی کردهاند. در حرم جمعیت
بسیار خوبی وجود دارد که به راز و نیاز مشغولاند. لختی که
درنگ کردم، دیدم در گوشه دنجی آرمیده است. یکی آب زمزم
میآورد، دیگری زائر جوانی است که پیرمردی را همراهی
میکند و آن یکی نیز چرخ زائر دیگر را هدایت میکند.
دوباره طواف نمودم و این بار برای امام حسن عسکری۷; امام
بزرگواری که براساس تاریخ زندگی ایشان، به خاطر جور حکام
زمان نتوانستهاند سفر حج را انجام دهند، طواف نمودم.
حطیم، جایگاه توبه و برآمدن حاجات
روحانی کاروان در ضمن سخنانش میگفت: فضای موجود میانِ درِ
کعبه تا حجرالأسود را «حطیم» گویند. در این فاصله بوده که
حضرت آدم (ابوالبشر) از کرده خود توبه میکند و آنگاه که
پاداش خود را میطلبد، خداوند بزرگ به او میگوید: اگر
فرزندان تو تا قیامت در این مکان توبه کنند از آنان
پذیرفته میشود و اگر عرض حاجت خود را در این مکان بیان
دارند، به اجابت میرسد.
وقتی به کعبه رسیدم و در مقابل حطیم ایست
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 