پاورپوینت کامل بوسه بر خال لب دوست ۳۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل بوسه بر خال لب دوست ۳۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل بوسه بر خال لب دوست ۳۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل بوسه بر خال لب دوست ۳۱ اسلاید در PowerPoint :
۳۱
چند کلام با مهربانان دبیرخانه جشنواره
من برایکسی نمینویسم. برای تنهایی های دل شیدایی، که پشت
پنجره های بقیع، در پای ستون توبه، در میقات، طواف، مسعی،
عرفات، مشعر و منا به جا ماند، مینویسم.
برای خودم و برای «دور ماندن از اصل خویش» مینویسم و
مجنون وار، «روزگار وصل خویش» میجویم و می دانم همه
آنانکه نوشته اند، شایسته تر و برترند.
من در خیل «مسافران عشق»، کمترین بوده ام و در این مسیر،
دعای خیر را بدرقه «راهیان قبله» سومین جشنواره نموده و از
شما و آنان فقط التماس دعا دارم.
چشم بر هم نهاده، می چرخم، مانند یک پرنده، پرکشیده، در
آسمان عشق می چرخم. گویی دست در حلقه رندان، در سَماعی
عاشقانه، به گرد شمع وجود و آتش افروزان عشق خدایی
می گردم…
تو «طواف» می کنی، اما نه بر گِِرد خود. تو «سعی» می کنی،
اما نه برای کسب دنیا. تو «تقصیر» می کنی، اما نه از حق
مردم. تو به نماز می ایستی، اما نه به ریا…
تو چهره به زمزم می شویی، گویی که تشنگی اسماعیل را در
جانت یافته ای.
تو دست بر مقام ابراهیم میسایی، گویی خشتی را برای کاستن
خستگی ابراهیم در دستان او گذاشته ای.
تو صورت بر «حجرالأسود» می گذاری تا «بوسه ای بر خال لب
دوست» بنشانی و بدانی هرچه را خدا بخواهد، حتی اگر یک قطعه
سنگ باشد…
«حج»، نمایش عاشقانه به دیدار معبود رفتن و من های «من» در
برابر عظمت «او» شکستن است.
«حج»، بریدن از دنیا، کسب و کار، روزمرّگیها و تعلّقاتی
است که تو را از معبود بریده اند.
«حج»، پیوستن به همه انبیا در طول تاریخ است.
«حج»، کنگره ای است عظیم از همه نژادها و ملت ها،
بی آنکه کسی تو را به نام خوانده باشد. تو با عشق خوانده
شده ای و تلنگرِ مهر بر دریچه قلبت نشسته و کوبه های لطف
از خوابت پراندهاند.
واله و شیدا همه چیز و همه کس را رها کرده، جامه دنیا از
تن بَر کَندهای و با جامه آخرت! لبیک گفته و سر در پی
معشوق به بیابانی رسیده ای که در آن، ابراهیم، همسرش هاجر
و فرزندش اسماعیل را به دستان پر مهر خداوند سپرد تا عظمت
زنانگی و اخلاص یک مادر و سماجت عاشقانه یک کودک، «بلد
امن» یعنی این همه گریخته از خویش باشد و…
«حج»، بر پا ایستاده در برابر حرامیان، با بانگ عظیم
«برائت از مشرکین» و این خوف و وحشتی است در دل مستکبران و
لرزشی است بر تن آنان.
چشم بر هم نهاده، می چرخم. جامه ای نو بر تن کرده ام. عروس
نبوده ام که سفیدی جامه ای را تجربهکرده باشم. این نخستین
جامه سراسر سپید مناست.
«ای معبودم و ای همه وجودم. ای خالق هستی بخش و ای تعبیر
رؤیاهای عاشقانه. ای آرام بخش دل های به دریا زده. ای
حلاوت لحظه های بودن. ای طراوت باران رحمت. ای نور زمین و
آسمان ها. ای پاسخ ندای هر قلب شکسته و چشمه امید در هر دل
نامید. ای جوشش عشق بر مهر قلب ها. ای عَلیمٌ بذات
الصُّدور و ای عظمت همه هستی.
ای قادری که همه قدرت ها در برابر تو ضعف اند. ای خدایی که
حمد و سپاس شایسته توست، مرا بپذیر و مورد عفوت قرارم ده.
چشم هایم، زبانم، قلبم و جانم را بگیر، اما بگذار تا در
این سماع، جاودانه بچرخم.
ای خانه کعبه که کعبه آمالی. ای قامت برافراشته در جامه
سیاه، سیاهی تو منشأ سپیدی نور است.
کجا می توان بی مرز بود؟ بی مرزِ رنگ، بی مرزِ نژاد،
بی مرزِ برتری ها، بی مرزِ همه بودن ها، جز در اینجا؟
اینجا تو دیگر خود نیستی. همه «خود» را وانهاده و روحت را
از درون جسمِ آمیخته به دنیا و دنیاپرستی بیرون کشیده و
پایِ جان در راه دوست نهاده ای.
تو چهره در «زمزم» می شویی، گویی تشنگی اسماعیل را در جانت
یافته ای. تو دست بر «مقام ابراهیم» می سایی، گویی خشتی را
برای کاستن خستگی ابراهیم بر دست های او گذاشته ای. تو
پیشانی بر «حجرالأسود» می گذاری تا «بوسه ای بر خال لب
دوست» بنشانی و بدانی هرکه و هر چه را خدا بخواهد عزّت
می بخشد، حتی اگر قطعهای سنگ باشد؛ {تُعِزُّ مَنْ
تَشاء}(۱)، و تو باید خود را شایسته عزّتبخشیِِِ خدا
بنمایی و… تو ای زن، سر بر مستجار می گذاری تا درد
«فاطمه بنت اسد» را در زِهدان خود بیابی و…
من چشم برهم نهاده و می چرخم، نه یک بار، نه دوبار، بلکه
هفت بار، با نیت بی نهایت که تا بی نهایتِ بودنم در طواف
بمانم.
«حج»، نمایشاست، نمایش عاشقانه بهدیدار معبود رفتن،
نمایش نشاندن تشنگی جان بهقطره ای ازجام محبوب، نمایش
شکستن های «من» دربرابر عظمت «او».
«حج»، آموختن است و از همان لحظه «مُحرم» شدن، بیست و چهار
چیز بر تو حرام میشود تا بدانی که:
سفید پوشیده ای، تا بیاموزی که لکه هیچ گناهی بر جان تو
نیفتد.
به آیینه ننگری، تا بیاموزی که غیر خدا نبینی.
خود را نخارانی تا بیاموزی که خراشی بر روح و جسم خود و
دیگران وارد نیاوری.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 