پاورپوینت کامل عرفان حج در کتاب; «مصباح الحرمین»;اثر «مولی عبدالجبّار بن زین العابدین الشکوئی» ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل عرفان حج در کتاب; «مصباح الحرمین»;اثر «مولی عبدالجبّار بن زین العابدین الشکوئی» ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل عرفان حج در کتاب; «مصباح الحرمین»;اثر «مولی عبدالجبّار بن زین العابدین الشکوئی» ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل عرفان حج در کتاب; «مصباح الحرمین»;اثر «مولی عبدالجبّار بن زین العابدین الشکوئی» ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۶

اشاره:

کتاب «مصباح الحرمین» نوشته «مولی عبدالجبّار بن زین العابدین شکویی»، از علمای قرن
چهاردهم قمری است که در سال ۱۳۲۱ قمری نگاشته است.

مرحوم شیخ آقا بزرگ طهرانی در کتاب «الذّریعه» درباره کتاب پیش گفته چنین آورده
است: «مصباحُ الحرمین للمولی عبد الجبّار بن زین العابدین الشکوئی، أوّله ]الحمدُ
للهِِ الّذی عظّم شعائرَ الإسلام[ فرغَ منهُ ۱۳۲۱ و فیه تمام اعمال المدینه و
المکّه المعظّمه، طبع فی۱۳۲۷».(۱)

آگاهی ها واطلاعات ثبت شده در کتابِ «مؤلّفین کتب چاپیِ فارسی و عربی» نوشته
«خانبابا مشار»، درباره آن چنین است : «آخوند عبدالجبّار بن آخوند حاج زین
العابدین، پیش نماز زاده شکوئی، زنده در سال ۱۳۲۳ قمری، از فضلای قرن چهاردهم هجری
و از مردمان قفقاز است…».(۲)

کتاب «مصباح الحرمین»، که در ۴۶۰ صفحه و با خطی خوش و خوانا، در سال ۱۳۲۷قمری، به
شیوه سنگی در تبریز به چاپ رسیده، دربرگیرنده مناسک، اسرار، فواید و ثواب های حجّ
بیت الله الحرام و زیارتگاه های مدینه منوّره و زیارت بزرگان مدفون در شهرهای مکّه
و مدینه است و شامل سه بخش اساسی است:

۱ . الذریعه، ج۲۱، ص۱۰۶

۲ . مؤلّفین کتب چاپی فارسی و عربی، از آغاز چاپ تا کنون، ج۳، ص۷۰۸

—————————————————

صفحه ۷

—————————————————

* بخش نخست; مربوط به شهر مکّه و اعمال حجّ.

* بخش دوّم; درباره شهر مدینه و مختصری در مورد شام و فلسطین.

* بخش سوّم; در مورد امام حسین(علیه السلام) .

مؤلّف با پژوهشی جامع و کامل، به بیان تاریخچه و فلسفه اعمال حجّاج و زائران بیت
الله پرداخته و در بخش پایانی، مقایسه مستندی میانِ بخش اوّل و اعمال امام
حسین(علیه السلام) و وقایع عاشورا کرده است; شباهت های خانه خدا و اعمال آن با امام
حسین(علیه السلام) ، کربلا، اعمال امام حسین(علیه السلام) در روز عاشورا و عزیمت
کاروان اسیران از کربلا تا بازگشت به مدینه.

خلاصه، می توان گفت که مؤلّف، کتابی کامل در موضوع خود و در زمان خویش نگاشته است.

درست است که اکنون بیش از صد سال از زمان تألیف می گذرد و بسیاری از بناهای یاد شده
در کتاب تخریب گردیده است، امّا این اثر گرانسنگ می تواند به عنوان تاریخ نگاری از
بناهای موجود در آن زمان مورد استفاده قرار گیرد.

کتاب مزبور، افزون بر حروفچینی به شیوه روز، کار تصحیح، تحقیق، علامتگذاری، جمله
بندی و مترادف نگاریِ برخی واژه ها، برای استفاده بهتر خوانندگان به نحو نیکو سامان
یافته و با مورد استفاده قرار دادن بیش از دویست منبع (و در قالب بیش از پانصد
مجلّد) منتشر شده است.

خلاصه و گزارش گونه ای از کتاب «مصباح الحرمین»

الف ـ فشرده ای از مقدّمه کتاب

بسم الله الرَّحمنِ الرَّحِیم، اَلْحَمدُ للهِِ الَّذی عَظَّمَ شَعائِرَ
الاِْسْلامِ وَأَکْرَمَنا بِالاِْرْشادِ إلَی الحِلِّ وَ الحَرامِ وَ تَفَضَّلَ
عَلَیْنا بِالرُّکُونِ إلَی الرُّکنِ وَ المَقامِ وَ عَرَّفَنا وُقُوفَ العَرَفاتِ
وَ المَشعَرِ الحَرامِ وَ جَعَلَ لَنا حَرَماً آمِناً وَ حِصناً لِلاَْنامِ وَ
کَهفاً حَصِیناً لِصُرُوفِ الأَیَّامِ وَ الصَّلاهُ وَ السَّلامُ عَلی مَنْ
تَشَرَّفَ بِهِ البَیْتُ وَ الحِطامُ وَ استَقامَ بِهِ الرُّکنُ وَ المَقامُ
مُحَمَّد(صلی الله علیه وآله) سَیِّدِ الاَْنامِ وَ آلِهِ وَ أصحابِهِ الَّذِینَ
هُمْ حَقائِقُ بَیتِ اللهِ الْحَرامِ وَ بَواطِنُ الحَجِّ وَ الاِْحْرامِ عَلی
مُرُورِ اللَّیالِی وَ الاَْیَّامِ.

—————————————————

صفحه ۸

—————————————————

أَمَّا بَعدُ، چنین گوید ترابِ اَقدامِ المؤمنین، و تشنه کام میاهِ(۱)فیوضاتِ ربّ
العالمین، عبد الجبّاربن زین العابدین الشّکوئی أظَلَّهُمَا اللهُ تَعَالی فی ظِلِّ
عَرشِهِ یَومَ الدّین، که تأسّیاً(۲)للعلماء الرّاشدین، من المتقدّمین و المتأخّرین
و شوقاً لما وعدهم الله عزّوجلّ من أعلی علّیّین، لازم و واجب دانستم که رساله ای
مختصره، در باب زیارت و حجّ بیت الله الحرام و بعضی اسرار و فواید آن و بیان بعضی
موارد و مقامات کریمه (که غالباً از باب عدم اطلاع از کتب اخبار و عدم تتبّع صحایف
اخیار، اکثر ناس را بی بصیرتی و به جهت آن، قلّت ثواب و فیوضات الهیّه می باشند)
نوشته، خود را در عدادِ ساعین فِی الحَقّ داخل نموده و به شرف خدمت بر اضیاف(۳)
میهمان خانه الهیّه، مشرّف و مفتخر نمایم; فَمِن الله الإعانه و منه التّوفیق.

ب ـ حج در قرآن کریم

۱ ـ } …وَ لِلّهِ عَلَی النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ
سَبِیلاً وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِینَ{ .(۴)

۲ ـ } وَ أَذِّنْ فِی النّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجالاً وَ عَلی کُلِّ ضامِر
یَأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجّ عَمِیق * لِیَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ…{(۵)

ج ـ حج در بیان امیرالمؤمنین(علیه السلام)

۱ ـ ]حضرت[ امیر(علیه السلام) در بعضی از خطبه های خود می فرماید:

«وَ فَرَضَ عَلَیْکُمْ حَجَّ بَیْتِهِ الْحَرَامِ» واجب و فرض گردانید بر شما ای
طایفه مکلّفین، حجّ خانه خود را، «الَّذِی جَعَلَهُ قِبْلَهً لِلاَْنَامِ» خانه ای
که قبله قرار داده است آن را برای مخلوقات; «یَرِدُونَهُ وُرُودَ الاَْنْعَامِ»
وارد می شوند بر آن خانه مردم، همچون

۱ . میاه : آبها، لغت نامه.

۲ . با پیروی و متابعت.

۳ . اَضیاف; جمع ضیف، میهمانان.

۴ . آل عمران : ۹۷

۵ . حجّ : ۲۷

—————————————————

صفحه ۹

—————————————————

وارد شدن حیوانات به آب هنگام تشنگی (کنایه از غایت میل و رغبت است به سوی آن)، «وَ
یَأْلَهُونَ إِلَیْهِ وُلُوهَ الْحَمَامِ» سخت اشتیاق می رسانند به آن خانه، چون
شدّت شوق کبوترانی که در آن خانه هستند، نزد خروج ایشان از آن، «وَجَعَلَهُ
سُبْحَانَهُ عَلامَهً لِتَوَاضُعِهِمْ لِعَظَمَتِهِ» گردانید آن خانه را، حقّ
سبحانه و تعالی، نشانه از برای فروتنی ایشان جلالت و بزرگی خود را، «وَ
إِذْعَانِهِمْ لِعِزَّتِهِ» و تصدیق نمودن و اعتقاد کردن ایشان بر سلطنت و بزرگواری
او، «وَ اخْتَارَ مِنْ خَلْقِهِ سُمَّاعاً أَجَابُوا إِلَیْهِ دَعْوَتَهُ» و اختیار
کرد و برگزید از میان خلایق خود، شنوندگان را که اجابت نمودند به جانب او خواندنِ
او را، «وَ صَدَّقُوا کَلِمَتَهُ وَ وَقَفُوا مَوَاقِفَ أَنْبِیَائِهِ
وَتَشَبَّهُوا بِمَلاَئِکَتِهِ الْمُطِیفِینَ بِعَرْشِهِ» وتصدیق نمودند کلمه او
را، و ایستادند مطیعان حضرت منّان به ادای مناسک حج و سایر اعمال آن، به جای
ایستادن پیغمبران او (که مواقف و مناسک حج است)، و شباهت رسانیدن به ملائکه مقرّبین
که طواف کنندگانند بر گِرد عرش اعظمِ او، (وجه شباهت طواف است و ترک لذّات نفسانیّه
و دنیویّه از جمیع ما یلزم ترکه; چنانچه در ملائکه ارتکاب به لذّات دنیّه دنیویّه
نیست)، «یُحْرِزُونَ الاَْرْبَاحَ(۱) فِی مَتْجَرِ عِبَادَتِهِ وَ یَتَبَادَرُونَ
عِنْدَهُ مَوْعِدَ مَغْفِرَتِهِ» جمع می کنند حاجیان و زائران، سودها را به جهتِ
سرمایه ایمان، در تجارتخانه عبادتِ او، و می شتابند نزد حج کردن، به مکان وعده
مغفرت و آمرزش او، «وَجَعَلَهُ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَی لِلاِْسْلامِ عَلَماً وَ
لِلْعَائِذِینَ حَرَماً» و گردانید آن خانه را حقّ (سبحانه و تعالی) نشانه برای دین
اسلام و از برای پناه برندگان بر آن موضع محرم حرمی، «فَرَضَ حَقَّهُ وَ أَوْجَبَ
حَجَّهُ وَ کَتَبَ عَلَیْکُمْ وِفَادَتَهُ» و واجب نمود حجّ آن را و لازم گردانید
حقّ آن را و متحتّم ساخت معرفتِ آن را و فرض کرد بر شما آمدن به نزدیک آن را به جهت
طلب فضل و صواب از حضرت او، فَقَالَ سُبْحَانَهُ: } وَ لِلّهِ عَلَی النّاسِ حِجُّ
الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللّهَ غَنِیٌّ
عَنِ الْعالَمِینَ{ ».(۲) و (۳)

۲ ـ و جناب امیر(علیه السلام) که باب مدینه علم و حکمت است، می فرماید: آیا نمی
بینید که خداوند عالم امتحان فرمودند اوّلینِ از زمانِ آدم را تا آخرین از این
عالم، به احجار چند که نه ضرر می رساند و نه نفع و نه چشم دیدن دارد و نه گوش
شنیدن؟ پس چنین محلّی را که همه آن سنگ است، بیت الحرامِ خود گردانید، پس او را در
جایی قرار داد که سخت ترین و صعب ترین بقعه های زمین است و خاکش کمتر از همه قطعه
های زمین و بارانش کمتر و عیش او (آن) از همه بطون ارض تنگ تر و آبش از همه محل های
زمین کمتر، میان کوه های پست و

۱ . عبارت متن «الأرواح»، مصحح.

۲ . آل عمران : ۹۷

۳ . نهج البلاغه ، ۴۵، خطبه۱

—————————————————

صفحه ۱۰

—————————————————

بلند; پس امر فرمود آدم(علیه السلام) و اولاد او را که روی کنند به چنین مکانی که
نه میوه دارد و نه آب و نه زمینِ نرمِ هموار و در میانِ چه بسیار کوه های صعب که
باید طی نموده و چه دریاها و وادی عمیق که باید گذشت، با روهای گَرد و غبارآلوده و
سرهای برهنه و موهای افشان کرده، لبّیک گویان، ترک مستلذّات نموده، روی به چنین
خانه آورند، به چنین حال و ذلّت و خواری; اگر می خواست می گردانید باغستان ها که
جاری شود در تحت آن ها نهرها، و اگر می خواست به جای سنگ و آجر، خلق می کرد زمرّد
سبز و یاقوت سرخ با نور و ضیاء، ولیکن در آن وقت تشکیک(۱) از سینه ها برداشته می شد
و مجاهدت با ابلیس دفع می شد و همگیِ مردم با رغبت و خواهش نفس متوجّه می شدند نه
به جهت امر و فرمانبرداری الهی و این با حکمت کامله موافقت نمی کند; زیرا که حکمت
الهی چنین قرار یافته که بندگان خود را به انواع سختی ها امتحان کند و به اقسام
مجاهدات و ناخوشی ها مبتلا و ممتحَن نماید تا این که تکبّر از سینه ها رفع شود و به
جای تکبّر، افتادگی و تذلّل و فروتنی قرار گیرد و به لباس تواضع متلبّس شود و آثار
و شمایل عبودیّت در بنده ظاهر شود، پس درهای فضل و رحمت و اسباب عفو و مغفرت گشوده
شود. پس به جوایز و کرامت های الهی برسد; چنانکه فرموده اند: } الم * أَ حَسِبَ
النّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ{ (۲) ، (۳)
یعنی: منم خدای دانای غیب و نهان; آیا گمان کردند مردم، به محض گفتنِ این که ایمان
آوردیم، دست از ایشان برداشته شود و حال آن که امتحان نشده باشند به انواع بلاها و
تنگی ها و مجاهدات و تکلیفات؟!

د ـ حجّ در بیان امام صادق(علیه السلام)

… ابن ابی العوجاء، که از تلامذه حسن بصری بود و از توحید منحرف و زندیق شد و آمد
به مکّه معظّمه متمرّداً و از روی انکار کسانی را که حج می نمودند می نگریست و کار
او به جایی رسید که علما از مجالستش دوری می کردند، پس آمد خدمت حضرت صادق(علیه
السلام) و نشست در میان جماعتی از اصحاب و گفت:

یا اباعبدالله، مجلس ما امانات است و هرکه حاجتی داشته باشد باید سؤال کند. مرا اذن
می دهی که با تو سخن بگویم؟ فرمود: بگو. پس گفت به عباراتی که مضمون آن ها این است:
تا چند می گردید حول این خرمن و پناه می برید بر این پاره سنگ و عبادت می کنید این
خانه را که ساخته شده است از آجر و گِل و می دوید و هروله می کنید مانند شتری که
گریخته باشد؟! هر

۱ . تَشْکیک ; شکّ و تردید، لغت نامه.

۲ . عنکبوت : ۱ و ۲

۳ . با اندکی تغییر : نهج البلاغه، ص۲۹۳ خ۱۹۲ ; کافی، ج۴، ص۱۹۸، ح۲

—————————————————

صفحه ۱۱

—————————————————

که تفکّر کند و نظر نماید به اندازه ای در او (آن)، ردّ می داند; که این کاری است
که محکم کرده است آن را کسی که حکمت نداشته و صاحب عقل و نظر نبوده. جواب مرا بگو
که تو راستی در این امر و سرآمدی بر همه اهل این مذهب و پدر تو اصلِ این اساس بود و
به او تمام شد این بنا.

حضرت در جواب فرمودند: کسی را که خدا گمراه کرد و چشم باطنش را نابینا ساخت، حق به
نظرش پست و زشت آید و لذّت نمی برد و خوشگوار او نمی شود و می گردد شیطان ولیّ او و
مونس و مربّی او و می برد او را تا برساند به دریاها و گرداب های هلاکت، پس بیرونش
نخواهد آورد تا این که به وخامت و شقاوت عاقبت می رود از دین; و این خانه را چنین
دیدی که محض خشت و گِل است! و حال آن که خانه ای است که خداوند حکیم بندگان خود را
به امتحان این خانه، به عبادت خواسته است، و مردم را طلبید به زیارت این خانه تا
امتحان بشوند در آمدن به این خانه و تحریص نمود بندگان را به تعظیم و زیارت آن و
این خانه را محلّ قرار پیغمبران خود کرده و قبله نمازکنندگان گردانیده. پس این یک
شعبه ای است از شعبه های رضاجویی خدا و یک راهی است از راه های رسیدن به آمرزش خدا،
نصب کرده شده بر وجهی که دلالت می کند بر این که بناکننده این بنا در مرتبه جامعیّت
کمال است و ظهور عظمت و جلال و کبریایِ آن صانع بی مثال در این بنا است، که معنی
بندگی و اطاعت و فرمانبرداری بنده مر مولای خود را به محض اطاعت و فرمانبرداری،
بدون شائبه حظّ نفس و التذاذ و متابعتِ هوا و هوسِ نفسانی; در ضمنِ این بنا است که
اگر خلقت او را بر وجه دیگر می کردند که آراسته می شد به حَلی(۱) و حُلل(۲) و جواهر
گران بها، و تو را می خواند به خانه خود، کجا ظاهر می شد که آمدن تو به این خانه،
محضِ اطاعت معبود است نه متابعت است هوای نفس را؟ پس حقیق(۳) و شایسته تردّد
معبودیّت و فرمان فرمایی در امور و شایسته در این که قبولِ نهی او شود در مناهی،
خداوندی است که ابداع نمود ارواح را و انشا نمود صورت ها را.(۴)

هـ ـ ثواب حجّ

۱ ـ قال النّبیّ(صلی الله علیه وآله) : «حَجَّهٌ مَبْرُورَهٌ خَیْرٌ مِنَ
الدُّنْیَا وَ مَا فِیهَا»(۵) و «حَجَّهٌ مَبْرُورَهٌ لَیْسَ لَها أَجْرٌ إِلاَّ
الْجَنَّهُ»;(۶) پیامبرخدا(صلی الله علیه وآله) فرموده که: «یک حجّ خالص و مقبول،
بهتر است از دنیا و آنچه در دنیا

۱ . حَلْی ; پیرایه، زیور، لغت نامه.

۲ . الحُلَل : بُرودُ الْیَمَن. لسان العرب۱۱، ص۱۷۲ . بُرود : جمع بُرْد; بُرْد :
جامه ای بوده است قیمتی و گرانبها، قماشی است مخصوص یمن که آن را بُرد یمانی گویند.
لغت نامه .

۳ . حَقیق ; لایق، درخور، درست، لغت نامه.

۴ . کافی، ج۴، ص۱۹۷، ح۱ ; احتجاج، ج۲، ص۳۳۵ (با اندکی تغییر) ; امالی صدوق، ص۶۱۶،
ح۴ ; التوحید، ص۲۵۳، ب۳۶، ح۴ ; علل الشرائع ، ج۲، ص۴۳۰، ب۱۴۲، ح۴

۵ . (با اندکی تغییر) مستدرک۸ ، ص۱۰، ب۱ ضمن، ح۸۹۲۴-۱۰ و ۸ ، ص۳۵، ب۲۴ ضمن،
ح۹۰۰۴-۴ ; بحار، ج۹۶، ص۱۱، ب۲، ح۳۴ ; فقه الرضا، ص۲۱۴، ب۳۱

۶ . (با اندکی تغییر در واژه ها) مستدرک۸ ، ص۴۱، ب۲۴ ضمن، ح۹۰۲۲-۲۲ و ۸ ، ص۶۲،
ب۴۱، ح۹۰۷۸-۱۰ ; عوالی اللآلی ۱، ص۴۲۷، ح۱۱۴ و ۴، ص۳۳، ح۱۱۷ ; جامع السعادات۳،
ص۳۱۱

—————————————————

صفحه ۱۲

—————————————————

است از لذایذ آن، از هر قبیل باشد.» و : «حجّ خالص و مقبول را، اجر نیست مگر بهشت.»

۲ ـ در حدیث دیگر، یک نفر اعرابی خدمت خاتم الأنبیا(صلی الله علیه وآله) آمده، عرض
کرد: یا رسول الله، من از خانه خود بیرون آمدم به قصد حج، پس از من فوت شد (حج)، و
من

مرد متموّل و غنی هستم، پس امر فرما بر من تا به عمل آورم چیزی را که مقابل ثواب
حجّ

باشد. فرمود: نظر کن به کوه ابوقبیس،(۱) پس هرگاه بشود کوه ابوقبیس برای تو طلای
سرخ،

و او ] آن [ را انفاق کنی در راه خدا، نمی رسی به آن ثوابی که حج کننده می رسد! پس

فرمود: حج کننده وقتی که تدارک خود را دید، برنمی دارد چیزی و نمی گذارد الاّ این
که

عطا می کند خداوندِ عالم به هریک از آن ها ده حسنه و محو می کند از آن، ده سیّئه و
بلند می کند از برای او ده درجه، و زمانی که به راحله خود سوار شد، قدمی برنمی دارد
و نمی گذارد مگر این که بنویسد خدای تعالی برای آن ] او [ مثل آنچه ذکر شد. پس
زمانی که بیت را طواف کرد، بیرون می آید از گناهان خود و ]زمانی که [سعی کرد ما بین
صفا و مروه، بیرون می آید از گناهان خود، و وقوف به عرفات بکند خارج می شود از
گناهان خود، و وقتی که وقوف به مشعر نماید، خارج می شود از گناهان خود، و زمانی که
رمی جمرات کرد خارج می شود از گناهان خود.

حکمت الهی چنین قرار یافته که بندگان خود را به انواع سختی ها امتحان کند و به
اقسام مجاهدات و ناخوشی ها مبتلا و ممتحَن نماید تا این که تکبّر از سینه ها رفع
شود

اعرابی گوید: آن حضرت(صلی الله علیه وآله) شمرد مواقف را یکی یکی و فرمود: در هر
یکی از اینها که حاجی وقوف بکند، خارج می شود از گناهان خود، بعد فرمود که: چگونه
می رسی تو به آن ثوابی که می رسد بر آن، حاجّ؟(۲)

۳ ـ عمربن یزید گوید: شنیدم از امام جعفر صادق(علیه السلام)می فرمود که: حج کننده
زمانی که داخل مکّه شد، موکَّل می فرماید خدای تعالی به آن کس دو ملکی که حفظ می
کنند برای او طواف و نماز و سعی او را. پس زمانی که وقوف به عرفه نمود، می زنند آن
دو ملک دست خود را به کتف راست او، بعد می گویند: امّا به گناهان گذشته خود چاره
نمودی، پس مواظب و متوجّه حال خود باش در باقیِ عمر خود.(۳)

۱ . اَبوقُبَیْس ، نام کوهی مشرف به مکّه از جانب غربی است. لغت نامه.

۲ . التهذیب، ج۵ ، ص۱۹، ب۳، ح۲ ; وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۱۱۳، ب۴۲، ح۴۳۸۵ ; عوالی
اللآلی، ج۴، ص۲۴، ح۷۶

۳ . وسائل الشیعه،ج۱۱، ص۱۰۳،ب۳۸، ح۱۴۳۵۸; بحار، ج۹۶،ص۲۵۴،ب۴۷،ح۲۰;ثواب الأعمال، ص۴۷

—————————————————

صفحه ۱۳

—————————————————

و ـ عقاب ترک حج

۱ ـ در حدیث از ]امام[ کاظم(علیه السلام) روایت شده که آن بزرگوار در تفسیر } قُلْ
هَلْ نُنَبِّئُکُمْ(۱)بِالاَْخْسَرِینَ أَعْمالاً{ ،(۲) فرمود: زیانکارترین مردمان
در عمل، آنان اند که حَجَّه الاسلام را به تأخیر اندازند.(۳)

۲ ـ ]امام[ صادق(علیه السلام) فرمود: مراد از قول خدا که فرموده: } وَ نَحْشُرُهُ
یَوْمَ الْقِیامَهِ أَعْمی{(۴) کسانی هستند که حج بر ایشان واجب شود و ادا نکنند.
خلاّق عالم در روز قیامت آن ها را کور محشور سازد.(۵)

ز ـ وفات در حرمین

در احادیث وارد شده که اگر کسی در یکی از دو حرم مکّه یا مدینه بمیرد، هول قیامت را
نبیند و از او حساب نمی کشند،(۶) و در حدیث دیگر: اگر کسی در سفر حج بمیرد با اصحاب
بدر محشور می شود،(۷) ایضاً وارد است: کسی که در حرم مدفون شود، ایمن می باشد از
فَزَعِ اَکبر;(۸) خواه از نیکوکاران باشد یا از گناهکاران.(۹)

ح ـ در باره مکّه و کعبه

۱ ـ گفته اند که مسلمین و یهود با همدیگر تفاخُر می کردند، پس یهود می گفت: بیت
المقدّس افضل و اعظم است از کعبه، به جهت این که آنجا هجرتگاه انبیا است و زمینی
است مقدّس و پاکیزه و مسلمین می گفتند که کعبه افضل از بیت المقدّس است; پس نازل
فرمود خلاّق عالم این آیه شریفه را:

} إِنَّ أَوَّلَ بَیْت وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّهَ مُبارَکاً وَ هُدیً
لِلْعالَمِینَ{ .(۱۰)

«به درستی که اوّل خانه ای که قرار ]داده [شده از برای مردم، به جهت عبادت، هرآینه
آن خانه ای است که در بکّه است، در حالتی که مبارک است و هدایت است بر
عالمیان.»(۱۱)

۲ ـ مروی است که آن را کعبه گفتند، به جهت این که مربّع است و مربّع شد به جهت آن
که برابر بیت المعمور واقع شده; و آن مربّع است به جهت آن که مُحاذی(۱۲) عرش الهی
است و عرش نیز مربّع است به جهت کلماتی که بنای اسلام آن است، ]و آن کلمات[ چهار
است، و آن: «سُبحانَ الله» و «الحَمدُ لله» و «لاالهَ الاّالله» و «اَللهُ اَکبر»
است.(۱۳)

۱ ـ عبارت متن : «اُنَبِّئُکُمْ».مصحّح.

۲ . کهف : ۱۰۳

۳ . عوالی اللآلی، ج۲، ص۸۶ ، ح۲۳۲

۴ ـ طه : ۱۲۴

۵ . التهذیب، ج۵ ، ص۱۸، ح۳ ; وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۲۵، ب۶، ح۱۴۱۵۱ ; مستدرک، ج۸ ،
ص۱۶، ب۵ ، ح۸۹۴۶ ; بحار، ج۹۶، ص۶، ب۲، ح۶ ; عوالی اللآلی، ج۳، ص۱۵۱، ح۴ ; فقه
القرآن، ج۱، ص۳۲۶

۶ . عوالی اللآلی، ج۴، ص۳۰، ح۱۰۱

۷ . عوالی اللآلی، ج۴، ص۳۰، ح۱۰۱

۸ . فَزَعِ اَکْبَر ; کنایت از قیامت و رستاخیز است، لغت نامه.

۹ . کافی، ج۴، ص۲۵۸، ح۲۶ ; الفقیه، ج۲، ص۲۲۹، ح۲۲۷۲ ; وسائل الشیعه، ج۳، ص۱۶۲،
ب۱۳، ح۳۲۹۱ ; بحار، ج۷، ص۳۰۲، ب۱۵، ح۵۴ ; المحاسن، ج۱، ص۷۲، ب۱۲۱، ح۱۴۷

۱۰ . آل عمران : ۹۶

۱۱ . روض الجنان ۴، ص۴۳۷ ; جلاء الاذهان ۲، ص۸۴

۱۲ . مُحاذی ; مقابل، رویاروی. لغت نامه.

۱۳ . الفقیه، ج۲، ص۱۹۰، ح۲۱۱۰; بحار، ج۵۵، ص۵، ب۴، ح۲ ; علل الشرائع ، ج۲، ص۳۹۸،
ب۱۳۸، ح۲

—————————————————

صفحه ۱۴

—————————————————

۳ ـ به سند معتبر از ]امام[ صادق(علیه السلام) منقول است که خدا غرق کرد جمیع زمین
را در طوفان نوح(علیه السلام) ، مگر خانه کعبه، پس از آن روز او را «عتیق» نامیدند
که از غرق شدن آزاد شد. راوی پرسید: به آسمان رفت؟ فرمود: نه، ولکن آب به آن نرسید
و از دورش بلند شد.(۱)

در بعضی از کتب مروی است که: در طوفان نوح(علیه السلام) دو جا از روی زمین ]را[ آب
نگرفت; یکی کعبه و دیگری مدفن مقدّس امام حسین(علیه السلام) .(۲) چنانچه ظالمین ]به
[آل محمّد(صلی الله علیه وآله) ، بعد از شهادتش مکرّر به آنجا آب بستند و شخم کردند
که زراعت کنند شاید که اثر قبر مطهّرِ نور دیده خاتم الأنبیا(صلی الله علیه وآله)
برطرف شود. هر دفعه آب بر دور آنجا حلقه زده، حیران ماند و روی هم بالا آمد. این
است که آن مکان مقدّس را حایر حسینیّه می نامند.(۳)

ط ـ بنای کعبه

۱ ـ چون ملائکه به خدا ردّ کردند خلافت آدم را، دانستند که بد کرده اند. پشیمان
شدند و پناه به عرش بردند و استغفار کردند. پس خدا خواست که به مثل این عبادت او را
بندگی نمایند. پس خلق فرمود در آسمان چهارم خانه ای در برابر عرش که او ]آن[ را
«ضراح» نامیدند و در آسمانِ اوّل خانه ای برابر ضراح خلق فرمود که آن را «معمور»
نامیدند. پس خانه کعبه را برابر بیت المعمور ساخت ]و[ امر نمود آدم را که طواف کند
دور خانه کعبه، پس توبه او را قبول کرد و این سنّت جاری شد تا روز قیامت.(۴)

۲ ـ از ]امام[ صادق(علیه السلام) سؤال کردند از ابتدای طواف خانه کعبه، فرمود که:
خدا چون خواست آدم را خلق کند، به ملائکه گفت که: من در زمین می خواهم خلیفه ای
قرار بدهم، پس دو ملک از ملائکه گفت: آیا کسی را خلیفه می گردانی که اِفساد کند در
زمین و خون ها بریزد؟ پس حجاب ها میان ایشان و نور عظمت الهی، که پیشتر مشاهده می
کردند، به هم رسید، دانستند که حق تعالی به غضب آمده از گفتار ایشان، پس بسیار
ملائکه گفتند که چه چاره کنیم و چگونه توبه نماییم؟ گفتند: ما از برای شما توبه نمی
دانیم مگر آن که پناه برید به عرش، پس پناه به عرش آوردند تا خدا توبه ایشان را
فرستاد و حجاب ها از میان ایشان و نور الهی برداشته شد. پس خواست که به این روش او
را عبادت کنند. پس خانه کعبه را در زمین خلق فرمود که هر روز هفتاد هزار ملک داخل
می شوند که دیگر بر نمی گردند تا روز قیامت.(۵)

۳ ـ منقول است که پیوسته فرزندان اسماعیل(علیه السلام) والیان کعبه بودند و برای
مردم، حجّ و

۱ . بحار، ج۱۱، ص۳۲۵، ب۳، ح۴۳ و۹۶، ص۵۸ ، ب۵ ، ح۱۴ ; علل الشرایع، ج۲، ص۳۹۹، ب۱۴۰،
ح۵ ; قصص راوندی، ص۸۳ ، ف۳، ح۷۳

۲ . در مورد کعبه، بنا به مقتضیات متن، به منابع آن اشاره شده است، امّا در مورد
کربلا، روایت مؤیّد مطلب فوق، در این منابع ذکر شده است: مستدرک، ج۱۰، ص۳۲۴، ب۵۱ ،
ح۱۲۰۹۸ ـ ۶ ; بحار، ج۱۰۹، ص۹۸، ب۱۵، ح۱۵ ; کامل الزیارات، ص۲۶۹، ب۸۸ ، ح۸

۳ . بحار، ج۸۶ ، صص۸۹ ـ ۹۸ و ۱۱۷

۴ . وسائل الشیعه، ج۱۳، ص۲۹۶، ب۱، ح۱۷۷۸۸ ; بحار، ج۶، ص۹۶ ف۲، ح۲ و۱۱، ص۱۱۰، ب۱،
ح۲۴ و۵۵ ، ص۵۸ ب۷، ح۵ و۹۶، ص۳۳، ب۴ ، ح۱۰ ; علل الشرایع۲، ص۴۰۶، ب۱۴۲، ح۷ ; عیون
اخبار الرضا(علیه السلام) ۲، ص۹۰ ب۳۳ ضمن، ح۱

۵ . بحار، ج۱۱، ص۱۰۹، ب۱، ح۲۳ و۹۶، ص۳۱، ب۴، ح۶ ; علل الشرایع۲، ص۴۰۲، ب۱۴۲، ح۳

—————————————————

صفحه ۱۵

—————————————————

امور دین ایشان را برپا می داشتند و بزرگی از بزرگ میراث می بردند تا آن که زمان
عدنان بن اُدَد شد (که پشت هشتم بود از اولاد اسماعیل(علیه السلام) )، پس دل های
ایشان سنگین شده و فساد میان ایشان به هم رسید و بدعت ها در دین احداث نمودند و
بعضی از ایشان بعضی را از حرم بیرون کردند. پس بعضی برای طلب معاش و تحصیل مال و
بعضی از خوف قِتال(۱) و جِدال،(۲)متفرّق شدند و بسیار ]از آیین[ ملّت حنیفه
ابراهیم(علیه السلام) میان ایشان مانده بود; مانند حرمت مادر و دختر و سایر آنچه
]که[ خدا در قرآن حرام فرموده، مگر حَلیله(۳) پدر و خواهر و جمع میان دو خواهر، که
این ها را حلال می دانستند و اعتقاد به حجّ و تلبیه و غسل جنابت داشتند ولیکن در
حجّ و تلبیه بدعت ها احداث کرده بودند و بت پرستی و کلمه شرک را به آن ضمّ کرده

بودند(۴) (و حضرت موسی(علیه السلام) در ]زمان [ما بین اسماعیل(علیه السلام) و عدنان
مبعوث گردید) و نوشته اند که «معدّبن عدنان» ترسید که حرم مندرس گردد، میله های حرم
را نصب کرد و

چون قبیله جُرهُم بر مکّه غالب شدند، ولایت کعبه را ایشان متصرّف گردیدند و از یک
دیگر میراث می بردند تا این که ایشان نیز شروع به ظلم و فساد کرده، حرمت مکّه را
ضایع نمودند

و اموال کعبه را متصرّف شدند و ظلم می کردند بر هرکه داخل مکّه می شد و طغیان بسیار

کردند. پس خدا مسلّط ساخت بر ایشان رُعاف(۵) و طاعون(۶) را و اکثر ایشان هلاک شدند.

پس قبیله خزاعه جمعیت کرده، باقی مانده جُرهُم را از حرم بیرون کردند. ایشان به
زمین «جهینه»

رفتند و چون قرار گرفتند، سیلی آمده، همه را هلاک کرد. بعد از آن، خزاعه والیان
کعبه بودند

تا این که «قُصَیّ بن کلاب»، پدر «عبدمناف»، جدّ رسول الله(صلی الله علیه وآله) ،
بر خزاعه غالب شد و خزاعه را

بیرون کرد و کعبه را تصرّف نمود و ولایت کعبه در اولاد او ماند تا زمان حضرت

رسالت پناه(صلی الله علیه وآله) .(۷)

۱ . قِتال; مقابله، با یکدیگر کارزار کردن. لغت نامه.

۲ . جِدال; خصومت کردن با کسی. لغت نامه.

۳ . حَلیلَه; زوجه، منکوحه. لغت نامه.

۴ . کافی، ج۴، ص۲۱۰، ح۱۷ ; بحار، ج۱۵، ص۱۷۰، ب۱، ح۹۷

۵ . رُعاف; خون بینی، خونی که از دماغ به راه بینی برآید. لغت نامه.

۶ . طاعون; مرگامرگی، شآمت و مرگ عام. لغت نامه.

۷ . کافی، ج۴، ص۲۱۱، ح۱۸ ; بحار، ج۱۵، ص۱۷۰، ب۱، ح۹۷

—————————————————

صفحه ۱۶

—————————————————

۴ ـ زنی کعبه را بُخُور به عود می کرد و از آتشِ آن، شراره به جامه کعبه رسید و
شعلهور گشته، شراره به سقف خانه سرایت نموده، سقف سوخت. پس سیلی عظیم نیز آمد و
داخل حرم شد و قدری از دیوارهای خانه ]را[ خراب کرد. چون قریش اراده بنای خانه
نمودند، شنیدند که یک کشتی از باد مخالف تباهی شد، چون به حوالی جدّه رسید شکست و
آن کشتی از قیصر روم بود که از چوب و آهن و سنگ پر کرده، به مصاحبت با قوم نام، به
جهت تعمیر کنیسه فُرس، که سوخته بود می فرستاد. پس ولیدبن مغیره مخزومی با چند نفر
به جدّه رفته، از چوب آن کشتی به جهت کعبه خریدند. آنگاه ماری بزرگ از چاهی که
خزانه کعبه بود برآمده، بر گِرد خانه حلقه زده، دهن خود را گشاد; به نحوی که اگر
فیل به دَم او می رسید فرو می کشید، و مردم بسیار خائف و لرزان شدند. ناگاه مرغی از
آسمان آمده، او را برداشت و به هوا برد (و این مقدّمات بعد از فوت عبدالمطّلب بود و
در آن وقت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) بیست و پنج ساله بود و بعضی سی و پنج ساله
گفته اند) و چون خواستند که باقیِ خانه را خراب نمایند که تمامی خانه را تعمیر
سازند ترسیده، جرأت نکردند، تا آن که ولیدبن مغیره جرأت نمود و کلنگ را برداشته،
قدری را خراب کرد و مردم یک شب توقّف نمودند تا ببینند که ولید سالم می ماند یا نه
و چون سالم ماند، جرأت نموده و آن را خراب کردند تا به اساس ابراهیم(علیه السلام)
رسانیدند و آن سنگی بود سبز، مشتمل بر چند وصله(۱) به هم چسبیده. پس شخصی سر کلنگ
را میان دو وصله کرد که یکی را بیرون آورد، چون آن را حرکت داد، جمیع مکّه به حرکت
آمد. پس دست از آن برداشتند و اسباب آن را جمع کردند. آنگاه عابدبن عمران مخزومی
گفت: ای معشر قریش، داخل عمارت کعبه نکنید از مال حرام و ربا و ظلم، بلکه از مال
حلال صرف آن نمایید. پس ]ساختن [اطراف خانه را به قریش قسمت نمود: ما بین رکن حجر
تا رکن شامی را به بنی زهره و بنی عبدمناف داد و مابین شامی تا مغربی را به بنی
عبدالدّار و بنی اسدبن عبدالعزّی و بنی عدیّ بن کعب داد، و مابین مغربی تا یمانی را
به بنی مذحج و بنی سهم، و مابین یمانی تا حجر را به بنی مخزوم داد. پس ابوحذیفه بن
مغیره گفت: ای قوم، در خانه را از زمین بسیار بلند کنید تا کسی داخل آن نتواند شد
مگر به نردبان; چرا که در این صورت کسی داخل آن نشود مگر کسی که موافق خواهش شما
باشد و چون کسی را در آن بینید که مکروه شما باشد، او را به زیر اندازید تا آن که
عبرت دیگران شود. پس قریش چنان کردند و چون عمارت به حدّ حجرالاسود رسید، در نصب
حَجَر، میان قبایل نزاع عظیم به هم رسیده و کار به کارزار

۱ . وَصْلَه; هرچیز که آن را به چیز دیگر پیوند کنند، پاره جامه و کاغذ و غیره.
لغت نامه.

—————————————————

صفحه ۱۷

—————————————————

انجامید، آخرالأمر ابوامیّه بن مغیره که از صَنادید(۱) قریش و بزرگان ایشان بود
چنین گفت که از منازعه دست بردارند و منتظر باشند تا اوّل کسی که از باب الصّفا
داخل حرم محترم شد، میان ایشان حکم کند. همگی به آن راضی شدند. اتفاقاً اوّل کسی که
از در داخل شد، رسول خدا(صلی الله علیه وآله)بود. پس همه متّفق القول گفتند:
محمّدامین آمد و ما به حکم او راضی هستیم. چون حضرت بر نزاع آن ها واقف شد، فرمود
که حجرالأسود را در بساطی گذاشتند و بزرگان اطرافِ او ]آن[ را برداشتند. حضرت با
دست مبارک خود حَجَر را از بساط برداشته در موضعش گذاشت.(۲)

علامه حِلّی در تذکره ذکر نموده که درِ خانه مبارک، به زمین چسبیده و دو در داشت:
مشرقی و مغربی; پس سیل آن را خراب کرد، قبل از بعثت حضرت رسول(صلی الله علیه وآله)
به ده سال، و قریش آن را ساختند، بر این شکلی که حالا هست و کوتاهی نمود مال های
حلال و هدایا و نذورات کعبه از آن که آن را بر اساسِ ابراهیم(علیه السلام) بسازند.
پس، از سمت حجر اسماعیل(علیه السلام)بعضی از خانه را گم کردند و درِ رکن شامی را از
اساس ابراهیم(علیه السلام) به عقب برده داخل خانه ساختند و تنگ کردند عرض دیوار را
از رکن حَجَر تا رکن شامی که پهلوی او است. پس باقی ماند از اساس خانه شبیه به رکن
مرتفع و این همان است که «شاذروان» می گویند.

۵ ـ چون عبدالله بن زبیر بر بنی امیّه خروج کرد و خلیفه آن وقت، عبدالملک بن مروان،
حجّاج را به دفع او تعیین کرد و ابن زبیر در مکّه بود، پس حَجّاج به جنگ او رفته،
او تاب مقاومت نیاورده، به حرم کعبه مُلتجی(۳) شد. به امر حَجّاج، برابر کعبه
منجنیق گذاشته، آنقدر سنگ انداختند که خانه بر سر عبدالله خراب شد. پس عبدالله از
خانه بیرون آمده، جنگ کرد تا کشته شد. حجّاج سر او را به شام، نزد عبدالمک فرستاد و
مدّت محاربه او هفت ماه و خلافتش نُه سال، عمرش هفتاد و سه سال و قتلش در ذی الحجّه
سنه هفتاد وسه هجری بود.(۴)

و چون کعبه خراب شد، چند روز در خرابی ماند و مردم هنوز از تعب جنگ نیاسوده بودند،
اهل مکّه فرصت یافته بسیاری از خاک و اسباب آن را به جهت تبرّک به خانه های خود
بردند. پس حَجّاج خواست که او را بنا کند، ماری بیرون آمده مانع از بنا شد تا این
که همه فرار نموده، حجّاج را خبر دادند. پس حجّاج بالای منبر رفته، گفت: از خدا می
خواهم کسی را که از سرّ این بلا ما را آگاه سازد. پس مردِ پیری از جای خود برخاسته،
گفت: به این سرّ، عِلم نخواهد داشت مگر علی بن الحسین(علیهما السلام) . حَجّاج، کس
فرستاده حضرت حاضر شد. پس خبر داد او را از منع خدا، آن حضرت فرمود: یا حجّاج، به
مردم امر کن هرکه از بیت هر چه برده،

۱ . صَنادید; مِهتران و بزرگان. لغت نامه.

۲ . (با اندکی تغییر) کافی، ج۴، ص۲۱۷، ح۳ ; الفقیه، ج۲، ص۲۴۷، ح۲۳۲۰ ; وسائل
الشیعه، ج ۱۳، ص۲۱۴، ب۱۱، ح۱۷۵۸۸ ; بحار، ج ۱۵، ص۳۳۷ ، ح۷ و ۸

۳ . مُلْتَجی; پناه جوینده، آنکه پناه می گیرد به سوی کسی و یا چیزی. لغت نامه.

۴ . مشروح این ماجرا در بحار، ج۶۸، ص۱۲۳، ب۱۲۳ ذیل، ح۱ نقل شده است.

—————————————————

صفحه ۱۸

—————————————————

برگرداند. حجّاج بدین منوال امر کرد. مردم تمام آنچه برده بودند، آوردند و به حضرت
خبر دادند. فرمود بکَنند، پس شروع به کَندن نمودند، مار از ایشان غایب شد. کندند تا
رسیدند به موضع قواعِد،(۱) حضرت به جماعت فرمود: دور باشید. آن ها کنار ایستادند،
حضرت(علیه السلام) رفت نزدیک قواعد و پوشانید قواعد را با لباس خود و گریه کرد و
پوشانید قواعد را با دست مبارک خود با خاک و امر نمود که بنا گذارند. پس بنا را
گذاشتند. زمانی که اطراف دیوار بلند شد، حضرت فرمود آن خاک های پراکنده را که مردم
آورده بودند، به درون بیت ریختند. آن است که اندرون بیت بلند شده و با پلّه صعود می
کنند; چنانچه الحال هست و زمین خانه مقابل آستانه است،(۲) پس حضرت(علیه السلام) به
دست خود، حجرالأسود را بر جایش گذاشت و قرار گرفت. بعد از آن، خانه را تمام کردند;
به نحوی که حالا هست و این بنا در سنه هفتاد و چهار بود و بعد از آن، تا سنه هفتصد
هجری تغییر نیافت.

ی ـ حجّ انبیا و معصومین(علیهم السلام)

۱ ـ از ]امام[ باقر(علیه السلام) پرسیدند: چون آدم(علیه السلام) حج کرد، با چه چیز
سرِ او را تراشیدند؟ فرمود: جبرئیل یاقوتی از بهشت آورد، چون بر سر او مالید، موها
از سرش ریخت.(۳)

۲ ـ در حدیث معتبر منقول است که : احرام بست موسی(علیه السلام) از رمله مصر و بر
سنگستان روحا گذشت با احرام و ناقه اش را می کشید با مهاری که از لیف خرما بود و
تلبیه می گفت و کوه ها جواب او می گفتند.(۴)

۳ ـ… و انبیا و سلاطین مؤمنین هر سال هدی می کردند; از جمله سلیمان(علیه السلام)
بود که آمد به مکّه مکرّمه و چند روز توقّف فرمود در مکّه و هر روز پنج هزار شتر
نَحر می کرد، سوای بقر و غنم و مردم را خبر داد که پیغمبری از عرب از این شهر مبعوث
می شود که خاتم انبیا خواهد بود; «طُوبی لِمَن أَدْرَکَ زَمانَهُ وَ آمَنَ بِهِ وَ
وَیْلٌ لِمَنْ کَفَرَ بِهِ وَ جَحَدَهُ».(۵)

۴ ـ… و این شیوه مرضیّه را تجدید و احیا فرمود، جناب مقدّس خاتم الأنبیا(صلی الله
علیه وآله) ، و هر

قدر قبل از هجرت در مکّه بود حج می کرد و چند مرتبه از مدینه حج نموده، که دفعه
آخری را «حَجّه الوداع» گویند و این هم اتفاق افتاده در سال دهم هجرت و اجمال این
احوال

آن است که :

نازل شد این آیه شریفه که در سوره حج است; می فرماید : } وَ أَذِّنْ فِی النّاسِ
بِالْحَجِّ

۱ . قَواعِدُ الْبَیْت; اساسُ البَیت، بنیادهای خانه. لغت نامه.

۲ . کافی، ج۴، ص۲۲۲، ح۸ ; وسائل الشیعه،، ج۱۳، ص۲۱۸، ب۱۲، ح۱۷۵۹۶ ; بحار، ج۴۶،
ص۱۱۵، ب۸ ، ح۱

۳ . کافی، ج۴، ص۱۹۵، ح۶ ; وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۲۱۱، ب۱، ح۱۹۰۰۶ ; بحار، ج۱۱، ص۱۹۶،
ب۳، ح۵۱ ; المناقب، ج۴، ص۲۰۴

۴ . وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۳۷۶، ب۳۶، ح۱۶۵۵۴ ; بحار، ج۱۳، ص۱۱، ب۱، ح۱۴ و۹۶، ص۱۸۵،
ب۳۲، ح۱۳ ; علل الشرائع ، ج۲، ص۴۱۸، ب۱۵۷ ، ح۵

۵ . بحار، ج۱۴، ص۱۲۸، ب۹ ، ذیل، ح۱۴ و۶۱، ص۲۸۵، ح۵۲

—————————————————

صفحه ۱۹

—————————————————

یَأْتُوکَ رِجالاً وَ عَلی کُلِّ ضامِر یَأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجّ عَمِیق *
لِیَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ…{ ;(۱) «ندا کن در میان مردم به حج و اعلام ده و
بطلب ایشان را به سوی آن، تا بیایند به سوی تو، در حالتی که پیادگان باشند و سواران
باشند بر هر شتر لاغری و آیند به سوی تو از هر درّه عمیقی یا از هر راه دوری. تا
حاضر شوند منفعت های خود را برای دنیا و عُقبا.»

پس امر فرمود آن حضرت(صلی الله علیه وآله) مؤذّنان را که اعلام دهند، مردم را به
آوازهای بلند به آن که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در این سال به حج می رود. پس
مطّلع شدند به حجّ رفتن آن حضرت، هرکه در مدینه حاضر بود و اطراف مدینه و اعراب
بادیه و حضرت(صلی الله علیه وآله) نامه نوشت به سوی هرکه داخل اسلام شده بود که :
رسول خدا(صلی الله علیه وآله) اراده حج دارد. پس هرکه طاقت دارد حاضر شود. پس احدی
از مسلمین نماند که آن سال به حجّ نرود، تا آن که به همه ایشان تعلیم حج داد و
مناسک را به ایشان بفهمانید تا این که سنّت باشد به جهت ایشان تا آخر زمان.(۲)

در این سفر، حضرت(صلی الله علیه وآله) زن های خود را هم با خود برده بود و در
مراجعت از این سفر، قضیّه «غدیر خم» اتّفاق افتاد که آنجا رسول الله(صلی الله علیه
وآله) ]حضرت[ امیر(علیه السلام) را به جای خود خلیفه و جانشین تعیین فرمود.

۵ ـ بعضی از مشایخ اهل حدیث گفته که : شبی، در عالم رؤیا مردی از من سؤال کرد در
پیاده رفتن ]امام[ حسن(علیه السلام) به حج، و حال آن که کشیده می شد در معیّت آن
حضرت(علیه السلام)محمل ها، که سِرّش چیست ؟ با وجود این که در این عمل، به حسب
ظاهر، تلف کردن مال بدون منفعت به نظر می آید و این اسراف است و حرام ! پس جواب
دادم در عالم رؤیا به آن، که: در این فعل مقدّس حضرت(علیه السلام) حکمت های زیاد و
بسیاری هست:

اوّل این که: پیاده رفتنِ آن حضرت(علیه السلام) از باب کم کردن نفقه راه حج نبوده و
به این صورت گمان کرده نشود در حقّ آن جناب.

دوّم، بیان جایز بودنِ این کار و بیان استحسان(۳) که: به امکان استطاعت از رکوب،
پیاده رفتن فضیلتِ تمام دارد.

سیُّم، انفاق مال خود و صرف آن در راه خدا.

چهارم، مقابله و عوض نمودن آن حضرت(علیه السلام) بر زحمت های آن حیوان ها که در
عرفات می باشد; چنانکه روایت شده.

پنجم، احتمال احتیاج بر محامل در صورت عجز از پیاده رفتن.

۱ . حجّ : ۲۷

۲ . کافی، ج۴، ص۲۴۵، ح۴ (به طور مشروح) ; وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۲۱۳، ب۲، ح۱۴۶۴۷ ;
بحار، ج۲۱، ص۳۹۰، ب۳۶، ح۱۳ و۹۶، ص۹۴، ب۹، ح۱۸ ; مستطرفات، ص۵۵۱

۳ . اِستِحسان; نیکوشمردن. لغت نامه.

—————————————————

صفحه ۲۰

—————————————————

حج کننده وقتی که تدارک خود را دید، برنمی دارد چیزی و نمی گذارد الاّ این که عطا
می کند خداوندِ عالم به هریک از آن ها ده حسنه و محو می کند از آن، ده سیّئه و بلند
می کند از برای او ده درجه

ششم، تطیّب خاطر و اطمینان نفس و خاطر جمعی از وجود محامل که مشقّت شدید در پیادگی
حاصل نشود (و این مطلبی است مُجرّب; چنانکه ]حضرت[ امیر(علیه السلام)می فرماید :
هرکه خاطر جمعی داشته باشد به آبی، تشنگی بر او غالب و موذی نشود).

هفتم، سوار شدن در وقت مراجعت.

هشتم، سوار کردن آن هایی که از پیادگی عاجز شده باشند، از فقرای حجّاج و ضعفای آن.

نهم، احتمال قطّاع طریق(۱) و احتیاج به رکوب و مدافعه با آن ها.

دهم، حضور این اسباب و رَواحل(۲) در مکّه و مشاعر به جهت تبرّک نمودن آن ها.

یازدهم، اظهار جلالت و نسب و شرافت خود و رفع اتّهام از السنه مردم و در این، حکمت
های بسیار است.

دوازدهم، ظاهر نمودن وفور نعمت های الهی بر آن جناب : } وَ أَمّا بِنِعْمَهِ
رَبِّکَ فَحَدِّثْ{ .(۳)

۶ ـ جناب امام حسین(علیه السلام) حج کرده بیست ]و[ پنج مرتبه پیاده; با آن که اسبان
و شتران خوب، غلامان و خادمان می کشیدند سوار نمی شد،(۴) مثل برادرش ]امام[ حسن
مجتبی(علیه السلام) . در یکی از سفرهای حجّ آن جناب(علیه السلام) ، پاهای مبارکش
ورم نموده، آماس کرد. یکی از موالیانش گفت : کاش سوار شوی که آماس قدم مبارکت ساکن
شود. فرمود : هرگز سوار نمی شوم، لکن چون نزدیکیِ این منزل می رسیم، مردی سیاه رنگ
پیش روی تو می آید و روغن با او خواهد شد، او ]آن[ را از وی بخر و ]در[ قیمت مضایقه
مکن (یعنی به هر قیمت بفروشد بگیر). گفت : پدر و مادرم فدای تو باد، پیش ما منزلی
است که کسی در آن باشد؟ فرمود: بلی هست. آن مرد پیش از رسیدن به آن منزل پیدا خواهد
شد. چون یک میل(۵) راه رفتند، آن مرد سیه چهره پیدا شد. حضرت(علیه السلام) به غلام
خود فرمود: این است همان مرد. برو روغن را بخر. چون غلام نزد آن مرد سیاه آمد و
روغن خواست. گفت: به جهتِ که

۱ . قُطّاعُ الطَّریق; راه زنان، که مال مسافران را به غارت برند یا قتل کنند و به
فریب کُشند. لغت نامه.

۲ . رَواحِل; جمع راحله، شتران قوی و تند رو. لغت نامه.

۳ . الضحی : ۱۱

۴ . بحار، ج۴۴، ص۱۹۲، ح۵ ; المناقب، ج۴، ص۶۹

۵ . میل; واحد مسافت… و معادل با ۱۴۸۲ متر فرانسوی است. لغت نامه.

—————————————————

صفحه ۲۱

—————————————————

می خواهی؟ گفت: برای امام حسین(علیه السلام) . آن مرد روغن را داده، خودش متوجّه
خدمت آن حضرت(علیه السلام) شد و عرض کرد: یابن رسول الله(صلی الله علیه وآله) ، من
از دوستان تو هستم و این روغن را از شما قیمت نمی گیرم ولیکن استدعا دارم که دعا
نمایی خدا من را پسری بی عیب کرامت فرماید و محبّ شما اهل بیت رسالت باشد. بدرستی
که من زن خود را در حالتی گذاشتم که وجع طلق(۱) او را گرفته بود. حضرت(علیه السلام)
فرمود: برگرد به منزلِ خود که خدا پسری بی عیب و نقصان به تو کرامت فرمود. پس آن
مرد برگشت، دید که زنش پسری زاییده که اعضای او درست و بی عیب است. باز خدمت آن
جناب(علیه السلام) آمد ]و [دعای خیری به آن حضرت(علیه السلام) کرد. پس حضرت(علیه
السلام)روغن را به قدم های مبارک مالید، در ساعت ورمش زایل شد(۲) (و عین این حکایت
را در خصوص امام حسن(علیه السلام) نیز نوشته اند، لیکن صدور این قضیّه بی زیادتی و
نقصان از دو بزرگوار بسیار بعید است. ظاهراً از معجزات امام حسین(علیه السلام) بوده
باشد. تصحیف و اختلاف از نُسّاخ بوده به جهت شباهت اسم های ایشان در کتابت). (۳)

۷ ـ شقیق بلخی گوید: در سال یک صد و چهل و نُه، اراده کعبه داشتم، چون به قادسیّه
رسیدم، جوانی خوش رو، گندم گون و ضعیف اندام دیدم که شَمله ای(۴) پوشیده و نعلین در
پا و از اهل قافله کناره کرده، می رود. با خود گفتم: البتّه این جوان ]از [صوفیّه
است و می خواهد با قافله همراه شود و وبال ایشان باشد، بروم و او را ملامتی و
سرزنشی کنم، شاید که پشیمان شود. چون نزد وی رسیدم، نگاهی به من کرده، گفت : «یا
شَقیق : } …اِجْتَنِبُوا کَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ
إِثْمٌ…{ »;(۵) «نشنیده ای که خدا فرمود: گمان ها به مردم نکنید که بعضی گمان ها
گناه است!؟» پس، از نظر من غایب شد. با خود گفتم که نام من را گفت و بر آنچه از
خاطر من گذشته بود اشاره نمود. پس، البتّه یکی از صُلَحا خواهد بود. هرچند از عقبش
دویدم، اثری

از وی ندیدم و در منزل دیگرش دیدم که به نماز مشغول بوده، اشک از چشم می ریخت ]و[

به خشوع و خضوع تمام نماز می کرد. گفتم، بروم و از او حلّیت خواهم، صبر کردم تا
فارغ

شد. پیش از آن که حرف زنم، گفت: یا شقیق، حق تعالی فرموده: } وَ إِنِّی لَغَفّارٌ
لِمَنْ تابَ

وَآمَنَ وَعَمِلَ صالِحاً…{ .(۶) پس برخاسته، راهی شد و مرا آنجا گذاشت. با خود
گفتم: بلی، یکی از ابدال خواهد شد که دوباره از مافی الضّمیر من خبر داد. چون به
منزل دیگر رسیدم، دیدمش بر کنار چاهی ایستاده و رکوه(۷) یعنی مَطهره(۸) در دست دارد
و می خواهد از چاه

آب بکشد که به یکباره رکوه از دستش به چاه افتاد و مرا نگاه بر او بود، دیدم که
نگاه بر

۱ . طَلق; دردِ زادن. لغت نامه.

۲ . مستدرک، ج۸ ، ص۳۱، ب۲۱، ح۸۹۹۴ ـ ۹ ; بحار، ج ۴۴، ص۱۸۵، ب۲۵، ح۱۳ ; فرج
المهموم، ص۲۲۶

۳ . این ماجرا، در خصوص امام حسن مجتبی(علیه السلام) در این منابع نقل شده است :
کافی، ج۱، ص۴۶۳، ح۶ ; وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۸۰ ، ب۳۲، ح۱۴۲۹۱ ; بحار، ج۴۳، ص۳۲۴،
ب۱۵، ح۳ ; الخرائج۱، ص۲۳۹، ب۳ ; الصراط المستقیم، ج۲، ص۱۷۷، ح۴ ; کشف الغمّه، ج۱،
ص۵۵۷ ; المناقب، ج۴، ص۷

۴ . شَمْلَه; نوعی از چادر کوتاه که بر خود پیچید. لغت نامه.

۵ . حجرات : ۱۲

۶ . طه : ۸۲

۷ . رَکوَه; مشک خُرد، نیم مشک، دلو خُرد. لغت نامه.

۸ . مَطْهَرَه; ظرفی که بدان طهارت کنند و آب دست دان، ابریق، آفتابه. لغت نامه.

——–

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.