پاورپوینت کامل حج در آیینه ادب عرفانی ۱۰۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل حج در آیینه ادب عرفانی ۱۰۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حج در آیینه ادب عرفانی ۱۰۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل حج در آیینه ادب عرفانی ۱۰۰ اسلاید در PowerPoint :
۶
از آثار گران سنگ عرفانی به زبان فارسی، کتاب «کشف المحجوب» است. نگارنده پس از
گشتوگذاری کوتاه در لابه لای برگ برگ این کتابِ ارزشمند، گلواژه های عطرآگین حج را
یافته و مقاله خود را به آن آراسته است.
«هُجویری»، نگارنده کتاب، از عارفان و نویسندگان برجسته قرن پنجم هجری بوده و نام
کامل او ابوالحسن، علی بن عثمان بن ابی علی الجُلاّبی الهُجْویری الغزنوی است.
وی معاصر دو تن از عرفای نامدار همان قرن، به نام های شیخ ابوسعید ابوالخیر (۳۵۷ ـ
۴۴۰) و ابوالقاسم قشیری (۳۷۶ ـ ۴۶۵) است.
تاریخ ولادت او معلوم نیست لیکن وفاتش چند ماه پس از وفات ابوالقاسم قشیری(۴۶۵)
بوده است. وی در اواخر قرن چهارم هجری در شهر غزنه به دنیا آمد. کودکی و نوجوانی
خود را در جُلاّب و هجویر که از محله های غزنه است سپری کرد.
او به بسیاری از کشورها; از جمله عراق، شام، آذربایجان، خراسان، ماوراءالنهر،
ترکستان و هند سفر کرد و سرانجام به امر پیر و مراد خود، در شهر لاهور، که اکنون از
ایالات پنجاب پاکستان است، اقامت گزید. او هشت سال پایانی عمرِ خود را در این
سرزمین گذراند و با سلاح عشق و ایمان، مردم را با معارف روحبخش اسلام آشنا کرد و
بذر محبت را در دل های آنان پاشید; به گونه ای که پس از قرن ها، هنوز مردم این خطّه
به او ارادتی خاص میورزند و به
—————————————————
۷
—————————————————
زیارت مرقدش می روند و از روح پاکش مدد می جویند و او را «داتا(۱) گنج بخش» می
خوانند.
وی در این مدت (۴۳۵ ـ ۴۴۲) به تألیف اثری نفیس و گرانبها مبادرت ورزید و آن را «کشف
المحجوب» نام نهاد. این اثر، یکی از امّهات و ارکان کتب تصوّف و عرفان محسوب می
شود. وی در تألیف این اثر، از کتاب های برجسته ای که در این زمینه و به عربی نوشته
شده بود، استفاده کرد.(۲) در اهمیت اثر او همین بس که عرفای پس از وی، از این کتاب
بهره برده و تأثیر زیادی پذیرفته اند.(۳)
هجویری در مقدمه کتاب کشف المحجوب، هدفش از تألیف کتاب را بیان می کند، سپس در طی
چهارده باب، به اثبات فضیلت علم، فقر و تصوّف می پردازد، آنگاه با ذکر داستان هایی
از خلفای سه گانه و ائمه اهل بیت تا امام جعفر صادق(علیه السلام) ، حالات عرفانی
آنان را بیان می کند و در ادامه به شناساندن اهل صُفّه و تابعین و اتباع تابعین تا
عرفای زمان خود می پردازد. در این باب ها، فرقه های اهل تصوّف را نیز بررسی کرده و
به بیان مذاهب، مقامات، حکایات و سخنان آن ها می پردازد.
وی سپس به شرح یازده حجاب و مانع، که میان بنده و پروردگار حایل می شود، پرداخته و
راه های کشف و برطرف کردن آن ها را شرح می دهد. از این رو، بعضی این کتاب را «کشف
حُجُب المَحْجوب لأرباب القلوب» نامیده اند.
در کشف حجاب هشتم می گوید یکی از حجاب ها و موانعی که میان آفریده و آفریدگار وجود
دارد، به وسیله برگزاری اعمال حج برطرف می گردد و بر این باور است که حج از واجبات
عینی بوده و با شرایطی واجب می شود و می نویسد: حج، از احرام در میقات آغاز می گردد
و با اعمال منا و پس از آن خاتمه می یابد.
هجویری علّت نامگذاری حرم را وجود مقام ابراهیم در آن می داند و معتقد است که حضرت
ابراهیم دو مقام دارد; یکی مقام «تن» و دیگر مقام «دل». مقام تن، «مکه» است و مقام
دل، «خُلّت».(۴) مقام تن اعمال ظاهری حج است که ابتدا باید محرم شود و کفن (لباس
احرام) بپوشد و اعمال را به ترتیب انجام دهد تا حاجی شود و مقام دل، باطن حج است و
کسی که قصد مقام دل می کند، باید از دلبستگی ها و وابستگی ها دوری کند و از لذّت ها
و راحتی ها چشم بپوشد و جز نام خدا بر زبان نیاورد و هرچه غیر اوست، بر خود حرام
کند و بداند کوچکترین توجه به عالم ماده، خطرناک است. آنگاه به عرفات برود و خدای
را بشناسد و به
۱ . داتا به معنای مربّی است.
۲ . کتاب اللّمع، تألیف ابونصر السراج ملقّب به طاووس االعلما (متوفّای ۳۷۸) و کتاب
«طبقات الصوفیه، تألیف ابوعبدالرحمان سلمی نیشابوری (متوفّای ۴۱۳) و کتاب «الرساله»
تألیف ابوالقاسم قُشَیری (متوفای ۴۶۵).
۳ . اسرار التوحید فی مقامات شیخ ابی سعید، تألیف محمد بن منوّر (تاریخ تألیف ۵۷۶)
و «تذکره الاولیاء»، تألیف فریدالدین عطار نیشابوری (متوفای ۶۲۷) و «نَفَهات
الاُنْس» تألیف عبدالرحمان جامی، از شعرا و نویسندگان قرن نهم هجری.
۴ . اشاره به آیه ۱۲۵ سوره نساء : …وَ اتَّخَذَ اللهُ إِبْراهِیمَ خَلِیلاً…
; «خداوند، ابراهیم را به دوستیِ خود برگزید.»
—————————————————
۸
—————————————————
او معرفت پیدا کند و سپس به مزدلفه برود و اُلفت و دوستی خدای را برگزیند و
آفریدگار را در دل، از هر صفتِ بشری بریء و پاک بداند و از هر وهم و فهم و گمان
منزّه بشمارد. آنگاه در سرزمین منا، که ایمن گاه تن و اندیشه و دل است، به طرف
هواهای نفسانی و اندیشه های باطل و خطورات باطلی که بر دل می گذرد، سنگ بیندازد،
سپس به قربانگاه رود و در آنجا، که سرزمین مبارزه با هوای نفس و مجاهده جهت تقرّب
به خداست، نفس را قربان کند. تا پس از طی این مراحل، به مقام «خُلّت» و دوستی
پروردگار برسد و کسی که به مقام تن ابراهیم، که همان مکه و حرم الهی است، داخل شود،
تن او در امان است و از دشمن و شمشیر آنها نمی ترسد و کسی که به مقام دل ابراهیم
وارد شود، از هجران پروردگار و فراق یار و… در امان می ماند.
هجویری سپس با استناد به حدیثی از پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله) ، حاجی را میهمان
خدا می داند که هرچه از خدا بخواهد به او می دهد، اما وی معتقد است که این طایفه
(عرفا) از خداوند چیزی نمی خواهند بلکه خود را به او واگذار می کنند و تسلیم خواسته
او می شوند. وی برای تأیید این مطلب، به داستانِ در آتش افکندن حضرت ابراهیم اشاره
می کند که جبرئیل به او پیشنهاد کرد تا یاری اش کند اما او نپذیرفت!
—————————————————
۹
—————————————————
جبرئیل گفت: از پروردگار بخواه تا یاری ات کند.
ابراهیم گفت: «حَسْبی مِنْ سُؤالی عِلْمُه بِحالی»; «به درخواست، نیازی نیست; چون
او حال مرا می داند.»
هجویری سپس سخنش را با کلامی از محمد بن فضل بلخی (متوفای ۳۱۹) چنین ادامه می دهد:
«تعجب می کنم از کسی که در دنیا خانه خدا را می طلبد ولی در دل به مشاهده جمال حق
نمی پردازد; زیرا دیدنِ خانه، گاه میسّر است و گاهی میسّر نیست، ولی مشاهده جمال
الهی بی شکر میسّر است و اگر زیارت سنگی که در سال یک بار به او روی می آورند واجب
است، دلی که روزی ۳۶۰(۱) نظر به او می شود، زیارتش سزاوار است.
هجویری در ادامه می گوید:
کسانی که به دنبال حقیقت هستند، در هر قدمی که برای مکه بر می دارند، نشانی از او
می یابند و زمانی که به مکه می رسند مزد آن را دریافت می کنند.
و بایزید بسطامی می گوید:
ثواب مجاهدت بی درنگ حاصل می شود.
همو گوید: من در سفر اوّل حج، فقط خانه دیدم و در سفر دوم خانه و خدا دیدم و در سفر
سوم فقط خدا دیدم. هجویری سپس می گوید: حرم جایی است که مشاهده جمال الهی در آن
صورت پذیرد و کسی عاشق است که کل عالم را میعاد قرب و خلوتگاه اُنس بداند و بنده ای
که می خواهد خدا را ببیند، برای او همه عالم حرم است و اگر قصدش دیدن خدا نیست حرم
برای او تاریک ترین مکانهاست و گفته اند تاریکترین مکانها خانه دوستی است که وی در
آن نباشد.
و برای وصول به این مقصود و دیدن روی دوست، کعبه سبب است و به هر وسیله ای که شده
باید به آن چنگ زد تا مشاهده جمال ربوبی از این راه حاصل شود.
آری، مقصود مردان از پیمودن بیابان ها و بادیه ها، دیدن حرم نیست بلکه مجاهده ای
است جهت آن شوق بی قرار و محبّت بی شمار.
صاحب کتاب کشف المحجوب، در ادامه، به ذکر داستانی از جُنَید می پردازد که بسیار
شبیه به داستان شبلی است، که در کتاب مستدرک الوسائل به طور مبسوط نقل شده(۲) و
۱ . نجم رازی ملقب به «دایه» (متوفای ۶۵۴) در کتاب «مرصاد العباد» که یکی از کتب
عرفانی مشهور است، در توضیح عدد ۳۶۰ چنین می گوید:
همچنین چهل هزار سال قالب آدم میان مکه و طائف افتاده بود و هر لحظه از خزاین مکنون
غیب، گوهری دیگر لطیف و جوهری دیگر شریف، در نهاد او تعبیه می کردند تا هرچه از
نفایس خزاین غیب بود، جمله در آب و گِل آدم دفین کردند. چون نوبت به دل رسید، گِل
دل را از ملاط بهشت بیاوردند و به آب حیات ابدی بسرشتند و به آفتاب سیصد و شصت نظر
بپروردند. این لطیفه بشنو که عدد سیصد و شصت از کجا بود؟ از آنجا که چهل هزار سال
بود تا آن گل در تخمیر بود. چهل هزار سال، سیصد و شصت هزار اربعین باشد، به هر هزار
اربعین که بر می آورد، مستحق یک نظر می شد، چون سیصد و شصت هزار اربعین برآورد
مستحق سیصد و شصت نظر گشت.
مرصاد العباد، به اهتمام دکتر محمد امین ریاحی، ص۷۴
۲ . مستدرک الوسائل، ج۲، ص۱۸۷
—————————————————
۱۰
—————————————————
ناصرخسرو آن را به نظم درآورده است.
حاجیان آمدند با تعظیم *** شاکر از رحمت خدای رحیم…
وی سپس به بیان چهار بیت شعر عربی می پردازد که ترجمه آن چنین است:
روزی که حاجیان از منا به مکه کوچ می کنند و شتران سرخ موی به حرکت در می آیند و
حُدی خوانان، با نغمه و آهنگ خود، شتران را به شتاب وا می دارند، از محبوب خود می
پرسم آیا می دانی که کجا باید رحل اقامت افکند؟
من حج و مناسک و عمره ام را تباه کرده ام و با مشغله ای که برایم پیش آمده، از حج
بازمانده ام، باید به خانه برگردم و خود را برای حج سال آینده آماده کنم که این حج
پذیرفته نشده است.
سپس داستان جوانی را ذکر می کند که در سرزمین عرفات، ابتدا حال دعا را از دست داده
بود و پس از چندی، تا می خواست دعا کند نعره ای کشید و روح از تنش جدا شد.
مقصود مردان از پیمودن بیابان ها و بادیه ها، دیدن حرم نیست بلکه مجاهده ای است جهت
آن شوق بی قرار و محبّت بی شمار.
و جوان دیگری در سرزمین منا قربانی نکرده بود و می گفت: بار خدایا! من می خواهم نفس
خود را قربان کنم، آنگاه با انگشت به گلو اشاره کرد و از دنیا رفت.
وی سپس حج را به حج غیبت و حضور تقسیم می کند و می گوید: کسی که در مکه باشد و خدا
را نبیند، با زمانی که در خانه نشسته، فرق نمی کند و هیچ یک از این غیبت ها بر
دیگری فضیلتی ندارد و کسی که در خانه خود خدا را حاضر می بیند با آن که در مکه در
محضر پروردگار است، فرقی ندارد و حج مجاهده ای است تا انسان به مشاهده برسد.
کشف الحجاب الثامن فی الحجّ، قوله تعالی: …وَ لِلّهِ عَلَی النّاسِ حِجُّ
الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً… و از فرایض اعیان(۱) یکی حج است
بر بنده، اندر حال صحّت عقل و بلوغ و اسلام و حصول استطاعت و آن حُرم(۲) بود به
میقات و وقوف اندر عرفات و طواف زیارت به
۱ . واجبات عینی.
۲ . احرام بستن.
—————————————————
۱۱
—————————————————
اجماع(۱) و به اختلاف سعی میان صفا و مروه(۲) و بی حُرم اندر حرم نشاید شد و حرم را
بدان حرم خوانند که (کی) اندرو مقام ابراهیم است و محلّ امن. پس ابراهیم را (عم) دو
مقام بوده است; یکی مقام تن و دیگر از آن دل. مقام تن مکّه و مقام دل خُلّت، هرکه
قصد مقام تن وی کند، از همه شهوات و لذّات اعراض باید کرد تا محرم بود و کفن اندر
پوشید و دست از صیدِ حلال بداشت و جمله حواس را اندر بند کرد و به عرفات حاضر شد و
از آنجا به مزدلفه و مشعرالحرام شد و سنگ برگرفت و به مکّه، کعبه را طواف کرد و به
منا آمد و آنجا سه روز ببود و سنگ ها به شرط بینداخت(۳) و آنجا موی باز کرد(۴) و
قربان کرد و جامه ها در پوشید(۵) تا حاجی بود.
و باز چون کسی قصد مقام دل وی کند، از مألوفات اعراض باید کرد و به ترک لذّات و
راحات بباید گفت و از ذکر غیر محرم شد و از آنجا التفات به کون مخطور باشد(۶) ،
آنگاه به عرفاتِ معرفت قیام کرد و از آنجا قصد مزدلفه الفت کرد و از آنجا سرّ(۷) را
به طواف حرام تنزیه(۸) حقّ فرستاد و سنگ هواها و خواطر(۹) فاسد را به منای امان
بینداخت و نفس را اندر منحرگاه(۱۰) مجاهدت قربان کرد تا به مقام خُلّت رسد(۱۱) پس
دخول آن مقام امان باشد از دشمن و شمشیر ایشان و دخول این مقام امان بود از
قطیعت(۱۲) و اخوات(۱۳) آن و رسول (صلعم) گفت: «اَلْحاجُّ وَفْدُاللهِ، یُعْطِیهِمْ
ما سَأَلُوا وَ یَسْتَجِیبُ لَهُمْ ما دُعُوا»; «حاج وفد(۱۴) خداوند باشند، بدهدشان
آنچه خواهند و اجابت کند بدانچه خوانند و دعا کنند»; و این گروه،(۱۵) دیگر نه
بخواهند و نه دعا کنند، فاما تسلیم کنند، چنانکه ابراهیم (عم) کرد، إِذْ قالَ
لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمِینَ ; چون ابراهیم(عم)
به مقام خُلَّت رسید، از علایق(۱۶) فرد شد و دل از غیر بگسست، حق تعالی خواست تا وی
را بر سر خلق جلوه کند، نمرود را برگماشت تا میان وی و از آن مادر وپدرش جدا افکند
و آتشی برافروخت، ابلیس بیامد و منجنیق بساخت، وی را در خام گاو دوختند و اندر پله
منجنیق نهادند. جبرئیل بیامد و پله منجنیق بگرفت و گفت: «هَلْ لَکَ مِنْ
حاجَه؟»(۱۷) ابراهیم(عم) گفت: «أَمّا إِلَیْکَ فَلا»(۱۸) سپس گفت: به خداـ ی
عزّوجلّ ـ هم حاجتی نداری؟ گفت: «حَسْبِی مِنْ سُؤالِی عِلْمُهُ بِحالِی»(۱۹) مرا
آن پسندیده باشد که او می داند که مرا از برای او در آتش اندازد، علم او به من زبان
مرا از سؤال منقطع گردانیده است.(۲۰)
و محمّدبن فضل گوید (رح): عجب از آن دارم که اندر دنیا خانه وی طلبد، چرا اندر دل
مشاهدت وی نطلبد که خانه را باشد که یابد و شاید که نیابد و مشاهدت لا محاله یابد.
۱ . موافق رأی همه فرقه های اسلامی.
۲ . سعی بین صفا و مروه را برخی از فرقه های اهل سنت از واجبات و بعضی از ارکان می
دانند.
۳ . همان گونه که شرط شده است.
۴ . موی چیدن (تقصیر) یا تراشیدن مو (حلق).
۵ . لباس های احرام را بیرون آورد و لباس های معمولی را پوشید.
۶ . توجه به دنیا خطرناک است.
۷ . دل و باطن.
۸ . پاک دانستن پروردگار.
۹ . آنچه در ذهن انسان خطور می کند.
۱۰ . قربانگاه.
۱۱ . دوستی با پروردگار.
۱۲ . جدایی از پروردگار.
۱۳ . کشف المحجوب، ص۴۲۳
۱۴ . میهمان.
۱۵ . طایفه عرفا.
۱۶ . علاقه و تعلّق به دنیا.
۱۷ . آیا حاجتی داری؟
۱۸ . اما از تو، نه.
۱۹ . دیگر سؤالی ندارم چون او حال مرا می داند.
۲۰ . هُجویری، کشف المحجوب، به تصحیح ژوکوفسکی، با مقدمه قاسم انصاری، ص۴۲۳
—————————————————
۱۲
—————————————————
اگر زیارت سنگی کی اندر سالی بدو نظری باشد، فریضه بود دلی که بدو روزی سیصد و شصت
نظر باشد، به زیارت او اولیتر، امّا اهل تحقیق را اندر هر قدم از راه مکّه نشانی
است و چون به حرم رسند، از هر یکی خلعتی یابند. و ابو یزید گوید(رض): هرکه را ثواب
عبادت به فردا افتد، خود امروز وی عبادت نکرده بود، که ثواب هر نفسی از مجاهدت حاصل
است اندر حال و همو گوید(رح): نخستین حجّ من به جز از خانه، هیچ چیز ندیدم و دوم
بار خانه و خداوند خانه دیدم و سه دیگر بار همه خداوند خانه دیدم و هیچ خانه ندیدم
و در جمله حرم آنجا بود که مشاهدت تعظیم بود و آن را که کلّ عالم میعاد قرب و
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 