پاورپوینت کامل تاریخ حج گزاری مسلمانان و سهم ایرانیان در آن ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل تاریخ حج گزاری مسلمانان و سهم ایرانیان در آن ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تاریخ حج گزاری مسلمانان و سهم ایرانیان در آن ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل تاریخ حج گزاری مسلمانان و سهم ایرانیان در آن ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۶۸

در باره کتاب دُرر و مؤلف آن

این کتاب، که در پیشدید شماست، نوشته عبدالقادر بن محمد بن عبدالقادر بن محمد
انصاری حنبلی مصری، از علمای قرن دهم هجری است. بی مقدمه باید گفت علاقه نویسنده به
حج، به خاطر آن است که پدرش عمری را در دیوان حجِّ حکومتِ ممالیک سپری کرده اسـت.
پدر وی، محمـد بدرالدین بن عبدالقادر جزیری است، که در ۸۸۰ ق. به دنیا آمد (ج۱،
ص۴۷۰) و به سال ۹۴۴ درگذشت. وی در زمان ممالیک چرکسی و حتی پس از روی کار آمدن
عثمانی ها، در سال ۹۲۳، شغل خود را در دیوان حج مصری همچنان داشت.

جزیری، شرح حال پدر و شغل وی را با عنوان «کاتب دیوان امره الحاج من دیوان السلطنه
الشریفه» به تفصیل آورده است (۱/۱۷۰). آن ایام پسر (مؤلف همین کتاب)، همراه پدرش به
حج می رفت; «و سافرت معه نائباً مرّات» (۱/۱۷۲) و ضمن آن، به کار تجارت و علم
اندوزی می پرداخت; «و أتسبّب مع ذلک ببعض التجاره» (۱/۱۷۵); اما به سرعت تجارت را
رها کرد و به سراغ علم رفت.

او شرحـی از تحصیـلات و مشایـخ خود را همانجا به دست داده است (۱/۱۷۳ و ۱۷۵).

سر و کار عبدالقادر و پدرش با امر حج، سبب شد تا وی کاری عظیم و شگرف

—————————————————

صفحه ۶۹

—————————————————

در زمینه حج انجام دهد، که همین «کتاب درر الفرائد المنظمه فی أخبار الحاج و طریق
مکه المعظمه» است. این کتاب ویژه اخبار حج است. گرچه به مطالبی نیز به صورت حاشیه
ای، و همچنین مطالبی در باره تاریخ مصر، به خصوص والیان این دیار پس از روی کار
آمدن عثمانیان دارد که بسیار مغتنم است.

مطالب این کتاب نیز، مانند تواریخ دیگر، آن مقدار که مربوط به زمان خودِ مؤلف و
مشاهدات اوست، ارزش زیادی دارد. در واقع حوادث مربوط به حج در دهه های میانی قرن
دهم، بسیار مفصل تر از بخش های دیگر است و دلیلش هم معاصر بودن مؤلف با این تحولات
می باشد.

البته نگارش در باره حج، راه های حج، حوادث مکه و مدینه، که غالبا مربوط به حج است،
پیشینه دیرینه دارد. آثار فراوانی در این زمینه نوشته شده که بسیاری از آن ها مورد
استفاده همین مؤلف در این کتاب است. اما آن آثار هر کدام به موضوعی خاص; مثلاً راه
ها، یا شاهانی که حج به جای آورده اند، یا اخبار مکه اختصاص داشته است; اما آنچه در
این کتاب جالب است، توجه به موضوع حج به صورت یک کل یا به عبارتی بررسی تمامی ابعاد
آن، به صورت یک کار دایره المعارفی و البته در قالب موضوعی است. نگاهی به عناوین
اصلی کتاب، به خوبی نشان می دهد که هدف مؤلف نوشتن کتابی دایره المعارفی در باره
حج، با زاویه دید تاریخی است. بیان نظام حج گزاری در دوره ای که حج و دیوان حج یکی
از گسترده ترین سیستم های اداری را داشت، از ویژگی های مهم این کتاب و برگرفته از
تجربه های شخصی وی در کنار پدرش می باشد. بیان اصطلاحات اداری مربوط به حج، که
بسیاری هم برگرفته از کلمات فارسی است و از طریق ترک های مملوکی به نواحی مصر و
شامات رفته، با دقت و مبسوط بیان شده است. برخی از نمونه ها: مَهتار طشت خانه،
مَهتار فراش خانه، مهتار رکاب خاناه، ارمغانات، حوائج خاناه، و بسیاری دیگر.

چاپ کتاب به هیچ روی در شأن موضوع و حجم اطلاعات آن نیست. وجود اغلاط فراوان،
ناخوانی ها و بدخوانی های گسترده، نداشتن فهرست اعلام و اماکن و بسیاری از دشواری
های دیگر، اموری است که می طلبد این کتاب یک بار دیگر با تصحیح عالی، به وسیله چند
متخصص که با تاریخ و جغرافی، در ابعاد وسیع آشنایی داشته باشند، عرضه شود.

—————————————————

صفحه ۷۰

—————————————————

گزارش مقاله ما، بر اساس چاپ مصحّحی به نام محمد حسن اسماعیل از انتشارات دارالکتب
العلمیه است. وی می گوید: کتاب را بر اساس سه نسخه تصحیح کرده است، چیزی که ادعای
وی را در مقابله سه نسخه در پاورقی ها نشان دهد، وجود ندارد; گرچه صفحاتی از این
چند نسخه پس از مقدمه آمده است. شگفت آن که در مقدمه چند سطریِ او هم، اشاره ای به
زندگی مؤلف نیست و معلوم نیست از کجا روی جلد نوشته شده که وی در سال ۹۷۷ درگذشته
است.

قطب الدین نهروالی (۹۱۷ ـ ۹۹۰) که روابط نزدیکی با نویسنده داشته، در البرق الیمانی
که در سال ۹۸۲ نوشته شده، از وی یاد کرده و بر او رحمت فرستاده است و این نشانگر آن
است که پیش از این تاریخ درگذشته است.

جزیری آثار دیگری هم دارد که خلاصه الذهب فی فضل العرب، از آن جمله است. توجه وی به
دفاع از عرب در ضمن همین کتاب هم آشکار است. با وجود تهاجم قبایل عربی، نگاه وی
چنان است که معمولاً حقوق آنان پرداخت نمی شده و همین سبب آن حوادث می شده است!
عمده الصفوه فی حل القهوه اثر دیگری است که در باره حکم قهوه در سال ۹۶۶ نوشته شده
و کتاب های مربوط به این موضوع همزمان با رواج یافتن قهوه در شرق، در میان فقهای
سنی فراوان است.

—————————————————

صفحه ۷۱

—————————————————

فهرست اجمالی کتاب چنین است:

باب اوّل: ابتدای بنای کعبه و فضل آن و معنای حج و عمره و اخبار مکه و قبایل ساکن
در آن، تا پیش از اسلام.

باب دوم: در باره امارت حاج و این که رسول چگونه حج گزارد و شرایط امیر الحاج،
مناصب تابعه امارت حج.

باب سوم: فتح مکه و امیر الحاج های از زمان رسول تا زمان مؤلف و مرور بر برخی از
وقایع در مکه و راه های حج.

باب چهارم: شرح دیوان امارت حاج. چگونگی آماده شدن کاروان و شرح مسیرها، شرح شترها
و وسائل سفر و قیمت ها، تاریخ امارت حج و اعتبار و ارزش آن در ادوار مختلف.

باب پنجم: که از مهم ترین ابواب کتاب است، اختصاص به راه ها، مسافت ها و مراحل میان
شام و مصر تا مکه و طوایف عرب مقیم در طول راه دارد. همین طور مختصری در باب بدر و
شهدای این جنگ و منطقه بدر، رابغ و نیز شرحی در باره مکه و فضایل و اسامی آن در این
باب آمده است.

باب ششم: در باره مدینه و کیفیت زیارت و اعمالی است که زائر هنگام ورود باید انجام
دهد.

باب هفتم: در باره شخصیت ها و زنان و مردانی است از صحابه و خلفا و وزرا و اکابر
امرا. فصل خاصی در این آخرین باب کتاب، به زنان اختصاص یافته است. هرچند در موارد
دیگری از کتاب هم درباره زنان مطالبی وجود دارد.

چاپ حمد جاسر از درر

وقتی کار نگارش این مقاله پایان یافت، جایی خواندم که این اثر را استاد مرحوم حمد
جاسر، در سه مجلد، در سال ۱۴۰۳ چاپ کرده است. از این که کار کتاب را بر اساس آن
انجام نداده بودم، بسیار متأسف شدم. در سفر عمره در شعبان سال ۱۴۲۷ (شهریور ۱۳۸۵)
نسخه چاپی آن را در کتابخانه مسجد نبوی به دست آوردم و تازه متوجه شدم چه کار
ارجمندی ارائه شده است. حمد جاسر در آنجا مقدمه ای مفصل نوشته و ضمن آن می گوید:
این اثر، در نوع خود اثری منحصر به فرداست ومؤلف وقایع را تا سال ۹۷۲ در آن آورده
است. اما این که چرا شخصیت وی مغفول واقع شده، بسا به خاطر تندی های وی درحق علما و
قضات و مدرسان باشد. وی می نویسد: نخستین بار چند نفر از علمای مدینه نسخه ای از آن
را، در این شهر به دست آورده، آن را استنساخ

—————————————————

صفحه ۷۲

—————————————————

کردند و نسخه را برای چاپ برای محب الدین خطیب فرستادند. وی آن را بانسخه ای در
الأزهر مقابله و در سال ۱۳۸۴ در ۷۱۴ صفحه به چاپ رساند. به نظر حمد جاسر هر دو نسخه
یک اصل داشته وبه شدّت مغلوط بوده و به علاوه، بر اساس مسوده اولِ مؤلف کتابت شده
بوده است. این در حالی است که مؤلف بعدها نسخه خود را تکمیل کرده و برابر نیمی از
کتاب بر آن افزوده است. مسوده در سال ۹۶۱ تمام شده اما یادداشت هایی تا سال ۹۷۲ بر
آن افزوده شده است. طبعاً چاپ جدید آن، که از حمدجاسر است، بر اساس نسخه های دیگری
که آن اضافات را دارد، فراهم آمده است.

حمد جاسر سپس به بیان شرح حال مؤلف پرداخته و در این باره به تفصیل سخن گفته و در
ادامه شرحی از نسخه های مورد استفاده خود هم، ارائه کرده است. چاپ حمد جاسر در سه
جلد و طی ۱۹۲۳ صفحه به انجام رسیده و از آنجا تا ص۲۲۹۹ فهارس متعدد کتاب شامل فهرست
اعلام، امکنه، اصطلاحات خاص، قبایل، اشعار و کتب است. بخش اصطلاحات آن، به دلیل
اشتمال آن ها بر لغات و ترکیبات فارسی و ترکی، عالی است. مؤلف در انتهای نسخه، ضمن
اشاره به این که مسوده کتاب در سال ۹۶۱ تمام شده، گویا چنان اشارت دارد که کتابت
نهایی در رجب سال ۹۹۰ بوده است. این که این تعبیر از کاتب است یا مؤلف، باید تحقیق
بیشتری صورت گیرد. ارجاعات مقاله ما همه به چاپ دارالکتب العلمیه است که ناشری است
با آثار سرقتی از دیگران و بدون تحقیق که البته به نام تحقیق و تصحیح چاپ می کند.

منابع کتاب

مؤلف در این کتابِ بسیار با ارزش و پر اطلاع، از منابع مختلفی استفاده کرده است که
به طور کلی می توان آن ها را شامل دو بخش دانست:

منابع مکتوب: منابع مکتوب وی بسیار گسترده بوده و شامل آثار فراوانی در جغرافی و
تاریخ، به خصوص منابع تاریخ و جغرافی مکه است که تنها به اسامی بخشی از آن ها اکتفا
می کنیم. گفتنی است، وی به رغم آن که از بسیاری از کتاب های مورد استفاده خود نام
می برد، اما در موارد بیشتری مطالبی نقل کرده و منبع آن ها را بیان نکرده است. به
هر روی، شماری از منابع او با ذکر برخی از صفحاتی که از آن آثار نقل شده، به این
شرح است:

—————————————————

صفحه ۷۳

—————————————————

ـ تاریخ مکه ازرقی (۱/۲۶)

ـ مرآه الزمان سبط بن جوزی (۱/۷۶)

ـ کتاب المشارق (۱/۱۰۹)

ـ مروج الذهب (۱/۹۹)

ـ حَجّه الاسلام برهان الدین بقاعی (۱/۱۲۰)

ـ مسالک الابصار که به اسم نویسنده آن، ابن فضل الله از آن نقل می کند (۲/۷۳)

ـ تقویم البلدان (۲/۶۷، ۱۶۱)

ـ سفرنامه مکه یک مغربی (که بعد از حج به عراق آمده و گزارشی از مراحل سفر نوشته
است (۲/۷۳، ۸۰)

ـ خطط مقریزی (۲/۱۱۰)

ـ المسالک و الممالک ابوعبید بکری (۱/۹۲، ۲/۱۱۲، ۱۲۶ و ۳۰۷)

ـ عجایب البلدان المسمی بخریده (۲/۱۱۲).

ـ السلوک مقریزی (۲/۱۴۶).

ـ نزهه العیون (۲/۱۹۷)

ـ اتحاف الوری (در بسیاری موارد)

ـ العقد الثمین (در بسیاری موارد).

ـ الذیل علی مرآه الزمان (۲/۲۴۸).

ـ عیون التواریخ (۲/۴۸۵)

و ده ها عنوان کتاب دیگر که خوشبختانه بر اساس فهرست نام کتاب ها که حمد جاسر در
انتهای چاپ سه جلدی خود از این کتاب آورده، می توان نام آن ها را به دست آورد.

منابع شفاهی: منابع شفاهی وی مطالبی است که او از طریق مسافرت به حرمین وشنیدن از
اشخاص یا با نامه نگاری، به برخی از چهره های برجسته در حرمین و گرفتن اطلاعات از
آنان، به دست آورده است. این بخش حجم بالایی از مطالب موجود در کتاب را تشکیل می
دهد.

از جمله کسانی که مطالب زیادی از او نقل کرده و بیشتر آن ها از طریق نامه نگاری
بوده، قطب الدین نهروالی است که فقیه حنفی و قاضی حنفیان مکه و مورخ بوده و کتاب
البرق الیمانی و نیز کتابی با عنوان «الاعلام بأعلام بیت الله الحرام» در تاریخ مکه
دارد. (نکـ :: ۶۴۶/۱، ۶۷۸).

برای نمونه، گزارش سفر حج همسر شاه طهماسب را، خود بر اساس آنچه در مکه دیده، نقل
کرده است. وی گزارشی هم از طریق همین قطب الدین نهروالی از شخصی به نام سید مرتضی
از احفاد شریف جرجانی که در سال ۹۶۸ به حج آمده بوده، از روی کار آمدن صفویان از او
نقل کرده که خواندنی و حاوی نکات تازه است (۲/۴۹۷ ـ ۴۹۳) وی در نقل از نهروالی با
عبارت «أخبرنی صاحبنا الشیخ العلاّمه

—————————————————

صفحه ۷۴

—————————————————

المحقّق البلیغ الأوحد قطب المله و الدین النهروالی المکی الحنفی …» (۱/۱۵۰). و
جای دیگر: «و کتب إلی صاحبنا الشیخ العلامه القطب النهروالی مفتی مکه» (۱/۶۴۵،
۶۴۶). البته نقل های شفاهی، منحصر به آنچه از نهروالی نقل می کند نیست، بلکه موارد
دیگر هم وجود دارد (۱/۱۵۴).

اطلاعاتوی درباره حوادث دوران حیاتش; یعنی رخدادهای بین۹۴۰ ـ ۹۷۷ مفصل تر و دقیق تر
از بخش های دیگر کتاب است.

گزارش وی از برخی از راه ها یا شهرهای طول مسیر هم شفاهی است. برای مثال، در باره
ینبع اشاره می کند که در حال حاضر، قاضی آنجا، رفیق ما برهان الدین ابراهیم بن یحیی
شافعی است. سپس می افزاید: تا آنجا که بر من آشکار شد، به جز وی و خانواده اش در
این قریه شافعی سنی وجود ندارد. غالب اهالی قرای حجاز، مذهب زیدیه داشته و خون
شافعیان را مباح می دانند (۲/۱۶۲). وی برکات پدر ابو نمی دوم را در پیری دیده بوده
و او را وصف می کند و بعد هم شرحی در باره ابو نمی، فرزندش احمد و سپس حسن به دست
می دهد و حتی مطلبی شفاهی از حسن، در سفرش به قاهره نقل می کند (۲/۲۳۰، ۲۴۰). وی
حتی مستقیم ازخود ابو نمی هم اخباری نقل کرده است: «فلقد أخبرنی السید الشریف
أبونمی بن برکات أمیر مکه …» (۱/۵۸۵)

سهم ایران در کتاب

این کتاب که ویژه اخبار حج است، سهم بسیار ناچیزی از آن به ایران اختصاص دارد و
اخباری که به طور کلی و معمولاً با تعبیر عجم و نام برخی از شهرهای ایران آمده، در
حدّ انتظار نیست. با این حال، جسته و گریخته مطالبی دارد که گرچه بسیار اندک است،
اما می تواند گوشه ای از مسائل حج گزاری ایران را نشان دهد.

روشن است که حج رفتن ایرانیان، بخشی از زندگی مذهبی آنان از همان قرون نخستین
اسلامی بوده است. اما این جماعت، همیشه جزئی کوچک از محمل عراق بوده و به همین
دلیل، نمودی را برای حضور در یک تاریخ عمومی از حج نداشته است. در طول قرون، چهار
محمل اعزام می شد; محمل عراق، شام، مصر و یمن (۱/۲۵۰). داشتن محمل، نشانه ای از
کثرت حجاج یک دیار و مهم تر از آن، حضور یک دولت قوی و با نفوذ در پشت

—————————————————

صفحه ۷۵

—————————————————

سر آن بوده که می توانسته به نوعی در حرمین هم اعمال نفوذ کند. بنابراین، اخبار حج
هم، بر محور همین چهار مرکز بود. حجاج دیگر مناطق در غرب، (مانند مغربی ها،
الجزایری ها و…) و همین طور در شرق (مانند شهرهای ایران) در حاشیه بودند. طبعاً
منهای این کتاب، بخشی از اطلاعات مربوط را می توان در کتاب های مسالک و ممالک و نیز
در شرح حال بسیاری از رجال، علما و محدّثان آن دوره به دست آورد. توجه داریم که در
طول قرون، و به عبارتی تا قرن هشتم، و حتی مدت ها بعد از آن، برای اعراب یا به طور
کلی غیر ایرانی ها، از ایران به عنوان ایران یاد نمی شد بلکه برای نمونه از حجاج
خراسان و ماوراءالنهر و… سخن به میان می آمد. به خصوص تعبیر «خراسان» یا «الرکب
الخراسانی» (۱/۳۴۱). گویی در یک دوره طولانی، اشاره به حجاج شرق بوده است. مثلاً در
این عبارت: «لم یحجّ إلی مکّه أحد من العراق و لا من خراسان، خوفا من القرمطی»
(۱/۳۱۹). یاد از «جماعه السمرقندیین» در برخی از اخبار حج (۱/۳۴۰)، می تواند اشاره
به این باشد که به هر حال در کاروان، همشهری ها یکجا بوده و نامی هم برای خود داشته
اند. نقل دیگری چنان است که مؤلف در امر حج، اصفهان را هم از بلاد خراسان می داند.
وی می نویسد: یکی از زنانی که در سال ۵۷۹ به حج آمد، «ابنه الدقوسی صاحب اصبهان من
بلاد خراسان» بود (۱/۳۶۰).

جزیری ضمن بیان فاصله شهرها تا مکه، از بسیاری از شهرهای ایرانی و نیز شهرهای موجود
در خراسان یاد می کند.

وی البته در شرح منازل راه، تنها راه های معیّنی; چون راه شام و مصر به حجاز و یا
راه عراق به حجاز را به صورت جزئی و مرحله به مرحله شرح می دهد، اما در بحث از
فواصل، فاصله شهرهای مختلف تا مکه، از جمله اصهفان (۳۱۳ فرسخ)، توریز (تبریز، ۳۶۰
فرسخ)، هرات (۴۴۸ فرسخ)، بلخ (۵۳۰ فرسخ)، مرو شاهجان (۴۳۳ فرسخ)، غزنه (۵۷۹ فرسخ)،
هرمز(۶۹۰ فرسخ)، کابل (۵۴۷ فرسخ)، دهلی (۱۰۷۳ فرسخ)، فرغانه (۵۹۰ فرسخ) و ترمذ (۵۳۲
فرسخ) را می نویسد (۲/۴۹).

حجاج ایرانی همراه حجاج عراقی

کاروان حج عراقی، در مقابل آنچه که از آن به عنوان کاروان حجّ شامی و مصری یاد می
شود، شامل تمامی حجاجی بوده که از نواحی شرق اسلامی به حج می آمدند. اما

—————————————————

صفحه ۷۶

—————————————————

اهمیت ایران به نام خراسان بود. به همین دلیل «رکب عراقی» یا کاروان حج عراق، شامل
حجاجی بودکه ازبغداد وخراسان پدید می آمد. در اخبار مربوط به حج، در اواخر قرن
چهارم و اوائل قرن پنجم، کاروان حج عراقوخراسان بایکدیگر ذکرمی شود. برای نمونه،
ذیل حوادث سال ۴۰۳ گفته شده است: «بطل الحج من خراسانو العراق». یا درباره سال۴۰۷
گفته شده است: «لم یحج أحد من العراق لتأخر أهل خراسان» (۱/۳۳۹). این که تأخیر
خراسانیان سبب تعطیلی حج می شده، نشانگر اهمیت حضور کاروان خراسان در کاروان عراق
بوده است. این مطلب ذیل رخدادهای سال۴۱۰ هم گفته شده که حج عراقی هاباطل شد; چراکه
در رسیدن حجاج خراسانی تأخیرشد (۱/۳۳۹). در واقع عراقی ها منتظر رسیدن خراسانیان
بودند و تأخیر آنان سبب می شد تا زمان از دست برود و این برای حج اهمیت دارد که روی
«زمان» حرکت صورت گیرد.

در سال ۴۱۲، بعد از آن که کاروان حـج عراق برای چند سالی تعطیل بود، سلطان محمود
غزنوی در این باره اقدام کرد و در سراسر خراسان، اعلام حج نمود، پولی هم برای تقسیم
میان اعراب اختصاص داد و کاروان حرکت کرد. با این حال، قبایل عربی به فرماندهی حماد
بن عدی، برابر ایشان ایستادند که یک جوان سمرقندی تیری به او زد و وی را کشت و
کاروان نجات یافت. اما سال ۴۱۳ بار دیگر: «بطل الحاج من العراق لتأخر أهل خراسان»
(۱/۳۴۰).

درسال ۴۱۵ کاروان حج خراسان با ریاست حسنک وزیر (ابوعلی حسن بن محمد نایب سلطان
محمود غزنوی) انجام شد و همزمان، کاروان حج عراق با ریاست ابوالحسن ـ محمدبن حسن ـ
اقساسی علوی (م ۴۱۵) به حج رفت. این دو کاروان عظیم، پس از اتمام حج، از ترس قبایل
عرب، مصمم به بازگشت از راه شام شدند و برای این کار می بایست از خلیفه فاطمی اجازه
می گرفتند که او هم خشنود شده و دستور داد تا مسیر را برای ایشان آماده سازند. این
استقبال فوق العاده بود. این کار برای القادر بالله خلیفه متعصّب عباسی که سختگیری
در مسائل مذهبی را دوباره در بغداد باب کرد، بسیار گران تمام شد. رییس کاروان عراق
را که ابوالحسن محمداقساسی علوی بود چندان تهدید کرد که بمرد. به علاوه، خلیفه به
سلطان محمود نوشت تا به حسنک وزیر (م ۴۲۱ ـ ۴۲۲) بگوید که هرچه از خلیفه فاطمی
گرفته به او بسپرد تا در بغداد آتش بزند. این اموال در جمادی الاولی، سال

—————————————————

صفحه ۷۷

—————————————————

۴۱۶ تحویل شده و آنها را در باب التونی ـ النوبی ـ در حضور مردم آتش زدند. طلاها را
هم ذوب کرده میان فقرا تقسیم کردند. با این حال، جزیری تأکید می کند که اقدام ظاهر
فاطمی، سبب شد تا اهل خراسان و ماوراءالنهر او را ستایش کنند که به آنان احسان کرده
و زمینه زیارت بیت المقدس را هم برای آنان فراهم کرده است. (۱/۳۴۲ ـ ۳۴۱). لازم به
یادآوری است که این کاروان ترکیبی از دویست هزار نفر حاجی و شصت هزار شتر بود. خبر
یاد شده را ذهبی هم به اجمال آورده و می گوید:

این کاروان، به خاطر فساد «درب العراقی» از «درب الشام» آمدند و والی رمله از آنان
پذیرایی کرد و ظاهر فاطمی هم هدایایی به آنان داد. وقتی به بغداد رسیدند، القادر
خشمگین شد و فاطمیان را یهودی خواند و در نسب شان تردید کرد و به حاکم مصر دشنام
داد و دستور داد خلعت ها را در باب النوبی آتش زدند (تاریخ الاسلام ـ چاپ عبدالسلام
تدمری ـ ۲۵۱/۲۸). گزارش کامل این ماجرا را مقریزی در اتعاظ الحنفا (۲/۱۳۷، ۱۳۹ و
نیز بنگرید: کامل، ۹/۳۴۰) آورده است.

پس از آن هم مکرر تعبیر تعطیلی حج عراق به سبب تأخیر خراسانیان در منبع مورد بحث ما
تکرار شده است. زمانی که این حج تعطیل می شد، معنایش این نبود که کسی به حج نمی
رفت. کسانی که جرأتی داشتند اقدام می کردند. در سال ۴۲۱ ضمن آن که حج عراق به دلیل
تأخیر خراسانیان تعطیل شد، گروهی از کوفیان با یک قافله بزرگ از شتران بادیه راهی
حج شده و آخر محرّم سالم برگشتند (۱/۳۴۲). تعطیلی حج عراق در سال های بعد مرتب
ادامه داشت و این تعبیر تکرار می شود که «لم یحجّ أحد من العراق» (۱/۳۴۳).

جزیری ذیل حوادث سال ۴۶۴ می نویسد: پرده ای برای کعبه از سوی سلطان هند سلطان محمود
بن سبکتکین تهیه شده بود که در این سال، نظام الملک آن را یافت و به مکه فرستاد.
این در حالی است که بیش از چهل سال از سلطان محمود گذشته بود. بسا این اقدامی بوده
که از سوی برخی از جانشینان او، که در غزنین بودند، صورت گرفته است.

پرده ارسالی خواجه نظام الملک، روی پرده ای که ابوالنصر استرآبادی فخرالرؤسا ـ
ابراهیم بن محمد بن علی بن فارسی استرآبادی ـ بر کعبه پوشانده بود، قرار داده شد
(شفاء الغرام، ۱/۱۲۲، النجوم الزاهره، ۵/۹۵).

—————————————————

صفحه ۷۸

—————————————————

اما این ابو النصر گویا در سال ۴۶۶ به مکه آمد و کارهای عمرانی نیکویی کرد که از آن
جمله در خود مسجد الحرام بود. همین طور در مسجد تنعیم. در باره آب زبیده هم
اقداماتی کرد و آن را دوباره به جریان انداخت. در این وقت بود که مشاهده کرد، کعبه
دو سالی است پرده ندارد. وی پرده ای از پارچه ای سفید تهیه کرده، به آن پوشاند;
پارچه ای که کار هند بود. همچنین صدقات زیادی میان مردم حرمین تقسیم کرد. به همین
سبب او را مغیث الحرم لقب دادند. (۱/۳۴۶ ـ ۳۴۵). منبع این مطالب باید مطالبی باشد
که در اتحاف (۲/۴۷۵) آمده است. در آنجا کتیبه ای که از این شخص در مسجد تنعیم بوده،
عیناً نقل شده، که باید منبع خبر صاحب اتحاف هم همان کتیبه باشد: «أمر بعماره مسجد
عائشه أمّ المؤمنین بأمر من الرئیس الأجل السید فخر الرؤساء مغیب الحرمین أبوالنصر
ابراهیم بن محمد بن علی فی شهر رجب منها عنه و عن اخیه ذی المحاسن ابی مسعود علی بن
محمد بن علی، تقبل الله عملهما و بلغهما فی الدارین أملهما و شکر سعیهما ولا قطع من
الحرمین أثرهما».

همین متن در العقد الثمین» (۳/۲۶۱) هم آمده است.

صاحب اتحاف، فهرستی از کارهای این ابوالنصر استرآبادی را به این شهر آورده است:
تعمیر برخی از مواضع مسجد الحرام، که تخریب شده بود. وی سی هزار دینار برای این کار
گذاشت که برخی را برای مخارج آن و برخی را هم امیر محمدبن ابی هاشم برداشت. اجرای
طرح آب عرفات به مکه، در قناتی که اصل آن از زبیده بود، پوشاندن پرده بر کعبه، که
چند سال بود بی پرده مانده بود. درست کردن میزاب طلا. اعطای صدقاتی در حرمین و کمک
هزینه یک سال به فقرای مکه و مدینه. گفته شده است که این مال متعلق به سلطان شاه
بوده که در اختیار وی گذاشته شده و او نذر کرده بوده است که پس از نجات از حبس و
دشواری ها، آن را هزینه کند. (اتحاف، ۲/۴۷۶)

طی سال ها، امیر حجِ کاروان عراق، از علویان بود و مشهورترین علوی که برای سال ها
این کار را بر عهده داشت، ابو احمد موسوی پدر سید رضی و سید مرتضی از شیعیان امامی
بغداد بود. اما برای نخستین بار در سال ۴۶۸ یک امیر ترک با نام امیر ختلع لتکتین
امیر الحاج شد (۱/۳۴۶). در تمام این سال ها رقابت میان عراق و شام یکسره ادامه داشت
و تعطیلی حج عراق امری عادی بود،

—————————————————

صفحه ۷۹

—————————————————

در حالی که از شام و مصر، کمتر چنین اتفاق می افتاد; مگر آن که مشکلی در خود آن
بلاد رخ می داد و سبب تعطیلی حج می شد، چنان که در سال ۵۶۲ چنین شد و از مصر کسی به
حج نیامد (۱/۳۵۷). در سال ۴۹۰ ابو حامد غزالی، گویا از شام، به حج رفت (۱/۳۴۹).

کاروان حج عراقی اسیر دست اعراب

غارت حجاج عراقی توسط اعراب همچنان سیره مستمره عرب بود. در سال ۴۴۴ چنان غارتی
نسبت به حجاج عراقی در میان راه مکه ـ مدینه صورت گرفت که بی مانند بود (۱/۳۵۲).
این اتفاق در ایران یا عراق به ندرت صورت می گرفت و کمتر موردی از غارت کاروان حج
در این مناطق گزارش شده است. با این حال، یکبار در سال ۳۵۲ حجاج عراق به محض حرکت
از بسطام، مورد حمله سپاهی از خراسان که عازم طبرستان بودند، قرار گرفته و غارت
شدند. اندکی بعد همین حجاج با اسماعیلیان روبه رو شده و آنان به ایشان حمله کردند و
فاجعه آفریدند (۱/۳۵۴).

اشاره کردیم که مشکل اصلی حجاج عراق راه جبل بود که قبایل بدوی فراوانی درآن مسیر
بودند ومزاحم حجاج می شدند. این مشکل از قرن سوم وجود داشت و خبری حکایت از آن دارد
که در سال ۲۸۷ شمار زیادی از قبیله طی به کاروانی از حجاج که سه هزار نفر بودند،
حمله کردند. اما کاروانیان به جنگ با آنان پرداخته، رییس آنان و شماری از اشراف
ایشان را کشتند و با سرهای بریده، که روی چوب نصب بود، پیروزمندانه وارد بغداد شدند
(۱/۳۱۴). بعد از آن تا چند دهه، حج عراقی با مشکل قرامطه مواجه بود و بسیاری از سال
ها تعطیل می شد. مشکلات دیگری هم وجود داشت که گاه سبب تعطیلی حج به صورت پیاپی
برای هفت تا هشت سال می شد، از جمله میان سالهای ۳۷۱ ـ ۳۷۸ هجری (۱/۳۳۳). مشکلات
طبیعی و دیر شدن هم، گاه سبب تعطیلی می شد (۱/۳۳۷).

اما سابقه نزاع میان کاروان حج عراقی با دیگران; یعنی کاروان مصر و شام و همین طور
امیر مکه که معمولاً باید جانب آنان را می گرفت، امری عادی است که به قرن چهارم می
رسد. طی سال ها بلکه قرن ها این رقابت وجود داشت. شاید نخستین بار درگیری میان
کاروان عراقی و مصری، به دلیل آن بود که کاروان عراقی می خواست خطبه به نام بویهیان
بخواند و کاروان مصری به نام اخشیدیان (۱/۳۲۸). اما فی الواقع،

—————————————————

صفحه ۸۰

—————————————————

رقابت جدی از زمان سلجوقیان به بعد برابر فاطمیان و همین طور برابر یمن بالا گرفت و
حوادث خونینی را در مکه به همراه داشت. (در این باره نکـ : به کتاب «التنافس
السلجوقی الفاطمی فی بلاد الحجاز و امره الحج، سلیمان الخرابشه، اردن، ۱۹۹۹).

به محض آن که اوضاع مکه بحرانی می شد، کاروان حجاج عراقی مورد حمله واقع شده شماری
کشته و زخمی شده و اموالشان غارت می شد. این قبیل رویدادها را در سال های زیادی می
توان مشاهده کرد. گاه ورق بر می گشت و عراقی ها دیگران را غارت می کردند. این هم
ممکن بود که فتنه ای میان مردم مکه و حجاج صورت گیرد و مکیان با استفاده از موقعیت
طبیعی خود، به غارت حجاج می نشستند (برای نمونه: ۱/۴۰۳). این دشواری ها، سبب می شد
که کاروان عراقی در بسیاری از سال ها نتواند حج به جای آورد. مورخ ما در باره این
وضعیت معمولاً چنین می نویسد: «و لم یحجّ العراقی» (۱/۴۱۱). بسیاری از سال ها،
مکیان طمع در اموال عراقیان می کردند و چون می دانستند که دولت یا خلافت حاکم در
عراق توانایی فرستادن لشکر ندارد، به محض به دست آوردن فرصت دست به غارت اموال حجاج
عراقی می زدند. این غارت ها، منهای آن که مشکلات مالی برای حجاج درست می کرد، در حج
آنان هم خلل ایجاد کرد و مانع از آن می شد تا اعمال حج را درست انجام دهند (۱/۳۵۵).
چنانکه به خاطر ترس از نیروهای امیر مکه، طواف در مسجد الحرام را هم با ترس و لرز
انجام می دادند (۲/۲۴۳). کاروان حج عراقی، گاه از مسیری جز مسیر معمولی می آمد که
گرچه از چنگ اعراب می گریخت اما به دلایل دیگر دچار مشقّت می شد (۱/۳۵۶). مشکلات
قتل و غارت میان حجاج عراقی و مکیان یکسره ادامه داشت (دو نمونه را

—————————————————

صفحه ۸۱

—————————————————

بنگرید در: (۱/۳۶۵). در سال ۶۱۸ آنچنان اخبار این مشکلات و وفور «کفره» در مناطق
زیاد شد که هیچ کس از بلاد عجم و همدان و اصفهان به حج نرفت (۱/۳۶۹).

یکی از مشکلات پنهان حج در تمام این ادوار این بود که از یک سو، اشراف در مکه
تمایلات زیادی داشتند و تبلورآن در اذان بودکه «حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَلِ» گفته
می شد. امرای حج شام و مصر، ضمن آن که در دوره فاطمیان روی این مسأله اهتمام
داشتند، در دوره های دیگر سخت با آن مخالف بودند و به محض تسلط، از آن جلوگیری می
کردند (۱/۳۴۵، ۳۶۱). زمانی خلافت عباسی هم با آن به مخالفت می پرداخت.

روزگاری این اوضاع به عکس شد. شام ومصر، در دوره ممالیک سخت سنی گری کردند، درحالی
که به عکس، تعداد فراوانی از حجاج عراقی شیعه بودند.

برای سال ها (گویا از سال ۳۵۴) یک علوی شیعه، که نقیب علویان هم بود، امیر الحاج
عراق شد. این شخص کسی نبود جز ابو احمد حسین بن موسی موسوی (پدر برادران شریف رضی و
مرتضی).

بعدها هم مکرر اتفاق می افتاد که نه تنها شیعیانی در کاروان حج عراق بودند، بلکه
امیر الحاج شیعه بود. جزیری ذیل حوادث سال ۵۶۶ می نویسد: امیر الحاج عراقی طاشتکین
مستجندی; یعنی امیر کبیر مجدالدین ابوسعید مستنجدی بود. پس از وی، این کار به
فرزندش مستضی رسید. طاشتکین سال ها امیرالحاج عراق بود و بیش از بیست بار به حج
رفت. وی زمانی امیر حلّه و تُستر و خوزستان شد. فردی کریم و اهل بذل و بخشش، شجاع،
بلند همت و صبور و شیعه بود که در سال ۶۰۲ درگذشت. اولین سال امارت او بر حجّ سال
۵۶۵ بود. کم حرف بود و گاه هفته ها می گذشت یک کلمه حرف نمی زد. وی در تستر مرد و
جنازه اش را به نجف بردند و در آنجا دفن کردند (۱/۳۵۸ ـ ۳۵۷). در سال ۵۷۹ که امیر
طاشتکین به حج آمد، تعداد زیادی از امرای عجم خراسانی همراهش بودند (۱/۳۶۰). از این
طاشتکین اطلاعات فراوانی در دست است. ابن کثیر اشاره می کند که وی ۲۶ حج با مردم به
جای آورد و در حجاز گویی یک پادشاه بود. وی بعدها متهم شد که با صلاح الدین ایوبی
برای تصرف بغداد مکاتبه کرده که به نظر ابن کثیر دروغ بود. حلّه که شیعی نشین بود،
در اقطاع او بود (البدایه و النهایه، ۱۲/۳۵۲; ۱۳/۴۵). بعدها صاحب حلّه را به خاطر

—————————————————

صفحه ۸۲

—————————————————

بستن دروغ به طاشتکین کشتند (تاریخ الاسلام ذهبی، ۴۱/۹۵). ذهبی جای دیگری هم از روی
تعصب در باره طاشتکین نوشته است: «و کان شیعیاً جاهلاً» (۴۳/۹۲).

جمال الدین جواد اصفهانی

از کسانی که خدمات فراوانی به مکه و مدینه و حجاج کرد، ابوجعفر جمال الدین محمدبن
علی بن ابو منصور اصفهانیِ موصلی بود. شرح حال مفصل این وزیر را ابن خلکان آورده و
گفته است که جدّش ابو منصور در خدمت ملکشاه سلجوقی بود. جمال الدین خود در خدمت
محمودبن محمدبن ملکشاه بود. زمانی که اتابک زنگی بن آق سنقر بر موصل و نواحی آن
حاکم شد، این جمال الدین به خدمت وی درآمد. در زمان سیف الدین غازی، پسر اتابک
زنگی، وی به وزارت رسید و از آن پس، به دلیل بخشندگی های فراوانش، لقب «جواد» یافت.
به جز تعمیر مسیر آب عرفات، ساخت دیوار مدینه هم از کارهای اوست. هر سال اموال
زیادی هم برای فقرای حرمین می فرستاد. با روی کار آمدن قطب الدین مودود، برادر سیف
الدین غازی، وی زندانی و در قلعه موصل حبس شد تا آن که در دهه آخر شعبان یا اوایل
رمضان سال ۵۵۹ درگذشت. جنازه اش ابتدا در موصل دفن شد، اما در میانه ۵۶۰ ، او را به
مکه برده طوافش دادند. آنگاه به مدینه برده، اطراف حجره پیامبر(صلی الله علیه وآله)
گرداندند و سپس دفن کردند. پسرش جلال الدین هم از امرا و ادبای به نام بود که در
دنیسر مرد و جسدش را هم به مدینه منتقل کرده در قبر پدر دفن نمودند (وفات: ۱۴۳ ـ
۱۴۶). شرح حال مفصل ترِ وی را تقی الدین مکی در العقد الثمین (۲/۲۱۲، ۲۱۷) آورده
است. صاحب اتحاف (۲/۵۱۴) نوشته است که در سال ۵۴۹ این وزیر، پنج هزار درهم همراه
حاجبش به مکه فرستاد تا برای بازسازی طلاها و نقره های کعبه و ارکان آن هزینه شود.
همو در سال ۵۵۰ درِ جدیدی برای کعبه، که با نقره و طلا زینت داده شده بود، نصب کرد
(اتحاف: ۵۱۵/۲). در سال ۵۵۱ هم آب عرفات را تعمیر کرد و پول زیادی به اعراب بنی
سعیه داد تا آب را به روی حجاج نبندند (اتحاف: ۲/۵۱۸). وی قبه العباس را که روی
زمزم بود، ساخت، که تا سال ۸۰۷ برقرار بود و آن سال تخریب و بازسازی شد (اتحاف:
۳/۴۴۳). به گزارش صاحب اتحاف (۲/۵۲۷) و جزیری، زمانی که وی در سال ۵۵۹ درگذشت،
تابوت او را به عرفه برده و مکیان در آنجا اجتماع

—————————————————

صفحه ۸۳

—————————————————

کردند وسخت بر وی گریستند; زیرا ازسوی وی کمک های زیادی به آنان می رسید. تابوت را
بالای جبل الرحم

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.