پاورپوینت کامل حج، در نگاه شاعران ۶۸ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل حج، در نگاه شاعران ۶۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حج، در نگاه شاعران ۶۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل حج، در نگاه شاعران ۶۸ اسلاید در PowerPoint :
۱۴۹
مقدّمه
حج، از فروع دین اسلام است و فرموده خدای چنین است که: چون مسلمانی به
استطاعتی در خور ـ که چند و چونش مقرر است ـ رسید، به زیارت خانه خدا برود.
به نظر میرسد که منظور اصلی از این سفر طولانی، سفری در خود، به سوی ایمان
کاملتر بوده باشد. تحمل سختیهای راه، با شوق رسیدن به سرمنزل جانان و دیدار یار،
با چشم دل، در غوغایی که چون سیلی خروشانتر از تو بستاند و به دریای پرخروش
انسانهایی برساند که هر یک از گوشهای آمدهاند و گل عظیم و پر شکوهی را ساختهاند،
بیانگر وحدت و یگانگی مسلمانان است.
در باره این حرکت بزرگ، سخن بسیار گفته و نوشته آمده است. در این مقال، سر آن
داریم که با دید شاعران گذشته فارسی زبان به حجّ بپردازیم و ببینیم در آثار برخی از
این بزرگان، اجتماع الهی حجّ که محل ثبت و بازسازی لحظههای پرشکوه تاریخی،
اجتماعی، عاطفی و شخصی است، براستی چگونه ظاهر شده است؟
صفحه ۱۵۲
حجّ در کلام ناصر خسرو
به نظر میرسد نخستین شعر بلندی که درباره حج سروده شده، همان قصیده مشهور
ناصر خسرو است.
هر چند که در انتساب این قصیده به ناصر خسرو تردیدهایی مانع از قاطعیت مطلق
میشود، امّا به هر حال، تا اینجا و تا امروز، شاعر دیگری را بعنوان سراینده این
قصیده معرفی نکردهاند، پس ما هم از آنِ ناصر خسروش میشماریم و به نام او از این
قصیده ساده و صریح و پرمعنا، سخن میگوییم:
حاجیان آمدند با تعظیم *** شاکر از رحمت خدای کریم
آمده سوی مکه از عرفات *** زده لبیک عمره از تنعیم
یافته حج و، عمره کرده تمام *** بازگشته به سوی خانه، سلیم
شاعر به استقبال دوستی که در خیل حاجیان از راه رسیده است میشتابد و طی
گفتگویی با او، از حج حقیقی تصویری دلپذیر بدست میدهد. تصویری پیراسته از
آلودگیها، منیتها، خودپرستیها و دنیا دوستیها، طرحی که شاعر از یک حجّ درست و
خدا پسندانه ارائه میدهد، آنچنان دقیق و در عین حال سخت گیرانه است که اگر آن را
معیار و ضابطه قرار دهیم شاید بسیاری از زائران خانه خدا، در حجّ خود احساس تردید
کنند.
باز گو تا چگونه داشتهای
حرمت همی خواستی گرفت احرام *** چه نیّت کردی اندر آن تحریم
جمله بر خود حرام کرده بدی *** هر چه ما دون کردگار کریم؟
گفت: نی! گفتمش زدی لبیک *** از سر علم و از سر تعظیم؟
میشنیدی ندای حق و جواب *** باز دادی چنانکه داد، کلیم؟
گفت: نی! گفتمش چو در عرفات *** ایستادی و یافتی تقدیم؟
عارف حق شدی و منکر خویش *** به تو از معرفت رسید، نسیم؟
گفت: نی! گفتمش چو میرفتی *** در حرم همچو اهل کهف و رقیم
ایمن از شرّ نفس خود بودی *** وز غم حرقت و عذاب جحیم؟
و از این دست پرسش و پاسخها را تا آنجا که دوست از حج بازگشته شاعر اعتراف
میکند که:
صفحه ۱۵۳
گفت: از این باب هر چه گفتی تو *** من ندانستهام صحیح و سقیم
و شاعر با قاطعیت و صداقت میگوید:
گفتم: ای دوست پس نکردی حج *** نشدی در مقام محو، مقیم
رفته و مکه دیده آمده باز *** محنت بادیه خریده به سیم
گر تو خواهی که حج کنی، پس از این *** همچنین کن که کردمت تعلیم
حجّ در کلام سنایی غزنوی
سنایی غزنوی، شاعر بزرگی که مولانا، مقتدای خود میشماردش، نیز از حج سخن
گفته است. قصیده پرشکوه و آهنگین او درباره حج و اشتیاق سفر حج از زیباترین
سرودههای او و از شاخصترین قصاید فارسی است.
گاه آن آمد که با مردان سوی میدان شویم *** یک ره از ایوان برون آییم و بر کیوان
شویم
راه بگذاریم و قصد حضرت عالی کنیم *** خانه پردازیم و سوی خانه یزدان شویم
طبل جانبازی فرو کوبیم و در میدان دل *** بی زن وفرزند و بی خان و سرو سامان شویم
سنایی آنگاه، حالتهای گوناگونی را که در طی سفر طولانی حجّ، پیش آمدنی است،
پیشاپیش حس کرده و به سادگی و روانی باز میگوید:
گاه چون بی دولتان از خاک و خس بستر کنیم *** گاه چون ارباب دولت نقش شاذروان شویم
گاه از ذل غریبی، بار هر ناکس کشیم *** گاه در حال ضرورت یار هر نادان شویم
گاه بر فرزندگان چون بیدلان، واله شویم *** گه ز عشق خانمان، چون عاشقان پژمان شویم
از فراق شهر بلخ اندر عراق، از چشم دل *** گاه در آتش بویم و گاه در توفان شویم
وسپس مراحل و منازل سفر را جابه جا و شهر به شهر، بر میشمارد که این از نظر
شناخت مسیر سفر حج، در آن روزگار نیز دارای ارزشی خاص تواند بود.
از زیباترین قسمتهای شعر آنجاست که شاعر به تداعیهای دورو نزدیک از
اندیشهای به اندیشه دیگر و از تصویری به تصویر دیگر پل میزند، و در سفر ذهنیاش
چون به کربلا
صفحه ۱۵۴
میرسد، یاد واقعه خونین محرم و شهادت امام حسین ـ ع ـ غمگینش میکند و به یاد
یتیمان امام در بادیه اسارت و سرگردانی میافتد و از این یاد، به اندیشه کودکان خود
و بستگان دیگرش، نقبی میزند و پیشاپیش، اندوه به جان میخرد.
ببینید مرغ فکر شاعر تا کجا و تا کدام آفاق به پرواز درمیآید:
پای چون در بادیه خونین نهادیم از بلا *** همچو ریگ نرم، پیش باد، سرگردان شویم
زآن یتیمان پدر گم کرده یاد آریم باز *** چون یتیمان روز عید از درد دل گریان شویم
وز پدر وز مادر و فرزند و زن یاد آوریم *** ز آرزوی آن جگر بندان جگر بریان شویم
در تماشاشان نیابیم ار گهی خوش دل بویم *** گرد بالینشان نبینیم ار دمی، نالان شویم
در غریبی درد اگر برجان ما غالب شود *** چون نباشند این عزیزان، سخت بی درمان شویم
تا اینجا، شاعر از شوق سفر و شادی همسفری با مردان و اندوه حضر و رنج همراهی
با ناکسان و نادانان، میسراید و این همه هر چه باشند، غم یا شادی، سفر یا حضر، تلخ
یا شیرین از آن زندگیاند، امّا مرگ چه، که دوشادوش و گام به گام زندگی باما و بر
ماست؟
شاعر ناگهان به اندیشه مرگ نابهنگام میپردازد و از اینجا، شعر اوج دیگری
میگیرد، اوجی که در آن، شاعر، ناامیدیها و حسرتهای کسی را تصویر میکند که
ناگهان، وقتش در رسیده باشد.
فراموش نکنیم که در روزگار سنایی مرگ در سفر حج، واقعهای سخت محتمل مینمود.
راه طولانی، مشقّت سفر و سختیهای مسیر طولانی کعبه که از بیابانهای خشک و
بادیههای هول آور میگذشت. سبب میشد که با هر مسافر کعبه اندیشه مرگ همراهی کند،
علیالخصوص که معمولا استطاعت مالی در سالهای پیری ممکن میشد و پیری خود چاووش مرگ
است.
باشد امیدی، هنوز ار زندگی باشد، ولیک *** آه اگر در منزلی، ما صید گورستان شویم
حسرت آن روز چون بردل همی صورت کشیم *** نا چشیده هیچ شربت، هر زمان، حیران شویم
صفحه ۱۵۵
آه اگر یک روز در کنج رباطی، ناگهان *** بی جمال دوستان، با خاک ره یکسان شویم
قافله باز آید اندر شهر، بی دیدار ما *** ما به تیغ قهر حق، کشته غریبستان شویم
آری، اندیشه مرگ ملازم همیشگی انسان است و شاعران این ملازمت را گاه مایه خشم
و خروشها و پرسش و اعتراضها(خیام) و گاه انگیزه تسلیم نماییها و رضایتهای
عاشقانه در برابر معشوق(مولانا) کردهاند و میبینیم که سنایی هم، حتی در لحظههای
شوق سفر حج از تنشها و اضطرابهای آن سفر آخرین، مصون نمیماند و ناگهان از حماسه
زندگی به مرثیه مرگ میگراید:
دوستان گویند حج کردیم و میآییم باز *** ما به هر ساعت همی، طعمه دگر کرمان شویم
امّا ایمان شاعر به یاری میشتابد و از اضطراب مرگ رهایش میکند. مگر نه که
عارفان مرگ را آغاز زندگی حقیقی و نقطه نخستین حرکت به جانب معشوق میدانند، پس
سنایی که سر حلقه عارفان است، چرا باید خود را با بیم مرگ آزار دهد؟
امّا شاعر تند به خود میآید و دریغا گویی برخویشتن را در مرگی که هنوز
نیامده، بسویی میافکند و پرچم تسلیم و رضای عاشقانه را برمیافرازد.
در بیتهای پایانی از این شعر بلند، شاهد شور و حالی دیگر از شاعریم، شور و
حالی که به وی وجد و سَماع میدهد.
ضرب خاص شعر و وزن خوش آهنگش در ابیات پایانی، شخصیّت دیگری میگیرد. گویی
شاعر با این وزن و آهنگ دست میافشاند و پای میکوبد و همچنین دست افشان و پای
کوبان از سر رضا و خرسندی پای در راه مینهد و به دیدار دوست میرود و با همین حال
باز میگردد.
کعبه در کلام افضل الدّین خاقانی
در میان شاعران فارسی گوی، بی شک خاقانی از نظر سرودن کثرت شعر برای کعبه،
یگانه است. این شاعر توانا، که فرهنگی غنی و ذهنی پر بار از افکار جوان و تصاویر
بکر و تازه دارد، بیش از هر شاعر دیگری در تمجید و ستایش کعبه، شعر ـ و شعر والا ـ
عرضه کرده است. در میان قصاید او، نزدیک به ده قصیده است که در رابطه با کعبه سروده
شده است(بدون احتساب مطلعهای تجدید شده) و بیشتر این قصاید نیز از سرودههای مشهور
و زبانزد خاقانی است، برای مثال قصیده با مطلع:
صفحه ۱۵۶
زد نفس سر به مهر، صبح ملمع نقاب *** خیمه روحانیان کرد معنبر طناب
وقصیده با مطلع:
شبروان در صبح صادق کعبه جان دیدهاند *** صبح را چون محرمان کعبه عریان دیدهاند
و قصیده دیگری که با این مصرع آغاز میشود:
صبح از حمایل فلک آهیخت خنجرش
که هر سه از امهات قصاید فارسی و از زیباترین سرودههای افضل الدّین خاقانی
است. نجّارزادهای که شعرش از غنیترین، زیباترین و غرّاترین شعرهای فارسی است و
طبعاً قصاید کعبهای اش نیز از آن زیبایی و غنا و غرّایی، بهره کامل بردهاند.
برخورد او با کعبه، برخوردی شیفتهوار است. شاعر گویی عاشقی است که دیدار
معشوق، از خود بی خودش کرده است.
دریای سینه موج زند ز آب آتشین *** تا پیش کعبه، لؤلؤ لالا برآورم
این شیفتگی تابدان حدّ و اندازه است که شاعر مشکل پسند در وصف طبیعت حجاز راه
مبالغه میپیماید و آن بادیه سوزان لم یزرع را، بهشتی بهارین میبیند:
گوگرد سرخ و مشک سیه خاک و باد اوست *** باد بهشت زاده زخاک مطهرش
یک از قصاید نفیس خاقانی در مدح کعبه، قصیدهای است به مطلع:
زد نفس سر بمهر صبح ملمّع نقاب *** خیمه روحانیان گشت معنبر طناب
و در این قصیده آهنگین و دلنواز، شیفتگی و اخلاص خود را به کعبه معظمه با
تعابیری ناب و مبتکر بیان داشته و از جمله گفته است:
حقّ تو خاقانیا کعبه تواند شناخت *** ز آخور سنگین طلب توشه یومالحساب
مرد بُوَد کعبه جو طفل بُوَد کعبْ باز *** چون تو شدی مرد دین روی ز کعبه متاب
خانه خدایش خدا است لاجرمش نام است *** شاه مربع نشین تازی رومی خطاب
خاطر خاقانی است مدحگر مصطفی *** زان زحقش بیحساب هست عطا در حساب
در وصف کعبه و ذکر مناسک و اعمال و مواقف حج، از رشحات طبع خاقانی است این
قصیده که با مطلع دیگر:
سرحدّ بادیه است روان پاش بر سرش *** تریاق روح کن ز سموم معطرش
قصیده دیگری به مطلع:
مقصد اینجاست ندای طلب اینجا شنوند *** بختیانرا زجرس صبحدم آوا شنوند
صفحه ۱۵۷
به توصیف کعبه و یاد روضه منوره پیامبر اکرم ـ ص ـ اختصاص یافته و نشان
میدهد که شاعر گرانمایه چگونه همراه عرشیان بانگ وللّه علی الناس حجّ البیت من
استطاع الیه سبیل (۱)
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 