پاورپوینت کامل اندیشهی مطهرسیرهی نبوی در اندیشهی استاد شهید آیهالله مطهری۱ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل اندیشهی مطهرسیرهی نبوی در اندیشهی استاد شهید آیهالله مطهری۱ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اندیشهی مطهرسیرهی نبوی در اندیشهی استاد شهید آیهالله مطهری۱ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل اندیشهی مطهرسیرهی نبوی در اندیشهی استاد شهید آیهالله مطهری۱ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۶۲
دیباچه
قست اول
پیامبر اکرم۹ برای مسلمانان یک منبع، یک معدن و مرکزی است که میتوانند کلیهی
اعمال, رفتار و وظایف خود را از این منبع و معدن استخراج کنند خود را در همهی امور
منطبق با آن حضرت بسازند و این یک امر ثابت و همیشگی است و یکی از احکام رسالت آن
حضرت و ایمان مسلمانان آن است که ایشان بر وی تأسی کنند هم در گفتارش و هم در
رفتارش.([۱])
با تأسی از این نمونه کامل و کافی است که انسان به سوی کمال مطلق رهنمون میشود.
انسان بدون اسوه و مقتدا توانایی سیر به سوی کمال را ندارد. انسانهایی که در
مراحلی از زندگی خویش فاقد نمونه میشوند، دچار سرگشتگی و حیرانی شده و نمیدانند
در کدام جهت و با کدام سرعت حرکت کنند آنها از برخورد صحیح با موانع راه عاجزند و
روشی را در حرکت و رویارویی با مسایل و مشکلات ندارند.
خداوند متعال برای هدایت انسانها به سوی هدف و مقصود؛ قرآن را در قالب کلمات نازل
فرمود و برای ظهور عملی آن پیامبران: و جانشینان آنان را برگزید و از میان اسوهها
کاملترینش را که همانا اسوهی حسنه است, معرفی فرمود. محمّدبن مسلم از امام
باقر۷ نقل میکند:
سمعت اباجعفر۷ یقول: کل من دان الله بعباده یجهد فیها نفسه ولا إمام له من الله
فسعیه غیر مقبول وهو ضال متحیر والله شافی لأعماله؛ هرکه برای عبادت خداوند عزوجل
خود را به زحمت اندازد, امّا پیشوایی که خداوند برای او مقرر کرده نداشته باشد,
کوشش او ناپذیرفته و خود او گمراه و سرگردان است و خدا اعمالش را دشمن دارد.»([۲])
آری آنکه بدون « اسوهی حسنه» سیر میطلبد؛ راه به جایی نمیبرد و از تلاش خویش
طرفی نمیبندد, چرا که کمالجویی و کمال طلبی بدون اسوهیابی, گمراهی است. بلکه
باید آن « نمونهی راستین» که چون نسیم بهاری رحمت و حیات میبخشد را یافت و وجودش
را غنیمت شمرد تا به رشد و تکامل رسید و درگاهِ برخورد با پیشوایان جور و پیروانشان
که چون سرمای زمستان هلاک کنندهاند, در امان بود.
فقدان الگوی مناسب انسان را اسیر شیاطین کرده و اسوهی سیئه را بر سیطرهی
زندگانی مسلط میکند و آن جاست که امور فردی و اجتماعی به سقوط و فنا کشیده خواهد
شد.
برماست که به کلام خدا و سنت معصومین: رجوع کنیم و از این پرچمهای برپای حق و
نشانههای روشن دین و چراغهای هدایت راه جوییم و مسیر خود را اصلاح کرده و به
«سیره نبوی» بازگشت نماییم, بازگشت به «سیره نبوی» بازگشت به «حریّت», «عزت» و
«سعادت» است و همهی «رقتها», « ذلتها» و « شقاوتها» ناشی از دور شدن از آن
سرچشمه زلال است.
بحث لغوی سیره:
استاد شهید آیه الله مطهری; میفرماید:
سیر غیر از سیره است, سیر یعنی رفتار هر کسی در عالم همچنان که گفتار دارد, رفتار
هم دارد. ولی سیره عبارت است از: سبک و اسلوب و متد خاصی که افراد صاحب اسلوب و سبک
و منطق در سیر خودشان به کار میبرند. همه مردم سیر دارند ولی همه مردم سیره
ندارند, یعنی اینچنین نیست که همه مردم در رفتار خودشان از یک منطق خاص پیروی
بکنند و یک سلسله اصول در رفتار خودشان داشته باشند که آن اصول, معیار رفتار آنها
باشد.([۳])
سیره یعنی نوع خاص حرکت انسان و نوع رفتار. لذا اهل لغت در توضیح معنای آن
گفتهاند: سیره عبارت از طریقه, هیئت و حالت است. گاهی هم تعبیر به سنت و مذهب, روش
و راه و رسم و سلوک و طریقهی اداره, کردهاند. بنابراین میتوان سیره را نوع رفتار
و سبک رفتار معنا کرد. ([۴])
دورنمایی از زندگی خصوصی رسول اکرم۹
استاد مطهری معتقد است: پیغمبر اکرم۹ که نبوت به او پایان یافت, در سال ۵۷۰ بعد از
میلاد متولد شد. هنوز در رحم مادر بود که پدرش در سفر بازرگانی شام در مدینه درگذشت
و جدّش عبدالمطلب کفالت او را بر عهده گرفت. از کودکی آثار عظمت فوق العادهای از
چهره و رفتار و گفتارش پیدا بود. عبدالمطلب به فراست دریافته بود که نوهاش
آیندهای درخشان دارد. هشت ساله بود که جدّش عبدالمطلب درگذشت و طبق وصیّت او
ابوطالب عموی بزرگش عهدهدار کفالت او شد. ابوطالب نیز از رفتار عجیب این کودک که
با سایر کودکان شباهت نداشت در شگفت میماند.([۵])
هرگز دیده نشد مانند کودکان همسالش نسبت به غذا حرص و علاقه نشان بدهد, به غذای
اندک اکتفا میکرد و از زیاده روی امتناع میورزید. بر خلاف کودکان همسالش و بر
خلاف عادت و تربیت آن روز, موهای خویش را مرتب میکرد و سر و صورت خود را تمیز نگه
میداشت. ابوطالب روزی از او خواست که در حضور او جامههایش را بکند و به بستر
برود. او این دستور را با کراهت تلقی کرد و چون نمیخواست از دستور عموی خویش تمرّد
کند به عمو فرمود: روی خویش را برگردان تا بتوانم جامهام را بکنم. ابوطالب از این
سخن کودک در شگفت شد, زیرا در عرب آن روز حتی مردان بزرگ از عریان کردن همهی
قسمتهای بدن خود احتراز نداشتند. ابوطالب میگوید: من هرگز از او دروغ نشنیدم, کار
ناشایست و خندهی بیجا ندیدم, به بازیهای بچهها رغبت نمیکرد, تنهایی و خلوت را
دوست میداشت و در همه حال متواضع بود.([۶])
در چهل سالگی به نبوت مبعوث گشت, سیزده سال در مکه مردم را به اسلام دعوت کرد و
سختیها و مشکلات فراوان را تحمّل کرد و در این مدت گروهی زبده تربیت کرد و پس از
آن به مدینه مهاجرت فرمود و آنجا را مرکز قرار داد.
ده سال در مدینه آزادانه دعوت و تبلیغ نمود و با سرکشان عرب نبرد کرد و همه را
مقهور ساخت. پس از ده سال همهی جزیر¸ العرب مسلمان شدند. آیات کریمهی قرآن
تدریجاً در مدت بیست و سه سال بر آن حضرت نازل شد. مسلمین شیفتگی عجیبی نسبت به
قرآن و شخصیت رسول اکرم۹ نشان میدادند.
رسول اکرم۹ در سال یازدهم هجری که بیست و سومین سال پیامبری از عمرش بود, درگذشت,
در حالی که جامعهای نوبنیاد و مملوّ از نشاط روحی و مؤمن به یک ایدئولوژی سازنده
که احساس مسؤولیت جهانی میکرد؛ تأسیس کرده و باقی گذاشته بود. آنچه به این
جامعهی نوبنیاد روح و وحدت و نشاط داده بود, دو چیز بود:
قرآن کریم که همواره تلاوت میشد, و الهام میبخشید, و دیگر شخصیت عظیم و نافذ
رسول اکرم۹ که خاطرهها را به خود مشغول و شیفتهی فکرها را میداشت.
عمق کلام پیغمبر۹
آیه الله مطهری; معتقد است:
عمدهی کلمات بزرگان این است که نکات بسیار دقیقی که در کلمات پیامبر۹ گنجانیده
شده است را افراد بتوانند درک بکنند, به خصوص این که پیغمبر اکرم۹ دربارهی سخنان
خودشان فرمودهاند و عمل هم نشان داده:
اعطیت جوامع الکلم؛([۷]) خدا به من کلمات جامعه داده است.
یعنی خدا به من قدرتی داده است که با یک سخن کوچک, یک دنیا مطلب میتوانم بگویم.
سخنان پیامبر اکرم۹ را همه میشنیدند, ولی آیا همه میتوانستند به عمق سخنان ایشان
آنچنان که باید برسند؟ پاسخ این سؤال را پیغمبر اکرم۹ درجملهای که مفاد آن این
است: ²سخنانی که از من میشنوید, ضبط و نگهداری کنید و به نسلهای آینده تحویل
بدهید و بسپارید, ای بسا نسلهای آینده و خیلی دور بهتر معنی حرف مرا بفهمند از شما
که امروز پای منبر من هستید. ²در آن حدیث معروفی که در کتب معتبر ما هست و از
احادیثی است که شیعه و سنی روایت کردهاند و در کافی و تحف العقول و کتابهای دیگر
هست.
پیغمبر۹ فرمود:
نضّرالله عبداً سمع مقالتی فوعاها وبلّغها من لم یسمعها؛ خدای خرم سازد چهرهی
بندهای را که سخن مرا بشنود و ضبط کند و برساند به کسانی که آنها از من
نشنیدهاند. فربّ حامل فقه غیر فقیه و ربّ حامل فقه الی من هو افقه منه. ([۸])
این جمله خیلی نکته در آن هست, یعنی اشارهای است به آینده. فقه یعنی فهم عمیق,
ولی در اینجا مقصود جملهای است که عمق داشته باشد. فقه با فهم فرقش این است که
فهم مطلق فهمیدن است و فقه فهم عمیق را میگویند. وقتی که فقه به کلام اطلاق
بشود؛ یعنی سخنی که عمق زیاد دارد. فرمود: بسا مردمی که حامل یک سخن عمیقند ولی
خودشان عمیق نیستند. جمله را همیشه نقل میکند, ولی خودش نمیتواند به عمق آن پی
ببرد. باز فرمود: بسا مردمی که جملهای را, فقهی را حمل میکنند. یعنی جملهای را
که از من شنیدهاند حفظ دارند, فقیه هم هستند, ولی نقل میکند برای کسی که از خود
او فقیهتر است. یعنی نقل میکند برای کسی که از او عمیقتر است و عمق فکرش بیشتر
است, او که وقتی برایش نقل میکند چیزهایی میفهمد که خود این که برای او نقل کرده,
نمیفهمد. این است که ما میبینیم سخنان پیغمبر۹ در هر رشتهای دقیقاً قرن به قرن
عمق بیشتری برای آن کشف شده است, در قرن اول و دوم هرگز به اندازه قرن سوم
نمیتوانستند به عمق مطالب پیغمبر برسند, و در قرن سوم به اندازهی قرن چهارم, و در
قرن چهارم به اندازه قرن پنجم. تاریخ علوم اسلامی این امر را نشان میدهد.
اگر شما اخلاق را مطالعه کنید, فقه را مطالعه کنید, معارف و فلسفه را مطالعه کنید,
عرفان را ملاحظه کنید, میبینید در هر قسمت که پیغمبر سخن گفته است. مفسرینی که در
دورههای بعد آمدهاند, واقعاً بهتر توانستهاند به عمق کلام پیغمبر برسند. اعجاز
پیغمبر در همین است. ما تنها اگر فقه خودمان را در نظر بگیریم, چنانچه نابغهی
هزار سال پیش را مثلاً در نظر بگیریم؛ شیخ صدوق و شیخ مفید و حتی شیخ طوسی را در
فهم و معنای کلمات پیغمبر راجع به مسایل فقهی در نظر بگیریم, و بعد بیایم نهصد سال
بعدش شیخ مرتضی انصاری را در نظر بگیریم, میبینیم شیخ مرتضی انصاری در نهصد سال
بعد از شیخ طوسی و شیخ مفید و شیخ صدوق بهتر میتواند سخن پیغمبر را تحلیل بکند.
آیا از این جهت است که شیخ مرتضی نبوغ بیشتری از شیخ طوسی داشته است؟ نه, علمِ زمان
او وسعت بیشتری از علم زمان شیخ طوسی دارد؛ علم جلوتر رفته است و در نتیجه این بهتر
میتواند به عمق سخن پیغمبر برسد تا او که در هزار سال قبل بوده است. آینده هم
همینطور است. صدسال دیگر, دویست سال دیگر افرادی پیدا خواهند شد که خیلی عمیقتر
از شیخ انصاری سخنان پیغمبر را درک بکنند.([۹])
منطق عملی ثابت
استاد مطهری در تبیین این عنوان ابتدا سؤالی مطرح فرموده و به دنبال آن سؤالات
دیگری, و سپس به پژوهش آن پرداخته است.
آیا یک انسان میتواند در عمل, در همهی شرایط زمانی و مکانی یک منطق داشته باشد,
یک منطق ثابت محکم که از منطق خودش تجاوز نکند؟ ما دربارهی پیغمبر اکرم۹ چنین حرفی
میزنیم که پیغمبر اکرم۹ مردی بود که در عمل سیره داشت, روش و اسلوب داشت, منطق
داشت و ما مسلمانان موظفیم که سیرهی ایشان را بشناسیم, منطق عملی ایشان را کشف
کنیم؛ برای اینکه از آن منطق در عمل استفاده بکینم. حال آیا یک انسان میتواند از
اول تا آخر یک منطق داشته باشد که آن منطق برای او اصل باشد و اصالت داشته باشد؟ یا
اصلاً بشر نمیتواند یک منطق ثابت داشته باشد؛ یعنی انسان تابع شرایط زمانی و مکانی
و تابع شرایط زندگی و مخصوصاً تابع موضعگیری طبقاتی است و در هر وضعی از شرایط
اجتماعی و اقتصادی که باشد, جبراً از یک منطق بخصوصی پیروی میکند؟ این مسألهی
مهمی است که در دنیای امروز مطرح است. مارکسیسم بر این اساس است. مارکسیسم که برای
فکر و عقیده و ایمان اصالتی در مقابل شرایط اجتماعی و اقتصادی و مخصوصاً موقعیت
طبقاتی قایل نیست, میگوید: اساساً یک انسان نمیتواند در شرایط مختلف یک جور فکر
کند و یک منطق را به کار ببرد؟ انسان در کاخ و در کوخ دو منطق دارد, در کاخ یک جور
فکر میکند, در کوخ جور دیگری, کاخ یک جور به انسان منطق میدهد, کوخ جور دیگری. یک
آدم محروم, یک آدمی که همیشه در زیر ظلم و شکنجه و اختناق بوده است و انواع
محرومیتها را چشیده و میچشد, خواه ناخواه یک جور فکر میکند؛ یعنی وضع زندگیاش
برای او یک جور فکر را به وجود میآورد, اوست که میگوید عدالت, اوست که میگوید
مساوات و برابری, اوست که میگوید آزادی, واقعاً هم فکرش این است چون وضعش اقتضا
میکند که این طور فکر بکند. همین آدم اگر وضعش تغییر بکند, این آدم خاک نشین اگر
کاخ نشین بشود و خاک, کاخ بشود, شرایط خارجی برای او تغییر میکند و در این صورت
فکرش هم عوض میشود و میگوید که نه, این حرفها که میگویند صحیح نیست, مصلحت هم
جور دیگری اقتضا میکند؛ مساوات چندان حرف درستی نیست, کمی جلوی آزادیها را هم
باید گرفت, و عدالت را هم جور دیگری تفسیر میکند. یعنی وضع زندگی که خواه ناخواه
تغییر کرد, منافع و مصالحش که تغییر کرد, چون انسان نمیتواند از منافع و مصالح
خودش دست بکشد [فکرش نیز تغییر میکند.] به حسب این مکتب عقربهی فکر بشر این طور
ساخته شده که آن مغناطیسش منافع خودش است؛ وقتی که منافعش در جهت طبقهی محروم است,
این عقربه به نفع طبقهی محروم میگردد, وقتی که منافعش عوض شد و او آمد به طبقهی
مرفّه, عقربهی فکر هم خواه ناخواه و جبراً در جهت طبقهی مرفه میچرخد.([۱۰])
استاد مطهری برای نقض نظر مارکسیسم نمونههای تاریخی را چنین بیان میفرماید:([۱۱])
آنهایی که منطق ندارند, آنهایی که ایمان ندارند, بدون شک همین طور است, ولی
نمیشود گفت بشر الزاماً و اجباراً چنین است, به دلیل صدها موردی که بر ضدّ آن پیدا
میکنیم. یک نویسنده عربی هست به نام علی الوردی که اصلاً عراقی است. او شیعه است
ولی در عین حال تمایلات مارکسیستی دارد. در کتاب خودش, هم تمایل مذهبی شیعی دارد و
هم تمایل مارکسیستی, و چون در عین حال کمی تمایل مذهبی دارد, مانعی نیست که در بعضی
از موارد بر ضد مارکسیسم حرف بزند, او میگوید:
انصاف این است, که علی۷ در زندگی خود این اصل مارکس را نقص کرد که یک انسان
نمیتواند در کاخ و در کوخ یک جور فکر کند, خواه ناخواه فکرش عوض میشودو آن
عقربهی فکرش در جهت وضع اجتماعیاش تغییر میکند. تاریخ علی۷ نشان داد که مطلب از
این قبیل نیست, به جهت اینکه ما علی۷ را در دو وضع طبقاتی اجتماعی مختلف میبینیم,
در آن حدّ نزدیک به صفر, و در آن نقطهی اوج که از آن بالاتر نیست. یعنی یک روز,
علی۷ را میبینیم به صورت یک کارگر, به صورت یک سرباز سادهی فقیر, به صورت یک کسی
که صبح از خانهی خودش حرکت میکند و میرود برای مثلاً قنات جاری کردن, درخت کشت
کردن, زراعت کردن و زحمت کشیدن و مزد گرفتن به صورت یک کارگر. علی۷ را ما در
قیافهی یک کارگر میبینیم, میبینیم یک جور فکر میکند. همین علی۷ بعدها که اسلام
توسعه پیدا میکند [و اموال زیادی در اختیار مسلمین قرار میگیرد, و حتی در زمان
خلافت همان طور فکر میکند.] البته وقتی اسلام توسعه پیدا کرد, دنیای اسلام ثروتمند
شد و غنایم به سوی آن سرازیر شد. این را ما هم قبول داریم که آنگاه که سیل ثروت به
دنیای اسلام ریخت, ایمان صدها نفر از مسلمین را هم با خودش برد. ما اصل تأثیر را
دربارهی بسیاری از افراد انکار نمیکنیم ولی گفتیم این را به صورت اصل کلی قبول
نمیکنیم. زبیر یک مسلمان با ایمان بود. زبیر را چه فاسد کرد؟ ثروت هنگفت و غنایم
بیحساب که به دامنش ریخت و شد صاحب هزار اسب, هزار غلام و چندین خانه: یک خانه در
مصر, یک خانه در کوفه و یک خانه در مدینه. طلحه را چه فاسد کرد؟ همینها. ولی اگر
این اصلی کلی صحیح میبود باید تمام اصحاب پیغمبر۹ العیاذ بالله در یک مسیر قرار
بگیرند و همین که پول و مقام آمد, این سیل پول و مقام همه را یک جور حرکت بدهد ولی
ما میبینیم در این میان استوانههایی هستند که این سیلهای عظیم که حرکت کرد و
آمد, نتوانست آنها را تکان بدهد. نه تنها این جاه مقامها و این ثروتهای فوق
العاده, علی۷ را نتوانست تکان بدهد, شاگردانش از جمله سلمان و ابوذر را هم نتوانست
تکان بدهد.([۱۲])
علی الوردی میگوید: زندگی علی۷ این نظریه را نقض کرد. من عرض میکنم نه تنها
زندگی علی این نظریه را نقض کرد, قبل از علی زندگی پیغمبر آن را نقض کرد. پیغمبرِ
شعب ابی طالب را ببینید و پیغمبر روز وفات را ببینید. پیغمبرِ شعب ابی طالب, اوست و
یک جمع قلیل از اصحاب که در درهای محبوساند. آب, غذا و احتیاجات دیگر به آنها
نمیرسد و آنچنان بر آنان سخت است که بعضی از مسلمینی که در مکه اسلامشان را مخفی
کرده بودند با بعضی مسلمینی که در شعب بودند و بالخصوص علی۷. [رابطه برقرار کرده
بودند و در[ آن تاریکیهای شب از گوشهها میرفتند و انبان غذایی میآوردند و
مسلمین هر کدام اندکی میخوردند, همین قدر که سدّ جوعشان بشود. این پیغمبر بعد
میرسد به سال دهم هجری؛ در سال دهم هجری حکومتهای جهان رویش حساب میکنند و در
مقابل او احساس خطر میکنند, نه تنها تمام جزیر¸ العرب تحت نفوذ اوست و به صورت یک
قدرت تمام درآمده است, بلکه سیاسیّین جهان پیشبینی میکنند که این قدرت عن قریب از
جزیر¸ العرب سرریز میکند و متوجه آنها خواهد شد. در همان حال پیغمبرِ سال دهم
هجرت با پیغمبرِ سال دهم بعثت که دارد از شعب ابیطالب بیرون میآید, یک ذرّه از
نظر روحیه فرق نکرده است. در حدود سال دهم هجرت که برو و بیا زیاد است و شهرت
پیغمبر در همه جا پیچیده است, یک عرب بیابانی میآید خدمت پیغمبر. وقتی که میخواهد
با پیغمبر حرف بزند, روی آن چیزهایی که شنیده رعب پیغمبر او را میگیرد, زبانش به
لکنت میافتد. پیغمبر ناراحت میشود: از دیدن من زبانش به لکنت افتاد؟! فوراً او را
در بغل میگیرد و میفشارد که بدنش بدن او را لمس بکند: برادر! هوّن علیک آسان
بگو, از چه میترسی؟ من از آن جبابرهای که تو خیال کردهای نیستم: لست بملک. من
پسر آن زنی هستم که با دست خودش از پستان بز شیر میدوشید, من مثل برادر تو هستم,
هرچه میخواهد دل تنگت بگو. آیا این وضع, این قدرت, این نفوذ, این توسعه و این
امکانات یک ذره توانسته است روح پیغمبر را تغییر بدهد؟ ابداً! ([۱۳])
نتیجه این است که انسان میتواند در همهی شرایط زمانی و مکانی یک منطق داشته باشد
و در تمام شرایط سیره عملی حضرت رسول۹ را الگوی عملی خویش قرار دهد.
نرمش در مسایل شخصی
استاد در این زمینه میفرماید:
«حضرت رسول۹ در مسایل فردی و شخصی و آنچه مربوط به شخص خودش بود, نرم و ملایم و با
گذشت بود, گذشتهای بزرگ و تاریخیاش یکی از علل و پیشرفتش بود, امّا در مسایل
اصولی و عمومی, آنجا که حریم قانون بود, سختی و صلابت نشان میداد و دیگر جای گذشت
نمیداشت.
پس از فتح مکه و پیروزی بر قریش, تمام بدیهایی که قریش در طول بیست سال نسبت به
خود او مرتکب شده بودند را نادیده گرفت و همه را یکجا بخشید همچنانکه توبهی قاتل
عموی محبوبش حمزه را پذیرفت.» ([۱۴])
اینها مسایلی بود مربوط به شخص خودش, و یک وقت کسی قانون اسلام را نقض میکرد,
مثلاَ دزدی میکرد. آیا اینکه میگوییم نرم بود مقصود چیست؟ آیا یعنی اگر کسی شرب
خمر میکرد پیغمبر میگفت مهم نیست, تازیانه به او نزنید, مجازاتش نکنید؟! آن دیگر
مربوط به شخص پیغمبر نبود, مربوط به قانون اسلام بود. آیا اگر کسی دزدی میکرد باز
پیغمبر میگفت مهم نیست مجازات بشود؟ ابدا.
«پیغمبر در سلوک فردی و در امور شخصی نرم و ملایم بود ولی در تعهّدها و مسؤولیتهای
اجتماعی نهایت درجه صلابت را داشت. مثالی
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 