پاورپوینت کامل زینب۳ ترجمان حقیقته ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل زینب۳ ترجمان حقیقته ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل زینب۳ ترجمان حقیقته ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل زینب۳ ترجمان حقیقته ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint :
۴۹
قسمت دوم
زینب بهترین الگوی مشارکتهای سیاسی و اجتماعی
دیباچه؛
زیبایی دین مبین اسلام پس از بیان گزارههای تام و تمام اخلاقی، این است که برای هر
قشری از مردان و زنان و متناسب با شرایط مختلف زمانی و مکانی الگوهایی از بین مردان
و زنان ارایه نموده است.
الگوها که همان شاخصهای دینیاند در پیچ و خم زندگی انسانی قرار داشته و در عین
اصطکاک با همهی مناسبات و ملابسات زندگی فردی و اجتماعی بشر توانستهاند نمادی از
زندگی یک دیندار باشند.
از همه زیباتر وجود الگوهایی عالی از بین زنان برای همهی مرد و زن و از بین مردان
برای همهی مرد و زن است. زینب یکی از آن شاخصها و الگوهاست.
در شرایطی که حضور اجتماعی و سیاسی زنان و اشغال عرصههای عمومی توسط ایشان یکی از
بحثانگیزترین مباحث سه سدهی اخیر است؛ زینب همان کسی است که کاملترین مدل را
برای این منظور به زنان عالم پیشنهاد میدهد.
خاصیت الگو این است که نباید او بر بام آسمان نشسته و از افق اندیشه و عمل آدمیان
فاصلههای طی ناشدنی داشته باشد. بهراستی زینب چگونه فاصلهی زمانی را در مینوردد
و امروزه برای زنان مسلمان ایدهی حضور در اجتماع و سیاست را پی میریزد؟
اگر او امروز بود و در بین ما و در شرایط ما میزیست چگونه وظایفی را وظیفهی خطیر
سیاسی و اجتماعی خود میدانست و تحت چه شرایطی قافلهای را به سمت صلاح و سداد
سالاری مینمود؟ عرصهی حضور اجتماعی زینب کبری۳ در زمانهی خویش نه یک جماعت اندک
و نه مردم یک شهر و آبادی کوچک که بخش عظیمی از بلاد اسلامی بود که امروزه شامل چند
کشور میشود. تدابیر سیاسی او نه تنگنای ریاست شورای یک شهر و یا مدیریت یک کشور
بلکه آنچنان پردامنه است که حکّام و رؤسای ایالات مختلف اسلامی را منفعل ساخته و
سیاست و تدبیر آنان را تحتالشعاع برنامههای ارشادی و آمرانهی خود قرار داد.
تمام اهداف دور و نزدیک آنان را به باد کلماتش سپرد تا نشانی از آنها نباشد. چنان
در مقابل اوضاع مختلف روش مقتضی را اتخاذ مینمود که هیچکس نمیتوانست پیشبینی
کند بعد از یک گفته یا یک رفتار، آن بانوی بزرگ چه خواهد گفت و چه خواهد کرد؟
آری او در همهی صحنههای سیاسی و اجتماعی حاضر بود، اما حضوری که عطر آن شمیم
هدایت و روشنگری داشت و این حضوری است که چنان جاودانه و ماندنی شده است که رسانهی
خبری عاشورا همهساله و تا قیامت آن را بازمیتاباند.
تاریخ کدامین زن را میشناسد که اخبار حضورش پژواکی چنان وسیع در تاریخ داشته باشد؟
… مهمتر از حضور اجتماعی و سیاسی، اهداف و نحوهی حضور است. اهداف زینب کبری۳
به بلندای نام انسانیت است ولی روش او در این حضور، برای نسل امروز قابل ملاحظه و
مطالعه است آیا روش او دیگر کهنه شده است؟! آیا میتوان آن روش را برای زنان آغازگر
هزارهی سوم دیکته نمود؟! آیا روش او ملاکهای ماندگاری دارد؟! پرداختن به مهمترین
شاخصههای حرکت حضرت زینب۳ میتواند در پاسخ به این سؤال یاریگر ما باشد.
حضور زینب آمیزهی علم و حیا؛
مدلی که تاریخ از حضور زینب اخبار میکند، حاکی است که او آمیزهای از «علم و حیا»
بود. آنچنان در صدفی از حیا حرکت میکند که به جز علم و فرهیختگی او چیزی به
مشاهدهی مردان نمیرسد.
راوی از نقل واقعه عاجز است، اما از لابهلای حرکتهای احیاگر او «حیا» در کنار
«دانایی» مسیر فاطمی را نشانه رفته است.
بنا به نقل شیخ بزرگوار مفید علیه الرحمه، راوی قبل از آنکه پرده از کلمات
عالمانهی او بردارد، نمیتواند از این اعتراف چشمپوشی کند که: «ولم أرَ خَفِره
قطٌّ نطق منها»([۱])، خفره در زبان عربی به زن بسیار با حیا میگویند.([۲]) معنای
عبارت این است که؛ «قسم به خداوند ندیدم زنی اینچنین با حیا که گویاتر و
عالمانهتر از این زن سخن بگوید.»
مدل اسلام برای حضور زن در عرصهی عمومی همین است. یعنی زنان ما آنچنان گوهر عفاف
خود را حفظ نمایند که کلام و سکوتشان، حرکت و سکونشان، همه و همه حاکی از حیا و
عفت باشد و از تمام ویژگیهای خود در اجتماع فقط علم و دانایی و هنر را به منصهی
ظهور برسانند.
عرصهی اجتماع اگر بخواهد عرصهی رشد و بالندگی باشد باید جاذبیتهای جسمی که چندان
اکتسابی هم نیستند، محجوب و مخفی بمانند. چرا که این جاذبیتها که هر کس بهرهی
خاصی از آنها را دارد، خود زمینهی تبعیض را در جذب امکانات جامعه و موقعیتها و
فرصتهای ارتقا، به وجود خواهد آورد.
مطالعهی تاریخ خود گویاست که حضرت زینب۳ در حضور علمی خود از هنر خطابههای آهنگین
و موزون که همان سجع است بهرهی فراوان جست و این خود مسیر هنرهایی را که یک زن در
راستای فعالیتهای اصلاحی و انسانی میتواند به کار گیرد، معلوم میسازد. به عبارت
دیگر استفاده از روشهای هنری که مسیر القای پیام هنرمند را راهوارتر و اثربخشتر
میسازد، باید برای یک زن به گونهای باشد که با شاخص حیا و اصل عفت سازگار باشد.
کلمات زینب۳ پنجه در احساسات مخاطبین میانداخت و دوست و دشمن را تحت تأثیر قرار
میداد. دوست را غرق در اشک و تأثر و پشیمانی کرده و دشمن را به موضع ضعف و انفعال
میکشانید.([۳])
حضور زینب آمیزهی شجاعت و تدبیر؛
زینب۳ نه یک قهرمان متهوری است که بیباکانه رفتارهای مردانه از خود نشان دهد و یا
بر ترکِ اسبی بنشیند و چکاچک شمشیرش دیگران را بلرزاند. گاهی دیده میشود که در
راستای بهوجودآوردن ادبیاتی برای بازگرداندن هویت گمشدهی زنان و یا بازپس گرفتن
نقشهای مفرط جنسیتی از آنان؛ بیسلیقگی میشود و حضوری برای زنان در صحنههای
اجتماعی و سیاسی به تصویر میکشند که کمتر مردی جرأت عملیساختن آن نقشها را دارد.
و اینها از آنجا آغاز میشود که برای به دست آوردن این هویت و اتخاذ بهترین
اسلوب، از زلال وحی فاصله گرفته شده که نتیجهاش افتادن در غوغای افراط و یا ورطهی
تفریط خواهد بود.
زینب۳ آنچنان شجاع و نترس است که از گفتن کلمهی حق نزد حاکم ستمگر ابایی ندارد.
بعد از شهادت حضرت سیدالشهدا۷ اولین کس است که به میدان میرسد و آخرین کس است که
در دشت بلاخیز کربلا سوار بر محمل میشود. سپری است که تازیانهها بر جانش
مینشیند، اما نیش کلام او همهی دشمنان را بیچاره کرده است. همه از عبیدالله
میترسند و عبیدالله از زینب، عبیدالله و همه از یزید میترسند و یزید از زینب ۳.
ولی این شجاعت آنچنان تدبیر شده است و در مقابل بعضی شرایط منعطف عمل میکند که در
عین دلاوری هم جان او و هم جان همهی خاندان و از همه مهمتر حریم امامت تا برگشتن
به مدینه حفظ میشود و اینها همه مدیون سایبان خنکیآور تدبیر شجاعانه و یا شجاعت
مدبّرانه زینب۳ است. اشاره به یک مورد در این باره خالی از لطف نیست:
در مقاتل آوردهاند که در کوفه و در مجلس بزم عبیدالله پس از آنکه تیغ کلام بیبی
هر راهی را که عبیدالله میرفت بر او میبست و دیگر هیچ ترفندی را برای عبیدالله
باقی نگذاشت و جهد عاجزانهی عبیدالله ملعون حضرت زینب را به یاد عزیزترین کسانش
انداخت: «لقد شفی الله قلبی من طاغیتک الحسین([۴])؛ خدا دل مرا به قتل گنهکاران و
برادرت حسین شفا داد.»
مسلم است که نام حسین زینب را شرحه شرحه میکند، داغش را تازه ساخته و خونینترین
روز هستی را به یاد او میآورد ولی باز هم کلمات زینب آنگونه است که بیش از پیش بر
رسوایی عبیدالله میافزاید.
صحنه پس از روشنگریهای عالمانهی او آماده است که پردهی حقنمای دیگری از ذکاوت
زینب۳ به نمایش گزارده شود. کلمات سوزناک وی انقلابی غیرقابل وصف در حاضرین ایجاد
مینماید که عبیدالله با خود میگوید: کاش نام حسین را نمیبردم، این زن را هیچ
حیلهای خاموش نمیسازد.
نمونهی دیگر از تدبیر زینب۳؛ سفارش او به برادرزادهی گرام خویش در شام است که وی
را به خویشتن داری و تبدیل سیاست مبارزاتی در مجلس یزید دعوت میکند: «یا قره عینی
و سلوه فؤادی لاتکلّم الاّ بکلام هیّن و قول لیّن فانه ظالم عنید و شقیّ شدید
لایخاف من الله و عذابه و لایستحیی من رسول الله و ولیّه([۵])؛ ای نور چشم و شیرینی
دلم مگر به کلامی نرم و آرام؛ با یزید سخن مگو که او ستمگری لجوج است از خدا و
عذابش نمیهراسد و از رسول خدا و ولیاش شرم نمیکند.»
حیاتی معقول؛
از مباحث قبل نتیجه شد که گاهی وظیفه اقتضا میکند که زن مسلمان با حفظ تمام آنچه
که دنیای امروز نامش را محدودیت و قواعد دست و پاگیر میداند، وارد عرصهی اجتماع
گردد. در این بین مهم آن است که ارتقای انسانیت و توسعهی اخلاق و معنویت در کجا و
با چه وسیلهای برای زن و یا مرد قابل وصول است. اگر اجتماع نیاز به حضور بالنده
دارد؛ زنان مسلمان در این عملیات شرکت میکنند، اما نه به عنوان نمایشگر و لعبت،
بلکه با حضوری هدفمند، منطقی و با اهداف بلند انسانی و اسلامی.
ویژگیهای فردی و رفتارهای شخصی در عناصر فعالیتهای اجتماعی زینب کبری۳ نشان
میدهد که او در مسیر حیات معقول بهترین اندیشه، گفتار و رفتار را برای شرکت در
فرآیند هدایت، انسانپروری و تاریخسازی انتخاب نمود.
گاهی خروشیدن و فریاد را و گاهی گریه و مویه را بر میگزید، چنانچه گاهی فقط زنان
را مخاطب قرار میداد و از بعض لوازم برای جذب شنونده از اقشار مختلف زنان بهره
مییافت؛([۶]) و گاهی زنان و مردانی که در راهی گرد آمده بودند را مخاطب قرار
میداد و مسؤولیت فراموش شده را به خاطرههاشان باز میگرداند.
تأثیر نفوذ کلام او به گونهای بود که همه را جذب کرد و تحسین همگان را برانگیخت.
هنر زینب۳ در تدابیرش آگاه ساختن افراد جاهل، غیرتمند کردن عناصر آگاه ولی
بیتفاوت، موافق ساختن مخالفین و یا به انزوا کشاندن و در انفعال قراردادن آنها
بود.
همهی آنچه گذشت به دلیل زمانهشناسی زینب۳ بود و چه بسا که جلوتر از زمانه حرکت
میکرد و بر این اساس گاهی مواضعی را اتخاذ میفرمود که برای روزی که خود نیست؛
سفیر بسازد. از آن جمله میتوان به سفارش ایشان به زنان شامی در آخرین دیدار اشاره
نمود که با توصیهی آنان به بزرگداشت قبر سه سالهی حسین بن علی۷ آنان را نمایندهی
خود در برپا نگهداشتن عَلَم هدایت در آن دیار قرار داد.
زینبی که در اوج شکوه و جلال است، فرزندزادهی پیامبر و دارای سطوت علی و عظمت و
وقار زهراست وقتی وارد شام گردید، شأن او را مراعات ننمودند آنچنان که خود گلایه
فرمود: «لایدخلن علیّ [علینا] عربیّه الاّ امّ ولد ومملوکه فانهن سبین و قد
سبینا([۷])؛ هیچ زن عربی بر ما وارد نمیگردید، مگر کنیزکانی که آنها هم نظیر ما
اسیر شده بودند.»
طبیعی است مردمی که از زمزم ولایت سیراب نگردیدهاند، توفیق باریافتن به محضر
عقیلهی هاشمین را درنیابند. ولی زینب باید این مردم را آگاه سازد و خاطرهی شیرین
همراهی با خاندان وحی را به ذایقهی اینان بچشاند. این زینب است که در مسجد اموی با
تشکیل مجالس سوگواری آنچنان انقلابی برپا میکند که وقتی زنان را وداع میگوید ۴۰۰
زن از اشراف شامی و از پستوهای کاخهای اموی بیاعتنا و بلکه منزجر از خواست همسران
خود، همانانی که دستشان به خون حسین۷ آلوده است، به بدرقه آمدهاند و یکسره از
بانوی خویش حلالیت میطلبند.
گسترهی فرهیختگی زینب۳؛
زینب۳ را در جریان کربلا همواره با دو مخاطب نظاره میکنی؛ گروه اول کسانی هستند که
الگوهای اجتماعیاند و مواضع آنها تودههای مردم را رهبری میکند و مسیر تاریخ را
میسازد. همانانی که حوزهی تأثیر گفتار و رفتارشان بیشتر از زمان و مکان خودشان
است. در این مرحله زینب۳ با افرادی روبه رو است که میخواهند بزرگترین فاجعهی
تاریخ بشریت را به گونهای موجه توجیه سازند و ابعاد بزرگ حادثه را پوشانده و از آن
بهرهبرداری لازم را به نفع خود بنمایند.
کسانی که بر مسند قدرت نشستهاند سرمایههای کم نظیری را به دست دارند و سکههای
آنان حدیث سازان سست نهاد را به راحتی خریداری کرده و زبان جعل و
دروغپردازیهایشان را به نطق میآورد. اینها همه بهترین امکاناتی است که میتوان
برای وارونه ساختن حقایق از آنها بهره جست.
حال زینب چه کند؟ او زنی است داغدار که هیجده داغ لاله وش بر دل دارد. دستانش خسته
و کامش تشنه است ولی باید تشنگی تاریخ را جواب گوید. اگر او زمانه را سیراب نسازد
دیگران با سراب فریبش میدهند. وه! در این رابطه زینب چه صحنهها که ساخت و چه
زیرکیها که به خرج داد و چه اسطورهها که ساخت.
و اینک شرح ماجرای فرزانگیاش را مرور کنیم:
الف: برخورد حضرت زینب۳ با تحریف حقایق؛
یکی از محوریترین تلاشهای مذبوحانهی حکام تحریف فرهنگ عاشورا و عاشوراییان و
مصادرهی وقایع به نفع خویش بود که البته سخت در این مصاف ناکام ماندند.
مذاکرات حضرت زینب۳ با عبیدالله و یزید لعنهما الله به خوبی نکتهی فوق را حکایت
میکند. یکی از تحریفات مهم که از طرق مختلف تبلیغ میشد اسناد قضایا و شهادت حضرت
ابیعبدالله۷ به خداوند است.
تفکرات اشعریگری در تحکیم اباطیل فکری که به وسیلهی بنیامیه تشدید میگشت؛
بهترین اهرم فرهنگی برای توجیه جنایات بود. _ پیدایش مکتب کلامی اشاعره در دوران
بنیعباس در یک برهه ریشه در توجیهات بنیامیه از حوادثی نظیر کربلا دارد_ .
در حالی که دستهی قابل توجهی از مسلمین از فرهنگ علوی و اندیشهی شیعی فاصله
گرفته و بسیاری از صحابه و تابعین از هوش علمی برای تحلیل عقلانی قضایا بیبهره
بوداند، رواج اندیشهی جبریون در مسیر حکومتهای وقت مفید میافتاد.
فرهنگسازان جامعه که طایفهی بزرگی از وضاعین و جعلکنندگان احادیث بودند، بخشی از
این تفکرات را به صورت فرهنگ عمومی درآوردند. بدیهی است که تا چنین فضای فرهنگی در
بین مردم فراهم نشود، نمیتوان به این راحتی دست را به خون پاکترین انسانهای روی
زمین آلوده ساخت و از گزند واکنشهای مردمی و یا حداقل سؤال اندیشهورزان جامعه
خلاصی یافت.
بر این اساس بود که هم عبیدالله و هم یزید در یک برنامهی هماهنگ این فاجعه را به
خواستی الهی که هیچ قدرتی را یارای مقاومت در مقابل آن نبود، استناد داده و خواستند
که خود را در مقابل مردم و تاریخ تبرئه نمایند.
فقراتی از این گفت و گوها که دلالت بر مضامین فوق میکند از این قرار است:
زمانی که عبیدالله متوجه حضور بیبی زینب کبری۳ در مجلس خود شد، این جمله را به
زبان آورد؛
_ «الحمدلله الذی فضحکم وقتلکم وأکذب اُحدوثتکم؛ سپاس خدای را که شما را مفتضح نمود
و دروغتان را فاش کرد.» و در مرتبهی بعد تحریف خود را مستحکم ساخت: «کیف رأیت صنع
الله بأخیک الحسین؟ چگونه دیدی کار خدا و تقدیر او را نسبت به برادرت حسین؟»
حضرت زینب۳ که رسالتی حسینی در مقابل زمان و مردم آن دیار دارد و پیرایش اندیشهی
ناب دینی را از خرافهها بر خود وظیفه میداند، پاسخ خود را بر اساس دو محور اساسی
منعقد میسازد:
از آن جا که یکی از اهداف عبیدالله مشوه ساختن چهرهی اهل بیت: و اتهام لاف زنی و
دروغگویی _ که ترویج آن از اعتماد مردم به ایشان میکاست _ و دیگری اسناد واقعه به
خداوند متعال بود؛ زینب کبری۳ هم در این مقام و هم در تمام منازل و معابر که فرصتی
مییافت بر تطهیر قافلهی اهل بیت: از اتهامها تلاش وافر داشت و مداوم انتساب خود
را بر حضرت ختمی مرتبت۹ که طبعاً مورد وفاق همهی مردم آن روزگار بود، یادآور
میشد. همچنانکه آیهی تطهیر را مستمراً به خاطرهی آنان باز میگرداند و عصمت و
پیراستگی خاندان وحی را یادآور میگردید: «الحمدلله الذی أکرمنا بنبیّه محمد۹ و
طهرنا من الرجس تطهیراً»([۸])
همچنین ذهنیت دوم را باطل اعلام میفرماید و ارادهی خداوند را به عنوان فاعل و
عامل قریب قتل سیدالشهدا انکار میکند. حضرت با استفاده از واژگانی خاص که در زبان
عربی بار معنایی خاص دارد، مقّصرین اصلی را معرفی کرده و ضمن باطل اعلام نمودن
اسناد از پیش گفته، به علت این جنایت اشاره میکند و علت این جنایت را نه ارادهی
الهی بلکه فسق و فجور قاتلین میداند. پستیها و دنائتها در تمام طول تاریخ به
اختیار کسانی رخ میدهد که وجود ناپاک و باطنی آلوده دارند: «انما یفتضح الفاسق
ویکذب الفاجر وهو غیرنا»([۹])
در مرتبهی بعد حضرت در جواب از جملهی دوم ابنزیاد به یکی از عمیقترین آموزههای
قرآنی و اندیشههای کلامی اشاره میفرماید.
رابطهی افعال آدمیان با مشیت و ارادهی الهی خواه عمل صحیحی باشد خواه عمل باطل،
در حوزهی قضا و قدر الهی تفسیر خاصی دارد که فهم آن، خردورزان مسلمان را هم از
ورطهی جبر نجات میدهد و هم از دام تفویض میرهاند.
جهان با تمام آنچه در آن است، دستگاهی به خود وانهاده نیست و همهی فعل و انفعالات
در آن با رشتههای خاص خود به مشیت الهی وصل شدهاند: )ما من دابه إلا هو ءاخذ
بناصیتها(([۱۰])
افعال اختیاری انسان نیز از چارچوب قضا و قدر الهی خارج نیست و خداوند هر گاه که
بخواهد، میتواند با تغییر قدر و شرایط، قضا و حکم دیگری مقدر فرماید؛ گرچه او نظام
عالم را از طریق قواعد علیت تدبیر مینماید.
حال که زینب۳ عقیلهی هاشمین سررشتهی افاضه را به دست گرفته، آن روی سکه را
مینمایاند. اگر عبیدالله اصرار دارد که نقش خداوند را در غائلهی کربلا ببیند و
دست خدا را مؤثر بداند، آگاه باشد که دست خدا در کربلا نمایان بود. البته خدا حسین۷
را طلبید و او ذبح عطشان خداست. آن رشتهی نورانی که کربلا و مصرع عشاق را به
خداوند ربط میدهد؛ تمام زیباییهای کربلاست. آنجا که زینب۳ میخواهد تمام آنچه
را که رخ داده به حساب خداوند بگذارد؛ آنجا فقط جمال است و زیبایی.
آنجا هر چیز تعریف دیگری دارد، آنجا جنگ و جدال نیست، محفل انس و رضاست. آنجا
نهی از منکر و واداشتن از مبارزه نیست، آنجا تسلیم است و سجود در خون و عشاقی که
به خوابگاه و آرامشگاه خود میروند؛ «ما رأیت إلا جمیلاً هؤلاء قوم کتب الله علیهم
القتل فبرزوا الی مضاجعهم»([۱۱])
نظیر آن «تحریف» و این «ارشاد» در مذاکره بین امام سجاد۷ و عبیدالله نیز رخ داد.
هنگامی که آن ملعون متوجه حضرتش شد و از نام ایشان پرسید، گفت: مگر خدا علی
بنالحسین را نکشت؟
امام فوراً روشنگری فرمودند که؛ «مرا برادری بود که او را هم علیبن حسین
مینامیدند و مردم او را کشتند.»
ابن زیاد گفت: بلکه خدا او را کشت، و امام به زیبایی و با استناد به آیهی شریفهی
قرآن دست تقدیر پروردگار
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 