پاورپوینت کامل زینب۳ ترجمان حقیقت­ه ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل زینب۳ ترجمان حقیقت­ه ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل زینب۳ ترجمان حقیقت­ه ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل زینب۳ ترجمان حقیقت­ه ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint :

۴۹

قسمت دوم

زینب بهترین الگوی مشارکت­های سیاسی و اجتماعی

دیباچه؛

زیبایی دین مبین اسلام پس از بیان گزاره­های تام و تمام اخلاقی، این است که برای هر
قشری از مردان و زنان و متناسب با شرایط مختلف زمانی و مکانی الگوهایی از بین مردان
و زنان ارایه نموده است.

الگوها که همان شاخص­های دینی­اند در پیچ و خم زندگی انسانی قرار داشته و در عین
اصطکاک با همه­ی مناسبات و ملابسات زندگی فردی و اجتماعی بشر توانسته­اند نمادی از
زندگی یک دیندار باشند.

از همه­ زیباتر وجود الگوهایی عالی از بین زنان برای همه­ی مرد و زن و از بین مردان
برای همه­ی مرد و زن است. زینب یکی از آن شاخص­ها و الگوهاست.

در شرایطی که حضور اجتماعی و سیاسی زنان و اشغال عرصه­های عمومی توسط ایشان یکی از
بحث­انگیزترین مباحث سه سده­ی اخیر است؛ زینب همان کسی است که کامل­ترین مدل را
برای این منظور به زنان عالم پیشنهاد می­دهد.

خاصیت الگو این است که نباید او بر بام آسمان نشسته و از افق اندیشه و عمل آدمیان
فاصله­های طی ناشدنی داشته باشد. به­راستی زینب چگونه فاصله­ی زمانی را در می­نوردد
و امروزه برای زنان مسلمان ایده­ی حضور در اجتماع و سیاست را پی می­ریزد؟

اگر او امروز بود و در بین ما و در شرایط ما می­زیست چگونه وظایفی را وظیفه­ی خطیر
سیاسی و اجتماعی خود می­دانست و تحت چه شرایطی قافله­ای را به سمت صلاح و سداد
سالاری می­نمود؟ عرصه­ی حضور اجتماعی زینب کبری۳ در زمانه­ی خویش نه یک جماعت اندک
و نه مردم یک شهر و آبادی کوچک که بخش عظیمی از بلاد اسلامی بود که امروزه شامل چند
کشور می­شود. تدابیر سیاسی او نه تنگنای ریاست شورای یک شهر و یا مدیریت یک کشور
بلکه آن­چنان پردامنه است که حکّام و رؤسای ایالات مختلف اسلامی را منفعل ساخته و
سیاست و تدبیر آنان را تحت­الشعاع برنامه­های ارشادی و آمرانه­ی خود قرار داد.

تمام اهداف دور و نزدیک آنان را به باد کلماتش سپرد تا نشانی از آن­ها نباشد. چنان
در مقابل اوضاع مختلف روش مقتضی را اتخاذ می­نمود که هیچ­کس نمی­توانست پیش­بینی
کند بعد از یک گفته یا یک رفتار، آن بانوی بزرگ چه خواهد گفت و چه خواهد کرد؟

آری او در همه­ی صحنه­های سیاسی و اجتماعی حاضر بود، اما حضوری که عطر آن شمیم
هدایت و روشنگری داشت و این حضوری است که چنان جاودانه و ماندنی شده است که رسانه­ی
خبری عاشورا همه­ساله و تا قیامت آن­ را بازمی­تاباند.

تاریخ کدامین زن را می­شناسد که اخبار حضورش پژواکی چنان وسیع در تاریخ داشته باشد؟
… مهم­تر از حضور اجتماعی و سیاسی، اهداف و نحوه­ی حضور است. اهداف زینب­ کبری۳
به بلندای نام انسانیت است ولی روش او در این حضور، برای نسل امروز قابل ملاحظه و
مطالعه است آیا روش او دیگر کهنه شده است؟! آیا می­توان آن روش را برای زنان آغازگر
هزاره­ی سوم دیکته نمود؟! آیا روش او ملاک­های ماندگاری دارد؟! پرداختن به مهم­ترین
شاخصه­های حرکت حضرت زینب۳ می­تواند در پاسخ به این سؤال یاری­گر ما باشد.

حضور زینب آمیزه­ی علم و حیا؛

مدلی که تاریخ از حضور زینب اخبار می­کند، حاکی است که او آمیزه­ای از «علم و حیا»
بود. آن­چنان در صدفی از حیا حرکت می­کند که به جز علم و فرهیختگی او چیزی به
مشاهده­ی مردان نمی­رسد.

راوی از نقل واقعه عاجز است، اما از لابه­لای حرکت­های احیاگر او «حیا» در کنار
«دانایی» مسیر فاطمی را نشانه رفته است.

بنا به نقل شیخ بزرگوار مفید علیه الرحمه، راوی قبل از آن­که پرده از کلمات
عالمانه­ی او بردارد، نمی­تواند از این اعتراف چشم­پوشی کند که: «ولم أرَ خَفِره
قطٌّ نطق منها»([۱])، خفره در زبان عربی به زن بسیار با حیا می­گویند.([۲]) معنای
عبارت این است که؛ «قسم به خداوند ندیدم زنی این­چنین با حیا که گویاتر و
عالمانه­تر از این زن سخن بگوید.»

مدل اسلام برای حضور زن در عرصه­ی عمومی همین است. یعنی زنان ما آن­چنان گوهر عفاف
خود را حفظ نمایند که کلام و سکوتشان، حرکت و سکونشان، همه و همه حاکی­ از حیا و
عفت باشد و از تمام ویژگی­های خود در اجتماع فقط علم و دانایی و هنر را به منصه­ی
ظهور برسانند.

عرصه­ی اجتماع اگر بخواهد عرصه­ی رشد و بالندگی باشد باید جاذبیت­های جسمی که چندان
اکتسابی هم نیستند، محجوب و مخفی بمانند. چرا که این جاذبیت­ها که هر کس بهره­ی
خاصی از آن­ها را دارد، خود زمینه­ی تبعیض را در جذب امکانات جامعه و موقعیت­ها و
فرصت­های ارتقا، به وجود خواهد آورد.

مطالعه­ی تاریخ خود گویاست که حضرت زینب۳ در حضور علمی خود از هنر خطابه­های آهنگین
و موزون که همان سجع است بهره­ی فراوان جست و این خود مسیر هنرهایی را که یک زن در
راستای فعالیت­های اصلاحی و انسانی می­تواند به کار گیرد، معلوم می­سازد. به عبارت
دیگر استفاده از روش­های هنری که مسیر القای پیام هنرمند را راهوارتر و اثربخش­تر
می­سازد، باید برای یک زن به گونه­ای باشد که با شاخص حیا و اصل عفت سازگار باشد.
کلمات زینب۳ پنجه در احساسات مخاطبین می­انداخت و دوست و دشمن را تحت تأثیر قرار
می­داد. دوست را غرق در اشک و تأثر و پشیمانی کرده و دشمن را به موضع ضعف و انفعال
می­کشانید.([۳])

حضور زینب آمیزه­ی شجاعت و تدبیر؛

زینب۳ نه یک قهرمان متهوری است که بی­باکانه رفتارهای مردانه از خود نشان دهد و یا
بر ترکِ اسبی بنشیند و چکاچک شمشیرش دیگران را بلرزاند. گاهی دیده می­شود که در
راستای به­وجود­آوردن ادبیاتی برای بازگرداندن هویت گمشده­ی زنان و یا بازپس گرفتن
نقش­های مفرط جنسیتی از آنان؛ بی­سلیقگی می­شود و حضوری برای زنان در صحنه­های
اجتماعی و سیاسی به تصویر می­کشند که کمتر مردی جرأت عملی­ساختن آن نقش­ها را دارد.
و این­ها از آن­جا آغاز می­شود که برای به دست آوردن این هویت و اتخاذ بهترین
اسلوب، از زلال وحی فاصله گرفته شده که نتیجه­اش افتادن در غوغای افراط و یا ورطه­ی
تفریط خواهد بود.

زینب۳ آن­چنان شجاع و نترس است که از گفتن کلمه­ی حق نزد حاکم ستمگر ابایی ندارد.
بعد از شهادت حضرت سیدالشهدا۷ اولین کس است که به میدان می­رسد و آخرین کس است که
در دشت بلاخیز کربلا سوار بر محمل می­شود. سپری است که تازیانه­ها بر جانش
می­نشیند، اما نیش کلام او همه­ی دشمنان را بیچاره کرده است. همه از عبیدالله
می­ترسند و عبیدالله از زینب، عبیدالله و همه از یزید می­ترسند و یزید از زینب ۳.
ولی این شجاعت آن­چنان تدبیر شده است و در مقابل بعضی شرایط منعطف عمل می­کند که در
عین دلاوری هم جان او و هم جان همه­ی خاندان و از همه مهم­تر حریم امامت تا برگشتن
به مدینه حفظ می­شود و این­ها همه مدیون سایبان خنکی­آور تدبیر شجاعانه و یا شجاعت
مدبّرانه زینب۳ است. اشاره به یک مورد در این باره خالی از لطف نیست:

در مقاتل آورده­اند که در کوفه و در مجلس بزم عبیدالله پس از آن­که تیغ کلام بی­بی
هر راهی را که عبیدالله می­رفت بر او می­بست و دیگر هیچ ترفندی را برای عبیدالله
باقی نگذاشت و جهد عاجزانه­ی عبیدالله ملعون حضرت زینب را به یاد عزیزترین کسانش
انداخت: «لقد شفی الله قلبی من طاغیتک الحسین([۴])؛ خدا دل مرا به قتل گنهکاران و
برادرت حسین شفا داد.»

مسلم است که نام حسین زینب را شرحه شرحه می­کند، داغش را تازه ساخته و خونین­ترین
روز هستی را به یاد او می­آورد ولی باز هم کلمات زینب آن­گونه است که بیش از پیش بر
رسوایی عبیدالله می­افزاید.

صحنه پس از روشنگری­های عالمانه­ی او آماده است که پرده­ی حق­نمای دیگری از ذکاوت
زینب۳ به نمایش گزارده شود. کلمات سوزناک وی انقلابی غیرقابل وصف در حاضرین ایجاد
می­نماید که عبیدالله با خود می­گوید: کاش نام حسین را نمی­بردم، این زن را هیچ
حیله­ای خاموش نمی­سازد.

نمونه­ی دیگر از تدبیر زینب۳؛ سفارش او به برادرزاده­ی گرام خویش در شام است که وی
را به خویشتن داری و تبدیل سیاست مبارزاتی در مجلس یزید دعوت می­کند: «یا قره عینی
و سلوه فؤادی لاتکلّم الاّ بکلام هیّن و قول لیّن فانه ظالم عنید و شقیّ شدید
لایخاف من الله و عذابه و لایستحیی من رسول الله و ولیّه([۵])؛ ای نور چشم و شیرینی
دلم مگر به کلامی نرم و آرام؛ با یزید سخن مگو که او ستمگری لجوج است از خدا و
عذابش نمی­هراسد و از رسول خدا و ولی­اش شرم نمی­کند.»

حیاتی معقول؛

از مباحث قبل نتیجه شد که گاهی وظیفه­ اقتضا می­کند که زن مسلمان با حفظ تمام آنچه
که دنیای امروز نامش را محدودیت و قواعد دست و پاگیر می­داند، وارد عرصه­ی اجتماع
گردد. در این بین مهم آن است که ارتقای انسانیت و توسعه­ی اخلاق و معنویت در کجا و
با چه وسیله­ای برای زن و یا مرد قابل وصول است. اگر اجتماع نیاز به حضور بالنده
دارد؛ زنان مسلمان در این عملیات شرکت می­کنند، اما نه به عنوان نمایشگر و لعبت،
بلکه با حضوری هدفمند، منطقی و با اهداف بلند انسانی و اسلامی.

ویژگی­های فردی و رفتارهای شخصی در عناصر فعالیت­های اجتماعی زینب کبری۳ نشان
می­دهد که او در مسیر حیات معقول بهترین اندیشه، گفتار و رفتار را برای شرکت در
فرآیند هدایت، انسان­پروری و تاریخ­سازی انتخاب نمود.

گاهی خروشیدن و فریاد را و گاهی گریه و مویه را بر می­گزید، چنانچه گاهی فقط زنان
را مخاطب قرار می­داد و از بعض لوازم برای جذب شنونده از اقشار مختلف زنان بهره
می­یافت؛([۶]) و گاهی زنان و مردانی که در راهی گرد آمده بودند را مخاطب قرار
می­داد و مسؤولیت فراموش شده را به خاطر­ه­هاشان باز می­گرداند.

تأثیر نفوذ کلام او به گونه­ای بود که همه را جذب کرد و تحسین همگان را بر­انگیخت.
هنر زینب۳ در تدابیرش آگاه ساختن افراد جاهل، غیرتمند کردن عناصر آگاه ولی
بی­تفاوت، موافق ساختن مخالفین و یا به انزوا کشاندن و در انفعال قراردادن آن­ها
بود.

همه­ی آنچه گذشت به دلیل زمانه­شناسی زینب۳ بود و چه بسا که جلوتر از زمانه حرکت
می­کرد و بر این اساس گاهی مواضعی را اتخاذ می­فرمود که برای روزی که خود نیست؛
سفیر بسازد. از آن جمله می­توان به سفارش ایشان به زنان شامی در آخرین دیدار اشاره
نمود که با توصیه­ی آنان به بزرگداشت قبر سه ساله­ی حسین بن علی۷ آنان را نماینده­ی
خود در برپا نگه­داشتن عَلَم هدایت در آن دیار قرار داد.

زینبی که در اوج شکوه و جلال است، فرزند­زاده­ی پیامبر و دارای سطوت علی و عظمت و
وقار زهراست وقتی وارد شام گردید، شأن او را مراعات ننمودند آن­چنان که خود گلایه
فرمود: «لایدخلن علیّ [علینا] عربیّه الاّ امّ ولد ومملوکه فانهن سبین و قد
سبینا([۷])؛ هیچ زن عربی بر ما وارد نمی­گردید، مگر کنیزکانی که آن­ها هم نظیر ما
اسیر شده بودند.»

طبیعی است مردمی که از زمزم ولایت سیراب نگردیده­اند، توفیق باریافتن به محضر
عقیله­ی هاشمین را درنیابند. ولی زینب باید این مردم را آگاه سازد و خاطره­ی شیرین
همراهی با خاندان وحی را به ذایقه­ی اینان بچشاند. این زینب است که در مسجد اموی با
تشکیل مجالس سوگواری آن­چنان انقلابی برپا می­کند که وقتی زنان را وداع می­گوید ۴۰۰
زن از اشراف شامی و از پستوهای کاخ­های اموی بی­اعتنا و بلکه منزجر از خواست همسران
خود، همانانی که دستشان به خون حسین۷ آلوده است، به بدرقه آمده­اند و یکسره از
بانوی خویش حلالیت می­طلبند.

گستره­ی فرهیختگی زینب۳؛

زینب۳ را در جریان کربلا همواره با دو مخاطب نظاره می­کنی؛ گروه اول کسانی هستند که
الگوهای اجتماعی­اند و مواضع آن­ها توده­های مردم را رهبری می­کند و مسیر تاریخ را
می­سازد. همانانی که حوزه­ی تأثیر گفتار و رفتارشان بیشتر از زمان و مکان خودشان
است. در این مرحله زینب۳ با افرادی روبه رو است که می­خواهند بزرگترین فاجعه­ی
تاریخ بشریت را به گونه­ای موجه توجیه سازند و ابعاد بزرگ حادثه را پوشانده و از آن
بهره­برداری لازم را به نفع خود بنمایند.

کسانی که بر مسند قدرت نشسته­اند سرمایه­های کم نظیری را به دست دارند و سکه­های
آنان حدیث سازان سست نهاد را به راحتی خریداری کرده و زبان جعل و
دروغ­پردازی­هایشان را به نطق می­آورد. این­ها همه بهترین امکاناتی است که می­توان
برای وارونه ساختن حقایق از آن­ها بهره جست.

حال زینب چه کند؟ او زنی است داغدار که هیجده داغ لاله وش بر دل دارد. دستانش خسته
و کامش تشنه است ولی باید تشنگی تاریخ را جواب گوید. اگر او زمانه را سیراب نسازد
دیگران با سراب فریبش می­دهند. وه! در این رابطه زینب چه صحنه­ها که ساخت و چه
زیرکی­ها که به خرج داد و چه اسطوره­ها که ساخت.

و اینک شرح ماجرای فرزانگی­اش را مرور کنیم:

الف: برخورد حضرت زینب۳ با تحریف حقایق؛

یکی از محوری­ترین تلاش­های مذبوحانه­ی حکام تحریف فرهنگ عاشورا و عاشوراییان و
مصادره­ی وقایع به نفع خویش بود که البته سخت در این مصاف ناکام ماندند.

مذاکرات حضرت زینب۳ با عبیدالله و یزید لعنهما الله به خوبی نکته­ی فوق را حکایت
می­کند. یکی از تحریفات مهم که از طرق مختلف تبلیغ می­شد اسناد قضایا و شهادت حضرت
ابی­عبدالله۷ به خداوند است.

تفکرات اشعری­گری در تحکیم اباطیل فکری که به وسیله­ی بنی­امیه تشدید می­گشت؛
بهترین اهرم فرهنگی برای توجیه جنایات بود. _ پیدایش مکتب کلامی اشاعره در دوران
بنی­عباس در یک برهه ریشه در توجیهات بنی­امیه از حوادثی نظیر کربلا دارد_ .

در حالی که دسته­ی قابل توجهی از مسلمین از فرهنگ علوی و اندیشه­ی شیعی فاصله
گرفته­ و بسیاری از صحابه و تابعین از هوش علمی برای تحلیل عقلانی قضایا بی­بهره
بوداند، رواج اندیشه­ی جبریون در مسیر حکومت­های وقت مفید می­افتاد.

فرهنگ­سازان جامعه که طایفه­ی بزرگی از وضاعین و جعل­کنندگان احادیث بودند، بخشی از
این تفکرات را به صورت فرهنگ عمومی درآوردند. بدیهی است که تا چنین فضای فرهنگی در
بین مردم فراهم نشود، نمی­توان به این راحتی دست را به خون پاک­ترین انسان­های روی
زمین آلوده ساخت و از گزند واکنش­های مردمی و یا حداقل سؤال اندیشه­ورزان جامعه
خلاصی یافت.

بر این اساس بود که هم عبیدالله و هم یزید در یک برنامه­ی هماهنگ این فاجعه را به
خواستی الهی که هیچ قدرتی را یارای مقاومت در مقابل آن نبود، استناد داده و خواستند
که خود را در مقابل مردم و تاریخ تبرئه نمایند.

فقراتی از این گفت و گو­ها که دلالت بر مضامین فوق می­کند از این قرار است:

زمانی که عبیدالله متوجه حضور بی­بی زینب کبری۳ در مجلس خود شد، این جمله را به
زبان آورد؛

_ «الحمدلله الذی فضحکم وقتلکم وأکذب اُحدوثتکم؛ سپاس خدای را که شما را مفتضح نمود
و دروغتان را فاش کرد.» و در مرتبه­ی بعد تحریف خود را مستحکم ساخت: «کیف رأیت صنع
الله بأخیک الحسین؟ چگونه دیدی کار خدا و تقدیر او را نسبت به برادرت حسین؟»

حضرت زینب۳ که رسالتی حسینی در مقابل زمان و مردم آن دیار دارد و پیرایش اندیشه­ی
ناب دینی را از خرافه­ها بر خود وظیفه می­داند، پاسخ خود را بر اساس دو محور اساسی
منعقد می­سازد:

از آن جا که یکی از اهداف عبیدالله مشوه ساختن چهره­ی اهل بیت: و اتهام لاف زنی و
دروغگویی _ که ترویج آن از اعتماد مردم به ایشان می­کاست _ و دیگری اسناد واقعه به
خداوند متعال بود؛ زینب کبری۳ هم در این مقام و هم در تمام منازل و معابر که فرصتی
می­یافت بر تطهیر قافله­ی اهل بیت: از اتهام­ها تلاش وافر داشت و مداوم انتساب خود
را بر حضرت ختمی مرتبت۹ که طبعاً مورد وفاق همه­ی مردم آن روزگار بود، یادآور
می­شد. همچنان­که آیه­ی تطهیر را مستمراً به خاطره­ی آنان باز می­گرداند و عصمت و
پیراستگی خاندان وحی را یادآور می­گردید: «الحمدلله الذی أکرمنا بنبیّه محمد۹ و
طهرنا من الرجس تطهیراً»([۸])

همچنین ذهنیت دوم را باطل اعلام می­فرماید و اراده­ی خداوند را به عنوان فاعل و
عامل قریب قتل سیدالشهدا انکار می­کند. حضرت با استفاده از واژگانی خاص که در زبان
عربی بار معنایی خاص دارد، مقّصرین اصلی را معرفی کرده و ضمن باطل اعلام نمودن
اسناد از پیش گفته، به علت این جنایت اشاره می­کند و علت این جنایت را نه اراده­ی
الهی بلکه فسق و فجور قاتلین می­داند. پستی­ها و دنائت­ها در تمام طول تاریخ به
اختیار کسانی رخ می­دهد که وجود ناپاک و باطنی آلوده دارند: «انما یفتضح الفاسق
ویکذب الفاجر وهو غیرنا»([۹])

در مرتبه­ی بعد حضرت در جواب از جمله­ی دوم ابن­زیاد به یکی از عمیق­ترین آموزه­های
قرآنی و اندیشه­های کلامی اشاره می­فرماید.

رابطه­ی افعال آدمیان با مشیت و اراده­ی الهی خواه عمل صحیحی باشد خواه عمل باطل،
در حوزه­ی قضا و قدر الهی تفسیر خاصی دارد که فهم آن، خردورزان مسلمان را هم از
ورطه­ی جبر نجات می­دهد و هم از دام تفویض می­رهاند.

جهان با تمام آنچه در آن­ است، دستگاهی به خود وانهاده نیست و همه­ی فعل و انفعالات
در آن با رشته­های خاص خود به مشیت الهی وصل شده­اند: )ما من دابه إلا هو ءاخذ
بناصیتها(([۱۰])

افعال اختیاری انسان نیز از چارچوب قضا و قدر الهی خارج نیست و خداوند هر گاه که
بخواهد، می­تواند با تغییر قدر و شرایط، قضا و حکم دیگری مقدر فرماید؛ گرچه او نظام
عالم را از طریق قواعد علیت تدبیر می­نماید.

حال که زینب۳ عقیله­­ی هاشمین سررشته­ی افاضه را به دست گرفته، آن روی سکه را
می­نمایاند. اگر عبیدالله اصرار دارد که نقش خداوند را در غائله­ی کربلا ببیند و
دست خدا را مؤثر بداند، آگاه باشد که دست خدا در کربلا نمایان بود. البته خدا حسین۷
را طلبید و او ذبح عطشان خداست. آن رشته­ی نورانی که کربلا و مصرع عشاق را به
خداوند ربط می­دهد؛ تمام زیبایی­های کربلاست. آن­جا که زینب­۳ می­خواهد تمام آن­چه
را که رخ داده به حساب خداوند بگذارد؛ آن­جا فقط جمال است و زیبایی.

آن­جا هر چیز تعریف دیگری دارد، آن­جا جنگ و جدال نیست، محفل انس و رضاست. آن­جا
نهی از منکر و واداشتن از مبارزه نیست، آن­جا تسلیم است و سجود در خون و عشاقی که
به خوابگاه و آرامشگاه خود می­روند؛ «ما رأیت إلا جمیلاً هؤلاء قوم کتب الله علیهم
القتل فبرزوا الی مضاجعهم»([۱۱])

نظیر آن «تحریف» و این «ارشاد» در مذاکره بین امام سجاد۷ و عبیدالله نیز رخ داد.
هنگامی که آن ملعون متوجه حضرتش شد و از نام ایشان پرسید، گفت: مگر خدا علی
بن­الحسین را نکشت؟

امام فوراً روشنگری فرمودند که؛ «مرا برادری بود که او را هم علی­بن حسین
می­نامیدند و مردم او را کشتند.»

ابن زیاد گفت: بلکه خدا او را کشت، و امام به زیبایی و با استناد به آیه­ی شریفه­ی
قرآن دست تقدیر پروردگار

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.