پاورپوینت کامل حیات طیبه ذکر خدا ۵۵ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل حیات طیبه ذکر خدا ۵۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حیات طیبه ذکر خدا ۵۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل حیات طیبه ذکر خدا ۵۵ اسلاید در PowerPoint :
۱۶
گزیدهای از درس اخلاق سرکار خانم مصطفوی (خمینی) در جامعهالزهرا۳
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین
قرآن شریف در سورهی مبارکهی نور آیهی ۳۷ میفرماید: )رجالٌ لا تلهیهم تجاره ولا
بیع عن ذکرالله(؛ «مردانی هستند که تجارت و خرید و فروش آنها را از ذکر خدا باز
نمیدارد.»
لازمهی زندگی اجتماعی انسان؛ کار، تجارت، خرید و فروش و اشتغال است. میفرماید
خرید و فروش آنها را از یاد خدا غافل نمیکند. بلکه به یاد خداست که در فروختنش
خلاف نگوید، قسم نخورد که فلان جنس را اینقدر خریدم و کمتر نمیتوانم بدهم، بعد هم
یکی کمتر بدهد یا موقعی که میخواهد بخرد به همین ترتیب. به هر حال وقتی انسان یاد
خدا بود، حواسش را جمع میکند. یادم میآید که راجع به همین موضوع از امام۱ سؤال
کردیم؛ ایشان فرمودند: «این که افراد به هم میرسند و عادت کردهاند که بگویند
مشتاق دیدار یا خیلی ارادت داریم به شما، یا خیلی شما را دوست داریم، اینها اگر
واقعیت نباشد، دروغ است.» مثلاً میپرسند: خانمتان چهطور است؟ جواب میدهد: خوب
است و سلام میرساند. در حالی که آن خانم اصلاً نمیداند که شما کجا میروی تا سلام
برساند. بلکه او میخواهد یک احترامی به طرف بگذارد. شخصی خدمت حضرت امام۱ آمد و ما
هم آنجا بودیم. گفت: من خانهی فلان شهید رفتم، آنها احوال شما را پرسیدند، من هم
از قول شما سلام رساندم. به قدری امام۱ عصبی شدند که صورتشان تار شد، گفتند: «چه
طور شما یک چنین دروغی گفتید. اصلاً من که اطلاع نداشتم شما منزل فلان شهید
میروید.» گفتند: بالاخره خانوادهی شهید بودند و خوشحال میشدند، اگر من از طرف
شما سلام میرساندم، امام فرمودند: «نه، نباید این خلاف را شما میگفتید.» _ کلمه
دروغ هم نمیگفتند همیشه لحنشان با خلاف بود_ حالا ببینید ما از این نوع دروغها در
شبانهروز زیاد میگوییم. خانمتان چهطورند؟ سلام رساندند. خوب، میشود گفت: اطلاع
نداشتند که ما خدمت شما میرسیم وگرنه حتماً سلام میرساندند. هم یک احترام به طرف
گذاشته شده و هم دروغ گفته نشده است.
قرآن میفرماید: تجارت میکنند، خرید و فروش میکنند، ولی یاد خدا هستند. هر کلامی
که میخواهند بگویند، دروغ نمیگویند. رئیس وقتی به یاد خدا باشد، به کارمندش دروغ
نمیگوید، یا توپ و تشر نمیزند، عنوان فروشی نمیکند. مرؤوس هم تملّق نمیگوید.
خلاف و چاپلوسی نمیکند. باید همیشه سعیمان بر این باشد که ببینیم چه چیز رضایت
خدا را جلب میکند. اگر خدا راضی میشود، به این فرد خیلی احترام بگذارید. دیگر
خودتان این تشخیص را میدهید که بروید و در مسألهها نگاه کنید و تفحص کنید.
خیلیها هم شاید اصلاً کتاب و مسأله نخوانده باشند ولی در اثر شنیدن و گفتن و عقیده
داشتن و ذوق داشتن اینها را یاد گرفتند. شاید خانمهای ما اهل مسجد و محراب و نماز
باشند، ولی مسایل نماز جماعتشان را بلد نباشند. بارها از امام شنیدهام و یا در
مواقعی که با ایشان نماز میخواندیم و گاهی در کارهای نماز کمی جلوتر میافتادیم،
میگفتند: «شما باید بعد از امام کارهای نماز را انجام دهید؛ یعنی تابع حرکات امام
باشید. وقتی که امام به رکوع میرود شما باید به رکوع بروید و مأموم نباید قبل از
امام بلند بشود یا سجده برود یا رکوع برود.» خیلیها را میبینیم در نماز جماعتها
اصلاً به این مسایل توجه ندارند. امام۱ میفرمودند: «نمازتان باطل نیست، ولی معصیت
کردید. شما باید پشت سر امامی که به او اقتدا میکنید، حرکت کنید و حرکتتان بعد از
حرکت او باشد.»
به هر حال باید ببینیم که خدا از ما چه خواسته است. امیرالمؤمنین۷ خطاب به امام
حسن۷ میفرمایند: «سعی کن آنچه را که خدا برایت واجب کرده، انجام بدهی و آنچه را که
نهی کرده، انجام ندهی. پرهیزکار باش و تقوای الهی داشته باش». تقوای الهی بالاتر از
انجام واجبات است؛ یعنی مکروهات را هم رعایت کن. اگر انسان پرهیزکار باشد، کارهایی
که ممکن است بعدها منجر به خلاف شود را انجام نمیدهد. اگر مدتی معصیت نکنیم و
مراقب نفس امارهمان باشیم، به آن مقامات عالی میرسیم. در اثر پاگذاشتن روی هوای
نفسی جزئی خیلی راهها برای انسان باز میشود. اینکه دلم میخواهد فلان چیز را
بخرم؛ ولی مصلحت نیست. یا دلم میخواهد بخرم؛ ولی چون پولم نمیرسد، دیگران را
ناراحت نکنم. فرض کنید فشار به همسرم نیاورم، فشار به پدر و مادرم نیاورم، پدر و
مادرم شاید وسعشان نرسد که فلان چیز را برای من تهیه کنند، من از این هوای نفسانی
خودم بگذرم و آن را تهیه نکنم، یا دلم میخواهد فلان جا بروم، اما خدا راضی نیست.
همین که انسان روی هواهای نفسانیاش پا بگذارد و جلوی نفسش را بگیرد آن نفس
لوامهاش رشد میکند. اینها لازم و ملزوم همدیگرند. هرچه نفس اماره سرکوب بشود،
نفس لوامه سرش را بلند میکند و رشد میکند، چون شما با عقل و درایت خودتان آن
نفسی را که نفس لوامه را میکوبد, کوبیدید و زمین زدید، آن گاه نفس ملکوتیتان
سربلند میکند. هر چه از امور مادی و مادیات دور شوید؛ به خدا نزدیک میشوید. هر چه
در امور مادی که تمامی ندارد و بشر هم ارضا نمیشود، فرو بروید؛ از خدا دور
میشوید. انسان همیشه دنبال بیشتر است و حرص میزند.
یک نفر میگفت: انسان مثل بچهی دوسالهای است که اگر یک جعبهی شیرینی جلویش
بگذاری، توجه ندارد که چهقدر میتواند شیرینی بخورد. دهانش را پر میکند، با
دستانش هر چه بتواند برمیدارد، اگر جیب داشته باشد، توی جیبهایش هم میگذارد تا
بتواند این شیرینیها را پیش خودش جمع کند. با اینکه وقتی اولی را میخورد، دیگر
به دومی میل ندارد و همه را روی زمین میریزد، اینگونه انسان حریص است. اگر عقلش
برسد که چهقدر از این دنیا میخواهد استفاده کند، مگر چهقدر میخواهد زندگی داشته
باشد. چهقدر میخواهد دستگاه به هم بزند؟ مگر چند سال میخواهد توی این دنیا
بماند؟ خیلی که بماند ۶۰ ، ۷۰ سال. چشم به هم بزنی ۲۰، ۳۰ سال گذشت ۲۰، ۳۰ سال دیگر
هم میگذرد. هر چه نگاه میکند که چه برایش باقی مانده است؟! هیچی. هر چه که خورده
رفته و تمام شده است، هر چه را هم که پوشیده و پاره کرده، فقط یادش برایش باقی
مانده، پس آنچه که برایش مانده، عملش است و کار خیری که کرده، قدم خیری که برداشته،
راه خیری که رفته، کمک به دوست، کمک به همنوع. این کمک هم نه اینکه اگر کسی گفت
کمک، من دست توی جیبم بکنم و صد تومان، پانصد تومان به او بدهم. بلکه هر چهقدر
امکانش هست، کمکهای زبانی، قلمی، قدمی، که اینها همان ثوابها را دارد. چه بسا
وقتی آدم از نیروی جسمانی برای کمک به همنوعش مایه میگذارد، ثوابش خیلی بیشتر باشد
تا اینکه مثلاً از پنجاه هزار تومان پولی که دارد، دو هزار تومان را به دیگری
بدهد. آنهایی که ندارند، فکر نکنند که پس ما کنار بنشینیم، خدا هم از ما
نمیخواهد. اگر قوم و خویش افتادهای دارید، با خودتان قرار بگذارید ماهی یکبار به
او سر بزنید. اصلاً بعضی هستند که اگر شما بروید و بنشینید و فقط با آنها حرف
بزنید، کاری به شما ندارند که مثلاً بخواهید آنها را حمام ببرید، لباسش را بشویید،
اتاقش را جارو کنید. هر چند آنها هم به جای خود و اگر بسیج بشوید و چنین کارهایی
را انجام بدهید، خیلی خوب است. اما بعضی هستند که کسی را دارند که کارهایشان را
انجام بدهد، امکاناتش را هم دارند ولی هیچ کس را ندارند که بیاید و بنشیند تا با او
حرف بزنند. نگاهشان به در است که چه کسی داخل میآید. گاهی مدتها کسی سراغشان هم
نمیرود. همین که آدمی سراغ این افراد برود و کمی کنارشان بنشیند و با اینها حرف
بزند، خوشحال و راضی میشوند. البته باید این را هم در نظر داشت که او به زحمت
نیفتد. لذا میفرماید: توی بازار کار میکند، توی اداره ریاست میکند، ولی اسیر
آنها نشده، وابسته نشده است. مهم آن وابسته نشدن است. این را من بارها گفتم. پست و
مقام دارد، اما باور نمیکند. میداند اینها یک وظیفهی دنیایی است. بالاخره حالا
آمده باید این وظیفه را انجام بدهد، این وظیفه را انجام میدهد. یاد خدا هم که توی
ذهنش باشد، دیگر هیچ نوع خلافی را انجام نمیدهد. یک چنین انسانی هم کارش خوب است و
هم خودش چه آدم خوبی است که این کار خوب را انجام میدهد. ما اشخاص را از روی
اعمالشان میشناسیم چون باطن اشخاص را که تشخیص نمیدهیم، میبینیم یک انسان با
محبتی است و از نظر مالی، فکری و … کمک به همنوع میکند.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 