پاورپوینت کامل عصاره­ی معارف ۱۰۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل عصاره­ی معارف ۱۰۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل عصاره­ی معارف ۱۰۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل عصاره­ی معارف ۱۰۲ اسلاید در PowerPoint :

۷۲

گزیده­ای از سخنان حجهالاسلام والمسلمین طباطبایی مدیر محترم جامعهالزهرا۳

در مراسم افتتاحیه­ی سال تحصیلی ۸۵ ـ ۸۴ جامعه الزهرا۳ )سه­شنبه ۱۵شهریور۸۴ = اول
شعبان المعظم ۱۴۲۶(

آغاز این سال تحصیلی یک آغاز ویژه است. از یک سو همزمان با یاد و نام استاد بزرگ و
بنیان­گذار حوزه­ی علمیه خواهران مرحوم آیهالله شهید قدوسی۱ است که گرچه شهادت آن
بزرگوار در چهاردهم شهریور بود اما در پانزدهم شهریور بدن مطهرش به خاک سپرده شد.
ارواح بلند بزرگان قاعدتاً در مناسبت­های زمینی ارتباط خاصی با زمینیان دارند.
امیدواریم این مجموعه­که از مواریث گران­بهای آن بزرگ­مرد است، امروز مورد عنایت
روح ملکوتی او قرار بگیرد و آن عنایت تا آخر سال تحصیلی و بعد از آن بدرقه راه همه
ما باشد.

از سوی دیگر امروز روز آغاز ماه شریف شعبان است و استحضار دارید که ماه شعبان ماه
بزرگی است. هم جنبه­ ذاتی دارد و هم جنبه مقدّمی. ماه شعبان هم به خودی خود شرافت
دارد و هم از این جهت که مقدمه متصل به ماه رمضان المبارک است از مزیت خاصی
برخوردار است.

برای ماه شعبان اعمالی ذکر شده که یکی از آن­ها استغفار است. استغفار لازمه گناه
نیست. طلب نجات از آلودگی­های زندگی خاکی هم می­تواند باشد. زندگی دنیایی
آلودگی­هایی دارد برای انسان، این آلودگی­ها به دامن انبیا و اولیا هم می­نشست. از
این رو استغفار جزو برنامه­های روزانه­ی پیامبر اکرم۹ که اشرف مخلوقات است، بود.
إنی لأستغفرالله کل یوم سبعین مرّه مرحوم محدث قمی۱ می­فرماید: از اعمال ماه
شعبان هر روز ۷۰ مرتبه استغفار هست با این صیغه أستغفرالله وأسأله التّوبه و
أستغفرالله الذی لا إله إلاّ هو الرحمن الرحیم الحی القیوم و أتوب الیه.

دوم صدقه دادن است. صدقه قبل از این­که برای گیرنده سازنده باشد، برای دهنده
سازندگی دارد. صدقه طبعاً خلأها و خلل­هایی را از زندگانی مستمندان پر می­کند، اما
قبل از این­که به کار آن­ها بخورد نیازهای روحی صدقه دهنده را برآورده می­کند و
شاید به این لحاظ باشد که در روایات آمده است که وقتی صدقه دادید، دست خود را
ببوسید برای این­که گیرنده صدقه خداست. خدا گیرنده هست، معنایش می­تواند این باشد
که شما در راه خدایی شدن و به سوی خدا رفتن گامی برداشته­اید. به سمت خدا رفتن یعنی
چه؟ یعنی خود را ساختن، خود را اصلاح کردن، کمبودهای خود را ترمیم کردن. نقل شده
است که پیامبر اکرم۹ فرمودند: هرکس در ماه شعبان صدقه بدهد، حق تعالی آن را پرورش
دهد، رشد دهد تا آن­که در روز قیامت به صاحبش برسد، در حالی که به قدر کوه احد شده
باشد. حالا آن­جا کوه احد در دیدگاه بوده و حضرت به آن اشاره کرده­اند، احتمالاً
خصوصیتی برای کوه احد نیست. این­گونه مثال­ها برای بیان بزرگی و افزونی است. کسانی
که پرداخت صدقه­های کلان در توانشان نیست نباید از پرداخت آنچه در توان دارند
خودداری کنند و بگویند اینکه مثلاً پنجاه تومان توی صندوق بیندازیم یا کم­تر یا
بیش­تر، این پول­ها امروزه چه ارزشی دارد و چه مشکلی را می­تواند حل کند؟! نه، این
به دست خدا می­رسد و خدا این را رشد می­دهد. منتها همانگونه که از واژه­ی صدقه
پیداست صدقه باید از روی صدق باشد، از روی راستی و درستی باشد. باید مواظب بود
آلایش­هایی که می­تواند کار انسان را خراب کند، در این کار و دیگر کارها راه نیابد.

عمل دیگری که برای ماه شعبان مقرر شده این است که در هر پنج شنبه این ماه دو رکعت
نماز خوانده شود، در هر رکعت بعد از حمد صد مرتبه توحید و بعد از سلام صد مرتبه
صلوات بفرستد. فرموده­اند: کسی که این کار را انجام دهد، حاجات دینی و دنیایی او
برآورده می­شود.

برنامه دیگر هر روز ماه شعبان صلوات شعبانیه است که هم هنگام ظهر باید خواند و هم
شب نیمه شعبان.

یکی دیگر از برنامه­های ماه شعبان مناجات بسیار جالب شعبانیه است که امام خمینی۱
عاشق این مناجات بودند. مناجات شعبانیه عصاره معارف است و از خصوصیاتی که دارد این
است که مناجات امیرالمؤمنین۷ و دیگر ائمه: بوده است.

از فقرات این مناجات این است که می­فرماید: واجعلنی ممّن نادیته فأجابک مرا از آن
بندگانی قرار بده که وقتی او را فرا می­خوانی دعوت تو را می­پذیرد بعد پا را پله
بالاتر می­گذارد که آن پله خیلی بالاست. یک­دفعه از فرش به عرش می­رود. می­گوید:
ولاحظته فصعق لجلالک مرا از آن­هایی قرار بده که چون به او عنایت می­کنی در برابر
تو مدهوش و از خود بی­خود می­شود، سراپا به تو وصل و مرتبط می­شود. ببینید یک­دفعه
از کجا به کجا می­رود. در دعاهای دیگر این گونه نیست. معمولاً در آن­ها یک سیر
تدریجی در انتقال از مرتبه­ای به مراتب بالاتر رعایت شده است. در دعای کمیل دقت
کنید این سیر را به خوبی می­بینید. ولی این­جا نه، با سرعت بالا رفته است: واجعلنی
ممّن نادیته فأجابک ولاحظته فصعق لجلالک فناجیته سراً و عمل لک جهر خیلی لطیف
است. می­فرماید: مرا از کسانی قرار بده که در خفا و پنهانی طرف نجوای تو است. تو در
گوش او حقایق را می­خوانی و با گوش دل ندای تو را می­شنود. اهل ارتباط سرّی با تو
است، اما این­طور نیست که بگوید من با خدا ارتباط دارم و به دنیا کاری ندارم. نه
اهل مناجات سرّی با تو است، اما اهل عمل جهری هم می­باشد و در میدان­های عمل، شیر
غرّان است. نمونه عالی این خصوصیات خود امیرالمؤمنین۷ است. آن­ حالات شبش و آن
کارهای روزش. نمونه عصر ما هم امام خمینی۱ است، آن نماز شبش و آن انقلاب اسلامی­اش.
نمونه دیگر شهید آیهالله قدوسی۱ است. ایشان گاهی که در حرم حضرت رضا۷ زیارت جامعه
را از بر و با توجه خاصی می­خواند بنده بر حسب اتفاق حضور داشتم، واقعاً احساس
می­کردم در آن فضای ملکوتی هاله­ی خاصی از معنویت و ارتباط برقرار شده است. این­که
انسان برود گوشه­ای و بگوید من اهل عبادت و ذکر و خلسه­ام، انحراف است.

در بند پایانی این مناجات شریف عرض می­کند: اسألک أن تصلی علی محمد و آل محمد و
أن تجعلنی ممن یدیم ذکرک؛ خدایا بر محمد و آل محمد۹ درود فرست و مرا از کسانی قرار
بده که دایم الذکر است. دایم الذکر یعنی چه؟ بنده به دست آورده بودم که استاد
بزرگمان آیهالله قدوسی۱ دایم الذکر است. ایشان ذکری را انتخاب کرده بودند که
لب­هایشان به هم نمی­خورد و کسی متوجه ذکر گویی ایشان نمی­شد. می­دانید که آن ذکر
لااله الا الله است که از بهترین ذکرها است. متقابلاً می­گویند یک کسی گشته بود و
جمله­ای از یک آیه را پیدا کرده بود که در خواندن آن لب­ها به شدت فعال می­شود. آن
جمله یا شبه جمله این است: و علی أ ُممٍ مِمّن مَعَک و این را برای خودش ذکر قرار
داده بود. در حالی که این جمله اصلاً جنبه­ی ذکری ندارد، فقط این خصوصیت را دارد که
لب­ها مکرر به هم می­خورد و همه متوجه می­شوند که او دارد چیزی می­خواند!! ببین
تفاوت ره از کجاست تا به کجا.

البته ذکر لازم نیست که حتماً ذکر لفظی باشد. ذکری که در معارف ما آمده است با ذکر
قلبی هم سازگار است. البته این دو قابل جمع هستند؛ می­شود انسان هم ذکر لفظی داشته
باشد و هم ذکر قلبی. اما اگر فقط ذکر لفظی باشد، ارزش چندانی ندارد، مگر این­که
وسیله­ای و مقدمه­ای باشد برای ذکر قلبی.

ولاینقض عندک مرا از کسانی قرار بده که عهد تو را نشکند و دنباله­رو شیطان نشود.
زبانش را، چشمش را، گوشش را به راه تو بدارد. خوراکش را مواظب باشد. )ألم أعهد
إلیکم یا بنی­آدم أن لاتعبد شیطان إنه لکم عدوّ مبین و أن اعبدونی هذا صراط مستقیم(
این عهد الهی است.

ولا یغفل عن شکرک مرا از کسانی قرار بده که از شکر تو غافل نباشد. چه قدر ما از
نعمت­های الهی برخوردار هستیم. شما در چه دریایی از نعمت الهی غوطه­ورید. آیا شکر
می­کنید؟ شکر لفظی؟ سجده شکر؟ و مهم­تر شکر عملی که انسان این نعمت­ها را درست
استفاده کند و حقش را به جا آورد.

بعد اوج می­گیرد و خیلی هنگامه است این جمله پایانی: إلهی وألحقی بنور عزک الأبهج
خدایا مرا به آن نور بسیار نورانی خودت وصل کن فأکون لک عارف تو را بشناسم و
عن سواک منحرف و از همه ما سوای تو دل بر کن شوم. هر کس هرچه می­خواهد بگوید و
هر کاری که می­خواهد بکند، خدایا من تو را بشناسم و راه تو را بپیمایم و وظیفه­ای
را که تو بر عهده من گذاشته­ای انجام دهم. من شهادت می­دهم که شهید قدوسی۱ چنین
بود. خدا را شناخته بود و به غیر خدا کاری نداشت. ومنک خائفاً مراقبا یا ذا الجلال
والاکرام و صلی الله علی محمد رسوله و آله الطاهرین وسلم تسلیماً کثیر این یک
اشاره­ای بود به مناسبت امروز که اول ماه شریف شعبان است.

اما درباره­ی مناسبت دوم که سالروز شهادت آیهالله قدوسی است. ترجیح می­دهم
قسمت­هایی از مصاحبه­ای را که نشریه­ی نامه­ی جامعه با همسر مکرمه ایشان داشته
است و در شماره­ی اخیر آن نشریه )شماره­ی ۱۲( چاپ شده است برایتان بخوانم مصاحبه­ی
پر مطلب و جالبی است. توصیه می­کنم آن را تهیه کنید و با دقت بخوانید.

ایشان می­فرمایند: مادرم خیلی تأکید داشتند که ما با ادب بار بیاییم بعد شکسته
نفسی می­کنند و می­فرمایند: البته معلوم نیست که ما آن­طور که ایشان می­خواست شده
باشیم ولی به هر حال مادرم ادب و اخلاق را در منزل به ما نشان می­داد. خواهرها،
مادرهای آینده، خیلی نقش شماها عجیب است الجنه تحت أقدام الأمهات شعار نیست، شعر
هم نیست. سخن پیامبر خداست. معنای این سخن این است که هر کس بخواهد بهشت برود، باید
با کمک مادرش برود. بی­کمک مادر و بی­رهنمود مادر کسی راه به بهشت پیدا نمی­کند.
کلید بهشت در دست مادران است. پیامبر۹ که نمی­خواسته تعارف و خوشامدگویی کند.
پیامبر اکرم۹ گاهی هشدارهایی به زن­ها داده است که تکان دهنده است. در روایتی است
که حضرت درباره­ی زن­ها فرمودند: والدات والهات رحیمات بأولادهن، لولا ما یأتین
إلی أزواجهن لقیل لهنّ ادخلنّ الجنه بغیر حساب: این مادران که اینچنین دلبسته و
مهربان به فرزندانشان هستند، اگر با شوهرانشان بدرفتاری نمی­کردند به آن­ها گفته
می­شد بی­حساب به بهشت بروید.([۱]) پیامبر۹ اگر می­خواست خوشامدگویی کند مثل
سخنرانان امروز حرف می­زد. سخنرانان امروز را می­بینید چه پوستین­هایی پشت خانم­ها
می­گیرند و چه خوشامدگویی­هایی دارند و روایات را چگونه توجیه می­کنند! برای
فرمایشات امیرالمؤمنین در نهج البلاغه چه تفسیرها و تحلیل­هایی ارایه می­کنند!
این­ها خوشامدگویی است. حالا مصلحت چنین ایجاب می­کند یا سیاست؟ نمی­دانم. ولی باور
کنید این تفسیر­هایی که آقایان می­کنند معنای فرمایشات امیرالمؤمنین نیست. نواقص
العقول([۲]) در سخن حضرت یعنی نواقص العقول می­گویند این راجع به عایشه است. اگر
نظر حضرت فقط به عایشه بود مگر نمی­توانست بفرماید عایشه ناقصهالعقل است.
امیرالمؤمنین۷ است که دارد صحبت می­کند، او وقتی می­گوید نواقص العقول با توجه
می­گوید منتها نواقص العقول بودن خانم­ها نوعی ستایش است و بیانگر کمال آفرینش است.
اگر زن آن زبری و ستبری و تمرکز عقلانی مرد را داشت که زیر بار همسرداری و بچه­داری
و تولید مثل نمی­رفت. او از یک لطافت روحی و عاطفه و احساسی برخوردار است که قهراً
جنبه­های عقلانی را تحت الشعاع قرار می­دهد و این طبیعی است و کمال آفرینش و حسن زن
است. پیامبر اکرم۹ وقتی می­فرماید: الجنه تحت اقدام لأمهات تعارف نیست. کلید بهشت
دست شماست. خیلی باید قدر خودتان را بدانید.

می­فرمایند: مادرم در منزل ادب و اخلاق را به ما نشان می­دادند و ما می­دیدیم که
چه طور با پدرم رفتار می­کردند. ببینید این یک درس است. شنیده­ام که آن بانوی بزرگ
)همسر علامه طباطبایی۱ و ما در این بانوی بزرگواری که مصاحبه­اش را می­خوانیم(
آنچنان مراقب علامه طباطبایی بود که مادر مراقب فرزندش است. شاگردان علامه
طباطبایی۱ از علامه نقل می­کنند که ایشان آن­چنان مراقب من بود که وقتی مشغول
مطالعه بودم همان لحظه­ای که احتیاج به چای داشتم استکان چای کنار دستم بود، همان
لحظه­ای که آب می­خواستم لیوان آب کنار دستم بود. حتی نقل می­کنند که به علامه
می­گفته است شما فکرتان مشغول کارتان باشد، من لباستان را عوض می­کنم. لباس ایشان
را عوض می­کردند به طوری که فکر ایشان به هم نخورد.

می­فرمایند: وقتی من با آیهالله قدوسی۱ ازدواج کردم، ایشان گفتند: بیا بنشین،
نشستم، گفتند: تو خانم این خانه هستی و هیچ وظیفه­ای نداری که در خانه من کار کنی،
حتی اگر دیدی خانه من آتش گرفت وظیفه نداری فوت کنی، من موظفم به عنوان شوهر تو، به
عنوان مرد خانه همه چیز را منظم کنم و تو هیچ وظیفه­ای نداری، اما آن­طرفش را هم
گفتند که اگر زنی آب دست شوهرش بدهد چه قدر ثواب دارد، اگر خدمت کند چه قدر ثواب
دارد، اگر بچه­داری کند چه… تمام این­ها را برایم گفتند و گفتند حالا شما خودت یک
راه را انتخاب کن. گفتم مگر من مجسمه­ام. دومی را انتخاب می­کنم. از اول برنامه را
براساس خواست خودم و رضایت خدا و پیغمبر۹ گذاشتند. من دیدم این­جا یک وضع دیگری
است. خانه­های قدیم هم مشکلاتی داشت آشپزخانه یک طرف منزل بود و اتاق پذیرایی یک
طرف، در کل امکاناتش کم بود، سن من هم در اوایل ازدواج خیلی کم بود. یادم هست هر
وقت مشکلی پیدا می­کردم می­گفتم عوضش آن­جا در قیامت می­روم می­گیرم. به من
گفته­اند اگر آب بدهی دست شوهرت این­قدر ثواب دارد. سعی می­کردم حتی ایشان قندان را
جلوی خودش نکشد. چای را می­بردم قندان را هم می­بردم نزدیک که دستشان را نخواهند
دراز کنند و قند بردارند، بلکه خودم جلوی دست ایشان می­گذاشتم و می­گفتم ثواب این
هم مال من. ببینید زندگی برچه اساسی قرار می­گیرد.

می­گویند: ما معمولاً همه مشکلات را در این مدت بیست و چند سال خودمان حل
می­کردیم. هیچ وقت حرف و حدیثمان از منزل خارج نمی­شد. به هر حال هر خانه­ای کم و
زیاد دارد، هر مشکلی که داشتیم با همدیگر حل می­کردیم. واقعاً با هم رفیق بودیم. من
واقعاً به ایشان علاقه­مند بودم و تمام این­ها در اثر تربیت مادرم بود که به ما یاد
می­دادند که باید با هم یکی باشیم. این مسایل سبب شده بود که مشکلات را با همدیگر
حل کنیم، شاید اصلاً خیلی چیزها را دیگران خبر نداشتند حتی پدر و مادرم.

آقای قدوسی با این که فوق­العاده بچه­ها را دوست داشتند مقید بودند که بچه­ها لوس
بار نیایند. شیوه پدرم هم همین بود. هیچ وقت دوست نداشتند که تمام آسایش بچه­ها را
فراهم کنند. مثلاً اگر بچه می­خواست جایی برود، این­طور نبود که پول ماشین به او
بدهند می­گفتند: بگذار پیاده برود، می­گفتند: این بچه­ها باید سختی بکشند، چون آدم
با سختی ساخته می­شود. در آغاز سال عرض می­کنم خواهران محترم به این کارهایی که در
اعلامیه­های نصب شده در اتاق­هایتان بر عهده شما گذاشته شده است بها بدهید و آن­ها
را بر خودتان لازم بدانید. آماده خور نباشید، نخواهید همه­ی کارها را خدمه انجام
بدهند. این آفت است برای شما. اتاق­هایتان باید همیشه مرتب باشد. بعد هم که به خانه
می­روید، خانه­تان باید مرتب باشد. جزء به جزء و ریز به ریز کارها را سامان بدهید و
نگذارید نابسامانی انباشته بشود. آشفتگی را زود برطرف کنید، بلکه نگذارید پیدا شود،
در این صورت نظم دادن به زندگی وقتی از شما نخواهد برد چه در زندگی مجردی و چه در
زندگی خانوادگی.

ایشان ادامه می­دهند: زندگی با سختی ساخته می­شود برای همین محمدحسن واقعاً این
طور بار آمده بود. وقتی او می­رفت هیچ احساس نمی­کرد که پدر پشتش است. روی پای خودش
ایستاده بود و به خودش متکی بود. او بچه خود ساخته­ای بود. من هیچ­وقت یاد ندارم که
عید برای بچه­های خودمان لباس نو گرفته باشیم. ایشان )آیهالله قدوسی۱ ( یک گروه
بچه­های بی­بضاعت در نظر داشتند؛ بچه­های فرّاش مدرسه، کارگر و … ایام عید

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.