پاورپوینت کامل هنر و ادب ۱۳ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل هنر و ادب ۱۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل هنر و ادب ۱۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

---

بخشی از متن پاورپوینت کامل هنر و ادب ۱۳ اسلاید در PowerPoint :

۵۴

صاحب عَلَم

گرچه هر عضوی به جای خویشتن

با اهمیّت بود در ملک تن

لیک هر عضوی چه از بالا چه پست

در شداید چشم دارد سوی دست

دست سازد قبض و بسط کاره

دست سازد حمل و نقل باره

چون به دست دشمنان مرد دلیر

دست­هایت بسته شد، گردد اسیر

گر به میدان حربه گُردان را نبود

پنجه باشد خنجر و مشتش عمود

احتیاج شیر بر شمشیر نیست

پنجه­اش کمتر ز تیغ و تیر نیست

از بیان دست یاد آمد مر

وصف دست زاده­ی دست خد

آن علمدار فداکار حسین

حضرت عبّاس سردار حسین

دولت حق را امیر محترم

هم علامت بود و هم صاحب علم

روی چون خورشید و دل چون شیر داشت

شیر و خورشیدی به کف شمشیر داشت

خضر بودی تشنه­ی سقایی­ای

هم سکندر محو در دارایی­ای

آه از آن ساعت که از تیغ جف

شد دو دستش در صف میدان جد

مشک با دندان گرفت آن نامدار

تا رساند آب بر اطفال زار

شد نشان تیر آن میر دلیر

آفتابش شد نهان در ابر تیر

بس نشسته تیر او را پر به پر

شد چو مهری با شعاعی جلوه­گر

ناگهان از تیر قوم بد شعار

مشک بد دارای چشمی اشکبار

آنقدر بر حال او افشاند اشک

که نماندی اشک اندر چشم مشک

دید چون بیدستی­اش خصم عنود

دست بگشود و زدش بر سر عمود

از سمند افتاد بر خاک هلاک

زد ندای یا اخا ادرک اخاک

مشکوه کشمیری

آفتابی بعد از این سر می­زند؟

دل درون سینه پرپر می­زند

آفتاب از کربلا سر می­زند

آن به آن، تصویرهایی جانگداز

بر دل مجروح خنجر می­زند

دست­هایی بر زمین افتاده است

حرف­هایی با برادر می­زند

تیری از آن سوی میدان نبرد

بوسه­ای بر حلق اصغر می­زند

خنجری از پشت، سر می­بُرد

ناله­ای از سینه مادر می­زند

دست بی­رحمی به یاد کوچه­اش

بی­امان بر گونه­ی تر می­زند

از فراز خیمه­های سوخته

بانویی بر سینه و سر می­زند

یک نفر از آسمان پرسیده است

آفتابی بعد از این سر می­زند؟

نسرین رادامان

نفس گرم کدامین عیسی؟

سخن از معجزه­ی ایران است

سخن از صاعقه­ی خشم و خروش

سخن از خشم گره خورده­ی این شیران است

کز قفس­های هزاران ساله

رسته و آزادند

سخن از وحدت و یکپارچگی است

از شکوهی که در این نهضت بود

موج گسترده که این دعوت داشت

یک جهان، مات و سراسیمه و سرگردانند

مردم