پاورپوینت کامل سرمقاله ;خُلق کریم ۹۳ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل سرمقاله ;خُلق کریم ۹۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سرمقاله ;خُلق کریم ۹۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل سرمقاله ;خُلق کریم ۹۳ اسلاید در PowerPoint :

۲

تو راکه حسن خدا داده هست و حجله­ی بخت چـه حـاجت است که مـشاطّـه­ات بیـاراید
([۱])

سال مزین به نام مقدس رسول اعظم(ص) بهانه­ای است برای نگاهی مجدد به خلق عظیم
نبوی(ص)
که از حد وصف هر گوینده و نویسنده و شاعری بیرون است و قریحه هر قدر لطیف در آستان
بلند خُلق کریم عنصر عفت و معدن لطافت به عجز خود معترف می­گردد. و ذوق و طبع در
برابر آسمان جلال و جبروت مکارم اخلاق او و نرمی قلب رؤوف و رحیم و مالامال از محبت
و مودتش و در ساحل اقیانوس عطا و بخشش و در دامنه کوهسار اراده و عزم و استقامت او
از ادراک و احساس باز می­ایستد. و قلم و قدرت نگارش در برابر زلال طهارت و قداست
روحش و شرافت حسب و نسبش شرمنده و سرشکسته به گوشه­ای می­خزد و زبان از توصیف دریای
بی­کران علمش و تبیین کوه صبر و حلمش و تصویر قوت استدلال و برهانش بی­تاب و توان
گشته و خاموش می­گردد.

بله حقیقت این است که حسن خدا داد را نیاز به مشاطه نیست، ولی طمع ورزی به فیض کرم
او ارباب معرفت را به در خانه­اش به گدایی و اظهار فقر وا می­دارد. شاید این
گفتن­ها و نوشتن­ها و خواندن­ها وسیله­ای شود تا نیم نگاهی بر گدایان کوی خود افکند
و با آن امر دنیا و آخرت ما اصلاح گردد.

با این­که خلق عظیم او توصیف نشدنی است؛ همان­گونه که نفس مقدس نبوی حضرت
امیرالمؤمنین علی(ع) فرمود.

مردی از امیرالمؤمنین۷ درخواست کرد اخلاق پیامبر اعظم(ص) را بشمارد. فرمود: تو
نعمت­های دنیا را بشمار تا من نیز اخلاق آن جناب را برایت بشمارم ـ عرض کرد چگونه
ممکن است نعمت­های دنیا را احصاء کرد با این­که خداوند در قرآن می­فرماید: و إن
تعدّوا نعمت الله لا تحصوها…([۲]) ؛ و اگرنعمت خدا را شماره کنید، نمی­توانید
آن را به شمار درآورید… علی(ع) فرمود: خداوند تمام نعمت­ دنیا را قلیل و کم
می­داند و نیز می­فرماید: … قل متاع الدنیا قلیلٌ…([۳]) ؛ متاع دنیا اندک است
و اخلاق پیامبر(ص) را عظیم می­شمارد: ­و إنّک لعلی خلق عظیم؛ به راستی که تو را
خویی والاست.

اینک تو چیزی را که متاع اندک است، نمی­توانی بشماری، پس چگونه من چیزی را که عظیم
و بزرگ است، احصا کنم؟! ولی بدان که اخلاق نیکوی تمام پیامبران به وسیله رسول
اعظم(ص)
تمام شد و هر یک از پیغمبران مظهر یکی از اخلاق پسندیده بودند، و چون نوبت به آن
جناب رسید، تمام اخلاق پسندیده را جمع کرد.([۴])

آنچه مورد اتفاق همگان است این که آن بزرگوار در همه اصول و فروع اخلاق حمیده و
ملکات فاضله بر اولین و آخرین تقدم دارد. آنچنان که از تعبیر بلند و گویای قرآن
کریم درباره اخلاق رسول اعظم(ص) استفاده می­شود که فرمود: و إنّکَ لعَلی خلُقٍ
عَظیم([۵]) و نیز از مأموریت بعثت نبوی به دست می­آید که فرمود: إنی بعثت لاتممّ
مکارم الأخلاق.([۶])

هویدا است که رسالت آن بزرگوار مکمّل و متمم همه­ی تعلیمات انبیای گذشته است؛ چرا
که مأموریت یگانه­ی همه­ی انبیا، تعلیم و تزکیه و نشر فضایل انسانی و مکارم اخلاقی
بوده است و همچنان که وجود مقدسش می­فرماید: من بدان جهت مبعوث شدم که کار آنان را
به تمام و کمال برسانم. و از آن­جا که معلمان الهی مانند معلمان اخلاق و مربیان
عادی نیستند که با اتّکا به مفاهیم زیبای اخلاقی و تربیتی و تشریح و توضیح آن­ها و
بیان مثال و داستان که خود، آن­ها را از دیگران آموخته­اند شاگردان را با اخلاق
آشنا نمایند، بلکه آنان پیش و بیش از دیگران در صحنه جان و اعماق باطن و روح خود با
تعلیم و تربیت الهی که حدود و ثغور آن و نحوه و کیفیت آن جز برخود آن­ها به درستی
روشن نیست، متجلّی به صفات حمیده و سایر کمالات می­گردند و آنچه به صورت الفاظ و
حرکات و سکنات از آن­ها در میان است؛ چونان سر ریز فیضان چشمه جوشانی است که هرچه
از آن بردارند تمام شدنی نیست و چونان سیل خروشانی است که از آب شدن توده­های
بی­انتهای برف و یخ، دشت و بیابان را سیراب می­کنند، همان­گونه که علی(ع) فرمود: یَنحُدِرُ عَنّی السّیلُ ولا یَرقی إلیَّ الطَّیرُ…([۷]) سیل معارف و علوم از
قله وجود من بر بشریت سرازیر می­گردد، مرغ فکر و اندیشه­ی­ کسی را قدرت پرواز به
سوی من نیست.

رسول گرامی اسلام هم به لحاظ دقت در آیه شریفه و هم با تأمل در کلام گرانقدر نبوی
در بالاترین آفاق اصول و فروع اخلاق و صفات و ملکات الهی قراردارد. اصولاً بهتر است
مکارم اخلاق رسول اعظم(ص) را تجلی و ظهور همه­ی اسماء و صفات الهی بدانیم و بنامیم،
نه آن­که آن­را بالاترین درجات اخلاق انسانی بدانیم، گرچه در حقیقت چنین نیز هست،
زیرا او تربیت شده خداوند است همان­گونه که در خطبه قاصعه آمده است: وَلَقَدْ
قَرَن الله بِهِ۹ مِنْ لَدُن أنْ کَان فَطِیماً أعظَمَ ملکٍ مِنْ مَلائِکتِهِ
یَسْلُکُ به طریقَ المکارِمِ وَ مَحاسِنَ أخلاق العالِمَ لیله و نهاره([۸])

خداوند بزرگ­ترین فرشته­ای از فرشتگان وحی را از وقتی که پیامبر(ص) از شیر گرفته شده
بود همنشین آن حضرت گردانید که او را در شب و روز به راه بزرگواری­ها و خوهای نیکوی
جهان سیر دهد.

تا این جا روشن شد که رسول گرامی اسلام در انجام تمام افعال خیر و آراستگی به تمام
صفات و ملکات زیبا و در دوری از هر رجس و پلیدی و هر فعل ناپسند و هر خلق و خوی
ناپسندی امام و پیشوای همه انبیا و اولیا و عترت طاهرین خود: است.

خداشناسی او، خودشناسی او، خداآگاهی و خودآگاهی او، ذکر او، فکر او، تولای او نسبت
به خوب­ها و خوبی­ها، تبرّای او از بدها و بدی­ها، عبادت او، گفتار او، سکوت او،
اخلاص او، صبر و شکر او، نظم و انضباط او، توکل و تسلیم و رضای او، انصاف او گشاده
رویی و حس سلوک او، عفو و گذشت او، عهد و پیمان و وفاداری او، زهد و قناعت و دنیا
گریزی او، عدالت و تقوای او، تواضع او و … برتر و بالاتر از همه انسان­ها از
اولین و آخرین است و منش و روش و سلوک او در همه­ی زمینه­ها اسوه و الگوی کامل و
بی­عیب و نقص است که فرمود: لَقَد کانَ لَکُم فِی رسُولِ اللهِ أُسوَهٌ
حَسنَهٌ… ([۹])

اینک به بررسی برخی از موارد اخلاق نبوی به صورت جزیی­ و ملموس­ می­پردازیم:

۱. عدالت:

از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمود: کان رسول الله(ص) یقسّم لحظاته بین أصحابه ینظر
إلی ذا و ینظر إلی ذا بالسوّیه؛([۱۰]) روش دایمی رسول خدا(ص) این بود که نگاه­های خود
را بین اصحاب خود عادلانه تقسیم می­کرد و به این و آن به یک اندازه می­نگریست.

شاید اگر این بیان از امام صادق(ع) به ما نرسیده بود، تصور نمی­کردیم که یکی از
مصادیق عدالت بین مردم این است که باید نگاه­ها نیز به نحو مساوی تقسیم شود و باور
نمی­شود که انسانی در این حد از عدالت باشد که حتی نگاه­ خود را بین حاضران مجلس
عادلانه تقسیم نماید.

نمونه­ای دیگر؛ زنی از خاندان اشراف قریش به نام فاطمه مرتکب سرقت شد، هنگامی که
رسول خدا(ص) دستور حدّ الهی را درباره او صادر فرمود، افراد قبیله بنی مخزوم از این
جریان به شدت ناراحت شدند و کوشیدند تا به هر وسیله­ی ممکن مانع اجرای حد شوند.
بدین منظور از اسامه­بن زید که مورد توجه و عنایت رسول خدا(ص) بود، تقاضا کردند که با
آن حضرت در این­باره صحبت کند و از ایشان تقاضای عفو نماید. هنگامی­که اسامه با
رسول خدا(ص) در این­باره گفت و گو کرد، حضرت سخت ناراحت شد و فرمود: آیا درباره حدی
از حدود خدا شفاعت می­کنی؟!، سپس از جا حرکت کرد و ضمن خطبه­ای فرمود: ای مردم
علت این­که ملت­های قبل از شما هلاک شدند این بود که اگر فرد بلند پایه­ای از آنان
دزدی می­کرد او را به مجازات نمی­رساندند، اما اگر از مردم ضعیف و ناتوان و گمنام
کسی دست به عمل سرقت و یا هر خلاف دیگر می­زد، حکم خدا را درباره­ی او اجرا
می­کردند. سپس فرمود: به خدا سوگند اگر به فرض محال دخترم فاطمه دست به چنین
کاری بزند، حکم خدا را درباره او نیز اجرا می­کنم و در برابر قانون خدا، فاطمه
مخزومی با فاطمه محمدی۹ یکسان است.([۱۱])

۲. عفو و گذشت:

آزار و اذیت مشرکان مکه نسبت به آن بزرگوار از مسلّمات تاریخ و سیره است. هیچ زبان
و قلمی قادر نیست آنچه را که پیامبر(ص) در طول سیزده سال اقامت در مکّه پس از بعثت از
مشرکین کشیدند، بگوید و بنگارد. استهزا، آزار بدنی، افکندن امعاء و احشاء شتر بر آن
بزرگوار، محاصره اقتصادی در شعب ابی­طالب و … و پس از هجرت به مدینه نیز جنگ­های
پیاپی بدر و احد و خندق و لطماتی که در این جنگ­ها به شخص پیامبر وارد شد؛ شکستن
دندان مبارک، زخمی شدن صورت منور، ابتلای او به داغ حمزه عموی بزرگوارش، به شهادت
رسیدن بسیاری از اصحاب با وفایش و … هیچ کدام از این­ها نتوانست با عفو و گذشت او
برابری کند و در فتح مکه با ندای لاتثریب علیکم الیوم إذهبوا أنتم الطلق([۱۲])
تمام آزار و اذیت­ها را نادیده گرفت و بالاتر از این کسانی از سران شرک و کفر را که
آن­قدر در آزار و اذیت حضرتش پیش رفته بودند که حضرت خون آن­ها را مباح فرمود و
دستور قتل آن­ها را صادر کرد؛ مانند عکرمه­بن ابی جهل و صفوان­بن امیه­بن خلف،
هباربن اسودبن مطلب و وحشی قاتل عموی گرامی حضرت، بعد از آن­که اسلام آوردند، آن­ها
را بخشید و از افرادی مانند هند و ابوسفیان نیز گذشت و بلکه خانه آن­ها را مأمن و
پناه­گاه قرار داد.

خدایا آیا این­ همه واقعیت دارد؟! آیا یک انسان می­تواند تا این حد بخشنده و مهربان
باشد؟! ما باشیم و ما، تصور این کرامت هم ممکن نیست، ولی آن­گاه که متوجه شویم این
انسان را خداوند به دست خود تربیت فرمود ـ همان گونه که در خطبه قاصعه آمده است ـ و
او را به مقام خلق عظیم رساند و او را رحمه للعالمین معرفی فرمود، نه تنها رحمت
بر مؤمنان، می­یابیم که این امر شدنی است و لباس تحقق به خود پوشیده است و از مظهر
تام و تمام اسما و صفات حسنای الهی چیزی جز این انتظار نمی­رود.

۳. زهد و دنیا گریزی:

درباره زهد بی­نظیر آن جناب گرچه بسیار گفته و نوشته­اند ولی شاید یکی از بهترین
بیانات درباره این موضوع، سخن فرمانروای کشور کلام امیرمؤمنان علی­بن ابی­طالب۷ در
نهج البلاغه باشد که می­فرماید: قَضَمَ الدّنیا قضماً، ولم یُعرِها طَرْفاً، أهضمُ
اهل الدّنیا کشحاً و أخمصُهُم من الدّنیا بَطناً عُرِضتْ علیه الدّنیا فأبی أن
یقبَلَها، و عَلِمَ أنّ اللهَ سبحانَهُ أبغَضَ شَیئاً فَأبْغضه، وَ حَقَّرَ شَیئاً
فَحَقِّرَهُ، و صَغَّرَ شَیئاً فَصَغـََّرَه…. تا آن­که می­فرماید:

و لقد کان رسول الله(ص) یَأکُلُ عَلی الأرضِ، وَ یَجْلِسُ جِلْسَهَ العَبْدِ، وَ
یخْصِفُ بیده نعلَهُ، وَ یرقع بیده ثوبه، و یرکب الحِمارَ العاری، و یُردِفُ
خَلْفَهُ، و یکونُ اسّتِرُ عَلی بابِ بیتِهِ فَتکونُ فِیه التَّصاویرُ، فیقوُلُ: یا
فُلانَهُ ـ لإحدی أزواجِهِ ـ غَیّبیه عَنّی، فإنّی إذا نَظَرتُ إلیهِ ذَکرْتُ
الدّنیا وَ زخارِفَها، فأعرَضَ عَنِ الدّنیَا بقلبِهِ، و أماتَ ذِکرَها مِن
نَّفْسِهِ، وأحبَّ أن تَغِیبَ زینتُها عَن عَیْنِهِ لِکَیْلاَ لایَتّخِذَ مِنها
ریاشاً، وَلاَیَعْتقدِها قَراراً، ولاَ یرجُو فیها مُقاماً، فأخرَجَهَا مِنَ
النَّفسِ، وَأشخصَهَا عَنِ القَلْبِ، وَ غَیّبهَا عَنِ البَصَرِ، و کذلکَ مَنْ
أبغَضَ شیئاً أبغض أن یَنْظُر إلیه وَ أن یُذکَرَ عِندَه؛([۱۳]) از دنیا جز اندکی
نخورد او شکم را از طعام دنیا پر نساخت و گوشه­ی چشمی بر آن نیفکند، از جهت پهلو
لاغرتر و از جهت شکم گرسنه­ترین اهل دنیا بود، دنیا بر او عرضه شد، اما از پذیرفتنش
خودداری کرد.

دانست خداوند چیزی را دشمن داشته، پس آن را دشمن داشت و چیزی را ناچیز شمرده پس آن
چیز را ناچیز شمرد …، تا آن­که می­فرماید: پیامبر(ص) بر روی زمین غذا می­خورد و
همچون بندگان می­نشست و با دست خود کفش خود را وصله می­زد و پارگی جامه­اش را
می­دوخت. بر الاغ برهنه می­نشست و کسی را نیز پشت سر خود می­نشاند. پرده­ای با نقش
و نگار بر در خانه­اش آویخته بود به یکی از همسرانش فرمود: ای فلانی این پرده را
از جلوی چشمم دور کن، که هرگاه آن را می­بینم به یاد دنیا و زینت­های آن می­افتم.
پیامبر دل خویش را از دنیا کند و به آن پشت کرد و خاطره­ی آن را در ذهنش کشت و دوست
داشت زینت و زیور دنیا از دیده­اش دور باشد تا از آن جامه­ی فاخر برنگیرد، جایگاه
قرار و آرامشش نداند و به ماندن در آن امیدوار نگردد، دنیا را از دل خود بیرون کرد،
از قلبش دور ساخت و از دیده­اش پنهان نمود. آری کسی که چیزی را دشمن داشته باشد از
این­که آن را بنگرد و نزدش یاد آن شود نیز بی­زار است.([۱۴])

۴. تواضع و فروتنی:

تواضع و فروتنی آن بزرگوار همانند عظمت بی­پایان او عقول حکما و دل­های اخلاقیون
عالم را متحیر و سرگردان نموده است. گویی تناسب مستقیم بین بهترین بودن و از همه
خاکی­تر بودن وجود دارد؛ چرا که بزرگی و عظمت هرکس به اندازه تواضع و فروتنی اوست.

در روایتی امام صادق(ع) فرمود:

ولقد اتاه جبرئیل(ع) بمفاتیح خزاین الأرض ثلاث مرّات فخیّره من غیر أن ینقصه الله
تبارک و تعالی لما اعدّ الله له یوم القیامه شیئاً فیختار التواضع لربّه جلّ و
عزّ؛([۱۵]) جبرییل سه بار کلید خزاین زمین را برای رسول خدا آورد و او را مخیّر کرد
بین پذیرفتن آن ـ بدون آن­که خداوند تبارک تعالی چیزی از آنچه که در روز قیامت
برایش مهیا کرده است کم نماید ـ پس رسول خدا تواضع و فروتنی را به خاطر خداوند جلیل
و عزیز انتخاب نمود.

محمدبن مسلم می­گوید: سمعت أبا جعفر۷ یذکر انه أتی رسول الله(ص) ملک فقال إن الله
عزوجل یخیرک أن تکون عبداً رسولاً متواضعاً او ملکا رسولاً. قال: فنظر إلی جبرئیل و
اوئاً أن تواضع فقال عبداً متواضعاً فقال الرسول مع انه لاینقصک ممّا عند ربّک
شیئا، قال: و معه مفاتیح خزائن الارض؛ از امام باقر۷ شنیدم که یاد می­کرد از
فرشته­ای که نزد رسول الله(ص) آمد و عرض کرد: خداوند عزوجل تو را مخیر گردانید بین
این­که بنده و رسول و متواضع باشی، یا در عین رسالت، پادشاه نیز باشی. امام باقر۷
فرمود: پس رسول خدا به جبرییل نگاه کرد و جبرییل اشاره کرد که تواضع را انتخاب کن،
پس رسول خدا فرمود: می­خواهم بنده­ی متواضع باشم. آن فرشته گفت: آیا با این­که هیچ
چیز از آنچه در نزد پروردگارت برای توست کم نمی­کند؟! امام باقر فرمود: و همراه آن
فرشته کلید خزاین زمین بود.

بعضی دیگر از مظاهر تواضع آن بزرگوار را در روایات زیر مشاهده می­کنید.

عن أنس­بن مالک قال: لم یکن شخص أحبّ إلیهم من رسول الله(ص) و کانوا إذا رأوه لم
یقولوا إلیه لما یعرفون من کراهتیه لذلک؛([۱

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.