پاورپوینت کامل در محضر قرآن جنگ احزاب خندق ۷۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل در محضر قرآن جنگ احزاب خندق ۷۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل در محضر قرآن جنگ احزاب خندق ۷۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل در محضر قرآن جنگ احزاب خندق ۷۶ اسلاید در PowerPoint :

۵۷

زندگی و سیره­ی عملی رسول اعظم اسلام(صلی الله علیه و آله) و اهل بیت(علیهم السلام)
آن بزرگوار سرشار از نکاتی است که برای هر دوره و زمان نو و آموزنده است. حاصل
پژوهش و تحقیق در زوایای مختلف زندگی حضرت بیان­گر آن است که خط مشی­ها وسیاست­های
اصولی پیامبر(صلی الله علیه و آله) در حوزه­های مختلف علمی، معرفتی، سیاسی،
اجتماعی، دفاعی و… شیوه­های صحیح زندگی بشر است و در همه­ی دوران پاسخ گوی جامع
ضرورت­ها نیز می­باشد.

غزوات پیامبر گرامی اسلام از حساس­ترین و پربارترین دستاوردهای جامع و سرنوشت­ساز
برای اسلام و مسلمین است. این صحنه­ها نه تنها شیوه­ی درست برخورد و مقابله و دفاع
در برابر دشمن را آموزش می­دهد، بلکه مطالعه در حرکات، گفتار، فرامین و تدابیر رسول
خدا(صلی الله علیه و آله) سرشار از نکته­های بدیع است که با بهره­گیری از آن بسیاری
از مشکلات انسان­ها حل خواهد شد.

یکی از این حوادث پر ماجرا و آموزنده جنگ احزاب است که در آن همه­ی شرک و همه­ی کفر
و همه­ی نفاق در برابر اسلام صف کشی کرد و قدرت به رخ کشید، امّا نتوانست به اهداف
استراتژیک خود برسد و اسلام این پیروزی را مرهون اندیشه و عمل رسول خدا(صلی الله
علیه و آله) است.

آیات هفده­گانه­ی ۹ تا ۲۶ سوره­ی احزاب یکی از پرماجرا ترین حوادث را رقم می­زند.
آری موضوع اصلی­ترین صحنه­ی تهاجم سپاه متحد شرک و کفر و کارشکنی­های منافقان،
یهودیان و قبایل مختلف قریش و بت پرستان است؛ آنان که دست به دست هم داده بودند، تا
اسلام و مسلمین را نابود کنند، امّا امدادهای غیبی و تدابیر اصولی پیامبر(صلی الله
علیه و آله) و شجاعت­های حضرت علی(علیه السلام) در جنگ خندق، موجب شکست مفتضحانه­ی
دشمنان شد؛ آنچنان که پس از جنگ، همه­ی یهودیان عنود، به فرمان پیامبر(صلی الله
علیه و آله) در سرزمین حجاز، قلع و قمع شدند. و این حادثه؛ بزرگ­ترین و سخت­ترین
امتحان و آزمون برای مسلمانان شد. همچنان­که قرآن کریم می­فرماید:

هُنالِکَ ابْتُلیَ المؤمِنونَ وَزُلزِلُوا زِلزالاً شدید([۱])؛ آن­جا [بود که]
مؤمنان در آزمایش قرار گرفتند و سخت تکان خوردند.

سرانجام مسلمانان با پیروزی چشم­گیر در این امتحان، رو سفید شدند؛ و لکه­ی ذلّت و
روسیاهی را تا ابد برای مشرکان و منافقان کارشکن باقی گذاشتند.

آیات قبل، پیروزی مسلمانان و امدادهای غیبی را چنین یاد می­فرماید:

یا أیّهَا الّذین ءامَنوا اذْکرُوا نِعمهَ اللهِ عَلَیکم إذجاء َتکُمْ جُنودٌ
فَأرسلْنَا عَلیهِم رِیحاً وَجُنوداً لّم تَروْهَا وَکَانَ اللهُ بِمَا تَعملُونَ
بصیراً إذجآءُوکُم مّن فوقِکُم ومِن أسْفلَ مِنکُم وإذ زاغتِ الأبصارُ وَبلغتِ
الْقلُوبُ الْحناجِرَ وتظُنُّونَ باللهِ الظُّنُون([۲])؛ ای کسانی که ایمان
آورده­اید، نعمت خدا را بر خود به یاد آرید، آن­گاه که لشکرهایی به سوی شما [در]
آمدند، پس بر سر آنان تندبادی و لشکرهایی که آن­ها را نمی­دیدید، فرستادیم،([۳]) و
خدا به آن چه می­کنید، همواره بیناست هنگامی که از بالای [سر] شما و از زیر [پای]
شما آمدند، و آن­گاه که چشم­ها خیره شد و جان­ها به گلوگاه­ها رسید و به خدا
گمان­هایی [نابجا] می­بردید.

گستردگی جنگ احزاب را باید از زبان مبارک رسول اعظم اسلام(صلی الله علیه و آله)
شنید که فرمود: بَرزالایمان کلّهُ إلی الشّرک کلّه([۴])؛ تمام ایمان در برابر تمام
کفر قرار گرفت. و در این جنگ، ستاره­ی اقبال دشمن رو به افول گذاشت و پایه­های
قدرت آن­ها در هم شکست و از همین رو در حدیثی می­خوانیم که پیامبر(صلی الله علیه و
آله) پس از پایان جنگ احزاب فرمود: الان نغزوهم ولایغزوننا([۵])؛ اکنون دیگر ما با
آن­ها می­جنگیم و آن­ها قدرت جنگ نخواهند داشت.

برنامه ریزی و تعیین استراتژی

بزرگ­ترین حادثه­ی سال پنجم هجرت، ماجرای جنگ خندق بود. نفرات دشمن بیش از ده هزار
نفر با تجهیزات بسیار، ولی نفرات مسلمانان سه هزار نفر با تجهیزات اندک بود. حفر
خندق با طول و عرض و عمق بسیار، برای مسلمانان طاقت فرسا بود، ولی همچنان مسلمانان
با کمال سربلندی پیروز شدند. در این ماجرا، حوادث گوناگونی رخ داد که مهم­ترین
آن­ها، قهرمانی­های بی نظیر حضرت علی(علیه السلام)، ماجرای امداد غیبی و برپا شدن
طوفان شدید، و قلع و قمع یهودیان کارشکن و عهدشکن بود.

گزارش مأموران اطلاعاتی پیامبر(صلی الله علیه و آله) نشان می­داد که بیش از ده
هزار نفر از قبیله­های مختلف و به منظور براندازی اسلام و مسلمین اجتماع نموده و
از مکه به سوی مدینه حرکت کردند. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) بی­درنگ با سران
اسلام به مشورت پرداخت؛ سلمان پیشنهاد حفر خندق سنگری عظیم در سراسر راه­های ورودی
مدینه را نمود، و این پیشنهاد پذیرفته شد. براساس فرمان پیامبر(صلی الله علیه و
آله)، مسلمانان گروه گروه به حفر زمین مشغول شده و چون کار به تعداد جمعیت تقسیم
شده بود، افراد در تسریع انجام و پایان کار با یکدیگر رقابت می­کردند و این صحنه­ی
انگیزشی اتمام پروژه را از آنچه پیش­بینی شده بود، جلوتر انداخت.

امکانات و مشخصات اجرای پروژه:

تعداد کارگر: سه هزار نفر، طول خندق: حداقل پنج و حداکثر شش کیلومتر، عرض آن: به
وسعت مقداری که یک چابک سوار با اسب نتواند از آن عبور کند. و عمق آن نیز به
اندازه­ای که پیاده نظام دشمن نتواند از یک طرف وارد و از طرف دیگر خارج شود.

در کتاب­های تاریخی و تفسیری آمده است: هنگام کندن بخشی از خندق، مسلمانان به سنگ
بزرگی برخوردند که هیچ کلنگی در آن اثر نمی­کرد، خبر به پیامبر(صلی الله علیه و
آله) رسید. حضرت شخصاً وارد خندق شد و در کنار سنگ قرار گرفت و با کلنگ نخستین
ضربه­ی محکم را بر سنگ فرود آورد، قسمتی از آن متلاشی شد و برقی از آن جهید،
پیامبر(صلی الله علیه و آله) تکبیر پیروزی گفت؛ مسلمانان نیز همگی تکبیر گفتند. بار
دوم ضربه­ی شدید دیگری بر سنگ فرو کوفت؛ قسمت دیگری در هم شکست و این بار نیز برق
از آن جستن نمود. پیامبر(صلی الله علیه و آله) تکبیر گفت و مسلمانان نیز صدا به
تکبیر بلند کردند و سرانجام با سومین ضربه و جهش برق باقیمانده­ی سنگ متلاشی شد و
باز در پی تکبیر حضرت، مسلمانان تکبیر گفتند. سلمان از این ماجرا سؤال کرد.
پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: در میان برق اول سرزمین حیره و قصرهای
پادشاهان ایران را دیدم و جبرئیل به من خبر داد که امّت من بر آن­ها پیروز می­شود!
در برق دوم قصرهای سرخ فام شام و روم نمایان گشت، جبرئیل به من بشارت داد که بر
آن­ها نیز پیروز می­شود! و برق سوم قصرهای صنعا و یمن را دیدم و جبرئیل باز به من
خبر داد که امتم بر آن­ها پیروز خواهد شد. بشارت باد بر شما ای مسلمانان!

منافقان نگاهی به یکدیگر کردند و گفتند: چه سخنان عجیبی؟ او خبر از فتح در آینده
می­دهد، در حالی که هم اکنون در چنگال یک مشت عرب گرفتار است.([۶]) آیه­ی شریفه­ی:
وإذیقول الْمُنافقون والّذین فی قلوبِهم مَّرضٌ مّاوَعَدنا اللهُ و رسُولهُ إلاّ
غرور([۷])؛ و هنگامی که منافقان و کسانی که در دل­هایشان بیماری است می­گفتند:
خدا و فرستاده­اش جز فریب به ما وعده­ای ندادند.، نشان از سم پاشی منافقین در بین
مسلمانان دارد.

آن­گاه که لشکر عظیم دشمن از راه رسید، خندق را در برابر خود دید، برق شمشیرهای
آنان از پشت خندق، چشم خورشید را نیزه خیره می­کرد. روزها از پی هم می­آمد و اینک
مدت یک ماه بود که دشمن پشت خندق زمین­گیر شده بود و راهی به مدینه نداشت.

مدینه در محاصره­ی دشمنان مانده و راه­های ارتباطی شهر قطع است. قحطی و کمبود مواد
غذایی، چهره نشان می­دهد. و عده­ای به گمان­های ناپسند درباره­ی خدا مشغولند، امّا
مؤمنین راستین می­دانند که این حادثه، آزمایش و امتحان خداست، از این رو بر لغزش­ها
خوفناکند و بیم آن دارند که در تحمّل خطر ناتوان شوند. برخی از مسلمانان خطاب به
دیگران گفتند: ای اهل یثرب [مردم مدینه] این­جا جای توقف شما نیست. به خانه­های
خود بازگردید؛ و دسته­ای دیگر تصمیم به فرار گرفتند و به ایجاد ضعف در میان
مسلمانان پرداختند، و از روی نفاق و دروغ نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمده و
از روی خدعه و نیرنگ گفتند: خانه­های ما در معرض تجاوز است؛ ولی خانه­های آنان هیچ
خطری نداشت، بلکه به فکر فرار بودند. چنان­که قرآن می­فرماید: وإذْ قالَت
طّآئِفهٌ مّنهُم یأهل یَثربَ لامُقام لَکُم فارْجِعوا وَ یسْتئذِنُ فریقٌ مّنهم
النّبیَّ یَقولونَ إنّ بُیوتَنا عَوْرهٌ وَما هِی بِعورهٍ إن یُریدونَ إلاّ
فرار([۸])؛ و چون گروهی از آنان گفتند: “ای مردم مدینه، دیگر شما را جای درنگ
نیست، برگردید.” و گروهی از آنان از پیامبر اجازه می­خواستند و می­گفتند: “خانه­های
ما بی حفاظ است” و[لی خانه­هایشان] بی حفاظ نبود، [آنان] جز گریز [از جهاد] چیزی
نمی­خواستند.

در این واقعه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در سه جبهه درگیر بود: با دشمنان از
پیش رو، و با جنگجویانی از پشت سر و مخالفت برخی از سربازان خود. همچنان که خدای
متعال حال آنان را این گونه بیان می­فرماید: وَلوْ دُخِلَت عَلیهم مّن أقطارِها
ثُمّ سُئِلُوا الْفِتنهَ لأتوهَا وَمَاتلبّثوا بِهآ إلاّ یَسیر([۹])؛ و اگر از
اطراف [مدینه] مورد هجوم واقع می­شدند و آن­گاه آنان را به ارتداد می­خواندند،
قطعاً آن را می­پذیرفتند و جز اندکی در این [کار] درنگ نمی­کردند. و نیز
می­فرماید: وَلقد کَانُوا عاهَدُوا اللهَ مِن قبلُ لاَیُوَلُّونَ الأدبارَ وَکانَ
عهْدُاللهِ مَسئُول([۱۰])؛ با آن­که قبلاً با خدا سخت پیمان بسته بودند که پشت
[به دشمن] نکنند، و پیمان خدا همواره بازخواست دارد.

برخی تفاسیر عهد و پیمان را در این­جا، تعهد طایفه­ی بنی حارثه در روز جنگ احد با
پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) می­دانند. آری آنان تصمیم به مراجعت از میدان
گرفتند و بعد پشیمان شدند؛ و عهد بستند که دیگر هرگز در این امور نروند، امّا
همان­ها در میدان احزاب باز به فکر پیمان شکنی افتادند.([۱۱]) بعضی نیز آن را اشاره
به عهدی می­دانند که در جنگ بدر و یا در عقبه قبل از هجرت پیامبر با آن حضرت بسته
شد.([۱۲])

خدای تعالی به پیامبرش فرمود: قُل یَنفعَکُم الْفِرارُ إن فَررْتُم مِّن الموتِ
أوِالْقتْلِ وَإذاً لاّتُمتّعُونَ إلاّ قلیل([۱۳])؛ بگو: “اگر از مرگ یا کشته
شدن بگریزید، هرگز این گریز برای شما سود نمی­بخشد، و در آن صورت جز اندکی برخوردار
نخواهید شد.

قُل مَن ذالّذی یَعْصِمُکُم مّن اللهِ إنْ أرادَ بِکُم سُوءاً أوْ أرادَبِکُم
رحْمَهً ولاَیَجدُونَ لَهُم مّن دونِ اللهِ وَلیّاً ولا نصیر([۱۴])؛ بگو: “چه
کسی می­تواند در برابر خدا از شما حمایت کند اگر او بخواهد برای شما بد بیاورد یا
بخواهد شما رحمت کند؟ و غیر از خدا برای خود یار و یاوری نخواهند یافت”.

جنگ خندق و سه رخداد بزرگ آن

۱. جنگ خندق و قهرمانی­های بی­نظیر علی(علیه السلام)؛

سرانجام پس از یک ماه که نیروی نظامی جبهه متحد شرک و کفر و نفاق پشت خندق، زمین
گیر شده بودند، پنج نفر از قهرمانانشان از نقطه­ی باریکی عبور کردند و در بین خندق
و کوه سَلْع مرکز سپاه اسلام به میدان تاختند و مبارز طلبیدند؛ اسامی این افراد
عبارت است از: ۱. عمروبن عبدود ۲. عکرمه بن ابی جهل ۳. هُبیره بن وهب ۴. نوفل بن
عبدالله ۵ . ضراربن خطّاب.

عمربن عبدود، قهرمان بی بدیل عرب بود که او را با هزار مرد جنگی می­سنجیدند، او
با نعره­های پیاپی مبارز می­طلبید و می­گفت: وَلقَد بُحِحت مِن النّداء بِجمْعِکُم
هَل من مُبارز…؛ صدایم از فریاد کشیدن گرفت و خسته شدم، آیا کسی هست که به نبرد
با من به میدان آید؟.

سکوت موحشی همه­ی صداها را در خود فرو برده بود؛ و تنها علی(علیه السلام) با شنیدن
صداهای پیاپی عمرو به پیامبر التماس می­کرد و اجازه­ی رفتن به میدان را می­طلبید.

پیامبر(صلی الله علیه و آله) به علی(عل

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.