پاورپوینت کامل ایستاده در نور ۳۴ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل ایستاده در نور ۳۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ایستاده در نور ۳۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل ایستاده در نور ۳۴ اسلاید در PowerPoint :
۳۱
پدرش ملاّحسین، روحانی وارستهای بود که بر تبلیغ دین اهتمام ویژه داشت ولی معیشت
خانواده را از راه تجارت ابریشم تأمین میکرد. از این رو همیشه میان هرات و مشهد در
رفت و آمد بود. در یکی از سفرها به هر دو منظور وارد کاشان شد و در آنجا با
خانوادهای متدین آشنا گردید و ازدواج کرد. محمدکاظم و سه برادرش میوههای شیرین
زندگی پدر و مادر بودند. پس از ازدواج نیز در جوار ملکوتی ثامن الحجج(علیهم السلام)
اقامت گزید تا فرزندانش در محیط دینی تربیت شوند.
محمدکاظم معروف به آخوند ملامحمدکاظم خراسانی در سال ۱۲۵۵ ه . ق در مشهد به دنیا
آمد و بزرگ شد و از تعلیمات دینی پدر بهرهمند گردید. دوازده ساله بود که شوق به
تحصیل او را وارد حوزهی علمیهی مشهد نمود. ادبیات عرب، منطق، فقه و اصول را فرا
گرفت. پای درس استاد که مینشست از سن دوازده سالهاش بزرگتر جلوه مینمود. قبل از
درس طلبهها محو چهره و قد قوارهی کودکانهاش میشدند، اما توجه و تمرکز او در
گیرایی درس و استعداد چشمگیرش در فراگیری، برتری او را نمایان میساخت؛ آنگاه
همگان نبوغ عملی او را میستودند.
محمدکاظم هجده ساله بود که پدرش تصمیم گرفت برایش همسری انتخاب کند. او با دختری
متدین ازدواج کرد و چهارسال با خانوادهاش در مشهد ماند. آوازهی علوم در عتبات
عالیات شوق ماندن را از او سلب کرد، اما مشکلات سفر اجازه نمیداد همسر و تنها
فرزندش را با کاروان به نجف ببرد. از پدر درخواست سرپرستی آنها را نمود و خودش
عازم سفر شد. کاروان در راه نجف به سبزوار رسید و برای استراحت توقف کرد. محمدکاظم
که آوازهی دانش ملاهادی سبزواریقدّس سره را شنیده بود، از کاروان جدا شد و
ماههای رجب، شعبان و رمضان را در حوزهی علمیه سبزوار گذراند تا از محضر فیلسوف
بزرگ حوزه بهره گیرد. وارد حوزهی علمیه نجف که شد، درس برجستهترین مجتهدین نجف؛
شیخ مرتضی انصاری و میرزا حسن شیرازی(قدّس سرّهما) شوق او را در ماندن بیشتر کرد.
از هیچ ساعتی برای خواندن و نوشتن دریغ نمیکرد. شبها گرسنه میخوابید و بیشتر
روزها روزه بود. در بیان حال خویش میفرماید: تنها خوراک من فکر بود، ولی قانع
نبودم. هیچگاه نشد که گلایه کنم. شش ساعت بیشتر نمیخوابیدم. شبها بیدار بودم، با
ستارگان دوست شده بودم، خواب با شکم خالی بسیار مشکل است.
نیرو و پشتکار علمی آخوند خراسانی با زیارت حضرت اباعبدالله(علیه السلام) قوت
گرفت. در یکی از این سفرها به درس آیهالله اردکانی رفت و اشکالات آخوند اردکانی را
نسبت به بعضی نظرهای علمی شیخ انصاری شنید و با کنکاشی علمی خدمت استاد رفت. مرحوم
شیخ انصاری(قدّس سرّه) یکی از اشکالات را نپذیرفت، امّا محمدکاظم همچنان پافشاری
میکرد. طلبهها که این مباحثهی علمی بین استاد و شاگرد را شاهد بودند و از پشتکار
و قدرت علمی او به شگفت آمده بودند، به یکدیگر گفتند: این آخوند را ببینید که
گفتار آن آخوند آخوند اردکانی را تأیید میکند. از آن پس به آخوند معروف شد.
آخوند خراسانی مشغول تحصیل و پژوهش علمی بود که نامهای روحش را سوگوار و چشمش را
اشکبار نمود؛ فرزند خردسالش دیده از جهان فرو بسته بود. آخوند نامهای به پدر نوشت
و تقاضا کرد که همسرش را نزد او بیاورد. پس از مدتی، امید وجود فرزندی دیگر غم را
از چهرهاش زدود، امّا این شادمانی دوام نیافت و فرزند زنده به دنیا نیامد. همسر
نیز در اثر بیماری و ضعف شدید او را بدرود گفت. غم تنهایی و غربت وجود آخوند را
احاطه کرد. هر روز به حرم امیرالمؤمنین(علیه السلام) میرفت و سر بر آستان مولایش
میگذاشت و میگریست.
معظم له از سال ۱۲۷۸ تا ۱۲۹۱ به درس خارج استادان بزرگ و برجستهی حوزه میرفت. در
اصول فقه تبحّری ویژه یافت. در سال ۱۲۹۱ ه . ق میرزای شیرازی(قدّس سرّه) به سامرا
هجرت کرد و شاگردان نیز به دنبال استاد راهی شدند، اما آخوند به پیشنهاد استاد در
نجف ماند و به تدریس پرداخت. وی قبل از هجرت میرزا نیز تدریس میکرد، ولی به احترام
استاد هیچگاه بر منبر تکیه نزده بود. همین تواضع و ادب، آخوند را در چشم علما عزیز
و محبوب کرد و خداوند نیز بر ظرفیت علمیاش افزود. یک روز آخوند به سامرا رفت و پس
از زیارت حرمین عسکریین(علیهما السلام) به درس استاد خویش شرکت نمود و ضمن درس
اشکالی را بیان کرد. استاد پاسخ داد و آخوند با بیانی دیگر اشکالش را مطرح نمود،
اما استاد نپذیرفت. آخوند به احترام استاد لب فرو بست و دیگر چیزی نگفت. روز بعد
میرزای شیرازی قبل از درس گفت: در بحث دیروز، حق با آخوند بود. با خبردار شدن
ارتحال مجتهد بزرگ نجف؛ میرزای شیرازی، آخوند به سامرا رفت و پس از زیارت راهی منزل
استاد گردید. کوبهی در منزل را بوسید و پیشانی بر آن گذاشت و همچون کسی که داغ پدر
دیده باشد، زار زار گریست.
آوازهی علمی آخوند از دروازههای نجف گذشت. زمانی که امپراتوری عثمانی؛ شیخ
الاسلام به عراق آمد، تصمیم گرفت با ملازمان خود به درس آخوند رود. آن روز آخوند
موضوع درس را به عقاید حنیفه کشاند، و به گونهای عقاید او را بیان کرد که گویی خود
یکی از طرفداران اوست، اما چند اشکال علمی به نظر ابوحنیفه وارد ساخت و نظر مجتهدان
شیعی را در آن مسأله بیان کرد. شیخ الاسلام به عنوان امپراتور اهل سنّت آ
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 