پاورپوینت کامل آفرینش یا تجلّی حق(قسمت پنجم) ۷۸ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل آفرینش یا تجلّی حق(قسمت پنجم) ۷۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل آفرینش یا تجلّی حق(قسمت پنجم) ۷۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل آفرینش یا تجلّی حق(قسمت پنجم) ۷۸ اسلاید در PowerPoint :
۳۷
به خاطر دارید که گفت و گوی ما با چند پرسش از سوی دوستان شروع شد که مطالب بیان
شده در تبیین مقدمات مهمی برای رسیدن به پاسخ آنها بود.
ـ دانستیم که اگر انسان برای هدفی که به خاطرش آفریده شده تلاش کند؛ در بین
مخلوقات، از جایگاه رفیعی برخوردار است و اگرنه درجهی او پایینتر از همگان قرار
خواهد گرفت. اما اینکه چه ضرورتی داشت انسان پا به دنیا بگذارد، در حالی که دنیا
جز بلا و مصیبت و رنج و سختی ندارد. حال آنکه ادامهی زندگی فرزندان آدم در بهشتی
که مأوای نخستین پدر و مادرشان بود، مانعی نداشت، علاوه بر این که از این همه رنج
دنیا و عذاب آخرت در امان میماند.
استاد: در پاسخ شما، دو مطلب باید بیان شود. اول این که آیا دنیا حقیقتی جز سختی و
رنج و عذاب ندارد یا این که این یک روی سکه است؟ دوم این که چرا زمین به عنوان
مأوای انسان انتخاب شده است. در اینجا بهتر است پاسخ مطلب دوم را مقدم بداریم.
بنابر نظر برخی مفسران، از آیات شریفه که در باب گفت وگوی آدم(علیه السلام) با
پروردگارش وارد شده، چنین به دست میآید که آدم برای سکونت در زمین آفریده شده و
زمین و عالم طبیعت، محل رشد و تکامل او قرار گرفته است.([۱])
آیهی ۳۵ سورهی بقره، خطاب خداوند به آدم(علیه السلام) را چنین نقل میفرماید:
وَقُلْنَا یَا آدَمُ اسْکُنْ أنتَ وَ زَوجُکَ الجَنَّهَ وَ کَلاَمِنْهَا رَغَداً
حَیْثُ شِئْتُمَا وَلاَتَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرهَ فَتَکُونَا مِنَ الظَّالِمینَ
یکی از بزرگان علم تفسیر در مورد محتوای آیه فرموده است: این آیه به مرحلهی
آموزشی و آماده سازی آدم برای سکونت در زمین و نیز به طبیعی بودن معصیت برای انسان
و آثار وضعی معصیت اشاره دارد.([۲]) ایشان در مورد تعبیر اسکن در آیهی شریفه
معتقد است: سکون در اسکن در برابر اضطراب حاصل از بی مأوایی یا مانند آن و به
معنای آرامش است نه در برابر حرکت،([۳]) البته برخی را عقیده بر این است که: برخلاف
بعضی مفاهیم مانند خلود که معنای دوام را به همراه دارد و مکث و اقامت که با دوام
منافات ندارد، مفهوم سکنی منقطع بوده و مستلزم خروج فرد سکنی کننده از مسکن است؛
زیرا در سکنی، خانهی مورد اسکان، ملک فرد ساکن نیست و او باید مسکن را پس از مدتی
رها کند.
ـ پس دستور اسکن به آدم(علیه السلام) در واقع هشدار ضمنی در مورد خروج وی از
بهشت را به همراه داشته است؟!
استاد: بله. بر همین اساس، ورود آدم(علیه السلام) و حوا به بهشت از سنخ سکنی بوده،
نه از صنف اقامت.([۴]) اما باید توجه داشت که بسیاری از بزرگان بر این باورند که
بهشت حضرت آدم(علیه السلام)، بهشت خلد نبوده است، بلکه باغی از باغهای بهشت گونهی
زمین بوده است.([۵]) بزرگی گوید: ممکن است اسکان در بهشت، از همان ابتدا اسکانی
موقت برای پیمودن مرحلهای تمرینی و آزمایشی باشد تا آدم با مکر و حیلههای دشمن
خود آشنا شود و تلخی عصیان و آثار درد آور آن را بچشد و نیز راه توبه و بازگشت را
بیاموزد.([۶])
ـ حال که سخن از حضرت آدم(علیه السلام) و مسکن او یعنی بهشت معهود به میان آمد،
اجازه میخواهیم بپرسیم که این بهشت چگونه ویژگیهایی داشته است؟
استاد: این بهشت نه بهشت خلد است و نه باغی از باغهای دنیا، بلکه بهشتی است برزخی.
یعنی ما بین دنیا و آخرت است که هم بعضی از احکام بهشت آخرت را دارد و هم بعضی از
احکام باغ دنیا را داراست.
ـ چگونه ممکن است آثار هر دو را داشته باشد و در عین حال هیچ کدام از آنها نباشد؟
استاد: برزخی بودن آن نیز به همین جهت است؛ زیرا ما بین بهشتهای دنیایی و آخرتی
است. برای مثال نشاط دایمی از ویژگیهای بهشت خلد است که مأوای آدم(علیه السلام)
نیز چنین بود و با وجود آنکه رنج گرسنگی و تشنگی و سرما و گرما را در خود نداشت،
امّا محدودهای نبود که شیطان و شیطنت و عصیان او در آن راه نداشته باشد و همچون
بهشت جاویدان اخروی هیچ خیال باطلی در آن راه ندارد: …لاّ لَغْوٌ فِیهَا وَلاَ
تَأثِیمٌ([۷]) و انسانها نسبت به یکدیگر صفای محض دارند و بنا به فرمایش قرآن:
وَنَزَعْنَا مَا فِی صُدُورِهِم مِّن غِلٍّ… ([۸])هرگونه غُل و خیانت از دل
بهشتی به دور است. خواه غُل و خیانت نسبت به احکام الهی و خواه نسبت به سنت نبوی و
خواه نسبت به حقوق دیگران باشد.([۹])
ـ از سخن شما میتوان به یک نتیجهی قطعی رسید که زمین یا عالم مادی از ویژگیهایی
برخوردار است که ورود به آن بدون آموزش و گذراندن مرحلهی مقدماتی که در آن آدم با
نیازها و ضعفها نیز آشنا شود و دشمنان و دوستانش را بشناسد، امری ناممکن یا بسیار
دشوار است.
استاد: بله. کاملاً درست است. توجه داشته باشید که مراد از دنیا، زمین نیست، بلکه
دنیا در برابرآخرت است. از این رو شامل موجود آسمانی هم خواهد شد و اگر موجود
آسمانی به زمین هبوط کند، مصداق موجود دنیایی خواهد بود.([۱۰])
ـ به جز داستان حضرت آدم(علیه السلام) که در قرآن کریم آمده است، در سنت از چه
منظری به دنیا توجه شده است؟
استاد: از امیر مؤمنان علی(علیه السلام) نقل شده که فرمود: لو کانت الدّنیا من ذهب
والآخره من خزف، لاختار العاقل الخزف الباقی علی الذهب الفانی([۱۱]) و در کلامی از
امام کاظم(علیه السلام) خطاب به هشام نقل است که فرمود: ان العقلاء ترکوا فضول
الدّنیا فکیف الذّنوب؟ و ترک الدّنیا من الفضل و ترک الذّنوب من الفرض.([۱۲])
اندیشه در این کلام، از آن جهت که انسان را در تشخیص صحیح از دنیا هدایت میکند،
امری ضروری است. پس بگذارید در توضیح آن، تقسیمی را که مرحوم ملاّ صدرا آورده است،
بیان کنم. وی فرموده است: کارها و خواستنیهای دنیایی سه قسماند: اول؛ امور ضروری
که نقش اصلی در زندگی و تداوم آن دارند و از سنخ دنیا نیستند. دوم؛ اموری که انجام
یا ایجاد آنها فرح انگیز است و با این که مانعی برای نجات انسان از عذاب اخروی
نیستند، ولی مانع از زیادت کرامت الهی و فزونی نعمت او و کمال قرب به او میشوند.
از این امور در زبان شریعت به لذتهای مباح تعبیر شده است. سوم؛ اموری که لذت
آنها سبب تاریکی قلب از یک سو و عذاب اخروی از سوی دیگر خواهد شد که بر اثر اختلاف
شرایط و خصوصیات انسانها مراتب آن نیز متفاوت میشود. این دسته را محرمات شرعی
گویند.([۱۳])
ـ از این تقسیم، بر میآید که دنیا، همهاش ناپسند و نکوهیده نیست.
استاد: بله. همین گونه است. حیات دنیا و زنده بودن در این عالم، نه تنها بد نیست،
بلکه آرزوی مرگ و طلب نمودن آن، نکوهش شده است؛ زیرا کفران نعمت الهی است.([۱۴])
امام سجاد(علیه السلام) فرمود: خداوندا مرا عمر ده، مادام که عمر من صرف طاعت تو
شود و هرگاه عمر من چراگاه شیطان گردد و از او پیروی کنم، به زودی مرا قبض روح
کن.([۱۵]) امام علی(علیه السلام) نیز خطاب به فردی که دنیا را به جهت فریبش مذمت
میکرد، فرمود: آیا فریبش را خوردی و سپس آن را مذمت میکنی؟ دنیا میتواند که
گناه را بر تو ثابت کند و تو بر آن جرم اثبات نمیتوانی کرد. کی تو را غافل نمود از
احوال خود و به چه چیز و چگونه تو را فریب داد و حال آن که به قبرهای پدران تو و
استخوانهای پوسیدهی ایشان و به خوابگاه مادران تو در زیر خاک، تو را عبرت داد و
چه بسیار بیماران که تو متوجه معالجهی ایشان شدی و به دست خود بیمار داری ایشان را
کردی و برای ایشان شفا طلب نمودی و طبیبان را بر بالین ایشان حاضر کردی و دلسوزی و
مهربانی تو هیچ نفع به ایشان نبخشید و چندان که حیله کردی، به مطلب خود نرسیدی و
چندان که سعی کردی ایشان را از چنگال اجل رها نتوانستی کرد. پس دنیا کی تو را فریب
داده است و حال آنکه آن بیمار را مثلی برای تو گردانید که تو از حال او بر خود
آگاه شوی و از نفع کردن چاره و تدبیر در حال او بر حال خود پند گیری….
ـ آیا منظور امام(علیه السلام)، تحسین و نکو داشت دنیاست؟
استاد: اگر به ادامهی سخن امام گوش فرا دهید، حقیقت را بهتر درمییابید. امام
میفرماید: به درستی که دنیا نیکو خانهای است برای کسی که پندهای او را باور کند
و خانهی عافیت است برای کسی که در احوال آن تدبر نماید و بفهمد و خانهی توانگری
است برای کسی که توشهی آخرت خود را از آن برگیرد … دنیا محل تنبیه و آگاهی است
که از اوضاع آن پند گیرد. دنیا محل پیامبران خداست و وحی الهی در این جا نازل شد و
ملائکهی حق تعالی در این خانه عبادت کردند و دوستان خدا در این نشئه خدا را
پرستیدند و به رتبهی محبت فائز شدند و بندگان خالص خدا در دنیا سوداگریها کردند
و با اعمال خود رحمت الهی را خریدند.([۱۶])
ـ اصل پرسش ما از رنجها و سختیهای دنیا و زندگی آن بود و این که چرا انسان باید
با این همه مصایب و بلاها دست و پنجه نرم کند؟ ولی شما نه تنها حکمت احتمالی نهفته
در این اسرار را روشن نکردید، بلکه مسأله را به گونهای خلاف آن چه تصور اکثر
انسانها، از جمله خود ما بود، جلوه دادید. آنچه ما از دنیا فهمیدهایم جز مکر و
فریب و گرفتاری و مرارت نیست. ما از دنیا جز بی عدالتی، ظلم، مرگ، فقر، جهل، بیماری
و … نمیبینیم. هرچند گاهی عدالت پیشهای قیامکند، دانایی به مبارزه با جهل
برخیزد و …، امّا نسیمی بیش نیست. این که چرا این همه بدی و زشتی و ناسازگاریها
وجود دارد را هر کس به گونهای پاسخ میگوید آنها که متدین هستند، میگویند: لابد
مصلحتی در آن است یا خدا خودش بهتر میداند اینها به جهت قوت اعتقادی، وقتی با
چنین مسایلی رو به رو میشوند، خود به خود جهلشان به ذهنشان منعکس میشود و به جای
اعتراض، میگویند: حتما سرّی دارد که من نمیدانم، ولی کسانی که به این درجه
نرسیدهاند، برایشان قانع کننده نیست.
استاد: اگر در سخن گرانقدر امام علی(علیه السلام) تأمل میکردید، خود، پاسخ
پرسشتان را مییافتید، ولی بهتر است ابتدا به بررسی اجمالی این امور که از آنها
به شرور یاد میشود بپردازیم و سپس نظری دقیقتر بر کلام امام(علیه السلام)
بیفکنیم.
ارسطو معتقد است در مورد آنچه در جهان هستی وجود دارد، چند احتمال قابل تصور است:
الف. خیر محض است؛ در این صورت باید مبدأ خالق هستی آن را ایجاد کند.
ب. شر محض است؛ نباید مبدأ، آن را ایجاد کند.
ج. خیرش غلبه دارد؛ این را هم باید مبدأ، ایجاد کند.
د. شرش غلبه دارد که این مورد را مبدأ، نمیآفریند؛ زیرا ترجیح مرجوح بر راجح، لازم
میآید که تحقق آن محال است. حتماً تصور میکنید که ممکن است خیر یا شر بودن یک
موجود، نسبت به خودش باشد یا در قیاس آن با دیگری که در این صورت احتمالات بیشتری
متصور است. بزرگان اندیشه معتقدند که: موجودات، همگی یا خیر محض میباشند یا خیرشان
غلبه دارد. مثلاً عقرب که ما آن را از شرورترین موجودات میدانیم، سموم هوا را
میگیرد و روغن آن برای بسیاری از امراض درمان است و هنوز بسیاری از منافعش کشف
نشده است و کشف نکردن جدای از خیر نداشتن است.([۱۷])
ـ علت این که شما بعضی اقسام را صادر شده از مبدأ دانستید و بعضی را نه، چه بود؟
استاد: علت این است که باید بدانیم که شرّ، نیستی است و شرور همگی نیستیاند و
نیستی، بطلان محض است یعنی چیزی نیست که مبدأ داشته باشد، بلکه موجود، فقط مبدأ
لازم دارد.
ـ در مورد این که شرور نیستیاند، بیشتر توضیح بفرمایید.
استاد: بسیاری از حکما و بزرگان اندیشمند، این امر را وجدانی و بدیهی دانستهاند که
نیاز به دلیل و برهان ندارد. هر شرّی به نیستی بر میگردد. مثلاً کشتن یک انسان
خوب، شرّ به حساب میآید و به خاطر آن قاتل، مجازات یا لعن میشود. این شرّ بودن
فقط به خاطر این است که مانع سیر کمالی و استمرار وجود او گردیده است. به دیگر سخن
او باعث شده که خیر و کمال فرد تداوم نیابد و این استمرار نیافتن، شرّ است وگرنه
شمشیر یا هر وسیلهی دیگر مورد استفاده ذاتاً شرّ نیست؛ چرا که روزی برای کشتن دشمن
هم به کار میرود، لطافت پوست بدن مقتول که از اصابت سلاح اثر میپذیرد نیز شرّ
نمیباشد وگرنه در جراحیهای پزشکی دچار مشکل میشد، نیروی بازوی قاتل نیز شرّ
نخواهد بود وگرنه از انجام کارهای معیشتی خود عاجز میماند. هیچ کدام ا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 