پاورپوینت کامل نگاهی به نشر نوین شبهات کهن در مورد قرآن قسمت هفتم ۶۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نگاهی به نشر نوین شبهات کهن در مورد قرآن قسمت هفتم ۶۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نگاهی به نشر نوین شبهات کهن در مورد قرآن قسمت هفتم ۶۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نگاهی به نشر نوین شبهات کهن در مورد قرآن قسمت هفتم ۶۱ اسلاید در PowerPoint :
۶۷
توهم راه یابی خرافات به قرآن(۲)
گفتهاند: قرآن در مواردی به اصابه العین یعنی چشم زخم اعتراف کرده است و این
جلوهای دیگر از راه یابی خرافات به قرآن ـ که نتیجهی تأثر آن از فرهنگ فضای نزول
است ـ می باشد. این مسأله از دو جهت قابل بررسی است:
جهت اول؛ این که آیا قرآن کریم متذکر آن شده است یا نه؟
جهت دوم؛ این که قطع نظر از آنچه در قرآن آمده است، آیا واقعاً چشم تأثیر سوء ذاتی
دارد یا خیر؟
این نوشتار در درجهی اول در پی آن است که نشان دهد در ظاهر تعابیر قرآن چیزی که
دلالت قطعی و انحصاری بر تأثیر چشم کند، نیامده است. چون همهی موارد این اشکال محل
اختلاف مفسران است و برای هر مورد تفسیرهای متعدد ـ که بعضاً از تفسیر به چشم زخم
بسیار قویترند ـ وجود دارد، بنابراین حتی اگر تأثیر چشم محض خرافه هم باشد ـ که در
بررسی جهت دوم مسأله معلوم میشود، چنین نیست ـ ورود هیچ یک از این نمونهها به
قرآن کریم به معنای خرافه پذیری آن نیست؛ چرا که چشم زخم تفسیر انحصاری آیه نمی
باشد. در مرحله بعد با نگاهی به نظرات دانشمندان در اصل تأثیر چشم و چگونگی آن نشان
میدهد که اگرچه لطایف و دقایق این امر دانسته نیست و نیز بسیاری از اعتقادات رایج
در بین اقوام مختلف در مورد این مسأله اوهام آلود و غیر معقول است، اما اعتراف
اجمالی به واقعیت این امر مانع جدی ندارد، بلکه، عقل سلیم ازپذیرش امکان آن، ابا
ندارد و نقل صحیح به آن اشاره دارد.
بحث از جهت اول مسأله مؤکول به این است که آیات موهم این شبهه مورد دقت قرار گیرد.
مورد اول؛ قول خدای تعالی در حکایت از یعقوب است که فرمود: وَ قَالَ یَابَنِیَّ
لاَ تَدْخُلُواْ مِن بَابٍ وَاحِدٍ وَ ادْخُلُواْ مِنْ أبْوَابٍ مُّتَفَرِّقَهٍ وَ
مَا أُغْنی عَنکُم مِّنَ اللَّهِ مِن شیَ ْءٍ إِنِ الحُْکْمُ إِلاّّ لِلَّهِ
عَلَیهِ تَوَکلّّتُ وَ عَلَیهِ فَلْیتَوَکّلَ ِ الْمُتَوَکِّلُونَ([۱]) ؛ و گفت:
“ای پسران من، ]همه] از یک دروازه ]به شهر] در نیایید، بلکه از دروازههای مختلف
وارد شوید، و من [با این سفارش،] چیزی از [قضای] خدا را از شما دور نمیتوانم داشت.
فرمان جز برای خدا نیست. بر او توکل کردم، و توکل کنندگان باید بر او توکل کنند.
گفتهاند: از آن رو امر به دخول پراکنده شده است که حضرت یعقوب(علیه السلام) بر
فرزندانش ـ که جمال و کمال و هیبتی بینظیر داشتند و به دلیل برادر بودن، اتفاقشان
نظرگیر بود ـ از خطر چشم زخم بیمناک بود. ادعا را میتوان به این صورت پرورد که
قرآن هم پس از حکایت این قول موضع منفی با مضمون آن اختیار ننموده و بنابراین به
باور بر خرافهی چشم زخم تن داده است.
اما از آن جا که این کلام در بازگشت دوباره به مصر ـ پس از سفر نخستین فرزندان حضرت
یعقوب(علیه السلام) به مصر و بازگشت نومیدانهی ایشان ـ بوده است، برخی قرآن پژوهان
معتقدند که اگر حضرت یعقوب بر ایشان از چشم زخم میترسید؛ شایسته بود در سفر اول،
بلکه در هر سفری این چنین امر کند و فرزندان را به کلی از همراهی در سفرها منع
نماید؛ چرا که این مورد ـ دخول بر یوسف ـ خصوصیتی نداشت.([۲]) شاید ـ چنانکه
مفسران احتمال دادهاند ـ حضرت یعقوب(علیه السلام) از اینکه عزیز مصر فرزندانش را
برای آوردن برادرشان روانه کرد، آگاه شده بود که او ـ عزیز مصر ـ یوسف است. از این
رو تدبیری اندیشید که از این امر مطمئن شود. تنها در صورتی که برادران یک یک بر
یوسف وارد میشدند، عکسالعمل و واکنشهای ظاهری و حالت چشم و چهرهی یوسف در
برخورد با بنیامین قابل تشخیص بود و این آگاهی حاصل میشد؛ زیرا آنگاه که بنیامین
وارد شد، یوسف در استقبال از او آغوش گشود و شعفی مضاعف مبذول داشت و حال آن که چه
بسا اگر با هم وارد میشدند، امکان نداشت و این سفارش از سوی حضرت یعقوب(علیه
السلام) دالّ بر قوّت فراست ایشان است . همچنان که خداوند در بارهی وی می فرماید:
… وَإِنَّهُ لَذُو عِلْمٍ لِمَّّا عَلَّمْنَاه…ُ.([۳]) ؛ و بیگمان، او از
[برکت] آنچه بدو آموخته بودیم، دارای دانشی [فراوان] بود….
ابراهیم نخعی([۴]) میگوید: یعقوب به فراست می دانست که عزیز مصر همان پسرش یوسف
است، اما مأذون نبود که آن را تصریح کند. به این دلیل فرزندانش را امرکرد تا به
تفرقه برعزیز داخل شوند و بنیامین در خلوت و جدای از سایر برادران به یوسف
برسد.([۵])
نکتهی دیگری که احتمال بیم از چشم زخم را بعید میسازد؛ این است که تحرّز از چشم
زخم متوقّف بر دخول از ابواب متفرقه نیست، بلکه برای تحقق این امرکافی بود که
برادران با فاصله و در پی هم وارد شوند، به ویژه آنکه آنان در ازدحام قافلهها و
بارهای گرانشان به مصر وارد میشدند و تشخیص این امر که آنان برادرانی از یک پدر
هستند، برای مردم آسان نبود.
صاحب تفسیر المیزان(قدس سرّه) امر به عدم اجتماع را از جانب یعقوب به خاطر ترس وی
از توطئه علیه فرزندان یا قتل آنان میداند، اگر چه چشم زخم را نیز به عنوان یک
احتمال مطرح میکند:
یعقوب(علیه السلام) می دانست که عزیز مصرهمه آنها را نزد خود می طلبد، و ایشان در
یک صف یازده نفری در برابرش قرار می گیرند، و عزیز هم می داند که ایشان همه برادران
یکدیگر و فرزندان یک پدرند، این جای ترس نیست، بلکه ترس یعقوب به طوری که دیگران هم
گفته اند، از این بوده که مردم ایشان را که برادران از یک پدرند در حال اجتماع
ببینند و چشم بزنند، و یا بر آنان حسد برده (و برای خاموش ساختن آتش حسد خود،
وسیلهی از بین بردن آنان را فراهم سازند) و یا از ایشان حساب ببرند و برای شکستن
اتفاقشان توطئه بچینند، یا به قتلشان برسانند و یا بلای دیگری بر سرشان بیاورند. و
جملهی: وَ ما أُغْنِی عَنْکُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَی ءٍ إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ
لِلَّهِ خالی از دلالت و یا حداقل اشعار بر این معنا نیست که یعقوب(علیه السلام)
از این حوادثی که احتمال می داده جداً می ترسیده، گویا (و خدا داناتر است) در آن
موقع که فرزندان، مجهز و آمادهی سفر شدند، و برای خداحافظی در برابرش صف کشیدند،
این را به طور الهام درک کرد که این پیوستگی، آنهم با این وضع و هیأت جالبی که
دارند، به زودی از بین می رود و از عدد ایشان کم می شود، و چون چنین معنایی را
احساس کرد، سفارش نمود که هرگز تظاهر به اجتماع نکنند، و زنهارشان داد که از یک
دروازه وارد شوند، و دستور داد تا از درهای متفرق وارد شوند، تا شاید بلای تفرقه و
کم شدن عدد، از ایشان دفع شود.([۶])
علت دیگری که برای این دستور یعقوب(علیه السلام) ذکر شده، این است که ممکن بود،
وارد شدن دسته جمعی آنها به یک دروازهی مصر و حرکت گروهی، قیافه های جذاب، و
اندام درشت آنان، حسد حسودان را برانگیزد، و نسبت به آنها نزد دستگاه حکومت سعایت
کنند، و آنها را به عنوان یک جمعیت بیگانه که قصد خرابکاری دارند مورد سوء ظن قرار
دهند، لذا پدر به آنها دستور داد از دروازه های مختلف وارد شوند تا جلب توجه
نکنند.([۷])
برخی مفسران، یک تفسیر ذوقی نیز برای آیه فوق گفته اند: اینکه یعقوب می خواست یک
دستور مهم اجتماعی را به عنوان بدرقهی راه به فرزندان بدهد، بدین عبارت که گمشده
خود را از یک در نجویند، بلکه از هر دری باید وارد شوند؛ چرا که چه بسا انسان برای
رسیدن به یک هدف، گاه تنها یک راه را انتخاب می کند و هنگامی که به بن بست رسید،
مأیوس شده و به کنار می رود، اما اگر به این حقیقت توجه داشته باشد که معمولاً
گمشده ها یک راه ندارند و از طرق مختلف به جستجوی آن برخیزد، در اغلب مواقع پیروز
می شود.([۸])
مورد دوم؛ قول خدای متعال است که می فرماید:
وَ إِن یکاَدُ الَّذِینَ کَفَرُواْ لَیزُْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا
سمَِعُواْ الذِّکْرَ وَ یقُولُونَ إِنَّهُ لمََجْنُونٌ.([۹]) ؛ و آنان که کافر
شدند، چون قرآن را شنیدند چیزی نمانده بود که تو را چشم بزنند، و میگفتند: “او
واقعاً دیوانهای است”.
در اینجا افکندن به نگاه، به معنای چشم زخم تلقی شده است و مورد دیگری از ادعای
مورد بحث است.
“الزلق” در لغت به معنای لغزش است و “الأزلاق بالأبصار” خیره شدن به چیزی با نگاهی
تند، خشن و وحشت زا است، آن چنانکه شخص در معرض چنین نگاهی ـ به خاطر ترس از اذیت
صاحب نگاه ـ از آنچه به آن مشغول است، دست بکشد. و إن؛ مخففه از مثقله است، یعنی
نزدیک است کافران تو را با شدّت ارعاب و ارهاب و غضبی که از نگاهشان مشهود است، از
جایگاهت بلغزانند. یا اینکه به جهت شدت عداوتشان به تو چنان با اعراض و غرض از
گوشهی چشم بنگرند که خواندن قرآن و بدگویی از بتهایشان گامهایت را بلغزاند، و
موجب تزلزل و از دست رفتن ثبات تو شود. این تعبیر، وصفی است برای نگاههای غیظ و
کینه و حنق وشرّ که با دشنام و افترا همراه است.
برخی گفته اند: دلیل بر چشم زخم نبودن، این است که چشم زخم هنگام شگفتی از چیزی رخ
میدهد، نه هنگام تنفر و انزجار از آن. در حالی که در مراد آیه تنفر و خشمی آشکار
است که به دشنام و ناسزا منجر میشود، نه اعجابی که حسد برانگیز است و به چشم زدن
میانجامد.([۱۰])
زجاج گفته است: ([۱۱]) معنای آیه این است که آنان هنگام تلاوت قرآن و دعوت به
توحید، به چشم عداوت و بغض و انکار به تو مینگرند و نزدیک است با تیزی نگاه، تو را
از موضعت بلغزانند و مصروع کنند و این درکلام استعمال میشود مثلاً: “نظر إلی نظراً
لو أمکنه معه أکلی أو یصرعنی لفعل([۱۲]) ؛ چنان به من نگریست که گویی اگر میتوانست
مرا بخورد یا مصروع کند، چنین میکرد.”.
جُبّایی گفته است:
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 